صفحه 2 از 2 نخست 12
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: آيا تمام آيات قرآن شأن نزول دارند؟

  1. #11

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۰
    نوشته
    660
    مورد تشکر
    996 پست
    حضور
    9 ساعت 34 دقیقه
    دریافت
    265
    آپلود
    0
    گالری
    0



    شان نزول یا روایت تاریخی است و یا روایت از معصوم و در هر دو صورت علاوه بر بررسی سندی و محتوایی نباید با قرآن و روایت قطعی و متواتر و عقل سلیم ناسازگار باشد.
    اتفاقی که گاها در دنیای اسلام افتاده است در بحث های فقهی چون با عمل مکلف سر و کار داشته ایم، کاملا روایات فقه الحدیث شده اند اما در تفسیر و اخلاق و ... متاسفانه نه و حتی ما رجال تفسیری بسیاری داریم که مجهولند گرچه خیلی افراد بزرگی هم بودند.
    ان شاإ الله جناب برادر عزیز پاسخگو که بحث رو متقبل شدند روی موضوع کار میکنن و نشون خواهند داد تناقض ها رو . حقیر وقتم کم است و از دوست گرامی منتقد عذر خواهی می کنم که نمیتونم مفصل به این بحث بپردازم. اما مثلا ی نمونه رو بگم که خودتون دنبال کنین. سوره عبس در شان نزول 4 آیه ابتدایی این سوره که ایا خظاب به پیامبر است یا شخصی مثل عثمان
    یا در مورد شان نزول سوره عادیات که برخی اون را مدنی و در مورد علی ع دانستند اما به اتفاق همه جداول ترتیب نزول در رتبه 14 است.
    یا در مورد آیه 94 سوره حجر
    فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ (94)
    که این شإن نزول اصلا درست نیست و این شان نزول باعث شده یک غلط فاحش ما در تاریخمان هم راه پیدا کند و آن سه سال دعوت مخفیانه پیامبر ص است که بعد از سه سال از مخفیانه در آمد. درحالی که سوره حجر سوره های اوائل نیست و قطعا از سال ششم به بعد حداقل نازل شده و این ایه هم استثنایی نیست.
    این شان نزول را با هم بخوانید.

    تفسير القمي، ج‏1، ص: 378
    فإنها نزلت بمكة بعد أن نبأ رسول الله ص بثلاث سنين
    14، 1 و ذلك أن النبوة نزلت على رسول الله يوم الإثنين و أسلم علي يوم الثلاثاء ثم أسلمت خديجة بنت خويلد زوجة النبي ص ثم دخل أبو طالب إلى النبي ص و هو يصلي و علي ع بجنبه و كان مع أبي طالب ع جعفر فقال له أبو طالب صل جناح ابن عمك فوقف جعفر على يسار رسول الله ص فبدر رسول الله ص من بينهما فكان رسول الله ص يصلي و علي و جعفر و زيد بن حارثة و خديجة يأتمون به فلما أتى لذلك ثلاث سنين أنزل الله عليه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ و المستهزءون برسول الله ص خمسة الوليد بن المغيرة و العاص بن وائل و الأسود بن عبد المطلب [المطلب‏] و الأسود بن عبد يغوث و الحرث بن طلاطلة الخزاعي، أما الوليد فكان رسول الله ص دعا عليه لما كان يبلغه من إيذائه و استهزائه فقال اللهم أعم بصره و أثكله بولده فعمي بصره و قتل ولده ببدر [و كذلك دعا على الأسود بن يغوث و الحارث بن طلاطلة] فمر الوليد بن المغيرة برسول الله ص و معه جبرئيل ع فقال جبرئيل يا محمد هذا الوليد بن المغيرة و هو من المستهزءين بك قال نعم و قد كان مر برجل من خزاعة و هو يريش نبالا له فوطأ على بعضها فأصاب عقبه قطعة من ذلك فدميت فلما مر بجبرئيل أشار إلى ذلك الموضع فرجع الوليد إلى منزله و نام على سريره و كانت ابنته نائمة أسفل منه فانفجر الموضع الذي أشار إليه جبرئيل أسفل عقبه فسال منه الدم حتى صار إلى فراش ابنته فانتبهت فقالت الجارية انحل وكاء القربة، قال ما هذا وكاء القربة و لكنه دم أبيك فاجمعي لي ولدي و ولد أخي فإني ميت، فجمعتهم فقال لعبد الله بن أبي ربيعة إن عمارة بن الوليد بأرض الحبشة بدار مضيعة فخذ كتابا من محمد إلى النجاشي أن يرده ثم قال لابنه هاشم و هو أصغر أولاده يا بني أوصيك بخمس خصال فاحفظها: أوصيك تفسير القمي، ج‏1، ص: 379
    بقتل أبي درهم الدوسي فإنه غلبني على امرأتي و هي بنته و لو تركها و بعلها كانت تلد لي ابنا مثلك و دمي في خزاعة و ما تعمدوا قتلي و أخاف أن تنسوا بعدي و دمي في بني خزيمة بن عامر و دياتي [رثاثي و دياني‏] في ثقيف فخذه و لأسقف نجران علي مائتا دينار فاقضها ثم فاضت نفسه و مر ربيعة بن الأسود برسول الله ص فأشار جبرئيل إلى بصره فعمي و مات، و مر به الأسود بن عبد يغوث فأشار جبرئيل إلى بطنه فلم يزل يستسقي حتى انشق بطنه، و مر العاص بن وائل فأشار جبرئيل إلى رجليه فدخل عود في أخمص قدمه و خرج من ظاهره و مات و مر به الحارث بن طلاطلة فأشار جبرئيل إلى وجهه فخرج إلى جبال تهامة فأصابته من السماء ديم استسقى حتى انشق بطنه و هو قول الله «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ».
    14 فخرج رسول الله ص فقام على الحجر فقال «يا معشر قريش يا معشر العرب أدعوكم إلى شهادة أن لا إله إلا الله و أني رسول الله و آمركم بخلع الأنداد و الأصنام فأجيبوني تملكوا بها العرب و تدين لكم العجم و تكونوا ملوكا في الجنة» فاستهزءوا منه و قالوا جن محمد بن عبد الله و لم يجسروا عليه لموضع أبي طالب فاجتمعت قريش إلى أبي طالب فقالوا يا أبا طالب إن ابن أخيك قد سفه أحلامنا و سب آلهتنا و أفسد شباننا و فرق جماعتنا فإن كان يحمله على ذلك العدم جمعنا له مالا فيكون أكثر قريش مالا و نزوجه أي امرأة شاء من قريش، فقال له أبو طالب ما هذا يا ابن أخي فقال: يا عم هذا دين الله الذي ارتضاه لأنبيائه و رسله بعثني الله رسولا إلى الناس، فقال يا ابن أخي إن قومك قد أتوني يسألوني أن أسألك أن تكف عنهم، فقال يا عم لا أستطيع أن أخالف أمر ربي فكف عنه أبو طالب ثم اجتمعوا إلى أبي طالب فقالوا أنت سيد من ساداتنا فادفع إلينا محمدا لنقتله و تملك علينا، فقال أبو طالب قصيدته الطويلة يقول فيها:
    و لما رأيت القوم لا ود عندهم و قد قطعوا كل العرى و الوسائل‏
    تفسير القمي، ج‏1، ص: 380
    كذبتم و بيت الله يبرأ محمد [نبرئ محمدا] و لما نطاعن دونه و نناضل‏


    و نسلمه حتى نصرع حوله و نذهل عن أبنائنا و الحلائل‏
    .
    فلما اجتمعت قريش على قتل رسول الله ص و كتبوا الصحيفة القاطعة جمع أبو طالب بني هاشم و حلف لهم بالبيت و الركن و المقام و المشاعر في الكعبة لئن شاكت محمدا شوكة لأبثن عليكم بني هاشم فأدخله الشعب و كان يحرسه بالليل و النهار قائما على رأسه بالسيف أربع سنين، فلما خرجوا من الشعب حضر أبا طالب الوفاة فدخل إليه رسول الله ص و هو يجود بنفسه فقال: يا عم ربيت صغيرا و كفلت يتيما فجزاك الله عني خيرا أعطني كلمة أشفع لك فيها عند ربي، فروي أنه لم يخرج من الدنيا حتى أعطى رسول الله الرضى، و قال رسول الله ص لو قمت المقام المحمود لشفعت لأبي و أمي و عمي و أخ لي كان مواخيا في الجاهلية


    که از این موارد بسیار است.
    یا موارد دیگری که اگر برسم خدمتتون میگم تا خودتون تعقیب کنین
    یا علی
    التماس دعا
    ویرایش توسط همگام با وحي : ۱۳۹۰/۰۳/۲۶ در ساعت ۲۳:۵۲

  2. #12

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۹۰
    نوشته
    1,521
    مورد تشکر
    3,580 پست
    حضور
    18 روز 21 ساعت 22 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    جمع بندی




    پرسش:
    آيا تمام آيات قرآن شأن نزول دارند؟ نمونه هایی از شأن نزول هایی دروغین و علت آن را بیان بفرمایید؟


    پاسخ:
    در ابتدا باید مشخص شود كه آيا اساساً فرقی ميان شأن نزول و سبب نزول وجود دارد يا نه؟ بيشتر مفسران فرقی ميان اين دو قائل نشده‌اند و هر مناسبتی را كه ايجاب كرده است آيه يا آيه‌هايی نازل شود، گاه سبب نزول و گاه شأن نزول گفته‌اند. در صورتی كه ميان اين دو عبارت فرق است.
    از اين جهت كه شأن نزول اعم از سبب نزول است هر گاه به مناسب جريانی در باره‌ شخص و يا حادثه‌ای، خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره‌ فرض احكام، آيه يا آياتی نازل شود همه‌ اين موارد را شأن نزول آن آيات می گويند، مثلاً می گويند كه فلان آيه درباره‌ عصمت انبياء يا عصمت ملائكه يا حضرت ابراهيم يا نوح يا آدم نازل شده است كه تمامی اينها را شأن نزول آيه می گويند؛ اما سبب نزول، حادثه يا پيشآمدی است كه متعاقب آن آيه يا آياتی نازل می شود و به عبارت ديگر آن پيشآمد باعث و موجب نزول می شود لذا سبب اخصّ است و شأن اعم.(1)

    پاره‌ای از آيات قرآن سبب و نزول ندارند گر چه برای هدفی نازل شده‌اند مثلاً برای هدايت، مثل قصه‌ حضرت موسی (علیه السلام) و ... اما برخي از آيات قرآن سبب و نزول دارند كه در واقع اين دسته از آيات قرآن با توجه به شرايط مكانی و زمانی، در باره‌ گروهی، قومی، شخصيتی و يا برای حل مشكلی در جامعه نازل شده است.
    مثال‌های زيادی در اين‌باره در قرآن به چشم می خورد به عنوان مثال خاتم بخشي اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) در ركوع نماز و نزول آيه‌ ولايت، يكی از حوادثی كه باعث نزول آياتی از قرآن كريم شد؛ حادثه‌ای بود كه همگامی نماز با زكات را ـ كه در اكثر قريب به اتفاق آيات قرين يكديگر ذكر شدند ـ تجسم بخشيد .
    يعنی آن‌گاه كه اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) در حال ركوع نماز، توجه به خلق و مستضعفان را به عنوان نتيجه و لازمه‌ توجه به حق اعلام كرد، انگشتری خود را بيرون آورده و به آن شخص فقير می دهند. از پی آن آيات 55 و 56 سوره‌ مباركه‌ مائده نازل می شوند: «انما وليُّكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون، و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون»

    روايات بسياری از طريق شيعه و سنی وارد شده كه دلالت مي‌كند بر اين‌كه دو آيه‌ فوق در شأن اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) نازل شده و نزول آن پس از خاتم بخشی اميرالمؤمنين در ركوع نماز بوده است.(2)و(3)
    مطلب بعدی در رابطه با سبب نزول اين كه، ممكن است برخی از آيات و روايات در باب آن الان در دسترس نباشد و اين به دليل اينكه پيشينيان در اين زمينه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نكرده‌اند، جز اندكی كه كاملاً چاره‌ ساز نيست. شايد يكی از علل عدم ضبط دقيق اين بود كه خودشان آشنا به وضع بودند و ديگر نيازی نمی ديدندكه معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آينده ثبت كنند.
    بعدها رواياتی در اين زمينه فراهم شد كه بيشتر دارای ضعف سند و غير قابل اعتماد بوده و احياناً اعمال غرض در كار وجود داشته است، به ويژه در دوران تاريك حكومت بنی اميه كه از روی غرض ‌ورزی، آيات بی شماري با تنظيم شأن نزول‌های جعلی، به طور دلخواه تفسير و تأويل شده است.(4)

    _ مطلب دیگر:
    نمونه ای از شأن نزول دروغی برای آیه «لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل اللّه باموالهم و انفسهم»(5)می باشد که شأن نزول بدین مضمون نقل کرده اند:
    وقتی آیه مزبور نازل شد کلمه «غیر اولی الضرر» در آن نبود و عبد اللّه بن ام مکتوم که نابینا بود نزد رسول خدا آمد و گفت: آیه یاد شده مجاهدان را بر قاعدان مطلقا فضلت داده و افراد عاجز را استثناء نکرده است، آیا من که نابینا هستم و از شرکت در جهاد عاجزم نزد خدا رخصت و عذری ندارم و باید محرومیت از فیض و ثواب جهاد و بی بهره ماندن از درجه مجاهدان را تحمل کنم؟
    آن حضرت فرمود:درباره تو و افرادی مثل تو، به من امری نشده است و نمی دانم برای تو و اصحابت عذری هست یا نه؟(6)

    عبد اللّه بن ام مکتوم به درگاه خدا استغائه کرد و گفت:خدایا من نابینا هستم و از تو می خواهم که مشکل مرا حل کنی، آنگاه خدا کلمه «غیر اولی الضرر» را جداگانه نازل کرد که بعد «من المؤمنین» قرار گیرد تا افرادی مانند ابن ام مکتوم از کلیت آیه استثناء شوند و روشن گردد که مجاهدان از قاعدانی که عذر شرعی ندارند برترند نه از افرادی که مانند ابن ام مکتوم عذر شرعی دارند.

    لازمه این داستان این است که نعوذ باللّه خدا اول نمی دانست کسانی که عذری مثل نابینایی دارند باید از این حکم کلی که قاعدان با مجاهدان مساوی نیستند استثناء شوند، ولی وقتی ابن ام مکتوم نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفت و در مقابل سؤال خود جواب قانع کننده ای نشنید و به درگاه خدا استغائه کرد و نابینایی خود را مطرح نمود، آنگاه خدا دانست آیه نازل شده که کلمه «غیر اولی الضرر» ندارد ناقص است و بایدکلمه یاد شده اضافه شود، سپس کلمه «غیر اولی الضرر» را جداگانه نازل کرد تا در آیه درج شود و کمبود آن برطرف گردد.!(7)

    __________________
    (1) آيت الله محمد هادي معرفت، تاريخ قرآن، ص 65 و 66.
    (2) دكتر سيد محمد باقر حجتي، اسباب النزول ،74 ش، ص 27 و 28.
    (3) دكتر حبيب الله طاهري، درس‌هايي از علوم قرآن،جلد دوم، ص 275و 276.
    (4) آيت الله معرفت، تاريخ قرآن، ص 64.
    (5) نساء،آیه95
    (6) سنن بيهقی،جزء 5، ص228- 229.
    (7) کیهان اندیشه ـ شمارۀ42 ، خرداد و تیر 1371،مقاله شأن ‌نزولهای مجعول زمینه ساز تفسیرهای ناروا از قرآن،نعمت الله صالحی نجف آبادی.


    ویرایش توسط عظيم : ۱۳۹۵/۰۴/۰۸ در ساعت ۰۱:۱۸ دلیل: همکار ویراستار تدوین
    آيا تمام آيات قرآن شأن نزول دارند؟

    آیدی قبلی بنده : پاسخگوی معارف قرآن



صفحه 2 از 2 نخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود