انبيا معصوم هستند و فرمان خدا را ابلاغ مي نمايند و خطا نمي كنند دچار فراموشي نمي شوند و سخن ناروا از زبان آنان خارج نمي شود به همين دليل انسان هاي ديگر واجب است از آنان پيروي كنند؛ قران بر اين مطلب پا فشاري دارد و دوازده مرتبه امر به پيروي از پيامبر را تكرار كرده است (در آيه 59 نساء۱) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. و 92 مائده و54و 56 نور ومثل اين آيه 33 محمد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید!
و12 تغابن وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُاطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر را؛ و اگر روی‌گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه‌ای ندارد! ) و در آيه 64 نسا وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا . ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‌گذاردند)، به نزد تو می‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می‌کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.
و در آيه اي مي فرمايد اي پيامبر بگو اگر خدا را دوست داريد از من تبعيت كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ ٱللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ ‌[٣-٣١] (آيه 31 سوره آل عمران) و در جاي ديگر مي فرمايد پيامبر از روي هوي سخن نمي گويد آنچه مي گويد وحي است و در سوره نجم وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلْهَوَىٰٓ ‌[٥٣-٣]إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌۭ يُوحَىٰ ‌[٥٣-٤] و در جاي ديگر مي فرمايد اگر خدا و پيامبر به كاري فرمان دهد ديگر هيچ مرد يا زن مومني در آن كار اختيار ندارد ( بايد فرمان خدا و رسول را عمل كند) و هر كس نافرماني كند به طور اشكار گمراه است (احزاب 36 ) وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍۢ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْۗ وَمَن يَعْصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَـٰلًۭا مُّبِينًۭا ‌[٣٣-٣٦]
پيامبر در لحظات پاياني عمر خود ابزار نوشتار خواست كه چيزي بنويسد تا اصحاب گمراه نشوند در آن جلسه مرد شماره يك و دو بعد از پيامبر (به قول شما) حضور داشتند و فرمان پيامبر را ناديده گرفتند. و مرد شماره دو(عمر) به پيامبر ناسزا گفت او گفت پيامبر هذيان مي گويد او را رها كنيد و از نوشتن پيامبر مانع شد (زيرا ديگرنوشتن تأثير نداشت در حضور حضرت كه مانع شدند بعد از رحلت عمل نخواهند كرد و خواهند گفت نوشته در حال هذيان اعتباري ندارد) اين مطلب از مسلمات تاريخ و حديث است {صحيح بخاري كتاب مغازي باب 78 و كتاب العلم باب 39 و كتاب المرضي باب 17 و كتاب الجهاد باب 172 و كتاب الاعتصام بالكتاب والسنة باب 26 و صحيح مسلم كتاب وصيت باب 5 ؛تاريخ طبري ج3ص193 ؛ طبقات الكبري ابن سعد ج2 ص 244 و 243 و 242؛ مجمع الزوائد هيثمي ج4 391 و390 و ج8 ص 609 ؛ احمد حنبل در مسند ج1 ص222 و293 و324 و325 و355 و ج3 ص 346 و معجم كبير ج 11 ص30 مسند ابو يعلي ج3 ص395 و ابن حبان ج8 ص201 تاريخ طبري ج3 ص193 و الكامل في التاريخ ج2 ص 320 و منابع ديگر تاريخي ؛ تفسيري و حديثي آمده است}
قرطبي مي گويد «هر كس يكي از صحابه را نكوهش كند،يااو را در روايتشمورد طعن قرار دهد،خداي متعال را رد كرده است و شرايع مسلمانان را باطل كرده است»مي پرسيم «اگر كسي به پيامبر نسبت هذيان دهد و اسائه ادب نمايد چه حكمي دارد؟ اگر كسي در مقام حفظ احترام شخصي بر آيدكه به پيامبر بي ادبي كرده است چه حكمي دارد؟ خود قرطبي نيز براي حفظ آبروي عمر توهين كننده به پيامبر را نا شناخته و مجهول ذكر كرده است!!چرا؟!
تعجب نكنيد عالمان شما هم اين احاديث را مي بينند اما بدون حساسيت نسبت به بي احترامي پيامبر از آن عبور مي كنند اما اگر كسي بخواهد عيب اين زمامداران را بگويد رگ هاي گردن آنان بر جسته شده و به دفاع مي پردازند آيا بايد از پيامبر دفاع كرد يا از اين چند صحابي؟!
در عصر حاضر هم چنين است اين امام خميني بود كه در مقابل بي احترامي به پيامبر حكم اعدام سلمان رشدي را صادر نمود و اين عالمان وهابي هستند كه حكم به جايز بودن ريختن خون شيعه را صادر مي نمايند!چرا؟ چون نسبت به حاكمان پس از پيامبر اظهار علاقه نمي كنند ! و دنبال حق هستند و البته حق تلخ است
اين جريان را بسياري از اصحاب كه در منزل حضرت حضور داشته اند و شاهد آن بوده اند بيان كرده و بر كار عمر تأسف خورده اند.
براي آگاهي بيشتر كتاب پژوهشي در حديث دوات و قلم نوشته اقاي زينلي را مطالعه كنيد تمام موارد حديث را از منابع خودتان آورده و بر رسي كرده است.
سوال : اگر اهل سنت به قران و سنت اعتقاد دارند چرا اينقدر از اين افراد با عظمت ياد مي كنند.
در نزد پيروان خلفا خدا و پيامبر مهمتر است يا خلفاء؟ بايد مدافع كدام بود؟
با توجه به اين كه اين جريان از مسلمات تاريخ است و اين مسئله هم مسئله اي تاريخي است آيا مي توان با اين جمله كه «بعيد است عمر چنين گفته باشد» مدافع زمامداران باقي ماند؟
آيا بايد مدافع پيامبر بود يا غير پيامبر؟
ايا اقتضاي آيات قراني كه به بعض آنها اشاره شد چيست؟
معناي عدالت و عدالت صحابه چيست؟ و آيا مخالفت كننده با فرمان پيامبر و ناسزا گوي به او را بايد چه نمره و مرتبه اي داد؟ افضل اصحاب! مرد شماره يك يا دو يا غير آن!؟
لطفا به وجدان خود و خداي خود پاسخ دهيد؟