-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۱:۰۸ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آيين زرتشت از ديدگاه آرتور کریستینسن
يكي از شيوه هاي نقد مناسب آيين زرتشت این است كه از نگاشته هاي پژوهشگران چربدست استفاده شود. به عنوان نمونه در مقاله زير بر اساس نوشته هاي آرتور کریستینسن نكاتي تقديم مي شود:
1.این فرد،حدود سی سال مشغول تحقیق در مورد حکومت ساسانی(که حکومتی مذهبی_زرتشتی بود)، بوده است.از آنجا که این حکومت بسیار مذهبی بوده است لذا توضیحات این مورخ در مورد دین زرتشت بسیار مهم و معتبر است.
2.نویسندۀ مورد نظر نویسنده ای بی طرف یا حتی شاید بتوان گفت که طرفدار ساسانیان است، چنانکه سربازان مسلمان را که ساسانیان را سرنگون کردند،در کتابش قومی وحشی،مینامد.
پیشاپیش به کسانی که از عنوان کتاب کریستینسن ایراد میگرند که این کتاب مربوط به ساسانیان است و بین زمان ایشان و زرتشت(ع) فاصلۀ زیادیست، عرض میکنم که این نویسنده به علت اینکه ساسانیان حکومتی مذهبی بودند تحقیقات زیادی هم در مورد زرتشت کرده است که اگر کتاب را بخوانند متوجه میشوند.
آرتور کریستینسن مؤلف کتاب "ایران در زمان ساسانیان" میگوید:
« اکثر دانشمندان بر آنند که مزدای ایرانیان که به معنای دانا و بزرگترین اهورا میباشد، همان ورونه قدیم است، که نام اصلیش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.از لحظۀ ورود ایرانیان به عرصۀ تاریخ، ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد میکنیم.یک دسته به پرستش میترا(در متون ایرانی:میثره miθra) مشغولند،که در این هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دستۀ دیگر، که خدای بزرگ آنها مزدا است...
زردشت پیامبر نیز از میان این دسته در نقطه ای از ایران شرقی ظهور کرد(نیبرگ،دین،ص 260 به بعد) زردشت در گاتاهای خود که نوعی موعظات نبوی به شعر بود، آیین پرستش مزدا را اصلاح و آنرا بر پایۀ محکمی استوار کرد.»(ایران در زمان ساسانیان، ص 14)
لذا معلوم میشود که زرتشت(ع) اولین کسی نبوده است که (در بین ایرانیان) سخن از پرستش مزدا زده است و مانند هر پیامبر دیگری برای اصلاح در مکتب توحید آمده است.
آیا آئین زرتشت امروزی به یک خدا اعتقاد دارد؟
باز هم پاسخ منفی است:
«در بین یاوران مزدا با شش ایزد برخورد میکنیم، که بعد از زردشت بر آنها نام مشترک "امشاسپند" نهاده اند. و آنها از این قرارند: وهومنه(بهمن،اندیشۀ نیک)، اشه(نظم نیکو یا حقیقت)، خشثره(تسلط)، آرمیتی(تقریبا":پاکی روح)، هوروتات(خرداد،کمال یا صحت)و امرتات(امرداد،بی مرگی)،در رأس این شش امشاسپند باید سپنتامینو(گوهر یا خرد توانا،که نوعی تجلی ذات مزدا میباشد) را قرار داد و بدین ترتیب تعداد امشاسپندان هفت است.در گاتاها هنوز این شش یا هفت امشاسپند دستۀ بخصوصی نیستند و همچنین در آنجا دو ایزد،سروش و اشی، را باز میابیم که سابقا" در گرد مهر بودند(یعنی جزء ایزدهای میترا پرستان محسوب میشدند!!)در گاتاها هنوز تا اندازه ای روابط بین ایزدان و قوای طبیعت و عناصر دیده میشود،مثلا" آرمیتی الهۀ زمین است»(ایران در زمان ساسانیان،ص 15)
دوستان عزیز برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این ایزدها(!) میتوانند به بخش پیوست کتاب اوستا(به گردآوری جلیل دوستخواه) مراجعه کنند.
با توجه به این تفصیلات، راهی نداریم جز اینکه که یا بگوییم که دین زرتشت هم مثل بسیاری از مذاهب ساختگی مکتبی کفرآلود بوده است یا اینکه بگوییم دین زرتشت هم مثل مثل آئین یکتاپرستی که در بین اعراب جاهلی به شرک گرایید،دچار تحریف شده است.چنانکه آرتور کریستینسن میگوید:
« دین زردشت،یکتاپرستی ناقص است:در این دین ایزدان بسیار وجود دارند، ولی میتوان گفت که آنها تجلیات ذات مزدا و در عین حال مجریان ارادۀ اویند، که یگانه خواست خداییست. »(ایران در زمان ساسانیان،ص16) چنانچه میبینید نویسنده قصد دارد چند خدای موجود در آیین زردشت را با توجیهات مسیحیان توجیه کند.اگر این توجیه را نیز بپذیریم مشخص میشود که از نظر آئین زرتشت توحید مثل توحید مسیحیون مخدوش شده است.در واقع این مکتب نیز چون دین مسیح دستخوش تحریفاتی شده است.(در مورد اینکه خدا در چیزهای دیگر تجلی نمیکند بعدا" سخن میگوییم)
آیا اوستا تحریف شده است؟
پاسخ به این سؤال مثبت است:
"بین اوستای معروف به «قدیم»، که گاتاها هسته و مغز آنرا تشکیل میدهد و «اوستای جدید» چه از لحاظ افکار دینی و چه از لحاظ مقام خدایان و ایزدان فرق بارزی وجود دارد.چون پس از زردشت نتوانسته اند خدایان و ایزدانی که مقبول عامۀ مردم بودند،به کلی از میان ببرند،ناچار این ایزدان را در ردیف ایزدان مخصوص گاتاها قرار دادند(!) یشتهای قدیم،در ستایش ایزدانی چون میثره(میترا) و اردوی سورا آناهیتا و ستارۀ تیشتریهtištrya(تشتر که آنرا با شعرای یمانیsirius یکی میدانند)،ورثرغنه(بهرام) و خورنه(فر،خره) و فروشیها(فروهرها،فرشته های حافظ مؤمنان) و غیره با افکار و عقاید زردشتی تطبیق شد و علاوه بر آن یشتهای جدیدی طبق آئین زردشت سرودند.
این عمل زمانی انجام شد که کیش زردشت هنوز محدود به نواحی شرقی ایران بود.بعدها این جنبش دینی ماد را فراگرفت و طبقۀ روحانیون آنجا یعنی «مغان» عاملان غیور و سرسخت و متعصب این کیش شدند.تاریخ زردشتی شدن ماد بدرستی معلوم نیست،همینقدر میدانیم که در زمان داریوش و خشیارشا، قوم ماد زردشتی بود،درحالی که پارسها از یک نوع مزداپرستی غیر زردشتی پیروی میکردند.از این پس سرزمین ماد مرکز دین زردشت به شمار آمد و این دین در تحولات بعدی خود تحت تأثیر افکار طبقۀ مغ قرار گرفت و در نتیجه طراوت خویش را از دست داد و در قالب اصول فقهی خشک و خسته کننده ای درآمد.دستورات دینی جدید برای تنظیم جزئیات زندگی مؤمنان وضع شد و اینان ناگزیر بایستی خود را از شر حملات عدۀ کثیر از شیاطین و عفریتهای گوناگون،که دیو نام گرفتند،حفظ کنند.به داستان رستاخیز و روز شمار، تفاصیل و شاخ و برگ زیادی افزودند،که طبق آنها از نطفۀ مخفی زردشت تا سه هزار سال در هر هزاره یک منجی خواهد آمد و با ظهور آخرین منجی یعنی استوت ارته،که سوشیانت یا منجی اصلی و اخص است،این دنیا پایان میپذیرد...
کتاب موسوم به وندیداد(وی دیوه داته یعنی «قانون ضددیو») در چنین محیطی نوشته شده است.این کتاب به زبان اوستایی است،که هر چند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار میرفت."(ایران در زمان ساسانیان،ص17)
پس بنا بر شواهد تاریخی دین زردشت و سرودهای او(اوستا) پس از مدت کوتاهی دچار تحریف شده است.البته آنچه باور به سوشیانت است را ما قبول داریم ولی اینکه هر هزار سال یکبار یک منجی بیاید و در سومین هزاره سوشیانت چیزیست که اشتباه بودن آن بدیهیست چه نه تنها بیش از سه هزار سال از زرتشت گذشته و سوشیانتی رؤیت نشده بلکه جای سؤال است که منجی هزارۀ قبلی که بوده است؟
نقل از وبلاگ antimajus
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۱۳ #2
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ايين زرتشت و پيامبرش
پرسش :
زرتشتيها معتقدند كه پيام پيامبران مهم است، ولي خود پيامبر مهم نيست، پيام را از هر كسي ميتواني بگيري، اين ديدگاه از نظر اسلام چگونه است؟
پاسخ :
يافتههاي جديد گواه آن است كه پيام زرتشت، چند پيام ابتدايي براي اقوام و قبايل سرزمينهاي شرقي ايران بزرگ، در علفزارهاي آسياي ميانه در شمال قزاقستان امروزي، و متعلق به سه هزار سال پيش است.[1] كه اين پيامهاي ابتدايي ميتوانسته با پيامهاي پيامبران بعدي تكميل شود، ولي عملاً زرتشتياني كه شما نوشتهايد، اعتقاد دارند پيام را از هر كسي ميتوان گرفت، از پيامبرانِ ديگر، پيامهايشان را نپذيرفتند در حالي كه اين برخلاف پيام خود زرتشت نيز بود. زيرا زرتشت گفته بود: «اي مزدا! كي سپيدهدم آن روز فرا خواهد رسيد كه با آموزشهاي فرحبخش خردمندانة رهانندگان (سيوشانت)، «اشه» (راستي) به نگاهداري جهان بدرخشد.» و نيز گفته بود:«كسي كه خواهد آمد، بهتر از مردي نيك است. كسي كه هم براي هستي دنيوي و هم براي هستي ذهني، صراط مستقيم را خواهد آموخت.»[2]
برخي از مفسّرين بزرگ اوستا معتقدند كه زرتشت در عبارات اخير، اشاره به پيامبر بزرگتري مينمايد كه انتظار دارد پس از او را ظهور كند تا تلاش او به ثمر رساند.[3] پس اگر پيام زرتشت را ميپذيرفتند ميبايست پيام و نبوّت انبياي بعدي را كه شرايع كاملتري آوردند، ميپذيرفتند. از سوي ديگر چگونه ميتوان دريافت كه پيام يك شخص اهميّت دارد؟ اهميّت پيام پيامبران كه باعث ميشود ارزشي بيشتر از سخنان انسانهاي معمولي داشته باشد به اين است كه از طرف خداوند بر آنها وحي و الهام شده باشد، و پيامبران با آوردن معجزاتِ متعدّد به اثبات اين مطلب ميپردازند. پس اگر خود پيامبر مهم نباشد و صدق او اثبات نشده باشد، پيامش نيز ارزش الهي نخواهد داشت و الزامآور نخواهد بود. همچنين رفتار يك پيامبر الگوي عملي دستورات آن دين است، چگونه ميتوان اهميّت الگو را ناديده گرفت؟ تفكّر در گفتار، رفتار و سنّتهاي پيامبران، الهامبخش سلوك عملي پيروان آنان است.«و براي شما در (گفتار و رفتار) رسول خدا الگويي نيكو است...» (احزاب، 21)
رفتار، سنّت و سيرة عملي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ترجمان قرآن و تفسير عملي و عيني آن است و بدون آن، نميتوان به قرآن كريم عمل نمود. برخي از مذاهب با كافي دانستن قرآن، از صراط مستقيم و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به دور افتادهاند و به اين آية شريفه كه فرمود:«اي كساني كه ايمان آوردهايد، از خداوند و رسول او و صاحبان امر (اوصياي پيامبر) اطاعت كنيد ...» (نساء، 59) عمل نكردند. دربارة اهميّت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به پنج دسته از آيات در قرآن برميخوريم:
1. آياتي كه به مسألة اطاعت از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميپردازند.
2. آياتي كه ولايت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اولويت ايشان را بر مؤمنان مطرح ميكنند.
3. آياتي كه «حكم» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مورد توجّه قرار ميدهند.
4. آياتي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در امور اجتماعي محور معرفي ميكنند.
5. و آياتي كه مؤمنان را به ايمان به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان يكي از اركان تشريع فراميخوانند.[4]
هر يك از پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت در زمان خود داراي اين پنج اهميّت ويژه بودند. به اين ترتيب از نظر اسلام پيام بدون لحاظ پيامبر، بدون تفسير و فاقد ارزش خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ كيش زرتشت، ج1، بخش دوم
2. زرتشت و تعليمات او، مري بويس، ترجمة همايون صنعتي زاده.
3. وحي و نبوّت، شهيد مرتضي مطهري.
4. نبوت، شهيد مرتضي مطهري.
5. تفسير موضوعي قرآن كريم، ج6 و 7، سيرة پيامبران در قرآن و ج8 و 9 سيرة رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن، آيت الله عبدالله جوادي آملي.[1] . مري بويس، چكيدة تاريخ كيش زرتشت، ترجمه همايون صنعتي زاده، انتشارات صفي عليشاه، چاپ اول، 1377، ص 52.
[2] . يسناي، 3 ـ 42، (اوستا) به نقل از تاريخ كيش زرتشت، ص 326.
[3] . همان.
[4] . رستميان، محمد علي، حاكميت سياسي معصومان ـ عليهم السّلام ـ ، انتشارات دبيرخانة مجلس خبرگان رهبري، چاپ اول، 1381، ص 57.
ویرایش توسط اميد بارتيمائوس : ۱۳۸۷/۰۲/۲۰ در ساعت ۱۶:۲۹
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۱۹ #3
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نقد آيين زرتشت
پرسش :
چه نقدهاي كلي بر آيين زرتشت وارد است؟
پاسخ :
ايرانيان قبل از زرتشت پيرو ديني بودند كه از آن تعبير به آيين مجوس ميشد. بعدها شخصي به نام «زرتشت» در ميان مجوس قيام كرده و به اصلاح آيين مجوس پرداخت. مؤلف تاج العروس ميگويد: «مجوس بر وزن صبور مردي بود با گوشهاي كوچك كه براي ملت مجوس ديني وضع كرد و مردم را به آن فرا خواند. به طوري كه بعضيها گمان كردهاند، او «زردشت» فارسي نيست؛ زيرا زردشت بعد از ابراهيم بوده در صورتي كه مجوس دين قديم است و زردشت بعدها آن را تجديد كرده و تغييراتي داده است»[1]
طبق بيان فوق زردشت مصلحي بوده كه در ميان مجوس ظهور كرده و آيين زردشت در ادامه و طول آيين مجوس و از شاخههاي آن است كه با گذشت زمان گسترش يافته و جايگزين و تنها قرائت از دين مجوس شده است و امروزه از آن تعبير به دين زردشتي ميشود. اين دين سرنوشتي پر فراز و نشيب دارد و چون زماني به شدت مورد حمايت حكومت ساساني بود، گسترش فراواني يافت، اما بعد از سقوط اين دولت و ورود اسلام به ايران، ناگهان فرو ريخت و آثار كتبي و ماندگار چنداني از خود به جا نگذاشت و آنچه از اين آيين به جا مانده، بسيار پراكنده و مبهم و گاهي نامفهوم است با اين همه ميتوان انتقادهاي كلي بر اين آيين را در موارد زير خلاصه كرد.
1 . انحراف از توحيد:
هر چند آيين زرتشت را ميتوان اصالتاً ديني توحيدي ناميد، اما گويا بعد از مرگ زرتشت دو گانهپرستي بر اين آيين غلبه كرد و «انديشة توحيد كه زردشت تعليم ميداد نيز دستخوش تغييراتي گرديد».[2] و دو عنصر اهورامزدا و اهريمن، در اين آيين نمايان شد كه هر كدام به نوعي دعوي خالقيت داشتند. با استقلالي كه اهريمن در مقابل اهورامزدا داشت لفظ دوگانهپرستي، شايسته مؤمنين زرتشت ميشد. زرتشتيان گمان ميكردند با استناد بديها و شرور به اهريمن به تنزيه و تقديس اهورامزدا پرداختهاند، ولي نميدانستند كه اين اعتقاد آنان را به شرك نزديك ميكند. گذشته از انتقادها و ايرادات فلسفي بر وجود دو خالق مستقل، تفكيك بين مخلوقات اين دو خالق نيز چندان ممكن نيست و شروري را كه عدم مطلق يا عدم نسبي هستند، نميتوان مخلوق دانست در واقع آيين زردشت با اين ثنويت كه دچار آن شده در تبيين و توضيح مبدأ عالم دچار مغلطه شده و نميتواند تبييني روشن از آغاز جهان و انسان داشته باشند و به سؤال از كجا آمدهايم، پاسخ روشن و مستدل بدهد.
2 . تقديس آتش
يكي از نشانههاي زرتشتيان، تقديس آتش است و در ايران قبل از اسلام آتشكدههاي فراواني وجود داشت كه آثار برخي از آنان تاكنون نيز باقي مانده است، هر چند زرتشتيان وجوهي را براي تقديس آتش ذكر ميكنند ولي دليلي عقلي و فلسفي براي اين تقديس وجود ندارد و اين افراط غيرعقلاني در تقديس آتش، باعث شده كه عدهاي آنان را آتشپرست بنامند.[3]
3 . ازدواج با محارم
يكي ديگر از خصوصياتي كه در بيشتر كتابها به زرتشتيان نسبت داده شده، ازدواج با محارم (يعني خواهر، مادر و دختر) است و در تاريخ نيز به اين امر اشاره شده است كه برخي از پادشاهان و بزرگان زرتشتي با محارم خود ازدواج كردهاند.
«در كتابي كه آن را به «نيك شاپور» از دانشمندان زمان خسرو اول نوشينروان نسبت دادهاند و شرحي از معراج روح است، چنين آمده است كه در آسمان دوم روانهاي كساني را ديده است كه «خويتك دس» (ازدواج با محارم) كرده بودند و تا جاويدان آمرزيده شده بودند و در دورترين جاهاي دوزخ، روان زني را گرفتار عذاب جاوداني ديده، زيرا كه «خويتك دس» را بهم زده است...».[4]
هرچند اين عمل يعني ازدواج با محارم در اصل دين مجوس و آيين اصلاحي زرتشت، وجود نداشت، ولي بعدها به اسم دين چنان شهرت يافته كه آن را جزو اركان آيين زرتشت به حساب آوردهاند، چنان كه يعقوبي ميگويد: «ايرانيان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج ميكردند و اين كار را نوعي صله رحم و عبادت ميدانستند».[5]
4 . دفن نكردن مردگان
زرتشتيان به جاودانگي روح عقيده دارند آنان ميگويند: روان پس از ترك جسم تا روز رستاخيز در عالم برزخ ميماند، همچنين آنان به صراط، ميزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند.[6] با اين همه مانند مؤمنين به ساير اديان الهي مردگان خود را دفن نميكنند، بلكه اجساد مردگان خويش را در درون دخمه يا برج خاموشان، قرار ميدهند، تا خوراك پرندگان گوشتخوار شوند.[7] اين عمل كه يكي از نشانههاي بارز زرتشتيان است به دليل افراط در تقديس خاك و آب و آتش، به وجود آمده است آنان به گمان اين كه دفن مردگان موجب آلودگي خاك ميشود از دفن آنها خودداري ميكنند و بر ناكارآمدي دين خود در ارايه برنامه صحيح زندگاني، صحّه ميگذارند.
5 . حمايت از نظام طبقاتي:
يكي ديگر از مشخصات آيين زرتشتي حمايت از نظام طبقاتي ميباشد. در دوره ساسانيان كه دين زرتشتي دين رسمي و مورد حمايت دولت بود، مردم به طبقات مختلفي تقسيم شده بودند كه هيچ يك نميتوانست از طبقه خود به طبقه بالاتر برود. و اصول و نظامات طبقاتي به شديدترين وجهي در آن اجرا ميشد. مسعودي در مروجالذهب مينويسد: «اردشير بن بابك سرسلسلة ساسانيان مردم را هفت طبقه قرار داد».[8] و البته اين قانون اجتماعي از سوي متوليان دين زرتشت يعني موبدان به شدت حمايت ميشد و حتي در مورد آتشكدهها هم مورد اجرا قراري گرفت و آتشكدهاي به شاهان و شاهزادگان اختصاص داده ميشد و آتشكده ديگر براي موبدان تعيين ميگشت و آن ديگري به مردم عادي اختصاص مييافت و بدين ترتيب نظام طبقاتي حتي در مسائل مذهبي هم رعايت ميشد. و همه اينها ريشه در نژادپرستي و به تعبيري خونپرستي داشت، زيرا زرتشتيان دوره ساساني اهميت زيادي به پاكي خون خاندانها ميدادند.[9]
6 . غيرعقلايي بودن احكام عملي آيين زرتشت:
دركتاب اوستا كه كتاب ديني زرتشتيان به شمار ميآيد، احكامي بيان شده كه نه تنها غيرعقلايي است، بلكه گاهي انجام دادن آنها محال است و امكان وقوعي ندارد. به طور مثال درباره زني كه بچه مرده به دنيا بياورد، چنين حكم داده شده كه آن زن بايد به نقطهاي دوردست برده شده و دور از آب و آتش نگهداري شود و تنها بعد از خوردن چندين جام «گُميز» (پيشاب گاو نر) آميخته با خاكستر، ميتواند شير بنوشد، ولي باز حق نوشيدن آب را تا چندين روز ندارد.[10]
همچنين در ونديداد آمده است اگر كسي سگ آبي را بكشد بايد «ده هزار تازيانه با اسپهه ـ اشترا، ده هزار تازيانه با سرو شوچرن بدو بزنند و بايد اَشَوَنانه و پرهيزگارانه ده هزار بسته هيزم سخت و خشك و پاك را چون تاواني به روان سگ آبي به آتش اهورامزادا بياورد...» و البته حكم به اين جا ختم نميشود بلكه بايد ده هزار مار، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار كرم خاكي، ده هزار مگس و... را بكشد و خانه و زميني را به روان سگ آبي داده هيجده استبل ويران شده را بازسازي و هيجده سگ را از ناپاكيها پاك كرده، هيجده مرد را طعام دهد و ...[11] تا گناه او بخشيده شود.
با توجه به مطالبي كه در بخش اعتقادي در مورد دوگانهپرستي دين زرتشت گفته شد و همچنين احكام عملي از قبيل ازدواج با محارم و كفارههاي سنگين غير عقلايي، ميتوان با جزم گفت كه دين زرتشت نميتواند مؤمنين به خود را از حيث اعتقادي و رفتاري سعادتمند سازد و برنامه زندگانيآنها باشد و انسان را به سعادت دنيوي و اخروي برساند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري (مجموعه آثار، ج 14).
2 . تاريخ جامع اديان، جان بي ناس.
3 . آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
[1] . حسيني، سيد محمد مرتضي، تاجالعروس، تحقيق محمد الطناحي، دارالهدايه، 1339ق، ج16، ص 495.
[2] . بيناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1370، ص 468.
[3] . مطهري، مرتضي، مجموعهآثار، (خدمات متقابل اسلام و ايران)، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1419 ق، ج14، ص 219.
[4] . همان، ص 260.
[5] . تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 262.
[6] . توفيقي، حسين، آشنايي با اديان، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 66.
[7] . تاريخ جامع اديان، ص 482.
[8] . مروج الذهب، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 249.
[9] . ر.ك: مجموعه آثار، ج 14، ص 251.
[10] . ر.ك: دستخواه، جليل، اوستا، ج 2، ص 715 و 716، فرگرد پنجم ص 46 و 57، انتشارات مرواريد، چاپ اول، 1370.
[11] . اوستا، ج 2، ص 822 ونديداد فرگرد چهارم.
به نقل از سايت انديشه قم .
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۳۴ #4
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
زرتشت در منابع ديني
دربارة دين رسمي قبل از زرتشت اطلاعات بسيار زيادي وجود ندارد، و بين مورخان اختلافاتي ديده مي شود. به همين جهت جان بي ناس مورخ مشهور مي گويد: شرح و بيان داستان پيدايش مذهب زرتشت كار آساني نيست ... مآخذ موجود چندان روشن و موثق نيستند.[1]
ولي آنچه از منابع موجود بدست مي آيد ايرانيان باستان يكتاپرست بوده و داراي ديني الهي بوده اند، هرچند كه شايد تحريف شده باشند. و سرنوشت اديان ديگر را پيدا كرده باشند.
ولي آنچه از كتب مقدس مانند تورات، انجيل و قرآن استفاده مي شود مردم ايران قبل از پيدايش زرتشت داراي دين مجوس بوده اند. هرجا از ديانت كهن ايران نامي به ميان آمده است، به لفظ مجوس اكتفا شده است.
در قاموس قرآن آمده است كه لفظ مجوس فقط يك بار در قرآن[2] بكار رفته و مراد از آن ايرانيان قديم مي باشد كه دين آنان را در كنار يكي از چهار دين مشهور دوران باستان قرار مي دهد. گفته مي شود كه مذهب مجوس در اصل مذهب شرك نبوده و در رديف اديان توحيدي قرار داشته است.[3]
يك محقق ايراني مي گويد: در هيچ يك از كتب آسماني (تورات، انجيل، و قرآن) از كتاب اوستا صريحاً نام برده نشده و هرگاه از مذهب باستاني ايرانيان سخن به ميان آمده تنها به نام «مجوس» بسنده كرده اند و اين قوم را نمايندة مذهب ايران باستان دانسته اند.[4]
قديمي ترين مدركي كه نامي از مجوس در آن برده شده كتاب ارمياي نبي است.[5] در منابع مسيحي هم در انجيل متي از چند نفر از مجوسيان ياد شده است.[6]
بدين ترتيب مجوس در منابع ديني از جمله قرآن و روايات جزو اهل كتاب شمرده شده و در آن روايات تصريح شده كه دين مجوس يك دين الهي بوده است. در بعضي از روايات به اسم كتاب مجوس نيز تصريح شده است، آنجا كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از مجوس سؤال كردند فرمود: آنان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابش را سوزاندند و اسم آن كتاب جاماسب بود و در روايات ديگر اسم مجوس جاماسب و اسم پيغمبرشان اماست آمده است.[7]
اما چيزي كه هست بسياري از روي اشتباه زرتشت را پيغمبر مجوس دانسته اند و براي پيغمبر بودن زرتشت از نظر اسلام، آيات و رواياتي كه نمونه اي از آنها در بالا آورده شد، دليل آورده اند، در صورتي كه اگر كمي دقت بكنيم خواهيم ديد كه مجوس غير از زرتشت است.
هرچند مسلمانان هم موقعي كه ايران را فتح كردند، براي اينكه خون مردم ريخته نشود روي تسامح اسلامي مفهوم لفظ اهل كتاب را تعميم دادند و با تمام ايرانيان معامله اهل كتاب نمودند. و حتي بعدها بت پرستان اروپا و هند و تبت نيز توانستند به عنوان مجوس در قلمرو اسلامي بسر برند.[8]
ولي تطبيق زرتشت با مجوس اشتباه است. و مي توان گفت دين قديم طوائف آريا همان آئين مجوس بوده است. بعدها مانند اديان ديگر الهي تحريف شده و تعاليم آن با خرافات و موهومات زيادي آميخته گرديده است. و زرتشت را اگر به عنوان يك حقيقت تاريخي بپذيريم در دوران بعد پيدا شده و در آئين مجوس اصلاحاتي بعمل آورده است. به اين معني زرتشت خود مؤسس دين نبوده، بلكه از نو همان تعاليم مجوس را مطرح ساخته است.
بعدها مجوسها به چهار فرقه تقسيم شدند:
فرقه اول كيو مرثيه، فرقه دوم زروانيه، فرقه سوم مسخيه و فرقه چهارم زرتشتيه كه به نام زردشت معروف گرديده است.
بنابراين زرتشتيان فرقه كوچكي از مجوس هستند و اين كه اكنون مجوسيان را زرتشتي مي نامند، به اعتبار نامگذاري كل به اسم جزء است.[9]
آنچه كه امروز به صورت آئين زرتشت مطرح است همان آييني نيست كه زرتشت پس از اصلاح دين مجوس آنرا مطرح كرد، بلكه به شهادت بسياري از مورخان، كيش زرتشت در عهد ساسانيان تحريف و تعاليم او با خرافات آميخته شد. استاد مطهري در اين رابطه مي فرمايند: به هر حال در اين جهت شكي نيست كه دين زرتشت در دوره هاي بعد خصوصاً دورة ساساني، چه از نظر اصول عقايد و چه از نظر احكام و مقررات به پستي گراييده است.[10]
آنچه كه امروزه به عنون عقايد و اصول اخلاقي در آيين زرتشت مشاهده مي شود، عبارتند:
1. احترام به آتش به عنوان يكي از مظاهر خداي روشنايي، و افروخته نگه داشتن آن، و انجام مراسمي خاص در اطراف آن در معابدي به نام آتشكده، مشخصترين ويژگي اين آيين است.[11]
2. كتاب آسماني زرتشتيان اوستا نام دارد كه به معناي اساس و بنيان و متن است. اين كتاب، به خط و زبان اوستايي نوشته شده است كه به ايران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوي و سانسكريت همريشه است.
اوستا 5 بخش دارد:
1ـ يَشنا (جشن و پرستش) اين قسمت معروفترين قسمت اوستاست.
2ـ ويشپِرَد (همة سروران) مشتمل بر نيايش.
3. وِنديداد (قانون ضد ديو) دربارة حال و حرام و نجس و پاك.
4. يَشتها (نيايش سرود و تسبيح).
5. خرده اوستا (اوستاي كوچك) دربارة اعياد و مراسم مذهبي و تعيين سرودهاي آنها.[12]
3. در اين كه زيربناي تعاليم زرتشت چيست «ثنويت» يا (چند خدايي) يا احياناً «توحيد» و يگانه پرستي؟ در اين باره نيز ميان محققان و صاحبنظران اختلاف وجود دارد.
پرداختن به همة اين اختلافها از عهدة اين مقاله خارج است، امّا آنچه مسلّم است، اين است كه هر يك از بخشهاي اوستا منشأ اين اختلاف گرديده است كه در اوستا عقيده بر تعدد خدايان مبني بر طبيعت پرستي و سپس ثنويت و دوگانه پرستي و بالاخره وحدت و يكتا پرستي همه جا جلوه گر است.[13]
در آيين زرتشت از خدا به عنوان آهورا مزدا نام برده شده كه براي خودش 6 دستيار دارد.
4. در اين آيين انتظار سه منجي از نسل زرتشت مطرح است. اين منجيان يكي پس از ديگري جهان را پر از عدل و داد خواهند كرد.
1ـ هوشيدَر، 1000 سال پس از زرتشت ظهور خواهد كرد.
2ـ هوشيدَرماه، 2000 سال پس از زرتشت.
3. سوشيانت، 3000 سال پس از زرتشت كه با ظهور او جهان پايان مي يابد.[14]
5. اصول اخلاقي زرتشت به سه اصل عملي استوار است؛ گفتار نيك، پندار نيك، كردار نيك، كه اين اصول در بسياري از آيينها با عبارتهاي مختلفي يافت مي شود.
در اسلام خلقت هيچ چيزي به شيطان نسبت داده نمي شود و اساساً شيطان قوه خلاقه ندارد. از نظر اسلام همة اشياء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است. در صورتي كه اهريمن در اوستا به صفت آفريننده متصف شده و مي تواند علاوه بر ديوها و پريان نامرئي جانداران محسوس و مرئي از قبيل: وزغ، مورچه، مار، عنكبوت، حشرات و گرگ را خلق كند و بيماري و آفت از قبيل: سيل، زلزله، طوفان و باد خطرناك پديد آورد.[15]
مرگ و سرما و زمستان در دين زرتشت مخلوق اهريمن است.
اما در دين اسلام خالق مرگ خداست و سرما و زمستان نيز حادثه سودمند و مفيدي مي باشد.
آنچه حاصل شده اين است كه آئين زرتشت يكي از فِرَق چهارگانه مجوس است، مردم ايران قبل از اين آئين بر دين مجوس بوده اند و آئين زرتشت بخاطر خرافاتي كه در آن راه يافته با فطرت بشري ناسازگار است، در عين حال امروزه پيروان اندكي دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد شهيد مطهري.
2. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.[1] .جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، انتشارات اسلامي، چاپ چهارم، 1370، ص 450.
[2].حج/17.
[3] . اقتباس از مبلغّي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، چاپ اول، 1373، ج 1، ص 368.
[4] . اقتباسي از تاريخ اديان و مذهب جهان، همان، ص 398.
[5] . تورات، باب 39، جمله 13، به نقل از: مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1375، ص 298.
[6] . انجيل متي، باب دوم از اول تا آخر، ص 2 و 3، به نقل از اسلام و ايران، همان.
[7] . حرّ عاملي، محمد بن حسن، وسائل كتاب الجهاد، چاپ بيروت، باب 49، حديث 3 و 5.
[8] . زرين كوب، دكتر عبدالحسين، كارنامة اسلام، انتشارات اميركبير، چاپ نهم، 1382، ص 1، فصل اول.
[9] . مجله تخصصي كلام اسلامي، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 61، شمارة 32.
[10] . مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1375، ص193.
[11] . ايزد پناه، مهرداد، دين زرتشت، انتشارات محور، چاپ اول، 1382، ص 101.
[12] . آشنايي با اديان بزرگ، همان، ص 64.
[13] . مجله تخصصي كلام، مؤسسه امام صادق، شماره 33، ص 51.
[14] . آشنايي با اديان بزرگ، همان، ص 66.
[15] . خدمات متقابل اسلام و ايران، همان، ص 94.
سايت انديشه قم .
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۴۳ #5
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پرسش :
آيا پيامبر حقيقي مجوس «زردشت» است يا فرد ديگري پيامبر اين آيين مي باشد؟
پاسخ :
مقدمه: پيش از آيين زرتشت، ايرانيان آتش را به عنوان تجلّي آلهه ستايش ميكردند و فروزندگان آتش را كه به منزله روحانيون بودند، آذر بانان ميخواندند و همچنين خورشيد و ماه و ديگر اجرام نوراني سماوي يا ستارگان و چشمهها و ديگر مظاهر طبيعت را ستايش مينمودند و حتّي به عقيده برخي از دانشمندان، پندار نيك و گفتار نيك و كردار نيك از جمله احكام آن دين بود و نيز به آلهه نيك و بد يا دو نوع خدايان خير و شر عقيده داشتند.[1]
در دورههاي اوليه زرتشتي تا هخامنشي انجام عبادت در برابر آتش معمول نبوده، بلكه طبق نظر برخي از دانشمندان، كوروش سنّت انجام عبادت در برابر آتش را از مردمي ديگر اقتباس كرد و كمكم در زمان ساسانيان اين روش كوروش از آيين زرتشت قلمداد شده است و به تدريج در زمان ساسانيان براي آهورا مزدا (آلهه زرتشتيان) معابد ميساختند و مؤبدان در آنها آتش افروختند و اين روشني آتش را براي هميشه محفوظ نگه داشتند و هم اكنون به صورت يكي از اصيلترين اركان احكام زرتشتي درآمده است و موضوع آتش و آتشكده به هيچ وجه از آئين الهي زرتشت شمرده نميشود و قطعاً از عقايد ديگران است كه بعدها در آيين زرتشت داخل شده است.
كتاب مقدس زرتشت «اوستا» ناميده ميشود، اما حقيقت امر اين است كه كتاب كنوني «اوستا» هشتصد سال پس از زرتشت نوشته شده است.
پس از ذكر مقدمه فوق به طرح پاسخ سؤال مربوطه ميپردازيم:
حقيقت اين است كه اگر اسلام، آيين مجوس را از جمله اديان واقعي الهي كه انحرافاتي در آن پديد آمده، معرفي نميكرد و با آنان مانند اهل كتاب برخورد نميكرد، براي ما بسيار مشكل بود آيين مجوس را به عنوان يكي از اديان الهي بشناسيم، ولي تاريخ و تحقيقات محقّقان نيز با گفته اسلام مطابق است كه ميگويد: آيين مجوس در آغاز، آيين توحيد و يكتا پرستي بوده كه بعدها بر اثر عوامل مختلفي تغيير صورت و ماهيت داده است.[2]
در قرآن كريم نيز در سوره حج در ضمن بيان آيه اي از آن ذكري از مجوس به ميان آمده و اين واژه به كار رفته است: «انّ الّذين آمنوا و الذين هادوا و الصّابئين و النّصاري و المجوس و الذين أشركوا انّ اللّه يفصل بينهم يوم القيامة انّ اللّه علي كلّ شي شهيد».[3]
علامه طباطبايي(ره) در بيان مقصود از «مجوس» ميفرمايد: مراد از مجوس، قومي هستند كه به زرتشت گرويده، كتاب مقدسشان «اوستا» است، چيزي كه هست، تاريخ حيات زرتشت و زمان ظهور او بسيار مبهم است، به طوري كه ميتوان گفت به كلي منقطع است. اين قوم كتاب مقدس خود را در داستان استيلاء اسكندر بر ايران به كلّي از دست دادند و حتي يك نسخه از آن باقي نماند، تا آنكه در زمان ملوك ساساني مجدداً به رشته تحرير در آمد و به همين جهت ممكن نيست كه بر واقعيت مذهب ايشان وقوف يافت.[4]
از مطلب فوق استفاده ميشود كه اصل وجود زرتشت واقعيت دارد اما حيات و زمان ظهور او مبهم است همچنين معلوم ميشود كه مجوس همان زرتشتيها هستند و اسامي ديگر آنان «گبر»، «آتش پرست»، «مزدا پرست» و «ثنويه» (دوگانه پرست) ميباشد.
پيروان آيين زرتشتي اعتقاد دارند كه «آهورا مزدا» به زرتشت وحي فرستاده و مأمور تبليغ آيين مزده يسني در ميان هموطنان و جهانيان گردانيده است. علاوه بر اين، به نظر آنان زرتشت اوّلين پيامآور جهان و اولين رزم آزما و نخستين پيشواي ديني است.[5]
در كتاب «اوستا» پيرامون اين مسئله مطالب زيادي آمده است كه به عنوان نمونه به دو مورد از آنها اكتفا ميگردد:
1- زرتشت در «گاتها» كه سرودهاي خود اوست در سيناي (فصل) 28، قطعه 3 ميگويد:
«كلامي كه من ميگويم و ميسرايم تاكنون كسي نگفته و نسروده است».
2- باز در سيناي 29 «گاتها» قطعه 9 ميگويد: «يگانه كسي كه آيين ايزدي را پذيرفت زرتشت اسپنتمان است» (اسپنتمان نام خانوادگي زرتشت ميباشد).
صاحب كتاب «تاريخ اديان» معتقد است كه:
اگر چه تاريخ زندگاني زرتشت به خوبي روشن نيست و مدارك و شواهد تاريخي در اين باره بسيار محدود ميباشد و عده اي از مؤرخين و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت زرتشت ترديد كرده اند ولي اكثر محققين كه اعتبار تحقيقات آنها مسلّم و قطعي است، وجود زرتشت را در تاريخ حتمي و انكارناپذير ميدانند و معتقدند كه اوستا و اصول عقايد زرتشت، مبيّن و مؤيد وجود شخصيت تاريخي زرتشت و خصوصيات مربوط به او و محيط اوست و بدون شك اين بنيادگذار در قرن هفتم يا ششم قبل از ميلاد در ايران ميزيسته است و بعضي حتّي سالهاي زندگي زرتشت را نيز مشخص كرده و تولد او به سال 660 و مرگش را به سال 587 قبل از ميلاد دانسته اند.
اغلب اين محققين عقيده دارند: زرتشت بنيادگذار يك آيين و به عبارت بهتر يك رفورم در عقايد مذهبي ايرانيان باستان است كه در اين نو سازي مذهبي ابتدا به مخالفت بزرگان مزدايي سابق آن دوره كه از خرافي بودن مردم استفاده ميكردند و به طفيل آنان زندگي مينمودند، بر خورده است.
مخالفين زرتشت و تعاليم او، وي را مورد تعقيب قرار داده اند و او ناگزير با زن و فرزندانش فرار اختيار نموده و به گوشه اي پناه برده است، اما او بالاخره توفيق يافته و مردم را به پرستش و تجليل آهورا مزدا و يزدان و مبارزه عليه اهريمنان دعوت نموده است و بعداً كتاب وي به عنوان وحي آسماني به مردم ارائه شده و اساس مذهب زرتشتي گرديده است.[6]
بنابراين به طور خلاصه ميتوان نتيجه گرفت كه مجوس قوميتاريخي بوده و داراي آيين خاصّي هستند و قرآن آنها را در رديف بهبود و نصاري و صابئين ذكر كرده و كتاب مقدس آنان «اوستا» است، و در تاريخ از شخص ديگري غير از «زرتشت» به عنوان پيامبر مجوس، سخن و مطلبي به ميان نيامده است.
و السلام عليكم و رحمة الله
آيا پيامبر حقيقي مجوسيه «زردشت ميباشد» يا فرد ديگري؟
آيين مجوس در آغاز، آيين توحيد بوده كه بعدها بر اثر عوامل مختلفي تغيير ماهيت داده است.
مراد از مجوس قومي هستند كه به زرتشت گرويده و كتاب مقدسشان اوستا است.
اصل وجود زرتشت واقعيت دارد اما حيات و زمان ظهور او مبهم است.
پيش از آيين زرتشت، ايرانيان آتش را به عنوان تجلّي آلهه ستايش ميكردند.
آتش و آتشكده از آيين زرتشت نبوده است و بعدها از عقايد ديگران داخل اين آيين شده است
اين قوم كتاب مقدس خود را در داستان استيلاء اسكندر بر ايران از دست دادند و كتاب كنوني «اوستا» هشتصد سال پس از كتاب اوليه نوشته شده است.
مجوس قومي تاريخي بوده و داراي آيين خاصّي هستند و قرآن آنها را در رديف يهود و نصاري و صابئين ذكر كرده است.
نتيجه تحقيق در متون تاريخي نشانگر اين است كه غير از شخص زرتشت فرد ديگري به عنوان پيامبر مجوس وجود نداشته است.[1] . استادي، رضا، مقدمه اي بر ملل و نحل يا اديان و مذاهب، قم، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامي، 1374، ص 101.
[2] . همان.
[3] . حج / 17.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، مترجم آيت الله مكارم شيرازي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ سوم، 1367، ج 14، ص 534.
[5] . ترابي، علي اكبر، تاريخ اديان، تهران، شركت نسبي اقبال و شركاء، 1347، ص 244.
[6] . همان، ص 244.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۵۰ #6
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پرسش :
آيا در قرآن از زرتشت به عنوان پيامبر الهي در جايي ياد شده است؟
پاسخ :
در مورد شخصيتها و چهرههاي تاريخي كمتر كسي را ميتوان يافت كه مانند زرتشت چهرة معمائي و مبهمي داشته باشد. شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهشگران او را اختلافيترين چهرة تاريخ ميدانند چرا كه هم در تاريخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات هاي فراواني به چشم ميخورد كه اصلاً قابل جمع نيستند و هم در شخصيت واقعي او مباحث و داستانها و اقوال متفاوت و متضادي وجود دارد به همين جهت گروهي از محققان و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت وي، شك و ترديد دارند و شخصيت او را نيز مانند جمعي از بزرگان و قهرمانان ادوار باستاني، افسانهاي دانستهاند، ولي غالب محققان و دانشمندان معتقدند كه زرتشت وجود تاريخي داشته و مولود افسانه و يا زائيدة فرهنگ ساساني نيست.
در مورد تاريخ پيدايش زرتشت اختلاف آراء و روايات تاريخي به قدري شديد است كه اصلاً نميشود بين آنها جمع كرد اين اقوال از 600 سال قبل از ميلاد مسيح تا 6000 سال پيش از ميلاد، دور ميزند. امّا بر اساس نظرية مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق. م در سن 77 سالگي در آتشكدهاي در بلخ (افغانستان)، توسط لشكر قومي مهاجم به شهادت رسيد.[1]
امّا در مورد شخصيت حقوقي زرتشت از باب نمونه به اين اقوال، اشاره ميشود:
اغلب مورخان اسلامي مانند: طبري،[2] بلعمي،[3] ابن اثير[4] و ميرخواند[5] زرتشت را پيامبر ندانسته، بلكه او را شاگرد ارمياي نبي يا عزير نبي، دانستهاند.
برخي از مورخان اسلامي مانند مسعودي،[6] دينوري،[7] حمزه اصفهاني،[8] بيروني[9] و مؤلف تبصرة العوام بر اين اعتقادند كه زرتشت پيغمبر مجوس بوده است.
بعضي از نويسندگان فرهنگ فارسي، زرتشت را همان ابراهيم خليل دانستهاند.[10]
يكي از محققين معاصر بعد از ذكر اقوال مختلف و آراء متضاد ميگويد: علت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زرتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و ردپاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواستهاند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند، تنها به لفظ مجوس اكتفا كردهاند.[11]
به هر حال در قرآن مجيد هيچ جا سخني از زرتشت و پيامبري او و يا كتاب اوستا كه منسوب به اوست نيامده است. لكن تنها يك بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربي به زرتشتيان اطلاق ميشود. آية هفدهم سورة حج آنها را در كنار پيروان اديان ديگر قرار داده و ميفرمايد: «ان الذين آمنوا و الذين هادوا والصابئين والنصاري و المجوس والذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة: آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودي شدند و صابئان و نصاري و مجوس و آنان كه شرك ورزيدهاند، خداوند روز قيامت ميان آنان حكم ميكند.»
در اين آية مردم به سه فرقه تقسيم شدهاند:
1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل كتاب؛ كه عبارتند از: يهود، نصاري (مسيحيان)، صابئان[12] و مجوس؛ 3. مشركان.
اين سه فرقه با ذكر اسم موصول «الذين» از هم جدا شدهاند؛ ولي چهار گروه اهل كتاب، با حروف وصل «و» به هم پيوستهاند. بنابراين «مجوس» از مشركان مجزا شده و در رديف يهود، نصاري و صابئان قرار گرفته است.
البتّه آية ديگري[13] هم در قرآن هست كه هر چند، به صورت صريح در آن از مجوس نام برده نشده است، ولي طبق شأن نزولي كه نقل گرديده، آيه دربارة مجوس ميباشد.
در حديثي به اين شأن نزول آيه اشاره ميشود؛ از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از «مجوس» سؤال گرديد كه آيا پيامبري داشتهاند يا نه؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آيا به تو نرسيده نامهاي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم مكه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت كرده بود و اگر اسلام نپذيرفتند، آمادة جنگ شوند و مردم مكه در پاسخ نوشتند از ما هم جزيه بگير و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غير از اهل كتاب از كس ديگري جزيه نميگيرم. در جواب دوباره نوشتند آيا تو گمان ميكني جزيه را فقط از اهل كتاب دريافت ميداري، در صورتي كه از مجوسيان «هجر» نيز جزيه گرفتهاي؟
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: مجوسيان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابي نيز داشتند كه آن را سوزاندند. پيغمبر آنان كتاب خود را بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[14]
در روايت ديگر آمده: «اشعث بن قيس كندي، از امام علي ـ عليه السّلام ـ سؤال كرد: چرا با «مجوس» مانند اهل كتاب معامله ميكنيد و از آنها جزيه ميگيري و حال آن كه نه براي آنها كتابي نازل شده و نه پيغمبري براي آنها مبعوث شده است؟ امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: آنها كتابي داشتهاند، خداوند پيامبري در ميان آنها مبعوث فرمود و...»[15]
برخي از مفسران شيعه هم قائلند كه مجوسيان اهل كتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائي در الميزان تصريح دارند كه مجوسيان داراي كتاب بودهاند.[16] لكن در جاي ديگر احتياط ميكند و ميفرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمهاش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است، نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است.[17]
جمعي از بزرگان و فقها از روي مدارك معتبر «مجوس» را اهل كتاب دانستهاند.[18]
شيخ طوسي در كتاب خلاف مينويسد: «المجوس كان لهم كتاب ثم رفع عنهم... دليلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.»[19]
بنابر آنچه گذشت جاي شك و ترديد باقي نميماند كه مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بودهاند. امّا اينكه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است كه اكثر محققين و مورخين بر اين عقيدهاند كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرين آن كردهاند و ادعا نموده اند كه بنيانگذار اين دين و پيغمبر اين آئين، زرتشت بوده است، لكن برخي ديگر از محققين[20] به اين نظريه به ديدة شك نگريسته و حتي منكر اين شدهاند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است و گفته اند اولاً: زردشتيان فرقهاي كوچك از مجوسيان بوده است، مجوسيها به چهار فرقه تقسيم مي شدند:
1. كيومرثيه؛ 2. زروانيه؛ 3. مسخيه؛ 4. زردشتيه.
پس زردشت بنيانگذار آئين مجوس و پيامبر همة مجوسيان نبوده است.
ثانياً: بر فرض وجود چنين شخصيت تاريخي، او به عنوان يك مصلح و اصلاحگري در دين قوم خود كه يك سري آئين و مراسم و عقائدي را وارد كرده است، ميباشد.
زنديقي از امام ـ عليه السّلام ـ سؤال ميكند كه آيا براي مجوسيان از طرف خداوند پيامبري مبعوث شده است يا نه؟ امام فرمود: «هيچ امتي نيست، مگر اينكه از طرف خداوند منذري براي آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پيغمبري با كتاب آسماني فرستاده شده است، منتهي مجوسيان او را تكذيب كردند و كتابش را انكار نمودند. سپس زنديق پرسيد: پيغمبر آنها كيست؟ بعضيها گمان كردهاند «خالد بن سنان» است. حضرت فرمود: خالد يك نفر عرب بدوي بوده و پيغمبر نبوده و اين سخني است كه مردم بياطلاع ميگويند.
آن مرد گفت: آيا پيامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: زردشت در ميان مجوس سر و صدايي به راه انداخت و ادعاي پيغمبري كرد، عدّهاي دعوتش را پذيرفتند و عدّهاي ديگر او را تكذيب كردند و از شهر بيرون نمودند و در بيابان طعمه درندگان شد.[21]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران.
2. الهامي، داود، ايران و اسلام.
3. حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان.
4. ناس، جان بي، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت.
5. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 14.[1] . توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، سمت، مؤسسة فرهنگي طه و مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اوّل، 1379، ص 63.
[2] . تاريخ طبري، چاپ قاهره، ج اول، ص 282 و 402 و 403.
[3] . تاريخ بلعمي، چاپ كيان پور نسخة دهخدا، ص 206.
[4] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، چاپ مصر، ج 1، ص 145 و 146.
[5] . روضة الصفاء شرح حال گشتاسب.
[6] . مسعودي، مروج الذهب، چاپ مصر، ج 1، ص 229.
[7] . دينوري، الاخبار الطّول، ص 28.
[8] . تسني ملوك الارض و الانبياء، ص 27.
[9] . ابوريحان بيروني، ترجمه الآثار الباقيه، ص 25.
[10] . اسدي، لغت فرس، چاپ تهران، ص 7.
[11] . الهامي، داود، ايران و اسلام، قم، انتشارات مكتب اسلام، 1374.
[12] . صائبان در قرآن مجيد در سه مورد ذكر شد. مرحوم علامه در الميزان ج 14، ص 394 ميگويد: آنها قومي هستند بين يهود و مجوس و كتابي دارند كه آن را به يحيي بن زكريان نسبت ميدهند.
[13] . مائده/105.
[14] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تهران، چاپ آل البيت، ج 11، ص 96، ج 15، ص 126.
[15] . حر عاملي، وسائلالشيعه، كتاب الجهاد، باب 49، حديث 7؛ توحيد صدوق، چاپ مكتبية الصدوق، ص 306.
[16] . طباطبايي، الميزان (ترجمه)، ج 14، ص 505.
[17] . همان، ج 3، ص 481 و 482.
[18] . طوسي، خلاف، ج 9، ص 199 كتاب الجزيه.
[19] . همان.
[20] . الهامي، داود، مقالهآية از مجلة تخصصي كلام اسلامي، شمارة 32؛ ص 60 ـ 63.
[21] . احتجاج طبرسي، چاپ نجف، ج 2، ص 91 و 92.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۰, ۱۶:۵۳ #7
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۵
- نوشته
- 58
- مورد تشکر
- 40 پست
- حضور
- 6 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ممنوعيت ازدواج زرتشتي با دختر شيعه
پرسش :
اينجانب زرتشتي هستم و عاشق دختري شيعه شدهام با توجّه به اين كه ما دو دين مختلف داريم نميتوانيم با هم ازدواج نماييم، آيا اگر من براي ازدواج با اين دختر شيعه، به دين اسلام بپيوندم كسي مرا حمايت خواهد كرد؟
پاسخ :
دوست گرامي، از اين كه مشكل خود را صادقانه با ما در ميان گذاشتهايد متشكريم. ابتدا شما را به سفارشي از رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميهمان ميكنيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: همانا در زندگي شما نسيمهاي رحمتي از جانب پروردگارتان خواهد بود، آگاه باشيد كه از آنها روي برمگردانيد.[1] ممكن است اين فرصتي كه براي شما دربارة بازنگري عقايدتان پيش آمده مصداق همان نسيمهاي رحمت و فرصتهاي مغتنمي باشد كه از جانب پروردگار به شما هديه شده است، پس از اين فرصتها نهايت بهره را ببريد.
امّا در خصوص سؤال شما چند نكته را متذكر ميشويم:
اولاً: هر سال تعدادي از هموطنان زرتشتي ما به ويژه در استان يزد به مذهب تشيّع درميآيند و با هماهنگي امام جمعة محترم يزد مورد استقبال قرار ميگيرند و گاهي نيز جشني برپا ميشود. به اين ترتيب با هماهنگي دفتر امام جمعة محترم يزد ميتوانيد مورد حمايت قرار بگيريد و كسي متعرض شما نخواهد شد.
ثانياً: نوشتهايد: «چه كنم كه زرتشتي به دنيا آمدهام ولي بايست از دين اجداد خود پيروي نمايم.» اوّلاً بايد توجّه كنيد كه زرتشت گفته است:«اي مزدا! كي سپيده دم آن روز فرا خواهد رسيد كه با آموزشهاي فرح بخش خردمندانة رهانندگان (سوشيانتها) «اشه» به نگاهداري جهان بدرخشد».[2]
در توضيح عبارات مختلفي كه در اوستا در مورد سوشيانتها آمده است برخي از متخصصان مانند «لومل» پنداشتهاند كه زرتشت اشاره به پيامبر يا پيامبران بزرگتري مينمايد كه انتظار دارد پس از او ظهور كنند. تا تلاشهاي او را به ثمر برسانند.[3] پس پيروي از پيامبران پس از زرتشت منافاتي با آموزههاي زرتشت نداشته و بلكه خود زرتشت نيز چنين ميخواسته است.
ثالثاً: توجّه فرماييد كه زرتشتيان امروز، تعاليم خالص زرتشت را در دست ندارند، بلكه بخش اعظمي از تعاليم آنها از مغان بين النهرين است. بين النهرين مركز نبرد توحيد و شرك بوده و انبياي بزرگ الهي در آنجا ظهور كردهاند. به اين ترتيب ارمغانِ مغان به ايران، از يك سو توحيد و برخي ديگر از تعاليم انبياء الهي و از سوي ديگر انبوهي از اسطورهها و افسانههاي باستانيان و از جملة عقايد زرواني بوده است. فقط بخش كوچكي از اوستا به نام گاهان منسوب به خود زرتشت و در نتيجه از تعاليم خالص اوست.[4]
رابعاً: با توجه به احكام فقهي اسلام در خصوص ممنوعيّت ازدواج دختر شيعي با مرد غيرمسلمان، ممكن است بخواهيد شيعه شويد، ولي خاطر نشان ميكنيم از همين ابتدا انگيزة خود را در تحقيق راه حق خالص كنيد و ابتدا تصميم بگيريد كه مشكل بنيادين خود را در خصوص انتخاب دين و آئين زندگي حل كنيد تا در جهان آخرت، تا ابد پشيمان نباشيد. اگر اين مشكل بنيادين حل شود، مشكل دوم شما به خودي خود حل خواهد شد. به شما توصيه ميكنم از عقايد مشترك اسلام و زرتشت مانند اعتقاد به خداي حكيم يگانه(اهورا مزدا)، جهان آخرت، بهشت و دوزخ، پل صراط (چينواد) نيكوكاري (اعتقاد به اشه) و مانند آن آغاز كنيد. در اين حقايق به تفكّر بپردازيد كه اگر سعي كنيد و سعي شما براي خدا باشد، خداوند وعده فرموده است كه هدايت خواهد كرد.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. درسهايي از اصول دين، هيئت تحريريه مؤسسة در راه حق، انتشارات در راه حق، 1381 (چاپ ششم)
2. پنجاه درس اصول عقايد براي جوانان، آيت الله ناصر مكارم شيرازي، انتشارات نسل جوان، 1380 (چاپ يازدهم)
3. اصول اعتقادات، اصغر قائمي انتشارات واريان قم، 1380 (چاپ نهم)
4. درسهايي از قرآن، اصول عقايد، محسن قرائتي، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، 1375 (چاپ ششم).[1] . مجلسي، محمّد باقر، بحارالانوار، به نقل از لوح فشردة جامع الاحاديث، ج68، ص 221.
[2] . مري بويس، تاريخ كيش زرتشت، ترجمة همايون صنعتي زاده، انتشارات توس، چاپ اول، 1374، ج1، ص 326.
[3] . همان.
[4] . مري بويس، چكيدة تاريخ زرتشت، ترجمة همايون صنعتي زاده، انتشارات صفي عليشاه، چاپ اول، 1377، ص 195 به بعد.
[5] . عنكبوت/69.
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۵, ۰۸:۱۴ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
آيا زرتشت پيامبر الهي است ؟
بنام خدا
آن چه از تاريخ اديان الهي و برخي روايات اسلامي به دست مي آيد,این است که زرتشت قطعاً ازپيامبران الهي بوده است.اگر چه محل و تاريخ تولد مبهم است.اين ابهام تا حدي است كه عده اي ظهور اورا در قرن يازدهم قبل از ميلاد و برخي در قرن ششم يا هفتم ذكر كرده اند و در مورد محل تولد او نيز, برخي محققان اورا آذربايجاني و عده اي او را اهل خوارزم و بلخ مي دانند.(1)
اما با همهء اختلاف عجيبي كه در تاريخ و محل ظهور و تولد او وجود دارد, چند نكته را از لحاظ تاريخي , مي توان قطعي تلقي نمود:
1 زرتشت پيامبري از انبياي الهي و از سرزمين ايران باستان بوده است .
2 او داراي كتاب آسماني بوده و كتابش از بين رفت , با تكيه بر خاطرات و اذهان و به اصطلاح آن چه كه درسينهء اشخاص بود،مطالبي جمع آوري شدوبه نام كتاب مقدس تكثير شد.
3 زرتشت به دست قوم خويش كشته شد.
جهت شفاف تر شدن مطلب در چند روايت زير دقت نماييد.
در برخي روايات مي خوانيم : مشركان مكه از پيامبر(ص)تقاضا كردند از آن ها جزيه بگيرد و اجازه بت پرستي به آن ها بدهد. پيامبر(ص)فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمي گيرم . آن ها در پاسخ گفتند: شما چگونه چنين مي گويي در حالي كه از مجوس منطقهء هجر, جزيه گرفته اي ؟ پيامبر(ص)فرمود: مجوس پيامبر و كتاب آسماني داشتند.پيامبرشان را به قتل رساندند و كتاب او را آتش زدند.
اصبغ بن نباته مي گويد: وقتي علي (ع)بر فراز منبر فرمود: از من سؤال كنيد, پيش از آن كه مرا نيابيد. اشعث بن قيس (منافق معروف ) برخاست و گفت: اي اميرمؤمنان ! چگونه از مجوس جزيه گرفته مي شود, در حالي كه كتاب آسماني بر آن ها نازل نشده و پيامبري نداشته اند؟ علي (ع)فرمود: خداوند كتابي بر آن ها نازل كرد و پيامبري مبعوث نمود.
بر اساس روايتي از امام سجاد(ع)پيامبر اكرم (ص)فرمود: با مجوسي ها طبق سنت اهل كتاب رفتار نماييد.(2)
مرحوم علامه طباطبايي(ره) مي فرمايد:
مشركان قرار گرفته اند. بنابراين از اين آيهء شريفه نيز استفاده مي شود زرتشتي ها, پيروان پيامبر الهي بودند, امّا همانندساير اديان , دين آن ها منسوخ و كتاب آسماني آن ها تحريف شد>.(3)
پـاورقي:
1.عبداله مبلغي آباداني , تاريخ اديان و مذاهب جهان , ج 1 ص 334ـ 336
2.ناصر مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان , تفسير نمونه , ج 14 ص 45ـ 46
3.الميزان , ترجمهء فارسي , ج 14 ص 532ـ 537
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
زن در آيين مسيح
توسط حکمتی فرد در انجمن قرآن و معرفی ادیانپاسخ: 13آخرين نوشته: ۱۳۹۱/۱۲/۱۳, ۱۰:۳۱ -
درباره ي حفظ قرآن راهنماييم كنيد
توسط فاطما در انجمن آموزش حفظ قرآنپاسخ: 29آخرين نوشته: ۱۳۹۰/۰۸/۲۵, ۱۷:۵۰ -
زن حايض در آيين يهود
توسط حکمتی فرد در انجمن قرآن و معرفی ادیانپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۱/۰۲, ۲۰:۱۰ -
تبيين علم ديني از نگاه دكتر گلشني
توسط theological در انجمن ادیان و فرق در قرآنپاسخ: 0آخرين نوشته: ۱۳۸۸/۱۱/۱۸, ۱۵:۴۵ -
آيين ازدواج در نظام هستى
توسط mohammadhashem در انجمن ازدواج و خانوادهپاسخ: 1آخرين نوشته: ۱۳۸۶/۱۰/۰۱, ۱۷:۲۳
اشتراک گذاری