جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: چرا ابوبكر و عمر روايات و احاديث را سوزاندند؟
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۰۹:۱۸ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 20 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چرا ابوبكر و عمر روايات و احاديث را سوزاندند؟
به هر مسلماني كه گفته مي شود راه شناخت اسلام چيست مي گويد از طريق عقل و كتاب خدا قران
و
سنت
يعني سخن و اعمالي را كه پيامبر انجام داده است و اجماع همه مسلمانان اين مطلب را قبول دارند قران نيز آن را مورد تاييد و تأكيد قرار مي دهد
در آيات زيادي توصيه به پيروي از عقل شده است و مطالب قران و سنت نيز عقل پذير است
انسان ها قبل از پذيرش اسلام از راه عقل توحيد و نبوت برايشان ثابت مي شود
از طرفي اين كتاب آسماني بر پيروي از پيامبر تاكيد دارد و پي در پي مي گويد از خدا و رسول اطاعت نماييد كه دلالت بر عصمت پيامبر نيز دارد و مي فرمايد پيامبر الگوي نيكوي شما است
حال سوال اين است كه پيامبري كه دين او تا روز قيامت بايد بماند و به فرامين او و تفسير او از كتاب خدا و توصيه هاي اخلاقي و راهنمايي هاي او عمل شود از چه راهي بايد مسلمين با سخن او آشنا شوند؟
با رحلت پيامبر ابوبكر در نخستين روزهاي حكومت خود احاديثي را كه از پيامبر نوشته بود سوزانيد و مردم را نيز از نوشتن احاديث پيامبر و نقل سخنان حضرت منع كرد پس از او عمر نيز همين دستور را داد و علاوه بر آن وقتي شنيد كساني احاديث حضرت را نوشته اند گفت همگان كتابها را نزد من آوريد تا در آنها نظر كنم هنگامي كه آوردند همه را آتش زد ( به تقييد العلم ص50 و52 و طبقات ابن سعد ج5 ص140 و تذكرة الحفاظ ج1 ص75و تدوين السنه الشريفة ص436 و صحيح بخاري ج1 ص54 صحيح مسلم ج2 ص16 مسند احمدج1 ص355 و....رجوع نماييد)عمرافرادي را كه از اصحاب پيامبر به شهر هاي ديگر مي فرستاد به آنها سفارش مي كرد رواية از پيامبر را به حد اقل برسانند( سنن ابن ماجه ج1 ص12 مستدرك علي الصحيحين ج1 ص102 تاريخ مدينه دمشق ج67 ص 344 )در زمان عمر كساني مثل ابن مسعود و ابودردا به جهت فراواني نقل حديث زنداني شدندو عبدالله ابن حذيفه و ابوذر و عقبة ابن عامر به مدينه فرا خوانده شدند و حق خروج نداشتند ( تقييد العلم ص52 تذكره الحفاظ ج1 ص75 )همين وضع با شدت كمتري در زمان عثمان ادامه داشت و پس از آن نيز پيروان شيخين در زمان بني اميه بر همين شيوه بودند تا اين كه عمر ابن عبد العزيز در سال 99 روي كار آمد و دستور داد سنت پيامبر و احاديث نوشته شود و در خطبه هاي نماز جمعه به علي (ع) بد گويي نشود
من از عاقلان و آزاد انديشان مي پرسم آيا اين كار حاكمان درست بود يا نه؟ اگر عمر ابن عبدالعزيز در ابتداي قرن دوم دستور نوشتن حديث را نمي داد آيا الان اين منابع حديثي موجود بود يا نه؟آيا چيزي از سنت پيامبر باقي مانده بود يا نه؟
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۰۹:۲۳ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 12
- مورد تشکر
- 20 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چرا آنان نقل حديث را منع كردند؟
بعضي گفته اند به دليل احاديث خود پيامبر اين منع صورت گرفت اما اين عقل پذير نيست وآنچه را در اين مورد به آن استناد كرده اند چنين است كه حضرت مي فرمايد بر من دروغ نبنديد و چيزي را كه من نگفته ام به من نسبت ندهيد پس حضرت منع نكرده است علاوه بر آن تمامي آن احاديث بر اساس نظر حديث شناسان مكتب خلفا ضعف سند دارد بهترين آنها حديث ابي سعيد خدري است كه بخاري گفته اين حديث موقوف عليه است و استدلال به آن درست نيست نتيجه مي گيريم كه منع حديث به فرمان خلفا بوده است نه فرمان پيامبر.
الف: بر اساس كدام دليل عقلي يا قراني، سلف فرمان خدا و رسول بر نوشتن حديث را وانهادند و منع خلفا را پيروي كردند؟
ب:اگر كسي خليفه پيامبر شد بر اساس معناي خليفه( جانشين) بايد به شيوه پيامبر عمل كند و سنت او را ترويج نمايد يا با آن مقابله كند؟
ج: اگر نوشتن حديث پيامبر ممنوع و حرام بود به چه دليل بخاري ؛مسلم، ابن ماجة ، ابن حنبل و غيره اقدام به نوشتن حديث كردند؟
د:اگر كار عمر ابن عبدالعزيز درست بود و با عقل و نقل سازگار بود و بخاري و مسلم و... درست عمل كردند چرا شيخين را درجه والا تري مي دهيد؟
س: بعضي از خلفا دفاع كرده اند كه آنان براي احتياط چنين كردند تا مبادا مطلبي را اشتباه كرده باشند. اگر چنين است و احاديثي را كه در زمان پيامبراز حضرت شنيده اند و نوشته اندقابل اعتماد نيست و بايد سوزانيده شود چگونه مي توان به احاديثي كه پس از يك قرن در صحاح و سنن ثبت شده اعتماد كرد؟
آيا در اين صورت چه راهي براي اثبات درستي اين سخنان وجود دارد؟ حديث در زماني نوشته مي شود كه هيچ يك از صحابه پيامبر زنده نيست تا درستي يا نا درستي حديثي را گواهي دهد و زمامداران هيچ نوشته حديثي از زمان پيامبر را باقي نگذاشته اند تا با آنها مطابقت شود آيا اين عمل زمامداران را درست مي دانيد يا نا درست؟ وايااين احاديث قابل اعتماد هستند يا نه؟آزاد انديشان چه مي گويند؟
و:هدف اصلي از منع حديث چه بوده است؟ آنان افرادي سياسي بودند آيا نمي توان گفت لا اقل يكي از احتمالات اين است كه آنان همانطور كه در عمل، در سقيفه حاضر شدند و اهل بيت را با خبر نكردندو غدير را ناديده گرفتند؛ خواستند در اذهان مردم و آيندگان نيز فضائل اهل بيت به دست فراموشي سپرده شود يا به گونه اي شود كه تشخيص راه درست به سادگي صورت نگيرد؟ پس مسلمان بايد تحقيق كند و با آزاد انديشي راه را پيدا كند.
(براي تفصيل بيشتر به تدوين السنة الشريفة /حسيني جلالي و آشنايي با علوم حديث از آقاي علي نصيري مراجعه شود تمام اسناد را از منابع مكتب خلفا آورده اند)
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۱, ۰۶:۲۳ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,957
- مورد تشکر
- 3,494 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 28
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
لطفا عین عباراتی که از عمر وابابکر نقل شده را بنویسید
الهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۱, ۰۷:۰۵ #4
اين كه چيز عجيبي نيست خود اميرمومنان علي عليه السلام نيزهمين دستور را داده اند چنانكه مي فرمايد: اعزم علي كل من عنده كتاب الا رجع ومحاه فانما هلك الناس حيث اتبع احاديث علمائهم وتركوا كتاب ربهم :سوگند مي دهم تمام كساني را كه كتابي نزد خود دارند ازعمل كردن به ان برگردند وانرا ازبين ببرند همانا انسانها هلاك شدند هرگاه پيروي كردند سخنان علمايشان را وترك كردند كتاب پروردگارشان را»
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۱, ۱۶:۱۶ #5
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
دوست عزیز اولا آدرس این حدیث را لطف کن بیار؟
ثانیا: اگر هم چنین حرفی از حضرت علی صادر شده باشد بر فرض صحت سند، بر میگردد به جمع آوری قرآن که در زمان عثمان صورت گرفته است.
در دوارن عثمان اختلاف در قرائت بين گروههای مختلف مردم بالا گرفت و برخی از خيرانديشان به عثمان گوشزد كردند كه بايد در اين باره اقدامی كند. عثمان در اين باره با صحابه و از جمله حضرت علی مشورت كرد و در نتيجه تصميم گرفت يك قرائت را كه صحيحتر و مشهورتر بود، اختيار كند و بقيه قرائتها را از بين ببرد. عثمان گروهی را بر گزيد كه به رياست (ابی بن كعب) عهده دار يكی كردن مصاحف شدند. گروه ياد شده مصحف را براساس قرائت ابیّ كه با قرائت مشهور و متواتر همخوان بود، تنظيم كردند.
براساس روايات تاريخي، حضرت علی با يكی كردن مصاحف موافق بوده است. (البته با اصل يكی كردن مصاحف نه سوزاندن آنها كه موجب سرزنش شدن عثمان شد). آن حضرت پس از اتمام كار گروه منتخب عثمان، با تأكيد به پيروی از مصحف ارائه شده، فرمودند: "ان القرآن لايهاج اليوم و لايحول"; يعنی بعد از اين، كسی حق ندارد در قرآن تغييري ايجاد كند و قرآن بايد به همين صورت بماند.
(برای آگاهی بيشتر، ر.ك: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 136 ـ 139، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهيد، چ اول، قم 1378.)
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۱, ۱۶:۳۰ #6
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,017
- مورد تشکر
- 2,509 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 29
- آپلود
- 0
- گالری
-
3
اگر انسان كتابهاى تاريخ را بررسى كند و بر برخى از مسائل پشت پرده خلفاى سه گانه آگاه شود, مطمئن مى شود كه آنان از نگارش احاديث پيامبر، خوددارى كردند و حتى نگذاشتند مـردم آن احـاديث را بازگو يا به ديگران منتقل كنند، زيرابدون شك مى دانستند كه اين احاديث هرگز با منافعشان سازگار نيست و حداقل بابسيارى از احكامى كه به خاطر منافع خود ساختند و طبق اجتهاد شخصيشان تاويل كردندتعارض دارد و بدين طریق حديث پيامبر كه پس از قرآن كريم، دومـيـن مـنـبـع از منابع شريعت اسلامى است بلكه مفسر اولين مصدر و منبع تشريع است، در دوران آنان، ممنوع اعلام شده بود . و لـذا تـمـام حديث نگاران و تاريخ نويسان , متفق القول اند بر اينكه نگارش و جمع آورى حديث در دوران عمر بن عبدالعزيز يا چندى پس ازاو، آغاز شد.
بـخـارى در صحيحش در كتاب العلم باب كيف يقبض العلم مى گويد: عمر بن عبدالعزيز به ابوبكر بن حزم نامه اى نوشت كه در آن آمده است: با دقت احاديث رسول خدا را جمع آورى كن و آنـها را بنويس چرا كه من از پنهان شدن علم ومرگ عالمان، هراسناكم و چيزى جز حديث پيامبر(صلی الله علیه واله ) پـذيـرفته نيست، پس علم رامنتشر كنيد و كسى كه علم ندارد، آن را فراگيرد زيرا علم از بين نمىرود جز درصورت مخفى بودن و پنهان شدن .
و امـا ابوبكر، پس از وفات رسول خدا , در ميان مردم خطبه خواند و چنين گفت : همانا شما از رسـول خـدا احـاديـثـى را نقل مى كنيد و در آن اختلاف مى ورزيد , و پس از شما , مردم بيشتر اختلاف مى كنند. پس هرگز حديثى را از رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل نكنيد و هر كس از شما پرسيد , به او بگوئيد : بين ما و شما , كتاب خدا است، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد. و به صراحت اقرار مى كند كه سنت پيامبرشان را پشت سر گذاشتند و آنان را ناديده گرفته و به فراموشى سپردند.
همچنین عايشه عليه پدر گواهى مى دهد و مى گويد: پدرم احاديث رسول خداصلی الله علیه واله را گردآورى كرد تا به 500 حديث رسيد. سپس شب هنگام ديدم دررختخوابش مى غلطد و به خواب نمى رود. به خود گفتم : لابد ناراحتى دارد يا خبرنگران كننده اى شنيده است صبح كه شد مرا صدا كرد و گفت: دخترم احاديثى راكه نزد تو به امانت سپردم بياور. من احاديث را آوردم. سپس همه آنها راسوزاند .
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۱, ۲۳:۳۹ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
سلام بر دوستان خصوصا سرور گرامی جناب کلات بزرگوار
این حدیث ظاهرا در کتب شیعی مورد اعتنا حد اقل با این عبارت وجود ندارد ولی در میان کتب اهل سنت به شدت استفاده شده است مثل
1- کتاب « کتابات اعداء الاسلام و مناقشتها »، الجزء 1، ص 262. ( نوشته جات دشمنان اسلام و مناقشات ایشان )
2- کتاب « مجموع مولفات عقائد الرافضه و الرد علیها »، الجزء 153، ص 39. ( مجموعه ی تالیفات عقائد ترک کنندگان دین و رد بر این عقائد )
3- کتاب «موسوعه شبه الرافضه و الرد علیها »، الجزء 177، ص 39. ( موسوعه و گستره ی اشکالات ترک کنندگان دین و رد بر آن شبهات و اشکالات )
4- کتاب « الانوار الکاشفه »، الجزء 1، ص 38. ( نورهای کشف کننده )
5- کتاب « المفصل فی تاریخ العرب »، الجزء 16، ص 385. ( مفصل تاریخ عرب )
6- مجله ی « المنار »، الرقم 10 ( سال دهم، شوال 1325)، ص 743.
که کتاب دوم و سوم همان طوری که از اسمشان پیداست مجموعه ای از تمام کتبی است که حول محور اشکالات شیعه بر اهل تسنن وارد شده است لذا این مطلب در این دو کتاب از کتاب انوار کاشفه نقل گردیده است.
انوار کاشفه نیز با بررسی سند روایت نتوانسته سند آن را قبول کند ( آن گونه که از کتب دیگر به دست می آید ).
کتاب اول هم ( کتاب « کتابات اعداء الاسلام و مناقشتها » )، این حدیث را از قول دشمنان دین اسلام نقل می کند که ایشان با ذکر این نوع احادیث ( که در کنار این حدیث، احادیث دیگری هم از سایر صحابه بر این مطلب ذکر کرده است ) می خواهند سنت را از اسلام حذف کنند و به شدت به دنبال دلیل آوردن بر رد این نوع نگاه به دین است.
کتاب تاریخی عرب قبل از اسلام هم به دنبال توجیه درست کردن بر چرایی این قول صحابی می باشد.
و مجله ی المنار هم در مقاله ای تحت عنوان « التدوین فی الاسلام » ( تدوین و جمع آوری مطالب علمی در اسلام )، ضمن بررسی سیر تاریخی عملکرد تدوین در میان مسلمین به این نوع احادیث هم می پردازد.
خلاصه اینکه این حدیث شیعی نیست و اهل سنت هم به عنوان صرف یک حدیث نقل شده به آن نگاه می کنند و در مواقعی که بحث علمی کاربردی ای پیش می آید خودشان در مقابل نگاههای غلط موضع گیری کرده و سند این نوع احادیث را به شدت غیر قابل اعتنا می دانند.
اگر لازم بود من می توانم متن این مطالب را هم برایتان بیاورم ولی گفتم شاید از حوصله ی بحث خارج باشد به همین خاطر صرف نظر نمودم.
سر بلند باشید
لا یستیقن القلب أن الحق باطل ابداو لا یستیقن أن الباطل حق أبدا
قلب هیچ وقت یقین به حق بودن باطل و یا باطل بودنحق نمی نماید امام صادق علیه السلام
*************و السلام علي من اتبع الهدىو درود بر هر آنكه ( بدون تعصب) به دنبال حق است و پذيراى آن سوره طه / آیه 47
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۲, ۰۸:۰۷ #8
ادرس حديث كليات خصال مقدمه صفحه هفت 7
در ضمن با ازبين رفتن حديث دين خدا ازبين نمي رود دين خدا دركتاب خداست كه هيچكس نمي تواند نقطه اي ازانرا كم يا زياد كند وامروز شما بواسطه عمل به احاديث جعلي خود را ازفهم كتاب خدا محروم كرده ايد وهيچ نگران اين نيستيد كه درروز قيامت مي خواهيد چه جوابي به خداوند بدهيد در حالي كه خداوند صريحا فرموده تلك امة قدخلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولاتسئلون عما كانوا يعملون انها امتي بودند كه گذشتند هرچه كردند براي خود كردند وشما هرچه كنيد براي خود ميكنيد وازكارهايي كه انها انجام داده اند ازشما سوال نخواهد شد خداوند چه جوري به شما حالي كند كه اعمال گذشتگان به شما مربوط نيست چرا انچه را كه خداوند دركتابش به شما دستورداده است را دنبال نمي كنيد فكرنمي كنيد كساني مي خواهند هم شيعه وهم سني را مشغول اباطيل كنند كي مي خواهيد به اين رشد ذهني برسيد
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۲, ۱۵:۰۷ #9
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان
کدوم کلیات خصال؟ نویسنده اش کیست؟
1- خب این حدیثی رو که در پست قبلی از حضرت علی علیه السلام به حمایت از کار خلفای راشدین آوردید اسمش چیه؟
چیزی غیر از استناد به احادیث جعلیه که خود سنی ها هم به بی سند بودنش اعتراف دارند؟
آیا قرآن به شما یاد نداده که
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ (2)
كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (3)
ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را می گویید که خودتان انجامش نمی دهید؟
اینکه چیزهایی بگویید که خود به آن عمل نمی کنید باعث خشمی بزرگ از خدا خواهد شد
سوره ی صف
2- آیا جعلی بودن تمام احادیث برای شما ثابت شده است؟ آیا فکر می کنید هر چیزی که از گذشته برای ما نقل می کنند جعلی است و یا اینکه نمی شود به آن اعتنا نمود؟ اگر این طوری باشه که خود قرآن هم مستثنای از این قاعده نیست.
اما نظر ما اینه که چیزهایی که با استناد از گذشته برای ما نقل بشود، می شود به آنها اعتماد نمود خصوصا وقتی که انسان به بلندی مضمون آنها پی ببرد. به همین جهت ما می توانیم به راحتی به حقانیت قرآن پی ببریم و به این که رسولی که این کتاب را برای هدایت تمام بشریت آورده است به ما دستور داده که چه چیزی انجام دهیم و چه چیزی انجام ندهیم. مثلا در قرآن آمده که
وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة
و نماز به پا دارید و زکات بپردازید
سوره ی بقره / آیه ی 43 و برخی آیات دیگر
خب حالا ما می آییم نماز به پا داریم، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند این است که نمازی که باید به پا داشته شود، چیست؟ چیستی آن را از کجا باید بشناسیم؟ آیا راهی جز اعتماد به احادیثی که از رسول خدا نقل می شود، داریم؟
خب حالا مثلا بگید که اینکه نماز چیست را همه بلدند، سوال به این جا کشیده می شود که اینها از کجا این مطالب رو یاد گرفته اند؟ آیا به هیچ وجه ممکن نیست اشتباهی در روش انجامشون وجود داشته باشه؟ اگر اینطوره پس چرا بعضی هاشون دست بسته نماز می خونن و بعضی هاشون دست باز؟ ما باید نماز رو چه جوری بخونیم؟ ترتیب اجزائش چطوریه؟ اصلا چند رکعته؟ چرا توی تعداد رکعات نمازهای مختلف، باید تفاوت بذاریم؟
به نظر شما که می خواهید تنها به قرآن استناد کنید چطوری می شه این مطالب رو از قرآن به دست بیاریم؟ خب اگر راهی پیدا نکردیم چه بکنیم؟
خلاصه اینکه هیچ چاره ای ندارید جز اینکه بخواهید به گذشتگان و روش آنها برگردید. مگر اینکه بگویید « هر طور که دلت خواست نمازت رو بخون». اگر این را بگویید نیازی به استدلال چینی برای بطلان اعتقادتون وجود نداره چون بطلان اون بسیار واضحه.
مثالی رو که براتون زدم فقط نماز بود در تمام احکام هم همین وضعیت رو داریم. تازه جالب اینه که احکام بخشی از اسلام هستند و از اونها مهمتر مباحث اعتقادیه که خب می بینید که توی همین شیعه های خودمون، وضعیت اختلاف اعتقادات، چقدره؛ چه برسه به عالم اسلام. حالا شما بگو ببینم به کدوم باید اعتماد کرد؟ آیا راهی جز این وجود داره که باید به سراغ پیامبری که دین رو برای ما به هدیه آورده برویم و از اون بپرسیم در این زمینه و در این شرایط چه باید بکنیم؟
به این مهم خود قرآن هم اشاره کرده که:
ادامه دارد ...
ویرایش توسط مدافع : ۱۳۸۸/۰۷/۲۲ در ساعت ۱۵:۱۶ دلیل: دو تکه کردن پست
لا یستیقن القلب أن الحق باطل ابداو لا یستیقن أن الباطل حق أبدا
قلب هیچ وقت یقین به حق بودن باطل و یا باطل بودنحق نمی نماید امام صادق علیه السلام
*************و السلام علي من اتبع الهدىو درود بر هر آنكه ( بدون تعصب) به دنبال حق است و پذيراى آن سوره طه / آیه 47
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۸/۰۷/۲۲, ۱۵:۲۰ #10
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 637
- مورد تشکر
- 2,146 پست
- حضور
- 11 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
41
به این مهم خود قرآن هم اشاره کرده که:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43)
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
و ما قبل از تو نفرستادیم جز مردانی که به سویشان وحی می نمودیم پس اگر خود این مطلب را نمی دانید از یادآوران ( اهل اطلاع ) بپرسید (43)
با دلایل آشکار و کتابهای آسمانی. و بر تو ( نیز ) ذکر ( قرآن ) را نازل کردیم تا برای مردم آشکار کنی هر چیزی را که برای ایشان نازل شده است و شاید آنها تفکر نمایند ( 44 )
سوره ی نحل
پس قرآن نیاز به مفسر دارد و مفسرش را خود خدا در قرآن معرفی کرده است که شخص پیامبر است و شخص پیامبر _ صلوات الله علیه و آله و سلم _ هر آنچه بگوید از روی هوا و هوس نیست و از وحی صحبت می کند.
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3)
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى (4)
و او از روی هوا و هوس حرف نمی زند ( 3 )
سخنان او جز وحیی که بر او رسیده، نیست
سوره ی نجم
همین رسول که مفسر قرآن بوده برای بعد از خود و زمانی که هر کسی مدعی می شود که از قرآن می شود دین را استخراج نمود افرادی رو قرار داده تا مقصودهای درون قرآن که خود زبانی برای بیان آن ندارد ( قرآن صامت ) و می تواند مورد سوء استفاده ی طمع ورزان قرار گیرد را برای دیگران بیان و تفسیر نمایند.
آیا نشنیده اید که شیعه و سنی از رسول خدا ( با تعابیر مختلف ) نقل می کنند که فرموده:
َ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
من در میان شما چیزی را می گذارم که اگر به آن چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد
کتاب خدا و خاندان خودم را
و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر به نزد من باز گردند
خب اگر شما واقعا می خواهید اهل عمل به قرآن باشید آیا قرآن به شما دستور نداده که به پیامبر اعتماد کنید؟
اگر باید به او اعتماد کرد آیا نباید دستورات او را انجام داد؟
وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ
آنچه را که رسول بر شما آورد ( دستوری را که به شما داد) پس آنرا عمل کنید و آنچه را که شما را از آن نهی نمود پس ترکش نمایید
و از خدا بترسید زیرا که عقاب الهی شدید است
سوره ی حشر / آیه ی 7
اگر باید انجام داد آیا عمل به این دستور حضرت چگونه خواهد بود؟
اصلا آیا این فقره از آیات قرآن به گوش شما خورده که
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ
همانا تو فقط بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایتگری وجود دارد.
سوره ی رعد / آیه ی 7
این آیه را چگونه می خواهید ترجمه کنید؟ این فرد هادی ( هدایتگر) کیست که قرآن وعده ی آن را به امت اسلامی می دهد و می گوید که غیر از رسولی است که منذر است؟
پس به نظر می رسه که حتی با این نگاهی که می گویید که قرآن تنها چیزی است که باید ما به آن عمل کنیم باید یه بازگشت در مقدمات ذهنی خود بنمایید و دوباره آنرا چینش نمایید تا بتوانید از قدرتی که خدا در هر انسانی قرار داده و او را به استفاده ی از آن تحریک نموده که
أَ فَلا تَتَفَكَّرُون
أَ فَلا تَعْقِلُون
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن
بهره ببرید چون ظاهرا همه ی انسانها پیش خودشون فکر می کنند که خیلی اهل عقل و فکر و تدبر هستند ولی متاسفانه این نظر درستی نیست چرا که خدای راستگو می فرماید؟
أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون
أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُون
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا
وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً
البته نمی خواهم بگویم که فهم ما فهم کاملا درستی است و فهم شما کاملا نادرست. بلکه ممکن است که شما نظر درستی داشته باشید
وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ
ما یا شما بر هدایت و یا بر گمراهی آشکاریم
سوره ی سبا / آِیه ی 24
اما ما با تفکری که در آیات قرآن کردیم به این نتیجه رسیده ایم و چیزی هم که بخواهد فوق اینها باشد را به دست نیاورده ایم و از شما ممنون می شویم که بتوانید مقدمات ذهنی ما رو اصلاح کنید تا ما هم بتونیم به اون رشد ذهنی ای که شما تصویر می کنید، برسیم.
ادامه دارد ....
لا یستیقن القلب أن الحق باطل ابداو لا یستیقن أن الباطل حق أبدا
قلب هیچ وقت یقین به حق بودن باطل و یا باطل بودنحق نمی نماید امام صادق علیه السلام
*************و السلام علي من اتبع الهدىو درود بر هر آنكه ( بدون تعصب) به دنبال حق است و پذيراى آن سوره طه / آیه 47
-
تشکرها 4
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری