-
۱۳۸۹/۱۰/۰۱, ۱۷:۰۳ #41
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 974
- مورد تشکر
- 1,077 پست
- حضور
- 1 روز 6 ساعت 49 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام بر جناب پاسخگوی قرانی
با سپاس ، چندین حدیث برای اثبات مصحف علی آورده اید. دروغ بودن این احادیث را می توان از متن آنها فهمید. مثلا در قران ناسخ و منسوخی وجود ندارد که حضرت پیامبر آنها را به حضرت علی آموخته باشد. البته تعدادی از علمای اسلامی به نسخ تعدادی از آیات معتقدند ولی این تعداد متفاوت است ، مثلا آقای خویی تنها یک مورد نسخ را پذیرفته اند. برای آگاهی بیشتر به سایت حوزه علمیه قم مراجعه فرمایید.
آن چه مدعیان برای اثبات ناسخ و منسوخ به آن استناد جسته اند آیه 106 سوره بقره است که اگر به آیه پیش از آن نگاه کنید پی می برید که منظور این است که آیات قران یا از آیات کتابهای پیشین یعنی تورات و انجیل بهتر است و یا در ردیف آنها قرار دارد و با وجود قران دیگر نیازی به این کتابها نیست.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۹/۱۰/۰۴, ۰۷:۱۸ #42
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۹
- نوشته
- 2,764
- مورد تشکر
- 6,862 پست
- حضور
- 15 روز 10 ساعت 21 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
در گذشته برای مفهوم «تخصیص» کلمه «نسخ» زیاد بکار می رفته؛ استاد معرفت در تلخیص التمهید/ج2/ص424 می گوید: «إطلاق النسخ علی التخصیص کان شائعا فی متداول السلف»؛
احتمالا آنچه در حدیث مذکور است ناظر به همین مطلب است یعنی عمومات و تخصیصات قرآنی (نه نسخ به معنای اصطلاحی).
بحث نسخ گسترده و طولانی است و علمای فراوانی این مبحث را مورد دقت و بررسی قرار داده اند؛ از جمله استاد معرفت، در تلخیص التمهید، جلد اول، صفحه 415 تا 457
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (بقره/106)
هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مى آوريم. آيا نمى دانى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟
در تفسير نمونه، ج1/ص388 ذیل آیه مورد اشاره آمده است:
اين آيات اشاره به تبليغات سوء يهود بر ضد مسلمانان است؛ آنها گاه به مسلمانان مى گفتند: دين، دين يهود است و قبله، قبله يهود لذا پيامبر شما به سوى قبله ما (یعنی بيت المقدس) نماز مى خواند، اما هنگامى كه حكم قبله تغيير يافت و طبق آيه 144 همين سوره مسلمانان موظف شدند به سوى كعبه نماز بگذارند و اين دستاويز از يهود گرفته شد، آنها نغمه تازه اى ساز كردند و گفتند: اگر قبله اولى صحيح بود، پس دستور دوم چيست؟ و اگر دستور دوم صحيح است، اعمال گذشته شما باطل است!
قرآن در اين آيات به ايرادهاى آنها پاسخ مى گويد و قلوب مؤمنان را روشن مى سازد: هيچ حكمى را نسخ نمى كنيم و يا نسخ آن را به تاخير نمى اندازيم، مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را جانشين آن مى سازيم و اين براى خداوند آسان است، آيا نمى دانى كه خدا بر همه چيز قادر است، آيا نمى دانى حكومت آسمانها و زمين از آن خدا است، او حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكامش طبق مصالح بدهد و او نسبت به مصالح بندگانش از همه آگاه تر و بصير تر است. و آيا نمىدانى كه جز خدا، سرپرست و ياورى براى شما نيست؟
در واقع جمله اول اين آيه اشاره به حاكميت خدا در احكام و قادر بودن او بر تشخيص همه مصالح بندگان است، بنا بر اين نبايد مؤمنان به حرفهاى نابجاى افراد مغرض كه در مساله نسخ احكام ترديد مى كنند، گوش فرا دهند.
و جمله دوم هشدارى است به آنها كه تكيه گاهى غير از خدا براى خود انتخاب مى كنند، چرا كه در جهان تكيه گاه واقعى جز او نيست.
آيات مورد بحث كه قرآن مى گويد: اگر آيهاى را نسخ كنيم، همانند آن و يا بهتر از آن را خواهيم آورد، اشاره به احكام مى باشد، كه اگر يكى نسخ گردد بهتر از آن نازل مى شود و يا اگر معجزه يكى از پيامبران منسوخ گردد، به پيامبر بعد معجزه اى گوياتر داده مى شود.
ویرایش توسط صدیقین : ۱۳۸۹/۱۰/۰۴ در ساعت ۰۷:۳۱
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (نساء/69)
و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيق هاى خوبى هستند
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۴/۰۴/۱۷, ۲۰:۰۵ #43
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۱
- نوشته
- 347
- مورد تشکر
- 1,084 پست
- حضور
- 16 روز 6 ساعت 46 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تنها چیزی که در تفاسیر آمده است این است که اين دو آيه آخرين آياتى است كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است، و با آن سوره برائت پايان مى پذيرد، در واقع اشاره اى است به تمام مسائلى كه در اين سوره گذشت ( تفسير نمونه، ج8، ص: 20)
-
تشکر
-
۱۳۹۵/۰۴/۰۱, ۰۰:۰۷ #44
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جمع بندی
پرسش:
برخی می گویند قرآن تحریف شده، و مدرکشان هم استناد به چند کتاب است، آیا چنین ادعایی صحیح است؟ آیا صرف این که در آن ها بحث تحریف و یا روایات آن را آورده اند دلیل بر اعتقاد نویسنده آن ها به تحریف است؟ آیا حضرت علی قرآن جداگانه ای داشتند؟
پاسخ:
به چند مطلب اشاره می شود:
مطلب اول: این که قرآن موجود دقیقا همان قرآنی است که بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) نازل شده است یا در گذر زمان دستخوش تغییر (کاستی و زیادی) شده، پرسشی است که از دیر زمان مطرح است.
ابتدا بهتر است معنا و اقسام تحریف روشن شود.
تحریف از ریشه «ح ر ف» به معناى مایل كردن، به كنار بردن آمده و تحریف سخن، ایجاد نوعى دگرگونى در مقصود گوینده است.
دو نوع تحریف می تواند یک سخن را تهدید کند که در اصطلاح از آن دو به تحریف معنوی و لفظی یاد می شود.
تحریف معنوی:
تحریف معنوى، تفسیر و توجیه سخن بر خلاف مقصود گوینده است که بدون استناد به قواعد فهم درست كلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزههاى خاص صورت مىپذیرد.
در وجود این نوع تحریف، تردیدی وجود ندارد.
در سوره نساءآیه 46 به این نوع تحریف اشاره شده می فرماید: «گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معنای حقیقی آن به معناها و مواردی دیگر تغییر داده و تحریف میکنند.»
این نوع تحریف، شایعترین نوع تحریف در بین انواع تحریف میباشد، و از این نوع تحریف نیز قطعا در قرآن واقع شده است. زیرا که تفسیر آیات قرآنی به غیر معناهایی که هدف و مقصود قرآن است چیزی غیر از تحریف نیست.
بر این اساس است که ما را ازتفسیر به رای ممنوع کردهاند، چرا که تفسیر به رای راهی است که ما را به این نوع تحریف نزدیک میکند.
تحریف لفظی:
تحریف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارتها است. این نوع تحریف، خودداراى اقسامى است که دو نوع آن مورد بحث است:
1. تحریف به زیادت؛ یعنى افزودن كلمه یا جملهاى به سخن و متن اصلى
به اجماع دانشمندان و علمای شیعه و سنی و همه فرقه های اسلامی، این قسم از تحریف در قرآن واقع نشده و كسى هم چنین تحریفی را ادّعا نكرده است.
2. تحریف به نقصان؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژهها یا جملات متن
در مورد تحریف قرآن به كاسته شدن آیه یا آیاتى از آن، دیدگاه مشهور میان مفسران این است كه هیچ آیهاى از قرآن كاسته نشده و قرآن رایج در میان مسلمانان، تماماً همان قرآنى است كه بر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نازل شده است.
با این حال وجود برخى روایات در منابع اسلامى این دیدگاه مشهور را با آسیبهایی مواجه ساخته، و علی رغم نظر مشهور مفسران بر رد این نوع تحریف، برخی ادعای تحریف نموده و قائل شده که آیه یا آیاتى از قرآنكریم كاسته شده است.
مطلب دوم: عدم تحریف قرآن
قرآنی که امروز در دست مسلمین جهان است همان است که بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نازل شد، نه چیزی از آن کاسته شده و نه چیزی بر آن افزوده گشته است!
از همان روزهای نخست گروه بزرگی از کاتبان وحی، آیات قرآن را پس از نزول می نوشتند، و مسلمانان موظف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهای پنجگانه خود آن را تکرار کنند، گروه عظیمی آیات قرآن را به خاطر می سپردند و حفظ می کردند، حافظان قرآن و قاریان، همیشه در جوامع اسلامی موقعیت و مقام ویژه ای داشته و دارند.
مجموع این امور و جهات دیگر سبب شد که کمترین تغییر و تحریفی در قرآن راه نیابد.
افزون بر این، خداوند حفظ آن را تا پایان جهان تضمین کرده است و با وجود این تضمین الهی، تغییر و تحریف آن غیر ممکن است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون»، ما قرآن را نازل کردیم و بطور قطع از آن پاسداری می کنیم .
همه محققان و علمای بزرگ اسلام ـ اعم از شیعه و اهل سنت ـ در این امر متفقند که هیچ گونه دست تحریف به سوی قرآن دراز نشده است، تنها افراد اندکی از هر دو گروه قول به تحریف را به خاطر پارهای از روایات دنبال کرده اند، ولی آگاهان دو گروه، این نظر را بطور قاطع رد می کنند، و روایات مزبور را «مجعول» دانسته و یا ناظر به «تحریف معنوی» (یعنی تفسیر نادرست برای آیات قرآن) یا اشتباه «تفسیر قرآن» به «متن قرآن» می دانند.
مطلب سوم: نظر علمای شیعه
در اين جا برخى از تصريحاتى را كه بزرگان علماى اماميه، درزمينه نفى تحريف ابراز داشته اند، عرضه كنيم تا روشن شود هيچ گاه علماى شيعه قايل به تحريف قرآن نبوده اند و آن چه به آنان نسبت داده مى شود كذب محض است. البته برخى از اخباريون افراطى-كه در زمره شاخصين علماى شيعه قرار نگرفته اند- در اين زمينه مطالبى را گفته اند كه نبايد به حساب عموم شيعه گذاشت.
اگر بخواهيم بزرگان علماى اماميه را به دو دسته محققين و محدثين تقسيم كنيم بايد بگوييم محققين از روز نخست تا كنون، بالاتفاق شبهه تحريف را مردود شمرده اند، و محدثين نيز از دوران رئيس المحدثين ابوجعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثين شيخ حر عاملى و نيز محدث كاشانى، همه با محققين هم گام بوده و منكر تحريف بوده اند.
در اين جا براى اثبات ادعاى فوق سخنانى از بزرگان را به عنوان شاهد مى آوريم:
1. شيخ المحدثين ابو جعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه صدوق (متوفاى 381) در رساله اعتقادات چنين مى گويد: «اعتقاد ما بر اين است قرآنى كه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نازل گرديده، همين قرآن موجود است كه در دست مردم قرار دارد با 114 سوره، بى كم و كاست و هر كس به ما نسبت دهد كه قرآن را بيش از اين مى دانيم، دروغ گوست».(1)
2. عميد طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شيخ مفيد (متوفاى 413) در كتاب پر ارج خود «اوائل المقالات»، مى گويد: «برخى از اهل امامت بر اين باورند كه از قرآن هرگز چيزى كم نشده است، نه كلمه و نه آيه و نه سوره اى، به جز آن چه در مصحف على (عليه السلام) بوده و عنوان شرح و تفسير را داشته است». آن گاه گويد: «اين قول، نزد من به حقيقت نزديكتر است از قول كسانى كه گفته اند برخى كلمات از قرآن افتاده و رأى من همان است. و اما زيادت در مصحف، هرگز نبوده و نيست و اين مطلب اجماعى علماست، زيرا اگر افزوده شدن سوره اى مورد نظر باشد با مساله اعجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن كلمه يا كلماتى مقصود باشد آن نيز به دليل عدم رجحان مردود است، پس قرآن از هر گونه زيادتى در سلامت است. علاوه بر استدلال مذكور در اين زمينه از امام صادق (عليه السلام) روايتى در دست دارم».(2)
3. علم الهدى سيد مرتضى على بن الحسين (متوفاى 436) در جوابيه اول ازمسايل رساله طرابلسيات مى گويد: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجود شهرهاى بزرگ و حوادث تاريخى معروف و كتاب هاى مشهور جهان و اشعار شعراى عرب است، زيرا عنايت به قرآن، پيوسته بيش از امور ياد شده بوده است...».
4. شيخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن طوسى (متوفاى 460) در مقدمه تفسير نفيس خود «التبيان» آورده است: «احتمال زيادت در قرآن به طور كلى منتفى است، زيرا اجماع امت بر عدم زيادت است و اما نقيصه، اين عقيده نيز با ظاهر آراى مسلمين مخالف است و همين شايسته مذهب ماست كه هرگز در قرآن زيادتى و نقصى رخ نداده است. كلام سيد مرتضى و ظاهر روايات اهل بيت بر همين دلالت دارد...».(3)
5. جمال الدين ابو منصور حسن بن يوسف بن المطهر، علامه حلى (متوفاى 726) در«اجوبة المسائل المهناوية» در جواب سيد مهنا گويد: «حق آن است كه هرگز تبديل، تاخير و تقديم در قرآن رخ نداده است. هم چنين زيادت ونقصى بر آن وارد نشده است. پناه مى برم به خدا از اين كه كسى چنين چيزى را باور داشته باشد، زيرا موجب طعن در معجزه جاويد اسلام مى شود و اساس نبوت را متزلزل مى كند».(4)
در ادامه فقط به نام و آدرس گفتار دانشمندان نامى شيعه بسنده مى كنيم:
علامه ابو على فضل بن حسن طبرسى (متوفاى 548)، مجمع البيان، ج 1، ص 15.
محقق اردبيلى (متوفاى 993)، مجمع الفائدة، ج 2، ص 218.
شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء (متوفاى 1228)، كشف الغطاء و رساله الحقالمبين، ص 11.
شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (متوفاى 1373)، اصل الشيعة و اصولها، ص 133.
فيض كاشانى محمد محسن (متوفاى 1090)، مقدمه ششم تفسير صافى و علم اليقين، ج 1، ص 565 و وافى، ج 2، ص 274-273.
خاتم المحدثين شيخ حر عاملى، صاحب وسايل الشيعة (متوفاى 1104) در رساله فارسى كه به همين منظور نوشته است، طبق نقل شيخ رحمت الله دهلوى در كتاب پر ارزش خود، اظهار الحق، ج 2، ص 208 و الفصول المهمة، سيد شرفالدين، ص 166.
علامه شيخ محمد جواد بلاغى (متوفاى 1353)، آلاء الرحمان، ج 1، ص 27-25.
محقق ثانى شيخ على بن عبد العالى كركى (متوفاى 940) در رساله اى كه به همين منظور نوشته است، طبق نقل سيد محسن اعرجى در كتاب اصولى خود: شرح وافيه (خطى).
سيد شرف الدين عاملى (متوفاى 1381)، الفصول المهمة، ص 163 و نيز دركتاب رديه خود بر مسايل موسى جار الله، ص 28.
سيد محسن امين عاملى (متوفاى 1371)، اعيان الشيعة، ج 1، ص 41.
علامه امينى شيخ عبد الحسين تبريزى، الغدير، ج 3، ص 101.
علامه طباطبايى (متوفاى 1402)، الميزان، ج 12، ص 137-106.
امام خمينى (ره) در كتاب «تهذيب الاصول»، ج 2، ص 165 و نيز در «انوار الهداية» شرح كفاية الاصول، ج 1، ص 245 كه با كمال حدت و شدت از موضع پاك بزرگان شيعه در اين باره دفاع نموده و از بى ارزشى گفته هاى حاجى نورى پرده برداشته است.
آيت الله سيد ابو القاسم خويى (ره) در مقدمه تفسير خود «البيان»، ص 258-215، با دلايل متين و استوار از ساحت قدس قرآن دفاع كرده هر گونه اتهام قول به تحريف را از شيعه ناروا دانسته است.
مطلب چهارم: نظر بزرگان علمای اهل سنت
بسيارى از بزرگان علماى اهل سنت، كه منصفانه مساله تحريف را بررسى كرده اند، شيعه اماميه را از تهمت قول به تحريف مبرا دانسته اند.
اولين كسى كه شهادت به نزاهت موضع شيعه داده است، ابو الحسن على بن اسماعيل اشعرى (متوفاى 324)، شيخ اشاعره و بنيان گذار مكتب اشعرى است كه تمامى جهان تسنن، امروزه پيرو اين مكتب هستند. وى در اين زمينه چنين مى گويد:
«شيعه اماميه دو دسته اند: يك دسته كوته نظران ظاهر بين كه فاقد انديشه اند و درمسايل دينى داراى نظر و آراى عميق نيستند. اينان قايل به تحريف در جهت نقص برخى كلمات بوده اند و دليل آنان رواياتى است كه نزد محققين طائفه فاقد اعتبار است، ولى همين دسته نسبت به زيادتى در قرآن، به كلى منكرند و مى گويند: هرگزدر قرآن زيادتى رخ نداده است.
دسته دوم، محققين و صاحبان نظر و اجتهادند كه هر دو جهت زيادت و نقص را منكرند. آنان مى گويند قرآن هم چنان كه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نازل شده تا كنون دست نخورده است و از گزند تحريف، به طور مطلق، در امان بوده است، زيادت، نقص و تبديل و تغييرى در آن حاصل نشده است».(5)
علامه شيخ رحمت الله هندى دهلوى در كتاب نفيس خود «اظهار الحق» به تفصيل در نزاهت و برائت شيعه از قول به تحريف سخن گفته است.(6)
هم چنين استاد معاصر، محمد عبد الله دراز در كتاب پرارج خود، «المدخل الى القرآن الكريم»، از شيعه دفاع نموده، ساحت آنان را از اين تهمت مبرا دانسته است.(7)
استاد شيخ محمد محمد مدنى، رئيس دانشكده الهيات دانش گاه الازهر در «رسالة الاسلام» به تفصيل و استشهاد فراوان از موضع شيعه دفاع كرده و به طور كلى اين نسبت را به شيعه نسبت ظالمانه گرفته است.(8)
مطلب پنجم: ادعای اخباریون
صرفا از سده يازدهم گروهى به نام اخباريون كه جایگزين محدثين شدند، مساله تحريف را مطرح ساختند و اين غائله را بر پا نمودند، بنا بر اين نبايد اين نظر ناصواب را به همه شيعيان نسبت داد.
تا قرن يازدهم هيچ يک از بزرگان شيعه بر تحريف قرآن نگراييدند ليكن در اين قرن با پيدايش گروهى به نام اخباريون كه با انديشه پشت كردن به اجتهاد و عقلگرايى و بسنده كردن به روايات معصومين (علیهم السلام) و ظواهر آن ها در فهم احكام الهى، بعضاً بر اين باور شدند كه قرآن بر اساس بعضى روايات از تحريف مصون نمانده است.
نخستين كسى كه در اين باره سخن گفت و در اين زمينه كتاب نوشت سيد نعمت الله جزائرى (متوفاى 1112) در كتاب منبع الحياة بود.
پس از وى حاجى نورى (متوفاى 1320) يعنى پس از بيش از 200 سال از زمان جزائرى، با اثر پذيرى از كتاب او، مسأله تحريف قرآن را مطرح و كتاب «فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب» را در اين زمينه نوشت وى در كتاب خويش، مجموعه اى از روايات را گرد آورد كه به هر دليل در پى اثبات تحريف قرآن بود.
در مورد كتاب "فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب" مرحوم محدث نوری، باید گفت كه از طرف شیعه جوابیه های متعددی بر این كتاب نوشته شده است و حتی خود محدث نوری هم بر این كتاب جوابیه نوشته و نظر صحیح و اخیر خود را در عدم تحریف قرآن ابراز داشته است، كه متأسفانه تجدید چاپ نشده است.
دست هایی در كار است كه اصل كتاب را مكرر در كل جهان اسلام منتشر می كند بدون آن كه از جوابیه آن مرحوم و نظر اخیر ایشان سخنی بگوید، و یا اشاره ای به جوابیه های آن داشته باشد.
مطلب ششم: سبب پيدايش قول به تحريف
منشأ قول به تحريف، غالباً رواياتى است كه در كتب حديثى فر يقين آمده است كه به ظاهر بر تحريف قرآن دلالت دارند. اين روايات را مى توان به چند گروه تقسيم كرد:
1. اخبار دال بر تفسير و تأديل آيات
2. اخبار دال بر شأن نزول آيات
3. روايات دال بر تحريف و تغيير معناى آيات
4. روايات تطبيق مصاديق
5. روايات دال بر اختلاف قرائت در قرآن
6. روايات متعارض و متناقض
7. روايات مقصود از مراد خداوند از آيات
8. رواياتى از كتب ضعيف و غير قابل استناد
9. روايات ضعيف، مرسل از غلات و ضعفاء
با توجه به تقسيم بندى فوق و با بررسى طرز تفكر و نگرش كسانى كه به تحريف قرآن گراييده اند به اين نتيجه مى رسيم كه غالباً كسانى به اين روايات پرداخته اند كه شيوه آنان صرفاً جمع آورى روايات بدون هر گونه ارزيابى و نقد بوده است.
اين گروه در ميان شيعه به اخباريون و در نزد اهل سنت به حشويه معروف بودند.
مطلب هفتم: منشا قول به تحريف
منشا قول به تحريف، رواياتى است كه در كتب حديثى اهل سنت و شيعه آمده است، ظاهر آن روايات،به تحريف كتاب دلالت دارد و همواره علما و محققان شيعه و سنى در صدد چاره جويى اين گونه روايات بوده اند.
اين روايات يا سندهاى ضعيف و فاقد اعتبار دارند يا دلالت هاى نارسا و قابل تاويل. در كتب اصولى و كلامى اين روايات به طور كلى مردود شناخته شده است.
علامه شيخ محمد جوادبلاغى در مقدمه تفسير «آلاء الرحمان» مى گويد:
«در جمله رواياتى كه حاجى نورى در اين باره آورده است، رواياتى وجود دارد كه هرگز احتمال صدق آن ها نمى رود. برخى از نظر مفهوم اختلاف بسيار دارند و به تنافى و تعارض منتهى مى گردند. به علاوه سند بيشتر اين روايات به كسانى باز مى گردد كه علما آنان را به ضعف گفتار، فساد مذهب و جفا در روايت وصف كرده اند. و يا برخى از آن ها به دروغ گويى و دروغ پردازى شهرت دارند كه هرگز روايت از آنان جايز نيست. گروهى حتى درباره ائمه حالت توقف داشته و با آنان دشمنى مى كردند. اين اوصاف خود كافى است كه روايت اين افراد قابل اعتماد نباشد».(9)
اين جانب با بررسى تمام اين روايات، چه منقول از اهل سنت و چه منقول ازشيعه، چنين يافتم كه اين قبيل روايات كه مايه طعن بر شريعت است، غالبا مجعول و به دست دشمنان دين ساخته و پرداخته شده است، يا آن كه قابل تاويل به وجوه ديگر است و ربطى به مساله تحريف ندارد.(علوم قرآنی، محمد هادی معرفت).
مطلب هشتم: دلايل نفى تحريف قرآن كريم
1. ضرورت تواتر قرآن
2. اعجاز قرآن
3. شواهد تاريخى
4. آيات دال بر حفظ قرآن
5. روايات عرضه بر قرآن
6. قاعده لطف
7. روايات معصومين (علیهم السلام)
8. وجوب قرائت يک سوره در نماز
9. ديدگاه علماء شيعه
در این زمینه مطالعه کتاب "علوم قرآنی" و نیز کتاب "صیانة القرآن من التحریف" از استاد محمد هادی معرفت بسیار سودمند است.
مطلب نهم:
صرف این که کسی بحث تحریف و یا روایات آن را در کتابش آورده دلیل بر اعتقاد او به تحریف نیست. معتقد بودن به این است که نویسنده کتاب تصریح کند به نظر و عقیده خویش؛ و یا قرائن بر انتخاب و تمایل یک نظر، آنقدر باشد که معلوم باشد نویسنده چه نظری را انتخاب کرده است.
بنابر این اسناد قائل شدن به تحریف قرآن به چنین نویسندگانی صحیح نیست و نیاز به اثبات دارد لذا چنین ادعایی که آن ها هم قائل به تحریف هستند، ادعایی اشتباه و باطل است.
افزون بر این که صرف نقل روایات دلیل بر اعتقاد نویسنده به آن ها نیست. چه بسا نویسنده کتاب، روایات مختلف را جمع آوری کرده و آن ها را نقل می کند سپس انتخاب نظری خاص را بر عهده خواننده می گذارد.
نقل حديث، دليل پذيرش آن نيست:
بسيار می شود گروهى حديث يا مساله اى را نقل مى كنند، ولى خود بدان معتقد نيستند، چرا كه نقل حديث بـه تنهايى، دليل پذيرش متن آن ـ توسط راوى ـ نيست مگر اين كه آن حديث را صحيح دانسته به آن ملتزم گردد، ولى به گروهى از محدثان بزرگ مانند محمدبن يعقوب كلينى، على بن ابراهيم قمى و محمدبن مسعود عياشى قول به تحريف را نسبت داده اند، فقط به دليل اين كه دركتاب هايشان برخى روايات را نقل كرده اند ـ كه به پندار نسبت دهندگان ـ گوياى تحريف است.
اما اين، نسبتى جاهلانه و بى پايه است كه با راه و رسم تحقيق نمى سازد.
سيد بزرگوار ميرزا محمدحسين حائرى شهرستانى (متوفاى 1315هـ .ق) كه از دانشمندان بزرگ عصر خود و داراى علوم و فنون فراوانى بود، در بيان پوچى شبهه هاى قائلان به تحريف، كتابى به رشـتـه تحرير درآورده و در آن به برهان جالبى در رد اين گونه پندارهاى بيهوده استدلال نموده مى نويسد: هنگامى درست است عقيده تحريف را به اين بزرگان نسبت دهيم كه چهار مقدمه بديهى دست به دست هم بدهند:
1ـ نويسنده كتاب، درستى همه روايات كتابش را متعهد شود آن هم تعهدى صريح و فراگير.
2ـ دلالت آن احاديث بر تحريف، ظاهر و غيرقابل تاويل باشد، به طورى كه احتمالات ديگرى ـ با پشتوانه شواهد عقلى يا نقلى متواتر ـ نداشته باشد.
3ـ در برابر آن احاديث، اخبار معارضى ـ كه به نظر نويسنده كتاب بر آن احاديث ترجيح دارد ـ وجود نداشته باشد.
4ـ خبر واحد نزد نويسنده كتاب، حجت باشد ـ خواه در مسائل اصولى و خواه در فروع دين ـ همان طور كه نزد اخبارى ها حجت است.
پـس هرگاه همه اين مقدمه ها موجود بود، مى توان عقيده تحريف را به نويسندگان اين كتاب ها نسبت داد، اما اثبات اين مقدمات بسيار دشوار مى نمايد و موانع فراوان دارد.
تازه اگر نويسنده كتاب در جايى متعهد شده باشد، آن يک تعهد تقريبى و نسبى است نه همه جانبه و مطلق.
مثلا مرحوم صدوق در آغاز كتاب من لايحضره الفقيه صحت همه روايات كتاب را ضمانت نموده، مى گويد، آن ها بين او و پروردگارش حجت است با اين حال گاهى روايات مرسله و شاذ را روايت مى كند و اى بسا مضمون آن روايات صريحا با فتواى خودش مخالف است.
بنابراين، ستمى است آشكار كه عقيده تحريف به نويسندگان بزرگ پيشين نسبت داده شود، تنها بـه ايـن دلـيـل كه در كتاب هايشان برخى روايات وجود دارد كه ـ به پندار نسبت دهنده نه ديگران ـ گوياى تحريف است.(10)
مطلب دهم؛ چند نکته در باره قرآن حضرت علی (علیه السلام)
1. روایات و شواهد تاریخی، وجود مصحفی منتسب به امام علی (علیه السلام) را ثابت می کند، لذا ادله زیادی بر اصل وجود چنین مصحفی موجود است؛ کما اینکه قرآن های دیگری نیز منتسب به دیگر صحابه بوده است. و این دلیل بر قبول تحریف نیست.
2. مصحف امام علی (علیه السلام) از نظر آیات قرآنی چیزی اضافه بر اصل قرآن موجود ندارد. آن اضافات مصحف امام، شامل تفسیر و شأن نزول و ... است.
3. ارزش و جایگاه قرآن کریم به عنوان کتاب الهی برای هدایت و راهنمایی انسان ها، جایگاهی بسیار فوق العاده دارد و بسیار با اهمیت است؛ لذا از هر امری که احیانا منجر به وارد شدن لطمه و ضربه به این جایگاه والا و مهم شود باید دوری نمود.
4. با وجود اتفاق مسلمانان و نیز تأیید امامان معصومین بر قرآن موجود، ارائه مصحف دیگری موجب تشطط و اختلاف بین مسلمانان می شد. و چه بسا زمینه فراهم می شد که هر خلیفه ای در دوران خلافتش به خود اجازه بدهد طبق نظر خویش قرآن را تدوین مجدد نماید.
5. امام معصوم به عنوان رهبر جامعه اسلامی و جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، وظیفه هدایت و راهنمایی انسان ها را بر عهده دارد؛ و اگر چیزی بود که جامعه انسانی برای هدایت به سوی خداوند به آن نیاز داشته باشد، حتما امام معصوم آن را بیان می فرمود و دریغ نمی فرمود.
6. اگر چه مسلمانان از داشتن چنین قرآنی محروم ماندند ولی روایات تفسیری زیادی از ائمه معصومین (علیهم السلام) موجود است که می تواند تعلیم گرفته از همان مصحف امام علی باشد که توسط ائمه معصومین در اختیار مسلمانان قرار گرفته است.
__________
(1) اعتقادات شيخ صدوق همراه با شرح باب حادى عشر، ص 94-93.
(2) اوائل المقالات، ص 56-54.
(3) التبيان، ج 1، مقدمه، ص 3.
(4) اجوبة المسائل المهناوية، ص 121، مساله 13.
(5) ر.ك: ابو الحسن على بن اسماعيل اشعرى، مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 120-119؛ صيانة القرآن منالتحريف،ص 81-79.
(6) اظهار الحق، ج 2، ص 209-206.
(7) المدخل الى القرآن الكريم، ص 40-39.
(8) رسالة الاسلام، شماره 44، ص 385-382.
(9) تفسير آلاء الرحمان، ج 1، ص 25.
(10) ترجمه صیانة القرآن من التحریف، محمد هادی معرفت.
ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۵/۱۲ در ساعت ۱۸:۰۰ دلیل: همکار ویراستار تدوین
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری