صفحه 3 از 5 نخست 12345 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: تحریف قرآن

  1. #21

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۹
    نوشته
    2,764
    مورد تشکر
    6,862 پست
    حضور
    15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    2

    منشأ قول به تحریف




    منشأ قول به تحریف، روایاتی است که در کتب اهل سنت و شیعه آمده است. ظاهر این روایات دال بر تحریف قرآن است. این روایات یا سند ضعیف و فاقد اعتبار دارند یا دلالتهای نارسا و قابل تأویل؛ در کتب اصولی و کلامی این روایات به طور کلی مورد نقد و رد واقع شده اند.

    علامه شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر آلاء الرحمن (ج1/ص25) می گوید: در روایاتی که حاجی نوری [در فصل الخطاب] در این باره آورده است روایاتی وجود دارد که هرگز احتمال صدق آنها نمی رود؛ زیرا برخی از نظر مفهوم اختلاف بسیاری دارند و به تنافی و تعارض منتهی می شوند، علاوه اینکه بیشتر این روایات از کسانی نقل شده که علما آنان را به ضعف گفتار و جفای در روایت و فساد مذهب وصف کرده اند و برخی از آنان مشهور به دروغ گویی و دروغ پردازی هستند که هرگز روایت از آنان جایز نیست، گروهی نیز درباره ائمه توقف یا دشمنی داشته اند. این اوصاف به تنهایی کافی است تا روایات این افراد را غیر قابل اعتماد نماید.

    استاد محمد هادی معرفت (صاحب التمهید) در کتاب علوم قرآنی صفحه 384 می گوید: اینجانب با بررسی تمام این روایات، چه منقول از اهل سنت و چه منقول از شیعه، چنین یافتم که این قبیل روایات (که مایه طعن شریعت است) غالبا مجعول و به دست دشمنان دین ساخته و پرداخته شده است یا آنکه قابل تأویل به وجوه دیگر است و ربطی به مسأله تحریف ندارد.

    وی سپس به عنوان نمونه 12 روایت (از کتب روایی و علوم قرآنی ِ) اهل تسنن که ظاهر در تحریف کتاب اند، را ذکر و وجه تأویل آنها را بیان می کند. ایشان در ادامه با نقل گزارشی از کتاب فصل الخطاب حاجی نوری، با بیانی مفید و مختصر روایات منقول ایشان را دسته بندی نموده و ضمن نقل تعدادی از این روایات، مقصود و مدلول آنها را بیان می کند. (برای اطلاعات بیشتر به کتاب مذکور مراجعه فرمایید.)


    ویرایش توسط صدیقین : ۱۳۸۹/۰۹/۲۶ در ساعت ۱۵:۴۳
    وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
    و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند



  2. #22

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۸
    نوشته
    974
    مورد تشکر
    1,077 پست
    حضور
    1 روز 6 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام بر جناب پاسخگوی قرانی
    ذکر باور برخی از علمای شیعه به تحریف قران بدین معنی نیست که برخی از علمای سنی از این اتهام بری هستند. علمایی همانند عبدالوهاب شعرانی ، آلوسی و ابوداود سجستانی از علمای سنی هستند که معتقد به تحریف قران هستند. در کتاب نه همه اش صحیح بخاری حدیثی منسوب به خلیفه دوم هست مبنی بر اینکه ایشان گفته اند آیه رجم در زمان پیامبر در قران وجود داشت و پیامبر به آن عمل می فرمود ولی سپس حذف شد.
    این حدیث هم در مختصر بخاری هست:
    عمر بن خطاب مي‌گويد: در زمان حيات رسول الله شنيدم كه هشام بن حكيم بن حزام سورة فرقان را مي‌خواند. پس به قراءت‌اش گوش فرا دادم و متوجه شدم كه به صورت‌هاي مختلفي مي‌خواند كه رسول خدا براي من چنين نخوانده است. نزديك بود به او كه نماز مي‌خواند، حمله‌ور شوم. اما شكيبايي كردم تا اينكه سلام داد. آنگاه گريبانش را گرفتم و گفتم: چه كسي قرائت اين سوره را بگونه‌اي كه تو مي‌خواندي و من شنيدم، به تو ياد داده است؟ گفت: رسول الله براي من اينگونه خوانده است. سپس او را نزد رسول خدا بردم و گفتم: من از اين فرد شنيدم كه سورة فرقان را به‌ گونه‌اي مي‌خواند كه شما به من، ياد نداده‌ايد. رسول الله فرمود: «او را رها كن. اي هشام! بخوان». او نيز آنگونه كه من از او شنيده بودم، خواند. رسول الله فرمود: «اينگونه نازل شده است». سپس فرمود: «اي عمر! تو بخوان». پس من همان قرائتي را خواندم كه به من آموزش داده بود. رسول الله فرمود: «اينگونه نازل شده است. همانا اين قرآن، بر هفت وجه، نازل شده است. پس با هر قرائتي كه براي شما آسانتر است، بخوانيد».


  3. #23

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۸
    نوشته
    974
    مورد تشکر
    1,077 پست
    حضور
    1 روز 6 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام بر جناب پاسخگوی مباحث قرانی
    فرموده اید که " در حالیکه ایشان ( ملا فیض کاشانی ) در مقدمه کتابی که مورد استناد شماست یعنی تفسیر صافی، در جلد اول، (مقدمه ششم) صفحه 565 و . . . قول به تحریف قرآن را رد می کند."
    احتمالا صفحه مورد نظر 40 است و اما بخشهایی از این مقمه :
    أقول: يعني به صاحب الأمر عليه السلام. و بإسناده عن سالم بن سلمة قال: قرأ رجل على أبي عبد اللَّه عليه السلام و أنا استمع حروفاً من القرآن ليس على ما يقرؤها الناس. فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام: كف عن هذه القراءة و اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم عليه السلام فإذا قام قرأ كتاب اللَّه تعالى على حده و اخرج المصحف الذي كتبه علي عليه السلام، و قال: أخرجه علي عليه السلام إلى الناس حين فرغ منه و كتبه، فقال لهم هذا كتاب اللَّه كما أنزله اللَّه على محمد صلّى اللَّه عليه و آله و قد جمعته بين اللوحين فقالوا هوذا عندنا مصحف جامع فيه القرآن لا حاجة لنا فيه فقال: أما و اللَّه ما ترونه بعد يومكم هذا أبداً إنما كان عليَّ أن أخبركم حين جمعته لتقرؤوه.

    و به قال علي بن إبراهيم قال في تفسيره: و أما ما كان خلاف ما أنزل اللَّه‏ فهو قوله تعالى: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام لقارئ هذه الآية: خير أُمة تقتلون أمير المؤمنين و الحسين بن علي عليهما السلام فقيل له كيف نزلت يا بن رسول اللَّه فقال إنما نزلت خير أئمة أُخرجت للناس الا ترى مدح اللَّه لهم في آخر الآية تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه. و مثله إنه قرأ على أبي عبد اللَّه الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً)

    و أما ما هو محذوف عنه فهو قوله لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ في علي كذا أنزلت أنزله بعلمه و الملائكة يشهدون، و قوله: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، و قوله: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ. و قوله: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ، و قوله و يرى الَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ، و مثله كثير نذكره في مواضعه إن شاء اللَّه.



  4. #24
    میقات آنلاین نیست. مدیر علمی انجمن قرآن و حدیث

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۸
    نوشته
    4,189
    مورد تشکر
    9,649 پست
    حضور
    63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط لاچینی نمایش پست
    سلام بر جناب پاسخگوی قرانی
    محدود کردن علمای شیعه که معتقد به تحریف قران هستند به تنها محدث نوری نادیده انگاشتن مسلمات تاریخی است. علمای زیر نیز که از اعاظم و اکابر مذهب شیعه هستند معتقد به تحریف قران هستند :
    نعمت الله جزایری در کتاب (الانوار النعمانیه)
    علی بن ابراهیم قمی در کتاب (تفسیر قمی)
    محمد باقر مجلسی در کتاب (مرآة العقول من شرح أخبار آل الرسول)
    حاج میرزا حبیب الله هاشمی خوئی در کتاب (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة)
    ابو منصور احمد بن منصور طبرسی در کتاب (الاحتجاج)
    نوری طبرسی در کتاب (فصل الخطاب)
    محمد بن مرتضی کاشانی ملقب به فیض کاشانی در کتاب (تفسیر صافی)
    میثم بحرانی در کتاب (شرح نهج البلاغه)
    یوسف بحرانی در کتاب (الدرر النجفیه)
    سید عدنان بحرانی در کتاب (مشارق الشموس الدریة)
    سلطان محمد بن حیدر خراسانی در کتاب (تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة)
    ابوالحسن عاملی در کتاب (مرآة الانوار و مشکاه الاسرار)
    محمد بن نعمان (شیخ مفید) در کتاب (مسائل السروریه)
    محمد بن حسن الصفار در کتاب (بصائر الدرجات)
    سیدعبدالله شبر در کتاب (منیة المحصلین فی حقیقة طریقة المجتهدین )
    محمد بن ابراهیم نعمانی
    سعد بن عبدالله قمی در کتاب (ناسخ القرآن و منسوخه)
    سید علی بن احمد کوفی در کتاب (بدع المحدثة)
    محمد بن مسعود عیاشی در کتاب (تفسیر عیاشی)
    شیخ فرات بن ابراهیم کوفی
    محمد بن عباس ماهیار
    ابو سهل اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت
    شیخ متکلم و فیلسوف ابو محمد حسن بن موسی
    ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت
    اسحاق الکاتب
    حاجب بن اللیث بن سراج
    شیخ فضل بن شاذان، در کتاب (الایضاح)
    شیخ محمد بن الحسن شیبانی در کتاب (تفسیرنهج البیان عن کشف معانی القرآن)

    با سلام و درود


    معتقد بودن به این است که نویسنده کتاب تصریح کند به نظر و عقیده خویش؛ و یا قرائن بر انتخاب و تمایل یک نظر، آنقدر باشد که معلوم باشد نویسنده چه نظری را انتخاب کرده است.


    بنابر این اسناد قائل شدن به تحریف قرآن به نویسندگان فوق، نیاز به اثبات دارد و این گونه که شما تصور نموده اید نیست.


    افزون بر این که صرف نقل روایات دلیل بر اعتقاد نویسنده به آنها نیست. چه بسا نویسنده کتاب، روایات مختلف را جمع آوری کرده و آنها را نقل می کند سپس انتخاب نظری خاص را بر عهده خواننده می گذارد.






    أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک


    خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.




  5. #25
    میقات آنلاین نیست. مدیر علمی انجمن قرآن و حدیث

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۸
    نوشته
    4,189
    مورد تشکر
    9,649 پست
    حضور
    63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل حديث، دليل پذيرش آن نيست.


    بـسيار مى شود گروهى حديث يا مساله اى را نقل مى كنند، ولى خود بدان معتقد نيستند، چرا كه نـقـل حـديـث بـه تـنـهـايى، دليل پذيرش متن آن ـ توسط راوى ـ نيست مگر اين كه آن حديث را صحيح دانسته به آن ملتزم گردد، ولى به گروهى از محدثان بزرگ مانند محمدبن يعقوب كلينى، عـلـى بـن ابـراهيم قمى و محمدبن مسعود عياشى قول به تحريف را نسبت داده اند، فقط به دليل اين كه دركتابهايشان برخى روايات را نقل كرده اند ـ كه به پندار نسبت دهندگان ـ گوياى تحريف است .


    اما اين، نسبتى جاهلانه و بى پايه است كه با راه و رسم تحقيق نمى سازد.


    سيد بزرگوار ميرزا محمدحسين حائرى شهرستانى (متوفاى 1315هـ .ق) كه از دانشمندان بزرگ عـصر خود و داراى علوم و فنون فراوانى بود، در بيان پوچى شبهه هاى قائلان به تحريف، كتابى به رشـتـه تحرير درآورده و در آن به برهان جالبى در رد اين گونه پندارهاى بيهوده استدلال نموده مـى نـويـسـد: هنگامى درست است عقيده تحريف را به اين بزرگان نسبت دهيم كه چهار مقدمه بديهى دست به دست هم بدهند:


    نويسنده كتاب، درستى همه روايات كتابش را متعهد شود آن هم تعهدى صريح و فراگير.

    دلالـت آن احـاديث بر تحريف، ظاهر و غيرقابل تاويل باشد، به طورى كه احتمالات ديگرى ـ با پشتوانه شواهد عقلى يا نقلى متواتر ـ نداشته باشد.

    در برابر آن احاديث، اخبار معارضى ـ كه به نظر نويسنده كتاب بر آن احاديث ترجيح دارد ـ وجود نداشته باشد.

    خـبـر واحـد نـزد نـويـسنده كتاب، حجت باشد ـ خواه در مسائل اصولى و خواه در فروع دين ـ همان طور كه نزد اخبارى ها حجت است .


    پـس هـرگـاه همه اين مقدمه ها موجود بود، مى توان عقيده تحريف را به نويسندگان اين كتابها نسبت داد، اما اثبات اين مقدمات بسيار دشوار مى نمايد و موانع فراوان دارد.


    تازه اگر نويسنده كتاب در جايى متعهد شده باشد، آن يك تعهد تقريبى و نسبى است نه همه جانبه و مـطـلـق .

    مـثـلا مـرحوم صدوق در آغاز كتاب من لايحضره الفقيه صحت همه روايات كتاب را ضمانت نموده، مى گويد، آنها بين او و پروردگارش حجت است با اين حال گاهى روايات مرسله و شاذ را روايت مى كند و اى بسا مضمون آن روايات صريحا با فتواى خودش مخالف است .


    بنابراين، ستمى است آشكار كه عقيده تحريف به نويسندگان بزرگ پيشين نسبت داده شود، تنها بـه ايـن دلـيـل كه در كتابهايشان برخى روايات وجود دارد كه ـ به پندار نسبت دهنده نه ديگران ـ گوياى تحريف است .


    _________________________
    ترجمه صیانة القرآن من التحریف، محمد هادی معرفت.




    أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک


    خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.




  6. #26

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۸
    نوشته
    974
    مورد تشکر
    1,077 پست
    حضور
    1 روز 6 ساعت 49 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام بر جناب پاسخگوی قرانی
    آن چه مهم است این است که علمای اسلامی چه شیعه و چه سنی اکثرا معتقد به تحریف قران نیستند و آنهایی هم که معتقدند پایه و اساس اعتقاد خود را بر احادیثی مجعول نهاده اند. عبرتی که می توان از این موضوع گرفت این است که احادیث را باید همیشه بر قران عرضه کرد تا دیگر شاهد چنین انحرافاتی نباشیم.


  7. #27

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۹
    نوشته
    2,764
    مورد تشکر
    6,862 پست
    حضور
    15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    2

    تحقیق ناقص= استناد نادرست و قضاوت باطل




    نقل قول نوشته اصلی توسط لاچینی نمایش پست
    سلام بر جناب پاسخگوی مباحث قرانی
    فرموده اید که " در حالیکه ایشان ( ملا فیض کاشانی ) در مقدمه کتابی که مورد استناد شماست یعنی تفسیر صافی، در جلد اول، (مقدمه ششم) صفحه 565 و . . . قول به تحریف قرآن را رد می کند."
    احتمالا صفحه مورد نظر 40 است و اما بخشهایی از این مقمه :
    أقول: يعني به صاحب الأمر عليه السلام. و بإسناده عن سالم بن سلمة قال: قرأ رجل على أبي عبد اللَّه عليه السلام و أنا استمع حروفاً من القرآن ليس على ما يقرؤها الناس. فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام: كف عن هذه القراءة و اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم عليه السلام فإذا قام قرأ كتاب اللَّه تعالى على حده و اخرج المصحف الذي كتبه علي عليه السلام، و قال: أخرجه علي عليه السلام إلى الناس حين فرغ منه و كتبه، فقال لهم هذا كتاب اللَّه كما أنزله اللَّه على محمد صلّى اللَّه عليه و آله و قد جمعته بين اللوحين فقالوا هوذا عندنا مصحف جامع فيه القرآن لا حاجة لنا فيه فقال: أما و اللَّه ما ترونه بعد يومكم هذا أبداً إنما كان عليَّ أن أخبركم حين جمعته لتقرؤوه.
    و به قال علي بن إبراهيم قال في تفسيره: و أما ما كان خلاف ما أنزل اللَّه‏ فهو قوله تعالى: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام لقارئ هذه الآية: خير أُمة تقتلون أمير المؤمنين و الحسين بن علي عليهما السلام فقيل له كيف نزلت يا بن رسول اللَّه فقال إنما نزلت خير أئمة أُخرجت للناس الا ترى مدح اللَّه لهم في آخر الآية تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه. و مثله إنه قرأ على أبي عبد اللَّه الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً)
    و أما ما هو محذوف عنه فهو قوله لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ في علي كذا أنزلت أنزله بعلمه و الملائكة يشهدون، و قوله: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، و قوله: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ. و قوله: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ، و قوله و يرى الَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ، و مثله كثير نذكره في مواضعه إن شاء اللَّه.
    جناب لاچینی، دوست عزیز، ضعف تحقیقات شما در همین کپی برداریهای غیر مستند و محکوم کردن افراد، بدون خواندن نظرات ایشان است و این رویه تحقیق شما خلاف دستور قرآن است که فرمود:

    الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر/18)
    همان كسانى كه سخنان را مى‏ شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى ‏كنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

    دوست خوب، جناب فیض کاشانی از صفحه 40 جلد اول تفسیر صافی (مقدمه ششم) تا وسط صفحه 51 ، روایاتی که ظاهر در تحریف قرآنند را نقل می کند (که شما هم بخشی از آن را نقل نمودید) و بعد از وسط صفحه 51 تا آخر مقدمه ششم (صفحه 55) این روایات را بکلی رد می کند و وجه تأویل مواردی که قابل توجیه است را ذکر می کند. برای اینکه زحمت مراجعه شما را کم کنم، متن کلام فیض کاشانی (که شما به اشتباه و نادانسته به ایشان نسبت قول به تحریف قرآن داده اید) را نقل می کنم تا مخاطبان عزیز هم با واقعیت امر بیشتر آشنا شوند. امیدوارم شما هم شهامت قبول اشتباه و پذیرش حقیقت را داشته باشید!

    در پستهای بعدی، ابتدا بخشی از نوشتار فیض کاشانی که ناظر به بحث ماست را ترجمه و سپس همه نوشتار ایشان در نقد و رد این احادیث را ذکر می کنم.

    ویرایش توسط صدیقین : ۱۳۸۹/۰۹/۲۷ در ساعت ۰۰:۲۵
    وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
    و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند



  8. #28

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۹
    نوشته
    2,764
    مورد تشکر
    6,862 پست
    حضور
    15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    2

    نظر فیض کاشانی درباره روایات دال بر تحریف قرآن




    فیض کاشانی در صفحه 51 (تفسیر صافی/ جلد اول/مقدمه ششم) با بیان اینکه به تمام این روایات اشکال وارد است، می گوید:

    « با قبول این روایات دیگر هیچ اعتمادی به قرآن باقی نمی ماند زیرا احتمال می رود که هر آیه ای در معرض تحریف و تغییر بوده و خلاف آنچه که خداوند نازل نموده، باشد و پس از آن باید قائل شویم که قرآن دیگر هیچ ثمره ای نداشته و پیروی آن هم هیچ فایده ای ندارد و وصیت پیامبر [در حدیث متواترثقلین و مانند آن] به تمسک به قرآن هم امری بی فایده خواهد بود!


    این روایات را چطور بپذیریم در حالیکه خدای عزّ و جلّ فرموده:

    هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن (=قرآن) نمى ‏آيد چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است (فصلت/42)
    ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم (حجر/9)

    با این وعده های الهی چگونه ممکن است که دست تحریف و تغییر در قرآن راه یافته باشد؟!

    از سوی دیگر احادیث بسیاری از پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) درباره عرضه احادیث بر قرآن وارد شده که اگر حدیثی موافق قرآن بود، صحیح است و اگر مخالف قرآن بود، باطل است. حال اگر این روایات که ظاهر در تحریف قرآنند را بپذیریم، پس این دستور عرضه اخبار بر قرآن (برای تشخیص صحت آنها) که در روایات فراوانی بدان اشاره شده چه فایده ای دارد!؟

    ضمن اینکه همین روایات دال بر تحریف قرآن، مخالف نص قرآن است [مثل آیات (فصلت/42 و حجر/9 و ...) ] ، پس واجب است رد اینگونه روایات و حکم به باطل بودن آنها مگر آنکه قابل توجیه باشند [که در آنصورت توجیه می شوند]...

    ایشان در ادامه در صفحه 52 یک وجه تأویل و توجیه برخی از این روایات را اینگونه عنوان می کند که ممکن است این روایات از باب تفسیر آیه باشد یعنی منظور اینست که معنای این آیه چنین است و در این مورد نازل شده اما معنا و تفسیرش تحریف شده است.»


    ویرایش توسط صدیقین : ۱۳۸۹/۰۹/۲۷ در ساعت ۰۰:۱۹
    وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
    و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند



  9. #29

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۹
    نوشته
    2,764
    مورد تشکر
    6,862 پست
    حضور
    15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    2

    نظر فیض کاشانی درباره روایات دال بر تحریف قرآن (متن عربی) 1




    متن عربی نوشتار فیض کاشانی در نقد و رد روایات دال بر تحریف قرآن، در تفسير الصافي/جلد ‏1، مقدمه ششم / صفحه 51 به بعد (بعد از ذکر روایاتی که ظاهر در تحریف قرآنند):

    أقول: و يرد على هذا كله إشكال و هو أنه على هذا التقدير لم يبق لنا اعتماد على شي‏ء من القرآن إذ على هذا يحتمل كل آية منه أن يكون محرفاً و مغيراً و يكون على خلاف ما أنزل اللَّه فلم يبق لنا في القرآن حجة أصلًا فتنتفي فائدته و فائدة الأمر باتباعه و الوصية بالتمسك به الى غير ذلك، و ايضاً قال اللَّه عز و جل: وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ. و قال: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ فكيف يتطرق إليه التحريف و التغيير، و ايضاً قد استفاض عن النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم و الأئمة عليهم السلام حديث عرض الخبر المروي على كتاب اللَّه ليعلم صحته بموافقته له و فساده بمخالفته فإذا كان القرآن الذي بأيدينا محرفاً فما فائدة العرض مع أن خبر التحريف مخالف لكتاب اللَّه مكذب له فيجب رده و الحكم بفساده أو تأويله.
    و يخطر بالبال في دفع هذا الاشكال و العلم عند اللَّه أن يقال: إن صحت هذه الأخبار فلعل التغيير إنما وقع فيما لا يخل بالمقصود كثير إخلال كحذف اسم علي و آل محمد صلّى اللَّه عليهم، و حذف أسماء المنافقين عليهم لعائن اللَّه فإن الانتفاع بعموم اللفظ باق و كحذف بعض الآيات و كتمانه فان الانتفاع بالباقي

    تفسير الصافي، ج‏1، ص: 52

    باق مع أن الأوصياء كانوا يتداركون ما فاتنا منه من هذا القبيل و يدل على هذا قوله عليه السلام في حديث طلحة: إن أخذتم بما فيه نجوتم من النار و دخلتم الجنة فإن فيه حجتنا و بيان حقنا و فرض طاعتنا.
    و لا يبعد أيضاً أن يقال أن بعض المحذوفات كان من قبيل التفسير و البيان و لم يكن من أجزاء القرآن فيكون التبديل من حيث المعنى أي حرفوه و غيروه في تفسيره و تأويله أعني حملوه على خلاف ما هو به فمعنى قولهم عليهم السلام كذا نزلت أن المراد به ذلك لا أنها نزلت مع هذه الزيادة في لفظها فحذف منها ذلك اللفظ.
    و مما يدل على هذا ما رواه في الكافي بإسناده عن أبي جعفر عليه السلام: أنه كتب في رسالته إلى سعد الخير و كان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه و حرّفوا حدوده فهم يروونه و لا يرعونه و الجهال يعجبهم حفظهم للرواية و العلماء يحزنهم تركهم للرعاية. الحديث.
    و ما رواه العامة أن علياً عليه السلام كتب في مصحفه الناسخ و المنسوخ و معلوم أن الحكم بالنسخ لا يكون إلا من قبيل التفسير و البيان و لا يكون جزء من القرآن فيحتمل أن يكون بعض المحذوفات أيضاً كذلك هذا ما عندي من التقصي عن الاشكال و اللَّه يعلم حقيقة الحال. و اما اعتقاد مشايخنا «ره» في ذلك فالظاهر من ثقة الإسلام محمد بن يعقوب الكليني طاب ثراه أنه كان يعتقد التحريف و النقصان في القرآن لأنه كان روى روايات في هذا المعنى في كتابه الكافي و لم يتعرض لقدح فيها مع أنه ذكر في أول الكتاب أنه كان يثق بما رواه فيه و كذلك استاذه علي بن إبراهيم القمي (ره) فان تفسيره مملوّ منه و له غلوّ فيه، و كذلك الشيخ أحمد بن أبي طالب الطبرسي رضي اللَّه عنه فانه أيضاً نسج على منوالهما في كتاب الاحتجاج. و اما الشيخ أبو علي الطبرسي فانه قال في مجمع البيان: اما الزيادة فيه فمجمع على بطلانه و أما النقصان فيه فقد روى جماعة من أصحابنا و قوم من حشوية العامة أن في القرآن تغييراً و نقصاناً

    تفسير الصافي، ج‏1، ص: 53

    و الصحيح من مذهب أصحابنا خلافه و هو الذي نصره المرتضى رضي اللَّه عنه و استوفى الكلام فيه غاية الاستيفاء في جواب المسائل الطرابلسيات.
    و ذكر في مواضع: أن العلم بصحة نقل القرآن كالعلم بالبلدان و الحوادث الكبار و الوقائع العظام و الكتب المشهورة و أشعار العرب المسطورة فان العناية اشتدت و الدواعي توفرت على نقله و حراسته و بلغت حداً لم تبلغه فيما ذكرناه لأن القرآن معجزة النبوة و مأخذ العلوم الشرعية و الأحكام الدينية و علماء المسلمين قد بلغوا في حفظه و حمايته الغاية حتى عرفوا كل شي‏ء اختلف فيه من إعرابه و قراءته و حروفه و آياته فكيف يجوز أن يكون مغيراً و منقوصاً مع العناية الصادقة و الضبط الشديد.

    ادامه در پست بعد...

    ویرایش توسط صدیقین : ۱۳۸۹/۰۹/۲۷ در ساعت ۰۰:۲۰
    وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
    و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند



  10. #30

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۹
    نوشته
    2,764
    مورد تشکر
    6,862 پست
    حضور
    15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
    دریافت
    3
    آپلود
    0
    گالری
    2

    نظر فیض کاشانی درباره روایات دال بر تحریف قرآن (متن عربی) 2




    و قال أيضاً قدس اللَّه روحه: إن العلم بتفصيل القرآن و أبعاضه في صحة نقله كالعلم بجملته و جرى ذلك مجرى ما علم ضرورة من الكتب المصنفة ككتاب سيبويه و المزني فان أهل العناية بهذا الشأن يعلمون من تفصيلها ما يعلمونه من جملتها حتى لو أن مدخلًا أدخل في كتاب سيبويه باباً في (من خ ل) النحو ليس من الكتاب لعرف و ميز و علم أنه ملحق و ليس من أصل الكتاب و كذلك القول في كتاب المزني و معلوم أن العناية بنقل القرآن و ضبطه أصدق من العناية بضبط كتاب سيبويه و دواوين الشعراء و ذكر ايضاً أن القرآن كان على عهد رسول اللَّه مجموعاً مؤلفاً على ما هو عليه الآن و استدل على ذلك بأن القرآن كان يدرس و يحفظ جميعه في ذلك الزمان حتى عين على جماعة من الصحابة في حفظهم له و إنه كان يعرض على النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم و يتلى عليه و أن جماعة من الصحابة مثل عبد اللَّه بن مسعود و أبي بن كعب و غيرهما ختموا القرآن على النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم عدة ختمات و كل ذلك يدل بأدنى تأمل على انه كان مجموعاً مرتباً غير مبتور و لا مبثوث.
    و ذكر أن من خالف في ذلك من الامامية و الحشوية لا يعتد بخلافهم فان الخلاف في ذلك مضاف الى قوم من أصحاب الحديث نقلوا أخباراً ضعيفة ظنوا

    تفسير الصافي، ج‏1، ص: 54

    صحتها لا يرجع بمثلها عن المعلوم المقطوع على صحته.
    أقول: لقائل أن يقول كما ان الدواعي كانت متوفرة على نقل القرآن و حراسته من المؤمنين كذلك كانت متوفرة على تغييره من المنافقين المبدلين للوصية المغيرين للخلافة لتضمنه ما يضاد رأيهم و هواهم و التغيير فيه إن وقع فإنما وقع قبل انتشاره في البلدان و استقراره على ما هو عليه الآن. و الضبط الشديد إنما كان بعد ذلك فلا تنافي بينهما بل لقائل أن يقول إنه ما تغير في نفسه و إنما التغيير في كتاباتهم إياه و تلفظهم به فإنهم ما حرفوا إلا عند نسخهم من الأصل و بقي الأصل على ما هو عليه عند أهله و هم العلماء به فما هو عند العلماء به ليس بمحرف و إنما المحرف ما أظهروه لأتباعهم و أما كونه مجموعاً في عهد النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم على ما هو عليه الآن فلم يثبت و كيف كان مجموعاً و إنما كان ينزل نجوماً و كان لا يتم الا بتمام عمره.
    و اما درسه و ختمه فإنما كانوا يدرسون و يختمون ما كان عندهم منه لإتمامه.
    و قال شيخنا الصدوق رئيس المحدثين محمد بن علي بن بابويه القمي طيب اللَّه ثراه في اعتقاداته: اعتقادنا أن القرآن الذي أنزله اللَّه على نبيه صلّى اللَّه عليه و آله و سلم هو ما بين الدفتين و ما في أيدي الناس ليس بأكثر من ذلك، قال: و من نسب إلينا: إنا نقول إنه أكثر من ذلك فهو كاذب.
    و قال شيخ الطائفة محمد بن الحسن الطوسي رضي اللَّه عنه في تبيانه:
    و أما الكلام في زيادته و نقصانه فمما لا يليق به لأن الزيادة فيه مجمع على بطلانه و النقصان منه فالظاهر ايضاً من مذهب المسلمين خلافه و هو الأليق بالصحيح من مذهبنا و هو الذي نصره المرتضى رضي اللَّه عنه، و هو الظاهر في الروايات. غير أنه رويت روايات كثيرة من جهة الخاصة و العامة بنقصان كثير من آي القرآن «1» و نقل شي‏ء منه من موضع إلى موضع طريقها الآحاد التي لا يتوجب‏
    __________________________________________________
    (1). روي في الكافي بإسناده عن هشام بن سالم عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: إن القرآن الذي جاء جبرائيل على محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم سبعة آلاف آية و يقال إن الموجود منه في أيدي الناس أقل من ذلك، و المشهور أنه ستة آلاف و ستمائة و ستون.
    و في مجمع البيان من طريق العامة عن النبي صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم: أن القرآن ستة آلاف و مائتان و ثلاث و ستون آية و قد ذكر بعض أصحابنا عدد السور و الكلمات و الحروف و الفتحات و الضمات و الكسرات و الهمزات و التشديدات و الألفات و الباءات إلى آخر حروف التهجي و اعتمد في عدد الآية على المشهور. و لعل بناء حديث العامة على ما رأوه من عد البسملات آية واحدة و على ما حصل لهم القطع بكونه آية فإن للقراء في تعيين الآيات اختلافات و العلم عند اللَّه. منه رحمه اللَّه تعالى.

    تفسير الصافي، ج‏1، ص: 55

    علماً فالأولى الاعراض عنها و ترك التشاغل بها لأنه يمكن تأويلها و لو صحت لما كان ذلك طعناً على ما هو موجود بين الدفتين فان ذلك معلوم صحته لا يعترضه أحد من الامة و لا يدفعه، و روايتنا متناصرة بالحث على قراءته و التمسك بما فيه، ورد ما يرد من اختلاف الأخبار في الفروع إليه و عرضها عليه فما وافقه عمل عليه و ما خالفه يجنب و لم يلتفت إليه، و قد ورد عن النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم رواية لا يدفعها احد، إنه قال: إني مخلف فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا كتاب اللَّه و عترتي أهل بيتي و إنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض و هذا يدل على أنه موجود في كل عصر لأنه لا يجوز أن يأمرنا بالتمسك بما لا نقدر على التمسك به كما أن أهل البيت عليهم السلام و من يجب اتباع قوله حاصل في كل وقت و إذا كان الموجود بيننا مجمعاً على صحته فينبغي أن يتشاغل بتفسيره و بيان معانيه و ترك ما سواه.
    أقول: يكفي في وجوده في كل عصر وجوده جميعاً كما أنزله اللَّه محفوظاً عند أهله و وجود ما احتجنا إليه منه عندنا و إن لم نقدر على الباقي كما أن الامام عليه السلام كذلك فان الثّقلين سيّان في ذلك.
    و لعل هذا هو المراد من كلام الشيخ. و اما قوله من يجب اتباع قوله فالمراد به البصير بكلامه فانه في زمان غيبتهم قائم مقامهم لقولهم عليهم السلام انظروا إلى من كان منكم قد روى حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف أحكامنا فاجعلوه بينكم حاكماً فإني قد جعلته عليكم حاكماً، الحديث.

    وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
    و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند



صفحه 3 از 5 نخست 12345 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود