-
۱۳۸۷/۰۲/۲۹, ۱۷:۲۷ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۵
- نوشته
- 742
- مورد تشکر
- 1,780 پست
- حضور
- 8 روز 6 ساعت 51 دقیقه
- دریافت
- 21
- آپلود
- 0
- گالری
-
119
دعاهاي قرآني
بسم الله الرحمن الرحيم
همه مي دانيم برخي از دعاهايي كه خوانده مي شود از متن خود قرآن استخراج شده است بنده براي شروع ربناهايي كه از قرآن استخراج شده را تقديم مي كنم و از كاربران گرامي مي خواهم ديگر دعاها را بنويسند
كلمه «ربّنا» در قرآن فراوان تكرار شده ; ولى تنها حدود 66 مورد آن را از دعاهاى قرآنى مى توان شمرد . برخى از آن ها عبارتند از :
«ربّنا ءاتنا فى الدنيا حسنة و.. .» (201 بقره )
، «ربّنا أَفرغ علينا صبراً و.. .» (250 بقره )
، «ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هديتنا .2. .» (8 آل عمران ) ،
«ربّنا اغفر لنا ذنوبنا وإسرافنا فى أمرنا.. .» (147 آل عمران ) ،
«ربّنا ظلمنا أنفسنا وان لم تغفر لنا و.. .» (23 اعراف ) ،
«رَبَّنا اغْفر لى ولوالدىّ و.. .» (41 ابراهيم ) ،
«ربّنا اغفر لنا ولإخوننا الذين سبقونا بالايمن و.. .» (10 حشر) ،
«ربّ زدنى علماً» (114 طه ) و 25 تا 28 طه ، 97 و 98 مؤمنون ، 9 و 63 نمل ، 38 آل عمران ، 74 فرقان ،.. .
از آن جمله در آيه 286 بقره مى خوانيم :
پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم ، ما را مؤاخذه مكن . پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان ) بر كسانى كه پيش از ما بودند ، قرار دادى . پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداريم بر ما مقرّر مدار و آثار گناه را از ما بشوى . ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده . تو مولا و سرپرست مايى . پس ما را بر جمعيّت كافران پيروز گردان .•
پاورقي:
جهت اطلاع بيشتر ر .ك : دعاهاى قرآن ، حسين واثقى ، مركز انتشارات تبليغات اسلامي
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۳/۰۴, ۰۰:۲۲ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
دعاي حضرت ابراهيم خليل الله(ع)
رَب هَب لى حُكماً وَ أَلْحِقْنى بِالصلِحِينَ
حضرت ابراهيم(ع) يکي از پيامبران بزرگ الهي مي باشد که از برجستگان دعوت به توحيد در طول تاريخ وپدر بسياري از پيامبران مي باشد.
در زماني برانگيخته شد که مردم سخت در بت پرستي بودند وبت هاي گوناگوني را پرستش مي کردند.آن حضرت با مردم گفتگو مي کرد و بي خا صيّتي و پوچي بت ها را بر آنان شرح ميداد . آنان در برابر سخنان حکيمانه ابراهيم خليل الله (ع) تنها يک حرف داشتند و آن اين بود که{ پدران ما اينگونه مي کردند وما هم به را آنان مي رويم...}
اين منطق آنها بود منطق پيروي از گذشتگان ، هرچند که کارشان اشتباه بوده باشد.
ابراهيم(ع)گفت:: خداوند آن است که پروردگار هستي است .او که مرا آفريد وهدايتم مي کند .او که مرا طعام و نوشيدني ميدهد وهر گاه بيمار شدم شفايم ميدهد .او که مرا مي ميراند و سپس زنده مي کند .او که اميدوارم در روز قيامت گناه مرا بيامرزد...
سپس ابراهيم دست به دعاء برداشت واينچنين دعاء کرد«« رَب هَب لى حُكماً وَ أَلْحِقْنى بِالصلِحِينَ*وَاجْعَل لى لِسانَ صِدْقٍ فى الاَخِرِينَ*وَ اجْعَلْنى مِن وَرَثَةِ جَنَّةِالنَّعِيمِ*وَ اغْفِرْ لاَبى إِنَّهُ كانَ مِنَ الضالِّينَ*وَ لاتخْزِنى يَوْمَ يُبْعَثُونَ*»»(شعراء/83- 87)
{پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما، و مرا به صالحان ملحق كن - و براى من در ميان امتهاى آينده زبان صدق (و ذكر خير) قرار ده - و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان - و پدرم (عمويم ) را بيامرز كه او از گمراهان بود - و مرا در روزى كه مردم مبعوث مى شوند، شرمنده و رسوا مكن}
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۳/۰۴, ۰۰:۳۴ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
دعاي حضرت نوح(ع)
... رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً * إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً كَفَّاراً *
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَاراً* (نوح –آيات 26-28)
در قران کريم يک سوره به نام حضرت نوح آمده است وتمام اين سوره مربوط به داستان ان حضرت مي باشد.
خداي متعال مي فرمايد: « ما نوح را به سوي قومش فرستاديم پيش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آيد . او به مردم گفت : من شما را هشدار مي دهم ، خدا را بپرستيد وتقواي الهي را پيشه کرده ومرا اطاعت کنيد . اگر چنين کنيد خداوند شما را مي آمرزد واجل شما را به تأ خير مي اندازد»
اين پيام وتبلغ ، مردم را بيدار نکرده وبهمين سبب نوح از سرِدرد با خداوند چنين گفت : « بارالها ، شب وروز مردم را دعوت کردم وفرا خواندم مردم بيشتر گريزان شدند،هرگاه آنان را به آمرزش تو دعوت مي کنم انگشت به گوش مي کنند ، لباس بر سر مي کشند تا پيام مرا نشنوند وبر کردار خود اصرار مي ورزند . بطور علني و پنهاني انان را فرا خواندم وگفتم از پروردگار تان طلب امرزش کنيد چرا که او آمرزند ه است. اوست که باران بر شما فرو مي فرستد واموال وفرزندان به شما مي دهد وباغها ونهرها برايتان فراهم مي سازد»
نوح سپس آيات و نشانه هاي حق تعالي را در عالم آفرينش برايشان بازگو کرد . امّا باز هم از از خواب غفلت بيدار نشدند وبه يکديگر سفارش مي کردند که از بت هاي خود دست بر نداريد . آنان در گناهان خود غوطه ور شدند . وسرانجام اهل جهنّم شدند .
در اين هنگام نوح دست به دعا برداشت وبه پروردگار خود عرضه داشت:
رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً * إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً كَفَّاراً * رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَاراً* نوح –آيات 26-28)
{{ با رالها ، از کافران بر روي زمين هيچ کس را باقي نگذار . اگر آنان را رها کني بندگان تو را گمراه مي کنند و به جز تبه کارِ کافر فرزندي نياورند . بار الها ، مرا و پدر ومادر مرا وهر مؤمني را که به خانه ام وارد شود وهمه مردان وزنان با ايمان را بيامرز و بر نابودي ستمگران بيفزاي.}}
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۲ #4
دعاى آدم و حوا
آدم و حوا داستان پر رمز و رازى دارند. خداوند آنان را در بهشت جاى داد و دستور داد تا از فلان ميوه يا دانه نخورند. اما شيطان آنان را وسوسه كرد و آنان از آن خوردند و گرفتار شدند. خداوند به آنان گفت: «آيا من شمارا از آن نهى نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست.»
در اين هنگام، آدم و حوا توبه كردند و دست به دعا برداشتند و گفتند:
رَبّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكونَنَّ مِنَ الخاسِرينَ؛(1)
بارالها، ما به خود ستم كرديم ـ كه نافرمانى تو كرديم ـ اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى ما از زيان كاران خواهيم بود.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۲ #5
دعاى سربازان طالوت
يكى از داستانهاى قرآنى داستان طالوت و جالوت است. بنىاسرائيل پس از دوره حضرت موسى عليهالسلام به پيغمبر خود مىگويند: «فرماندهى را بر ما بگمار تا به فرمان او در راه خدا پيكار كنيم.» از جانب حق تعالى، طالوت به فرماندهى آنان گماشته مىشود. در آغاز آنان از اين انتصاب رخ بر مىتابند و نمى پذيرند، سرانجام با تأكيد پيامبر الهى به آن تن مىدهند و در ركاب او براى نبرد باجالوت كافر تبه كار و لشكر او حركت مىكنند.
دولشكر مقابل يكديگر صف آرايى مىكنند و آماده نبرد مىشوند. سربازان موحّد طالوت در اين هنگام دست به دعا بر مىدارند و مىگويند:
رَبَّنا أَفْرِ غْ عَلَيْنا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَى الْقَومِ الكافِرينَ؛(1)
بارالها، صبر و پايدارى بر ما فروريز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر كافران پيروز فرما.
و سپس به كارزار مىپردازند. موحّدان پيروز، و كافران فرارى مىشوند.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۳ #6
دعاى سليمان عليهالسلام براى حكومتى بىنظير
سليمان و پدرش داود از پيامبران الهى بودند كه خداوند در قرآن كريم از آنان به نيكى ياد مىكند. از آنجا كه سليمان عليهالسلام شيفته اسب بود، لشكريان او مسابقه اسب دوانى ترتيب داده بودند تا براى نبرد با دشمن آماده باشند وسليمان از آن سان مىديد. مسابقه به درازا كشيد ووقت فضيلت نماز سپرى شد. خداوند كه خواست سليمان را بيازمايد جنازهاى بر تخت او افكند. سليمان به در گاه الهى رو كرد و دست به دعا برداشت و گفت:
رَبِّ اغْفِرْ لى وَهَبْ لى مُلْكاً لا يَنْبَغى لأَحَدٍ مِنْ بَعْدى إِنَّكَ أَنْتَ الوَهّابُ؛(1)
خداوندا، مرا بيامرز و حكومتى به من ببخش كه شايسته هيچ كس پس از من نباشد، همانا تو بسيار عطا كنندهاى.
خداوند متعال هم خواسته او را بر آورد و حكومتى بىنظير به او عطا كرد. پس از گذشت هزاران سال هنوز هم داستان مُلك سليمان بر سر زبانهاست و از آن به بزرگى و عظمت ياد مىشود.
1 . ص (38) آيه 35.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۴ #7
دعاى سليمان عليهالسلام براى توفيقِ بر شكر نعمتهاى الهى
در دعاى پيشين گفتيم كه خداوند حكومتى بىنظير به سليمان داد. گرچه بسيارى از مردم آنگاه كه به قدرت و ثروت مىرسند خداوندى را كه صاحب نعمت است فراموش مىكنند، اما سليمان هرگاه به نعمتهاى مادى و معنوى كه خداوند به او و پيشتر به پدرش حضرت داود داده بود نظر مىافكند، مىگفت: اين از فضل و كرامت خداى من است.به من نعمت داده تا ببيند سپاسگزارى يا ناسپاسىاش مىكنم.
روزى سليمان با لشكريانش از سرزمينى مىگذشتند و شنيد كه مهتر مورچگان به مورچگان گفت: به لانههاى خود برويد مبادا سليمان و لشكريانش شما را لگدمال كنند. سليمان كه زبان همه موجودات را مىدانست تا اين سخن را شنيد به خنده آمد و دست به دعا برداشت و چنين گفت:
رَبِّ أَوْزِعْنى أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الّتى أَنْعَمْتَ عَلَىّ وَعَلى والِدَىَّ وَأَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضيهُ وَأَدْخِلْنى بِرَحْمَتِكَ فى عِبادِكَ الصّالِحينَ؛(1)
بارالها، به من الهام كن نعمتهايى را كه به من و به پدر و مادرم دادهاى سپاس و شكر بگذارم، كارهاى نيك كه مورد پسند تو باشد انجام دهم و از سر لطف و رحمت خود، مرا در زمره بندگان نيكوكارت قرارده.
1 . نمل (27) آيه 19.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۴ #8
داود و سليمان عليهماالسلام حمد الهى كردند
حمد و سپاسِ كسى كه كمك و يارى كرده است پسنديده و لازم است. و چه كسى چون خداوند بذل و بخشش و احسان مىكند! او كه هر چه نعمت و توان و كمال داريم از اوست. خداوند به دو پيامبرش داود و سليمان نعمتهاى فراوانى داد و برخى نعمتها به آن دو داد كه به ديگران نداد. به داود علم قضاوت داد و آهن را در دست او نرم كرد و به سليمان آشنايى به زبان پرندگان و حيوانات، تسخير شياطين و جن، هوانوردى و حكومت بىمانند داد. ليكن آندو پيشواى موحدان، سپاس حق گزاردند و گفتند:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ؛(1)
حمد و سپاس از آن خدايى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى داد.
1 . نمل (27) آيه 15.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۵ #9
دعاى بلقيس ملكه سبا
خداوند به سليمان حكومتى بىنظير عطا كرد. پرندگان نيز در تسخير سليمان بودند. روزى سليمان در ميان پرندگان، هدهد را نديد. زمانى نگذشت كه هدهد باز آمد و گفت: از سرزمين سبا براى تو خبرى آوردهام. در آنجا زنى با امكانات بسيار و تختى عظيم حكم مىراند و مردم آن در برابر خورشيد سجده مىكنند.
سليمان نامهاى به ملكه آن سرزمين مىنويسد و هدهد آن را به مقصد مىرساند. ملكه پس از رايزنى و مشورت با سران، هديهاى براى سليمان مىفرستد كه سليمان آن را نمى پذيرد.
پس از گذشت زمان و مراحلى، ملكه به سوى دربار سليمان بار سفر مىبندد و وارد كاخ سليمان مىشود و به نشانه توبه و ايمان مىگويد:
رَبِّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسى وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ؛(1)
بارالها، من بر خودم ستم كردم و باسليمان به خداوند عالميان ايمان آوردم.
1 . نمل (27) آيه 44.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۳, ۱۵:۵۶ #10
دعاى حضرت ايّوب عليهالسلام
ايوب يكى از پيامبران الهى است كه به خاطر صبرش زبانزد همگان است. خداوند به ايوب نعمت بسيار داده و او هم به طاعت الهى كمر بسته و شكرگزار نعمتهاى الهى بود. شيطان به بندگى ايوب حسد برد و گفت: خداوندا، اگر ايوب فرمانبر است به خاطر نعمتهايى است كه به او دادهاى، و گرنه فرمان نمىبرد.
سرانجام، زمينه و زمان آزمايش ايوب فرا رسيد و گرفتار امتحان الهى شد.
ايوب ثروت و مكنت و فرزندان را يكى پس از ديگرى از دست داد. در تمام مراحل اين آزمايش بزرگ، صبر ايوب بر حوادث و پيشامدهاى تلخ چيره شد و آنگاه كه نيمهجانى بيش برايش نمانده بود دست به دعا برداشت و چنين گفت:
أَنّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمينَ؛(1)
بارالها، ضرر و زيان به جان من رسيد و تو ارحم الراحمين هستى.
شيخ طبرسى گويد: «اين سخن ايوب، كنايهاى ظريف براى طلب حاجات است.»(2)
در آيه ديگر آمده است كه ايوب چنين گفت:
أَنّى مَسَّنِىَ الشَيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ؛(3)
پروردگارا، شيطان باسختى و رنج و عذاب به سراغ من آمد.
به هر حال، دعاى ايوب مستجاب شد و از اين امتحان بزرگ سربلند برآمد و بر شيطان و پيروانش روشن شد كه ايوب در شادى و غم، دارايى و ندارى، تندرستى و بيمارى خدا پرست و خدا دوست است.
ندا رسيد: «با پايت زمين را بخراش، چشمهاى بر مىآيد كه آبش بيمارىهاى تو را مداوا مىكند و هم نوشيدنى گوارا براى تو است.» خداوند سلامتى را به او بر گرداند و از فرزندان و خاندان دو چندان به او عنايت كرد. ثروت و مكنت رفته باز آمد و زندگى او بيش از پيش رونق يافت.
درباره تفسير «از فرزندان دو چندان به او عنايت كرد» از امام صادق عليهالسلام پرسيدند، آن حضرت فرمود: «علاوه بر فرزندانى كه در اين امتحان بزرگ از دنيا رفته بودند، فرزندانى كه پيش از آن هم از ايوب وفات يافته بودند، زنده شدند(4)».
1 . انبياء (21) آيه 83 .
2 . مجمع البيان، ج7، ص59 .
3 . ص (38) آيه 41.
4 . صافى، ج3، ص351.
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری