-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۱۳ #1
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
توحید عبادي و شبهات وهابيت
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز...! :smile:
مدتیست که دنبال مطالبی در مورد مهمترین شبهات وهابیت علیه شیعه میگردم. خب مطلب در این باره بسیار زیاد هست و بحث های گوناگونی هم در اینجا و همچنین در دیگر سایت های مذهبی مطرح شده!
اما اینجا میخواهیم یک بحث جداگانه در مورد یکی از مهمترین این شبهات داشته باشیم به این امید که مفید فایده واقع بشه و دیگر عزیزان صاحبنظر نیز در این بحث همراهی کنند!
همونطور که میدونیم یکی از ایرادهای بزرگ وهابیت علیه شیعه، در مساله توحید عبادی هست. این گروه تقریبا به غالب امور عبادی شیعیان ایراد دارند و هر کدوم رو نوعی شرک تلقی میکنند. از نماز خوندن بر مهر گرفته تا توسل به ائمه، عزاداری، زیارت، شفاعت، ساخت گنبد و بارگاه و... که در مورد هر کدوم از اینها کلی بحث و جدل و مناظره صورت گرفته و البته غالبا هم این گروه افراطی هیچ پاسخ مستدلی برای عقایدشون نداشته اند ولی همچنان بر اونها پافشاری میکنند و مخالفینشون رو مشرک میخوانند.
جهت توضیح بیشتر مطلب با اجازه از پست بعدی متن یکی از مقالات بسیار مفید شهید بزرگوار جناب نعمت الله پیغان رو میگذارم. چون واقعا ایشون در این مقاله بسیار زیبا، ساده و در عین حال روشن و شفاف در این مورد قلم فرسایی کرده و فکر کردم بی انصافی باشه بخوایم متن مقاله ایشون رو ویرایش کنم و بطور کامل نذارم!
البته بعد از ارائه این مقاله با یاری دوستان بحث رو مفصلا پیگیری خواهیم کرد ان شاءالله......!!!
-------------------------------------------------------------------------------------
این مقاله رو به گمونم زمانی از سایت جناب استاد دکتر لک زایی گرفته بودم. (از بستگان نزدیک این شهید!) خود استاد رو هم عزیزانی که با ایشون آشنا هستند میدونند که از بزرگان و صاحبنظران این رشته هستند و از استادان برجسته حوزه و دانشگاه بشمار میان. خدا ایشون و همه خدمتگذاران این عرصه رو حفظ کرده و روز به روز بر توفیقاتشون بیفزاید!
با اجازه در پست بعدی مختصری در مورد خود شهید پیغان مطالبی عرض کنم و بعد به مقاله ایشون بپردازیم. امیدوارم از این جهت که این زندگینامه مختصر بی ارتباط به موضوع بحث هست عذر بنده رو بپذیرید.
به این امید که ما هم بتونیم در حد توان رهرو راه این عزیزان باشیم. ان شاءالله...!!!
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۱۴ #2
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
شهيد حجت الاسلام والمسلمین نعمت الله پيغان
در پنجم آبــان ماه 1354 در خانواده مذهبي و شيفته اهل بيت عليهم السلام فرزندي در شهرستان زابل پا به عرصه وجود گذارد كه به شكرانه نعمت ولادتش نام «نعمت الله» بر او نهاده شد. وي در دامان پرمهر مادري مقيد و پدري متعبد رشد كرد و دوران ابتدايي را در دبستان شهيـد چمران و تحصيلات راهنمايي را درمدرسه شهيد باهنر زابل سپري نمــــود.
آن گاه به سبب عــــلاقه اي كه با انديشه دين باوري و صبغه ولايــت گرايــــي در آميختــــه بـــــود، وارد حــــوزه علميــــه امام صادق عليه السلام «مرحوم آيت الله شريفي» زابل شد تا با فراگيري علوم و بسط معارف اسلامي بتواند به تدريج به اشاعه فرهنگ و شعائر الهي بپردازد.
به همين سبب پس از اتمام دروس مقدماتي، براي ادامـــه تحصيل در سطوح عالي حوزه و گسترش معارف اهل بيت، حجره نشيني در بارگاه عرشي هشتمين منظومه امامت و ولايت رضوي(ع) را برگزيد و مدت هشت سال در حوزه علميه مشهد الرضا(ع) زانوي تلمذ بر زمين ادب نهاد و همزمان با توفيق در گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به دانشگاه علوم اسلامي رضوي نيز راه يافت و موفق به اخذ درجه كارشناسي علوم قرآن و حديث گرديد.
در كنار تهذيب نفس و توجه به رشد فضايل معنــوي، عشق به فراگيري دانش و معرفت الله چنان در وجودش شعله برمي كشيد كه لحظه اي در بستــر آرامــش نياسود و در 1379 براي كسب فيـــض از مكـتب باقرالعلــوم (ع) و ادامه تحصيل در سطح خارج فقه و اصول ، عزم آستان بوسي حضرت معصومه (سلام الله عليها) را نمود و به دارالمؤمنين قم عزيمت كرد و به موازات تكميل دروس در حوزه علميه، به سال 1382 درمقطع كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث با گرايش كلام و عقايد در دانشكده علوم قرآني شهر ري پذيرفته شدو فضيلت دانش اندوزي را زيور جان نمود.
اراده مبتني بر نشـرعلــوم و تبليـغ و ترويج فضائل اهل بيت عليه السلام در ميان شيفتگان ائمه معصومين (عليهم السلام) موجب شده بود تا اين روحاني وارسته و با تقوا، در كسوت خادم آل عبا بارها زاد راه سفر بر گيرد و با همكاري نهادهاي نمايندگي ولي فقيه در سپاه و دانشگاهها و سازمان تبليغات اسلامي در دورترين مناطق ميهن، خدمت به فرهنگ و انديشه اسلام را سرلوحه زندگاني سراسر خلوص و ايثار خويش قراردهــد.
وي علاوه بر بيان احكام و معارف الهــي، مدرسی برجسته ، خطيبــي توانا و پژوهنده اي خلاق و آفرينش گر نيز به شمار مي آمد كه در اين راستا به درج پژوهش هاي ايشان در نشريات، از جمله فصلنامه علوم سياسي و نگارش رساله سطح سوم در حوزه علميه و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث مي توان اشاره كرد.
ايشان چنان مغروق در توفيقات حضرت ذوالجلال بود كه گويي آن رب جليل هجران بنده مخلص خود را برنتافت و در آخرين مأموريت اين دانشجو و روحاني والامقام كه به منطقه سيستان مي رفت در شامگاه بيست و پنجــم اسفنــــد 1384 در حالـــي كه جان بي قرارش را به شهود حضرت جانان سپرده بود در شهادتگاه تاسوكي به همراه ديگر گلبرگ هاي خونين عاشورايي به دست گروهی متعصب و جاهل و عوامل صهيونيزم استكبار پرپر شد و با اهداي خون تابناكـــش به آستـــان عاشــورائيــان كربـلا، شهادت نامه خونيـــن خويش را با اين جمله مــولا و مرادش علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه: «الحياه في موتكم قاهرين، والموت في حياتكم مقهورين» امضاء كرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد...!
(برگرفته از سایت دارالولایة، سیستان)
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۲۱ #3
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
از اینجا به بعد متن مقاله این شهید بزرگوار ارائه می شود و بعد از اون ان شاءالله به بحث پیرامون این موضوع میپردازیم!
البته پیشاپیش از اینکه ممکن هست مطلب به درازا بکشه عذر میخوام. دلیل اینکه اصل مقاله رو بصورت فایل ضمیمه قرار ندادم، در پایان مقاله عرض کردم و امیدوارم دوستان از بابت طولانی شدن مطلب بر من ببخشند!
-------------------------
دانشجوی شهید حجت الاسلام و المسلمین نعمت الله پیغان[1]
توحید عبادی و شبهات وهابیتمسأله توحید اولین و زیربناییترین بحثی است که پس از ظهور اسلام بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، با مشرکین عصر جاهلی مطرح شد.
پیامبر اکرم (ص) با تمام وجود در راه توحید قدم برداشت و شرک را ریشه و خاستگاه آداب و رسوم جاهلی و انحرافات فکری معرفی نمودند و آن را عملی نابخشودنی دانستند.
در زمان پیامبر اکرم (ص) هرگز بین ایشان با مشرکین بحثی در مورد مفهوم و محتوای توحید و شرک و اقسام آنها رخ نداد، اما در دورههای بعد اختلافاتی در مفهوم و مصادیق توحید و شرک پدید آمد.
در این نوشتار به توحید عبادی و شبهات ایجاد شده در آن، از سوی وهابیت پرداخته شده است.
اقسام توحید
از دیدگاه برخی محققین، توحید به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود.
توحید نظری خود به توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی تقسیم میشود، که هر یک از اینها باز اقسامی دارد.
توحید عملی نیز به توحید در حمد، توحید در دعا و توحید در عبادت تقسیم میشود. بحث ما پیرامون توحید در عبادت میباشد.[2]
توحید عبادی و مباحث مربوط به آن
مفهوم توحید
در این که توحید به چه معناست، حرفهای مختلفی گفته شده است.
برخی از گروههای التقاطی توحید را به معنای ایجاد وحدت در جامعه معنا کرده و گفتهاند اصل اول از اصول دین اسلام این است که باید جامعه بی طبقه به وجود آید و همه طبقات اجتماع یکی شود. پس اصل توحید، ربطی به خداوند ندارد، بلکه به معنای یکپارچه ساختن جامعه است، چراکه در بینش اسلامی، اشیاء رو به وحدت میروند.[3] شاید اینان به آیات مربوط به امت واحده برای این مدعای خود تمسک جویند، که این درست نیست.
در جواب اینان باید گفت اساساً کلمه توحید و مشتقات آن (در باب تفصیل) در قرآن کریم نیامده است؛ آنچه هست آیاتی است که از آنها توحید خداوند استفاده میشود، از جمله قل هو الله احد (اخلاص/1)؛ انّما الهکم اله واحد (فصلت/6)؛ اعبدوا الله مالکم مِن اله غیره (مؤمنون/23)؛ لا اله الّا هو (محمد/19) و... این آیات در مورد خداوند و توحید ذات ربوبی است و ربطی به وحدت جامعه ندارد. اما اگر استناد اینان به آیات امت واحده باشد، میگوییم آن مقولهای دیگر است که در جای خود قابل بحث است و ربطی به توحید ندارد.[4]
توحید به عنوان اصلی از اصول دین به معنای یگانه دانستن خداوند و اینکه موجودی جز خداوند، وجودی از خود ندارد، میباشد که فلاسفه از آن تعبیر به «توحید در وجوب وجود» میکنند.[5]
مفهوم عبادت
عبادت در لغت به معنای خضوع و تذلّل میباشد. اما در اصطلاح تعاریف مختلفی از عبادت شده است؛ یکی از تعاریف این است که، عبادت یعنی انجام عملی برای غیر با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت آن غیر.[6]
توحید در عبادت و تفاوت آن با توحید در اطاعت
توحید در عبادت به این معناست که در مقام عبادت و پرستش، تنها خداوند متعال مورد نظر قرار گیرد و بندگی و کرنش جز در برابر او انجام نشود.
البته هر نوع خضوع و بندگی، عبادت حقیقی محسوب نمیشود و قوام عبادت به نیت و قصد است. عبادت باید فقط در مقابل خداوند به قصد تقرب به او باشد و لذا ریا در عبادت و اطاعت، شرک است.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: روز قیامت خداوند میفرماید؛ من بهترین شریک هستم و عملی که من با دیگری در آن شریک قرار داده شدهام را امروز رها میکنم و همهاش را به شریکم میدهم و جز عمل خالص را امروز نمیپذیرم.[7]
علاوه بر این که در عبادت باید موحد باشیم، در مقام اطاعت نیز باید موحد باشیم. یعنی تنها خداوند را مورد نظر قرار دهیم و فقط او را مطاع مستقل بدانیم و اطاعت هیچ کس دیگر را در عرض اطاعت خدا قرار ندهیم.
البته اطاعت برخی افراد برگزیدهء خداوند در طول اطاعت خدا قرار میگیرد و لذا منافی توحید نیست، بلکه از آنجا که اطاعت آنان به دستور خداوند است، عین اطاعت خدا به حساب میآید.[8]
ویرایش توسط parsa : ۱۳۸۷/۰۲/۲۹ در ساعت ۰۲:۰۶
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۲۵ #4
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
ادله توحید عبادی خداوند[9]
1. خالقیت خداوند
تقریر این برهان این گونه است: معبود کسی است که آفریننده باشد. این مضمون در آیات زیادی آمده است، از جمله در سوره هود/61 آمده است «یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره هو أنشأکم من الارض واستعمرکم فیها»؛ نیز در سوره انعام آمده است «ذلکم ربکم لا اله الّا هو خالق کل شیء فاعبدوه و هو علی کل شیء وکیل» (انعام/102) از سویی هیچ آفرینندهای جز خدای سبحان نیست. پس کسی غیر خداوند معبود نیست.
2. ربوبیت خداوند
آیاتی داریم که علت انحصار عبادت و بندگی در خداوند را ربوبیت انحصاری او ذکر کرده است. تقریر این برهان چنین است: معبود کسی است که ربّ باشد. در سوره بقره/21 آمده است «یا ایها الناس اعبدوا ربکم» غیر از خداوند کسی ربّ نیست، پس معبود فقط خداوند است.
3. الوهیت خداوند
الوهیت آن است که موجودی در کار خود به طور مطلق مستقل باشد، پس خضوع و خشوع برای کسی بدون اعتقاد به الوهیت او عبادت نیست. قرآن میگوید فقط «الله» معبود است و جز خدای سبحان، «الله» نیست، پس جز خداوند کسی معبود نیست. در سوره اعراف/59 آمده است «یا قوم اعبدوا الله مالکم اله غیره».
4. مالکیت مرگ و حیات
بر اساس آیات قرآن کریم، معبود کسی است که حیات و مرگ و مبدأ و معاد انسان در دست اوست. و در سوره یونس/104 آمده است «قل یا ایها الناس ان کنتم فی شک من دینی فلا اعبد الذین تعبدون من دون الله و لکن اعبد الله الذی یتوفاکم و اُمرت ان اکون من المؤمنین»؛ نیز در سوره یس/22 میفرماید «و مالی لا اعبدالذی فطرنی و الیه ترجعون». از سویی جز خداوند کسی مالک مرگ و حیات انسان نیست، پس جز خدا معبودی نیست.
5. زمامداری نفع و ضرر
آیاتی داریم که میگوید معبود آن است که منفعت و ضرر انسان به دست او باشد. جز خداوند هیچ کس دارای این سمت نیست، پس جز خداوند معبودی نیست. به عبارت دیگر[عبادت] بسیاری از مردم برای جلب منفعت دنیوی یا اخروی یا هر دو است و عبادت عدهای برای دفع ضرر دنیوی یا اخروی یا هر دو است. تنها کسی که نفع و ضرر در دست اوست شایسته عبادت است و غیر خداوند هیچ موجودی زمامدار نفع و ضرر نیست، پس معبودی جز خداوند نخواهد بود.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۲۷ #5
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
وهابیت و توحید
آراء افراطی وهابیت در مورد توحید عبادی یک مسیر تکامل چند مرحلهای را پشت سر گذاشته است؛[10]
مرحله اول: دوره بنیادین
در سنت نبوی و به خصوص در کتب صحاح عامه روایاتی آمده که حاکی از نادرست بودن برخی افعال در ارتباط با اموات است. این روایات مورد توجه برخی پیشوایان مذاهب عامه قرار گرفت و قشری نگری آنان در مورد اعمال مسلمین و عدم توجه به کنه این اعمال و اتکاء شدید به الفاظ و ظواهر احادیث، بدون توجه به تحلیلهای درست آنها و قرائن موجود، سبب تحریم افعال مزبور از سوی این عده شد.
احمد بن حنبل با ایجاد یک طرز فکر قشری گرایی و ظاهرگرایی و خلاصه نوعی اخباری گری افراطی در میان متفکران حنبلی موجب شد تا عدهای از آنان تفاوت میان اعمال مسلمین واعمال مشرکین جاهلی را درک نکرده و فقط با توجه به ظاهر، اعمال مسلمین را از مصادیق شرک خوانده و تعریفی از شرک ارائه دهند که دایره مشمولین بسیاری از اعمال مسلمین را در بر میگرفت.
بنابراین ابن حنبل گر چه خود هرگز تحلیل جدیدی در مسأله شرک ارائه نداده و اعمال مسلمین در ارتباط با اموات را از مصادیق شرک شمرده است، لکن روحیه ظاهرگرایی و ضد عقل گرایی را که از بایدهای پیدایش وهابیت است ایجاد و ترویج نمود.
با ظهور ابو محمد بربهاری در قرن چهارم (233 – 329) نخستین تحرکات در مورد تخطئه اعمال مسلمین در ارتباط با اولیاء خداوند پس از مرگ رقم خورد. او که از علمای حنبلی بغداد بود؛ عزاداریها، روضهخوانیها و مرثیه سراییها را به شدت مورد انکار و تخطئه قرار داد. او نخستین کسی است که مسلمین را به خاطر اعمالشان در ارتباط با ائمه و اولیاء خدا پس از مرگ بدعت گذار شمرده و حتی آنان را کافر دانسته است و از اینجاست که به دیدگاه جدی در تعریف شرک بر میخوریم که دایره شمول آن بسیار گسترده است.
در همین قرن چهارم عدهای از علمای حنبلی به دفاع از عقاید احمد بن حنبل در مقابل اشاعره -شاخهای منشعب شده از حنبلیها- پرداختند. اینان سخنان خود را به احمد بن حنبل نسبت میدادند و معتقد بودند در اعمال، افعال و معتقدات، پیرو سلف صالح هستند. سلفیون در شیوه فکری و ساختار ذهنی خود کاملاً متأثر از احمد بن حنبل بودند و لذا اسلوبهای عقلی و منطقی را در اسلام از امور جدید میدانستند و بدعت میشمردند و تنها به نصوص و ظاهر عبارات احادیث اکتفاء میکردند.
از آنجا که سلفیون در ابتدا اختلاف میان فرقههای اسلامی را صرفاً اختلاف در فکر و نظر میدانستند و نه در حقیقت و واقعیت، لذا مخالفان خود را تکفیر نمیکردند. لذا اینان تحولی در بحث توحید و شرک پدید نیاوردند ولی از آنجا که در نهایت به اشخاصی مثل ابن تیمیه، ابن قیّم و ابن عبدالوهاب منتهی شدند، میتوان آنها را در این سیر تاریخی دخیل دانست.
مرحله دوم: دوره تکامل
ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حرّانی معروف به ابن تیمیه یکی از بزرگترین علمای حنبلی در قرن هفتم و هشتم هجری قمری میباشد. میتوان او را نظریه پرداز، تحلیلگر و کامل کننده یک نهضت فکری در باب توحید و شرک دانست که در نهایت به ظهور وهابیان منتهی شد. او مباحث توحید و شرک را به گونهای مطرح کرد که حمله آن مستقیماً متوجه اعمال خود مسلمین بالاخص شیعیان میگشت. او زیارت پیامبر، ائمه و اولیاء خداوند و بوسه بر قبور آنان و تعظیم اموات را شرک و مرتکبین آن را مهدور الدم میدانست.
عقاید منحرف و کج فهمیهای او نه تنها نتایج مثبتی به بار نیاورد، بلکه حتی در میان حامیان وی نیز تأثیری نگذارد و طرفدارانش تمام اعمالی را که او شرک میخواند، پساز مرگش نسبت به خودش انجام دادند. ابن کثیر در مورد رفتار پیروان ابن تیمیه نسبت به جسدش چنین نقل میکند: «جماعتی قبل از غسل وی در کنار پیکرش نشستند و قرآن خواندند و به دیدار وی و بوسیدنش تبرک جستند و متفرق شدند سپس جماعتی از زنان آمدند و چنان کردند ... و مردم کلاهها، عمامهها لباسهایشان را بر نعش او انداختند... و عدهای از آبی که از غسلش زیاده آمد، نوشیدند و عدهای دیگر، باقیمانده سدر غسل او را بین خود تقسیم نمودند.»[11]
مرحله سوم: مرحله انتقال
از قرن هشتم تا قرن دوازدهم را مرحله انتقال مینامیم چرا که در این مدت افرادی بودهاند که در احیاء تبیین آثار و افکار ابن تیمیه تلاش نمودهاند. از افراد شاخص این دوره ابن قیم جوزیه (691 – 751) است. وی گر چه تأثیری زیربنایی در تحول وهابیان نداشت، لکن از مروّجان سرسخت عقاید ابن تیمیه بوده و برای ضابطهمند نمودن آراء ابن تیمیه تلاشهایی نموده است.
مرحله چهارم: تکامل و تبلور
قرن دوازدهم، قرن تظاهر عملی و افراطی نهضت طغیانگری بود که یازده قرن در بین حنبلیان ریشه دوانده بود. محمد بن عبدالوهاب (1111 – 1207) را که یکه تاز این دوره است میبایست مجری طرحهای پیشینیان نامید. او در خصوص ساختار تئوریک و نظری مباحث توحید و شرک، تغییر و تحولی ایجاد نکرد، لکن با استفاده از قدرت نظامی عربهای نجدی، سعی در اجرای عملی آراء ابن تیمیه و اتباعش نمود. ترتّب آثار جزایی و حقوقی سخت و افراطی حتی بر ارتکاب مواردی که از نظر وی بدعت به شمار میآمد، از عملکردهای وی بود.
از نظر او مسلمانان و بالاخص شیعه مشرکاند، بلکه شرک اینان شدیدتر از شرک مشرکین جاهلی است، به دو دلیل: یکی اینکه برخی از این مشرکین متأخر در ربوبیت نیز مشرکاند زیرا از اولیاء خداوند طلب حاجت میکنند و دیگری اینکه، مشرکین جاهلی فقط در مواجهه با سختیها به بتها متوسل میشدند، اما اینان هم در حال آسایش شرک میورزند؛ از غیر خدا استمداد میجویند و به زیارت قبور میروند و هم در حال گرفتاری.
مرحله پنجم: دوره گرایشهای اعتدالی
از اواخر قرن سیزدهم به بعد متفکرانی همچون آلوسی، مودودی، شیخ محمد عبده و دیگرانی ظاهر شدند که افراط گریهای سابقین خود را نداشتند و جنبههای عقیدتی نهضتهای فکری-مذهبی را بیشتر مد نظر قرار میدادند و کمتر به ایراد مباحث نزاع برانگیز دامن میزدند. لکن به رحال وهابیت، همچنان دارای نظام عقیدتی است که هیچگاه موجب پیشرفت جامعه نبوده است بلکه به گواه تاریخ هر جا وهابیت حاکم بوده است، مردم مظلوم، در خمودی و جهل ماندهاند.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۳۲ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
اقسام توحید از دیدگاه وهابیها[12]
آنان توحید را دارای سه قسم میدانند: توحید در ربوبیت، که همان توحید افعالی خداوند است، توحید در اسماء و صفاتی که اشاره به توحید ذاتی و صفاتی دارد و توحید در الوهیت، که همان توحید عبادی و محل نزاع وهابیان با شیعیان است که بحثهای بسیار گستردهای در آن مطرح شده است و وهابیان بر اساس آن میگویند باید هم افعال بندگان از نذر، قربانی، خوف و رجاء، توکل، دعا خواندن و کمک خواستن و طلب حاجت نمودن و ... برای خداوند باشد و انجامش برای غیر خداوند شرک است و شیعیان را نیز از این جهت مشرک و بسا مهدور الدم میدانند.
عبادت از نظر وهابیان[13]
عبادت مسلماً نوعی خضوع و خشوع از عابد نسبت به معبود است، لذا در تعریف آن باید دقت شود که این خضوع از سایر انواع خضوع متمایز گردد. تعاریف مطرح شده برای عبادت از طرف وهابیها به دو دسته تقسیم میشود و قائلان هر دو دسته نیز میگویند بر اساس تعریف آنها، آنچه شیعیان نسبت به اولیاء خداوند که از دنیا رفتهاند انجام میدهند شرک است.
دسته اول تعاریفی است که در تحقق عبادت، عنصر اعتقاد به الوهیت و ربوبیت معبود را در تمام یا برخی از شؤون عالم ضروری و لازم میداند. اینان میگویند این اعتقاد با تصوری که مسلمین غیر وهابی از اموات اولیاء خدا دارند حاصل است.
دسته دوم، تعاریفی است که برای اعمال عبادی موضوعیت قائل شده و تحقق آن را با نهایت خضوع و خشوع به قصد تقرب برای تحقق عبادت کافی میدانند. اینها میگویند چون در تحقق عبادات با چنین اعمالی، اعتقاد به الوهیت و ربوبیت خدا هیچ مدخلیتی ندارد انجام آن اعمال برای غیر خدا علاوه بر لغو بودن، موجب شرک در عبادت است.
توحید عبادی از دیدگاه وهابیان[14]
توحید عبادی به معنای یگانه دانستن خداوند در عبادت است. حال اگر عبادت را به «غایة الخضوع» تفسیر کنیم مراد این میشود که محبت تام فقط برای خداوند است و اگر عبادت را به معنای خضوع تام با اعتقاد به الوهیت مخضوع له بدانیم، در این صورت توحید عبادی یعنی تنها خدا را با اعتقاد الوهیت یا ربوبیت وی باید خضوع کنیم.
اما مشاهده میکنیم که علماء وهابی در تعریف توحید عبادی، سخنی از الوهیت و ربوبیت به میان نیاوردهاند، با اینکه عدهای از آنان این قید اعتقاد به الوهیت را در تعریف عبادت آوردهاند. بن باز میگوید، توحید عبادی این است که تمام زندگی فرد بر اساس دین خدا باشد و در سلوک و اعمالش تماماً قصد خضوع برای دین خدا باشد و از هر گونه هواپرستی دوری کند، پس هر کس در بعضی جوانب زندگیش برای خدا خضوع میکند و در برخی دیگر برای مخلوقین خدا، عابد و بنده خدا نیست.[15]
محمد بن عبد الوهاب میگوید، اساس توحید و روح آن، اخلاص محبت برای خداوند است و همین معنا اساس تألّه و تعبد برای خداوند است، بلکه حقیقت عبادت است و توحید به حد کمال و تمام نمیرسد، مگر این که محبت عبد به پروردگارش به کمال برسد و از تمام دوستیها سبقت گرفته و بر آنها غالب شود.[16]
بنابراین در تحقق شرک عبادی از دیدگاه وهابیت، بایستی سه عنصر اصلی محقق شود:
[1-] خضوع و خشوع در قلب یا جوارح شخص تحقق یابد؛
[2-] این خضوع به حد غایت و نهایت خود برسد؛
[3-] این خضوع برای غیر خدا باشد.
البته از آنجا که به امر خدا حتی میتوان به غیر خدا نیز نهایت محبت را داشت لذا در نزد وهابیان، نبود اذن خدا و همچنین اصالت دادن محبت، به محبوب، جزء ارکان شرک در عبادت محسوب میشوند. در نتیجه اگرموردی یافت شود که به امر الهی خضوع نسبت به فردی دیگر صورت گرفت اینجا چون مخضوع له اصیل و حقیقی فقط خداوند است، این خضوع در تقابل غیر خدا شرک نیست، اما اگر امری از ناحیه خدا نباشد، حتی اگر نهی الهی نیز در کار نباشد، در این صورت اگر شخص بخواهد خضوع تام را برای غیر خداوند انجام دهد ولو قصدش این باشد که آن غیر را به خاطر خدا خضوع کند، شرک در خضوع تام را مرتکب شده و مشرک در عبادت است.
دو مورد دیگر نیز همین حکم را دارد و شرک در عبادت است، یکی اینکه در جایی که فقط مأذون و مأمور به خضوع تام به نحو خاصی باشد، مثلاً به نحو طاعت مطلق، خضوع را به صورت دیگری محقق کند، مثلاً در مقابل غیر سجده کند.
دیگری اینکه، در موردی که امر به خضوع تام به نحو خاصی فقط در حالت خاصی برای فردی شده است، در این صورت اگر در غیر آن حالت خاص، مأمورٌ به را که همان خضوع تام در حالت خاص است، بجا آورد باز مرتکب شرک گشته است، مثلاً در حال حیات پیامبر اکرم (ص) مأمور به اطاعت از ایشان و مأذون در تبرک به بدن و لباسشان و استشفاء و استشفاع و غیره باشد این امر، رافع شرک آمیز بودن این اعمال پساز مرگ نبی اکرم (ص) نخواهد بود.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۳۶ #7
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
شبهات و ایرادات وهابیان بر شیعیان در توحید عبادی
نزاع در مسأله توحید، عموماً حول اعمالی از مسلمین صورت گرفته است که در ارتباط با اولیاء خداوند پس ازفوتشان انجام میدهند. مصادیق مورد نزاع را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:[17]
دسته اول: طلب از اولیاء الهی پساز مرگشان؛
دسته دوم: اعمالی که برای اولیاء خدا پس از مرگشان انجام میشود، مثل نذر، ذبح، صدقه و...؛
دسته سوم: تبرک به تربت و ضریح مقدس، چرخیدن به دور ضریح و لمس و بوسیدن آن و خلاصه هر عملی که در ارتباط با قبر، پیکر مطهر و اشیاء مرتبط با آنها باشد.
اما دسته اول: طلب از اولیاء خدا.[18]
این دسته شامل تمام مواردی میشود که نفس عمل، نوعی دعا باشد، حال مطلوب هر چه باشد. لذا موارد ذیل را دربر دارد:
1. طلب حاجت دنیوی از ارواح مقدسه، مثل طلب شفای مریض یا رفع گرفتاری یا طلب نصرت در جنگ؛
2. طلب حاجت اخروی از ارواح مقدسه، مثل طلب شفاعت یا مدد در قیامت یا طلب غوث؛
3. طلب دعا از ارواح مقدسه، یعنی دعا کننده از روح مقدس بخواهد که برای وی دعا کند که مثلاً خداوند او را بیامرزد، یا برایش دعا کند تا مثلاً خداوند فرزندش را شفا دهد.
با توجه به مطالب فوق روشن میشود که شفاعت و استشفاء به هر معنا گرفته شود، داخل در نزاع است. اگر طلب شفاعت را به معنای طلب برای آمرزش خداوند بگیریم، داخل در قسم سوم از اقسام طلب از اولیاء خدا میشود و اگر به معنای طلب رحمت یا شفاعت در روز قیامت بگیریم، داخل در قسم دوم میشود و در هر صورت داخل در محل نزاع است و همین طور است در باب استشفاء و طلب حوائج دنیوی و... .
شیخ عبدالرحمن بن حسن آل شیخ در این خصوص و در جواب این سؤال که چگونه طلب شفاعت از پیامبر و اولیاء خدا پس از وفاتشان شرک است در حالی که در زمان حیات پیامبر از ایشان طلب شفاعت میشد میگوید: «شفاعت حیّ و زنده، دعای او در حق طالب شفاعت است و این عمل (دعاء) از میت محال است به عللی که برای افراد بصیر روشن است. کسی که از میت یا هر فرد غیر حاضر سؤال و طلب حاجت میکند، از او چیزی را میخواهد که مقدورش نیست و هر کس از دیگری چیزی را بخواهد که جز خداوند قادر بر آن نیست، آن شخص را شریک خدا نموده است، همچنان که مشرکین چنین مینمودند.»[19]
برای روشن شدن محل نزاع باید بگوییم، طلب از اولیاء خداوند از لحاظ قصد طالب و دعا کننده به سه گونه متصور است:
1 . مقصود دعا کننده این است که آن ولیّ خدا مستقلاً حاجت او را برآورده کند، مثلاً وقتی طلب شفای بدن را میکند، منظورش این باشد که آن ولیّ دارای قدرت و عظمتی است که به اختیار تام و بدون نیاز به اذن و اراده خدا میتواند مریض او را شفا دهد.
2 . مقصودش طلب وساطت آن ولیّ، بین خدا و مخلوقش در مورد تصرف تکوینی برای اجابت مطلوبش باشد، یعنی معتقد است پیامبر یا ولی خدا به اذن خداوند دارای قدرت هستند و لذا از آنان میخواهد حاجت او را بر آورده کنند، یا اینکه دعا کننده با درخواست خود سبب شود که آنان از خداوند طلب اذن تصرف تکوینی کنند و چون مستجاب الدعوهاند، خدا به آنان اذن و قدرت میدهد و آنان نیز به اراده خدا، مریض را شفا میدهند.
3 . مرادش همان طلب وساطت باشد، اما نه وساطت در ایجاد و تکوین، بلکه فقط وساطت در ایصال دعا به خداوند، به این معنا که میخواهد خود خداوند مستقیماً حاجتش را برآورد، لکن چون انبیاء و اولیاء را مستجاب الدعوة میبیند، از آنها میخواهد که مطلوب وی و دعایش را از خداوند بخواهند تا خدا نیز اجابت کند.
هم شیعه و هم وهابیها اتفاق دارند که گونه اول از این سه گونه، شرک اکبر و شرک ربوبی است. نیز اتفاق دارند که گونه دوم و سوم از سه قسم مذکور در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) از ایشان خواسته شده و ایشان نیز اجابت کردهاند. نزاع بر سر جواز گونه دوم و سوم در زمان ممات پیامبر اکرم (ص) است، اینکه طلب وساطت از اولیاء خدا در قضای حوائج یا ایصال دعا در صورتی که آنان مأذون در تصرف نباشند یا قادر بر وساطت نباشند شرک عبودی است یا خیر؟ آیا انبیاء و اولیاء الهی پس از مرگ، قادر بر عمل یا درک سخنان دعاکنندگان نیستند؟ دیگر خداوند به آنان اذن در تصرف نمیدهد و آنها را از دنیا منقطع میسازد؟
وهابیها میگویند، چون چنین طلبی همانند طلب وساطت بتها در قرب به خدا و طلب شفاعت از بت که نفع و ضرری ندارد میباشد، شرک عبودی است، اما شیعه میگوید؛ اولاً، شرک عبودی همیشه ملازم با شرک ربوبی است، که اینان شرک ربوبی ندارند. ثانیاً، بر فرض قبول مبنای وهابیها مبنی بر اینکه هر کس غایب است و نمیتواند قادر به ارتباط باشد، طلب حاجت و دعا از او شرک است. میگوییم باز در اینجا ما ادلهای داریم که امکان ارتباط با میت را ثابت میکند، پس مبنای شما قابل انطباق بر این موارد نیست.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۳۷ #8
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
استدلال وهابیان بر شرک بودن دسته اول اعمال[20]
از نظر آنان دعا نوعی خضوع و حبّ تام نسبت به مدعوٌّمنه است، پس هرگاه کسی طلب حاجت از غیر خدا کند برای آن غیر، خضوع کرده است. حال اگر طلبش ناشی از آن باشد که خداوند به آن غیر، قدرت داده یا او را مقرب خود دانسته در این صورت این طلب حاجت یا طلب دعا از آن فرد هیچ اصالتی به وی نمیدهد، بلکه خضوع واقعی برای خداوند است و شرکی در کار نیست. اما اگر آن غیر قدرتی بر انجام عمل ندارد، مثل اینکه از دنیا رفته است، یا مقرب درگاه الهی نیست، در این صورت هر گونه خضوع برای وی ارزشدهی مستقل به او و شرک است. مراد وهابیان از این سخن این است که اگر هیچ گونه اذنی برای خضوع تمام در مقابل آن غیر نرسیده باشد، خضوع برای او شرک است، ولو خضوع کننده بخواهد با این کار به خداوند تقرب جوید، چون نیت وی و تظاهر او به قصد قرب به خدا، تحولی در واقعیت عمل ایجاد نمیکند.
وهابیها میگویند، طلب یک فرد شیعه از پیامبر تا ائمه پس از ارتحالشان، یا طلب از جسم آنهاست و یا از ارواح مقدسه آنان و در هر صورت مأذون نیست. اوّلی شرک بودنش واضح است، چون جسم اولیاء خدا پس از مردن مانند سایر ابدان است و ابدان پس از مفارقت ارواح، همچون سایر جمادات و اشیاءاند. پس جسم نبی اکرم پس از رحلتش هیچ تفاوتی با سنگ و چوب ندارد و مثل سایر اشیاء، نه در نزد خداوند شأن و منزلتی دارد و نه چیزی میشنود و میگوید و نه قادر بر کاری است. پس به هیچ وجه اذنی بر طلب حاجت و خضوع در مقابل آنها نداریم. حال اگر کسی با علم به این که بدن میت کاری نمیتواند بکند، از آن چیزی بخواهد معلوم میشود در ذهن او، بدن میت ارزش و قداست خاصی دارد که میخواهد در مقابل آن خضوع کند، یعنی بدن را واجد قداست خدا میداند و برایش خضوع میکند و این شرک در عبادت است.
اما اگر طلب از روح باشد، باید توجه داشت که روح پس از مفارقت از بدن به عالمی دیگر منتقل میشود و هیچ ارتباطی با این جهان ندارد، لذا کسی نمیتواند با روح اموات ارتباط برقرار کند. علاوه بر این اساساً ارواح، قدرت هیچ تصرفی در این عالم را ندارند و خداوند اجازه هیچ عملی به آنها نمیدهد. پس طلب از روح به این دو دلیل غیر مأذون و شرک است.
طلب دعا از ارواح نیز شرک است، به همان دلیل که ارواح با این جهان مرتبط نیستند و بر فرض ارتباط نیز اجازهء انجام هیچ عملی ندارند. آنان میگویند، دعا دارای دو عنصر است، یکی عنصر عبادی که از آن تعبیر به دعای عبادتی میکنند و دیگری عنصر مسألتی، که طلب رفع حاجت است. دعا از غیر خداوند از آن جنبهای که عبادت است، موجب شرک در عبادت میشود و از آن جنبهای که طلب حاجت است، در صورتی که توأم با اعتقاد به قدرت میت بر تصرف باشد موجب شرک ربوبی است.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۳۹ #9
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
دسته دوم: اعمالی که برای اولیاء خدا پس از مرگشان انجام میشود[21]
اعمالی همچون نذر، ذبح، صدقه و مانند اینها که برای اولیاء خدا انجام میشود نیز محل نزاع است. برای روشن شدن محل نزاع باید بگوییم تحقق این گونه اعمال برای اولیاء خدا به سه گونه متصور است؛
1. نذر، ذبح، صدقه یا غیر آن برای تقرب به خدا انجام میشود و صرفاً مورد مصرفش زائران اولیاء الهی یا امور مربوط به آنان است. مثلاً شخصی نذر میکند برای خوشنودی خداوند زائرین قبر پیامبر را اطعام کند.
2. نذر و... برای خداوند است و ثواب آن تقدیم به روح پیامبر یا اولیاء الهی میباشد. مثلاً مبلغی پول صدقه میدهد و میگوید ثوابش برای روح پیامبر اکرم (ص) باشد.
3. نذر یا قربانی برای جلب خوشنودی اولیاء خدا میباشد تا به این ترتیب، کسب رضای خدا را بنماید، یعنی همچنان که با اطاعت فرامین سنت نبوی و اطاعت از پیامبر اکرم (ص) موجب خوشنودی ایشان و رضای خدا شده است، با قربانی هم میخواهد موجب خوشنودی روح پیامبر و در نتیجه رضای الهی شود.
تقریباً بین شیعه و وهابیت اتفاق است که گونه اول و دوم شرک آمیز نیست، گرچه وهابیان این دو صورت را لغو میدانند، چون معتقدند ایصال ثواب به روح میت ممکن نیست. نزاع در گونه سوم است که آیا شرک آمیز هست یا خیر؟
استدلال وهابیان بر شرک بودن دسته دوم اعمال
آنها میگویند اولاً تمام نذورات، ذبائح و سایر اعمال مسلمین که برای ارواح انجام میشود در این فرض جا دارد. ثانیاً تمام عاملان این اعمال، عیناً به همان نحوی که با عمل نذر به خداوند تقرب میجویند به اولیاء خدا نیز تقرب میجویند و تقرب آنها با این اعمال به اولیاء الهی، عین همان تقربی است که مشرکین جاهلی از طریق قربانی کردن و غیر آن به بتها میجستند و لذا شرک عبادی است.[22]
بن باز در این مورد میگوید:«حال غالب بندگان قبور آن است که با طواف قبور و ذبح و نذر برای صاحبانشان، به آنان تبرک میجویند و این اعمال شرک اکبر است و هر کس این گونه بمیرد کافر مرده است و غسل دادن و نماز خواندن بر او واجب نیست.»[23]
امّا شیعیان معتقدند تقرب به آن معنایی که مقصود مشرکان در مورد بتها بود اینجا هرگز مقصود مسلمین نیست. تقرب مشرکان توأم با عقیدهء خاصی در مورد اله بودن بتها بود و خطاب قرآن به آنها تحت عنوان مشرک نیز بر اساس همین ایدهء آنهاست.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۰۱:۴۱ #10
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
دسته سوم: اعمال مربوط به قبر و تربت و مانند آن[24]
گذشت که دستهای از اعمال هست که در ارتباط با مشاهده مشرفه و قبور و تربت پاک انبیاء و اولیاء خدا میباشد. غرض از این اعمال طلب خیر و برکت میباشد، یعنی زائر مشاهد مشرفه از تمام کارهایی که نسبت به قبر، تربت و بارگاه معصومین انجام میدهد، مثل بوسیدن و لمس و... فقط یک چیز قصد میکند و آن تبرک است، یعنی اینکه از خیر و برکتی که به واسطهء مقام رفیع آن بزرگواران متوجه پیکر مطهر و قبر و تربت آن بزرگواران است، بهرهمند شود.
وهابیان در این دسته اعمال نیز ایراداتی به شیعه دارند. هر دو گروه قبول دارند که انبیاء الهی از آنجا که در مقام بندگی به اوج رسیدهاند، در حال حیات، وجود مبارکشان منشأ خیر و برکت است و میتوان به آثار آنان تبرک جست. نزاع بر سر این است که آیا پس از مرگ آنان هم تبرک به قبر و دیگر آثارشان جایز است یا اینکه موجب شرک است؟ وهابیها معتقدند بدن پیامبر پس از رحلتش هرگز حکم قبل از آن را ندارد و هیچ نفع و ضرری ندارد و اعتقاد به اینکه جسم پیامبر پس از رحلتش دارای خیر و برکت است، مثل نظر مشرکین درباره سنگها، درختان و بتها است که با لمس آنها، تبرک میجستند.
در مقابل شیعه، میگوید اعتقاد به وجود خیر و برکت در جسم مجرد از روح فردی بر اثر بندگی تام او نسبت به خدا هرگز مانند اعتقاد به وجود برکت در بتها به واسطه اعتقاد به الوهیت آنها نیست.
استدلال وهابیان بر شرک بودن دسته سوم اعمال
میگویند تبرک جستن به پیکر، قبر مطهر، ضریح اولیاء الهی به دو دلیل شرک و حرام است:[25]
1. بدن نبی (ص) و لباس و آثارش در زمان حیاتش ارزشمند و مایه خیر و برکت است، اما پس از مرگ، بر اساس ادله شرعی، جسم هیچ ارزشی ندارد و جمادی است چون دیگر جمادات و بدن نبی (ص) نیز از این قاعده مستثنی نیست و چون بوسیدن و لمس و... که نوعی خضوعاند برای جمادات، به معنای تعلق قلب شخص به خود آن جمادات است، لذا کسی که به جسم اولیاء الهی یا قبر آنها و... تبرک میجوید نیز عابد آنان و مشرک میباشد.
2.تبرک در حقیقت نوعی غلوّ در مورد انبیاء و اولیاء است، چون کسی که میداند خداوند گفته اینها نه مالک اثری هستند و نه شافعاند و در عین حال تبرک میجوید، نوعی قدرت و نفع و ضرر در آنها قائل است و این امر منجر به شرک ربوبی میشود.
محمد بن عبدالوهاب میگوید: «تبرک، غلو در مورد میت است و این امر به تدریج منتهی به طلب از او در عبادت وی میشود و این، شرک اکبر است.»[26]
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری