صفحه 1 از 3 123 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: بهترين آيه قرآن

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    18
    مورد تشکر
    5 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    بهترين آيه قرآن




    هشدار از مدير محتوايي به كاربر پرسشگر : كانون گفتمان قرآن با هدف پاسخ به سوالات و شبهات قرآني تاسيس شده است . اما هر گونه توهين و تخريب و الوده كردن فضاي سايت ممنوع مي باشد. در صورتي كه اين كار از سوي شما تكرار گردد،‌ با محدوديت دسترسي مواجه خواهيد شد. بنا بر اين در اين پست شما تنها موضوع اصلي باقي مانده و بقيه مطالب و نيز توهين ها ويرايش خواهند شد.

    «بهترين آيه قرآن»


    باري ؛اکنون به خود بحث مي پردازيم. به ادعاي بسياري مفسرين ،آشکارترين دليل مبني بر اعجاز فصاحي و بلاغي و معنايي قرآن ،آيه 44 سوره هود است که اين آيه در اوج فصاحت و بلاغت است و بسياري از معاندان خود را در طول تاريخ و در عصر رسالت ،به زمين زده است و از آن جمله اند الوليد بن المغيره ،نضر بن الحارث ،سهيل بن عمرو و ديگران. آنان مي گويند بسياري از آيات قرآن چنان گيرايي قوي داشتند که مشرکان ،بسيار مشتاق شنيدن آن مي شدند تا آن جا که دشمنان رسول الله ،شبانه براي استماع آيات وحي گرد خانه ايشان مي آمدند ؛اما خود آنان مي گويند که اين آيه که به گفته آنان فصيح ترين و بليغ ترين آيه قرآن است و در مورد داستان نوح است ؛بسيار پرمحتواتر از ساير آيات است و زبان دشمنان اسلام را بسته است.
    خارج از اين که اين روايت هاي تاريخي تا چه اندازه مي تواند درست باشد ؛«زيبا» بودن يک چيز يا پر معنا بودن يک مطلب يا اقبال چند نفر به يک کتاب ،چگونه مي تواند دليلي مبني بر اثبات نزول يک کتاب از سوي خدا باشد ؛مخصوصاً اين که اين مسئله مسبوق بر اثبات خدا ،حل تناقضاتي که «فرض وجود خدا» مي تواند به بار آورد ،«اثبات اين رخ دادهاي تاريخي» و مهم تر از مورد اخير ،«اثبات پر معنا و بلاغت و فصاحت بودن آيه مورد بحث» است.
    اما آيه از اين قرار است:
    (( و قيل يا أرض ابلعي ماءک و يا سماء أقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعدا للقوم الظالمين )) «هود ،44»
    يکي از (...توهين=حذف) گويد: (( مشاهده و نقل ناتواني اديبان بزرگي که زماني فکر هم سري با قرآن به سرشان زد و پس از ورود در اين کار ،مانند انساني که جنون او را گرفته باشد ،خشک شده و مبهوت گشتند ؛بسيار ارزشمند است. در يک روي داد تاريخي که چهار نفر قصد رقابت با قرآن را داشتند ؛يکي آيه ي «وقيل يا ارض ابلعي ماءک...» إلي آخره را خواند و مبهوت شد و از تصميم خود واماند و او ،بزرگ آن ها بود ؛ديگري با شنيدن آيه ي «فإن أعرضو فقل انذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود» (فصلت ،13) حيرت زده گرديد و ديگري ... بسياري از کساني که داعيه رقابت با قرآن را داشته اند ؛(مانند برخي از علماي مسيحيت) ،قصد نمودند به تحدي قرآن پاسخ گفته و با ساختن جملاتي ،پاسخي در برابر تحدي قرآن باشند ؛اما هذيان هاي آن ها که پر از غلط هاي دستور زباني و صرفي و نحوي بود ؛سرافکنده شان گردانيد که پيروان آنان نيز هم اکنون از شرم و سرافکندگي خود ،آن کتاب ها را به دست هيچ کس نمي دهند! و شاخص ترين نمونه آن ها ،نوشته هاي سران مسيحيت و نيز بابيت و بهاييت است.))
    من در اين جا مي گويم که بهتر است به سوره «جن» ،که سوره ي 72 قرآن است نگاهي انداخته و «12» اشتباه صرفي و نحوي عربي را در آن بيابيد ؛(که به صورت متوالي «آن» را به جاي «إن» به کار مي برد) به نحوي که علامه محمدحسين طباطبايي در «الميزان» ،با رد توجيه ساير مفسران چون طوسي و ديگران ،به صورت صريح قول مفسر اهل سنت ،«القرطبي» مبني بر اشتباه بودن اين قرائت (قرائت عاصم به روايت حفص) را پذيرفته و قرائت نامأنوس ديگر را برگزيده است.
    اما اکنون به اين مطلب مي پردازيم که آيه 44 سوره هود ،داراي چه ويژگي است ؛وآيا اساساً داراي ويژگي هاي خارق العاده و فرابشري است ؛چنان چه مذهبيون مي گويند.
    (( قرآن سند مکتوبي است که از الفاظ رايج در زبان عرب به سبک بخصوصي ـ که نه نثر مرسل و نه نثر مسجع و نه شعر است ـ استفاده نموده است. قرآن خالي از معايب اسلوب های رايج زبانی ،در ضمن داشتن تمام محاسن اسلوب کلامی است. هيچ نثر فصيحي ،با قرآن قابل رقابت نيست. براي مثال هر گاه اميرالمومنين ـ که در قله بلند فصاحت و بلاغت قرار دارد ـ آيات قرآن کريم را در ضمن کلام خود استفاده نموده است ؛آيه قرآن در ضمن خطابه شناخته می شود ؛و آيات قرآن متمايز از سخنان اميرالمومنين است. نفس ترکيب واژه ها و ساختن کلمات ،ارتباط واژه ها و جمله ها که هم ديگر را تکميل می کند ؛در نهايت ظرافت و تصوير فنی است که معنای تک واژه ها و گروه ها و جمله ها در معنای تصوری و تصديقي و التزامی بيروني است ؛چنان چه آيه شريفه ذيل ،تمام اسلوب ها را در بر دارد و چنانچه سکاکی در مفتاح العلوم گفته تمام محاسن بلاغي ،فصاحي و معنايي در آيه شريفه جمع می باشد تا آن جا که براي ما قابل درک نيست تا آن را وصف نماييم: ((وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ )) (سوره هود ،آيه 44) و سکاکی گويد از چهار جهت در نهايت حسن می باشد از جهت علم بيان و از جهت علم معانی هر دو مرجع بلاغت است و از جهت فصاحت معنوی و از جهت فصاحت لفظی در مرتبه عالی است. خداوند در اين آيه ،اشياي فاقد شعور را به منزله صاحب شعور قرار داده است و مخاطب خود نموده و مي فرمايد «يا ارض ابلعی» ؛گويا زمين و آسمان ،صاحبان خردي که حق معرفت خدای سبحان را می داند همگی منقاد و فرمان بر فرمان خدا می باشند.
    خداوند از فرو رفتن آب در زمين ،استعاره اي از «فرو بردن» به کار مي برد ؛گويا زمين دهان دارد و آب را می بلعد ،جاذبه زمين آن را برای بلعيدن استعاره قرار داده و سپس آب را به منزله غذا برای زمين قرار داده که به وسيله آب زمين آماده پرورش زرع باغ مي باشد چنان که «اکل طعام» ،بدن را قوی می نمايد ؛زيرا استعاره لفظ ابلعی برای غذا است و نه برای آب ،خداوند آسمان را فاعل قرار داده و استعاره از ريزش آب گرفته و آسمان را مخاطب فرض نموده که و صاحب شعور قرار داده است و در ضمن کلمه «ما» به قرينه اول حذف گرديده است و در نهايت کار برد الفاظ است ؛در ضمن «و غيض الماء وقضي الامر و استوت علی الجودی و قيل بعدا»ً اين افعال را مجهو ل آورده و به فاعل آن اشاره نکرده است ؛در حقيقت ،کنايه از قدرت بی نهايت زوال ناپذير الهي می باشد و چنين قدرتي و چنين اطاعت از موجودات ،جزو اراده ذات حق است.
    در مجموع ،در اين آيه به فاعل به نحو واحد اشاره نکرده است ؛زيرا ذهن به غير خداوند مشغول نمي شود و سبقت ذهني بر اين است که فاعل اين ،پروردگار عالم است و سپس کلام را ضمن تعريض قرار داده است که کسانی که تکذيب رسول نموده ،مورد سخط خداوند قرار گرفته و با طوفان غرق می گردند و اين عذاب فراگير ،به خاطر ستم شان مي باشد.
    از نظر علم معاني ،جمله به صورت زيبايي قرار دارد و تقديم و تأخير کلمات ،همگی حکايت از فايده و نکته هايي که در جمله پنهان است ؛مي نمايد ؛از حرف ندا فقط «يا» را آورده است ؛چون کثيرالاستعمال می باشد در ضمن در منادی ،«بعيد» به کار می برد و از کوچکي منادي خبر می دهد و فقط اسم زمين را آورده ،زيرا به خاطر «زمين کوچک مدور» است و چنان چه کلمه «سماء» را برای مطابقت با زمين ذکر نموده و لفظ «ابلعی» را بر «اتبلعی» انتخاب نمود و هم مختصر و هم تجاسن با اقلعی دارد و ماءک را مفرد مذکر آورده چنان چه زمن و آسمان را مفرد آورده چون در مقام اظهار کبريايي خداوند ،اين موجودات ،کوچک و حقير است و در «ابلعی» ،مفعول آورد تا مراد مشتبه نشود. کلام را با «ابعلی» ختم نموده تا از زايده گويي جلوگيري گردد ؛«غيض» را از غيض مشدد بر گزيده و «ما» را گزيده طوفان نگفته و هم چنان کلمه امر آورده و به آن «نوح» را اضافه نکرده است که علت آن به منظور اختصار است و نياز نبودن حرف تعريف است ؛چون استوت علی الجودی گفت و سئويت علی الجودی نگفت و فعل را معلوم آورد و مجهول نياورد ،زيرا سفينه فاعل می باشد و از جهت اختصار چنين نمود و کلمه بعداً و استفاده لبعيد را نکرد و اين موارد همگي برای تأکيد است و لام للظالمين آمده که اين عذاب ،حق آنان است و «ظلم» را مطلق آورده تا بيان دارد که شامل تمام انواع ظلم مي گردد ،از نظر ترتيب ،ندا با منادی بر فعل امر مقدم شده ،چون زمين و آسمان حقيقت مورد امر قرار داد و متنبه به اين است که بايد فرمان پروردگار را انجام دهد. زمين را بر آسمان مقدم کرده چون طوفان اول از زمين آغاز شده و به خاطر اصول قضيه مطابقت با اصل است و غيض الماء را پشت سر آن آورده تا اتصال انجام مأموريت پس از فرمان پروردگار را نشان دهد که بي درنگ بعد از فرمان پروردگار ،زمين و آسمان ،هر دو دست به کار شدند تا فرمان بندگي را به جا آورند و دنبالش «قضي الامر» يعني وعده نوح و هلاک شدن مخالفان و نجات يافتن نوح با يارانش را می رساند که اين امر نهايت رسايي يک سخن است و هيچ سخني در قرآن به چنين پايه اي نمي رسد و سپس موضوع قرار گرفتن کشتی را می آورد و اين گونه قصه نوح ختم می شود.
    از نظر فصاحت معنوي ،نظم معنوي ،بين معانی و الفاظ بر يک دستي مشاهده مي شود فکر و ذهن در کشف مراد جمله متوقف نمي شود و ذهن خواننده و شنونده به آساني ،معنا را درک مي کنند و مراد گوينده ،کلام را می فهمد ؛هرگاه الفاظ ذکر شود معنا سبقت مي گيرد و هرگاه معنا ذکر شود ؛الفاظ به ذهن می آيد و ترکيب جمله به نحوي منظم است ؛به مجرد شنيدن کلام ،معنا در ذهن ،خود را نشان می دهد.
    از نظر فصاحت لفظی ،الفاظي است که هم واره در کلام عرب به کار مي رود و الفاظ مهجور و متروکي نمی باشند ؛دارای پيچيدگی و تنافر نيست و از شيريني و روانی خاصي برخوردار است و هر زباني ، به آساني قادر به تلاوت آن مي باشد و اين لطافت ،به رواني آب و شيريني عسل و زيبايي گل است. (مفتاح العلوم ،صص199ـ196 ،التمهيد ،ج5 ّصص82ـ77)
    در حقيقت زبان تفهيم قرآن در انجام تصوري و تصديقي ،بي نظير است و خواننده ،به خوبي معنای بلندی از الفاظ را در مي يابد و اين ايه به تنهايي برجستگي ربط حروف را نمايان مي سازد و چنين القاي مطلبي به اين سرعت ،در ساير کتب ابداً امکان پذير نيست و در هر فراز ،معانی بلندی در آن مستقر است.))
    ديگري گويد : (( قرآن کريم در مواردي (آيه 44 سوره هود) با راعايت اختصار و پرهيز از هر گونه تطويل ،در عين بيان تمام مقصود ،يک داستان بزرگ را در يک آيه ـ که هر جمله از آن ،گوياي فراز وسيعي از آن داستان است ـ جاي مي دهد. در ماجراي طوفان نوح ،مي فرمايد:
    «وقيل يا أرض ابلعي ماءک و يا سماء اقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعداً للقوم الظالمين» ؛اين آيه ،«ابن مقفع» ـ اديب نامي عرب ـ را به زانو در آورد که طبق وعده با دوستانش ،اراده ي معارضه يک چهارم قرآن نموده بود ؛چون به اين آيه رسيد ،خود را کاملاً عاجز يافت ؛زيرا اين آيه ،با تمام فصاحت و بلاغت و معناي وسيع خود ،جريان طوفان نوح و جزييات و سرانجام آن را با تعبيرات کوتاه ،رسا و پرمعنا شرح مي دهد و به گفته برخي پژوهشگران ،23 نکته از صنايع ادبي در آن جمع است ؛استعاره ،طباق ،مجاز ،حذف ،اشاره ،موازنه ،جناس ،تسهيم يا ارسال ،تقسيم ،تمثيل ،ترادف و ... .چنان که شاعر مي گويد کي بود تبت يدا چون يا ارض ابلعي ... (پيام قرآن ،ج8 ،ص132) ))

    ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۲/۲۹ در ساعت ۰۱:۳۳ دلیل: حذف توهين

  2. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    18
    مورد تشکر
    5 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    تا اين جا مشخص شد که اين آيه ،از نظر علماي اسلامي ،از بسياري جهات ،در قرآن بي نظير است ؛اکنون بررسي مي کنيم که آيه مزبور واجد چه پارامترهايي از فنون بيان کلام است و از نظر معنايي و بلاغت و فصاحت ،در چه سطحي ارزيابي مي شود.
    آيه مزبور را دوباره مطرح مي کنم:
    (( و قيل يا أرض ابلعي ماءک و يا سماء ،اقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعدا للقوم الظالمين ـ هود ،44 ))
    ترجمه: (( و گفته شد ؛اي زمين! آب هايت را فر وبر و اي آسمان! خودداري کن! آب فرونشست و کار پايان يافت و بر کوه جودي پهلو گرفت و گفته شد دور باد قوم ستمگر! ))
    از نظر معنايي و فصاحت و بلاغت ،دست کم 7 مغلطه در اين عبارت وجود دارد:
    1ـ در اين آيه ،«زمين» و «آسمان» مورد خطاب قرار مي گيرند ؛ ؛اساساً خطاب قرار دادن موجودات لاشعور ،از جمله زمين و آسمان در «شعر» مرسوم است و در بيان احساسات شاعرانه به کار مي آيد ؛حال آن که قرآن ،کلام خود را هرگز شعر نمي داند (و ما هو بشاعر) و در فرازي شاعران را پيشگامان نادانان مي داند (و الشعراء يتبعهم الغاون) و به شدت از اتهام شعر بودن تبري مي جويد. اما در اين آيه به خوبي مشاهده مي کنيم که چگونه ،از يکي از خصوصيات شعر استفاده نموده و دو موجود ـ زمين و آسمان ـ را خطاب قرار مي دهد. اين مسئله ،آشکارا نقض نظر پيشين قرآن در خصوص «شعر نبودن» است.
    2ـ مغلطه اي است که در «ابلعي ماءک» ،نمايان مي شود.
    قرآن در اين آيه مي گويد پس از طوفاني که در واقع عذابي براي تکذيب کنندگان نوح بود ؛و جمع شدن آب تا فراز کوه ها ـ که چنين چيزي به قراين معنايي ،از جمله «واستوت علي الجودي» مستفاد مي گردد ـ به زمين امر شد که آب خود را فرو برد.
    پرسش اساسي اين است که اين آب ها به کجا مي رود؟! مغلطه در اين جا است که مگر زمين تا چه اندازه مي تواند آب هاي زير زميني داشته باشد يا تا چه مقدار مي تواند آب هايش را در کوه ها نگه دارد ؛بديهي است که زمين نمي تواند تمام آب هايي که در زمان نوح به زمين ريخته شده است به گفته قرآن ،«ببلعد»! اين يک امر غيرممکن است و توصيف يک امر غيرممکن و غير عقلاني ،مغلطه است .
    3ـ مغلطه اي است که «سماء»[آسمان] را مورد خطاب قرار داده و مي گويد «و يا سماء اقلعي» ،مغلطه در اين جا آشکار مي گردد که (حضرت)محمد ،گمان مي کرده است که «باران» از آسمان مي بارد ؛به عبارتي بهتر ،گمان مي کرد ابرها از نظر ارتفاع هم سطح آسمان اند. در اين جا نيز اين اشتباه در سخن
    (حضرت)محمد کاملاً ملموس است و آن اين که «سماء» را خطاب قرار داده و از «سماء» مي خواهد فرو ريختن آب را قطع کند ؛نه از «سحاب»! چنين چيزي صراحتاً مغلطه است .
    4ـ مغلطه ديگر که ناپيداتر از ديگر مغالطات است ؛باز هم در «و يا سماء اقلعي» وجود دارد. توضيح آن که جمله در واقع به صورت «و يا سماء اقلعي ماءک» بوده است و کلمه «ماءک» به قرينه معنايي در «و يا أرض ابلعي ماءک» ،حذف گرديده است. اما خطاي (قرآن) در اين است که گمان مي کند آب در آسمان واقع است ـ و چنان که اين اشتباه در مغلطه پيشين ذکر گرديد ،فرض را «ابر» مي گيريم تا استقلال اين مغلطه مشخص شود ـ لذا نمي توان حتي پذيرفت که «آب» را جزو «ابر» بدانيم ؛و اين جمله تغيير يافته که «اي ابر! ،از آب خود ،خودداري کن!» کاملاً غير علمي است ؛زيرا چنان که مي دانيم در نتيجه ايجاد جرقه يا همان رعد و برق ،در نتيجه انجام واکنش مولکول هاي اکسيژن و هيدروژن ،يک مولکول آب به وجود مي آيد. اين در حالي است که قرآن ،رعد و برق را ـ بنا به آيآت ديگر ـ از به وجود آوردن باران تفکيک مي نمايد و به صورت ملموسي ،از استقلال آن ها از يک ديگر سخن مي گويد ؛از جهت ديگر مي دانيم اگر ايجاد جرقه ـ که قرآن ،آن را منفک از جريان باران مي داند ـ صورت نگيرد ؛اساساً هرگز باران نمي بارد. از سوي ديگر ،قرآن تصريح به «ماءک» مي نمايد ؛در حالي که مي دانيم «ابرها» به خودي خود ،داراي آب نيستند ؛بلکه بنا به ايجاد واکنش مزبور ،و ايجاد جرقه ،مولکول آب به وجود مي آيد ؛فلذا قرآن با انجام يک مغلطه ي تا حدودي ملموس ،«ابرها» را داراي آب مي داند. البته چنان که پيش از اين نيز توضيح داده شد ؛قرآن آسمان را داراي آب مي داند!! و ما به خاطر حفظ استقلال مغلطه 4 از مغلطه 3 ،کلمه «آسمان» را به شکل صحيح آن ؛يعني «ابر» تغيير داديم.
    5ـ مغلطه ديگر ،علاوه بر اين که يک مغالطه معنايي است ؛مغالطه اي بلاغي نيز هست ؛ممکن است گفته شود چرا عبارتي که بليغ نيست ؛«مغلطه» خوانده مي شود. علت اين امر آن است که قرآن در قسمت هاي مختلفي از مطالب خود ،بر بليغ بودن مطالبش تأکيد دارد ؛و در صورتي که بتوان در مورد يا مواردي ـ هم چون اين آيه ـ [که سخت در خصوص آن ادعاي بلاغت شده است] نمايان ساخت که بلاغت قابل توجهي ندارد ؛با ديدگاه پيشين قرآن در تناقض قرار مي گيرد و اين مسئله يکي از مصاديق «مغالطه» است.
    اما مغالطه بلاغي اين آيه قرآن ،در کلمه «و غيض الماء» است و بنا به جهان بيني قرآن ،اساساً مي بايست چنين قسمتي از آيه آورده نشود و به قرينه جهان بيني اسلامي و قرآني ،حذف گردد. توضيح آن که قرآن در جهان بيني خود فعل خدا را به محض اراده ،انجام يافته مي داند چنان که مي گويد اذا اراد الله شيئا فإنما يقول له کن فيکون ؛و به اين ترتيب فاصله اي ميان اراده ي خدا و انجام آن نمي بيند. اما در اين آيه ،پس از بيان اراده خدا و دستورات او مبني بر بلع آب توسط زمين و قلع آب ،توسط آسمان ؛مي گويد «آب فرو نشست[و غيض الماء]» در حالي که بنا به جهان بيني که قرآن مطرح مي کند ؛چنين مسئله اي کاملاً بديهي است و نيازي به ذکر آن نمي باشد و کاملاً مشخص است که در نتيجه اين اراده الهي ،آب فرو مي نشيند ؛فلذا يک اشتباه فاحش بلاغي در اين آيه قرآن رخ مي دهد و از جهت ديگر ،بنا به تناقض با جهان بيني قرآن مبني بر نبودن فاصله ميان اراده الهي و انجام آن اراده ،تا حدودي مي توان آن را مغالطه معنايي خواند ؛زيرا در اين آيه به «و غيض الماء» به عنوان فرازي از روي داد ؛توجه شده است ؛
    6ـ مغلطه ديگر در عبارت «وقضي الامر» است. اما علت مغالطه آميز بودن آن ،اين است که در صورتي که عبارت «و غيض الماء» آورده شده باشد ـ چنان که آورده شده است ـ ؛ديگر نيازي به آوردن «و قضي الامر» نمي باشد ؛زيرا هر کس با خواندن داستان ،متوجه مي شود که با فروکش کردن آب ،هم کافران مرده اند و هم نوح بنا به وعده الهي ،نجات يافته است ؛اما بنا به استقلال اين مغلطه از مغلطه پيشين ،نمي توان اين را يک مغلطه دانست ؛زيرا ايراد خود را در مغلطه مورد 5 ،ذکر کرده ايم ؛لکن صرفاً به منظور اطلاع از اين که نه تنها «وغيض الماء» عبارتي خلاف اصول بلاغت بوده است و از جهتي ديگر نيز ،تا حدودي مغلطه معنايي است ؛بلکه «و قضي الامر» نيز که به دنبال عبارت پيشين مي آيد ؛مغلطه اي است که علاوه بر توضيحات مذکور ،دليلي وجود دارد که کامل شدن مغلطه را نمايان مي سازد و آن اين که اساساً در صورتي که کلمه «و قضي الامر» بيان نشود ؛هيچ گونه نارسايي در ابلاغ پيام رخ نمي دهد ؛بلکه خواننده مي تواند نتيجه بگيرد که اين داستان و جريان پايان يافته است و در اين جا هيچ گونه وابستگ به ديگر مغالطات نيز نخواهد بود.
    7ـ مغلطه ديگر در عبارت «و قيل بعداً لقوم الظالمين» که اساساً جمله اي مغالطه آميز است. در حالي که آب همه کافران و معاندين ـ البته به قول قرآن ـ کشته است ؛قرآن مي گويد پس از بيان اين که داستان ،در پايان مي گويد «و گفته شد دور باد قوم ستمگر!! ؛د رحالي که آن مردمان از بين رفته اند ؛ اين دست آيات ، هم چون «تبت يدا ابي لهب» جز نفرين چيزي ندارد ؛و من نمي دانم چه تفاوتي ميان «تبت يدا» با «يا ارض ابلعي» وجود داردکه مولوي و ديگران آن را تأييد نموده اند
    بايد به مسلمين گفت وقتي بهترين و بليغ ترين و فصيح ترين آيه کتاب آسماني شما اين آيه است که اين همه ،مغلطه در آن راه يافته است ؛چگونه مي تواند اين کتاب ادعاي آسماني بودن نمايد و آيا بنياداً دليلي مبني بر ضرورت بررسي صحت و سقم اين ادعا نيز وجود دارد.
    مدير محتوايي: واژه هاي توهين آميز به جز واژه مغلطه حذف و ويرايش شد. اين واژه به اين دليل باقي ماند كه محور اين مقاله است. پاسخ اين گونه مقالات بارها داده شده است. اما باز هم كانون گفتمان قرآن پاسخ كافي را تقديم خواهد كرد.

    ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۲/۲۹ در ساعت ۰۱:۴۶ دلیل: حذف توهين ها

  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    1,251
    مورد تشکر
    2,255 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    10



    پسرخوب جناب پرسشگر
    شما ديگه چرا؟
    از شما بعيده .
    اين حرفها كه توي سايتهاي ضد قرآني خيلي وقت پيش زده شده وجوابهاي مفصلي هم براي اين حرفها زده شده .شما دوباره داريد با كپي پيست همانها رو اينجا مي گذاريد؟
    زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم

  4. تشکر


  5. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    5
    مورد تشکر
    14 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    دزدی ادبی = پلجیریزم




    نقل قول نوشته اصلی توسط پرسشگر نمایش پست
    سفسطه هاي «بهترين آيه قرآن»
    پيش از بيان بهترين آيه قرآن و «به ميزان شگف آوري ،مغلطه آميز بودن آن» ،لازم است مقدمه اي در خصوص معجزات قرآني بيان دارم.......
    ‌بنام حق . و سلام به دوستان. مقاله ای که جناب پرسشگر دراینجا بنام خود تمام نموده وبیان داشته. درحقیقت تمام آن را از سایت زیر دزدی نموده.(پلجیریزم = دزدی ادبی)http://www.iranclubs.net/forums/showthread.php?t=12469
    این مقاله نوشته شخصی بنام ( russel ) راسل هست که بدلیل هتاکی و نوشتن مطالب بی پایه وغیر علمی و فحش آمیز . مدیر سایت مذکور ؛ از ادامه فعالیت وی جلوگیری نمود:
    واین هم متن نامه مدیر سایت ایران کلوب به راسل:
    کاربر russelبا توجه به توقف شناسه پیشین شما ضمن تذکرات مکرر بعلت درج الفاظ تنش زا و توهین آمیز به اقشار جامعه و باورهای سایر کاربران ، باشگاه فعالیت شما را بدون ادامه این روند و رعایت آداب اجتماعی و اصالت گفتگو بلامانع دید. اما از آنجا که این شناسه کاربری مجددا به نوشتار محتوای توهین آمیز اقدام می ورزد ، ادامه فعالیت شناسه کاربری مجدد مقدور نمی باشد.
    امید است حقیقت جویان به سستی و بی پایه بودن این سخنان بیشتر پی ببرند.
    دوستارشما عمودزدگیر


  6. تشکرها 2


  7. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    1,251
    مورد تشکر
    2,255 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    10



    خدا راشكر كه حرفي كه حقير در پست قبلي زدم سندش هم پيدا شد.دست اين دزدگير دردنكه كه براي روشن شدن اغراض برخي از افراد كه امروزه به جنگ خدا وقرآن آنده اندمدركهاي اونها رو رو ميكنه.
    خيلي امروزه دشمنان هزينه مي كنند تا جوانهاي مملكت ما رو از قرآن دور كنندولي زهي خيال باطل.جوانهاي ما از خدا واهل بيت وقرآن دست برنمي دارند .آخه هرچي دارنداز آنها دارند.

    جوانهاي عزير ايراني قدر نعمت قرآن واهل بيت را بدانيد...ومثل هميشه بيني دشمن را به خاك بماليد

    زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم

  8. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    77
    مورد تشکر
    107 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    به نام خدا و به یاری قرآن کریم . البته پاسخ توام با احترام به هر جفائی سنت رسول بود . من متعصبانه تحت هیچ شرایط حرف آقای پرسشگر ار نخواهم پذیرفت . اما اینکه آقائی کشف کرده اند که ایشان مطلبی را از جائی آورده و در اینجا گذاشته اند و مال خودشان نیست . چه ربطی به موضوع دارد . موضوعی که عنوان شده تا حد زیادی با استفاده از علوم صرف و نحو و استدلال بیان شده و صرف نظر از اینکه گوینده کیست باید همانگونه علمی و مستدل جواب داد . حالا چه فرقی داره گوینده این مطلب پرسشگر باشد یا جستجوگر و یا نقی و تقی . به نظر من آقای دزدگیر کار شاقی نکرده اند بلکه گوینده یک خبر را معرفی کرده اند . همین ؟
    و جناب شهیدان عزیز :به جای اینکه بگوئیم ایشان غرض دارند که داشته باشند و قطعا دارند باید با استدلال به مبارزه رفت .
    ویرایش توسط saraj : ۱۳۸۷/۰۲/۱۹ در ساعت ۱۶:۵۸

  9. تشکر


  10. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    170
    مورد تشکر
    113 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    غمگین دزدی ادبی = پلجیریزم




    [quote]
    نقل قول نوشته اصلی توسط saraj نمایش پست
    ....اینکه آقائی کشف کرده اند که ایشان مطلبی را از جائی آورده و در اینجا گذاشته اند و مال خودشان نیست . چه ربطی به موضوع دارد . ...
    سلام جناب سراج ننه ربطش دراینه که جناب پرسشگر : هیچ مطلبی از خود نیاورده بلکه عینا کپی کرده (جالب اینه که به اسم خودش تمام نموه تا بقول جناب شهیدان چشم بسته به جنگ با قرآن بیاید!!!:Geryan:
    اینم عبارت پرسشگر در پست 1 :..لازم است مقدمه اي در خصوص معجزات قرآني بيان دارم.درحالی که حتی این مقدمه نیز از راسل هست. جناب اینو بهش میگن دزدی ادبی.

  11. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    1,251
    مورد تشکر
    2,255 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط saraj نمایش پست
    و جناب شهیدان عزیز :به جای اینکه بگوئیم ایشان غرض دارند که داشته باشند و قطعا دارند باید با استدلال به مبارزه رفت .
    دوست خوب من اول سلام
    دوم اينكه بنده هم با شما موافقم.بايد با استدلال به مبارزه با اين شبهات رفت.ولي به شرط اينكه بفهمي كه واقعا اين دوست ما شبهه داره .ممكنه اصلا باور او اين نباشه واصلا اطلاعاتي نداشته باشه ؟
    اگر اين دوست ما شبهه خودش بود چرا از جاي ديگري بدون نقل منبعش مطلبي بيان مي كنه كه آنرا به نام خودش تمام مي كنه.
    مباحثه جايي معني داره كه طرف حرف براي گفتن داره .نه حرف ديگران رو مي زنه.
    زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم

  12. تشکر


  13. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    77
    مورد تشکر
    107 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط شهيدان نمایش پست
    دوست خوب من اول سلام

    مباحثه جايي معني داره كه طرف حرف براي گفتن داره .نه حرف ديگران رو مي زنه.
    سلام متقابل :به هر حال با زهم به نظر بنده اینکه فردی شبهه ای را مطرح می کند چه از زبان خودش باشد و چه از زبان دیگری این امر را توجیه نمی کند که ما پاسخ آن شبهه را ندهیم. و به جای پاسخ دادن به شبهه به گوینده آن بپردازیم. ((به آن چه که گفته می شود توجه کنیم نه به آنکه می گوید )) .

  14. تشکر


  15. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    48
    مورد تشکر
    49 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط saraj نمایش پست
    سلام متقابل :به هر حال با زهم به نظر بنده اینکه فردی شبهه ای را مطرح می کند چه از زبان خودش باشد و چه از زبان دیگری این امر را توجیه نمی کند که ما پاسخ آن شبهه را ندهیم. و به جای پاسخ دادن به شبهه به گوینده آن بپردازیم. ((به آن چه که گفته می شود توجه کنیم نه به آنکه می گوید )) .
    به هر دوی شما عزیزان سلام .
    سراج عزیز اگه اصرار به جواب دادن دارید یکی از دوحالت هستش :
    یا این سوال برای خود شما جدی شده که در این صورت خواهشا یه سرچ بکنید تا کلی مطلب گیرتون بیا چون مفصلا این شبهات جواب داده شده است اگر هم اهل مطالعه هستید من به شما کتاب التمهید از علامه معرفت رو پیشنهاد می کنم . ( 6 جلدی ) بسیار عالیست .

    و یا اینکه دوست دارید در اینجا این موضوع بحث بشه و جواب داده بشه که خوب اگه میتونید خودتون شروع کنید . من با نظر شما موافقم .
    ولی نه به این صورت که همین مطالب نوشته شده رو جواب بدیم . چون این مطالب اینقدر طولانی بود که من حوصله نکردم تا آخر بخونم . بلکه باید از این مطالب خلاصه برداری کرد و خلاصه جون کلام رو گفت و بعد هم ساندویچی جواب داد تا قضیه روشن بشود.
    جواب هم علمی باشه و مستدل

    نکته دیگه اینکه این متن درسته که از نویسنده نیست ولی پر از توهین هستش. حداقل کاری که می تونست انجام بده این بود که توهین ها رو از نوشته حذف می کرد لذا ایشون حداقل از این بابت باید مواخذه بشن . از مدیران می خوام یا پست ایشون رو پاک کنن یا تعدیل نمایند .
    یا علی
    ویرایش توسط razizaky : ۱۳۸۷/۰۲/۲۰ در ساعت ۱۲:۲۳


صفحه 1 از 3 123 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود