جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: سوالات متفرقه پیرامون: احکام جزائی و کیفری، دیه، قصاص، تعذیر
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۵, ۰۸:۳۳ #21
اگر دلیل حکم اقتصادی است، خب ممکنه زن سرپرست خانواده باشه و خرج خانواده را تأمین کنه. آیا اونوقت دیه زن برابر با مرد میشه؟!
حالا جواب شما:
اینکه در حال حاضر بعضی از علما دیه را برابر اعلام کرده اند، بر اساس همین مسئله است.یعنی در شرایط حاضر که بسیاری از زنان مانند مردان در تامین مخارج زندگی سهیمند، دیه اشان نیز برابر شده.البته خیلی از زنان نقش کلیدی در تامین مخارج ندارند و حکمت وجود دیه نیز نقش کلیدی در تامین مخارج است نه کمکی و فرعی!
در برخی اعضای بدن دیه زن و مرد برابر است و آن اعضا عموما اعضایی هستند که ربط چندانی به نان آوری خانواده ندارند یعنی در وضعیت کاری و عملی فرد تاثیر چندانی مانند زمینگیر شدن و .. ندارند.دیه حکمتهای گوناگون دارد یکی از انها جلوگیری از اتکاب جرم است اما دلیل اصلی اقتصادی است.
این هم که تعیین نصف یا کامل بودن دیه را به عهده دادگاه بگذاریم تا برای هر زنی که نقش مهم در تامین مخارج خانواده دارد، دیه کامل و برای زنان دیگر دیه نصف در نظر بگیرد ، شدنی نیست.چون باب بسیاری از جرائم را باز میکند و ممکن است بسیاری افراد کلاه برداری و ظاهرسازی کنند.علاوه بر آن باعث تشویق بانوان به کار بیرون از خانه که نه برایشان مفید است و نه در شانشان باشد،میشود.ممکن است باعث تنبلی و کم مسئولیت شدن همسرش نیز بشود.در کل هرج و مرج به وجود میاید(در عرض چندسال) و ممکن است مردی به این جهت همسرش را به جهت اعتیاد یا گرفتن زن دیگر یا .... بکشد تا پول دیه را از فردی که قتل را به گردن وی انداخته ، بگیرد.شاید هم فردی شکاک باشد که خودش بدور از تحقیق و نظر دادگاه به خاطر شک ، زنش را کشته گردن فردی که به آن شک دارد،بیندازد و در نهایت پول دیه را نیز از وی بگیرد!(با اجرای این قوانین، راه برای بسیاری مفاسد باز میشود البته همه اینها در حد بررسی و بحث من و شماست یعنی در حد فرض یک قانون من درآوردی!)
دیه زن را مرد میگیرد و دیه زن را مرد!(یادمان باشد)
ویرایش توسط filis : ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ در ساعت ۰۸:۴۴
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۵, ۱۸:۴۵ #22
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام به شما دوست عزیز
چرائی احکام جزائی اسلام (بمانند سائر احکام اسلامی) تابع مصالح و مفاسدی است که از ناحیه شارع مقدس برای تکامل بشر نازل شده است، و اطلاع ما از مفاسد و مصالح اندک است.
و اگر دلیلی بیان می کنیم باید و حتما مستند به کلام معصوم (حاملان وحی) یا فقهاء جامع الشرائط باشد غیر از این باشد نامش دلیل نیست، مثلا اگر با تعقل و تدبر خودمان فلسفه ای برایش بیان کنیم در حدّ یک احتمال خواهد بود و ارزش علمی نخواهد داشت، زیرا ما عالم به مفاسد و مصالح احکام شرع نیستیم، ما بشریم و نهایت درک و عقل ما همین عالم مادی است.
لذا جواب سؤال فوق را از روایات و متون علمی نیافتم.
اما اینکه فرمودید:
مستند این حکمت چیست؟
قرآن، روایات، کدامیک؟
منتظر ارائه سند از جانب حضرتعالی هستم.
موفق باشید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۷, ۱۰:۱۴ #23
سلام بر شما
چرائی احکام جزائی اسلام (بمانند سائر احکام اسلامی) تابع مصالح و مفاسدی است که از ناحیه شارع مقدس برای تکامل بشر نازل شده است، و اطلاع ما از مفاسد و مصالح اندک است.
و اگر دلیلی بیان می کنیم باید و حتما مستند به کلام معصوم (حاملان وحی) یا فقهاء جامع الشرائط باشد غیر از این باشد نامش دلیل نیست، مثلا اگر با تعقل و تدبر خودمان فلسفه ای برایش بیان کنیم در حدّ یک احتمال خواهد بود و ارزش علمی نخواهد داشت، زیرا ما عالم به مفاسد و مصالح احکام شرع نیستیم، ما بشریم و نهایت درک و عقل ما همین عالم مادی است.
حکمت و دلیل بسیاری از احکام را ما از روی شواهد استخراج میکنیم.تاریخ اسلام و مسلمانان مملو است از تفکر و تعقل در باب دلایل و اسباب احکام برای فهم بهتر آنها و اجرای بهتر و در جای خود آنها.پس هیچ کس را نمیتوان بابت فکر کردن درباره علل احکام و به قول شما احتمالهایی که میتواند از حکمتهای آن حکم شرعی بدهد، منع کرد.من به نوبه خودم میتوانم در حد فهم خودم دلایلی برای آنها ذکر کنم.شما نیز میتوانید.وقتی فکرها روی هم ریخته شود،نتیجه خواهد داد.هدف شرکت در بحثهای این سایت نیز همینست.ما نیز ادعایی در خصوص سندیت قطعی و علمی نتایج نداریم و هرگز آن را با نظر علما برابر نمیدانیم.برای هر فرد باید در حد فهم وی مسائل را توضیح داد شاید توضیح و دلیلی که یک فرد کم اطلاع بیاورد بسیار قانع کننده تر و قابل فهم تر برای مردم عادی باشد ما که نمیخواهیم احکام را استخراج کنیم! قصد من تنها روشن شدن برخی جهات موضوع و رفع شبهات تا اندازه ای که میتوانیم است.
شما و دیگر همکارانتان نیز در بخش حکمت برده داری عللی را عنوان کردید که بعضا در روایات نیامده بلکه از روی شواهد عنوان کردید.این شواهد میتواند اختلاف در اجرای یک حکم در دو شرایط مختلف باشد مثلا از این اختلاف در شرایط ، حکمت برخی مسائل نیز استخراج میشود آن وقت است که یک عالم میتواند با توجه به آنها در شرایط مختلف احکام را متناسب با آن بیان کند که به آن فقه میگویند! ما هرگز قصد نداریم جا پای علما بگذاریم.حالا من از شما میخواهم از همان دلایلی که در مورد حکمت عدم لغو کامل برده داری بیان کردید و اکثرا در روایات و آیات قرآن نیامده اند،چند مورد نیز برای این مسئله ذکر کنید تا موضوع ملموس تر و پذیرفتنی تر شود.
حالا پرسش جنابعالی!:
مستند این حکمت چیست؟
قرآن، روایات، کدامیک؟
منتظر ارائه سند از جانب حضرتعالی هستم.
اینکه بیشتر بودن دیه مرد به سبب نقش بیشتر و پررنگ تر اقتصادی وی است، کاملا مشخص است.شما خلاف آن باور دارید؟
البته از دیگر قرائن برمیاید که یکی دیگر از این حکمتها جنبه حمایتی و حفاظتی مرد است که با نبودن و یا ایجاد نقص در وی مشکلات بسیاری به وجود میاید.در آیه 49سوره بقره خداوند میفرماید:
وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ
و (به ياد آريد) هنگامى كه شما را از (چنگال) فرعونيان نجات داديم كه بدترين شكنجه را بر شما تحميل مىكردند، پسران شما را دسته جمعى سر مىبريدند و زنهاى شما را زنده نگه مىداشتند، و در اين كار از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ (براى شما) بود
نظیر این مضمون در آیه 6 سوره ابراهیم از زبان حضرت موسی (ع) نیز نقل شده است:
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یسْتَحْیونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ؛ إبراهیم/6
و ( به خاطر بیاورید ) هنگامی را که موسی به قومش گفت: نعمت خدا بر خود را به یادداشته باشید، زمانی که شما را از ( چنگال ) آل فرعون رهایی بخشید. همانا شما را به بدترین وجهی عذاب میکردند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را ( برای خدمتکاری ) زنده نگه میداشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
من در کتابی از آقای قرائتی در مورد نکات این آیه خواندم که نبود مردان باعث ایجاد فساد و دستبرد به خانواده و ناموس میشود.البته این دو آیه شریفه با برده داری یک مقدار در تضاد است که فعلا به آن نمیپردازیم.
خب! چنانچه دیدیم یکی از دلایل همین نقش حمایتی و به اصطلاح (قوام بودن) مرد بر زن است.
همه اینها را گفتم تا بدانید منظور من این نبود که تمام حکمت بیشتر بودن دیه مرد نسبت به زن فقط نقش اقتصادی است.(در واقع خواستم یک حکمت دیگر را در حد خودم بیان کرده باشم که در پست قبلی یادم رفت ذکر کنم:biggrin
برخی اعضای بدن زن و مرد در دیه برابر هستند که وقتی آنها را بررسی میکنیم متوجه میشویم که در نقش اقتصادی و محافظتی تاثیر چندانی ندارد.دیگر شواهد نیز همگی حاکی از این موضوع هستند.پس این نتیجه که یکی از بزرگترین حکمتهای بیشتر بودن دیه مرد نقش بیشتر اقتصادی وی است،مشخص شد.
اما با توجه به انکه در صدر اسلام زنانی بوده اند که در تامین هزینه خانواده کمک میکردند و نقش مکمل داشتند،ولی هیچ یک از روایات بر ایجاد تبصره در این مورد توسط ائمه (ع) دلالت نمیکند، متوجه میشویم که نقش مکمل اقتصادی نمیتواند باعث برابر بودن دیه زن با مرد شود.اتفاقا روایاتی از امام علی (ع) وجود دارد که کمک کردن زن در تامین هزینه خانواده البته با شغل های خانگی مانند خیاطی و .. را ستوده اند.
حالا مشخص شد؟؟
این همه وقت ما را گرفتید آن هم سر مسئله ای که موضوع اصلی این تاپیک نبود!!
ویرایش توسط filis : ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ در ساعت ۱۰:۲۳
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۷, ۱۲:۱۷ #24
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام به شما دوست عزیز
دقت کنید مطالب تاپیک خارج از موضوع نشود، قبل از ادامه بحث لطف کنید متن زیر را مطالعه کنید، بعد از آن در خدمت حضرتعالی خواهم بود، انشاء الله.
بیان مشروح از آیات عظام جعفر سبحانی و ناصر مکارم شیرازی درباره فلسفه احکام:
بسمه تعالی
گفتگو و پرسش و پاسخ در مورد فلسفه احکام و قوانین و مقررات اسلامی، از مهم ترین بحث هائی است که امروزه با آن سر و کار داریم
هرکس از خود مىپرسد ما چرا باید نماز بخوانیم؟ به زیارت خانه خدا برویم؟چرا رباخوارى در اسلام حرام است؟ تحریم خوردن گوشت خوک چه فلسفهاى دارد؟جواز تعدد زوجات در اسلام براى چیست؟ و علت تحریم ظروف طلا و نقره و ماننداینها چه مىباشد؟ ...
آیا ما چنین حقی داریم که از فلسفه احکام الهی سوال کنیم یا نه؟ و آیا ما می توانیم فلسفه احکام را درک کنیم یا خیر؟
برخی معتقدند که ما نباید دنبال فلسفه احکام برویم و بعضی بالعکس، درک فلسفه احکام را ضروری می دانند.
بحث از فلسفه احکام و قوانین و مقررات اسلامى، از مهمترین بحث هایى است کهامروزه با آن سروکار داریم و قسمت قابل توجهى از پرسش ها و پاسخ هاى ما راتشکیل مىدهد.
مطالعه متون اسلامى - قرآن و احادیث پیامبر (ص) و ائمه (ع) وگفتگوهاى اصحاب و یاران آنها - نشان مىدهد که همواره بحث از فلسفه احکامدر میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد؛
زیرا روش قرآن رایک روش استدلالى و منطقى آزاد مىدیدند و به خود حق مىدادند در مباحثمربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند.
اصولا اسلام خدا را چنین معرفى مىکند: وجودى است از نظرعلم و قدرت بی نهایت و بى نیاز از همه چیز و همه کس، و همه کارهاى او روىحکمت خاصى است - چه بدانیم و چه ندانیم - عبث و لغو و لهو درکار او راهندارد و پیامبران را براى تعلیم و تربیت و دعوت به سوى حق و عدالت فرستاده است.
چنین معرفى از «خدا» ما را به سؤال از فلسفه احکام و اسرارى که طبعا در زندگى و سعادت و سرنوشت ما دارد تشویق مىکند.
اگر تصور کنیم روش قرآن فقط استدلال در «اصول دین» و مسائل عقیدتى است نه «فروع دین» و «مسائل علمى»، اشتباه کردهایم.
زیرا مىبینیم قرآن مثلا پس از تشریع روزه ماه مبارک رمضان مىگوید: «لعلکم تتقون؛ تا شاید شما تقوا پیشه کنید» [سوره بقره، آیه 9]
و به این ترتیب فلسفه آن را پرهیز از گناه ذکر مىکند که در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامى، تسلط بر نفس و هوسهاى سرکش حاصل مىگردد.
در مورد مسافران و بیماران که از حکم روزه مستثنا هستند، مىگوید: «یریداللَّه بکم الیسر ولایرید بکم العسر؛ خداوند راحتى شما را مىخواهد، نهزحمت شما را.» [سوره بقره، آیه 185] و فلسفه آن را نفى عُسر و حرج و مشقتذکر مىکند.
در مورد تحریم قمار و شراب مىگوید: «انما یرید الشیطان ان یوقع بینکمالعداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر اللَّه و عن الصلوةفهل انتم منتهون؛ شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا (با این زیان و فساد و با این نهى اکید) خوددارى خواهید کرد؟!» [سوره مائده، آیه 91]
در مورد خوددارى از نگاه به زنان بیگانه مىگوید: «ذلک ازکى لهم؛ این براى آنان پاکیزهتر است.» [سوره نور، آیه 30]
در مورد «فىء» (قسمتى از اموال بیت المال) و علت اختصاص آن به بیت المالو صرف آن در مصارف مورد نیاز عمومى، مىفرماید: «کى لایکون دولة بنىالاغنیاء منکم؛ تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.» [سوره حشر، آیه 7] و موارد زیاد دیگر...
در احادیث پیامبر (ص) و ائمه هدى (ع) نیز موارد بسیار زیادى دیده مىشود که پیشوایان اسلام بدواً یا پس از پرسش مردم، به ذکر اسرار و فلسفه احکام پرداختهاند و کتاب معروف علل الشرایع (دلایل و فلسفه های احکام) تالیف محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق - همان طورى که از نامش پیداست - مجموعهاى از این گونه اخبار و مانند آن مىباشد.
بنابراین، هنگامىکه مىبینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادى به بیان فلسفه واسرار احکام مىپردازند، دلیل بر این است که چنین حقى را به ما دادهاندکه در این باره به بحث بپردازیم، در غیر این صورت مىبایست مردم را صریحا از غور و بررسى و دقت در این قسمت ممنوع سازند.
تا اینجا نتیجه مىگیریم: طرز برداشت اسلام از مسائل دینى بطور کلى، و بازبودن راه و باب استدلال در همه آنها، و نیز روش مسلمانان و یاران پیغمبر وائمه (ع) در خصوص اسرار احکام، چنین حقى را براى ما محفوظ داشته است.
اگر تصور شود ذکرفلسفه احکام ممکن است از اهمیت و قاطعیت و عمومیت آنها بکاهد اشتباه است؛بلکه به عکس با اشباع کردن عقل و روح انسان، احکام را داخل در زندگى او وجزء ضروریات و نیازمندیهاى وى مىسازد که نه تنها به عنوان تعبد خشک، بلکهبه عنوان یک واقعیت شناخته شده از آن استقبال خواهد کرد.
از سوى دیگر مىدانیم معلومات ما،هر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمىدانیم،اگر مىدانستیم لازم بود قافله علم و دانش بشر فورا متوقف گردد؛ زیرا بهپایان راه رسیده بود و این نادانیهاى ماست که دانشمندان بشر را به تلاش وکوشش دائمى براى یافتن «نایافتهها» و کشف «مجهولات» وا مىدارد.
بلکه آنچه مىدانیم در برابر آنچه نمىدانیم، قطرهاى در برابر دریا و یا سطرى از کتابى بسیار عظیم و بزرگ است.
حتى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است که اگر هم معلم و استادى براىشرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز ما استعداد درک آن را نداریم؛همان طور که بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسانهاى هزار سال پیششرح داده مىشد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاىعقل و فکر خود به سوى آن بروند.
این را نیز مىدانیم که احکام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوندسرچشمه مىگیرد، از مبدئى که همه حقایق هستى پیش او روشن است و گذشته وآینده و غیب و شهود براى او مفهومى ندارد، بلکه از همه چیز بطور یکسانآگاه است.
آیا با توجه به حقایق فوق، مىتوانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟
اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احکام داشتیم؟ خودمانمىنشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مىکردیم و این همه در سنگلاخهاى زندگى سرگردان نمىشدیم! وانگهى مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامىموجودات جهان و قوانینى که بر آنها حکومت مىکند و فلسفه وجودى هر یک رامىدانیم؟
احکام تشریعى جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است.
از مجموع این بحث چنین نتیجه مىگیریم که:
ما فقط به اندازه اطلاعات و میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مىتوانیم فلسفه و اسرار احکام الهى را دریابیم، نه همه آنها را؛
و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم.
مفهوم این سخن این است که هرگز نمىتوانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم،زیرا در این صورت ادعاى علم نامحدود براى خود کردهایم و دانش خود را درسطح دانش پروردگار آوردهایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست.
ما درباره فلسفه احکام الهى بحث مىکنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلفآنها آشناتر شویم، نه براى این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه.
این مساله درست به این مىماند که ما از پزشک معالج فوق تخصص خود،توضیحاتى درباره فواید و چگونگى تاثیر داروهایى که براى ما تجویز کردهبخواهیم تا آگاهى بیشترى به آن پیدا کرده و عملکرد بهتری در مورد مصرفدارو داشته باشیم، نه این که به کار بستن دستورات آن پزشک و خوردن داروها،مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما همطبیب باشیم!
منظور ازبحث و بررسى درباره اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احکام و دستورات عالى مذهبى با یک مشت تخیلات و حدس و گمان،فلسفه هایى سر هم کنیم و مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدى و اذان راوسیلهاى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصرا رژیمى براى لاغر شدن وحج را وسیلهاى براى کمک مالى به بادیه نشینیان عرب و رکوع و سجود رادستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیک بدانیم!
نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافی هاى تخیلی و مضحک، نه تنهاکسى را به دستورات علاقهمند نمىسازد، بلکه وسیله خوبى براى از بین بردنارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۷, ۱۲:۴۱ #25
سلام جناب پاسخگو
من با نظر شما کاملا موافقم.از لحن تند و توهین آمیزم عذرخواهی میکنم .قصدی نداشتم.قبول دارم که در نظرم پیرامون فلسفه تفاوت در مقدار دیه افراد، قطعیت داشتم و از این حیث اشتباهی بزرگ مرتکب شدم اما از اول نیز قصدم به بحث گذاشتن فلسفه این حکم تا حدی که یک مقدار از سوالات ذهنی پاسخ داده شود، بود.
در واقع مسئله برده داری مسئله ای است که باعث ایجاد تشکیک در یکی از دوستانم شده است و من بی صبرانه منتظرم تا پاسخی به وی بدهم بلکه اندکی از سوالات ذهنی وی که به قول خودش خسته شده است،پاسخ داده شود.
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۷, ۱۶:۴۵ #26
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
با سلام مجدد
طبق مبنائی که عرض شد مطالبی را فقط بعنوان احتمال برای احکام شرع مطرح میکنم.
بعد از امضای برده داری توسط شرع مقدس اسلام، نوبت به احکام جنبی این موضوع می رسد، ببینیم میتوانیم به حکمت قصاص نشدن غیر برده توسط برده شویم یا خیر؟
قطعا مطالب ذیل بعنوان علت و فلسفه حکم فقهی نخواهد بود زیرا همانطور که عرض شد علت احکام اگر از جانب شارع مقدس بیان شده باشد حجت است و الا در حد یک احتمال در حدّ خود باقی خواهی ماند.
مطلب زیر را در یکی از سایتها خواندم:
در دوره های برداری به عنوان مثال در برخی از مناطق، با توجه به اسناد ثبت شده، اگر برده ای برده دیگر را می کشت، خود می توانست توسط خواست برده دار به قتل برسد، زیرا حیات برده در دست برده داربود و از اینرو یک برده ی دیگر اجازه نداشت که به ملک او (که برده به قتل رسیده بود) دست یازی کند. از اینرو مجرم، نه به اتهام قتل یک انسان دیگر، که به دلیل زیان رسانی به ملک برده دار می توانست، به اعدام محکوم شود. در عین حال تشخیص جرم و اجرای مجازات نیز در بسیاری موارد توسط خود برده دار صورت می گرفت. به همین دلیل قتل برده توسط برده دار جرم محسوب نمیشد.
طبق استدلال فوق، وقتی برده ای به قتل می رسید در واقع به ارباب او ضرر می رسید و ارباب به دنبال جبران خسارت، فقط وجه را از قاتل دریافت می کرد، چراکه کشتن قاتل برده برای ارباب ارزش نداشت، بنابراین فقط خسارت طلب می کرد.
یک نکته نیز بعنوان قانع کردن فکر افراد عرض کنم:
اگر چند مسئله هم زمان مورد توجه قرار گیرد خیلی از ابهامات برطرف خواهد شد، قطعا شما و دوست محترمتان با تک تک اینها موافقید اما توجه هم زمان به آنها مشکل فوق را حل خواهد کرد انشاء الله.
1- خداوند مهربانترین است.
2- خداوند آگاه ترین است.
3- قرآن برای تکامل بشر است.
4- ما موجودی ضعیف و سراپا نقص، برای تکامل، به عمل به این دستورات نیازمنیدم.
5- عمل به ای دستورات خیرش به ما میرسد چه بدانیم مصلحتش را چه ندانیم.
6- و آخر کلام اینکه بخشی از فلسفه احکام به هیچ وجه به عقل نخواهد رسید پس چاره ای نیست جز تعبد در برابر آن ذات قادر متعال.
موفق باشید دوست عزیز.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۱۰/۲۸, ۰۹:۴۱ #27
سلام جناب پاسخگو
یافتم!
نظر شما را مطالعه کردم و با توجه به آن یک دلیل و احتمالی که برای این مورد میتوان ذکر کرد و از همه موارد قابل قبول تر است،را ذکر میکنم:
قرآن ولی دم را به بخشش توصیه میکند و بیشتر تاکیدش بر عدم قصاص است تا قصاص اما این حق را به ولی دم واگذار کرده تا انتقام خون عزیزشان را بگیرند یا ببخشند.این موضوع باعث جلوگیری از قتل میشود چرا که قاتل قبل از جنایت از عدم بخشش ولی دم واهمه دارد و از این حیث قصاص مایه حیات و زندگی است و از ارتکاب قتلهای بیشتر جلوگیری میکند.
اما زمانی که مقتول ولی دم ندارد (مانند برده) و اختیارش نیز دست فرد دیگری است نیازی به قصاص نیست چون حق قصاص به ولی دم میرسد نه صاحب برده! و وی در این باره حق و اختیاری ندارد تنها خسارت خود را از بابت قیمت خرید برده میتواند بستاند.در این شرایط با توجه به آنکه تا حد امکان به بخشش قاتل امر شده،قاتل را قصاص نمیکنند.دلایل قتل بردگان توسط افراد آزاد نیز دلایلی نیست که بر قتل عمد دلالت کند(عموما).با بررسی اینکه کشتن برده فرد دیگر دلیل عقلانی ندارد و به جهت نبود دلیل مشخص این اتفاق کم میفتد،نبود حکم قصاص نیز توجیه میشود.
اما مورد دیگر قتل برده توسط صاحبش است،در این صورت نیز اصل بر بخشش قرار گرفته و قاتل قصاص نمیشود اگر برده در حین جنگ اسیر شده باشد و از کفار حربی باشد،قتلش نیز چندان محل اشکال نیست.اما اگر از طریق خرید و فروش و بدون اینکه از کفار حربی باشد،بدست صاحبش رسیده باشد و جرمی هم مرتکب نشده باشد، باید پرسید چرا مجازاتی نه در حد قصاص بلکه در حدی کم تر از آن برای قاتل که همان صاحبش است در نظر نگرفته شده تا کسی بی جهت برده خود را از روی عصبانیت و بدرفتاری و .. نکشد؟؟یعنی آیا عامل بازدارنده ای در این مورد وجود دارد؟
(ما تنها در مورد این مسائل بحث میکنیم وگرنه تسلیم امر خداوندیم و این بحث ها هر نتیجه ای داشته باشد باعث رد و زیرسوال بردن حکم نمیشود)
ویرایش توسط filis : ۱۳۸۹/۱۰/۲۸ در ساعت ۰۹:۴۴
-
۱۳۸۹/۱۰/۳۰, ۲۲:۱۰ #28
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,775
- مورد تشکر
- 6,873 پست
- حضور
- 6 روز 6 ساعت 7 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
7
سلام بر شما دوست عزیز
همانطور که شما بررسی کردید قصاص تنها عامل بازدارنده برای جلوگیری از قتل برده نیست، خصوصا اگر جنبه مالیت داشتن برده را در نظر داشته باشید، مثلا (در مثال مناقشه نیست) شاید نتوانید کسی را پیدا کنید که یک کیسه پر از طلا را داخل دریا بیاندازد، حتما میدانید قیمت یک برده (معمولی نه آنهائی که هنر خاصی داشتند) برابر با قیمت یک خانه مسکونی در آن زمان بوده است، قطعا در چنین حالتی کشن یک برده کمتر از مثلا 200ملیون تومان حالا نیست، در تاریخ نیز کمتر گزارش شده کسی کنیز و برده خود را کشته باشد.
شاید در اینجا بتوان یک وجه شباهتی میان قصاص نکردن پدر در قتل فرزند و قصاص نکردن ارباب در قتل برده یافت کرد، و آن اینکه در هردو، انگیزه قتل عمد بسیار نادر است از طرفی دیگر قانون إن الحدود تدرء بالشبهات مانع از قصاص است، معنای این قانون این است که حد شرعی (شلاق و قطع دست و قصاص و...) به محضی که احتمال غیر عمد باشد ساقط است، و درباره پدر در قتل فرزند چنین شبهه ای قوی می باشد، همین احتمال نیز(کمی نازل تر) درباره قتل برده توسط ارباب نیز وجود دارد.
به مناسبت بحث بهتر است کمی بیشتر درباره این قانون گفتگو کنیم:
قاعده الحدود تدرءبالشبهات یکی از قواعد باب حدود و قصاص می باشد که از اهمیت ویژه ای در فقه و حقوق جزا برخوردار بوده و فقها در موارد متعددی بدان استناد کرده اند این قاعده متخذ از روایتی است که شیخ صدوق قدس سره، آن را از پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهما و آلهما الصلاة والسلامنقل کرده است که عبارت است : از ادرئوالحدود بالشبهات یعنی: در موارد شبهه مجازاتها را ساقط کنید.
نظر مشهور این است که قاعده در مورد همه شبهات، اعم از شبهات موضوعیه و حکمیه و شبهه اکراه و عدم اختیار و اضطرار جاری می شود. همچنین در نظر مشهور فقها، در ملاک شبهه وارده شده، مطلق ظن و شک و حدس کفایت می کند و در مورد ملاک در عوامل پیدایش شبهه نیز، نظر فقها براینست که شبهه هم در نزد متهم معتبر است و هم در نزد قاضی.
اما آیا قاعده مذکور شامل قصاص و تعزیرات را نیز در برمیگیرد؟ آنچه از متون فقهی بر می آید، اینست که فقها در مواردی، قاعده مذکور را در خصوص قصاص و تعزیرات نیز جاری کرده اند.
همانطور که ملاحظه شد این قاعده نهایت رأفت اسلامی را ثابت می کند، یعنی به محض اینکه قاضی حدس بزند متهم تعمد نداشته حد و قصاص ساقط میشود و این حدس زدن در قتل فرزند توسط پدر و قتل برده توسط ارباب (به همان دلائلی که ذکر شد) تقویت می شود.
در پایان نکته ای لازم است تکرار شود:
همانطور که شما نیز اشاره کردید تمام این مطالب بیشتر برای درک مصلحت احکام شرعی در حد فکر و توان ماست و هیچ ارتباطی به میزان اعتقاد ما به آموزه های شرعی نخواهد داشت.
موفق باشید.
ویرایش توسط صالح : ۱۳۸۹/۱۱/۰۱ در ساعت ۰۸:۴۷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم اجمعین
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۰/۰۲/۱۳, ۱۳:۳۷ #29
آیا سقط نطفه شبیه سازی شده حرام است؟!!!
هرگاه نطفه اى كه به روش شبيه سازى همسان طلبى يا به روش شبيه سازى سنّتى در دستگاهى به دست آمده باشد و با انجماد نگاهدارى شود، آيا مى توان آن را نابود ساخت؟ يا به منزله نطفه در رحم زن است و نابود كردنش حرام است؟
کارشناس بحث : پاسخگوي احکام
ویرایش توسط همکار مدیر سایت : ۱۳۹۰/۰۲/۱۵ در ساعت ۲۳:۳۵
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۲/۱۷, ۰۱:۴۷ #30
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,095
- مورد تشکر
- 4,086 پست
- حضور
- 3 روز 15 ساعت 11 دقیقه
- دریافت
- 33
- آپلود
- 3
- گالری
-
17
به نام خدا و سلام بر شما
وقت بخیر
سقط جنین تنها در چند دو حالت جایز است:
1- جان مادر در خطر باشد و یا خطر و ضرر مهمى براى مادر داشته باشد، (مثل اینکه بیمارى شدیدى مادر را تهدید کند)، که در این صورت در مراحل اولیه (یعنی زمانی که جنین هنوز به مرحله دمیدن روح نرسیده)، سقط جایز است.
2- اگر تشخیص قطعى داده شود که جنین به گونه اى ناقص است که براى پدر و مادر و اطرافیان سبب عسر و حرج شدید مى شود، مشروط بر اینکه در مراحل ابتدایى جنین باشد و روح در آن دمیده نشده باشد، سقط جایز است. (البته در این مورد ممکن است نظرات متفاوت باشد.)
-----------------
در این دو صورت، سقط کردن و ختم حاملگى جایز است. و حتی اگر راه منحصر به طبیب مرد باشد، در این صورت مانعى ندارد. و البته چون احتمال تعلّق دیه مى رود، احتیاط آن است که پدر و مادر، طبیب را نسبت به دیه تبرئه کنند. همچنین ورثه این کودک (غیر از پدر و مادر) با میل و رضاى خود از آن صرف نظر کنند.
=================
اما در مورد سوال شما در خصوص نطفه رشد یافته در آزمایشگاه، کاش مرجع تقلید مورد نظرتان را هم می فرمودید تا طبق نظر ایشان استفتاء شود.
-----------------------------
ادامه دارد...
ویرایش توسط پاسخگوی احکام 1 : ۱۳۹۰/۰۲/۲۷ در ساعت ۰۵:۲۶
آی دی قبلی بنده : پاسخگوی احکام
پخش زنده و مستقیم رادیو قرآن
راهنمایی برای شناخت مرجع تقلید أعلم به صورت مصداقی
سوالات متفرقه در مورد نجاست، طهارت، وضو، غسل و تیمم
سوالات متفرقه در مورد نماز و احکام نماز
سوالات متفرقه در مورد احکام نماز جماعت و امام جماعت (عدالت امام جماعت و...)
سوالات متفرقه در مورد خمس و زکات
سوالات متفرقه در مورد نذر و احکام نذر
سوالات متفرقه پیرامون: احکام جزائی و کیفری، دیه، قصاص، تعذیر
سوالات متفرقه در خصوص احکام روزه و ماه مبارک رمضان
احکام مرتبط با ماه محرم و عزاداری
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
موضوعات مشابه
-
♥دهه فجر♥(بیست و یکم بهمن) انقلاب اسلامی سبک زندگی ایرانی اسلامی، منزلت زن و تحکیم بنیاد خانواده
توسط سالار زینب در انجمن ویژه نامه های قرآنیپاسخ: 2آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۱۱/۲۰, ۱۶:۲۲ -
انقلاب اسلامی، بارقه ای الهی
توسط دايي حسن در انجمن انقلاب اسلامیپاسخ: 23آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۰۴/۰۲, ۱۰:۱۳ -
انقلاب اسلامی، استمرار حركت انبیاء و ائمه(ع)
توسط دايي حسن در انجمن انقلاب اسلامیپاسخ: 6آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۰۴/۰۱, ۱۰:۰۰ -
بین نوع پوشش زنان و مزاحمت های خیابانی، پیوستگی معناداری وجود دارد
توسط monemizadeh در انجمن حجاب و پوشش اسلاميپاسخ: 6آخرين نوشته: ۱۳۹۲/۰۲/۱۰, ۱۲:۱۶
اشتراک گذاری