جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: سر وجود متشابهات در قرآن؟

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۶
    نوشته
    18
    مورد تشکر
    9 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    راهنما سر وجود متشابهات در قرآن؟




    سلام قرآنيان عزيز،خسته نباشيد.
    در كتاب قرآن در قرآن آيت الله جوادي آملي ص 418بيان گرديده:"يكي از فوايدي كه تشابه آيات در قرآن دارند ارجاع مردم به اهل بيت (ع) است.و اگر همه آيات را همه مردم مي فهميدند سراغ مفسران حقيقي نمي رفتند"
    حال سوال من اين است كه اگر قرآن طوري بود كه همه مردم در هر سطحي مي فهميدند و احتياج به مفسر نداشتند چه مشكلي داشت؟اگر پاسختان اين است كه تشتت آراء پيش مي آيد كه الآن كه فرقه هاي متفاوت به خاطر همين سخت بودن مفاهيم قرآن بوجود آمده است.آيا اين ارجاع به اهل بيت(ع) براي رسيدن به يك نظر صحيح است؟چطور مي شد كه در تفسير قرآن همانطور كه همه مردم آب را آب مي دانند نه چيز ديگر و اتفاق نظر در اين باره دارند در تفسير قرآن هم همينگونه بودند.آيا در اين صورت استقبال مردم از قرآن كريم بيشتر از حال نمي شد؟
    لطفاً توضيح دهيد متشكرم.


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    48
    مورد تشکر
    49 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام دوست عزيز
    مسئله وجود متشابهات در قرآن به همين دليل ختم نمي شود .
    بنده در پست حد و حدود حجاب كمي علت و حكمت و فرق اين دو را توضيح داده ام لطفا مراجعه كنيد .
    وجود متشابهات در قرآن چند دليل مي تونه داشته باشه كه بسيار خلاصه اينجا اشاره ميكنم :
    ( براي مطالعه بيشتر و عميق به تفاسير شيعه ذيل آيه 6 سوره آل عمران مراجعه كنيد ) من خودم تفسير نمونه ج 2 ص 509 رو براي شما پيشنهاد مي كنم .

    1- مي دونيد كه ما براي ارتباط با هم ناچاريم از الفاظ استفاده كنيم و اين الفاظ براي انسان ساخته شده نه براي خدا و موجودات غير مادي . ولي خودت بگو خدا اگه بخواد بگه من ميشنوم چي بگه ؟‌خب بايد از همين عبارتهاي ما استفاده بشه ديگه وگرنه ما چطوري بفهميم؟؟
    خب اكثر متشابهات در قرآن از همين سنخ هست يعني نارسائي كلمات كه ممكنه شنونده رو به اشتباه بياندازه مثل يدالله فوق ايديهم و جاء ربك و ....

    2- دنيايي كه ما موجودات مادي در اون زندگي مي كنيم محصور است يعني زمان و مكان داره . ولي جهان ديگر نه زمان داره نه مكان . ما خارج از اين محدوديتهايي كه شناختيم چيزي رو درك نمي كنيم و اگه به ما بگن هم بايد يه جوري سربسته بگن چون بيشتر از اين چيزي نميفهميم .

    3- وجود متشابهات در قرآن باعث به كار افتادن فكر انديشمندان و تفكر و سر در آوردن از مسائل ميشه . ( دقت كنيد)

    4- اما نكته آخر كه سوال اصلي شما هم همينجاست اينه كه :
    وجود متشابهات براي اين نيست كه مردم به معصومين مراجعه كنند عزيزم دقت كن :
    وجود اين مسائل مشكلي كه بدون توضيح از جانب معصوم حل نمي شه نشون مي ده كه وجود معصوم ضروريست .

    پس اينكه گفتي چطور ميشد كه همينطور كه همه آب رو آب ميدونستند كاش قرآن هم همينطور ساده بود حرفي است كه ممكن نيست بنا بر دلائل بالا و به اصطلاح مشكل از قابليت قابل ( فهم انسانها) هستش.

    اما اينكه انسانها در فهم متشابهات دچار اشكال مي شن و تفرقه بوجود مي آد كه ديگه تقصير خدا نيست عزيز من . اين تقصير خودشونه . انسانهاي مرض دار در هر جايي كه بتونن مشكل بوجود مي آرن يكيش هم همين مسئله .

    وگرنه خود خدا راه فهم متشابهات رو نشون داده و اگه كسي گوش بده ديگه دچار اشتباه نمي شه :
    در همين آيه كه بوجود متشابهات در قرآن اشاره شده اومده كه :‌
    هو الذي نزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات ......و لا يعلم تاويله الا الله و الراسخون في العلم ....

    يعني تاويل اين آيات رو بايد از راسخون في العلم كه پيامبر و بعد از او جانشينان بحق او هستند خواست .
    همچنين در آيه ديگه اومده : فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون . يعني بپرسيد اگه نمي دونيد نه اينكه هر جور دلتون خواست برداشت كنيد .

    ضمنا در روايت اومده كه : انما يعرف القرآن من خوطب به : فقط قران رو كسي مي فهمه كه مورد خطاب اون واقع شده . كه منظور همين متشابهات و بطون قرآن هستش كه فقط پيامبر كه مورد خطاب قرآن هستند و قرآن به
    ايشون نازل شده مي دونه و بعد هم هر كس كه قران و پيامبر معرفي كرده باشه .

    ضمنا كتابهاي علامه جوادي براي سطح خاصي نوشته شده كه به نظرم خودن اونها پيش زمينه قوي منطق و فلسفه و عرفان مي خواد . لذا براي افراد عادي اين كتابها توصيه نميشه . اگه شما كتابهاي آيه الله مكارم شيرازي رو بخونيد خيلي به نفعتون هستش مثلا يه دور تفسير نمونه بخونيد تا اطلاعتتون در باره قرآن بسيار زياد بشه .

    موفق باشيد

  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    492
    مورد تشکر
    569 پست
    حضور
    1 روز 14 ساعت 38 دقیقه
    دریافت
    10
    آپلود
    0
    گالری
    1

    مطلب متشابهات




    سلام.

    به نظرم سر اصلی رو خود قرآن به بهترین نحو بیان کرده:

    هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (آل عمران 7)

    وجود آیات متشابه خود باعث عدم رسوخ دشمنان به درون قرآن هم میشه. همونطور که در تمام تحلیلاتشون بر ضد قرآن دچار خطاهای مضحک میشوند.

    آیات مشابه:

    انَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ (بقرة 26)

    و

    وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً (اسرا 82)


    به امید ظهور

  4. #4
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۶
    نوشته
    18
    مورد تشکر
    9 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام.با تشكر از پاسخ شما دوستان.
    مشكل من به كتاب آقاي جوادي آملي بر نميگرده،فكر كنم خودم ميفهم كه كتابي بخونم كه دقيقاً منظورشو بفهم نه كتابي كه برام سنگينه منظور من از ارجاع به اين كتاب بيان يك سند براي گفته هايم بود.ولي باز هم ممنون.

  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۵
    نوشته
    977
    مورد تشکر
    2,986 پست
    حضور
    4 ساعت 47 دقیقه
    دریافت
    55
    آپلود
    5
    گالری
    56



    در اینباره به مطلبی در تبیان برخوردم که فکر کنم واضح و مفید باشه! (برا خودم که خیلی بود!!)

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------

    فصل اول: محكم و متشابه


    هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات مح-كمات هن ام الكتاب واخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاويله وما يعلم تاويله الا الله والراسخون فى العلم يقولون آمنا به ك-ل من عند ربنا وما يذكر الا اولوا الالباب; (1)

    اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. پاره اى از آن، آيات محكم [ صريح و روشن] است. آنها اساس كتابند; و [پاره اى] ديگر متشابهند. اما كسانى كه در دل هايشان انحراف است براى فتنه جويى و طلب تاويل آن، از متشابه پيروى مى كنند; با آن كه تاويلش را جز خدا و ريشه داران دانش كسى نمى داند. [آنان كه] مى گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى شود.

    آيه فوق، آيات قرآن را به دو گروه محكمات و متشابهات با ويژگى هاى خاص آنها تقسيم مى كند.



    قبل از هر چيز لازم است با دو واژه محكم و متشابه آشنا شويم:



    تعريف محكم و متشابه


    1. محكم: راغب در مفردات گويد:
    ريشه حكم به معناى منع است. و به همين جهت در زبان عرب به لجام اسب حكمة اطلاق مى گردد (زيرا لجام، حيوان را از حركت و تمرد بازمى دارد).
    بنابراين در اين ماده نوعى معناى مانعيت و نفوذناپذيرى نهفته است. وقتى مى گوييم: قاضى حكم كرد; يعنى قضيه قبل از حكم او داراى تزلزل بود و پس از حكم، حالت ثبات و استحكام به خود گرفت. محكم بودن چيزى بدين معناست كه عامل خارجى نمى تواند در آن نفوذ نمايد و به قول راغب: محكم، چيزى است كه نه از جهت لفظ و نه از حيث معنا شبهه اى در آن وارد نگردد. اين ويژگى در يك كلام، هنگامى پديد مى آيد كه كلام در افاده معنا، هيچ گونه ابهامى و ايهامى نداشته باشد و به روشنى تمام بر مقصود خويش دلالت نمايد.

    2. متشابه: راغب گويد:
    شبهه، آن است كه به جهت وجود شباهت بين دو چيز، يكى از ديگرى تميز داده نشود (چه شباهت عينى باشد و چه معنوى). متشابه در قرآن كلامى است كه به دليل مشابهت لفظى يا معنوى اش به چيز ديگر، تفسير آن مشكل گرديده است. فقها مى گويند متشابه چيزى است كه ظاهرش خبر از باطنش نمى دهد و گوياى مرادش نمى باشد. اشتباه نيز به جهت مشابهت دو يا چند چيز به يكديگر رخ مى دهد.

    بنابراين متشابه -در اصطلاح قرآن- لفظى است كه احتمال چندين معنا در آن وجود دارد; به همين جهت در آن شك و شبهه ايجاد مى گردد، وهمان گونه كه امكان تاويل صحيح آن وجود دارد، احتمال تاويل فاسد نيز در آن مى رود و همين احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تاويل آن متناسب با اهداف خويش برآيند. (2)

    گرچه در آيه مورد بحث، آيات به دو گروه محكم و متشابه تقسيم شده اند; اما در جاى ديگر همين دو عنوان، وصف كل قرآن نيز قرار گرفته اند: كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير. (3)

    و در جاى ديگر:
    الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى. (4)

    مراد از احكام آيات قرآن -در آيه فوق- به قرينه تفصيلى آيات، كه در همان آيه ذكر گرديده است، وضعيت آيات قبل از نزول تدريجى و تفصيلى و آيه به آيه است. قرآن در مرحله قبل از نزول تدريجى از حقيقتى واحد و ثابت برخوردار بوده كه تجزيه و تكثر آيات (تفصيل) در آن راه نداشته است و به هنگام نزول تدريجى از مرحله احكام به مرحله تفصيل و تكثر، تغيير حالت داده است. (5)

    اطلاق وصف تشابه براى كل آيات در سوره زمر بدين معناست كه قرآن كتابى است كه همه آياتش با يكديگر هماهنگ است. كتاب متشابه، يعنى كتابى كه در آن تضاد و اختلاف و اعوجاج راه ندارد، بلكه بر مجموعه آن نوعى مشابهت و يك نواختى و هماهنگى حاكم است و همگى يك هدف را دنبال مى كنند. (6)

    پس از بررسى دو اصطلاح محكم و متشابه به آيه اصلى بازمى گرديم. در اين آيه، آيات محكمات، ام الكتاب معرفى شده اند. ام از ريشه ام يؤم به معناى قصد يقصد است. از آن جهت كه فرزند به مادر متوجه مى شود و قصد او را مى كند، ام مى گويند. ام به معناى مرجع و مقصد است و ام الكتاب، يعنى آياتى كه براى آيات ديگر مرجع واقع مى شود.

    محكمات به تصريح قرآن آيات مادر، مرجع و اساسى هستند; با اين ويژگى كه خود هيچ ابهامى نداشته، برطرف كننده ابهام و تشابه از آيات متشابهند. ازهمين آيه مى توان استفاده نمود كه گرچه بخشى از آيات قرآن متشابه مى باشند; اما با ارجاع متشابهات به آيات محكم، از اين دسته از آيات نيز رفع تشابه مى گردد و مفهوم آنها نيز در سايه آيات محكمات معلوم مى شود; به عبارت ديگر گرچه بخشى از قرآن را آيات متشابه تشكيل مى دهد (بخش اندك) اما تشابه آيات، ذاتى و هميشگى نيست; زيرا قرآن خود، راه تبيين متشابهات را تعيين كرده، و در حقيقت راهكار رفع تشابه را نمايانده است.



    تعيين محكم و متشابه (آرا و نظريات)


    به طور كلى در زمينه محكم و متشابه نظريات ذيل اظهار شده است (7) :

    1. متشابهات عبارت از حروف مقطعه اى هستند كه در اوايل بعضى از سور نازل شده اند و مابقى محكماتند.

    2. محكمات حروف مقطعه اند و غير آنها آيات متشابهند.

    3. آيات مبين در قرآن محكم و آيات مجمل، متشابهات قرآنند.

    4. آيات ناسخ، محكم و آيات منسوخ، متشابهند.

    5. محكمات، آياتى هستند كه دلايلى روشن و واضح دارند. اما بازشناسى متشابهات نياز به تامل و تدبر دارد.

    6. محكم عبارت است از: هر آيه اى كه آگاهى به آن -با برهان خفى يا جلى- ممكن باشد; به خلاف متشابه; مثل علم به زمان قيامت و .

    7. آيات الاحكام، محكمات قرآن و مابقى متشابهاتند.

    8. آيات محكمات، تاويل واحدى دارند; در حالى كه آيات متشابه، وجوه متعددى از تاويل در آنها محتمل است.

    9. تقسيم آيات بر محكم و متشابه مختص به آيات قصص است; آياتى كه در آن اخبار پيامبران و امت هايشان به صورت روشن، تبيين شده محكمات، و آن دسته از آيات كه با تكرار در سور متعدد الفاظ و محتواى آن در مورد سرگذشت پيامبران مشتبه شده، متشابهاتند.

    10. آيات متشابه، آياتى هستند كه نياز به توضيح و بيان دارند; برخلاف محكمات.

    11. آياتى كه در قالب خبريه هستند، متشابهات و انشاءات قرآن محكماتند.

    12. آيات صفات (خواه صفات خداوند و خواه صفات انبيا) آيات متشابه و بقيه محكماتند.

    13. آيات قابل فهم و درك براى انسان، محكمات و آياتى كه عقل انسان قادر به فهم آنها نيست متشابهاتند.

    14. آياتى كه ظاهر آنها مراد است، محكمات و آياتى كه خلاف ظاهر آنها مراد است، متشابهات قرآنند (مشهور مفسران متاخر همين قول را انتخاب كرده اند.)

    15. محكم آيه اى است كه در تاويل آن اتفاق نظر وجود داشته باشد; به خلاف متشابه.


    بيان نظريات فوق صرفا جهت اطلاع است. درباره نارسايى هاى اين انظار و آرا، علامه طباطبائى در الميزان به تفصيل سخن گفته است. به نظر مى رسد با توجه به تعريفى كه از محكم و متشابه ارائه گرديد، اشكالات وارد بر بعضى از نظريه هاى ذكرشده روشن بوده نيازى به طرح آن نباشد.



    گزيده مطالب


    1. آيات قرآن به دو دسته محكمات و متشابهات تقسيم مى شود. اين تقسيم بندى را قرآن به صراحت ذكر نموده است.

    2. آيات محكمات، آيات مادر و مرجع در قرآن كريم هستند.

    3. استفاده از آيات متشابه، منوط به ارجاع آنها به آيات محكمات است.

    4. محكم آيه اى است كه در افاده معناى خويش هيچ گونه ابهام و ايهامى نداشته باشد و راه ورود به هرگونه شبهه و اشتباه را ببندد.

    متشابه در اصطلاح قرآن به آيه اى اطلاق مى شود كه احتمال چندين معنا در آن وجود دارد و به همين جهت در آن شك و شبهه ايجاد مى شود.

    5. برخى از آرا و نظريات در مورد تعيين محكمات و متشابهات در قرآن، باتعريف ارائه شده انطباق ندارند. مثل آن كه گفته اند: متشابهات، حروف مقطعه هستند; يا آيات مجمل، متشابهاتند، و يا آيات منسوخ و يا آن چه غير از آيات الاحكام است و .

    6. پيدايش برخى از مذاهب انحرافى در اسلام به جهت پيروى از متشابهات قرآن بوده است.

    --------------------------------------


    - پی نوشت:

    1. آل عمران (3) آيه 7 .
    2. التمهيد، ج 3، ص 9.
    3. هود(11) آيه 1.
    4. زمر(39) آيه 23.
    5. ر.ك: الميزان، ج 3، ص 20.
    6. افلايتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا.
    7. ر.ك: مجمع البيان، ج 1، ص 699 و ج 2، ص 700; الميزان، ج 3، ص 32 - 40.


    دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
    مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
    بود قدر تو افزون از ملائک
    تو قدر خود نمیدانی چه حاصل


    و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!


  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۵
    نوشته
    977
    مورد تشکر
    2,986 پست
    حضور
    4 ساعت 47 دقیقه
    دریافت
    55
    آپلود
    5
    گالری
    56



    فصل دوم: حكمت وجود متشابهات در قرآن


    وجود متشابهات در قرآن كريم بهانه برخى خرده گيرى ها بر اين كتاب مقدس شده است. آنان مى گويند قرآن مدعى است كه قول فصل است، فرقان و تميزدهنده حق از باطل است، هيچ گونه باطلى در آن وجود ندارد; در حالى كه آيات متشابه آن آياتى هستند شبهه انگيز، ديرياب و مشكل آفرين.


    فرقه ها و مذاهب گوناگون اسلامى هريك براى اثبات حقانيت خويش به همين قرآن استدلال كرده آياتى از قرآن را مورد استناد خويش قرار مى دهند. دليل اين امر چيزى جز وجود متشابهات در قرآن نيست. آيا اگر اين كتاب تمامش محكمات بود با اهداف تبيين شده از سوى خود قرآن سازگارتر نبود؟ و اصولا فلسفه و حكمت وجود متشابهات در قرآن چيست؟




    امام فخر رازى در تفسير خود پنج وجه در اين مورد بيان كرده است:



    1. ثواب اخروى:


    وقتى قرآن متشابهاتى داشته باشد، مردم براى فهم آن زحمت مى كشند و اين زحمت باعث پاداش اخروى آنها مى شود.



    2. جلب مخالفان:

    مردم در زندگى روش ها و مسلك هاى مختلفى دارند، اگر قرآن به صورت صريح و محكم در برابر آنها قيام مى كرد، باعث تنفر و انزجار آنها مى شد و از همان اول مى گفتند اين كتاب مخالف ماست.



    3. تقويت جنبه عقلانى مردم:

    مردم ناچارند براى فهميدن متشابهات قرآن، تامل و تدبر نمايند و از اين جهت، عقل آنان ورزيده و فربه مى شود.



    4. فراگرفتن علوم ديگر:

    افراد براى فهم متشابهات ناچارند علوم ديگرى را ازقبيل لغت، نحو و جز اينها بياموزند تا به مراد آيه پى ببرند.



    5. استفاده هركس به اندازه توان خويش:

    هركس به اندازه استعداد خود بتواند از آيات قرآن استفاده برد.








    در تفسير المنار، رشيدرضا پس از سخيف شمردن وجوه مذكور، (1) سه وجه ديگر را از استادش شيخ محمد عبده نقل مى كند;


    از جمله اين كه وجود متشابهات خود جنبه آزمايشى و امتحانى دارد: اگر قرآن تماما محكمات بود همه كسانى كه در ظاهر ايمان آورده بودند، ناچار آن را قبول مى كردند; ولى قسمتى از آن به صورت متشابه نازل شد تا وسيله امتحان باشد.






    روشن است كه هيچ يك از موارد پيش گفته نمى تواند بيانگر حكمت متشابهات در قرآن باشد.
    بعضى از موارد يادشده، نه تنها پاسخى را ارائه نمى دهند، بلكه به ضعف و وهن كلام خدا مى انجامند. ما به جهت وضوح بطلان اين اقوال از بحث در زمينه ابطال آنها خوددارى مى كنيم.




    فيلسوف بزرگ، ابن رشد اندلسى در پاسخ به علت وجود متشابهات مى گويد:


    مردم سه گروهند:


    علما و دانشمندان;
    عامه مردم كه بهره اى از علم و دانش نبرده اند،
    و گروهى بين اين دو گروه قرار مى گيرند كه نه در سطح علمى دانشمندان هستند و نه در مجموعه عوام.

    همين گروهند كه تشابه برايشان پديد مى آيد و خداوند آنان را نكوهيده است; زيرا دانشمندان، درشرع مقدس تشابهى به وجود نمى آورند و مى دانند هر آيه را چگونه به وجه صحيح مورد نظر شرع ارجاع دهند. عموم مردم هم كه اساسا آگاهى از اين شكوك و ايرادات ندارند و به همان ظاهر آيات بسنده مى كنند. (2)



    وى اضافه مى كند:


    تعاليم شرعى همانند غذايى است كه براى اكثر بدن ها (نوع افراد) نافع و سودمند است و چه بسا براى اقليتى ايجاد ضرر نمايد و به همين جهت قرآن به اين نكته اشاره نموده است: وما يضل به الا الفاسقين (3) اين تشابه براى اندكى از مردم در تعداد كمى از آيات قرآن كه متضمن اعلام از چيزهاى ماوراى حسى است رخ مى دهد. قرآن از امر غيرمحسوس و غيبى به يك امر حسى، كه از همه امور حسى ديگر به آن امر غيبى نزديك تر است و شباهت بيشترى دارد، تعبير مى كند. برخى از مردم همين مثال محسوس را اخذ مى كنند و دچار شك و ترديد مى شوند. (4)




    سخن بالا، در آن جا كه برخى از موارد تحقق تشابه را بيان مى كند، قابل قبول به نظر مى رسد. علامه طباطبائى در تبيين علت وجود متشابه در قرآن در يك بيان تفصيلى به اين نتيجه مى رسد كه، اساسا اشتمال قرآن بر آيات متشابه امرى واجب و ضرورى بوده است و جز اين امكان نداشته است.


    وى مى گويد:


    القاى مفاهيم و معانى به انسان جز از طريق معلومات ذهنيى كه در طول زندگى وى برايش فراهم گرديده، ممكن نخواهد بود. اگر فردى مانوس با امور حسى باشد القا از طريق محسوسات، و اگر به معانى كلى نايل گشته باشد، از همان طريق، به ميزان نيل به معانى صورت خواهد گرفت.


    از طرفى هدايت دينى اختصاص به گروهى خاص از مردم ندارد; بلكه همه گروه ها و تمامى طبقات را در بر مى گيرد. اختلاف سطح افكار مردم از يك سو و عموميت امر هدايت براى همه از سوى ديگر باعث شده است كه بيانات قرآن در قالب امثال صورت گيرد; بدين صورت كه آن دسته از معانى و مفاهيمى كه انسان به آنها آشناست و ذهنش با آنها معهود است انتخاب مى شود تا از رهگذر اين معانى، آن چه را نمى داند برايش تبيين نمايد. (5)


    به عبارت ديگر:


    الفاظ قرآن، مثل هايى براى معارف حق الهى مى باشند و از آن جهت كه فهم عموم مردم جز محسوسات را درك نمى كند و دسترسى به معانى كلى ندارد، اين معارف در قالب مثل ها و امور مادى عرضه مى گردند. در اين صورت اگر درك مردم در دريافت معارف الهى در همان مرحله حسى جمود پيدا كند، براى چنين افرادى بيانات و امثال قرآن، حقايق جلوه مى كند و مثال، ممثل به نظر مى رسد و در اين صورت منظور و مقصود آيات از بين رفته است.


    اگر مردم در درك معانى، جمود بر مثال ها ننمايند و با تجريد مثال هاى بيان شده خود را به معانى و مفاهيم مجرد از حس و محسوسات منتقل نمايند، در اين صورت هم ميزان تجريد و الغاى خصوصيات مثال ها براى همه يكسان نيست و در نتيجه در انتقال از اين مثال هاى محسوس به معانى مجرد، تفاوت هايى پديدار مى گردد. (6)


    به هرحال از آن جا كه انتقال مفاهيم عالى و معنوى قرآن به انسان ها جز از طريق الفاظ و عبارات امكان پذير نمى باشد، اين الفاظ مادى نمى توانند دربرگيرنده همه آن محتوا و معنا باشد. به همين جهت، تشابه پديد مى آيد و دليل آن همان است كه معانى در قالب اين الفاظ نمى گنجند.


    معانى هرگز اندر حرف نايد كه بحر بيكران در ظرف نايد بعضى از قرآن پژوهان در پاسخ به همين اشكال كه چرا قرآنى كه مثل اعلاى فصاحت و روشنى و صراحت است، داراى متشابهات شبهه انگيز و ديرياب است؟


    گفته اند:
    قرآن در قالب و بر وفق موازين كلام طبيعى انسانى نازل شده است و در كلام بشرى از ساده ترين تعابير روزمره گرفته تا عالى ترين تعبيرات و عبارات ادبى و هنرى، انواع صورت هاى مجازى و استعارى و تمثيلى و كنايى را دارد و هرجا كه مجاز باشد لامحاله تشابه و متشابه پيش مى آيد. (7)




    بنابراين در يك نتيجه گيرى نهايى با توجه به القاى دقيق ترين معانى در قالب الفاظ مادى از يك سو و استفاده قرآن از تعابير رايج لفظى نظير مجاز، استعاره، تمثيل و كنايه از سوى ديگر، وجود آيات متشابهات كه چيزى حدود دويست آيه (8) از كل قرآن را تشكيل مى دهند، امرى غير قابل اجتناب و ضرورى بوده است و در حقيقت اگر جز اين بود جايى براى سؤال و ابهام وجود داشت.





    گزيده مطالب



    1. ابن رشد مى گويد: تشابه تنها براى اندكى از مردم در تعدادى از آيات كه متضمن اعلام امور غيبى و غيرحسى هستند رخ مى دهد، و علت آن تعبير از امور غيبى به امور حسى است.


    2. به عقيده علامه طباطبائى چون هدايت دينى براى همه مردم است و آنان از نظر سطح فكرى متفاوتند، بعضى فقط قادر به درك محسوسات و برخى ديگر قادر به معانى كلى و مجرد مى باشند. در هر صورت القاى مفاهيم الهى و معارف بلند قرآنى در قالب الفاظ مادى و بيان ممثل در قالب مثال موجب تشابه مى گردد و اين امر اجتناب ناپذير است.


    3. بعضى وجود تشابه در قرآن را از اين جهت امرى طبيعى دانسته اند كه قرآن همانند ساير كلام هاى طبيعى بشر، براى تبيين معارف خويش از ساده ترين تعابير تا عالى ترين عبارات ادبى، هنرى را در خود جاى داده است و از انواع مجازات، استعاره ها، تمثيل ها و كنايه ها استفاده نموده و در كاربرد چنين امورى به ناچار تشابه رخ مى دهد.


    4. به نظر مى رسد نظريه فوق تكميل كننده نظريه علامه طباطبائى بوده و بتوان وجود متشابهات را به يكى از اين دو امر نسبت داد. در اين صورت وجود متشابهات نه تنها اشكالى نخواهد داشت، كه خود از جهت لطافت و ظرافت تعابير قرآنى، امتياز به شمار مى آيد.





    1. المنار، ج 3، ص 167 و 168.
    2. التمهيد فى علوم القرآن، ج 3، ص 16 و 17.
    3. بقره (2) آيه 26.
    4. التمهيد، ج 3، ص 16 و 17.
    5. الميزان، ج 3، ص 60 و 61.
    6. ر.ك: همان، ج 3، ص 62.
    7. قرآن پژوهى، ص 736 و 737.
    8. ر.ك: التمهيد، ج 3، ص 14.
    دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
    مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
    بود قدر تو افزون از ملائک
    تو قدر خود نمیدانی چه حاصل


    و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!


  7. تشکر


  8. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت بهمن ۱۳۸۵
    نوشته
    977
    مورد تشکر
    2,986 پست
    حضور
    4 ساعت 47 دقیقه
    دریافت
    55
    آپلود
    5
    گالری
    56



    فصل سوم: نمونه هايى از متشابهات (1)




    به طور قطع روشن ترين نمونه ها و مصاديق آيات متشابه را در قرآن، بايد در ميان آيات مربوط به صفات و افعال خداوند جست. اين مجموعه از آيات در كنار آيات ديگرى كه به هدايت و ضلالت انسان ناظرند و يا مسائلى نظير وحى و موجودات غيبى را بيان مى كنند، امر را براى عده اى مشتبه ساخته است.


    شايد بتوان گفت كه از همان قرن نخست تا به امروز در برخورد با اين گونه از آيات، برداشت هاى متفاوتى پديدار گشته كه بعضا انحرافى بوده و به پيدايش فرقه هاى گوناگون انجاميده است. در يك بررسى كوتاه و صرفا براى آشنايى با علل پديدارى اين فرقه ها، كه مستندات هريك، شمارى از آيات قرآن كريم بوده است،


    اين آيات را مرور مى نماييم و همين جا يادآور مى شويم كه مذاهب انحرافى به وجود آمده در برداشت از آيات قرآن دو مساله را از ياد برده بودند: يكى آن كه در برخورد با آيات (به عنوان مثال آيات مربوط به هدايت) ضرورى است كه آيات ديگر در همان زمينه را نيز مورد توجه قرار داده و از مجموع آيات به نتيجه رسيد.


    ديگر آن كه علاوه بر بررسى همه جانبه آيات قرآن در يك زمينه خاص، بايد اين گونه آيات را با محكمات قرآن سنجيده و با آيات مادر منطبق نمود.


    احتمال ديگرى كه در مورد برخى از هواداران مذاهب انحرافى، نظير مجسمه يا جبريه و امثال آنان مى رود، اين است كه گرايش ابتدايى به تجسيم يا جبر در آنان وجود داشته و در هنگام برخورد با قرآن طبعا آنان متوجه آياتى گرديده اند كه به ظاهر دلالت بر سمانيت خداوند، يا جبر مى كرده است، و چون با چنين پيش فرضى به قرآن روى آورده اند، در مقام توجيه آيات دسته مقابل برآمده و در نتيجه به انحراف كشيده شده اند.





    مرورى بر آيات متشابه




    الف) اوصاف الهى

    1. ثم استوى الى السماء و هى دخان; (2) سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخارى بود.


    2. ثم استوى على العرش; (3) آن گاه بر عرش استيلا يافت.


    3. الرحمن على العرش استوى; (4) خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.


    از آيات فوق به غلط برداشت جا و مكان براى خداوند شده است.


    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------



    آياتى كه از دست خدا سخن گفته اند: (5) و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دست هاى خودشان بسته باد و به سزاى آن چه گفتند، از رحمت خدا دور شدند. بلكه هر دو دست او گشاده است.


    5. يدالله فوق ايديهم; (6) دست خدا بالاى دست هاى آنان است.


    6. وان الفضل بيد الله يؤتيه من يشاء; (7) و فضل در دست خداست; به هركس بخواهد آن را عطا مى كند.




    آيه ديگر، آيه رؤيت است:


    7. وجوه يومئذ ناضرة الى ربها ناظرة; (8) در آن روز صورت هايى شاد و مسرور است و به پروردگارش مى نگرد!




    آيات مربوط به اثبات عين !

    8. واصبر لحكم ربك فانك باعيننا; (9) و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى.


    9. اصنع الفلك باعيننا و وحينا; (10) زير نظر ما و به وحى ما كشتى را بساز.




    آيات مربوط به اثبات وجه !

    10. ولله المشرق والمغرب فاينما تولوا فثم وجه الله; (11) و مشرق و مغرب از آن خداست; پس به هر سو رو كنيد، آن جا روى به خداست.


    11. كل من عليها فان ويبقى وجه ربك; (12) هر چه بر زمين است فانى شونده است. وذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.




    آيه راجع به آمدن خداوند !


    12. وجاء ربك والملك صفا صفا; (13) و [فرمان] پروردگارت و فرشته ها صف درصف آيند.


    --------------------------------------------------------------------------------------------


    اندكى تامل در آيات گذشته و توجه به آيات ديگر كه آيات محكمات هستند، هرگونه ابهام را از آيات برطرف مى سازد و توهم جسمانيت را كه خداوند از آن منزه است، از ذهن دور مى نمايد.


    خداوندى كه مى فرمايد: لاتدركه الابصار وهو يدرك الابصار وهو اللطيف الخبير; (14) چشم ها او را درنمى يابند و اوست كه ديدگان را درمى يابد و او لطيف آگاه است. و نيز قرآنى كه در مورد خداوند مى گويد: ليس كمثله شى ء وهو السميع البصير; (15)


    چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا، زمينه هرگونه تشبيه خداوند به انسان و موجودات مادى را از بين برده است. منظور از عرش و كرسى نيز، كه در قرآن ذكر گرديده اند، تدبير و اداره امور هستى است. در روايات نيز به دو صورت ذكر گرديده است: علم و همه موجودات غير از خداوند. و شايد منظور، تدبير فراگير الهى، كه منبعث از علم و قدرت اوست، باشد. (16)







    ب) افعال الهى



    آياتى كه به ظاهر دلالت بر جبر و اختيار مى نمايند و هدايت و ضلالت انسان ها را به خدا نسبت داده و مشيت الهى را منشا ايمان و كفر و سعادت و شقاوت به حساب مى آورند:


    1. فان الله يضل من يشاء ويهدى من يشاء. (17) (18) (19) (20) (21) (22) (23) (24) (25)




    و در مورد نفى فعل و عمل از انسان:


    10. فلم تقتلوهم ولكن الله قتلهم وما رميت اذ رميت ولكن الله رمى; (26) و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ] به سوى آنان افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند.


    براى روشن شدن معناى اين آيات كه برخى با استناد به آنها قائل به جبر گرديده اند، توجه به آيات ذيل ضرورى است: (27) (28) (29) (30) (31) (32) (33)




    در كنار آيات فوق، آياتى وجود دارد كه جزا و پاداش الهى را منوط بر اعمال اختيارى خود انسان مى كنند:


    8. وان ليس للانسان الا ما سعى وان سعيه سوف يرى. (34) (35) (36) (37) (38) (39) (40)




    -------------------------------------------------------------------------


    اينها نمونه هايى از آياتى است كه هدايت و ضلالت انسان ها را مربوط به خود آنها دانسته و زندگى و مرگ را صحنه و ميدان آزمايش آنها معرفى نموده است; تا هركه بخواهد ايمان آورد و هركه نخواهد به اختيار خويش كافر شود.


    در آيات دسته اول كه به ظاهر انسان ها نقشى در هدايت و ضلالت خود ندارند و اين خداوند است كه به مشيت خود آنها را هدايت و يا گمراه مى گرداند، منظور توفيق و عنايت الهى است براى كسانى كه مستعد دريافت فيض و رحمت خداوندند، و نيز خذلان و حرمان براى آنان كه از ياد خدا اعراض نموده اند.


    البته برخى، از آيات دسته دوم استفاده تفويض و اختيار مطلق نموده اند كه به آنان مفوضه گفته مى شود. اين گروه نيز به خطا رفته اند; زيرا در جمع بندى ميان آيات دسته اول و آيات دسته دوم و با توجه به روايات رسيده از اهل بيت:، انديشه دينى و قرآنى نه جبر مطلق و نه اختيار مطلق را بيان مى كند; بلكه حقيقت همان امر بين الامرين است. (41)








    گزيده مطالب


    1. روشن ترين مصاديق آيات متشابه را در آيات مربوط به اوصاف و افعال الهى بايد جست وجو نمود.


    2. عدم بررسى همه جانبه آيات از يك سو و عدم ارجاع آيات متشابهات به آيات محكمات، كه تبيين كننده متشابهند، مهم ترين دليل گرفتارشدن به متشابهات و پديدآمدن فرقه هاى انحراف در دين بوده است.


    3. احتمال ديگر در زمينه علت برداشت انحرافى از آيات وجود پيش فرض هايى بوده است كه با آن به سراغ آيات قرآن رفته اند و در نتيجه هر گروه به سمت آياتى متوجه گرديده اند كه گرايش و زمينه قبلى به آن داشته اند.


    4. در اوصاف الهى، ظاهر برخى از آيات كه در آنها اثبات عرش و كرسى، يد، وجه، رؤيت و آمدن براى خداوند است ايجاد تشابه نموده است; در حالى كه با اندك توجهى، بطلان توهم جسمانيت خداوند روشن مى شود.


    5. در زمينه افعال الهى و اعمال انسان ها، ظواهر برخى از آيات كه همه چيز را به مشيت الهى مربوط مى داند، و اين كه اوست كه هدايت مى كند و يا گمراه مى نمايد و ، باعث انحراف و اشتباه بعضى گرديده كه به جبر قائل گشته اند. آيات فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه به روشنى انسان را موجودى مختار دانسته و سعادت و شقاوت را به خود او نسبت مى دهد و در يك جمع بندى و با توجه به روايات دينى، مساله امر بين الامرين مورد توجه قرار مى گيرد.










    1. ر.ك: التمهيد، ج 3، ص 82 به بعد.
    2. فصلت (41) آيه 11.
    3. فرقان (25) آيه 59; سجده (32) آيه 4.
    4. طه (20) آيه 5.
    5. مائده (5) آيه 64.
    6. فتح (48) آيه 10.
    7. حديد (57) آيه 29; آيه 45 سوره ص معناى يد در اين آيات را روشن مى كند: واذكر عبادنا ابراهيم واسحاق ويعقوب اولى الايدى والابصار كه ايدى به معناى نيرو و قدرت است.
    8. قيامت (75) آيه 23.
    9. طور (52) آيه 48.
    10. مؤمنون (23) آيه 27.
    11. بقره (2) آيه 115.
    12. رحمن (55) آيه 27.
    13. فجر (89) آيه 22.
    14.انعام (6) آيه 103 .
    15. شورى (42) آيه 11.
    16. ر.ك: التمهيد، ج 3، ص 122 - 126.
    17. فاطر (35) آيه 8.
    18. بقره (2) آيه 26.
    19. ابراهيم (14) آيه 4.
    20. انعام (6) آيه 111.
    21. همان، آيه 107.
    22. اعراف (7) آيه 30.
    23. همان، آيه 178.
    24. بقره (2) آيه 142.
    25. انسان (76) آيه 30.
    26. انفال (8) آيه 17.
    27. عبس (80) آيه 12; مدثر (74) آيه 55.
    28. مزمل (73) آيه 19.
    29. كهف (18) آيه 29.
    30. انسان (76) آيه 3.
    31. زمر (39) آيه 41.
    32.بقره (2) آيه 256 .
    33. انفال (8) آيه 42.
    34. نجم (53) آيه 40.
    35. غافر (40) آيه 17.
    36. مدثر (74) آيه 38.
    37. بقره (2) آيه 286.
    38. كهف (18) آيه 30.
    39. ملك (67) آيه 2.
    40. انعام (6) آيه 160.
    41. توضيح بيشتر در اين زمينه را بايد در كتب اصول عقايد در بحث جبر و اختيار جست وجو نمود.
    دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
    مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
    بود قدر تو افزون از ملائک
    تو قدر خود نمیدانی چه حاصل


    و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!


  9. تشکرها 3


  10. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۰
    نوشته
    375
    مورد تشکر
    532 پست
    حضور
    3 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    9

    خندیدن حقیقت متشابهات و محکمات قرانی




    محکم و متشابه در قرآن
    به نام خدای رحمتگر بر آفریدگان ، رحمتگر بر ویژگان

    آیات ناظر به بحث محکم و متشابه در قرآن سه آیه است. یک آیه که می‌فرماید کل قرآن محکم است. کتابَُ اُحکمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر (هود،11/1) قرآن کلّش محکم است.یعنی از نظر حقانیّت و حتی از نظر دلالت، مو لای درزش نمی‌رود، دال و مدلولش صد‌در‌صد با هم پیوند دارند و این پیوند، ربّانی است و هیچ‌گونه خللی ندارد. آیه‌ای داریم که اللّه نزّل اَحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی (زمر،39/23) کل آیات متشابه است ! یعنی کلّ آیات محکمات و متشابهاتِ قرآن از جهت وحیانی بودن شبیه یکدیگرند همان‌طور که محکم بیانگر وحیانی بودن قرآن است. متشابه هم بیانگر وحیانی بودن آن است. همان‌طوری‌که محکم، دال است. متشابه هم دال است. منتها دلالت محکم ساده‌تر است و دلالت متشابه مقداری تدبّر و تعمق بیشتر لازم دارد بنابراین قرآن متشابه است در بُعد لفظی، فصاحت و بلاغت،و هم چنین در بعد معنوی که عبارت، اشاره، لطائف و حقایق شبیه یکدیگرند و هیچ تضاد و تنافی با هم ندارند و اما آیه‌ی سوم که در سوره‌ی آل‌عمران است هو الّذی انزل علیک الکتاب، منه آیات محکمات هنّ اُمّ الکتاب واُخَرُ متشابهات (آل عمران،3/7) مُشْتَبَهات نیست. متشابهات است. مشتبهات یعنی آنچه موجب اشتباه است ولی متشابهات یعنی آنچه که مثل و مانند دارد.
    آیات محکمات قرآن نیز مثل { لیس کمثله شیء } { قل هو الله احد } است و بالاخره چه در بُعد عقیدتی، چه در بعد عملی، چه در بعد علمی و در هر بعد، هیچ آیه ای شبهه ای ولو قلیل ندارد بلکه خودش سر راست بر معنا دلالت می کند یعنی با قدری تأمل، متشابهات هم مثل محکمات است چون متشابه آیه ای است که از نظر لفظی مشابه دارد. مثلاً الفاظ قر‌آن سه قسمند. یک بخش آن الفاظ و کلماتی است که مخصوص حضرت ربّ العالمین است. مانند: اللّه، رحمن، رحیم، خالق. و یک بخش الفاظی است که مخصوص خلق است. مثل ماشی، ضاحک، آکل، شارب، نائم، میّت. و الفاظی هم مشترک بین خالق و مخلوق است. تشابه در الفاظ اول ودوّم نیست. بلکه در الفاظ سوّم است. مثلاً ید در {یداللّه فوق ایدیهم} (فتح،48/10) از نظر لفظی متشابه است، ولی در معنا فرق می کند. زیرا این ید تشابه دارد و نه اشتباه، مثلاً تشابه لفظی دارد با { فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم } (مائده،5/6) و یا در آیه‌ی { فثمّ وجه اللّه } (بقره،2/115) { وجه اللّه } تشابه دارد با { فاغسلوا وجوهکم } پس این تشابه، تشابه لفظی است. اما در معنا اختلاف دارند، تشابه لفظی اگر به معنا تعبیر شود موجب انحراف معنوی است { ید‌الله } را ید انسان دانستن و ید انسان را { ید‌الله } دانستن غلط است. پس در اینجا باید با ارجاع آیه‌ی متشابه به محکم، معنای صحیح بیان شود زیرا: آیات محکمات، مرجع برای متشابهات است،منتهی تبیین متشابه دو مرحله دارد، یا سه مرحله؛ مرحله اول برای کسی است که قدرت فهم متشابه را حتی با ارجاع به محکم هم ندارد. مرحله‌ی دوّم برای کسی است که قدرت فهم متشابه را با ارجاع به محکم دارد. مثلاً { ید‌اللّه فوق ایدیهم } را ارجاع می دهد به { لیس کمثله شی‌ء } زیرا { لیس کمثله شیء } کل مُماثِلثها را از ذات و صفات و افعال حق، نسبت به خلق سلب کرده است. بنابراین این {یداللّه} فارق از ید غیر اللّه است. {جاء}ی اللّه فارق از {جاء}ی غیر اللّه است پس کل غیر اللّه بودن با اللّه مناسب نیست و کل امور الهی ذاتاً، صفاتاً و افعالاً با غیر اللّه هیچ تناسبی ندارد بنابراین همین یک آیه‌ی محکم کافی است برای اینکه کل متشابهات عقیدتی را به متشابهات اصلی ارجاع دهیم . ولی مرحله‌ی سوّم و بُعد دقیق تر و عمیق تر این است که معنای آیه‌ی متشابه را، بدون ارجاع به محکم دریافت کند. مثلاً‌در { ید‌اللّه فوق أیدیهم } آیا {اللّه}، {ید} را معنی می کند یا نه؟ آیا اگر گفتیم که فکر من رفت فیضیه. یعنی تاکسی سوار شد؟ پس خودِ «فکر» که مضاف است رفتن را معنی می کند؛ گاه مضاف، مضاف الیه را معنی می کند و گاهی هم مضاف الیه، مضاف را معنی می کند بنابراین خود {اللّه} که مجّرد از مادهّ و مادیات است ید را در {ید‌اللّه} معنا می کند به این که ید اللّه هم مجّرد از مادّه و مادّیات است و ید جسمانی نیست بلکه به معنای «قدرت و علم» می باشد پس معنای آیه این است که : «قدرت و علم خدا فوق قدرت‌ها و علوم آنان است.»
    و هم چنین در { وجاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً } (صف،89/22) خود {ربّک}، {جاء} را معنی می کند که این {جاء}، انتقال مادّی و جسمانی نیست، زیرا ربوبیّت حق، یا ربوبیّت در عالم تکلیف است یا ربوبیّت در عالم جزا. و هر دو هم از صفات فعل ربّ است. یعنی قبل از این‌که خدا جهان را بیافریند ربوبیّت فعلی نبوده ولی ربوبیّت شأنی بوده است و این ربوبیّت فعلی دو بُعدی است. یا ربوبیّت فعلیِ دنیوی است که در عالم تکلیف است، یا ربوبیّت عالم جزا است و همان گونه که در عالم تکلیف ربوبیّت جزائی نیست، در عالم جزا هم ربوبیّت تکلیفی نیست. بلکه در عالم تکلیف، ربوبیّت تکلیفی می آید و در عالم جزاء هم ربوبیّت جزائی می آید. بنابراین {وجاء ربّک} یعنی:«جائت ربوبیّة ربّک فی الجزاء یوم القیامة» پس برای تفسیر متشابه دو مرحله داریم: یک مرحله‌ی غیری با ارجاع متشابهات به آیات محکمات و یک مرحله‌ی خودی، و اگر از ما سؤال کنند که آیا در نظر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم یا ائمه یک آیه‌ی متشابه هست؟ می گوییم: هرگز نیست؛ برای این‌که این تشابه در همان بُعد اوّل حل است. ولکن کسانی هستند که نوع آیات قرآن برایشان متشابه است. مثل صاحب کتاب معالم الاصول که می‌گوید قرآن «ظنّی الدّلالة»!! است زیرا کل آیات قرآن برایش متشابه است، ولکن نسبت به معصومین و کسانی که تالی تلو معصوم هستند، مثل مرحوم علاّمه‌ی طباطبایی و بعضی دیگر که خیلی کم هستند اصلاً یک آیه‌ی متشابه هم وجود ندارد چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «المتشابه ما اشتبه علی جاهله» منتهی فرق بین آیه‌ی متشابه و آیات محکمات این است که محکمات دقت زیادی نمی خواهد. ولکن متشابه دقت لازم دارد یا دقت غیری یا دقت خودی؛ دقت غیری، ارجاع به محکمات است و دقت خودی یعنی در خود آیه دقت کردن. بنابراین کل آیات قرآن محکماتند، کل آیات، بیان، تبیان، نور، برهان و هدی هستند.نور یا از دور است یا از نزدیک؛ نور دور ،نور است و نور نزدیک هم نور است. نور نزدیک را از نزدیک می بینید و نور دور را به سراغش می روید و می بینید. کذلک، انوار دلالات آیات قرآنی در بُعد محکمات نزدیک است. تأمل زیادی نمی خواهد. ولکن در متشابهات دور است. منتهی بعضی ها هم از دور، دورند و هم از نزدیک دورند اینها کسانی هستند که به قرآن توجه ندارند!
    متشابهات با ارجاع به محکمات محکم می شوند، به دلیل آیه؛ { منه آیات محکمات هنَّ اُمّ الکتاب واُخَرُ متشابهات } (آل عمران،3/7) ، محکمات اُمَّند و متشابهات وَلَدَند. اگر وَلَد، بدون مراجعه به اُمّ زندگی کند بیچاره می شود ولیکن، ولد، فرزند کوچک، با مراجعه به مادر احتیاجات خود را برآورده می کند.
    بنابراین در خود آیه تبیین شده که قرآن در بُعد دلالتی دو بخش است. یک مرحله محکمات است که به خودی خود دلالت دارد و یک مرحله متشابهات است که مانند فرزند ارجاع می کند به محکم تا محکم شود. پس با ارجاع آیات متشابهات به محکماتِ هم سنخ، متشابه، محکم می شود بنابراین { کتاب احکمت آیاته } یعنی {احکمت آیاته} دردو بعد؛ احکمت در بُعد استحکام لفظی، و اُحکمت در بُعد دقت در متشابه، یا در خود آیه‌ی که روشی دقیق‌تر است یا به وسیله‌ی آیه‌ی محکم که روشی عام است.
    اگر ضلالت متشابه گرفته شد، پس ضلالت نمی ماند. آری متشابه در بعد تشابه، مطلب از آن فهمیده نمی شود. ولیکن در بعد ارجاع به محکم تالی‌تلو محکم، می‌شود. یعنی از نور، نور می گیرد. گاه تاریک تاریک است. متشابهات است که نه به طور خودی فهمیده می شود نه به طور غیری. گاه از خورشید نور می گیرد. موجودی که از خورشید نور می گیرد، نور دارد. و دیگر ظلمتی ندارد. بنابراین یا اِحکام است که در بُعد اصلی روشن است یا در بعد اصلی، روشن نیست. با ارجاع به بعد اصلی ِ محکمات، آن تشابه، آن ضلالت ، آن تاریکی از بین می رود یا به طور خودی یا به طور غیری؛ وانگهی آیاتی از قرآن می گوید، قرآن بیان للّناس است. نور است، هُدی است، برهان است، مبین است و… آیا اگر متشابه با ارجاع به محکمات در تشابه بماند، باز بیان است؟ در حالی که کل قرآن از نظر دلالی بیان است. اگر چه حروف مقطعه، آیات دلالی نیستند و مربوط به معصومین‌ هستند. ولکن آیاتی که بر مبنای دلالت وضعی ودلالت لفظی هستند ، اینها کلاَّ دالّند، بیانند، تبیانند، نورند، برهانند، حجّتند و… و اگر متشابه با ارجاع به محکم باز هم در تشابهش بماند بنابراین قرآن نور نیست! برهان نیست! بلاغ نیست! حجّت نیست! تبیان هم نیست!!
    والسلام علی عبادالله الصالحین
    برداشتی از آثار صوتی خادم القرآن

    دکتر محمد صادقی تهرانی


    تمام مطالب از این منبع کپی شده
    این مقاله به نظرم منطقی ترین تعریف و توضیح برای متشابهاته و مسئله رو پیچیده یا طولانی نکرده و به ساده ترین و سریعترین شکل ممکن تمامی شبهات مربوطه رو رفع میکنه

    ویرایش توسط منتقد کوچولو : ۱۳۹۰/۰۵/۱۹ در ساعت ۱۴:۴۷
    فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر



  11. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۹۱
    نوشته
    347
    مورد تشکر
    1,084 پست
    حضور
    16 روز 6 ساعت 46 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    جمع بندی




    پرسش:
    اگر قرآن طوری بود كه همه مردم در هر سطحی می فهميدند و احتياج به مفسر نداشتند چه مشكلی داشت؟


    پاسخ:

    توجه داشته باشید که تشابه در آيات قرآن اساسا دو گونه است: اصلى و عرضى.

    تشابه اصلى آن است كه به گونه طبيعى به جهت كوتاهى لفظ و بلنداى معنا به‏ وجود آمده است. الفاظ و كلمات موضوعه در لغت عرب، بيش‏تر براى افاده معانى كوتاه و سطحى ساخته شده، گنجايش و كشش آن را ندارند تا معانى گسترده و عميق را افاده كنند. از طرفى هم قرآن ملتزم بود كه از الفاظ موضوعه عرب و از شيوه ‏هاى كلامى آنان استفاده كند «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . لذا براى بيان معانى والا به ناچار راه كنايه و مجاز و استعاره را پيمود و اين خود، بر عرب غريب مى‏نمود.

    مثلا آيه «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏»؛ و چون [ريگ به سوى آنان‏] افكندى، تو نيفكندى بلكه خدا افكند.
    اشاره به قدرت ناچيز انسان است در انجام افعال اختيارى خويش، در مقابل عوامل مؤثر در به‏ وجود آمدن آن، كه همگى با اذن الهى انجام مى‏ گيرد. درك اين معنا براى عرب آن روز دشوار بود، لذا بوى جبر از آن استشمام مى‏ گرديد.

    نوعا آياتى كه در رابطه با مبدأ و معاد و مسأله استطاعت (قدرت در اختيار) انسان و مقدار تصرف او در جهان و آيات آفرينش و علل تكليف و مانند آن بحث‏ مى‏ كنند، در زمره آيات متشابه قرار دارند، زيرا معانى، بلند و دقيق است ولى الفاظ مستعمل بسيار كوتاه و نارسا است‏.

    تشابه عرضى در آن دسته از آيات به‏ وجود آمد كه در آغاز اسلام متشابه نبوده، مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نيّت با آن برخورد مى‏ كردند. بدين‏ لحاظ عموما معنا و مراد آن را به‏ خوبى درك نموده، هيچ‏ گونه شبهه ‏اى ايجاد نمى‏ كرد.

    ولى پس از به ‏وجود آمدن مباحث جدلى و مسايل كلامى و رايج شدن برخى مطالب فلسفى، كه جسته و گريخته به گونه ناپخته و نارس از يونان به اين ديار راه پيدا كرده بود، بر چهره بسيارى از آيات هاله‏ اى از غبار ابهام نمودار گشت. آياتى كه تا ديروز از محكمات بود امروز در زمره متشابهات درآمد. اين بر اثر دست ‏آويزى‏ هاى نارواى برخى اهل كلام و ارباب جدل بود كه چهره تابناك اين‏گونه آيات را دگرگون ساخت و از درخشش و تابش اوّلى خود فرو افكند. مثلا آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»؛ چهره‏ هايى در آن روز شكفته است، زيرا به پروردگار خويش چشم دوخته است. اين آيه- بر حسب استعمالات متعارف عرب- چشم داشتن به جایگاه بلند پروردگار را مى‏ رساند.

    اكنون با روشن شدن عوامل تشابه و دوگونه بودن تشابه در قرآن، جواب اين پرسش که چرا متشابه در قرآن کریم وجود دارد ساده مى ‏شود.
    يك گروه از متشابهات تشابه عرضى است كه بر قرآن تحميل شده است. اين گروه از آيه‏ هاى متشابه برابر با اسلوب و شيوه ‏هاى متعارف عرب‏ بيان شده و خالى از هرگونه غموض و پيچيدگى بوده، در آغاز هرگز ايجاد شبهه نمى‏ كرده است. سپس در پى درگيرى‏ هاى عقيدتى و فكرى كه در ميان گروه‏ هاى مختلف مسلمانان رخ داد، فاجعه «تشابه» دامن‏گير بسيارى از آيات قرآن گرديد.

    وجود گروه دوم متشابهات، تشابه اصلى، كاملا طبيعى مى‏ نمايد؛ زيرا اين‏ گونه تشابه در اثر بيان معانى ژرف توسط الفاظ متداول عرب- كه براى معانى سطحى ساخته شده- پديد آمد. قرآن در افاده معانى عاليه راهى پيموده كه هم براى عامّه مردم جنبه اقناعى داشته باشد و هم علما و دانش‏مندان را متقاعد سازد.(1)

    _____________
    (1) علوم قرآنى(معرفت)، ص: 285.

    ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۸/۰۱ در ساعت ۰۵:۰۸ دلیل: همکار ویراستار تدوین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود