-
۱۳۸۷/۰۱/۰۴, ۲۳:۲۱ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 711
- مورد تشکر
- 1,437 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آگنوستيكيسم agnosticism
جناب آريانا
شما در يكي از تاپيك ها فرموديد :
من آگنوستیکر آتئیست هستم ... بر پایۀ تحقیقات علمی که میدانید برای آگنوستیکر آتئیستها نتیجۀ آن ربطی به اعتقادشان پیدا نمیکند بیگ بنگ محتمل ترین فرضیه است اما اگر یکروزی امثال مایکل هللر هم بتوانند تصادف را منتفی اعلام و اثبات نمایند باز هم تغییری در اساس اعتقاد ما داده نمیشود زیرا اعتراض به وجود و کیفیت وجود و تبعات ایمان به خدا در اجتماع و نقش آن در معادلات سیاسی چیزهائی هستند که مهم تشخیص داده میشوند و اینرا از آن لحاظ میگویم که اگر در ادامه میخواهید حول محور اثبات خدا و دادن ریشۀ خدائی به وجود صحبت کنید بیفایده است چونکه اساسا نتیجۀ آن از نظر ما مهم نیست و دلیل هیچ چیز محسوب نمیشود !
تا آنجا كه من پرس و جو كردم آگنوستيكيسم با آتئيسم فرق مي كند . آگنوستيك ها ابزار شناخت خدا را انكار مي كنند و آتيئست ها خود خدا را .
حالا شما بي زحمت مسلك يا مرام خودتان را توضيح دهيد كه كدام است و چه مبنا و اصولي دارد؟ علاقمنديم بيشتر آشنا شويم.
ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۱/۰۴ در ساعت ۲۳:۲۹
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۲:۳۷ #2
اگر راجع به آگنوستیکر آتئیست میخواهی تحقیق کنی اینترنت در خدمت شماست ! اما اگر مرام مرا میخواهی بدانی من ابدا برایم مهم نیست خدائی وجود دارد یا نه . اثبات این موضوع برایم کوچکترین تغییری به همراه نخواهد آورد و از بعضی جهات شبیه هیچ دسته و گروهی نیستم . نزدیکترین واژه ای که میتوان برای چنین اعتقادی پیدا کرد آگنوستیکر آتئیست است .
آتئیست کسی است که وجود خدا را انکار میکند و آگنوسیست میگوید نمیدانم هست یا نه ! من برای آتئیست و اصرارش برای انکار وجود خدا ارزشی قائل نیستم زیرا یک آتئیست در صورت اثبات وجود خدا مؤمن خواهد گشت و بر این اساس تفاوت او با یک مؤمن فقط در باور خدا است و این یعنی اینکه در اساس هیچ فرقی با یک مؤمن ندارد . اما برای من اثبات وجود خدا بمعنی یافتن سیبل مقابل است که آماج اعتراض به وجود شود !
با در نظر گرفتن آخوندیسم بمعنی سیستمی که از بدو پیدایش خدا از راه اشاعۀ دین ارتزاق نموده است به این نتیجه میرسیم که تفکر من واقعیتر و سیاسی تر است و با انکار مبنای آخوندیسم یعنی خدا در واقع دست به مبارزه با عوارض اجتماعی دینداری که وسیلۀ چپاول و بهره کشی از ملتها شده است میزند !
بر طبق تعریف فوق آنچه میتواند آخوندیسم جهانی را به وحشت اندازد اشاعۀ تفکر من است و نه آتئیسم که موضع انفعالی اتخاذ میکند و تا حد یک عقیدۀ شخصی محدود میشود ، و نه آگنوسیسم که اصولا با لاادری گری حتی بی بخارتر از آتئیسم قدرتی برای ادارۀ جامعه پیشنهاد نمیکند !
من با نامی برای این تفکر موافق هستم که تر کیبی از تمای دستاوردهای ذهنی بشر و تلاشهای حقیقت جویانۀ او باشد و بر همین اساس نقطۀ تلاقی تضاد آمیز عقاید و اندیشه های انسانی همین تفکر محسوب میشود که با همان نگاهی به خداباوری و دینمداری مینگرد که اومانیسم را مینگرد ! ادیان اعم از تک خدائی و چند خدائی و بیخدائی در اندیشۀ من تلاشهائی برای پاسخگوئی به نیاز درونی انسان هستند که با انحراف از خود به جانب قدرتی در خارج از خود متمایل گشته است و در این انحراف بیش از یکصدو بیست و چهار هزار معبود کذائی را کشف نموده است ! حال آنکه یک حقیقت مسلم همیشه آنقدر نزدیک به ما بوده است که قادر به دیدنش نبوده ایم و آن خود ما هستیم بعنوان مرجع و مصدر تمامی این نیازها !
نیازها از ما بر میخیزند و در درون ما هستند و تنها چیزی که میتواند این نیاز را ارضا کند خود ما هستیم :
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
تا آنجا که این عقاید به انسان و حوزۀ خصوصی او مربوط میشوند تنها میتوان اشاره نمود که بهتر است معبود و معشوق حقیقی باشد ! اما از از آنجا که این انحراف از وادی بزرگتری همچون ایفای نقش تعیین کننده در ساختار جامعه سر در می آورد دیگر نمیتوان به آن همچون یک تفکر شخصی نگریست و درست به مثابه یک قانون نادرست بایستی آن را به نقد کشید و اصلاح نمود !
خطر اندیشۀ دینی نقد ناپذیری و عدم امکان تغییر آن است ! آیا هیچ حکم شرعی وجود دارد که بتوان آنرا تغییر داد ؟ مسلما خیر ! زیرا مبنای آن خداوند نام گرفته است !
مختصری از آشنائی که مایل بودید با تفکر من داشته باشید تقدیم شد .. موفق باشید
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۳:۲۰ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 711
- مورد تشکر
- 1,437 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اين طور كه فهميدم تركيبي كه شما ارائه داديد ، يك تركيب ابتكاري است . به عبارت ديگر چنين مسلكي با عنواني كه فرموديد وجود ندارد ، اما شما به دليل اين كه از هر يك به بخشي از آن عقيده منديد اين نام را انتخاب كرده اي. درست است ؟
در اينترنت جستجو كردم و چيز دندان گيري پيدا نكردم . علاوه بر اين كسي كه خود عقيده اي را داشته باشد بعد آن را براي ديگران توضيح دهد لطف ديگري دارد.
مشخصه خاص اعتقاد شما چيه و الان چند نفر در كل دنيا اين عقيده را دارن؟
اگر هم خودتان سختتان است توضيح بدهيد آدرس بدهيد بروم مطالعه كنم. ممنونم.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۵:۱۹ #4
بله و حتی نامش را نیز خودم انتخاب نکردم زیرا از هر ایسم و انگ متنفرم ! دوستانی که در جریان اعتقاداتم هستند این نام را نزدیکترین نام میدانند و بمحض آنکه اطلاعات مفیدی پیدا کنم در اختیار جمع خواهم گذاشت !
مشخصۀ این اعتقاد چنانچه عرض شد بی تفاوتی محض در مقابل وجود یا عدم وجود خداست و فقط به عوارض اجتماعی خداباوری و بدتر از آن دینداری میپردازد و نقش آخوندیسم جهانی را در بهره کشی از انسانها توسط امکانات دین به زیر ذره بین میبرد .
به اعتقاد من انسان در درون خود دارای تمام امکانات لازم برای تداوم زندگی درست است و دین نه تنها در حیطۀ بیرونی انسان را به وسیلۀ سوداندوزی آخوندیسم تبدیل میکند بلکه از درون نیز او را داشته های خود تهی میسازد و به موجود بی خود مبدل میسازد !
تنها راه نجات انسان بازگشت به ارزشهای درون خویش است و نه گفتن به هر باوری که او را ناکافی و نیازمند معرفی میکند .
چنانچه سؤالات شما هوشمندانه و هدفمند طراحی شده و خط سیر مشخصی را دنبال نماید میتوان به یک جمعبندی و نتیجۀ مشخص رسید و به تقابل این اندیشه و باورهای دینی پرداخت .
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۶:۱۰ #5
آمار جمعيت دينداران، بیخدایان و بیدینها
ادیان کلان دنیا، مرتب شده بر اساس تعداد باورمندان به آنها در سال 2002
- مسيحيت: 2 ميليارد
- اسلام: 1.3 ميليارد
- هندوئيسم: 900 ميليون
- سکولار/غير مذهبی/اگناستیک/بيخدا: 850 ميليون
- بودائيسم: 360 ميليون
- اديان سنتی چيني: 225 ميليون
- ادیان بومی: 150 ميليون
- اديان سنتی افریقایی: 95 ميليون
- سيخيسم: 23 ميليون
- جوچه: 19 ميليون
- روحگرايي: 14 ميليون
- یهوديت: 14 ميليون
- بهائيت: 6 ميليون
- جاینیسم: 4 ميليون
- شينتو : 4 ميليون
- کائودای: 3 ميليون
- تنریکیو: 2.4 ميليون
- نئو پاگانیسم: 1 ميليون
- توحيد و جهانگرايي: 800 هزار
- اديان جامائيکايي: 700 هزار
- علم گرايي: 600 هزار
- آيين زرتشت: 150 هزار
- مسيحيت: 2 ميليارد
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۶:۴۱ #6
برخی از فلاسفۀ بیخدا :
آرتور شوپنهاور
توماس هابس
مارتین هیدگر
دیوید هیوم
آلبرت کاموس
سر آلفرد جولیوس آیر
بوکونین میخائیل
چارلز برادلف
ردلف کارناپ
ویلیام ک کلیفورد
آگوسته کمته
جان دوی
الیس آلبرت
جورج ویلیام
زیگموند فروید
لودوینگ آندریاس فوئرباخ
گیبون ادوارد
اما گلدمن
هلدمن جولیس امانوئل
هوباخ پاول هنری
جورج جاکوب (یعقوب)
هوک سیدنی
توماس هنری
یگرسول روبرت گرین
لوئیس جوزف
کارل مارکس
مک کاب جوزف مارتین
فردریش نیچه
منکن هنری لوئیس
توماس پین
آین رند
جان مکینون رابرتسون
برترند راسل
مارگارت سانگر
ژان (شاان) پاول سارتر
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۷:۴۱ #7
این دیدگاه را برخی ایگنوستیسیم Ignosticism می نامند که به چم (معنی) بی تفاوتی درباره بودن یا نبودن خداست.
ویرایش توسط سنبلعلی : ۱۳۸۷/۰۱/۰۵ در ساعت ۱۷:۴۱
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۱۸:۱۸ #8
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۵, ۲۰:۱۳ #9
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 711
- مورد تشکر
- 1,437 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با تشكر از شما A R Y A N A ي عزيز كه مفصل سوالاتي رو كه از روي كنجكاوي پرسيدم جواب داديد ، براي پاسخ وقت گذاشتيد و منابع رو معرفي كرديد. ممنونم .
نكته ديگري كه من از مجموع پاسخ هاي شما برداشت كردم اين است كه ادبيات و مباني بحث و گفتگو با شما ، بايد جنبه فلسفي داشته باشد. مستند فرمايشات شما گفته هاي فلاسفه است .
صرف نظر از اين مساله اساسا لازمه چنين گفتگويي ، بحث هاي برون ديني است نه درون ديني . بنا بر اين ماهيت مباحث بايد عقلاني باشد. لذا از قرآن و حديث گفتن و طرح مباحث سياسي و اجتماعي جز در جاهايي كه چاشني عقلاني داشته باشد ، در گفتگوي با شما جايگاهي ندارد . ابتدا بايد مباني عقلاني و مقبولات فلسفي خود را روشن كنيم.
اين نكات را مي گويم ، چون اگر پايه هاي بحث روشن شود ، زبان يك ديگر را بهتر خواهيم فهميد.
درست است؟
ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۱/۰۵ در ساعت ۲۰:۱۷
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۱/۰۶, ۰۱:۴۲ #10
در حقیقت این یک تفکر دو سویه است که ارتباط خود را با فلسفه و سیاست بعنوان تنظیم کنندۀ ابعاد معنوی و مادی انسان در عالیترین شکل رئالیستی آن در تلاش برای حفظ و ارتقای روزافزون است و با نگاهی به تعهدات انسانی اعم از شخصی و اجتماعی سعی در تعالی انسان دارد .
در این تفکر تمامی دستاوردهای ذهن بشری دارای جایگاه و احترام هستند و دین بعنوان انحرافی از نهاد پاک انسانی منشاء الیناسیون خفت باری دیده میشود که خسارات آن بر ابعاد درونی و بیرونی انسان غیر قابل چشم پوشی است .
آزادی از هر قید و بندی جز قیود و تعهدات درونی خود انسان شعار چنین تفکر است و از اینرو جایگاه والای اخلاق در آن متضمن حراست از ارزشهای انسانی در ابعاد بسیار وسیعتر از آنچیزی است که ادیان فراهم نموده اند و هرگونه سوء استفاده از آزادی حاصله ناممکن است .
در پستهای بعدی به آرامی تقابل این اندیشه و باور دینی را بررسی خواهیم نمود .
پاینده ایران
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری