صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: چرا دين داريم ؟‌

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    چرا دين داريم ؟‌




    در يكي از تاپيك ها در گفتگويي كه جاري بود ،‌ قرار بر اين شد كه درباره اين كه چرا دين داريم سخن بگوييم. بنا بر اين در اين تاپيك با بياني متين و به دور از توهين تنها به دلايل و انگيزه هاي دين داري پرداخته مي شود.

    از كليه عزيزاني كه اين تاپيك را مشاهده مي كنند ، دعوت مي كنم تا انگيزه خودشان از دين داشتن را بيان كنند.

    ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۱/۱۱ در ساعت ۲۰:۰۲

  2. تشکر


  3. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    براي شروع از دليل ديندار شدن يك اگنوستيكر شروع مي كنم :
    اور پسری اهل ترکيه ست باریک اندام و قد بلند، دانشجوی دکترای کامپيوتره و هم ورودی منه . ماه رمضون پارسال باش آشنا شدم گروهی بنام گفتگوی بين اديان در smu وجود داره که اور و چند تا از بچه های ترک تو اون فعاليت می کنند. نکته جالب اينکه برخلاف تصور با اينکه در ترکيه مدتهای زيادی حکومت لاييک سر کار بوده ولی من به دانشجوهای ترک که نگاه می کنم خيلی متدين تر از دانشجوهای ايرانی هستند.
    يک روز اورو ديدم که از استخر gym داشت ميومد بيرون گفتم چطور بود گفت خوب بود ولی اينجا چيزاهايی داره که برای چشم آدم خوب نيست گفتم بابا اونام خوبه، البته بعد از اون مدت ديگه اورو تو gym نديدم. هفته پيش اور بم زنگ زد و گفت به مهمونی شام در مرکز فرهنگی ترکيه در دالاس دعوتی. گفتم باشه ميام. اور با ماشين ۶۰۰ دلاری خودش که خيلی هم ازش راضيه اومد دنبالم و من به محل رسوند. در ابتدا کسی نبود ولی کم کم حدود ۸-۷ نفر جمع شدند،همه اکثرا دانشجوی دکترا بودند البته يکيشون استاد دانشگاه دالاس بود. در ميان اين جمع پسر بچه ۶-۷ ساله ای بود که انگليسيو مثله امريکاييها صحبت می کرد در ضمن ترکی هم می دونست. همونطور که انتظار می رفت پدر بچه امريکايی بود که بعد از چند لحظه به مهمانان پيوست. بعد از شام و نماز همه دور هم جمع شدند. اين مهمونی هر هفته شنبه شبها تو اين مرکز برگزار می شه و هر هفته به نوبت يکی در مورد موضوعی صحبت ميکنه. مرد جوان امريکايی که ken نام داشت گفت اين هفته نوبت منه که صحبت کنم و در مورد مفهوم عبادت صحبت کرد.
    بعد از اينکه صحبتش تموم شد پيشش رفتم و گفتم خوب چی شد که اسلام اوردی، گفت من تو خونواده ای بزرگ شدم که مذهبی نبودند و من هم به همون شيوه بزرگ شدم، من agnostic بودم(اين گروه معتقدند نه ميشه خدا رو رد کرد و نه اثبات کرد.) ۱۰ سال پيش با يه دختر ترک که مذهبی نبود ازدواج کردم.پارسال يک روز تغييرحالتی برا من رخ داد که دوست داشتم برات تشريح کنم ولی قادر به اين کار نيستم. ناگهان به همه اعتقاداتم شک کردم. من با اسلام آشنايی کمی داشتم ولی بيشتر مطالعه کردم و به اين دين گرويدم. ازش پرسيدم چرا مسيجی نشدی؟ گفت ايده خدای ۳گانه مسيحيت که ميگه خدا ، مسيح و روح القدس هر ۳ يکی هستند اصلا برای من قابل فهم نبود.
    پرسيدم اصلا چرا ديندار شدی و خودتو به اون محدود کردی چون بعضيها می گند عصر دين تموم شده و بشر نياری به دين نداره و اصولا خوب و بدو می تونه تشخيص بده. گفت من فوايدی از دين رو که بم می رسه احساس می کنم و بر زندگی من تاثير داره. پرسيدم هدف از خلقتو قبل و بعد از مسلمون شدن چطوری می بينی. گفت قيلا هدفی برام متصور نبود مثل موجودی بودم که در اين دنيا رها شدم و به خور و خواب وشهوت می پرداختم.ولی الان طبق قران هدف خلقت عبادته. گفتم دوستانم می گند که در نوشيدن شراب و اين امور لذتی هست و تو خودتو از اين لذت محروم می کنی. گفت من خودم مشروبخور حرفه ای بودم ممکنه برای لحطاتی خوش باشی ولی دايمی نيست و تازه وفتی مستی احساس می کنی چيزی از بدنت داره کنده ميشه.
    ken هنوز در حال آموزش اسلامه. مرکزی در دالاس وجود داره که به به اموزش اسلام به نو مسلمونها می پردازه و می گفت من در يکی از کلاسها TA‌هستم!
    ساعت از ۱۱ شب گذشته بود دوستم اشاره کرد که داره دير می شه. به ken گفتم دوست دارم بيشتر بات صحبت کنم ولی بايد برم. شب يکشنبه بود بارها و کلاب ها غلقله بودند و من در حاليکه در فکر بودم به خونه رسيدم........ دنيای جالبيه !



    منبع





  4. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    دین داشتن مثله برنامه درسی می مونه!
    مثله اینکه به یه شاگرد برنامه درسی و کتاب درسی ندیم بعدش هم از اون انتظار داشته باشیم آخر ترم قبول شه!!
    نمی شه که...
    پس اون نیاز به برنامه درسی داره...البته الان می گن انسان چه ربطی داشت به دانش آموز ولی خب مهم اینه که مثال مثاله درستیه!!


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  5. تشکرها 2


  6. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۶
    نوشته
    1,183
    مورد تشکر
    1,666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ما سر سفره پدر و مادر بزرگ شدیم که دین دار و معتقد و مذهبی هستن ، این از آب دراومدیم
    وای به روزی که دین نداشتیم و باری به هر جهت بزرگ می شدیم
    نمی خواد بهم بگین خودم می دونم ربطی به بحث شما نداشت ، ببخشید
    مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب

  7. تشکرها 2


  8. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    راهنما چرا دین داریم؟؟




    در يكي از تاپيك ها در گفتگويي كه جاري بود ،‌ قرار بر اين شد كه درباره اين كه چرا دين داريم سخن بگوييم. بنا بر اين در اين تاپيك با بياني متين و به دور از توهين تنها به دلايل و انگيزه هاي دين داري پرداخته مي شود.

    از كليه عزيزاني كه اين تاپيك را مشاهده مي كنند ، دعوت مي كنم تا انگيزه خودشان از دين داشتن را بيان كنند.


    بنام خدا
    دين روشي است براي زندگي كردن كه در تمام ابعاد فردي، اجتماعي، جسمي و روحي سازوكارهاي لازم را فرا روي انسان قرار مي‏دهد و بسترهاي رشد و ارتقا او را در تمام ساحت‏ها به او عرضه مي‏نمايد.
    علت دين داري بشر را در نيازهاي او بايد جستجو كرد، وجود آثار و فوايد بي مانند در دين ، او را به چنين ضرورتي مي‏كشاند. بنابراين براي پاسخ دهي به چرايي دين دار بودن بشر شايسته است كه فوايد و آثار دين الهی مورد بررسي قرار گيرد:

    1. معنا بخشي به زندگي : چرايي آفرينش، هدف حيات و زندگي، پرسش هميشگي انسان بوده است كه دين در هدف‏مند كردن زندگي بهترين گزينه است. علامه طباطبايي مي‏نويسد:

    «جوهر دين را بايد در اين واقعيت جست و جو كرد كه دين در واقع، واكنش در برابر تهديد به بي معنايي در زندگي بشري و كوششي براي نگريستن به جهان، به صورت يك واقعيت معنا دار است.»
    2. زدودن ترس: دين، به انسان جرات در فعاليت را ارزاني مي‏بخشد و بيمناكي در انجام وظيفه را در او از بين مي‏برد و ترس و بيم را از او مي‏زدايد.
    ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۱/۱۶ در ساعت ۱۲:۴۷


  9. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    راهنما




    دين روشي است براي زندگي كردن كه در تمام ابعاد فردي، اجتماعي، جسمي و روحي سازوكارهاي لازم را فرا روي انسان قرار مي‏دهد و بسترهاي رشد و ارتقا او را در تمام ساحت‏ها به او عرضه مي‏نمايد.
    علت دين داري بشر را در نيازهاي او بايد جستجو كرد، وجود آثار و فوايد بي مانند در دين ، او را به چنين ضرورتي مي‏كشاند. بنابراين براي پاسخ دهي به چرايي دين دار بودن بشر شايسته است كه فوايد و آثار دين الهی مورد بررسي قرار گيرد:

    1. معنا بخشي به زندگي : چرايي آفرينش، هدف حيات و زندگي، پرسش هميشگي انسان بوده است كه دين در هدف‏مند كردن زندگي بهترين گزينه است. علامه طباطبايي مي‏نويسد:

    «جوهر دين را بايد در اين واقعيت جست و جو كرد كه دين در واقع، واكنش در برابر تهديد به بي معنايي در زندگي بشري و كوششي براي نگريستن به جهان، به صورت يك واقعيت معنا دار است.»
    2. زدودن ترس: دين، به انسان جرات در فعاليت را ارزاني مي‏بخشد و بيمناكي در انجام وظيفه را در او از بين مي‏برد و ترس و بيم را از او مي‏زدايد.

    بنام خدا

    1. آرام بخشي زندگي: انس با دين آرامش بخش است، آنگونه كه قرآن مي‏فرمايد:

    «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ آگاه باشيد! دل‏ها با ياد خدا به آرامش مي‏رسد.»{1}

    2. پاسخ به احساس تنهايي: بشر هماره از تنهايي در رنج بوده است، تنهايي او در4 نوع است :

    الف. تنهايي فيزيكي؛ انسان در محيطي قرار مي‏گيرد كه كسي با او نيست .

    ب. ديگران او را درك نمي‏كنند ؛ يعني گرچه در جمع حاضر است، ولي آنان موقعيت او را نمي‏يابند و به شايستگي از او بهره نمي‏برند. از اين رو، او احساس تنهايي مي‏كند.

    ج. ديگران نمي‏توانند نقايص‏هاي او را برطرف نمايند.

    د. انسان احساس مي‏كند كه همه به فكر خويش اند و در صدد جلب منفعت به سوي خود ورفع ضرر از خويشتنند. دين اين تنهايي را مي‏زدايد و انسان مؤمن هيچ گاه احساس تنهايي نمي‏كند، زيرا بر اين باور است كه خداوند مونس و همنشين اوست{2}:

    «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ ؛ هر كجا باشيد او با شماست.»{3}
    +++++
    [1]. سوره رعد، آيه 28/

    [2]. انتظار بشر از دين، جوادي آملي، 41/

    [3]. سوره حديد، آيه 4/

    ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۱/۱۶ در ساعت ۱۳:۱۱


  10. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    راهنما





    خدا 1
    . آرام بخشي زندگي: انس با دين آرامش بخش است، آنگونه كه قرآن مي‏فرمايد:

    «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ آگاه باشيد! دل‏ها با ياد خدا به آرامش مي‏رسد.»{1}

    2. پاسخ به احساس تنهايي: بشر هماره از تنهايي در رنج بوده است، تنهايي او در4 نوع است
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ادامه بحث گذشته:
    1. همبستگي اجتماعي: برادري و احساس اشتراك بر محور دينداري سامان مي‏يابد. دوركيم، جامعه شناس مشهور مي‏نويسد:

    «مناسك دين براي كاركرد درست زندگي اخلاقي ما، به همان اندازه ضروري‏اند كه خوراك براي نگه داشتن زندگي جسماني ما ضرورت دارد ؛ زيرا از طريق همين مناسك است كه گروه خود را تاييد و حفظ مي‏كند.»{1}

    2. فرهنگ سازي: ريشه خصلت‏هاي نيكوي انسان را بايد در آموزه‏هاي ديني جست ؛ علامه طباطبايي مي‏فرمايد:

    «خصلت‏هاي نيكوي موجود در انسان‏هاي امروزي، هر چند اندك باشد، ناشي از تعليمات ديني است.»{2}

    3. كاستي‏هاي دنياي مدرن: علوم طبيعي با تمام پيشرفت‏هاي گسترده‏اش، از پاسخگويي به نيازهاي غير طبيعي انسان عاجز است و تنها از دين مي‏توان انتظار داشت تا نيازهاي ماوراي طبيعي آدمي را برآورده كند. علامه طباطبايي مي نويسد :

    «درست است كه علوم طبيعي چراغي است روشن كه بخشي از مجهولات را از تاريكي درآورده و براي انسان معلوم مي‏سازد ولي چراغي است كه براي هر تاريكي سودي نمي‏بخشد. از فن روان‏شناسي حل مسايل فلكي را نمي‏توان توقع داشت، از يك پزشك حل مشكلات يك نفر مهندس راه بر نمي‏آيد و بالاخره علومي كه از طبيعت بحث مي‏نمايد اصلا از مسايل ماورالطبيعه و مطالب معنوي و روحي بيگانه بوده و توانايي بررسي اين گونه مقاصدي كه انسان با نهاد و فطرت خدادادي خود خواستار كشف آن‏ها است، ندارد.»{3}

    البته از آثار و فوايد ديگري در چرايي دين‏دار بودن بشر مي‏توان ياد كرد، از جمله: رفع نياز انسان در شناخت كارهاي خوب و بد، شناساندن اشيأ سودمند و زيان آور به انسان، تربيت و تكميل انسان‏ها به فراخور استعداد آن‏ها.{4}
    پاورقی:
    [1]. جامعه‏شناسي دين، ص 179
    [2]. الميزان، ج12، ص 151
    [3]. فرازهايي از اسلام، محمد حسين طباطبايي، ص 8
    [4]. ر.ك: انتظار بشر از دين، ص 41 - 49


    ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۱/۱۹ در ساعت ۱۸:۰۱


  11. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    2
    تشکر:
    1
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    دین برای انسان یا انسان برای دین؟




    دین برای انسان یا انسان برای دین؟
    برای تدوین قانون وقانونگذاری بایدمصالح مردم مورد توجه باشد یا اسلام؟
    به عنوان مثال اعدام در قوانین اسلام امری است جایز ولی در دید مردم و دید بشر دوستانه ما اجازه نداریم روحی که خدا در وجود انسان دمیده از او بگیریم.
    :salavat(10):حافظ شکايت از غم هجران چه می‌کنید در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور

  12. تشکر


  13. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۶
    نوشته
    793
    مورد تشکر
    2,216 پست
    حضور
    2 ساعت 12 دقیقه
    دریافت
    7
    آپلود
    0
    گالری
    13



    بسم الله النور
    سلام علیکم
    ابتدا ذکر این نکته روضروری می بینم که دین همچون برنامه ای است جامع وکامل برای انسان.
    جهت تفهیم بهتر یک مثال شهودی را ذکر می نمایم(البته متذکر می شوم این مثال عمومیت نداشته وتنها جهت تنویر افکار خواننده می باشد):
    سخت افزار کامپیوتر به تنهایی جز قطعات پلاستیکی فلزی چیزی نیست...درحالی که همین قطعات درکنار هم وتحت یک سیستم عامل تبدیل به یک شیء بی نظیر می شود...
    دین برای انسان تقریبا همین حکم رادارد،البته باتفاوتی چند...
    درنتیجه می توان اظهار کرد که دین برای رشد وتعالی انسان ها ورسیدن به هدف های باارزش و عدم گمراهی انسان دریافتن حقیقت است...

    برای تدوین قانون وقانونگذاری بایدمصالح مردم مورد توجه باشد یا اسلام؟
    قوانین مدون کشور جهت روشن بودن سیاست ها و راهکار ها ودرواقع برای تعالی کشور ومردم سرزمین است،حال باتوجه به نظام اسلامی کشور ایران این قوانین بایستی مبتنی براحکام شرعی وفقه اسلامی باشد،درنتیجه درمجمعی همچون شورای نگهبان از لحاظ تطابق قوانین اعمالی
    بااحکام دین مبین اسلام مورد بررسی قرار می گیرد
    به عنوان مثال اعدام در قوانین اسلام امری است جایز ولی در دید مردم و دید بشر دوستانه ما اجازه نداریم روحی که خدا در وجود انسان دمیده از او بگیری
    خداوند در قرآن در مورد حکم قصاص و مسائل دیگر آن می فرماید:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ ، وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ )سوره البقرة: آيات 178 تا 179(:اى افرادى كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از ناحيه برادر (دينى) خود مورد عفو قرار گيرد (و حكم قصاص او تبديل به خونبها گردد) بايد از راه پسنديده پيروى كند (و در طرز پرداخت ديه، حال پرداخت كننده را در نظر بگيرد) و قاتل نيز به نيكى ديه را به ولى مقتول بپردازد (و در آن مسامحه نكند) اين تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما و كسى كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكى خواهد داشت.و براى شما در قصاص حيات و زندگى است اى صاحبان خرد، تا شما تقوى پيشه كنيد.

    ازآیات بالا می توان برداشت کرد که حکم قصاص که درشرایط خاص درغالب اعدام اجرا می شود نه تنها درمقابل حقوق بشر نیست بلکه متضمن این حقوق واحقاق حقی است که شخص شاکی از متشاکی دارد.

    درضمن بایستی دررابطه با جواب این سوال به مسایل فقهی وقضایی مراجعه نمود .

    ویرایش توسط مرصاد : ۱۳۸۷/۱۲/۱۲ در ساعت ۰۳:۰۵
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    اللهم انی اسئلک بحق روح ولیک
    علی بن ابی طالب
    الذی مااشرک بالله طرفه عین ابدا
    ان تعجل فرج ولیک القائم المهدی
    --------------------------------------
    همه نام بسیج در گمنامی است و عزت او در مظلومیت او و افتخار او حضور در صحنه های حساس در روز های حادثه.... بسیجی دلگیر نباش ،تو خار چشم دشمنی....


  14. تشکر

    mmj

  15. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    452
    مورد تشکر
    54 پست
    حضور
    3 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    روشن است که دین برای انسان است ؛ چون اگر انسان نبود دین بی معنی بود , دین آمد تا انسان را نجات دهد ؛ پس نجات انسان اصل است ؛
    اگر کسی برای دین شهید میشود او در واقع میخواهد انسان ها ی بیشتر را دین نجات دهد.
    پس باز انسان است که اصل است.
    در "لا احب الافلین " پاکی ز صورت ها یقین
    در پیش چشم های غیب بین ؛ هر دم زتو تمثال ها

صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود