-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۰۸:۵۰ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ویژگی امام مهدی( عج)
برخى ويژگى هاى ظاهرى
شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):
حضرت مهدى (عليه السلام) سيمايى چون سيماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزى به امام حسين (عليه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آينده خداوند از نسل او مردى را پديد مى آورد كه همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاى ظاهرى و سجاياى اخلاقى به او شباهت دارد.»
زيبا و خوش صورت:
زيبايى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، يا به گيرايى نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد، همگى در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده است.
گشاده پيشانى:
پيشانى بلند و گشاده اش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مى افزايد، و چنان نورى بر چهره و جبين او پيداست كه سياهى موهاى سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مى دهد.
ميانه قامت:
قامتى نه دراز و بى اندازه و نه كوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلكه اندامش معتدل و ميانه است.
داراى دو خال مخصوص:
خالى بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى ميان سفيدى صورتش مى درخشد و خالى ديگر بين دو كتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد.
در باره شمايل ظاهرى امام زمان(عليه السلام) پاره اى صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب مى توان بدست آورد:
* آن حضرت رنگى سپيد، كه آميختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.
* از بيدارى شب ها، چهره اش به زردى مى گرايد.
* چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بينى او بر آمدگى كمى پيداست.
* ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش كم است.
* ميان دو كتفش عريض است و شكم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى عليه جلابيب النور».
«حضرت مهدى(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گويا جامه هايى از نور بر تن دارد. «اللّهم ارنى الطّلعة الرّشيدة والغرّة الحميدة واكحل ناظرى بنظرة منّى اليه».
«بار خدايا ! آن جمال بارشادت و پيشانى نورانى ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه كن».
انتظار فرج
l رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم):
«طوبى للصابرين فى غيبته، طوبى للمقيمين على محبته».
ينابيع المودة، ج 3، ص 101.
خوشا به حال صبر كنندگان در ايام غيبتش، خوشا به حال پايداران بر دوستى و محبتش.
l اميرالمؤمنين (عليه السلام):
«انتظروا الفرج ولاتيأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج ... والمنتظر للفرج كالمتشحط بدمه فى سبيل الله».
بحارالانوار، ج 52، ص 123.
انتظار فرج بكشيد و از رحمت خدا نااميد نگرديد، زيرا محبوبترين اعمال نزد خداى عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهيدانى هستند كه در راه خدا، در خون خود مى غلتند.
l امام حسين (عليه السلام):
«... اما ان الصابر فى غيبته على الاذى والتكذيب، بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله».
اعلام الورى، ص 384.
... به تحقيق كه صبركنندگان در غيبتش بر اذيت ها و تكذيب ها، مانند مجاهدان با شمشير در سپاه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)هستند.
l امام زين العابدين (عليه السلام):
«من ثبت على ولايتنا فى غيبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد».
كشف الغمه، ج 3، ص 312.
هر كه در دوران غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهيد مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرمايد.
l امام صادق (عليه السلام):
«المنتظر للثانى عشر كالشاهر سيفه بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله يذب عنه».
غيبت نعمانى، ص 41.
كسى كه منتظر امام دوازدهم است مانند كسى است كه در كنار رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و براى دفاع از آن حضرت شمشير مى زند.
l امام موسى كاظم (عليه السلام):
«طوبى لشيعتنا المتمسكين بحبّنا فى غيبة قائمنا، الثابتين على موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئك منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضينا بهم شيعة، طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا يوم القيامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا به حال شيعيان ما كه در غيبت قائم ما بر محبت و ولايت ما و بيزارى از دشمنان ما پايدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائيم. و همانا آنان امامت ما را پذيرفتند، ما هم آنها را به عنوان شيعيان خود پذيرفتيم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در كنار ما در روز قيامت اند.
l امام رضا (عليه السلام):
«ما أحسن الصبر و انتظار الفرج»
منتخب الاثر، ص 496.
چه بهتر است صبر كردن و انتظار فرج كشيدن.
l امام جواد (عليه السلام):
«افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج»
:salavat:
ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۴/۱۲ در ساعت ۲۳:۰۴
-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۰۸:۵۵ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جهان در عصر ظهور
l رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم):
«والذى بعثنى بالحق بشيراً لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى المهدى، فينزل روح الله عيسى بن مريم فيصلى خلفه، وتشرق الارض بنور ربها، ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب».
سوگند به آن كسى كه مرا به حق براى بشارت (به رحمت خويش) مبعوث فرموده، اگر جز يك روز از عمر عالم باقى نماند، هرآينه خداوند آن روز را آن چنان طولانى سازد تا در آن روز فرزندم مهدى از پرده غيبت خارج گردد، سپس روح الله عيسى بن مريم نازل گردد و پشت سر او نماز گذارد، و زمين به نور پروردگارش (از ظلمتهاى ظلم و تاريكيهاى فساد و جهل) به روشنائى گرآيد، و قدرت و حكومت او تا شرق و غرب عالم گسترش يابد.اكمال الدين، ص 163.
l رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم):
«يا اُبى! طوبى لمن لقيه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به، ينجيهم من الهلكة وبالاقرار بالله وبرسوله و بجميع الائمة يفتح الله لهم الجنة، مثلهم فى الارض كمثل المشك الذى يسطع ريحه فلا يتغير ابداً، و مثلهم فى السماء كمثل القمر المنير الذى لايطفا نوره ابداً».
اى اُبى! خوشا به حال كسى كه با او ديدار نمايد، خوشا به حال آنكه او را دوست بدارد، خوشا به حال آنكه به او معتقد باشد، خداوند آنان را از هلاكت نجات بخشد، و بواسطه اقرار و اعتقاد به خدا و به رسولش و به تمام امامان، خداوند درهاى بهشت را برايشان بگشايد! آنان در زمين همانند مُشك اند كه بوى خوشش در فضا پخش و پراكنده گردد و هيچ گاه فاسد نشود، و در آسمان هم چون ماه درخشنده اند كه هيچ گاه خاموشى نمى پذيرد.(عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 59).
l رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم):
«يكون فى امتى المهدى، تنعم امتى فى زمانه نعيماً لم يتنعم مثله قط».
مهدى در امت من است و امتم در عصر او از موهبت و نعمت فراوان برخوردار گردند بگونه اى كه هيچ گاه آن چنان بهره مند نشده باشند.الزام الناصب، ص 163.
l اميرالمؤمنين (عليه السلام):
«... ويذهب الشر و يبقى الخير و يزرع الانسان مداً و تخرج له سبعة امداد كما قال الله تعالى، و يذهب الزّنا و شرب الخمر، و يذهب الرّبا، و يقبل الناس على العبادات، و الشرع والديانة، والصلاة فى الجماعات، و تطول الاعمار، و تؤدى الامانات و تحمل الاشجار، و تتضاعف البركات، و تهلك الاشرار و تقى الاخيار ولايبقى من يبغض اهل البيت(عليهم السلام)»
شرّ از جهان رخت بربندد و خير و نيكى بجاى ماند و انسان يك مدّ بذر كشت نمايد و هفت مدّ برايش محصول دهد چنانچه خداى تعالى فرموده است. زنا و شراب و ربا از بين برود، و مردم به عبادت و ديانت و نماز جماعت روى آورند، عمرها طولانى، امانتها به صاحبانشان مسترد، درختان بارور، خيرات و بركات مضاعف گردد. اشرار از ميان(عقد الدرر به نقل از منتخب الاثر، ص 474).
بروند و نيكان باقى مانند و از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)كسى باقى نماند.
l اميرالمؤمنين (عليه السلام):
«ولو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها، ولا خرجت الارض نباتها، ولذهبت الشحناء من قلوب العباد».
وقتى كه قائم ما قيام نمايد، آسمان قطرات بارانش را فرو بارد و زمين روئيدنيها و گياهانش را بروياند و كينه و عداوت از دلهاى بندگان زائل گردد.(بحارالانوار، ج 52، ص 316).
ویرایش توسط montazere mahdi : ۱۳۸۶/۱۲/۱۲ در ساعت ۰۸:۵۷
-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۰۹:۰۱ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
.
القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر مهدى.
شكل: چون ستاره درخشان نورانى ، و داراى خالى سیاه بر گونه راست .
زاد روز: شب نیمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر.
زادگاه: شهر سامراء.
غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال.
نمایندگان: چهار نفر از شخصیّت هاى شیعه به نامهاى:
1 ــ ابو عمرو ، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى ، وكیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسكرى علیهما السّلام.
2 ــ فرزند او ، ابو جعفر ، محمد بن عثمان بن سعید ، در گذشته 304.
3 ــ أبوالقاسم ، حسین بن روح بن ابى بحر نوبختى ، در گذشته 326.
4 ــ ابوالحسن على بن محمد سمرى ، در گذشته 329.
محل اقامت نامبردگان بغداد ، و كلیّه امور شیعیان و خواسته ها و نامه هاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل مى شد; و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است.
غیبت كبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.
نمـایندگان و وظـیفه مردم در دوران غیبت كبرى: كسیكه فقیه خویشتن دار ، مخالف هواى نفس ، و فرمانبر امر خداوند باشد ، او نماینده امام زمان است; و بر دیگران لازم است از او پیروى كنند; زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّت اند ، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد
هنگام ظهور: آنگاه كه منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از كسى جز او سخن نگویند.
محل ظهور: مكّه معظّمه.
محل بیعت ( تعهّد مردم در پیروى از امام ): مسجدالحرام ، میان ركن و مقام.
نشانى: فرشته اى از بالاى سر او فریاد مى زند: این مهدى است ، او را پیروى كنید.
یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او ، عصاى موسى در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
یاران: سیصد و سیزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادى باشند كه هسته مركزى زمامدارى او را تشكیل دهند; و در حقیقت كارگردانان اصلى قیام مهدى(ع) ، و كارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود كه از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند.
روش حكومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع).
شعاع و دامنه حكومت: سراسر جهان را فرا گیرد; و زمین را از عدل و داد پر كند در حالى كه از جور و ستم پر شده باشد.
مركز حكومت: مسجد كوفه ، ــ مركز خلافت و حكومت جدّ بزرگوارش على(ع) .
چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اكـرم(ص) بر كافران و مشركـان ، خداوند او را با گـروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگان یا سه هزار نفرى كه از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى كه داراى نشان مخصوص بودند مدد داد; و نیز در جبهه هاى جنگ یاریش كند ، آنچنان كه مؤمنان را در حال شكست در بدر و دیگر جبهه هاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب ، رعب و وحشت در دل كفار و مشركان فرو ریخت.
مدت زمامدارى: روایات كه ـ اكثراً مربوط به اهل تسنّن است ـ در این باره باختلاف سخن گفته ، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است.
وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همكارى نماید.
بركات حكومت و رهبرى او: درهاى خیر و بركت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا كشد; مردم همه در رفاه و بى نیازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند ، آنچنان كه مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود; و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند كسى را با آنها كارى نباشد.
(راه شناخت مهدى (علیه السلام)
براى شناخت حضرت مهدى (علیه السلام) و ویژگى هاى شخصى و كیفیت غیبت و ظهور او هیچ وسیله اى بهتر از آیات شریفه قرآن كریم و روایات معصومین (علیهم السلام)نیست. با اینكه در این زمینه و با اتكاى به همین آیات و روایات، بیش از هزار كتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور یقین مى توان گفت كه در تمامى آنها، جز بخش كوچكى از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهى، تبیین نشده است. زیرا ابعاد وجودى او را ـ همچنان كه در باره امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرموده اند ـ كسى جز خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به تمام و كمال نشناسد. و باز كلام خدا و پیامبر و اهلبیت را هركسى به درستى فهم نتواند كرد.
علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است كه نمى توان مطمئن بود كه همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.
با این همه، آنچه در پى مى آید تنها مرورى بر پاره اى عناوین و ذكر نمونه هایى در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایى از دریایى بى كرانه، كه گفته اند:
آب دریا را اگر نتوان كشید***هم به قدر تشنگى باید چشید
(مهدى (علیه السلام) و قرآن)
الف) همپاى قرآن:
اینكه پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا ابداً» و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلام اللّه علیهم با قرآن كریم، تأكید نمود، دلالت بر این دارد كه در زمان ما، كتاب خدا قرآن كریم جز در كنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) كه یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاك است، كتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند كرد.
و نیز اینكه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض» با توجه به اینكه در این عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتى اش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مى باشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.
ب) شریك قرآن:
همه ائمه بزرگوار، «شركاء قرآن كریم» شمرده شده اند چنانكه بطور ویژه در یكى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیك یا شریك القرآن» از ایشان یاد شده است.
ج) تلاوت كننده و ترجمان قرآن:
از آن رو كه تلاوت آیات كتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) كه در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایسته ترین كسى است كه به عنوانِ «یا تالِىَ كتابِ اللّه و ترجمانَه» مى تواند مورد خطاب قرار گیرد.
د) قرائت كننده و تفسیرگر قرآن:
براى قرائت و تفسیر قرآن كریم چه كسى شایسته تر از حضرت مهدى(علیه السلام)است كه در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعت هاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟ اوست كه قرآن را چونان كه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مى كردند، قرائت مى كند و آنچنان كه خداى محمد و على (علیهما السلام)مى پسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مى نماید.
«السلام علیك حین تقرء و تبیّن».
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنیدن
هـ ) تعلیم دهنده احكام قرآن:
… صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احكام القرآن…
«سلام خدا بر صاحب الزمان و آشكار كننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احكام قرآن.»
و) احیاگر قرآن:
در آخر الزمان كه سنّت هاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این كتاب الهى از سوى كژ اندیشان به تحریف و تبدیل كشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مى آید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد.
«اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینك و أحىِ به ما بُدّلَ من كتابك و أظهر به غُیّر من حكمك».
«خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از كتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا كن. و از احكامت آنچه را كه تغییر یافته بوسیله او آشكار گردان.»
برخى ویژگى هاى ظاهرى
شبیه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم):
حضرت مهدى (علیه السلام) سیمایى چون سیماى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سیرت نیز شبیه و همانند اوست.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) روزى به امام حسین (علیه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آینده خداوند از نسل او مردى را پدید مى آورد كه همنام پیامبر شماست و در ویژگیهاى ظاهرى و سجایاى اخلاقى به او شباهت دارد.»
زیبا و خوش صورت:
زیبایى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، یا به گیرایى نگاه و نورانیّت صورت و جذّابیّت آن باشد، همگى در وجود نازنین یادگار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به ودیعت نهاده شده است.
گشاده پیشانى:
پیشانى بلند و گشاده اش بر هیبت و وقار چهره زیبایش مى افزاید، و چنان نورى بر چهره و جبین او پیداست كه سیاهى موهاى سر و محاسن شریفش را تحت الشعاع قرار مى دهد.
میانه قامت:
قامتى نه دراز و بى اندازه و نه كوتاه بر زمین چسبیده دارد، بلكه اندامش معتدل و میانه است.
داراى دو خال مخصوص:
خالى بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى میان سفیدى صورتش مى درخشد و خالى دیگر بین دو كتفش متمایل به جانب چپ بدن دارد.
در باره شمایل ظاهرى امام زمان(علیه السلام) پاره اى صفات دیگر از مجموعه روایات وارده در این باب مى توان بدست آورد:
* آن حضرت رنگى سپید، كه آمیختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.
* از بیدارى شب ها، چهره اش به زردى مى گراید.
* چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط بینى او بر آمدگى كمى پیداست.
* میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش كم است.
* میان دو كتفش عریض است و شكم و ساق او به امیرالمؤمنین(علیه السلام)شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى علیه جلابیب النور».
«حضرت مهدى(علیه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گویا جامه هایى از نور بر تن دارد. «اللّهم ارنى الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیدة واكحل ناظرى بنظرة منّى الیه».
«بار خدایا ! آن جمال بارشادت و پیشانى نورانى ستایش شده را، به من بنمایان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه كن».
انتظار فرج
l رسول اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم):
«طوبى للصابرین فى غیبته، طوبى للمقیمین على محبته».
ینابیع المودة، ج 3، ص 101.
خوشا به حال صبر كنندگان در ایام غیبتش، خوشا به حال پایداران بر دوستى و محبتش.
l امیرالمؤمنین (علیه السلام):
«انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج … والمنتظر للفرج كالمتشحط بدمه فى سبیل الله».
بحارالانوار، ج 52، ص 123.
انتظار فرج بكشید و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا محبوبترین اعمال نزد خداى عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهیدانى هستند كه در راه خدا، در خون خود مى غلتند.
l امام حسین (علیه السلام):
«… اما ان الصابر فى غیبته على الاذى والتكذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله».
اعلام الورى، ص 384.
… به تحقیق كه صبركنندگان در غیبتش بر اذیت ها و تكذیب ها، مانند مجاهدان با شمشیر در سپاه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)هستند.
l امام زین العابدین (علیه السلام):
«من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد».
كشف الغمه، ج 3، ص 312.
هر كه در دوران غیبت قائم ما، بر ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید.
l امام صادق (علیه السلام):
«المنتظر للثانى عشر كالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه».
غیبت نعمانى، ص 41.
كسى كه منتظر امام دوازدهم است مانند كسى است كه در كنار رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند.
l امام موسى كاظم (علیه السلام):
«طوبى لشیعتنا المتمسكین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئك منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا یوم القیامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا به حال شیعیان ما كه در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در كنار ما در روز قیامت اند.
l امام رضا (علیه السلام):
«ما أحسن الصبر و انتظار الفرج»
منتخب الاثر، ص 496.
چه بهتر است صبر كردن و انتظار فرج كشیدن.
l امام جواد (علیه السلام):
«افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج»
غیبت نعمانى، ص 180.
برترین اعمال شیعیانمان، انتظار فرج است.
امام هادى (علیه السلام):
«لولا من یبقى بعد غیبة قائمكم من العلماء الداعین الیه، والدّالین علیه، والذّابین عن دینه بحُجج الله، والمنقذین للضعفاء من عبادالله من شباك ابلیس ومردته، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله. ولكنهم یمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة كما یمسك صاحب السفینة سكانها، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل».
بحارالانوار، ج 51، ص 156.
اگر نه این بود كه پس از غیبت قائم آل محمد، برخى از علما وجود دارند كه به سوى او دعوت مى كنند و مردم را بهحضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلالهاى الهى حمایت مى كنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش، رهایى مى بخشند، پس به تحقیق هیچ كس نمى ماند جز اینكه از دین خدا بر مى گشت. ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه كه ناخداى كشتى، سكّان و فرمان كشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند
ویرایش توسط montazere mahdi : ۱۳۸۶/۱۲/۱۲ در ساعت ۰۹:۰۳
-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۰۹:۱۸ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
فريادى كه از مكه برخاست
يوسف بن علوى و نقد شجاعانه اش
[FONT='Tahoma','sans-serif']يوسف بن علوى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] عالم شجاعى بود كه در مكّه مى زيست و حلقه درس قابل توجّهى داشت، علما و بزرگان مكّه و رجال سياسى كشور سعودى احترام فوق العاده اى براى او قائل بودند; وى در اين اواخر ديده از جهان بربست و موجى از تأثّر و اندوه منطقه را فرا گرفت.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او كه خود را «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']خادم العلم الشريف بالبلد الحرام[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» مى خواند پيرو مذهب «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']مالكى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» بود و از ذرّيه زهراى مرضيّه و به لقب «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']الحسنى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» افتخار مى كرد و به دنبال نام خود آن را مى نگاشت.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']حلقه درس او در مسجد الحرام از پرجمعيّت ترين حلقات درس مسجد الحرام بود و تأليفات فراوانى در علوم اسلامى داشت.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او با تندروى وهّابى هاى متعصّب سخت مخالف بود و سرانجام كتاب «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']مفاهيم يجب أن تصحّح[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» (مفاهيمى كه بايد اصلاح گردد) را در نقد افكار و عقايد آن ها نوشت.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او با لحنى مؤدّبانه و عالمانه (همان گونه كه از نام كتاب پيداست) به نقد مهم ترين پايه هاى فكرى اين گروه تندرو پرداخت و در همه جا بر آيات قرآن و احاديث پيغمبر اكرم[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] از منابع معتبر اهل سنّت تكيه كرد و به كتاب ها و منابعى استناد جست كه وهّابى هاى تندرو نيز قادر بر انكار آن نبودند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او به عنوان اين كه يك سلسله مفاهيم در مغز اين گروه است كه سبب تكفير بسيارى از مسلمانان و اباحه نفوس و اموال آن ها شده و رشته وحدت را گسسته است، و بايد اين مفاهيم اصلاح گردد به ميدان آمد، و به خوبى از عهده كار برآمد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين كتاب از جهاتى در نوع خود كم نظير يا بى نظير است:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']1ـ اين كتاب در طول 10 سال [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']ده بار[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] چاپ شد. حتّى در يكى از سال ها چهار بار به چاپ رسيد و با استقبال شديدى در اكثر كشورهاى اسلامى حتّى عربستان! مواجه شد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']2ـ گروه زيادى از علماى بزرگ اهل سنّت در [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']مصر، مراكش، سودان، بحرين، پاكستان و امارات[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] و غير آن بر اين كتاب تقريظ نوشتند و نظرات «بن علوى» و شجاعت او را ستودند كه 23 نمونه آن در آغاز كتاب او در 70 صفحه به رشته تحرير درآمده است كه [/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']حكايت از نوعى اجماع بر مطالب اين كتاب مى كند و اين تقريظ ها خود كتابچه اى است جالب![/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']3ـ اين كتاب گرچه در «دبى» به چاپ رسيده بود ولى على رغم سانسور شديدى كه سلفى هاى متعصّب بر بازار كتاب در عربستان دارند و اجازه نمى دادند كتابى در نقد افكار آنها وارد اين كشور شود، در بازار مكّه به فروش مى رفت و ما آن را از آنجا تهيه كرديم.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين نشان مى دهد كه قشر جديد از وهّابيون ـ چنان كه قبلا هم اشاره شد ـ با افكار سلفى هاى متعصّب همراه نيستند، و تجديد نظر در آن را لازم مى شمرند.[/FONT]
نمونه هايى از تقريظ هاى كتاب
[FONT='Tahoma','sans-serif']در اينجا فقط به ذكر سه نمونه آن هم به طور خلاصه از مدح و تمجيدهايى كه علماى معروف بر آن كتاب نوشته اند قناعت مى كنيم تا روشن شود كه جهان اسلام درباره قشر متعصّب وهّابى چگونه قضاوت مى كند:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']1ـ «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']دكتر عبدالفتّاح بركة[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» دبير كلّ «مجمع بحوث اسلامى» در قاهره ضمن تقريظ خود چنين مى نويسد:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']«در اين كتاب نفيس (اشاره به كتاب بن علوى) كوشش و تلاش عظيمى از سوى يك عالم مدقّق و محقّق اسلامى براى اتّحاد صفوف مسلمين و محو آثار تعصّب در برابر مسائل فرعى و اجتهادى به [/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']خصوص در مورد [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']نسبت دادن مسلمين به شرك و كفر[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] به عمل آمده است، هم چنين در مورد مسأله [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']شفاعت و زيارت قبر رسول خدا[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']و مسائل حسّاس ديگر.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اميد است اين كتاب گرانبها تأثير پربركتى در وحدت صفوف مسلمين و از ميان بردن عوامل اختلاف داشته باشد.(1)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']2ـ «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']شيخ احمد العوض[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» رئيس مجلس افتاء شرعى در «سودان» در تقريظ خود چنين مى نويسد: «بحمدالله فرصتى دست داد كه از كتابى كه محقّق شريف [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']بن علوى مالكى مكّى حسنى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] ـ خادم العلم بالحرمين الشريفين ـ به نام [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']مفاهيم يجب أن تصحّح[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] نوشته است، با خبر شوم.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين كتاب از تصحيح مفاهيم (و اشتباهاتى) سخن مى گويد كه به سه امر مربوط است:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اوّل[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']، مباحث عقيدتى است كه با ادلّه و براهين اثبات مى كند كه معيارهايى را كه گروهى (از وهّابيّون) براى كفر و ضلالت انتخاب كرده اند، فاسد است.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']دوّم[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']، مباحث مربوط به پيامبر اسلام[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و حقيقت نبوّت و مفهوم تبرّك جستن به پيامبر[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT]و آثار اوست، كه با براهين قاطع اين مسائل را اثبات كرده است.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']سوّم[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']، مباحث مربوط به حيات برزخى، و مشروعيّت زيارت [/FONT]
1. مفاهيم يجب أن تصحّح، صفحه 29 و 30 (با كمى تلخيص).
[FONT='Tahoma','sans-serif']پيامبر[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و امور ديگرى كه به آن ارتباط دارد كه اين مرد محقّق با دقّت به اصلاح افكار پرداخته است.(1)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']3ـ «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']عبدالسلام جبران[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» رئيس مجمع علمى اقليمى در مراكش به اتّفاق اعضاى آن مجلس تقريظ جامعى بر اين كتاب نگاشته اند، در بخشى از آن چنين آمده:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']«هنگامى كه اين كتاب بر دانشمندان آگاه عرضه شد، همه آن را تلقّى به قبول كرده، بر مؤلّفش درود فرستادند، به خاطر انجام امر واجبى در برابر خدا و پيامبر[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و امّت اسلامى كه بر عهده همه علما بود... لذا اعضاى مجلس علمى مراكش تحت اشراف رئيس مجلس بعد از اطّلاع از اين كتاب و تأمّل در آن، موافقت كامل خود را نسبت به آن اعلام كرده و از تلاش بزرگ او سپاسگزارى نموده، اين اقدام جالب را به اين مؤلّف تبريك مى گويند».(2)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اضافه بر اين ها اشعار زيبا و پرمعنايى نيز از سوى بزرگان ادب در ستايش از اين كتاب سروده شد كه تنها به ذكر سه بيت از ميان آن همه بسنده مى كنيم:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين سه بيت از ابياتى است كه «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']شيخ محمد سالم عدود[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» رئيس سابق دادگاه عالى موريتانيا و عضو مجمع فقهى رابطة العالم [/FONT]
1. مفاهيم يجب أن تصحّح، صفحه 37.
[FONT='Tahoma','sans-serif']2. همان مدرك، صفحه 68.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']الاسلامى در مكّه سروده است:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']صحّت مفاهيم كان الناس قد هاموا *** فيها و زايلها لبس و ابهام[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']بحث دقيق عميق لا يقوم له *** خبط و خلط و تدليس و ابهام[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']أبدى به العلوى المالكى لنا *** ما لم تنله من الحذّاق أفهام[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']«مفاهيم صحيحى كه مردم درباره آن سرگردان بودند و اشتباه و ابهام با آن آميخته بود. (به ما ارائه داد)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين بحث دقيق و علمى است كه اشتباه و باطل و تدليس و ابهام در آن راه ندارد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين مفاهيم را [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']علوى مالكى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] براى ما آشكار ساخت، مطالبى كه فهم (بسيارى از) آگاهان به آن نرسيده بود».(1)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']* * *[/FONT]
محتواى كتاب
[FONT='Tahoma','sans-serif']همان گونه كه در لابه لاى كلمات بعضى از علماى پيشين اشاره شد اين كتاب به نقد افكار وهّابيّون تندرو در سه محور پرداخته است و با استناد به آيات و روايات معتبر ضعف آن را آشكار ساخته است.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']محور اوّل:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']مربوط به مسائل مربوط به كفر و ايمان است. او با صراحت مى گويد: «بسيارى از مردم (منظورش سلفى هاى متعصّب است) كه [/FONT]
1. مفاهيم يجب أن تصحّح، صفحه 55.
[FONT='Tahoma','sans-serif']خدا آنها را اصلاح كند در فهم حقيقت امورى كه انسان را از دايره اسلام خارج مى كند، راه خطا پيموده اند تا آنجا كه هر كس را با آنها مخالف است تكفير مى كنند به حدّى كه تمام مسلمانان روى زمين را ـ جز عدّه كمى ـ كافر مى شمرند!!»[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او حتّى معتقد است كه امام اين مذهب نيز اين تندروى را نمى پسنديد، سپس به حديث معروف نبوى «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']سِبابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَ قِتالُهُ كُفْرٌ[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» استناد جسته، از بدگويى به مسلمين و جنگ با آنان به شدّت نكوهش مى كند و با دلايل كافى مرز ايمان و كفر و اشتباه و خطاى سلفى هاى متعصّب را در اين امر روشن مى سازد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']جالب اين كه گاه لحن او در برابر مخالفان كمى تند مى شود و از تعبيرات زشت مخالفان خشمگين مى گردد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']به عنوان مثال در مورد خوارق عادات از مخالفين نقل مى كند كه مى گويند: «مردم گاه از انبيا و صالحين چيزهايى مى طلبند كه جز خدا قادر بر آن نيست و اين شرك (و كفر) است».[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']در پاسخ مى گويد: «اين سخن ناشى از سوء فهم است نسبت به چيزى كه از قديم الايّام ميان مسلمانان بوده است، مردم از آن بزرگواران مى خواهند كه آنها دعا كنند و از خدا بخواهند مشكل لاينحلّى حل شود، و در روايات معتبر اسلامى از اين نوع تقاضاها از پيشگاه پيغمبر بسيار ديده مى شود، مانند درمان بيمارى هاى غير قابل علاج، نزول باران، جوشيدن چشمه از انگشتان پيامبر[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT]، [/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']بركت يافتن غذاى كم به گونه اى كه جمعيّت زيادى از آن تناول كنند و مانند اين ها» و در پايان مى گويد: «آيا اين ها معنى توحيد و كفر را بهتر از پيغمبر اكرم[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] مى فهمند؟! اين سخنى است كه هيچ جاهل تا چه رسد به عالم آن را تصوّر نمى كند».(1)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']لحن او همه جا مؤدّبانه است و تعبير تند او در برابر تكفيرها و تفسيق ها و اهانت هاى مخالفان حدّاكثر مثل تعبيرات بالاست.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']محور دوّم:[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']* * *[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او در اين بخش از كلامش، مقام والاى پيامبر اسلام[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] را طبق آيات و روايات اسلامى روشن ساخته، سپس به بيان مفهوم تبرّك جستن به آثار رسول خدا[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و اين كه هيچ ارتباطى به مسأله شرك ندارد، پرداخته، آن گاه موارد زيادى از روايات و اقوال علما را در جواز تبرّك به بوسيدن دست پيامبر، تبرّك به ظرفى كه از آن آب مى نوشيد، تبرّك به خانه آن حضرت، تبرّك به منبر و قبر شريف آن بزرگوار و تبرّك به آثار صالحين و انبياى پيشين بر شمرده و آن قدر مدارك از كتب معروف اهل سنّت مى آورد كه جايى براى ترديد باقى نمى گذارد، و اسامى گروه زيادى از صحابه را مى شمرد كه به آثار رسول الله[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] تبرّك مى جستند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']او تعجّب مى كند از اين كه با اين همه روايات و مدارك روشن و [/FONT]
1. مفاهيم يجب أن تصحّح، صفحه 181.
[FONT='Tahoma','sans-serif']معتبر چرا گروهى چشم و گوش بسته به انكار اين موضوع مى پردازند و آن را نوعى «نادانى» يا «عوام فريبى» مى شمرند.(1)[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']محور سوّم:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']در اين بخش از كتاب، مباحث مختلفى مطرح شده است كه به اعتقاد او مهم ترين آن استحباب زيارت قبر رسول خدا[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و دعا كردن در كنار آن و نيز تبرّك به آثار آن حضرت مى باشد و در اين رابطه كلمات زيادى از علماى بزرگ پيشين نقل مى كند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']و در پايان به نكته جالبى اشاره مى كند كه مورد مخالفت شديد متعصّبان وهّابى است و آن بزرگداشت ميلاد پيامبر[FONT='Tahoma','sans-serif'](صلى الله عليه وآله)[/FONT] و روز هجرت آن حضرت و زمان بعثت و نزول قرآن و پيروزى مسلمين در غزوه بدر (نخستين غزوات پيامبر) و شب نيمه شعبان و مانند آنهاست.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']مى دانيم اين متعصّبان تندرو معتقدند كه همه اين ها بدعت است و به همين جهت به شدّت از انجام برنامه جشن و بزرگداشت جلوگيرى مى كنند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']بن علوى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] در يك پاسخ منطقى به آنان مى گويد: اين گونه جلسات بزرگداشت، يك امر عرفى است و هيچ كس به عنوان يك دستور شرعى آن را انجام نمى دهد، بنابراين ربطى به مسأله بدعت و عدم بدعت ندارد.[/FONT]
1. تلخيص از كتاب مفاهيم يجب أن تصحّح، از صفحه 194 تا 242.
[FONT='Tahoma','sans-serif']امّا به يقين آثار جنبى گرانبهايى دارد كه نبايد از آن غافل شد. در اين جلسات پرشكوه مى توان پيام اسلام را در تمام زمينه ها به مردم رساند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']در آخر مى افزايد: اين مجالس در واقع گنج هاى پرقيمتى هستند كه بايد از آن ها به بهترين وجهى نگهدارى كرد و آن را غنيمت شمرد و آنها كه با آن مخالفت مى كنند و در محو آن مى كوشند، افراد نادان و كوته فكرى هستند!(1)[/FONT]
يادآورى لازم
[FONT='Tahoma','sans-serif']هدف ما از بيان فشرده اى از كتاب پر ارزش مذكور اين نيست كه مؤلّف محترم آن بن علوى مالكى مكّى هيچ اشتباه و خطايى در اين كتاب ندارد، بالاخره او هم گرچه عالم بزرگى بود ولى انسان است و محلّ سهو و نسيان.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']هدف اين است كه اصول سخنان او كه با دليل، منطق، متانت و شجاعت همراه است، واقعيّت دارد و از طرف گروه عظيمى از علماى بزرگ جهان اسلام در كشورهاى مختلف حتّى در خود عربستان مورد استقبال قرار گرفته است.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين نشان مى دهد متعصّبان وهّابى به آخر خط خود رسيده اند كه از چنين كتابى ـ كه سراسر آن نقد وهّابيّت تندرو است ـ چنان استقبالى در جهان اسلام مى شود.[/FONT]
1. خلاصه اى از بخش سوّم كتاب مفاهيم يجب أن تصحّح، از صفحه 243 تا 318.
[FONT='Tahoma','sans-serif']ولى [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']بن علوى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] در برابر اين خدمت بزرگ به جهان اسلام، حتّى به وهّابيّت ميانه رو پاداش خود را گرفت و كتاب هايى بر ضد او از سوى همان قشر تأليف يافت و در آن از همان شيوه سخيف و كهنه «تكفير» استفاده كرده و حكم كفر او را صادر كردند. (كتاب هايى به نام «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']حوار مع المالكى[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» و «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']الردّ على المالكى فى ضلالاته و منكراته[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']»).[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']امّا نه تنها استقبالى از اين كتاب ها نشد بلكه از نظر جمعى از علماى دانشگاه الازهر مصر اين كتاب ها خدمتى به صهيونيسم و ضربه اى بر وحدت اسلامى شمرده شد و آقاى بن علوى همچنان مورد احترام خاصّ مردم عربستان بود، حتّى در تشييع جنازه او ده ها هزار نفر شركت كردند و زعماى سعودى براى تسليت به خانواده او مكرّر به منزل وى رفتند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']اين ها پاسخ محكمى بود به تندروان وهّابى در برابر حربه كهنه تكفير و تفسيق![/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']جالب اين كه قاضى مكّه بر ضدّ او اعلام جرم كرد و او را به دادگاه فرا خواند و حتّى دادگاه او به رياض كشانده شد، او چندين ساعت از نوشته هاى خود دفاع كرد و سرانجام گفت: اينها اجتهاد من است [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']و حدّاكثر شما مجتهد هستيد و من هم مجتهد هستم و هيچ مجتهدى نمى تواند رأى خود را بر مجتهد ديگرى تحميل كند. وى سرانجام تبرئه شد![/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']* * *[/FONT]
وهّابيّون جديد
الف) قشر جديد وهّابى
[FONT='Tahoma','sans-serif']آنچه در حال زوال و در سراشيبى سقوط است قشر [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']متعصّب و متحجّر و خطرناك[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] وهّابى است كه همه مسلمين را جز خود مشرك مى دانند و جان و مال آن ها را مباح مى شمرند، تا چه رسد به غير مسلمانان، ولى قشر معتدلى در حال ظهور و بروز است. اين قشر كه بيشتر از نسل تحصيل كرده و جوان تشكيل يافته و حتّى بعضى از اساتيد و علماى بزرگ آنان با آنها هماهنگ هستند، داراى ويژگى هاى زير است:[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']1ـ مسلمانان را متّهم به شرك نمى كنند و از خون ريزى بيزارند، به عقايد ديگران احترام مى گذارند و برچسب كفر و بدعت به ديگران نمى زنند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']2ـ از «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']گفتمان[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» و «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']حوار[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» منطقى و دوستانه بين مذاهب اسلامى استقبال مى كنند و گوش شنوايى براى شنيدن سخنان ديگران دارند، و كتب ديگران را نيز مطالعه مى كنند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']3ـ مظاهر جديد و مثبت زندگى امروز را كه دليلى بر حرمت آن در كتاب و سنّت نيست، بدعت نمى شمرند و با بزرگداشت بزرگان اسلام مخالفت ندارند، و ميان رسوم عرفى و شرعى فرق مى گذارند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']4ـ به زنان اجازه مى دهند كه با حفظ حجاب اسلامى و موازين عفّت به تحصيل علم و فعّاليّت هاى مفيد اجتماعى بپردازند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']5ـ و در يك كلمه ضمن تجديد نظر در افكار خشونت آميز گذشته، حاضر به تعامل با ساير فرق اسلامى جهان هستند و خشم و نفرت آن ها متوجّه كسانى است كه قصد نابودى مسلمين را دارند، اين ها رفته رفته جاى سلفى هاى متعصّب و فوق العاده خشن را مى گيرند. گسترش اين گروه در برخوردهاى علمى و فرهنگى در ايّام حج و عمره به طور كامل نمايان است و آثار آن در كتاب هايى كه اخيراً نوشته مى شود، به خوبى به چشم مى خورد.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']به اعتقاد ما زوال آن دسته و ظهور اين گروه، مى تواند به ترسيم چهره مناسبى از اسلام در جهان كمك كند، و جاذبه هاى اين آيين پاك را كه به خاطر عقايد دُگم و خشونت آميز سلفى هاى پيشين به خطر افتاده است، تا حدّى جبران كند و ان شاءالله مقدّمات «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللهِ اَفْواجاً[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» فراهم گردد و اسلام جايگاه واقعى خود را در جهان پيدا كند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']همه مسلمين جهان از ظهور چنين قشرى استقبال مى كنند، و آن را عامل مهمّى براى تحكيم پايه هاى اخوّت اسلامى و اتّحاد صفوف مسلمين در برابر دشمنانى كه براى تضعيف و تحقير مسلمين سخت مى كوشند، مى دانند. آن چه درباره كتاب «[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']مفاهيم يجب ان تصحّح[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']» گذشت و تقريظ هايى كه گروه عظيمى از علماى اسلام در كشورهاى مختلف اسلامى بر آن نگاشته بودند، گواه ديگرى بر اين واقعيّت است.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']بر زمامداران سعودى لازم است[/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif'] با گشودن مرزهاى بسته خود به روى كتب اسلامى و نوشته هاى ديگر كشورهاى مسلمان، و با فراهم ساختن زمينه هاى گفتگو بين مذاهب اسلامى و رفت و آمد علماى اين كشورها، به اين امر كمك كنند كه هم به نفع خود آنان است و هم به سود جهان اسلام![/FONT]
ب) خطر غلاة
[FONT='Tahoma','sans-serif']به يقين يكى از عوامل پيشرفت فكر وهّابى گرى افراطى، در ميان قشرى از مسلمين جهان تندروى هاى غلاة است، همان افراد نادان و بيسوادى كه درباره بزرگان دين به غلو پرداختند و آن ها را از درجه عبوديّت بالا بردند و به الوهيّت رساندند و شريك خدا قرار دادند.[/FONT]
[FONT='Tahoma','sans-serif']بى شك خطر آن ها كمتر از خطر وهّابيّون متعصّب نبوده و نيست [/FONT][FONT='Tahoma','sans-serif']و اگر اين ها نبودند، بهانه اى در دست آن ها نبود. تعبيراتى را كه با روح [/FONT]
-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۰۹:۵۶ #5
-
۱۳۸۶/۱۲/۱۲, ۱۴:۲۸ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 34
- مورد تشکر
- 52 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
احکام
نور احکام 2 - آموزش تصویری رساله توضیح المسایل(از ابتدای نماز تا آخر شکیات)
این مجموعه تصویری به صورتی بسیار زیبا و کاربردی احکام و مسایل رساله را آموزش میدهد.
تهیه شده توسط: حوزه علمیه قم مدرسه شهیدین و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی زیر نظر استاد فلاح زاده*دانلود فیلم ها در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
-
۱۳۸۸/۰۵/۱۵, ۰۵:۱۹ #7
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
بسم رب المهدی (عج)
سخنانی از امیرالمومنین علی(ع) در رابطه با حضرت مهدی (عج) :
۱- از حضرت روایت است که فرمودند: او همانند خورشیدی که از مغرب طلوع می کند. بین رکن و مقام ظاهر شده و زمین را پاک کرده و ترازوی عدالت را وضع می کند. دیگر کسی به کسی ستم نمی کند.
۲- صاحب بیرق محمدی و بنیانگذار دولت احمدی می آید در حالی که شمشیر به دست اوست و وی جز سخن راست بر زبان جاری نمی کند و زمین را مهد آرامش قرار داده و احکام واجب و مستحب اسلام را زنده می کند.
۳- در آخرالزمان که روزگار سخت شده و مردم در جهل فرورفته اند خداوند مردی برگزیده را روانه می سازد که او را به وسیله فرشتگان خود تایید نموده ؛ و یارانش را محافظت کرده و وی را با آیات و معجزات یاری نموده و بر سراسر زمین مسلط می سازد تا همگان در برابر او خواه ، ناخواه تسلیم شوند. زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند. شرق و غرب جهان تحت تسخیر و تسلط او در می آیند. در روی زمین کافری نمی ماند جز آن که ایمان بیاورد و شخص ناشایسته ای نماند جز آن که به تقوی رو بیاورد.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
منابع:
۱- الزام الناصب ، ص ۱۸۰
۲- الزام الناصب ، ص ۲۱۱
۳- بحارالانوار ،ج ۵۲،ص ۲۸۰
ویرایش توسط فالق الاصباح : ۱۳۸۸/۰۵/۱۵ در ساعت ۰۵:۲۱
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری