جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: آیا بهتر نیست به جای امامان، ازخود خدا درخواست کنیم؟
-
۱۳۸۹/۰۱/۲۴, ۲۱:۳۴ #11
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
5. توسل امری است كه در زمان رسول خدا(ص) و اهلبیت ایشان(ع) در میان اصحاب وجود داشته و هیچ گاه مورد نهی حضرات واقع نشده است. به روایت زیر توجه كنید:
مرد نابینایی به نزد پیامبر آمد و عرض كرد: از خدا بخواه تا به من شفا عنایت كند.
پیامبر(ص) فرمود: اگر بخواهی الآن دعا می نمایم، ولی اگر به تأخیر بیندازم بهتر است.
مرد نابینا گفت: الآن دعا بفرمایید.
حضرتش فرمود تا وضو بگیرد و دو ركعت نماز بگزارد و این چنین دعا كند: «أللهم إنی أسألك وأتوجه إلیك بنبیك محمد نبی الرحمة. یا محمد! إنی توجهت بك إلی ربی فی حاجتی هذه، فتقضی لی. أللهم شفـّعه فیّ»
یعنی پروردگارا! من از تو درخواست می كنم و با توسل به پیامبرت به تو روی آورده ام. ای پیامبر! من به وساطت تو به خدا روی آورده ام تا شفیع من در برآورده شدن حاجتم باشی. پس ای خدا او را شفیع من قرار ده.
نکته پایانی:
توسل نیز ارتباط مستقیم با خدا است.
ما با توسل چیزی از غیر خدا نمی خواهیم.
ما همه چیز را دركف با كفایت خدا می دانیم و بس.
تنها چیزی كه هست در این ارتباط معنوی با اولیاء الهی همراه می شویم و آبروی آنها را وسیله ای برای توجه و عنایت بیشتر خداوند قرار می دهیم.
ویرایش توسط میقات : ۱۳۸۹/۰۱/۲۴ در ساعت ۲۱:۳۹
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۹/۰۱/۲۶, ۲۲:۴۵ #12
با سلام و تشکر از دوستان پاسخگو به مواردی به نظرم رسید که با اجازه عزیزان عرض می کنم
امام علي عليه السلام حق را به طور کامل بيان کرده، به بندگان خدا اعلام کرده براي حضور يافتن به پيشگاه خدا هيچ واسطه اي نياز نيست . اين طور نيست که نتواني با خدايت نجوا کني . با او درد دلت را مستقيم بگويي ولازم باشد نزد کسي به عنوان واسطه بروي و درد دل و حاجتت را به او بگويي تا آن را به اطلاع خدا برساند .
در مسيحيت تحريف شده کشيشان واسطه هاي درگاه خدايند . در شرک قديم الهه ها واسطه بودند . فرد اجازه و صلاحيت نداشت مستقيم با خدا نجوا و عرض حاجت کند و عبادت نمايد . بايد به پيشگاه الهه ها و کشيشان مي رفت و آنان را عبادت مي کرد و براي آنان نذر و نياز مي برد تا آنان نجوا و حاجت او را به محضر خدا برسانند :
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى؛(سوره زمر آیه 3)
آن ها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليل شان اين بود كه: «اين ها را نمىپرستيم مگر به خاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند».
اما اسلام اين ها را باطل اعلام کرد و فرمود خدا هميشه و همه جا هست . براي ارتباط با خدا و عبادت و نجوا و عرض حاجت ، هيچ واسطه اي نياز نيست . خودتان با خدا نجوا کنيد و عرض حاجت نماييد.
توسل شيعه اصلا به معناي اثبات واسطه براي ارتباط با خدا نيست.
شيعه هيچ گاه به غير خدا رو نکرده و غير خدا را مؤثر مستقل در دنيا و آخرت نمي داند . هيچ گاه کسي را بدون دليل قرآني و عقلي که خداي يگانه به تسليم در برابر اين دو (قرآن و عقل)فرمان داده ، شفيع و واسطه و مقرب نمي شمارد . اگر در نجوا و توجه مستقيمش با خدا، با توجه و توسل به امامان به خدا رو مي کند، بدان جهت است که بنا بر مباني قرآني و روايي، اين نوع توجه مستقيم به خدا را برتر از توجه مستقيم به خدا بدون به شفاعت بردن پيامبر و امامان مي داند.
بنا بر آنچه گفته شد، در جواب سوال شما که پرسيده ايد :"لطفاجواب دهيدکه آيا به جاي امامان بهترنيست که ازخود خدا درخواست کنيم؟ عرض مي کنيم:
ما هميشه مستقيم با خدا مرتبط شده ، به ساحتش عرض بندگي کرده ، از حضرتش حاجات مان را مي طلبيم ، ولي طبيعي است که توجه به درگاه خدا گاهي بدون توسل به محبوب هاي خدا و مقربان درگاهش و بندگان برگزيده اش که آنان را به امامت و هدايت ما گمارده، است . گاهي همراه با توسل به مقام آنان مي باشد.
طبيعي است که توجه به درگاه خدا با توسل به شخص يا مقام اولياي او بهتر از توجه به درگاهش بدون توسل به مقام يا شخص اولياي اوست ، زيرا با توجه متوسلانه به پيامبر و امامان، به خدا اعلام مي کنيم که خدايا ! هم خدايي تو را گردن نهاده ايم و هم امامت و هدايتگري بندگان بر گزيده ات را .
چون پذيرش نبوت و امامت پيامبر و امام ، محبوب خداست،پس عملي که نشانگر اين پذيرش باشد، بهتر از عملي است که اين پذيرش رانشان ندهد
وقتي پادشاهي، فردي را به ولايت عهدي معرفي کرده باشد ، هنگام عرض ارادت به پادشاه، يا به مقام خودش متوسل مي شوي و عرض مي کني: پادشاها ! ارادتمند و مطيع شمايم و اين حاجت را دارم و يا در توجه و حاجت خواهي از پادشاه، به مقام و شخص وليعهدش متوسل شده و او را واسطه قرار مي دهي و مي گويي : پادشاها! به مقام ولي عهدت چنين و چنان؛ در عرض ارادت و طلب حاجت دوم، ضمن اعتراف به پادشاهي او به انتصابش هم اعلام پايبندي کرده و مقام وليعهدش را تاييد مي کني و اين مطلوب تر است
هنگام عبادت و عرض حاجت، به امر خدا به محبوب هاي خدا که خودش در کلامش و در کلام رسولش محبوبيت آنان را اعلام کرده ، به عنوان شفيع متوسل مي شويم و حاجت را فقط از خدا مي خواهيم. پيامبر و امامان را مستقل نمي دانيم بلکه شفيعاني مي دانيم که فقط براي کساني شفاعت مي کنند که خدا به شفاعت شان براي آنان راضي است.
اين توسل و شفاعت طلبي کجا و توسل مشرکان به خداياني که خود تراشيده بودند و هيچ حجتي بر محبوبيت آن ها در درگاه خدا نداشتند و دليلي بر توسل به آنان از جانب خدا براي شان نيامده بود، کجا؟
ما و شما هميشه مستقيم به خدا رو مي کنيم . در هر جا و هر زمان بدون نياز به واسطه، با خدا مرتبط مي شويم اما در نجوا و عبادت و عرض حاجت مان، به مقام و شخص پيامبر و امامان که محبوبان درگاهش هستند ،هم متوجه شده و از خدا مي خواهيم به حق مقام و موقعيت آنان نزد خودش و به حق محبت و اطاعتي که به دستورش نسبت به آنان داريم، عبادت ما را به احسن وجه بپذيرد و حاجت مان را برآورده کند.
التماس دعا
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۱/۲۷, ۰۲:۴۹ #13
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 5,202 پست
- حضور
- 4 روز 6 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[QUOTE=in search of truth;265681]من هم اینها راشنیدم اما مقایسه خداباپدر چندان منطقی به نظرنمیرسه درقسمتی دیگرازاین نامه امام علی
می فرماید
درکیفرتوشتاب نداشته ودرتوبه وبازگشت برتوعیب نگرفته است درآنجاکه رسوایی سزاوارتوست رسوانساخته وبرای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است[/QUOT
سلام علیکم
حضرت علی (ع)در این قسمت از خطبه با توصیف دو صفت از صفات حق تعالی «ستار یت و رحمانیت» پرور دگار تذکر داده اند که تا فرصت باقی است به سوی حق رو کنید .
و اینکه در پست قبلی نوشته بودید که مگر نمی شود خود مستقیم به درگاه خداوند برویم؟ البته که میشود .اما به شرطی که:
بدانیم کسی که میخواهیم به ملاقاتش برویم عظمت اسمانها وزمین در برابرش هیج است ایا من در حد این عظمت هستم ؟ یا خودم را با نافرمانی ها ذاتا" خوار وکوجک کرده ام ؟ حقیر ذاتی که در برابر این عظمت فقط بیشتر گم و محو میشود.
بدانیم که در درگاه او فقط دل پاک و جسم تطهیر شده را راه میدهند .
الودگی در درگاه او پذیرفته نیست . و الوده فقط در درگاه شیطان
جای دارد . وباید منتظر بماند تا با آتش جهنم تطهیر شود
پس باید وکیلی مطهر و با عظمت را برای گرفتن وقت ملاقات با او بفرستیم تا در دریای لطفش بپذیرد تا تطهیر شویم بعد به درگاهش راهمان دهند
............................................ حق یارتان............................................
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۱/۲۷, ۰۵:۳۴ #14
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پاسخ:
با عرض سلام وادب خدمت تمامی دوستان عزیز،
در پاسخ به این سوال مهم باید عرض کنم:
يكي از اصول مسلم اسلامي «توحيد ربوبي» است. توحيد در ربوبيت، به اين معنا است كه «تنها خداوند مالك حقيقي عالم هستي است و تدبير همه موجودات عالم را بر عهدهدارد و ميتواند به صورت مستقل و بدون نياز به همكاري يا اذن و اجازه موجود ديگر، درامور هستي تصرف كند و آن را سامان دهد و اگر يكي از مخلوقات او، به تدبير و تنظيم امور موجود ديگري دست ميزند، اين عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غيرمستقل است».
براين اساس، هرگونه تدبير امور عالم هستي و برآوردن نيازها و حاجات موجودات - از جمله انسان - به طور مستقل از آن خداوند است و تنها او است كه حاجتها و نيازها را برطرف ميسازد.
بله، غير خدا با اذن و اجازه خداوند و متكي به اراده و قدرت او ميتواند در تدبير پارهاي از امور انسان نقش داشته باشد. اما اين نقش استقلالي نيست؛ بلكه تبعي و با اذن و قدرت الهي است؛ يعني، خداوند، خودش آنان را وسيله و سبب در انجام دادن و تدبير بعضي ازامور قرار داده است. بنابراين ما ميتوانيم از اولياي الهي (پيامبران و ائمه معصومين(ع)) بخواهيم حاجت ما را برآورند؛ اما بايد به اين نكته توجه كنيم كه آنان، هرگز نميتوانند مستقل از اراده و مشيت الهي عمل كنند؛ زيرا آنان متكي به اراده، خواست و قدرت خداوند و واسطه در برآمدنحاجات ما ميباشند.
درباره حكمت اين كه چرا خداوند به بزرگان دين چنين نقشي را داده است و مردم ميتوانند در طلب حاجات خود به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، ميتوان گفت: اولاً از ان جا كه اولياي الهي، انسانهايي مثل خود ما هستند، ميتوانيم خيلي راحتتر و زودتر،رابطه عاطفي و نزديك با آنان برقرار كنيم.
ثانيا، خداوند با اين كار، خواسته است اولياي خود را در كانون توجه و اقبال مردم قرار دهد و در عمل، مردم را به اسوهها و الگوهاي هدايت ارجاع دهد تا مردم با مراجعه به آنان و الگوگيري از ايشان، به طريق هدايت و سعادت دست يابند.
با توجه به توحيد در ربوبيت، تنها خداوند مالك عالم هستي است و تنها او است كه مستقل و بدون اذن و اجازه موجود ديگر و بدون نياز به قدرت ديگري، ميتواند در امور جهان هستي، تصرف كند و ساير موجودات و مخلوقات نيز، تنها با اذن و اراده خدا و متكي به قدرت او، ميتوانند در عالم هستي تأثيرگذار باشند. از آنجا كه خداوند عالم هستي و امور آن را براساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فيض خود را از طريق مجاري و اسباب اعطا ميكند، براي نيل به مقصود، بايد به اين اسباب و وسايط متوسل شويم:ابي الله ان يجري الاشياء الا بالاسباب، (بحارالانوار، ج 2، ص 90).
بر اين اساس، خداوندِ سببساز، خود، اولياي خويش را واسطه و سبب در برآمدن حاجات قرار داده و ما را امر به توسل كرده است:«يا ايها الذين آمنوا اتقوالله وابتغوا اليه الوسيلة:اي مؤمنان! پرواي الهي داشته باشيد و به سوي او وسيله تحصيل كنيد». (مائده، آيه 35).
همچنان كه نماز و روزه و واجبات، وسيله تقرب به خدا هستند، دعاي پيامبران و اولياي معصوم و پاك نيز وسيله قرب به خداوند است. بنابراين اولياي الهي، اسباب و وسايلاند؛ اما توسل به آنان، با توجه به اين نكته است كه براي آنان اصالت قائل نيستيم و ايشان رافاعل مستقل نميدانيم؛ بلكه هرگونه تأثيرگذاري آنان را متكي به اذن و اراده و قدرت خداوند ميدانيم. در حقيقت توسل به اسباب، هر چند به ظاهر توجه به آنان است؛ اما در حقيقت، مطلوب حقيقي خود خداوند است و در واقع توجه به اسباب، عين توجه به مسببالاسباب (خداوند)است.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۹/۰۱/۲۷, ۰۸:۱۶ #15
این مطلب مطالعه کنید بد نیست
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سید بحرالعلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد.
در بین راه راجع به این مساله، كه گریه بـر امـام حسین علیه السلام گناهان را مىآمرزد، فكر مىكرد.
همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام كرد.
بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فكر فرو رفتهاى؟ و در چه اندیشهاى؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟ سـیـد بـحرالعلوم فرمود: در این باره فكر مىكنم كه چطور مىشود خداى تعالى این همه ثواب به زائریـن و گریه كنندگان بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام مىدهد، مثلا در هر قدمى كه در راه زیارت بـرمـىدارد، ثواب یك حج و یك عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى یك قطره اشك تمام گناهان صغیره و كبیرهاش آمرزیده مىشود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى می اورم تا مشكل حل شود.
سـلـطـانـى بـه همراه درباریان خود به شكار مىرفت.
در شكارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العادهاى افتاد و بسیار گرسنه شد.
خیمهاى را دید و وارد آن خیمه شد.
در آن سیاه چـادر، پیرزنى را با پسرش دید.
آنان در گوشه خیمه عنیزهاى داشتند (بز شیرده) و از راه مصرف شیر این بز، زندگى خود را مىگرداندند.
وقـتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذیرایى از مهمان، آن بز را سر بریده و كباب كردند، زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل كرد.
در نـهـایت از ایشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى باید انجام بدهم؟ یكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید.
دیگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهید.
یكى دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سـلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام.
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم باید هرچه را كه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء علیه السلام هر چه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیكر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرین و گریه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا كه خـدائیش را نمىتواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد، پس هر كارى كه می تواند، انجام می دهد، یعنى با صـرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گریه كنندگان آن حضرت، درجاتى عنایت مىكند.
در عین حال اینها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمىداند.
چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد .
منبع:
كتاب العبقرى الحسان که داراى پنج بخش است كه جلد اول آن سه بخش و جلد دوم دو بخش است. مطالب ارائه شده مربوط به جلد اول، بخش دوم (المسك الاذفر) و جـلـد دوم، بـخـش اول (الـیـاقوت الاحمر) مىباشد.
http://divaneganehosein.mihanblog.com/post/563
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۹/۰۵/۲۵, ۰۱:۰۴ #16
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۷
- نوشته
- 346
- مورد تشکر
- 823 پست
- حضور
- 90 روز 2 ساعت 25 دقیقه
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
5
متني از كتاب آسيب شناسي ديني از منظر استاد شهيد ايت الله مطهري به اهتمام :سيد مهدي جهرمي - محمد باقري
شفاعت:پارتي بازي در دستگاه خدا؟!
نوع نادرست شفاعت كه به دليل عقلي و نقلي نادرست شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيله اي برانگيزد و به توسط او از نفوذ حكم الهي جلوگيري كند,درست همان طوري كه در پارتي بازي هاي اجتماعات منحط بشر تحقق دارد.
بسياري از عوام مردم ,شفاعت انبياء و ائمه عليهم السلام را چنين ميپندارند . مي پندارند كه پيغمبر اكرم (صلي الله و اله وسلم) و امير المومنين(ع) و حضرت زهرا (سلام الله عليها),و ائمه خصوصا امام حسين(ع)متنفذهايي هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ ميكنند ,اراده خدا را تغيير ميدهند و قانون را نقض مي كنند .
اعراب زمان جاهليت نيز درباره بت هائي كه شريك خدا قرار مي دادند همين تصور را داشتند .آنان ميگفتند كه افرينش منحصرا در دست خدا است و كسي با او در اين كار شريك نيست,ولي در اراده جهان بت ها با او شركت دارند . شرك اعراب جاهليت شرك در(خالق) نبود ,شرك در (ربّ) بود .
مي دانيم كه در ميان افراد بشر گاهي كسي موسسه اي را به وجود مياورد ولي اداره ان را به ديگري واگذار مي نمايد, يا در اداره ان موسسه خودش با ديگران به طور مشترك دست در كار مي شود .عقيده مشركين درباره خدا و جهان و در اداره جهان به اين شكل بود.قران كريم به سختي با انان مبارزه كرد و مكرر اعلام نمود كه براي خدا شريكي نيست نه در خالقيت و نه در ربوبيت . او به تنهايي هم پديد اورنده جهان است و هم تدبير كننده ان است . ملك و پادشاهي جهان اختصاص به او دارد و او رب العالمين است .
مشركين كه مي پنداشتند ربوبيت جهان بين خدا و غير خدا تقسيم شده است بر خود لازم نمي دانستند كه در صد جلب رضا و خشنودي "الله" باشند . مي گفتند مي توان با قربانيها و پرستشهايي كه در برابر بت ها انجام مي دهيم رضايت "رب "هاي ديگر را بدست اوريم و نظر موافق انها را جلب كنيم, هرچند مخالف رضاي "الله" باشد . اگر رضايت اينها را كسب كنيم انها خودشان به نحوي كار را در نزد "الله" حل مي كنند.
اگر در ميان مسلمانان هم كسي معتقد شود كه در كنار دستگاه سلطنت ربوبي ,سلطنتي ديگر وجود دارد و در مقابل ان دست در كار است,چيزي جز شرك نخواهد بود . اگر كسي گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودي خداي متعال راهي دارد و تحصيل رضا وخشنودي فرضا امام حسين (ع) راهي ديگر دارد و هر يك از اين دو جداگانه ممكن است سعادت انسان را تامين كند ,دچار ضلالت بزرگي شده است . در اين پندار غلط چنين گفته مي شود كه خدا با چيزهايي راضي مي شود و امام حسين(ع)با چيزهايي ديگر ,خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز ,روزه ,حج, زكوة ,راستي ,درستي ,خدمت به خلق ,بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل :دروغ ,ظلم ,غيبت,شرابخواري و زنا راضي مي گردد ,ولي امام حسين (ع)با اين كارها كاري ندارد.رضاي او در اين است كه مثلا براي فرزند جوانش علي اكبر(ع) گريه و يا لااقل تباكي كنيم.حساب امام(ع)از حساب خدا جدا است . به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته مي شود كه تحصيل رضاي خدا دشوار است ,زيرا بايد كارهاي زيادي را انجام داد تا او راضي گردد ولي تحصيل خشنودي امام حسين (ع)سهل است .فقط گريه و سينه زدن. و زماني كه خشنودي امام حسين(ع)حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد ,شفاعت مي كند و كارها را درست مي كند .حساب نماز و روزه و جهاد و حج و انفاق في سبيل الله كه انجام نداده ايم هم تصفيه ميشود,و گناهان هرچه باشد با يك فوت از بين مي رود.
اين چنين تصوري از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين(ع) كه بزرگترين افتخارش"عبوديت" و بندگي خداست نيز اهانت است.همچنانكه پدر بزرگوارش از نسبتهاي "غلاة " سخت خشمگين مي شد و به خداي متعال از گفته هاي انها پناه ميبرد . امام حسين(ع)كشته نشد براي اينكه -العياذبالله -دستگاهي در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدش رسول خدا به وجود ايد ,راه فراري از قانون خدا نشان دهد . شهادت او براي اين نبوده كه برنامه علمي اسلام وقانون قرآن را ضعيف سازد ,برعكس وي براي اقامه نماز و زكوة و ساير مقررات اسلام از زندگي چشم پوشيده به شهادت تن داد.(1)
.............
1-عدل الهي / ص265-267.
-
تشکرها 2
-
۱۳۹۴/۰۷/۳۰, ۱۹:۴۰ #17
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جمع بندی
پرسش:
آیا بهتر نیست به جای امامان، از خود خدا درخواست کنیم؟
پاسخ:
در این که بنده (انسان) باید فقط و فقط امیدش به ید با کفایت الهی باشد و از هر چه غیر خدا است ناامید و مأیوس باشد، هیچ شکی نیست؛ اما در قرآن در مورد ارتباط با خداوند آمده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله اى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد!(1)
کما این که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) بعد از پشیمانی از کاری که کرده بودند، از پدر خواستند تا برای آن ها از خداوند طلب آمرزش کند: «قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئينَ»؛ گفتند: اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم(2)؛ و پدر نیز به آن ها قول می دهد برای آن ها طلب آمرزش کند: «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»(3)، و خداوند نیز این نوع توسل را رد نمی کند.
هم چنین از ویژگی های پیامبران، طلب آمرزش و استغفار برای کسانی است که جهت توبه نزد ایشان آمده اند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»؛ ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند.(4)
بنابر این، توسل و واسطه قرار دادن در درگاه الهی، از نظر قرآن صحیح و مقبول است.
ممکن است گفته شود قرآن گفته وسیله را «بجویید»، و نفرموده: «بخوانید»؛ که در پاسخ باید گفت "ابتغوا" از ریشه "بغی" به معنای طلب چیزی، و نیز طلب شدید است، چنان كه راغب (در المفردات) در «بغى و ابتغى» به افاده كثرت (بسیار طلب کردن) تصريح می كند(5)؛ در جای دیگر نیز آمده به معنای طلب شدید و همراه با تاکید است.(6)
مطلب دیگر؛ توسل یعنی به كار بردن وسیله ای جهت تقرب در نزد مقامی بلند مرتبه. دعا، نماز، جهاد، روزه و صبر، و ... از مصادیق و افراد این وسیله هستند. و در روایات معصومین (علیهم السلام) _که مفسرین واقعی قرآن هستند _ ایشان نیز یکی از مصادیق وسیله معرفی شده اند.
به بیان دیگر، تمسک به هر چه كه به دلیلی موجب تقرب الهی است، به نوعی توسل است. خود دعا کردن وسیله ای برای تقرب به ذات باری تعالی است: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنىِّ فَإِنىِّ قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَان»(7)
لذا چه اشكال دارد كه در ارتباط خود با خدا، شخصیت های آبرومند نزد خدا را واسطه قرار دهیم و از خدا بخواهیم كه به حق آبرویی كه آنان در نزدش دارند ما را مشمول عنایت خود قرار دهد؟
فراموش نشود که واسطه قرار دادن و توسل به اهلبیت و معصومین، در طول رابطه با خداوند است نه در عرض آن؛ لذا توسل، در حقیقت همان رابطه با خداوند فعال ما یشاء است.
پیامبران و اهلبیت (علیهم السلام) نیز برای خود وسیله دارند و به آن متوسل می شوند. هر کس به بزرگ تر از خودش متوسل می شود. ما چون آن ها بزرگ هستند، آن ها را واسطه و وسیله قرار می دهیم؛ لذا منافاتی ندارد که حضرات نیز بزرگ تر از خود و یا حتی نفس دعا کردن را وسیله قرار دهند.
مطلبی دیگر؛ توسل امری است كه در زمان رسول خدا (صلی الله عیه وآله) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام) در میان اصحاب وجود داشته و هیچ گاه مورد نهی حضرات واقع نشده است. به روایت زیر توجه كنید:
مرد نابینایی به نزد پیامبر آمد و عرض كرد: از خدا بخواه تا به من شفا عنایت كند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: اگر بخواهی الآن دعا می نمایم، ولی اگر به تأخیر بیندازم بهتر است. مرد نابینا گفت: الآن دعا بفرمایید.
حضرت به او فرمود تا وضو بگیرد و دو ركعت نماز بخواند و این چنین دعا كند: «أللهم إنی أسألك و أتوجه إلیك بنبیك محمد نبی الرحمة. یا محمد! إنی توجهت بك إلی ربی فی حاجتی هذه، فتقضی لی. أللهم شفـّعه فیّ»؛ یعنی پروردگارا! من از تو درخواست می كنم و با توسل به پیامبرت به تو روی آورده ام. ای پیامبر! من به وساطت تو به خدا روی آورده ام تا شفیع من در برآورده شدن حاجتم باشی. پس ای خدا او را شفیع من قرار ده.(8)
نکته: اشتباه نشود منظور از توسل به مقربان درگاه پروردگار، اين نيست كه انسان چيزى را از پيامبر يا امام، مستقلا تقاضا كند و يا حل مشكلى را از او بخواهد، بلكه هدف آن است كه خود را در خط آنان قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى آن ها شود و خدا را به مقام آنان بخواند. بنابر این؛ توسل نیز ارتباط مستقیم با خدا است، و ما با توسل چیزی از غیر خدا نمی خواهیم. ما همه چیز را در كف با كفایت خدا می دانیم و بس.
تنها چیزی كه هست در این ارتباط معنوی با اولیاء الهی همراه می شویم و آبروی آن ها را وسیله ای برای توجه و عنایت بیشتر خداوند قرار می دهیم.
مشکل آن جا است که ما تنها امیدمان دیگران باشند و غافل شویم که همه چیز تنها و تنها به ید با کفایت خداوند است؛ و او تا چیزی را اراده نکند نمی شود، و اگر هم اراده کرد، کسی توان مقابله ندارد.
ممکن است کسی بگوید چه فرقی با بت پرستان وجود دارد، بت پرستان نیز بت ها را واسطه قرار می دهند و آن را در طول رابطه با خدا می دانند؛ در پاسخ باید گفت فرق ما با بت پرستان، فرق دینداری با غیر دینداری است.
توسل و واسطه قرار دادن، چیزی است که خود خداوند تعلیم داده و آن را مجاز دانسته است؛ لذا توسل جستن شیعه، در راستای عبودیت خداوند است.
بر خلاف مشرکان و بت پرستان که مستقلا خودشان بت را واسطه قرار می دادند. فراموش نکنید که ما مجاز نیستیم هر چیزی را به عنوان واسطه قرار دهیم. لذا آن ها عبادتی خارج از عبادت خدا برای خودشان قرار دادند.
به عبارت دیگر، کار آن ها (مشرکان و بت پرستان) از عبادت خدا نشأت گرفته نشده است.
توسل به انسان کامل، الهام بخش است؛ در حالی که بت نمی تواند الهام بخش باشد، بلکه ممکن است الهامات انحرافی داشته و یا دیگری از زبان بت بخواهد چیزی تعلیم دهد، مثل ماجرای گوساله سامری و سخن گفتن آن.
انسان کامل ما را به نیکی و خوبی ها دعوت می کند. انسان کامل، مظهر خواست خداوند است از ما، یعنی اگر بخواهیم بدانیم که خداوند از ما چه می خواهد بایستی انسان کامل را ببینیم و خود را در اعمال و رفتارمان به او شبیه کنیم. لذا توسل به انسان کامل، الهام بخش است.
_ نکته پایانی:
توسل نیز ارتباط مستقیم با خدا است. ما با توسل چیزی از غیر خدا نمی خواهیم. ما همه چیز را در كف با كفایت خدا می دانیم. تنها چیزی كه هست در این ارتباط معنوی، با اولیاء الهی همراه می شویم و آبروی آن ها را وسیله ای برای توجه و عنایت بیشتر خداوند قرار می دهیم.
________
(1) مائده/ 35.
(2) یوسف/ 97.
(3) یوسف/ 98.
(4) نساء: 4/ 64.
(5) قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 208.
(6) مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 1، ص 308.
(7) بقره/ 186.
(8) المعجم الكبير (طبرانى)، ج 9، ص 18.
ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۴/۱۵ در ساعت ۰۰:۱۸ دلیل: همکار ویراستار تدوین
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری