صفحه 1 از 9 123 ... آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: کرویت زمین از دید قرآن

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    331
    مورد تشکر
    242 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    تعجب کرویت زمین از دید قرآن




    آنچه از متن قرآن بر می آید این است که نگارنده، همانند دیگران در آن روزگار باور به مسطح بودن زمین و مرکزیت زمین در جهان دارد.

    قرینه ها:

    البقرة
    همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوه‏ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى‏دانيد (22)

    نوح
    و خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت (19)


    نازعات

    وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ﴿30﴾
    و پس از آن زمين را (با غلتانيدن) گسترد.


    الشمس
    وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾
    سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد

    از آن جایی که گستردن و فرش کردن مفهومی دو بعدی دارد و در هیچ جای دیگری اشاره ای به کردی و یا گرد بودن زمین نشده، نتیجه می شود که نگارنده باور به مسطح بودن زمین داشته است.



    توجیه های رایج:


    المشارق و المغارب
    توجیه کنندگان از این عبارات نتیجه می گیرند که اشاره به چند مشرق و مغرب نشان دهنده کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید است.

    پاسخ:
    1- در جا های دیگری از قرآن به "یک مشرق و یک مغرب" و همچنین "دو مشرق و دو مغرب" اشاره شده است و این یکی از ایرادات و چندگانگی های قرآن است که یک پدیده را به چند شکل آورده.

    2- به فرض پذیرش "چند مشرق و مغرب"، این هیچ دلیل بر کرویت یا گردش زمین نیست.
    چرا که با یک زمین مسطح و گردش خورشید به دور آن نیز می توان چنین چیزی را تصور کرد.

    کرویت زمین از دید قرآن


  2. تشکرها 2


  3. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    331
    مورد تشکر
    242 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    قرینه ای دیگر:

    کهف
    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾

    فولادوند: تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‏اى گل‏آلود و سياه غروب مى‏كند و نزديك آن طايفه‏اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى‏كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى‏گيرى
    مکارم: تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ي - تيره و گل آلودي فرو مي‏رود، و در آنجا قومي را يافت، ما گفتيم اي ذو القرنين! آيا مي‏خواهي مجازات كني و يا پاداش نيكوئي را در باره آنها انتخاب نمائي ؟


    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
    فولادوند: تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى‏كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم
    مکارم: تا به خاستگاه خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتي طلوع مي‏كند كه جز آفتاب براي آنها پوششي قرار نداده بوديم.


    همانگونه که می بینید مترجمین چیره دست قرآن وَجَدَهَا را در آیه 86 بی هیچ قرینه و دلیلی "به نظرش آمد" و "احساس کرد" برگردان کرده اند در حالی که در همان آیه کمی بعد تر و نیز در آیه 90 آن را "یافت" و "مشاهده کرد" برگردان کرده اند.

    طبق همین دو آیه:

    تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‏اى گل‏آلود و سياه غروب مى‏كند و نزديك آن طايفه‏اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى‏كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى‏گيرى

    تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى‏كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم

    فهم گوینده در این است که جایی به عنوان غروبگاه و جایگاهی برای برآمدن خورشید قایل است و کسی که به کروی بودن زمین آگاهی دارد، می داند که چنین چیزی درست نیست.


  4. تشکرها 3


  5. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    331
    مورد تشکر
    242 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    کرویت زمین از دید قرآن

  6. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0




    البقرة
    همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوه‏ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى‏دانيد (22)

    نوح
    و خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت (19)


    نازعات

    وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ﴿30﴾
    و پس از آن زمين را (با غلتانيدن) گسترد.


    الشمس
    وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾
    سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد

    از آن جایی که گستردن و فرش کردن مفهومی دو بعدی دارد و در هیچ جای دیگری اشاره ای به کردی و یا گرد بودن زمین نشده، نتیجه می شود که نگارنده باور به مسطح بودن زمین داشته است.
    اين مطلب را قبلا هم براي شما دوست عزيز پاسخ دادم . اما از آنجا كه بعد از انتقال بحث به تاپيك جديد فراموش كرديد پاسخ قبلي بنده را هم كپي كنيد ، خودم پاسخ را مي آورم. همان طور كه عرض كردم ،‌ واژه فرش در فرهنگ لغت كه در قرآن نيز همين گونه به كار رفته ،‌ به معناي گستردن است نه فرش كردن. اصلا به فرش هم فرش مي گويند چون آن را مي گسترانند.
    براي نمونه مي تونيد موارد زير را مشاهده كنيد:


    قاموس قرآن، ج‏5، ص: 160 :

    فرش:
    گستردن. «فرش الشّى‏ء:
    بسطه». وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ ذاريات: 48. زمين را گسترديم بهتر آماده كنندگانيم.


    فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 104 :

    افْتَرَشَ-
    افْتِرَاشاً [فرش‏] الشي‏ءُ: آن چيز گسترده شد

    البته جناب سنبلعلي باز هم در جاي ديگري بحث فرش را مطرح كردند كه نقل قول مي شود :
    نقل قول:
    نوشته اصلی توسط سنبلعلی کرویت زمین از دید قرآن

    آسمان (بخوانید سقف خیمه) را بر افراشته سپس زمین را فرشی بر آن کرده و از آن جایی که همه می دانیم که فرش، یک چیز گرد و کروی است و اصلا معنی دو بعدی ندارد، می فهمیم که خداوند زمین را کروی آفریده و نه مسطح!...
    ... چون شما ها نمی دانید!

    الله اکبر!
    صلوات صلوات!


    بزرگوار
    اين نحوه گفتگو راه به جايي نمي برد. هو كردن هيچ گاه در نظر يك آدم عاقل پذيرفتني و كار درستي نيست.

    فرمايش شما كه آن را با تمسخر هاي فراوان آميخته ايد ، با مغالطه و ... به دل نمي نشيند.

    واژه فرشناها كه از ريشه فرش گرفته شده در فرهنگ لغت به معناي زير است :
    قاموس قرآن، ج‏5، ص: 160 :
    فرش:
    گستردن. «فرش الشّى‏ء:
    بسطه». وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ ذاريات: 48. زمين را گسترديم بهتر آماده كنندگانيم.


    فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 104 :
    افْتَرَشَ-
    افْتِرَاشاً [فرش‏] الشي‏ءُ: آن چيز گسترده شد

    خوب آقاي محترم اين چه ربطي به آنچه كه شما مسخره كرديد دارد:


    نقل قول:
    فرش، یک چیز گرد و کروی است و اصلا معنی دو بعدی ندارد، می فهمیم که خداوند زمین را کروی آفریده و نه مسطح!
    .


  7. تشکرها 2


  8. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    المشارق و المغارب
    توجیه کنندگان از این عبارات نتیجه می گیرند که اشاره به چند مشرق و مغرب نشان دهنده کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید است.


    اين تنها دليل نيست . قراين گوناگوني براي اشاره قرآن به كروي بودن زمين وجود دارد كه برخي از آنها قبلا تقديم شد.
    شما قبلا هم فرموده بوديد:


    نقل قول:
    شاید بپرسید آیا در جایی هم سخنی از گرد بودن، گوی مانند بودن و امثال آن آمده است؟

    پاسخ این است:
    هیچ کجا!

    بنابراین برما مسلم می شود که خداوند دانای توانا هم (!) به کروی بودن زمین اشاره کرده است!!
    بنده در پاسخ موارد زير را به عنوان قراين اشاره قرآن به كروي بودن زمين آوردم :


    در آيات زير در قرآن كريم به كروي ، گرد و گوي بودن زمين اشاره كرده است :

    1- «وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها; و مشرق ها و مغرب های پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم!».(1)

    2- «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ; پروردگار آسمانها و زمین آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرق ها!».(2)

    3- «فَلا اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغارِبِ اِنَّا لَقَادِرُونَ; سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قادریم».(3)

    توضیح این که: این آیات همگی حاکی از تعدّد مشرق ها و مغرب ها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است که لازمه آن کروی بودن زمین می باشد; زیرا بطور مسلّم اگر زمین مسطّح و هموار باشد، برای جهان جز یک مشرق و یک مغرب نخواهد بود و تنها در صورتی کروی بودن زمین، به نسبت انحنای آن، هر نقطه ای دارای مشرق و مغرب جداگانه ای خواهد بود و طلوع خورشید بر جزئی از اجزای آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و بنابراین، تعدّد مشرق و مغرب دلالت روشنی بر کروی بودن زمین دارد.
    روایات و کروی بودن زمین
    از روایاتی که از پیشوایان معصوم ما وارد شده است، به خوبی می توان کروی بودن زمین را استفاده کرد; از آن جمله روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) به مضمون زیر نقل شده است:

    امام صادق(علیه السلام) فرمود: «در مسافرتی، مردی با من همسفر گردید. او مقیّد بود که نماز مغرب را در تاریکی شب و نماز صبح را در تاریکی کامل (آخر شب) بخواند، امّا من برخلاف او بودم; هر موقع آفتاب غروب می کرد نماز مغرب را می خواندم و هر موقع فجر طلوع می نمود، نماز صبح را به جا می آوردم.
    آن شخص از من خواست که من نیز مانند او رفتار کنم و عمل خود را چنین توجیه می کرد: آفتاب پیش از آن که به سرزمین ما طلوع کند، بر دیگران طلوع می نماید و هنگامی که از سرزمین ما ناپدید می شود هنوز بر گروهی دیگر طالع و نور افشان است.
    امام صادق(علیه السلام) می فرماید من به او گفتم: وظیفه ما این است که هر موقع آفتاب از افق ما ناپدید شد، نماز مغرب را بخوانیم و نباید در انتظار غروب خورشید از نقاط دیگر باشیم و هر موقع فجر طلوع کرد، بر ماست که نماز صبح را بخوانیم اگر چه خورشید در همان موقع بر نقاط دیگر طالع باشد، چنان که بر مردم همان نقاط لازم است نمازهای خود را موقع طلوع فجر و غروب آفتاب در افق خود انجام دهند.»(4)
    این حقیقت را امام(علیه السلام) در حدیث دیگر چنین فرموده است: «إنّمَا عَلَیْکَ مَشْرِقُکَ وَ مَغْرِبُک; تو باید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهی!» و اینها همه به خاطر کرویّت زمین می باشد.
    پی نوشت:
    1. سوره اعراف، آیه 137
    2. سوره صافات، آیه 5
    3. سوره معارج، آیه 40
    4. وسایل الشیعه، ج 1، ص 237





    شما در پاسخ فرموديد :


    نقل قول:
    نوشته اصلی توسط سنبلعلی کرویت زمین از دید قرآن

    خیر، این ها نمی تواند دلیل باشد.
    چرا که:
    1- با فرض مسطح بودن زمان و گردش خورشید به دور آن (آنچنان که از قرآن بر می آید) نیز می توان چند شرق و غرب تصور نمود و این دو تناقضی با هم ندارند.

    2- دیگر قراین در قرآن (مانند گستردن زمین) دلالت بر مسطح بودن زمین دارند.


    و من در پاسخ به شما عرض كردم:

    كلي فكر كردم كه منظور شما از مسطح بودن زمان چيه . ظاهرا همون زمينه كه اشتباها تايپ شده . من اين طور برداشت مي كنم. اگر طور ديگري بود ، به من تذكر دهيد.


    پاسخ :‌

    1- دوست خوبم در فارسي واژه چند هر عددي را شامل مي شود كه حداقل آن دو است و حداكثر هم هر چه كه تصور كني. اما در عربي اين گونه نيست و الحمدلله خودتان بهتر مي دانيد. در فرض مسطح بودن بايد مشرقان و مغربان مي گفت اما گفته مشارق و مغارب . اين صيغه جمع در عربي هم بر بيش از سه عدد دلالت مي كند.

    2- قرينه اي كه به كمك اين معنا مي آيد ، رواياتي بود كه آوردم . در روايت امام صادق عليه السلام فرموده بود:‌تو بايد مشرق و مغرب منطقه خودت را ملاك قرار بدهي. (و شما فرض كن اين همه آدم و بعد هم اين همه مشرق و مغرب را)

    3- دليل ديگر اين كه در آيه زير امده است :
    أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿لقمان: ٢٩﴾
    آیا ندانسته ای که خدا شب را در روز فرو می برد و روز را در شب فرو می برد، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرده است که هر کدام تا مدتی معین روانند؛ و یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
    فرو بردن شب در روز و بالعكس به اين معناست كه شب آهسته و به تدريج به به روز تبديل مي شود و بر عكس. اين پديده نيز صرفا زماني رخ مي دهد كه زمين كروي باشد. اگر زمين مسطح باشد اين تبديل ناگهاني صورت مي گيرد.

    4- دليل ديگر آيات 27 و 28 سوره نازعات است : ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا(27) رَفَعَ سمْكَهَا فَسوَّاهَا(28) :
    در آيه بيست و هشتم واژه سواها آمده است. در حقيقت تسويه در اين آيه اشاره اى است به فاصله مساوى اجزاى اين سقف(سمك) نسبت به مركز اصلى يعنى زمين و اين بدون كرويت ممكن نيست .

    جمع بندي : در عين اين كه شما وجود قراين را به طور كلي انكار فرموديد ،‌ بنده شش قرينه به عنوان نمونه براي اشاره قرآن به كروي بودن زمين تقديم كردم . آياتي كه در آن واژه مشارق و مغارب وجود دارد ،‌ تنها يكي از اين قراين است.

    حال براي اين كه بحث ما يك سير منطقي پيدا كند ، بياييد اين قراين را يك به يك بررسي كنيم.

    براي شروع از همين آياتي آغاز مي كنيم كه واژه هاي مشارق و مغارب در آنها به كار رفته است:

    ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۱/۰۷ در ساعت ۱۸:۳۲

  9. تشکرها 2


  10. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    قراين اشاره به كروي بودن زمين در قرآن كريم :

    قرينه اول : مشارق و مغارب :


    در آيات زير واژه هاي مشارق و مغارب به كار رفته است :


    1- «وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها; و مشرق ها و مغرب های پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم!».(اعراف / 137)

    2- «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ; پروردگار آسمانها و زمین آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرق ها!».(صافات / 5)

    3- «فَلا اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغارِبِ اِنَّا لَقَادِرُونَ; سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قادریم».(معارج / 40)

    اين آيات چگونه به عنوان يك قرينه براي كروي بودن زمين به حساب مي آيند؟

    پاسخ : این آیات همگی حاکی از تعدّد مشرق ها و مغرب ها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است که لازمه آن کروی بودن زمین می باشد; زیرا بطور مسلّم اگر زمین مسطّح و هموار باشد، برای جهان جز یک مشرق و یک مغرب نخواهد بود و تنها در صورتی کروی بودن زمین، به نسبت انحنای آن، هر نقطه ای دارای مشرق و مغرب جداگانه ای خواهد بود و طلوع خورشید بر جزئی از اجزای آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و بنابراین، تعدّد مشرق و مغرب دلالت روشنی بر کروی بودن زمین دارد.

    دوست عزيزمان در پاسخ و با نمايش تصويري فرموده اند ‌
    2- به فرض پذیرش "چند مشرق و مغرب"، این هیچ دلیل بر کرویت یا گردش زمین نیست.
    چرا که با یک زمین مسطح و گردش خورشید به دور آن نیز می توان چنین چیزی را تصور کرد.


    اما پاسخي كه قبلا به ايشان عرض شد اين بود :


    دوست خوبم در فارسي واژه چند (چند مشرق و مغرب) هر عددي را شامل مي شود كه حداقل آن دو است و حداكثر هم هر چه كه تصور كني. اما در عربي اين گونه نيست و الحمدلله خودتان بهتر مي دانيد. در فرض مسطح بودن بايد مشرقان و مغربان مي گفت اما گفته مشارق و مغارب . اين صيغه جمع در عربي هم بر بيش از سه عدد دلالت مي كند.
    بنا بر اين در آيات فوق مشارق و مغارب ،‌ بر مشرق ها و مغرب هاي فراوان دلالت مي كند . از سوي ديگر ما به قرآن به تنهايي معتقد نيستيم . بلكه قرآن و سنت با هم. بر اساس حديث ثقلين ( انّي تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي أنّهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابدا ) ،‌ معتقديم قرآن بدون اهل بيت كامل نيست.
    با توجه به اين مساله بنده رواياتي را براي تكميل اين قرينه خدمت حضرت عالي اوردم كه مجددا هم تكرار كردم . از جمله اين كه : «إنّمَا عَلَیْکَ مَشْرِقُکَ وَ مَغْرِبُک; تو باید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهی!» و اين يعني مفهوم آيه بر بيش از يكي دو تا دلالت مي كند.





  11. تشکر


  12. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0





    سوال هوشمندانه اي كه در مورد آيات فوق طرح شده و جناب سنبلعلي هم با تعابير كنايه آميز خود ،‌ بدان اشاره كردند ، اين است (البته اين شبهه اي قديمي است كه پاسخ هاي متعددي توسط مفسران بدان داده شده است):

    1- در جا های دیگری از قرآن به "یک مشرق و یک مغرب" و همچنین "دو مشرق و دو مغرب" اشاره شده است و این یکی از ایرادات و چندگانگی های قرآن است که یک پدیده را به چند شکل آورده.
    ايشان پيش از اين هم همين سوال را با بياني ديگر مطرح فرموده بودند :


    رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿17﴾
    او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.

    گیریم که این هم دلیلی باشد بر مسطح نبودن زمین (!)
    اما ما نفهمیدیم بالاخره:

    یک مشرق و مغرب داریم:

    المزمل
    رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ﴿9﴾
    [اوست] پروردگار خاور و باختر خدايى جز او نيست پس او را كارساز خويش اختيار كن (9)

    یا مانند بالایی دوتا؟
    یا مانند این یکی چند تا؟!

    المعارج
    فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿40﴾
    [هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مى‏كنم كه ما تواناييم (40)

    البته که ما نمی فهمیم، چون ما از نادانانیم!
    پاسخ اين سوال را از سايت حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي براي شما دوست خوبم نقل مي كنيم:


    سوال:

    منظور از آيه شريفه «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ; او پروردگار دو مشرق و دو مغرب است!»(1) چيست؟




    پاسخ:

    در قرآن مجيد مشرق و مغرب هم به صورت «تثنيه» «دو مشرق و دو مغرب» و هم به صورت «جمع» به كار برده شده است; مانند: «فَلاَ اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ; سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها(2)» و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذَينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاَرْضِ وَ مَغارِبَها; و مشرق ها و مغرب هاى پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم!»(3)

    بنابراين، مشرق و مغرب هم به صورت «جمع» كه حاكى از افراد متعدّد است و هم به صورت «تثنيه» كه از دو فرد حكايت مى كند استعمال شده است.

    مفسّران در تفسير اين آيات دو معنا ذكر كرده اند:

    نخست اين كه منظور از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب دو نيمكره زمين است; يعنى، دو نيمكره شمالى و جنوبى يا دو نيمكره شرقى و غربى، حتّى بعضى اين آيه را اشاره اى به وجود نيمكره جديد يعنى «قارّه آمريكا» قبل از كشف آن دانسته اند كه فعلا از موضوع بحث ما خارج است; و به همين ترتيب، منظور از مشارق و مغارب نقاط مختلف كره زمين است كه هر نقطه اى نسبت به نقطه اى مشرق و نسبت به نقطه ديگر مغرب است.

    به عبارت ديگر: يكى از خواصّ «كره» اين است كه هر نقطه اى از آن نسبت به نقطه اى كه در طرف غرب آن قرار گرفته مشرق محسوب مى شود و نسبت به نقطه مقابل مغرب است و لذا بعضى اين گونه آيات را اشاره به كرويّت زمين مى دانند.

    دوّم اين كه منظور از تعدّد مشرق و مغرب تعدّد نقطه طلوع و غروب حقيقى آفتاب است; زيرا هيچ گاه آفتاب دو روز از يك نقطه طلوع و در يك نقطه غروب نمى كند و به واسطه «ميل» خورشيد به شمال و جنوب (كه نتيجه تمايل محور زمين نسبت به سطح مدار گردش آن به دور آفتاب است) هر روز آفتاب از نقطه اى طلوع و در نقطه ديگر غروب مى كند; بنابراين، هرگاه مجموعه اين مشرق ها و مغرب ها را در نظر بگيريم، بايد تعبير به «مشارق» و «مغارب» كنيم و هرگاه تنها آخرين نقطه ميل اعظم شمالى آفتاب (اوّل تابستان) و آخرين نقطه ميل اعظم جنوبى (اوّل زمستان) را در نظر بگيريم بايد به «مشرقين» و «مغربين» تعبير نماييم و اين يكى از شاهكارهاى قرآن است كه در عبارات كوتاهى مردم را متوجّه اسرار شگفت انگيز خلقت مى كند; زيرا مى دانيم تغيير طلوع و غروب آفتاب، تأثير فراوانى در پرورش گياهان و گل ها و ميوه ها و بطور كلّى در وضع عمومى موجودات زنده و زيبايى هاى جهان آفرينش دارد.





    1. سوره الرحمن، آيه 17.

    2. سوره معارج، آيه 40.

    3. سوره اعراف، آيه 137.


    ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۱/۰۷ در ساعت ۱۹:۲۸

  13. تشکر


  14. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط سنبلعلی نمایش پست
    قرینه ای دیگر:

    کهف
    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَعِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿86

    فولادوند: تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‏اى گل‏آلود و سياه غروب مى‏كند و نزديك آن طايفه‏اى رايافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى‏كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى‏گيرى
    مکارم: تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا)احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ي - تيره و گل آلودي فرو مي‏رود، و در آنجا قومي را يافت، ما گفتيم اي ذو القرنين! آيا مي‏خواهي مجازات كني و يا پاداش نيكوئي را در باره آنها انتخاب نمائي ؟


    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿90
    فولادوند: تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى‏كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم
    مکارم: تا به خاستگاه خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتي طلوع مي‏كند كه جز آفتاب براي آنها پوششي قرار نداده بوديم.

    همانگونه که می بینید مترجمین چیره دست قرآن وَجَدَهَا را در آیه 86 بی هیچ قرینه و دلیلی "به نظرش آمد" و "احساس کرد" برگردان کرده اند در حالی که در همان آیه کمی بعد تر و نیز در آیه 90 آن را "یافت" و "مشاهده کرد" برگردان کرده اند.

    طبق همین دو آیه:

    تا آنگاه كهبه غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‏اى گل‏آلود و سياه غروب مى‏كند و نزديك آن طايفه‏اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى‏كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى‏گيرى

    تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى‏كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم

    فهم گوینده در این است که جایی به عنوان غروبگاه و جایگاهی برای برآمدن خورشید قایل است و کسی که به کروی بودن زمین آگاهی دارد، می داند که چنین چیزی درست نیست.
    دوست عزيزم
    برداشت شما از جايگاه كه در ترجمه مطلع الشمس يا مغرب الشمس آمده اين است كه تصور كرده ايد ، يك جاي ثابت(مانند سكو) براي طلوع و غروب فرض شده است . حال آن كه اين طور نيست.

    شما اگر نظري به ترجمه هاي مترجمان مختلف نسبت به اين دو واژه داشته باشيد مي بينيد كه اختلاف تعبير فراوان است . براي مثال بنگريد :

    تا به غروبگاه خورشيد رسيد.
    تا چون به مغرب آفتاب رسيد،
    تا به محل غروب آفتاب رسيد.
    تا چون رسيد بجاى غروب كردن آفتاب‏
    تا زمانى كه به محل غروب خورشيد رسيد
    تا هنگامى‏كه ذو القرنين به مغرب رسيد جايى كه خورشيد را چنين مى‏يافت‏
    تا زمانى كه به جايگاه غروب خورشيد رسيد
    تا اينكه به فرو رفتنگاه خورشيد رسيد،
    تا چون برسيد به فرو- شد نگاه آفتاب،
    و ...

    به اصل واژه هم كه نگاه كنيد در فرهنگ لغت اين گونه آمده است :

    الغُرُوبُ: غُيوبُ الشمس. غَرَبَتِ الشمسُ تَغْرُبُ غُروباً و مُغَيْرِباناً: غابَتْ في المَغْرِبِ و كذلك غَرَبَ النجمُ، و غَرَّبَ. و مَغْرِبانُ الشمسِ: حيث تَغرُبُ. و لقيته مَغرِبَ الشمسِ و مُغَيْرِبانَها و مُغَيرِباناتِها أَي عند غُروبها.
    چنان كه ملاحظه مي كنيد مغرب به معناي يك محل ثابت معنا نمي دهد.



    بنا بر اين همه اين ترجمه ها بيان هاي مختلفي از محل طلوع و نيز محل غروب خورشيد است و هرگز بر ثبوت يك جايگاه خاص دلالت نمي كند .



    بنا بر اين مطلبي كه شما مي فرماييد(اگر درست فهميده باشم) ثابت نيست.

  15. تشکر


  16. #9
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    331
    مورد تشکر
    242 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط بچه با حال نمایش پست
    اين مطلب را قبلا هم براي شما دوست عزيز پاسخ دادم . اما از آنجا كه بعد از انتقال بحث به تاپيك جديد فراموش كرديد پاسخ قبلي بنده را هم كپي كنيد ، خودم پاسخ را مي آورم. همان طور كه عرض كردم ،‌ واژه فرش در فرهنگ لغت كه در قرآن نيز همين گونه به كار رفته ،‌ به معناي گستردن است نه فرش كردن. اصلا به فرش هم فرش مي گويند چون آن را مي گسترانند.
    براي نمونه مي تونيد موارد زير را مشاهده كنيد:


    قاموس قرآن، ج‏5، ص: 160 :

    فرش:
    گستردن. «فرش الشّى‏ء:
    بسطه». وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ ذاريات: 48. زمين را گسترديم بهتر آماده كنندگانيم.


    فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 104 :

    افْتَرَشَ-
    افْتِرَاشاً [فرش‏] الشي‏ءُ: آن چيز گسترده شد

    البته جناب سنبلعلي باز هم در جاي ديگري بحث فرش را مطرح كردند كه نقل قول مي شود :
    من به "فرش" مستقیما استناد نکردم، بلکه اشاره مستقیم من به "گستردن" به عنوان مفهومی دو بعدی بود که فرش کردن تاییدی بر نگر من است.

    بنابر این هنوز در این باره پاسخ درخوری نداده اید.

    البته در یک جا فرمودید که:

    1-پس ادعای اول خود را پس گرفتید
    2- بر اساس فرضیه بینگ بنگ که مشهورترین فرضیه کنونی در باره آفرینش زمین است زمین توده ای بوده که به تدریج گسترش یافته است.
    3-با توجه به این که در ابتدا تمام زمین را آب فرا گرفته بود و خشکی ها از زیر آب ها گسترش یافته اند باز هم کلمه گسترش صحیح است
    اگر توپی ابتدا مثلا سیاه باشد و نقطه سفیدی داشته باشد شما کم کم رنگ سفید آن را اضافه کنید نمی توانید بگویید رنگ سفید آن را گسترش دادم
    پاسختان:
    1- خیر (چون نگفتید چرا درجایی آمده "دحاها" و در چند جای دیگر آمده "مددنا". بنابر این اگر "دحاها" همان گستردن است و نه "با غلتانیدن گستردن" تفاوتش با "مددنا" چیست.

    2- کجا آمده که بر اساس فرضیه بیگ بنگ "زمین توده ای بوده که کم کم گسترش یافته"؟
    به گمانم شما گسترش فضا را با زمین اشتباه گرفته اید.

    3- بار دیگر شما "خشکی" را با زمین خلط کرده و از این آمیزش نادرست به سود خود بهره بردید.
    گفتگو در باره زمین است نه خشکی های روی آن.

    ----------------------------------------

    نقل قول نوشته اصلی توسط بچه با حال نمایش پست
    دوست خوبم در فارسي واژه چند (چند مشرق و مغرب) هر عددي را شامل مي شود كه حداقل آن دو است و حداكثر هم هر چه كه تصور كني. اما در عربي اين گونه نيست و الحمدلله خودتان بهتر مي دانيد. در فرض مسطح بودن بايد مشرقان و مغربان مي گفت اما گفته مشارق و مغارب . اين صيغه جمع در عربي هم بر بيش از سه عدد دلالت مي كند.
    ...
    بنا بر اين در آيات فوق مشارق و مغارب ،‌ بر مشرق ها و مغرب هاي فراوان دلالت مي كند . از سوي ديگر ما به قرآن به تنهايي معتقد نيستيم . بلكه قرآن و سنت با هم. بر اساس حديث ثقلين ( انّي تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي أنّهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابدا ) ،‌ معتقديم قرآن بدون اهل بيت كامل نيست.
    با توجه به اين مساله بنده رواياتي را براي تكميل اين قرينه خدمت حضرت عالي اوردم كه مجددا هم تكرار كردم . از جمله اين كه : «إنّمَا عَلَیْکَ مَشْرِقُکَ وَ مَغْرِبُک; تو باید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهی!» و اين يعني مفهوم آيه بر بيش از يكي دو تا دلالت مي كند.
    همانگونه که با شکل هم نشان دادم (گویا شما آن را ندیده بودید) می توان زمین مسطح و ثابتی را با بی نهایت مشرق و مغرب تصور نمود.

    از این رو مشارق و مغارب دلیلی برای کرویت زمین نیست.

    اما در باب روایت،

    اینجا مشرق و مغرب اسم مکان نیست!
    با توجه به هم شکل بودن اسم زمان و مکان در عربی، هدف گوینده اسم زمان (یعنی زمان طلوع و غروب) بوده و چنین اشتباهی از شما بعید بود!
    ---------------------------------


    نقل قول نوشته اصلی توسط بچه با حال نمایش پست
    مفسّران در تفسير اين آيات دو معنا ذكر كرده اند:

    نخست اين كه منظور از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب دو نيمكره زمين است; يعنى، دو نيمكره شمالى و جنوبى يا دو نيمكره شرقى و غربى، حتّى بعضى اين آيه را اشاره اى به وجود نيمكره جديد يعنى «قارّه آمريكا» قبل از كشف آن دانسته اند كه فعلا از موضوع بحث ما خارج است; و به همين ترتيب، منظور از مشارق و مغارب نقاط مختلف كره زمين است كه هر نقطه اى نسبت به نقطه اى مشرق و نسبت به نقطه ديگر مغرب است.
    به عبارت ديگر: يكى از خواصّ «كره» اين است كه هر نقطه اى از آن نسبت به نقطه اى كه در طرف غرب آن قرار گرفته مشرق محسوب مى شود و نسبت به نقطه مقابل مغرب است و لذا بعضى اين گونه آيات را اشاره به كرويّت زمين مى دانند.
    1- انصافا چگونه می شود از مشارق و مغارب این همه فاکت را استخراج نمود؟!
    دو نیمکره شمالی و جنوبی یا شرقی و غربی؟!
    شما می توانید بپذیرید، اما پذیرش شما به آن منطق نمی بخشد.

    2- باز هم خلط معانی و مصادره به مطلوب، اما این بار از سوی مفسران!
    مفسرین گرامی گویا فراموش نموده اند که "مشرق" (مکان یا زمان بر آمدن خورشید) با "شرق" (جهت حغرافیایی رو به مشرق) و به همین ترتیب "مغرب" با "غرب" فرق دارند!

    از این رو :
    يكى از خواصّ «كره» اين است كه هر نقطه اى از آن نسبت به نقطه اى كه در طرف غرب آن قرار گرفته مشرق محسوب مى شود و نسبت به نقطه مقابل مغرب است
    از پایه نادرست است!

    نقل قول نوشته اصلی توسط بچه با حال نمایش پست
    دوّم اين كه منظور از تعدّد مشرق و مغرب تعدّد نقطه طلوع و غروب حقيقى آفتاب است; زيرا هيچ گاه آفتاب دو روز از يك نقطه طلوع و در يك نقطه غروب نمى كند و به واسطه «ميل» خورشيد به شمال و جنوب (كه نتيجه تمايل محور زمين نسبت به سطح مدار گردش آن به دور آفتاب است) هر روز آفتاب از نقطه اى طلوع و در نقطه ديگر غروب مى كند; بنابراين، هرگاه مجموعه اين مشرق ها و مغرب ها را در نظر بگيريم، بايد تعبير به «مشارق» و «مغارب» كنيم و هرگاه تنها آخرين نقطه ميل اعظم شمالى آفتاب (اوّل تابستان) و آخرين نقطه ميل اعظم جنوبى (اوّل زمستان) را در نظر بگيريم بايد به «مشرقين» و «مغربين» تعبير نماييم و اين يكى از شاهكارهاى قرآن است كه در عبارات كوتاهى مردم را متوجّه اسرار شگفت انگيز خلقت مى كند; زيرا مى دانيم تغيير طلوع و غروب آفتاب، تأثير فراوانى در پرورش گياهان و گل ها و ميوه ها و بطور كلّى در وضع عمومى موجودات زنده و زيبايى هاى جهان آفرينش دارد.


    این را هم با همان تصویر المشارق و المغارب نشان دادم که نمی تواند دلیل باشد.
    از این رو نه شاهکاری هست و نه چیزی جز ناآگاهی گوینده از کروی بودن زمین!
    ویرایش توسط سنبلعلی : ۱۳۸۷/۰۱/۰۷ در ساعت ۲۱:۲۴

  17. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    خلط مبحث شده .
    اين مطالب از كاربر ديگري است . از من نيست :

    البته در یک جا فرمودید که:

    نقل قول:
    1-پس ادعای اول خود را پس گرفتید
    2- بر اساس فرضیه بینگ بنگ که مشهورترین فرضیه کنونی در باره آفرینش زمین است زمین توده ای بوده که به تدریج گسترش یافته است.
    3-با توجه به این که در ابتدا تمام زمین را آب فرا گرفته بود و خشکی ها از زیر آب ها گسترش یافته اند باز هم کلمه گسترش صحیح است
    اگر توپی ابتدا مثلا سیاه باشد و نقطه سفیدی داشته باشد شما کم کم رنگ سفید آن را اضافه کنید نمی توانید بگویید رنگ سفید آن را گسترش دادم
    پاسختان:
    1- خیر (چون نگفتید چرا درجایی آمده "دحاها" و در چند جای دیگر آمده "مددنا". بنابر این اگر "دحاها" همان گستردن است و نه "با غلتانیدن گستردن" تفاوتش با "مددنا" چیست.

    2- کجا آمده که بر اساس فرضیه بیگ بنگ "زمین توده ای بوده که کم کم گسترش یافته"؟
    به گمانم شما گسترش فضا را با زمین اشتباه گرفته اید.

    3- بار دیگر شما "خشکی" را با زمین خلط کرده و از این آمیزش نادرست به سود خود بهره بردید.
    گفتگو در باره زمین است نه خشکی های روی آن.


صفحه 1 از 9 123 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود