-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۲:۰۵ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نقد هاي كلي بر هندوئيسم
پرسش :
چه نقدهاي كلي بر دين هندوئيسم وارد است؟
پاسخ :
آيين هندو از جمله اديان ابتدايي است كه «دين» ناميدن آن تنها با تعريفي كه دين را «اعتقاد به امري قدسي»[1] ميداند، امكانپذير است، والّا در مقايسه با اديان ابراهيمي بايد آن را مجموعهاي از افسانهها، اساطير و برخي توصيههاي اخلاقي و عرفاني، ناميد. هندوئيسم شكل تكامل يافته «آنيميسم» است و بنيانگذار شناخته شدهاي ندارد اين آيين گونهاي فرهنگ، آداب و سنن اجتماعي است كه با تهذيب نفس و رياضت همراه است و با اندكي تسامح ميتوان اصول اين دين را در موارد زير خلاصه كرد.
1. اعتقاد و احترام به كتابهاي باستاني و سنتهاي ديني برهمنان.
2. پرستش خداياني كه به ظهور آنها در دورههاي قديم عقيده دارند.
3. اعتقاد به تناسخ.
4. رعايت مقررات و طبقات اجتماعي (كاست) در معاشرت و ازدواج.
5. احترام به موجودات زنده مخصوصاً گاو و...[2]
طرفداران فرقههاي مختلف آيين هندو در ثالوث اعظم يعني خدايان بزرگ سه گانه با هم ديگر توافق دارند اين سه خدا عبارتند از:
اول برهما يعني خداي خلقت و آفريدگار كل.
دوم شيوا يعني خداي مرگ و مهلك كل.
سوم ويشنو يعني خداي زندگي و حافظ كل.[3]
طبيعتاً در صورت مقايسه آيين هندو با اديان آسماني و دين مترقياي چون اسلام ضعفها و ناكارآمديهاي اين آيين چنان نمايان خواهد شد كه بررسي همه آنها محتاج تأليف كتابي خواهد بود، ولي چون هدف اين مقاله شمردن نقدهاي كلي آيين هندوئيسم است در اين جا به چند مورد اصلي اشاره ميشود.
1. تعدد خدايان و ناتواني از تبيين مبدأ عالم و انسان.
هندوان به عده بيشماري از خدايان آسماني و زميني با اسماء و صفات عجيب و غريب معتقدند و به آنها كرنش ميكنند و براي هر يك بتخانههاي باشكوهي ميسازند.[4] و البته در عين حال سعي ميكنند اين خدايان متكثر را زير مجموعه سه خداي اصلي يعني برهما، شيوا و ويشنو[5] قرار دهند. هندوها اين سه خدا را كه شباهت زيادي به تثليث مسيحيت دارد بين استقلال ذاتي و وحدت متردد گذاشته و معلوم نميسازند كه بالاخره آيا اين سه خدا يك خدا هستند يا هر كدام خدايي جداگانه ميباشند و به تعبير ديگر گاهي صفات خداي واحد و ازلي براي آنها قائل ميشوند و گاهي چنان در شمردن افتراقات اين خدايان ميكوشند كه خدايان نيز موجوداتي چون ديگر موجودات متكثر جلوه ميكنند و اين بدان سبب است كه آيين هندو «وحدت موجودات» را ركن اصيل خود قرار داده و از طرفي طبق اين اصل همه چيز را خدا ميشمارد و ارواح، اشجار و مظاهر طبيعت را هم از نوعي الوهيت برخوردار ميسازد و تعداد خدايان را به تعداد موجودات متنوع و متكثر ميرساند و از سوي ديگر همين خدايان متعدد به دليل وحدت وجود يك خدا بيش نميتوانند باشند.
اگر افسانهها و مطالب ياد شده در كتابهاي ديني هندوان را محور قضاوت قرار دهيم اين اصل ثابت خواهد شد كه آيين هندو از توضيح و تبيين منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعي دچار تناقضگويي شده است. همين امر باعث شده تا آيين هندو فرقههاي بيشماري داشته باشد، عدهاي به شيواپرستي رو آورند و عدهاي ويشنو را بپرستند و... و در نهايت همگي به پرستش بتهاي دست ساخت خود اقدام كنند و سرزمين هند به سرزمين بتخانههاي بزرگ شهرت يابد. «شيواپرستان عورت شيوا را نيز ميپرستند و آن را لينگا مينامند. مجسمههاي لينگا و معابد آن نيز فراوان است... افرادي از شيوا پرستان پيوسته مجسمهاي از لينگا را كه داخل كيف كوچكي است به گردن آويخته دارند...»[6] و نميدانند كه چه كسي آنان را آفريده و چرا بايد آفريدگار را عبادت كرد...
2. خرافاتي بودن و ناتواني از ارايه برنامه زندگي
جان بيناس در توضيح آيين هندو ميگويد: «اعمالي كه عوامالناس (هندو) به نام مذهب انجام ميدهند، تركيبي است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آميخته مانند آنيميسم، فتيشيسم، شمنيسم، شيطانپرستي، حيوانپرستي، ايمان به ارواح خير و شرّ خداهاي كوچكتر كه معبودهاي محلي ميباشند...»[7]
در حقيقت آيين هندو دو ضعف اساسي در عرصه عمل دارد كه از اولي تعبير به «اهيمسا» ميكنند. اهيمسا يعني پرهيز از آزار جانداران. طبق اين آموزه خوردن گوشت حيوانات عملي غيراخلاقي است و نبايد از گوشت حيوانات استفاده كرد.[8] اين قانون هر چند ظاهري فريبنده دارد، اما در باطن چنان افراطي است كه انسان را از نعمتهاي الهي محروم كرده و زندگي اجتماعي او را مختل ميسازد به گونهاي كه هند با داشتن بيشترين تعداد گاو و ساير حيوانات بيشترين تعداد گرسنگان را نيز دارا ميباشد، ولي اين گرسنگان حق استفاده از گوشت فراوان حيوانات را ندارند.
دومين قانون آيين هندو، خودسوزي و زنده سوزاندن زنان بود، چرا كه «هندوان جسد مردگان خود را ميسوزانند و... سنّت مذهبي اين بود كه هنگام سوزاندن جسد مرد متوفي همسر وي نيز به نشانه وفاداري ميان تودههاي هيزم ميخوابيد و همراه شوهر ميسوخت...»[9]
البته در دورههاي معاصر اين رسم توسط انگليس برافتاد و امروزه كمتر به آن عمل ميشود، ولي نكته اساسي اين است كه وجود چنين قوانين ضد انساني در يك دين نشانههاي بارزي از ضعف و سستي آن دين است.
نمونههاي فوق كه ظاهري اخلاقي دارند نشان ميدهند كه آيين هندو نه تنها برنامهاي براي سعادت انسان ندارد بلكه با تشويق انسانها به رياضتهاي افراطي عاملي براي از هم پاشيدگي اجتماعي ميباشد.
3. نژادپرستي و نظام طبقاتي
آيين هندو مردم را به دو طبقه اصلي يعني آرياييها و نجسها (دراويديهاي بومي هند) تقسيم ميكند و هيچگونه حق حياتي براي طبقه نجسها قائل نيست. افراد اين طبقه به هيچ وجه حق نداشتند در محلههاي آرياييها تردد كنند و هرگاه از باب ضرورت براي حمل زباله و كنّاسي به اماكن آنان ميرفتند، موظف بودند با صداي بلند حضور خود را اعلام كنند كه مبادا نگاه طبقات بالا به اين گروه بيفتد در اين صورت بيننده بايد با غسل خود را طاهر كند. گوش دادن به تلاوت كتابهاي مقدس نيز بر آنان حرام بود و اگر فردي از ايشان در اين مورد استراق سمع ميكرد براي مجازات سرب مذاب در گوش او ميريختند.[10]
علاوه بر تقسيمبندي فوق خود آرياييها به چهار «كاست» اصلي يعني چهار طبقه تقسيم ميشدند كه عبارت بودند از:
1. برهمنان (طبقه روحانيون)؛ 2. كشاترياها (طبقه شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ويشياها (طبقه بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (طبقه كارگران).
معاشرت افراد يك طبقه با طبقات ديگر شرعاً و عرفاً ممنوع بود.[11] و البته به تدريج در ضمن اين چهار طبقه حدود 2000 طبقه فرعي نيز پديد آمده بود و جامعه هند را به جامعهاي هزاران طبقه تقسيم كرده بود كه هر كدام طبقه پايين را استثمار و تحقير ميكرد و اين در حالي بود كه همه اين ظلمها و ستمها توجيهي ديني و مذهبي داشت و شايد همين از هم گسيختگيهاي اجتماعي كه مذهب هندو مروج آن بود باعث گشته بود تا سرزمين ثروتمند و پرجمعيت هند هرگز نتواند در مقابل نيروهاي مهاجم خارجي مقاومت كند و هميشه مطيع فرمانروايان خارجي باشد.
4. نظريه تناسخ و ناتواني از تبيين سرانجام انسان
همانگونه كه گذشت آيين هندو نه تنها از تبيين مبدأ عالم عاجز است و نميتواند برنامهاي عملي براي زندگي دنيوي انسان بدهد از توضيح و تبيين سرانجام انسان نيز عاجز است و با طرح نظريه تناسخ به تناقض و اوهام دچار شده است «بنابراين به عقيده هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه احوال جز در يك حالت كه روح در مقام اعلي با «براهما» وحدت تام حاصل ميكند به كالبد و يا جسم ديگري انتقال پيدا كرده و يك سلسله تولد و تجديد حيات را طي ميكند و پس از هر تولد و زندگي دوباره بار ديگر، روح به بدني ديگر حلول ميكند و اين تولدها ممكن است بيانتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد..»[12]
اين نظريه كه خاستگاه آن ارواح پرستي و الوهيت ارواح در آيين هندو است، نه تنها دليل منطقي و عقلي ندارد، بلكه موجب ميشود تا انسان در مقابل ظلم و ستم ديگران تنها خود را مقصر دانسته و از مبارزه با آن و تلاش براي رسيدن به زندگي متعالي در اين دنيا نااميد شود، زيرا همه مصائب كنوني نتيجه عملكرد وي در زندگي قبلي بوده و تنها با مردن و حلول در كالبد ديگر ميتواند زندگي راحتتري داشته باشد.
هر چند در كتابهاي كلامي و فلسفي در ردّ نظريه تناسخ بحثهاي متعددي صورت گرفته، ولي كافي است بدانيم كه اين نظريه محصول نژادپرستي و طبقاتي بودن جامعه هندوان است كه براي توجيه طبقات چهارگانه جامعه و منع از تداخل بين اين طبقات آن را مطرح كردهاند. چون بر اساس اين آموزه اگر كسي در طبقه نجسها واقع شده به دليل آن است كه در حيات قبلي خود گناه كرده پس بايد در اين حيات به بقاء در طبقه نجسها راضي باشد و شاكر باشد كه در شكل حيوان يا نبات يا احجار ظاهر نشده و فكر رفتن به جمع طبقات بالاتر را از سر بيرون كند و البته اميدوار باشد كه اگر در اين حيات خود را تهذيب كند، شايد در حيات بعدي به صورت پادشاه يا بازرگان ظاهر شود.
نتيجه آن كه آيين هندو به خاطر فقدان اصول و فروع كلامي و نداشتن موازين عقلي به گونهاي با آراء و عقايد متناقض و خرافي اشباع شده و در ميان افسانهها و خرافات غرق گشته كه از تمييز بين حق و باطل عاجز است و نميتواند برنامهاي براي سعادت دنيوي و اخروي انسان ارائه دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اديان آسيايي، مهرداد بهار، ص 117 تا 208.
2. اديان آسيا، فريد هلم هاردي، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 89 تا 419.
3. جهان مذهبي (اديان در جوامع امروز) رابرت وير، ترجمه عبدالرحيم گواهي، ص 39 تا 292.
4. آشنايي با تاريخ اديان، غلامعلي آريا.
5. تاريخ جامع اديان، جان بي ناس، ترجمه علي اصغر حكمت.[1] . توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 12.
[2] . همان، ص 32.
[3] . بيناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1370، ص 276.
[4] . آشنايي با اديان بزرگ، همان، ص 32.
[5] . همان، ص 39.
[6] . همان، ص 39 و 40.
[7] . تاريخ جامع اديان، همان، ص 275.
[8] . آشنايي با اديان بزرگ، همان، ص 37.
[9] . همان، ص 37.
[10]. همان، ص 36 و 37.
[11] . همان، ص 36؛ و همچنين رجوع شود به: ويراسته فريد هلم هاردي، اديان آسيا، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، چاپ دوم، 1377، انتشارات فرهنگ اسلامي، ص 89 تا 419.
[12] . آريا، غلامعلي، آشنايي با تاريخ اديان، انتشارات پايا، چاپ سوم، 1379، ص 53.
منبع : انديشه قم .
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۲:۱۱ #2
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
هندوئيسم ، دين تناقضات
پرسش :
آيا پيروان آئين هندو مي توانند به ساير اديان هم ايمان بياورند؟
پاسخ :
دين هندو داراي يك سلسله عقايد فوق العاده گوناگون و اعمال مختلف و متضادي است كه از آن جمله عقيده به وحدت وجود، تعدد الهه، و نيز الحاد و ثنويت و كثرت و امثال آن را مي توان نام برد. يك فرد هندو مي تواند در اعمال و اخلاق ديني خود هم متعصب باشد و هم سهل انگار. هم ممكن است مرتب به معبد برود و خدايان را ستايش كند و هم شايد در تمام عمر پا به معبدي نگذارد و در عين حال هندو هم باشد. تنها چيزي كه بر او واجب است مراعات قواعد نظام طبقاتي ياكاست است. لازم به ذكر است كه آئين هندو هيچگاه تحت قاعده و شريعت يك باني و يك شارع نبوده است بدين جهت هميشه طريق تسامح و تساهل را پيش گرفته و حتي از مبادي اديان ديگر هم اقتباس كرده است تا به صورت يك دين قطعيت يافته و شكل گرفته است.[1]
بايد دانست كه هندوئيسم در عين اين كه مذهبي بسيار كهنه پرست و محافظه كار است، آئيني بسيار بي چار چوب نيز است. پيروان اين مذهب به قدري داراي آزادي در عقيده هستند كه مي توانند علاوه بر اين كه پيرو اديان ديگر دنيا باشد، حتي ميتوانند منكر تعاليم (وداهاي چهار گانه) بشوند. و يا مخالف قدوسيت صنف برهمن باشد. در همان حال باز هندو شمرده مي شوند. به شرطي كه قواعد و اصول اخلاقي و اعمال و سنن موجود در ناحيه موطن خود را رعايت كنند. مخصوصاً در طعام خود از محرمات و مكروهات اجتناب كنند. خلاصه آن كه آزادي شخص هندو محدود به اصلاحاتي است كه تنها مي خواهند در حدود چهار ديوار هندوئيسم به عمل آيد، نه آنكه بخواهند به كلي آن را واژگون سازند. در طول اعصار و قرون، فرقه هاي مختلفة هندو از ريشة اصلي انشعاب يافته و پيرو مبادي و مذاهب ديگر گشته اند. فقط با كساني كه در تحت نفوذ اسلام واقع شدند و گوشت گاو را تناول كردند، مخالفت سخت كرده اند. در قرن 19 يك نوع آزادي فكري خاصي در آن كشور به ظهور رسيد كه معلول و نتيجة تعاليم مبلغان جديد مسيحي و همچنين منفعل از تعليم و تربيت جديد علوم و تاريخ ممالك فرنگستان بود. و مدارس جديد كه به سبك اروپايي تأسيس شد و علوم نوين را تعليم داد، تأثير بسياري در فكر هندوان كرد و نهضتها و حركتهاي ديني گرديد كه بعضي مرتجع و كهنه پرست و بعضي متجدد آزادي خواه بودند.[2]
(برهموسماج) حركتي مذهبي است كه در مذهب هندوئيسم نوين اهميتي بسزا دارد و از حيث عدت و قوت شمارة پيروان و نفوذ آن بسيار مي باشد. اين نهضت جديد در كلكته در سال 1828 م به دست برهمني موسوم به (رام مهان ري) شروع شده، وي كه از مشرب آئين ويشنو و شيواي قديم كاسة فكرش سرشار بود تحصيلاتي ديگر نيز بر آن مزيد كرده از مبادي ساير اديان و ملل مانند بودايي، زرتشتي و اسلام و مسيحيت معلوماتي بسيار حاصل كرد و براي او اين نكته به تحقيق پيوست كه همة اديان امم جهان داراي يك عقيده روحاني مركزي واحد هستند از اين رو مصمم شد كه جمعيتي مذهبي تشكيل دهد كه معتقد به جوهر و مغز اصلي مشترك در همة اديان باشد، ولي مبادي عيسي مسيح را تا حدي پذيرفت و گفت كه همة انبياء رهبران بشر به سعادت و سلامند و بايد پيروان ايشان اجماع كرده، مذهب واحدي را قبول نمايند از اين رو بعضي مبادي و اصول هندوئيسم را كه مباينت صريح با ديگر مذاهب داشت، مثل سلسلة تناسخ و انتقال ارواح و همچنين اتصال روح فردي به روح كلي، و ديگر امور را منكر گشت. در طول اعصار و قرون، مذهب هندو، شاهد پيدايش و ظهور متفكران و مصلحان متعددي شده كه بعضي از اين مردان نيك نهاد خود متفكران فرقه هاي مبتدع بوده اند كه بعدها پيروان و تابعان بسياري پيدا كردند. در ميان تنوع بي سابقه انواع و اقسام اعتقادات و آداب مذهبي كه در دين هندويي وجود دارد، نظام طبقاتي كاست تنها بخشي از اين دين است كه در تمام مراحل تاريخي و متون مقدس متوالي آن از ابتدا حضور داشته است.[3]
در آئين هندو پيروان اين دين از فرقه ها و مذهبهايي پيروي مي كنند كه از قرن 15 به بعد بوجود آمده اند اين فرقه ها غالباً تحت تأثير اديان ديگر و خصوصاً اسلام قرار گرفته و در واقع مي توان گفت كه اين مذاهب آميخته اي از عقايد هندو و اسلام است اما با هويت هندويي. بنابر اين يك فرد هندويي مي تواند در عقايد خود به هر ديني يا مذهبي كه علاقه دارد معتقد و پيرو آن دين باشد.[4]
خلاصه آن که آئين هندو، آئيني است آميخته از افكار گوناگون و پيچ در پيچ و فاقد سادگي و بساطت در اصول و فروع كه پيروان متفاوت و متناقض در آن بسيار ديده مي شود و هر فرد هندويي در انتخاب هر ديني و مذهبي آزاد است و تنها بايد به نظام اجتماعي كاست و طبقاتي پايبند باشد والاّ به هر عقيده و ديني زندگي كند مي توانند ادامه بدهند تنها بايد هويت هندويي را حفظ کنند. لازم به ذكر است پيروان آئين هندو مانند يك فرد تشنه ميماند كه در برخورد با هر ديني سعي ميكنند تشنگي خود را برطرف نمايند براي اينكه دين هندو براي ارضاي خواسته هاي بشري پيروان خود، قوانين و برنامه هاي پر مغز و ريشه ندارند لذا پيروانش با هر ديني خيلي زود تعامل پيدا مي كنند و سعي مي كنند با آن در آميزند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ اديان زندة جهان تأليف رابرت. 1. هيوم.
2ـ آشنايي با تاريخ اديان، تأليف غلامعلي آريا.
3ـ هندوئيسم، تأليف ك. م. سين.
4ـ تاريخ جامع اديان، تأليف جان ناس.[1] . آريا، غلامعلي، آشنايي با تاريخ اديان، انتشارات پايا، چاپ سوم، 1379، ص 47 و 54.
[2] . جان ناس، تاريخ جامع اديان، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، 1370، ص 291، 292.
[3] . رابرت ا. هيوم، اديان زندة جهان، ص 55.
[4] . آشنايي با تاريخ اديان، همان، ص62.
منبع : انديشه قم .
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۲:۱۹ #3
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چرا هندوها مرده هايشان را مي سوزانند؟
پرسش :
چرا هندوان مرده هاي شان را مي سوزانند؟
پاسخ :
قوانين، مقررات و عقايد هندوها بر اساس مقاصد چهار گانه اي بنا شده است كه عبارتند از:
1. كامه: كه همان كامراني و طلب لذايذ جسماني است.
2. ارتهه: كه مراد از آن وظايف افراد نسبت به امور جهان مي باشد.
3. دهرمه: به معناي شريعت و اخلاق و رفتار ديني.
4. مكشه: به معناي هدف غايي انسان و آن عبارت است از نجات روح و رسيدن آن به مرتبه كمال كه از طريق نفي تمام بدبختي هاي زندگي مي باشد.[1]
درهندوئيزم در راستاي مقصد چهارم دو عقيده بنا شده به نامهاي:
1. سمساره: كه معناي آن انتقال ارواح يا تناسخ مي باشد[2] فلذا هندوها بر اين اساس معتقد مي باشند كه ارواح انسانها بعد از مرگ در قالب بدنهاي ديگر وارد اين جهان مي شوند و به زندگي مجدد مي پردازند.
2. كرمه: كه معناي آن كيفيت و چگونگي تولد ثانوي است[3] به عبارت ديگر بر اساس اين عقيده هندوها طريقه و راه عمل به سمساره كه در ادامه به آن اشاره مي شود بيان مي دارند. بنابر اين با توجه به آنچه كه بيان شد هدف غايي در دين هندو آزاد و رها شدن از محنت حيات است و بر اين اساس پيروان اين دين به دنبال اين هستند كه در تجسم و حلول بعدي، زندگي بهتري داشته باشند.[4]
از اين رو هندوئيزم براي چگونگي توالد ثانوي (كرمه) قانون سوزاندن مردگان را وضع كرده اند و از اين رسم دو هدف را دنبال مي كنند كه عبارتند از:
1. عمل به كرمه: (چگونگي توالد ثانوي) يا به عبارت ديگر آنها بدين وسيله به روح در حال عزيمت اين امكان را فراهم مي كنند تا اين جهان را ترك كند و منزلت نياكان را به دست آورد و همانند شبح در اين جهان باقي نماند و به سرنوشت بعدي خود رهسپار شود.[5]
2. رفع آلودگي: هندوها بر اين عقيده اند كه با مرگ فرد آلودگي گسترده اي آزاد مي شود كه تنها راه رفع اين آلودگي سوزاندن جنازة مرده ها مي باشد.[6]
نتيجه آن كه هندوها به دو دليل مرده هاي خود را مي سوزانند:
اول آنكه: اين كار را (سوزاندن مرده) بهترين راه تسريع در رسيدن متوفي به زندگي بعديش مي دانند و دوم آنكه با اين كار در صدد برطرف كردن آلودگي ايجاد شده مي پردازند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دين هندو، سي بل شاتوك، ترجمة حسن افشار.
2. آيين هندو، سيمين و تيمن، علي موحديان عطار.[1] . آريا، غلامعلي، آشنايي با تاريخ اديان، تهران، مؤسسه فرهنگي و انتشاراتي پايا، چاپ سوم، 1379ش، ص 55.
[2] . جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1377ش، ص 155.
[3] . همان.
[4] . گواهي، عبدالرحيم، جهان مذهبي، تهران، نشر فرهنگ، چاپ دوم، 1378ش، ص297.
[5] . سيمن و تيمن، آيين هندو، ترجمه علي موحديان عطار. قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1382ش، ص 74.
[6] . همان.
منبع : انديشه قم .
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری