-
۱۳۸۶/۰۱/۱۹, ۰۷:۰۱ #1
نزول قرآن
قرآن از طرف جبرئيل بر پيامبر(ص) چگونه نازل شده است؟ آيا به صورت صوت و لحن نازل گشته است؟
-
۱۳۸۶/۰۱/۱۹, ۰۷:۰۶ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 850
- مورد تشکر
- 3,450 پست
- حضور
- 35 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
-
9
نقل قول : نزول قرآن
الف ـ قرآن از سوي خدا و به واسطة جبرائيل امين بر پيامبر(ص) نازل شده است و چگونگي اين نزول ـ بر اساس رواياتي که در دست است ـ بدين صورت بوده که جبرئيل خدمت پيامبر اکرمرسيده و آنچه از سوي خدا به او سپرده شده، براي پيامبر اسلامبازگو ميکرد. در روايتي از امام صادقآمده است: جبرائيل هنگامي که به حضور پيامبر ميرسد، مانند بندگان مينشست و بدون اجازه وارد نميشد.گفتني است بخشي از قرآن نيز بدون واسطه جبرائيل و به طور مستقيم از جانب خدا بر رسول گرامي اسلام نازل شده است.
ب ـ گويا منظور از صوت و لحن، الفاظ قرآن به شکل کنوني آن است; زيرا الفاظ قرآن الهي و بر پاية بلندي از اعجاز و زيبايي است. دلايلي چند بر وحياني بودن الفاظ قرآن دلالت دارد که شماري از آنها به اختصار بيان ميشود.
1. نخستين دليل بر وحياني بودن الفاظ قرآن، اعجاز بياني قرآن است. تحدي قرآن که در آيات متعددي مطرح شده است اگر نگوييم همواره، دست کم بيشتر، از جنبة اعجاز بياني و مربوط به ساختار الفاظ لفظي قرآن است و دامنة اين تحدي نه تنها کافران و مشرکان، بلکه تمام انسانها و حتي پيامبر را نيز در بر ميگيرد; پس خود پيامبر نيز به عنوان يک انسان و بدون وحي الهي توان آوردن چنين کتابي را ندارد.
2- دليل دوم، تعبير "قول" و "قرائت" نسبت به وحي است. در آيات چندي، از قرآن به عنوان "قول" ياد شده است: "إِنَّهُو لَقَوْلٌ فَصْلٌ ;(طارق،13)که اين ]قرآن[ سخني است که حق را از باطل جدا ميکند."; "إِنَّهُو لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِيمٍ ;(تکوير،19) که اين ]قرآن[ کلام فرستادة بزرگواري ]=جبرئيل امين[ است"; "إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْکَ قَوْلاً ثَقِيلاً ;(مزمل،5) چرا که ما به زودي سخني سنگين بر تو القا خواهيم کرد."
همچنين در آيات ديگري تعبيرهاي "قرائت"، "تلاوت" و "ترتيل" به کار رفته است: "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَان;(نحل،98); "فَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُو ;(قيامت،18) پس هرگاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروي کن." "ذَ َلِکَ نَتْلُوهُ عَلَيْکَ مِنَ الاْ ?َيَـَتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِيمِ ;(آلعمران،58) اينها را که بر تو خوانديم از نشانهها ]ي حقانيت تو[ و يادآوري حکيمانه است."، "وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً ;(مزمل،4) و قرآن را با دقت و تأمل بخوان."
با توجه به اين که "قول" بر مجموع دال و مدلول اطلاق ميشود و نه مدلول تنها و همچنين "قرائت" عبارت است از بازگو کردن عبارات و الفاظي که ديگري تنظيم کرده است، در برابر "تکلم" که انشاي معنا با لفظ است که خود انسان تنظيم ميکند.(علوم قرآني، ص 58.) نتيجه اين ميشود که الفاظ و عبارات قرآن از پيامبر نيست; از اين رو نميگوييم پيامبر قرآن را "تکلم" کرد، بلکه ميگوييم قرآن را "قرائت" يا "تلاوت" کرد.
3- در قرآن کريم آمده است که پيامبر اختيار تبديل و تغيير در قرآن را ندارد:
"...قُلْ مَا يَکُونُ لِيَّ أَنْ أُبَدِّلَهُو مِن تِلْقَآيسًِ نَفْسِيَّ إِنْ أَتَّبِعُ إِلآ مَا يُوحَيََّ إِلَيَّ...;(يونس،15)... بگو: من حق ندارم که از پيش خود آن را تغيير دهم; فقط از چيزي که بر من وحي ميشود، پيروي ميکنم. من اگر پروردگارم را نافرماني کنم، از مجازات روز ]قيامت[ ميترسم."
اين سلب اختيار، نشان دهندة آن است که الفاظ و عبارات قرآن از پيامبر)ص) نيست و گرنه هر انساني ميتواند، آنچه را گفته است به تعبير و بيان ديگري بگويد.
4-پيامبر اکرمهنگام وحي تلاش ميکرد آيات وحي شده را حفظ کند و از همين رو در آغاز نبوت آيات را در حال وحي مرتّب تکرار ميکرد، تا اين که خداوند او را از اين کار نهي فرمود و به او اطمينان داد که حفظ و نگهداري قرآن بر عهدة او است و هيچ گاه از ضمیر پیامبر(ص) محو یا فراموش نخواهد شد:
"لاَ تُحَرِّکْ بِهِی لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ به إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُو َ قُرْءَانَهُفَإِذَا قَرَأْنَـَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ ;(قیامت،16ـ18) زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن ]=قرآن[ حرکت مده; چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهدة ماست; پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن."
چنان که پس از وحی نیز پیامبر گرامی اسلامدستور میفرمود که آیات را بنویسند و ضبط کنند. این حرص و تلاش در حفظ وحی به هنگام وحی و پس از آن، نشان میدهد که الفاظ و کلمات قرآن در اختیار پیامبر نبوده است تا هرگونه بخواهد تنظیم و ترتیب دهد.
5. گذشته از آن چه به اختصار در بالا آمد، نکتة دیگری که وحیانی بودن الفاظ قرآن را به قوت تأیید میکند، تفاوت قرآن و حدیث از لحاظ سبک و بیان و شیوة ترکیب کلمات و جملات است. این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکارناپذیر است و با اندک توجهی آشکار میشود، گواه روشنی بر عدم دخالت پیامبر(ص) در شکلگیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است و نشان میدهد که آنچه را پیامبر به عنوان قرآن قرائت میکند، غیر از تعبیر شخص از اندیشة او است.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۶/۰۲/۱۱, ۱۷:۵۵ #3
نقل قول : نزول قرآن
به نام خدا
به نظراين جانب بايد بين نزول دفعي و تدريجي تفاوت قائل شد و اساتيد بايد در هر دو فرض پاسخ دهند يعني
الف : آيا در نزول دفعي هم قرآن به صورت صوت و لحن و خواندني بود كه جبرئيل بخواند و پيامبر هم ياد بگيرد ؟
ب : در نزول تدريجي آيا جبرئيل مي خواند و پيامبر هم مي خواند ؟ اگر جبرئيل مي خواند با صوت مي خواند يا ترتيل يا تحقيق يا ....؟
و اگر نمي خواند پيامبر چگونه مي فهميد كه مثلا اينها آيات قرآن است آيا در برابرش لوحي مي ديد و آيات بر روي لوح نوشته مي شدند ؟
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۰۵/۱۳, ۱۵:۲۶ #4
تزول دفعي يا تدريجي قرآن
نزول دفعى و تدريجى قرآن
شكى نيست كه قرآن مجيد، در عرض 23 سال به نحو تدريجى نازل شده است . و از سوى ديگر مى خوانيم كه : قرآن كريم در ماه مبارك رمضان و در يك شب نازل گرديدهاست . به عبارت ديگر، آيه : (( شهر رمضانالذى انزل فيه القرآن))
تصريح مى كند كه قرآن در ماه رمضان نازل گشتهاست . و آيات شريفه : (( انا انزلناه فىليلة القدر)) و(( اناانزلناه فى ليلة مباركة)) نشان مى دهند كه قرآن مجيد، در يك شب نازل گرديدهاست . و آن يك شب در ماه رمضان بوده است . و از روايات به دست مى آيد كه آن شب ، شب 23 مبارك رمضان است .
و از سوى ديگر مى بينيم كه كفار مكه اعتراض كرده و مىگفتند: چرا قرآن كريم ، دفعتا واحده نازل نمى شود؟ در جواب آنان ، خداوند فرمود: اين براى آن است كه قلب تو را مطمئن و ثابت گردانيم ؛ چون اگر همه قرآن به يك بار،نازل مى شد، وحى الهى قطع مى گرديد و ديگر رابطه تو با خدا برقرار نمى شد:
(( و قال الدين كفروا لولا نزل عليه القران جملةواحدة كذلك لنثبت به فوادك و رتلناه ترتيلا)).
يعنى((و باز كافران جاهل به اعتراض گفتند كه : چرا اين قرآن (اگراز جانب خداست ) يكباره براى رسول خدا نازل نگشت (اى رسول ما! جاهلان نمى دانند،حكمتش اين است كه ) تا (تدريجا) ما تو را به آن دل آرام كنيم (و اطمينان قلب دهيم . و بدين سبب ) آيات خود را بر تو مرتب به ترتيبى روشن (و روشى نيكو) فرستاديم)).
و نيز مى فرمايد: (( و قرانا فرقناه لتقراءه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا)).
يعنى : ((قرآن را قطعه - قطعه فرستاديم تا آن را با تاءنى و دقت ، برمردم بخوانى . و آن را بتدريج نازل كرده ايم .))
پسيقينى است كه قرآن كريم ، در عرض 23 سال ، نازل گرديده است .
درباره جمع مياناين دو مطلب ، در روايات شيعه و اهل سنت آمده است كه قرآن ، در يك شب از جانبخداوند به((بيت المعمور))يا((بيت العزة)) نازل شده، و پس از آن ، بتدريج بر آن حضرت نازل گشته است
-
۱۳۸۶/۰۷/۰۶, ۰۹:۲۴ #5
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
نقل قول : نزول قرآن
آنچه ازقرآن استفاده مـى شـود, نزول قرآن بـر دو گـونه است: 1ـ نزول دفعى و كلـى 2ـ نزول تدريجـى. نزول دفعى يعنـى قرآن بطـور كامل در شب قدر بر قلب رسـول اكرم(ص) نازل شده است و نزول تـدريجـى عبارت از نزول قـرآن بر پيامبراكرم(ص) در مـدت بيست وسه سـال (دوران دعوت) به تـدريج و به مناسبت ها و طبق رويدادها.به طورى كه از قرآن استنباط مىشود،حكمت تدريجى بودن نزول قرآن آن است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و مسلمانان احساس كنند همواره مورد عنايتخاص پروردگارقرار دارند و پيوسته رابطه آنان با حق تعالى استوار است و اين تداوم نزول باعثدل گرمى و تثبيت آنان را فراهم سازد. در آيه ((وقال الذين كفروا لولا نزل عليه القرآن جملةً واحدةً كذلك لنثبت به فوادك ورتلناه ترتيلا))فرقان/32 به همين حكمت تدريجي بودن نزول قرآن اشاره شده است. وقتي كه كفار به پيامبر طعنه مي زدند كه چرا قرآن يكباره بر تونازل نشده ؟خداوند در جواب آنهابه پيامبر(ص) مي فرمايندكه: ماقرآن را تدريجا نازل كرديم تا قلب تو را محكم داريم، و آن را به صورت آيات جداگانه و آرام اما پشت سر هم بر تو وحى كرديم.خلاصه اينكه : نزول تدريجى قرآن سبب ارتباط دائم و مستمر پيامبر( ص) به مبدء وحى بود، اين ارتباط دائمى قلب او را قويتر، و اراده او را نيرومندتر مىساخت و تاثيرش در برنامههاى تربيتى او انكار ناپذير بود.
http://oloomequran.parsiblog.com/297954.htm
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۰۷/۱۲, ۰۹:۲۵ #6
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۵
- نوشته
- 742
- مورد تشکر
- 1,784 پست
- حضور
- 9 روز 5 ساعت 34 دقیقه
- دریافت
- 21
- آپلود
- 0
- گالری
-
119
نزول قرآن در شب قدر
با توجه به اين كه نزول يك باره اى قرآن كريم ، در شب قدر صورت گرفته و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در آن شب رحلت كرده اند; پس نزول تدريجى قرآن بر چه كسى نازل گرديد ؟ آيا آن شخص براى ترويج و حفظ قرآن براى ماندن بين مسلمانان چاره انديشى كرد ؟ و با توجه به اين كه در روايات آمده ، تمام قرآن بايد بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل مى شد ، پس چرا اين گونه نشد ؟
پاسخ : پرسش گر محترم ! شب قدر ، بنا به نقل روايات ، يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان (نوزدهم ، بيست و يكم ، بيست وسوم ، بيست هفتم و . . .) است ، ]هر چند شب هاى ديگرى مانند نيمه ماه شعبان نيز احتمال داده شده است[ ، ولى رحلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)در بيست و هشتم ماه صفر سال ، دهم هجرى قمرى به وقوع پيوسته است . بر فرض كه شب بيست و هشتم صفر نيز احتمالا شب قدر باشد ، اما نزول يك باره اى قرآن در آن شب ، به يقين غير از شبى است كه آن حضرت رحلت كرده اند ، زيرا پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در سن چهل سالگى به پيامبرى رسيده و در سن شصت و سه سالگى از دنيا رفتند ، و در طى اين بيست و سه سال ، قرآن كريم بر آن حضرت نازل شده است . بر اين اساس ، نزول دفعى قرآن در ماه رمضان بوده است ; زيرا قرآن مى فرمايد: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَان ;(بقره ،185) ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است » . و نزول تدريجى در طول بيست و سه سال پيامبرى صورت گرفته است .
بنابراين هم نزول يك باره اى و هم نزول تدريجى قرآن بر قلب خود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) محقق شده است .
خداوند متعال ، اراده كرده است كه قرآنش را حفظ كند و براى هميشه باقى بماند: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَـفِظُونَ;(حجر ،9) ما قرآن را نازل كرديم و خود ما آن را حفظ مى كنيم » .
علاوه بر اين ، خود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) با يارى امام على(عليه السلام) و كمك بقيه اصحاب و ياران ، قرآن را نوشتند ، و به دست مسلمانان دادند ، و به اين طريق ، قرآن كريم حفظ شده و تا قيامت باقى خواهد ماند .
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) علاوه بر اين كه وحى الهى را دريافت كرد ، مسئوليت رساندن آن به مردم و ترويج و تبليغ قرآن را نيز به عهده داشت ، و زحمت هاى بسيارى در اين راه كشيد تا توانست مسئوليت خود را به نحو احسن انجام دهد . بعد از او نوبت به امام على (عليه السلام)و فاطمه زهرا(عليها السلام) و فرزندان بزرگوارشان(عليهم السلام) رسيد; كه اگر تلاش و كوشش و از خود گذشتگى آن ها براى حفظ ، تبليغ ، ترويج و اجراى دستورات قرآن كريم نبود ، معلوم نبود بر سر اسلام چه مى آمد ؟•
پاورقي:
ر .ك : تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازى و ديگران ، ج 19 ، ص 370ـ372;
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۶/۰۷/۱۴, ۱۵:۵۹ #7
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
نقل قول : تزول دفعي يا تدريجي قرآن
دراين رابطه يك مطلب هم من اضافه كنم :
برخي از محققين علوم قرآني براين باورند كه:مقصود از نزول دفعي قرآن بر پيامبر اكرم (ص) در شب قدر، آگاهي دادن پيامبربه محتواي كلي قرآن يعني قرآن با بيان الفاظ و عبارات در آن شب برپيامبر نازل نشده است، بلكه صرفا علم به آن را به او عطا كردند و پيامبر اجمالا برمحتواي قرآن آگاهي يافت.
ابوعبداللّه زنجاني گويد: روح قرآن كه اهداف عالي قرآن است و جنبه هاي كلي دارد، در آن شب بر قلب پاك پيامبر اكرم تجلي يافت « نزل به الروح الا مين علي قلبك» سپس در طول سال ها بر زبان مباركش ظاهر گشت « و قرآنا فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه تنزيلا»
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۸, ۱۱:۰۵ #8
چندین نکته درباره نزول و آیات قرآن
كيفيّت نزول قرآن :
كيفيّت نزول وحي بر پيامبر :
(1) حارث بن هشام از پيامبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله پرسيد : وحي چگونه بر شما نازل مي شود ؟
فرمود : گاه صدائي مانند صداي زنگ به گوش من مي رسد و وحيي كه بدين صورت بر من نازل مي شود سخت بـــر مــن گران و سنگين است ، سپس اين صداها قطع مي شود و آن چه را جبرائيل مي گويد فرا مي گيرم. گاهي نيز جبرائيل به صورت مرد بر من فرود مي آيد و سپس بــا مـن سخن مي گويد و من گفته هاي او را حفظ مي كنم.
دكتر سيّد محمّد باقر حجّتي، تاريخ قرآن كريم، ص 33
طرق ارتباط پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با عالم غيب :
(2) راه هاي ارتباط پيامبر با عالم غيب عبارتند از :
1. الهام به قلب - القاي معني بر قلب پيامبر بدون واسطه فرشته وحي
2. توسّط فرشته وحي
3. از طريق شنيدن صدا - سخن گفتن از پس پرده - به اين ترتيب كــــه خـــداوند امـــواج صوتي را در فــضــا و اجسام مي آفريده و از ايـن طريق با پيامبرش سخن ميگفته كه از ديگران مخفي و پنهان بوده است.
4. خواب
درسهائي از مكتب اسلام، شماره 9، آذر 1377، ص 60 56
مقصود از قلب :
(3) اينكه خداوند مي فرمايد : نزل به الروح الامين علي قلبك (سوره شعراء ، آيه 194 193)
قرآن را روح الامين - جبرئيل - بر قلب من نازل كرد.
مراد از قلب در اين آيه چيست ؟ آيا مراد هــــمـــان قــلـب ، صنوبري شـكـل است كـــــه در سـمت چپ سينه قرار دارد و يكي از اعضاي بدن آدمي مي باشد ، يا اينكه مقصود چيز ديگري است ؟
علاّمه طباطبائي ، رحمة اللَّه عليه ، در الميزان در جواب مي فرمايد :
مراد از قلب در كلام خداوند هر جا كه به كار رفته ، آن حقيقت انساني است كه ادراك و شعور به آن نسبت داده ميشود نه قلب صنوبري شكل.
آياتي از قرآن بر اين مطلب گواه است ، از جمله : «قلب ها به حنجره ها مي رسد» سوره احزاب ، آيه 10
و معلوم است كه مراد از قلب در اينجا جان آدمي است.
در جاي ديگر قلب را به چيزي كه به ثواب و گناه متّصف ميشود تفسير نموده و فرموده است :
«چنين كسي قلبش گناهكار است.» سوره بقره ، آيه 283
و روشن است كه عضو صنوبري شكل گناه نمي كند ، پس مراد همان جان آدمي است.
بنابراين مقصود از قلبي كه خداوند ميفرمايد : نزل به الروح الامين علي قلبك همان نفس و جاني است كه ادراك و شعور را به او نسبت ميدهند. تفسير الميزان، ج 19، ص 482
توصيف حالت وحي :
(4) علاّمه طباطبائي ، رحمة اللَّه عليه ، در باره حالت وحي مي فرمايد :
رسول خدا (ص) در هنگام وحي هم مي ديد و هم مي شنيد ، امّا بدون اينكه دو حسّ بينائي و شنوائي اش به كار بيفتد. چنانكه در روايت آمده است كه حالتي شبيه به بيهوشي به آن جناب دست مي داد كه آن را به رخاء الوحي نام نهاده بودند. و اگر رؤيت و شنيدنش در حال وحي عين ديدن و شنيدن ما بود ، بايد آن چه مي ديده و مي شنيده ميان او و ساير مردم مشترك باشد.
تفسير الميزان، ج 19، ص 482
نحوه نزول قرآن به بيت المعمور :
(5) نزول قرآن به بيت المعمور و از آنجا به زمين به صورت طي ارواح سماوي است تا اينكه در اين عالم ظاهر شود. اين گونه نيست كه جبرئيل يك جلد كتاب زير بغل گذاشته و از آسمان آورده باشد ، هرچند كفّار چنين مي گفتند كه :
«لن نؤمن لرقيك حتي تنزل علينا كتاباً نقرؤه» ، «ايمان نميآوريم مگر آن كه نامهاي بر ما فرود آوري كه آن را بخوانيم.»
سوره اسراء، آيه 93
الفاظ و معاني قرآن را از آسمان ها گذرانيده و به قلب پيغمبر رسانيده است. بيت المعمور مطاف ملائكه است ، قرآن را يك جا بدانـجا آوردند يعني الفاظ و معاني آن را ، نه كاغذ و كتابت. قلب پيغمبر براي سعه ولايت كه به همه احاطه داشت ، بيت المعمور در يك گوشه قلب او جاي گرفت.
آيت اللَّه حسن زاده آملي، هزار و يك كلمه، ج 2، ص 128 127
معناي بيت المعمور :
(6) حضرت علي ، عليه السّلام ، مي فرمايد :
بيت المعمور آن خانه اي است در آسمان چهارم در مقابل كعبه ، كه فرشتگان بــا عبادت خود آن را معمور و آباد مي كنند ، هـــر روز هـفـتـاد هزار فرشته وارد آن مي شوند و تا ابد از آن باز نمي گردند.
مجمع البيان، ج 9، ص 247
راه هاي نزول وحي از طريق فرشته وحي :
(7) برخي معتقدند نزول وحي از طريق فرشته وحي ، خود به چهار طريق صورت مي گرفته است :
1. بي آنكه فرشته بر پيامبر ظاهر شود ، مطالب را در روح او القا مي كرده است.
2. گاه فرشته به صورت انساني در مي آمده و پيامبر صلّي اللَّه عليه و آله، را مخاطب مي ساخته و مطالب را به او مي گفته است.
3. گاه به صورتي بود كه همچون زنگ در گوشش صدا مي كرد و اين سخت ترين نوع وحي بر پيامبر ، صلّي اللَّه عليه و آله ، بود به گونه اي كــــه حتّي در روزهاي بسيار سرد صورت مباركش غرق عرق ميشد و اگر بر مركب سوار بود، چنان سنگين ميشد كه بي اختيار به زمين مينشست.
4. گاه جبرئيل به صورت اصلي اش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر، صلّي اللَّه عليه و آله ، ظاهر مي شد كه اين در طول عمر پيغمبر تنها دوبار صورت گرفت.
تفسير نمونه،ج 20 ،ص 488
معاني واژه وحي در قرآن :
(8) وحي در قرآن ، در معاني گوناگون به كار رفته است :
1. رسالت و نبوّت
آنجا كه مي فرمايد : «انا اوحينا اليك كما اوحينا الي نوح» ، «براستي ما چنانكه به حضرت نوح وحي نموديم، به تو وحي كرديم.»
سوره نساء، آيه 163
2. الهام ؛ خداوند مي فرمايد : «اوحي ربك الي النحل» ، «پروردگارت به زنبور عسل الهام نمود.» سوره نحل، آيه 68
3. اشاره ؛ در آيه شريفه : «فخرج علي قومه من المحراب فاوحي اليهم» ، «پس از محراب به سوي قومش بيرون آمد و به آنان اشاره نمود.»
سوره مريم، آيه 11
4. تقدير ؛ در آيه شريفه : «و اوحي في كل سماء امرها» ، «امور مخصوص آسمان را تقدير نمود.» سوره فصّلت ، آيه 12
5. امر ؛ آنجا كه مي فرمايد : «و اذا اوحيت الي الحواريين» ، «و به حواريين دستور دادم.» سوره مائده، آيه 111
6. دروغ پردازي ؛ خــداونــد مـي فــرمـايد : «و كذلك جعلنا لكل نبي عدواً شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض» ، «و اين چنين براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انسي و جنّي قرار داديم، كه به همديگر دروغپردازي نمايند.»
سوره انعام، آيه 112
7. خـبـر ؛ خــداونــد مـي فــرمـايد : «و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات» ، «و آنان را اماماني قرار داديم كه به دستور ما راه مي پويند ، و انجام كارهاي خير را به آنها خبر داديم.» سوره انبياء، آيه 73
8. الهام فطري به انسان ؛ آنجا كه مي فرمايد : «و اوحينا الي امّ موسي» ، «و به مادر موسي الهام نموديم.» سوره قصص، آيه 7
9. القاي امر به فرشتگان ؛ خداوند مي فرمايد : «اذ يوحي ربك الي الملائكة» ، « آن هنگام كه پروردگارت به فرشتگان القا نمود.»
سوره انفال، آيه 12
درس هائي از مكتب اسلام، شماره 9، آذر 1377، ص 61
انواع كلّي وحي :
(9) وحي از سوي پروردگار دوگونه است :
1. تشريعي : همان است كه بر پيامبران فرستاده مي شد و رابطه خاصّي ميان آنها و خدا بود كه فرمانهاي الهي و حقايق را از اين طريق دريافت مي داشتند.
2. تكويني : همان غرايز، استعدادها، شرايط و قوانين خاصّي است كه خداوند در درون موجودات مختلف جهان قرار داده است.
قــرآن كـريم مي فرمايد : «و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكاة» ، «و هر كار نيكو - از انواع عبادات و خيرات - و به خصوص اقامه نماز و اداي زكات را به آنها وحي كرديم.» سوره انبياء، آيه 73
اين آيه هم اشاره به وحي تشريعي و هم وحي تكويني دارد. يعني انواع كارهاي خير و اداي نماز و اعطاي زكات را در برنامه هــاي ديني آنها قرار داديم و از طرفي هم به آنها توفيق و توان و جاذبه معنوي براي انجام اين امور بخشيديم. تفسير نمونه، ج 20، ص 491
معني الهام و فرق آن با وحي :
(10) مادّه - الهام - در اصل به معناي بلعيدن يا نوشيدن چيزي است. سپس به معناي القاي مطلبي از سوي پروردگار در روح و جــان آدمـي آمده است، گوئي روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش مي نوشد و مي بلعد و گاه به معناي وحي نيز آمده ولي بعضي از مفسّرين معتقدند كــــــه تفاوت الهام با وحي در اين است كه شخصي كه به او الهام مي شود نمي فهمد مطلب را از كجا به دست آورده ، در حـــالــي كـــه هنگام وحـي مي داند از كجا و به چه وسيله به او رسيده است.
تفسير نمونه، ج 27، ص 46
نزول عين الفاظ قرآن بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم :
(11) بايد دانست كه قرآن بر خلاف كتب ساير انبياء، عليهم السّلام، با خصوصيّات الفاظ نازل گرديده، به اين معني كه بر ساير انبياء اصل مطلب و معني نازل مي گرديد و آنها به هر لفظي كه مي خواستند از آن معني تعبير مي كردند، برخلاف قرآن كه عين الفاظ بر پيغمبر مـا، صلّي اللَّه عليه و آله، نازل مي گرديد، به اين صورت كه يا صدا را مي شنيد، يا صورت الفاظ در قلب مباركش نقش مي بست چنانكه خداوند مي فرمايد :
«نزل به الروح الامين، علي قلبك لتكون من المنذرين» ، «قرآن را روح الامين - جبرئيل - بر قلب تو فرود آورد، تا از بيم دهندگان باشي.»
سوره شعراء، آيه 194 193
و نيز مطالب ديگر غير از قرآن نيز بر حضرت پيغمبر، صلّي اللَّه عليه و آله ، القا مي گرديد و از طرف خداوند تعالي مأمور بود كه آنها را جزء قرآن قرار ندهد و آنها همان احاديث قدسيّه يا سنن سنيّه ، نبويّه هستند.
آيت اللَّه حسن زاده آملي، هزار و يك كلمه، ج 2، ص 237
اوّلين و آخرين آيات و سوره هاي نازل شده :
(12) قرآن در مدّت بيست و سه سال يعني در طول مدّت نبوّت رسول اكرم، صلّي اللَّه عليه و آله، نازل گرديده است و مشهور آن است كــه اوّلين سوره نازل شده، سوره اقرأ باسم ربك است، ولي معلوم نيست آخرين چيزي كه نازل گرديده كدام آيه است و اصحاب پيغمبر در آن اخـتـلاف نـظـر دارند گويا هركس آخرين آيه اي كه از پيغمبر شنيده است ، آن را آخرين آيه نازل شده بر پيامبر نام برده است.
ولي از آنجا كه آيه اليوم اكملت لكم دينكم كه در سوره مائده است به اتّفاق در حجّة الوداع يعني دو ماه و نيم قـبـل از رحلت پيغمبر نازل شــده و نيز سوره اذا جاء نصر اللَّه و الفتح دلالت مي كند بر اينكه خدا به پيغمبر ، صلّي اللَّه عليه و آله، خبر رحلت او را مي دهد، بـايــد سـوره مائده و اذا جاء از آخرين سوره ها باشد ، اما آخرين آيه كريمه واتقوا يوماً ... و نازل شدن چيزي بعد از آن معلوم نيست. احاديثي در اين باره وارد شده است.
مقداري از سوره هاي قرآن را كه قبل از هجرت پيغمبر نازل گرديده، مكّي و مقداري را كه بعد از هجرت نازل شده مدني مي گويند ، خواه در شهر مكّه و مدينه نازل شده يا در سفرها و قراي ديگر. (آيت اللَّه حسن زاده آملي، هزار و يك كلمه، ج 2، ص 238 237)
امام صادق، عليه السّلام فرمود :
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اقرأ باسم ربك... ، اوّلين آياتي است كه بر نبّي اكرم نازل شده است.
آيت اللَّه معرفت، تمهيد، ج 1، ص 281
كيفيّت نزول اوّلين آيات قرآني :
(13) پيامبر صلّي اللَّه عليه و آله مي فرمايد :
در غار حرا در خواب به سر مي بردم كه جبرائيل بر من وارد شد و برايم پاره اي از ديبا كه نوشته اي در آن بود آورد و گفت : بخوان.
گفتم : خواندن نمي دانم.
جبرئيل مرا فشرد و رها كرد و گفت : بخوان ... تا سه بار اين وضع تكرار شد، در آخرين بار به من گفت : بخوان
گفتم: چه چيزي بخوانم ؟
گفت : «اقرأ باسم ربك الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربك الاكرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم»
«بخوان به نام پروردگارت، خدائي كه انسان را از خون بسته آفريد، بخوان كه پروردگارت گرامي ترين است، هم او كه با قلم آموخت ، بر انسان آن چه را كه نمي دانست آموخت.»
پس از آن جبرائيل از كنارم دور شد و من بيدار شدم چنانكه گوئي كتابي در قلبم نوشته شد، از غار بيرون آمدم و به نيمه راه كوه رسيدم، در اين اثناء ندائي به گوشم رسيد كه مي گفت : اي محمّد تو رسول خدائي و من جبرئيلم، به راه خود ادامه دادم و هر گامي كه بر مي داشـتم با ترس و بيم آميخته بود تا به خانه رسيدم.
دكتر سيّد محمّد باقر حجّتي، تاريخ قرآن كريم، ص 36
نزول دفعي و تدريجي قرآن :
(14) حفص بن غياث مي گويد از امام صادق، عليه السّلام درباره آيه شريفه «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن ...» ، «ماه رمضان، ماهي است كه قرآن در آن نازل شده است.» (سوره بقره، آيه 185) و چگونگي نزول قرآن سؤال كردم ، امام در پاسخ فرمود : تمام قرآن يك باره در ماه رمضان به بيت المعمور نازل شده، سپس در طول بيست سال به تدريج نازل گرديد.
اصول كافي، ج 2، ص 628، ح 6
شيخ صدوق رحمة اللَّه عليه در اين باره مي گويد :
اعتقاد ما در نزول قرآن ، ايـن اسـت كــه قــرآن يـك جـا و دفعتاً به بيت المعمور نازل شده است و خداي تعالي تمام علوم قرآن را به پيغمبرش اعطا فرمود ولي از قرائت آن - براي مردم - نهي نموده بود. (سيد ابوالفضل ميرمحمدي، تاريخ و علوم قرآن، ص 93)
علامه مجلسي رحمة اللَّه عليه در بيان كلام صدوق مي نويسد :
شيخ صدوق ظاهراً در اين كلام خواسته است بين اخباري كه به حسب ظاهر متعارضند، جمع نمايد از اين رو فـرمـوده كــه قــرآن در مــاه رمـضـان جملتاً از لوح ، جدا شده و به آسمان چهارم آمده است و از آنجا به تدريج نازل شده و در اول ماه رمضان قرآن ، به طور دفعي بر پيغمبر نازل گشته كه خود آن حضرت بداند نه اينكه براي مردم قرائت كند و ابتداي نزول تدريجي آن روز مبعث و يا روز ديگر بوده است تا اينكه مي فرمايد : اين جمع ، با اخبار ديگري تأئيد مي شود. (بحار الانوار، ج 53، ص 1)
فرق انزال و تنزيل :
(15) علاّمه شعراني مي فرمود :
مرحوم طبرسي به اين نكته ي خيلي توجه داشت كه قرآن يك انزال داشته و يك تنزيل ، انزال و تنزيل دو حساب جداگانه دارند. نــزول تــدريـجي را تنزيل و نزول دفعي را انزال مي گويند و در قرآن هرجا -نزّل- آمده براي تنزيل و تدريج است و هرجا - انزال - آمده براي نزول دفعي و يكبارگي است.
(آيت اللَّه حسن زاده، در آسمان معرفت، ص 156)
شرح صدر، زمينه نزول دفعي قرآن :
(16) قرآن كريم كه عصاره حقايق بي كران جهان هستي است، بر انسان كاملي كه مخاطب «الم نشرح لك صدرك» «آيا ما قلب تو را نگشاديم»
است ، به طور نزول دفعي و يكبارگي نازل شده است. (آيت اللَّه حسن زاده آملي، هزار و يك كلمه، ج 2، ص 373)
سوره هائي كه يكجا نازل شده است :
(17) سوره هائي كه يكجا و دفعتاً نازل گشته عبارتند از :
مائده، انعام، توبه، مرسلات، صفّ، فاتحه، عاديات، ضحي، توحيد، كوثر، كافرون، تبّت، بينّه، نصر، فلق و ناس
(صادق حسن زاده، كليد قرآن، ص 134)
ب : سوره ها و آيات مكّي و مدني :
معنا و ملاك مكّي و مدني بودن سوره ها
(18) دوران رسالت حضرت رسول ، صلّي اللَّه عليه و آله به دو بخش تقسيم مي شود :
دوره اول كه سيزده سال است و در مكّه با تبليغ سپري شد. دوره دوم كه ده سال است و پس از هجرت به مدينه آغاز شد كه حضرت در اين دوره بــه تكميل ديــن پرداختند. آن چه از قرآن در دوره اول نازل شد آيات و سوره هاي مكّي نامند ، خواه در خود مكّه نازل شده باشد يا نه ، و آيــــات و سوره هائي كه در عرض ده سال بعد، نازل گشته مدني نام دارند ، خواه در خود مدينه نازل شده باشد يا در جاهاي ديگر.
بيشتر قرآن در مكّه و در عرض سيزده سال، نازل شده است.
(قاموس قرآن، ج 5، ص 285)
(19) غالب آيات قرآني كه با نداي يا ايها الناس شروع مي شود مكّي و آياتي كه با خطاب يا ايها الذين آمنوا آغاز مي شود مدني است.
(آيت اللَّه حسن زاده، هزار و يك كلمه، ج 1، ص 82)
ويژگي هاي آيات و سوره هاي مكي :
(20) درباره ويژگي هاي آيات و سوره هاي مكّي گفته اند :
1. هر سورهاي كه در آن سجده وجود دارد.
2. هر سورهاي كه در آن لفظ كلّا به كار رفته است.
3. هر سورهاي كه در آن يا ايها الناس آمده و يا ايها الذين آمنوا در آن ديده نمي شود مگر سوره حج كه در اواخر آن آمده است.
4. هر سورهاي كه در آن قصص انبياء عليهم السّلام، و سرگذشت امم گذشته آمده است به جز سوره بقره.
5. هر سورهاي كه در آن داستان حضرت آدم ، عليه السّلام و ابليس ديده مي شود بجز سوره بقره.
6. هر سورهاي كه با حروف مقطّعه از قبيل - الم - و - الر - و امثال آن آغاز مي شود، به جز دو سوره زهروان - بقره و آل عمران
(دكتر سيد محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن كريم، ص 77 - 78)
ويژگي هاي آيات و سوره هاي مدني :
(21) درباره ويژگي هاي آيات و سوره هاي مدني نيز گفته اند :
1. سورهاي كه در آن فرمان جهاد و احكام ديده مي شود.
2. سوره هائي كه در آن احكام، حدود، فرائض، حقوق قوانين مدني، اجتماعي و سياسي گزارش شده است و به طور مفصّل در آنها آمده است.
3. هر سورهاي كه در آنها از منافقين ياد شده است به جز سوره عنكبوت
4. مجادله با اهل كتاب و دعوت آنها به عدم تعصّب و غلّو در دينشان
(دكتر سيد محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن كريم، ص 80)
فايده دانستن مكّي و مدني بودن آيات :
(22) درباره فايده دانستن مكّي و مدني بودن آيات نوشته اند :
1. زمان نزول آيات را معلوم مي دارد.
2. اگر دو آيه ، در يك موضوع باشند، يكي در مكّه، و ديگري در مدينه نازل شده باشند آيه مدني ناسخ و آيه مكّي منسوخ است.
3. شناسائي تاريخ تشريع و مكان تشريع و سبب نزول، حكمت آن تشريع را معلوم مي دارد.
(پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي، ج 1، ص 191)
ج: جمع آوري و تدوين قرآن :
علي، عليه السّلام، نخستين جمع آوري كننده قرآن :
(23) نقل شده است كه : علي، عليه السّلام هنگام درگذشت پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله مشاهده كرد كه مردم سست عقيده شده اند و فـال بد مي زدند ، لذا سوگند خورد كه تا قرآن را جمع نكند رداي خود را بر دوش نگيرد، لذا تا سه روز از خانه بيرون نيامد تــا قــرآن را جمع كرد و قرآني كه ايشان نوشت نخستين مصحف بود. (آيت اللَّه حسن زاده، قرآن هرگز تحريف نشده، ص 54 52)
نسخه منحصر به فرد علي عليه السّلام :
(24) طبق نقل بعضي روايات، بعد از وفات پيامبر صلّي اللَّه عليه و آله ، حضرت علي عليه السّلام ، قرآن را مطابق نزول قـرآن نوشت و آيات مكّي را بر مدني و منسوخ را بر ناسخ مقدّم داشت و شأن نزول هر آيه اي را در محل خود آورد.
كلبي در اين باره مي گويد : اگر آن مصحف در دست بود، مسلّماً دانش هاي فراواني در آن يافت مي شد.
(التفسير و المفسّرون ، ج 1، ص 90)
نحوه جمع آوري قرآن در زمان هاي مختلف :
(25) قرآن در زمان پيامبر ، صلّي اللَّه عليه و آله ، به صورت كامل در اوراق متعدد نوشته شده بود و در خانه آن حضرت نگهداري مي شد. در زمان ابوبكر هيأتي مأمور شد تا قرآن را جمع آوري كند و بين دو لوح (جلد) قرار دهد. در زمان عثمان هم به علّت توسعه سرزمين هاي اسلامي و بـروز اختلافاتي در قرائت قرآن ، همه نسخه هاي پراكنده قرآن جمع آوري شد و دستور داده شد از روي يك نسخه به تكثير فراوان بپردازند. ايـــن نسخه به مصحف امام نامگذاري شد و از همين نسخه نمونه هائي به بلاد اسلامي فرستاده شد.
(زركشي ، البرهان، ج 1، ص 233)
زني كه قرآن را گرد آورد :
(26) از جمله كساني كه طبق بعضي روايات به جمع آوري قرآن همّت گماشت ، امّ ورقه دختر عبداللَّه بن حارث بود.
امّ ورقه همان زني است كه پيامبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله، همواره به ديدنش ميرفت و او را شهيده لقب داده بود.
وقتي پيامبر براي جنگ بدر مي رفت ، امّ ورقه از ايشان خواست كه در اين جنگ ، سپاه اسلام را همراهي كند و در مـداواي مجروحين بكوشد تا شايد به مقام شهادت برسد. پيامبر فرمود : خداوند شهادت را براي تو مهيّا ساخته است ؛ وي سرانجام پـس از رحـلـت پيامبر بـه دست نزديكان خود به شهادت رسيد. (الاتقان ، ج 1، ص 72)
رسم الخط قرآن :
(25) طرز نگارش خطوط هــر زبان را رسم الخطّ آن زبان گويند. رسم الخطّ قرآن مجيد مطابق قواعد زبان عرب مي باشد و در صـدر اسـلام ، آيــات قرآن را با خط كوفي مي نگاشتند تا اينكه در سال 310 هجري قمري ابوعلي محمد بن علي بن حسين مقله - متوفي 328 هجري قمري ، خـــط نسخ را ابتكار نمود و به سبب آساني و نيكوئي رواج يافت و جايگزين خطّ كوفي گرديد. (سرّالبيان في علم القرآن، ص 50)
خطّاطان معروف قرآن :
(26) خطّاطان معروف قرآن عبارتند از : عثمان طه ، قدرغه لي، امين الرشدي، حامد الامري، طاهر خوشنويس و حافظ عثمان ، قايش زاده
(كتاب و كتابخانه در اسلام، ص 165)
د : نام ها و ويژگي هاي تركيب قرآن :
نام هاي مشهور قرآن :
(27) قرآن كريم به اسامي و عناوين متعددي ناميده شده و از اين اسامي در قرآن كريم ياد شده است. ميان اين اسامي چند نــام داراي شـهرت بيشتري مي باشند كه مورد اتّفاق اكثر دانشمندان علوم قرآني است و مي توان آنها را به عنوان اسامي و نامهاي قرآن تلقّي كرد و آنـها عبارتند از : قرآن، فرقان، كتاب، ذكر و تنزيل (مجمع البيان، ج 1، ص 14)
تعداد نام قرآن در قرآن :
(28) از اين نام (قرآن) در قرآن حدود پنجاه و هشت مورد ياد شده است. (مجمع البيان، ج 1، ص 14)
مادّه اشتقاق قرآن :
(29) در باره معني قرآن و مبدأ اشتقاق آن چند قول وجود دارد :
1. شافعي مي گويد : قــرآن از هـيـچ مبدأي مشتق نشده است ، بلكه ارتجالاً و ابتداء براي كلام الهي وضع شده است و بنابراين مشتق از (قرأ) نخواهد بود وگرنه بايد بتوانيم بر هر چيزي كه قرائت مي شود لفظ قرآن را اطلاق نمائيم.
2. زجّاج مي گويد : قــرآن مشتق از (قرأ) و به معني جمع و گردآوري است و چون قرآن جامع ثمرات كتب پيشين آسماني است آن را قرآن ناميده اند ، قتاده نيز همين نظر را دارد.
3. لحياني مي گويد : قرآن مشتق از (قرأ) و به معني قرائت ، پيرو هم آوردن و خواندن مي باشد و چــون قاري قرآن به هنگام تلاوت آن ، حـروف و كلمات را به دنبال هم مي آورد ، قرآنش ناميده اند ؛ ابن عباس نيز همين سخن را تأئيد كرده است.
4. اشعري مي گويد : كلمه قرآن از ريشه (قرن) به معني ضميمه كردن و پيوستن و يا نزديك ساختن چيزي بــه چيز ديگر است و چــون حــــروف ، كلمات ، آيه ها و سوره هاي قرآن مقرون به هم هستند و با كيفيّتي خاص با هم ارتباط و پيوستگي دارند آن را قرآن ناميدند.
5. فرّاء مي گويد : قرآن مشتقّ از (قراين) است و قراين نيز جمع قرينه است و از اين جهت كه هريك از آيات قرآني قرينه و مؤيد آيــات ديگر ميباشد آن را قرآن گويند.
(مجمع البيان، ج 1، ص 14 به نقل از پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيّد محمّد باقر حجّتي، ص 24 23)
فرقان :
(30) چون قرآن فارق ميان حق و باطل است و آن دو را از هم مشخص مي سازد فرقان ناميده شده است و برخي مي گويند چون قرآن انسان را به نجات و موفقيّت نازل مي سازد به فرقان مرسوم گشته است. (دكتر سيّد محمّد باقر حجّتي ؤ پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ص 25 24)
تعداد نام فرقان در قرآن :
(31) كلمه فرقان هفت بار در قرآن به كار رفته كه منظور از آن در دو مورد - تورات - دو مورد - قرآن - و سه مورد معناي ديگري مي باشد.
(دكتر سيّد محمّد باقر حجّتي و پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ص 25 24)
در كافي روايت كرده كه مردي از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد : آيا قرآن و فرقان يك چيز است يا دو چيز ؟
حضرت فرمود : قرآن همه كتاب است و فرقان تنها حكمي است كه عمل به آن واجب است.
و در جوامع از آن حضرت روايت كرده كه فرمود : فرقان آيات محكمه قرآن است.
در تفسير عيّاشي و قـمـي از آن حضرت روايت شده كــه فـرقان هر امر محكمي است كه در قرآن ذكر شده و قرآن همه كتاب است كه مشتمل بر تصديق پيغمبران پيشين مي باشد. (تفسير آلميزان - فارسي - ج 3 ص 35)
فراواني نام هاي قرآن :
(32) بعضي از دانشمندان بيش از 90 نام براي قرآن ذكر كرده اند.
سيوطي به نقل از كتاب البرهان مي نويسد : قاضي شيذله پنجاه و پنج نام براي قرآن ياد كرده است كه عبارتند از :
كتاب مبين كريم نور هدي رحمة فرقان شفاء موعظة ذكر مبارك مرفوعة علي حكمة حكيم حبل مطهرة صراط مستقيم قيم قول فصل نبأ احسن الحديث مثاني متشابه تنزيل روح وحي عربي بصائر صحف بيان علم حق مكرمة هادي عجب تذكرةعروة الوثقي صدق عدل امر منادي بشري مجيد نور بشير نذير عزيز بلاغ قصص كلام و مهيمن
(تفسير آلميزان - فارسي - ج 3 ص 27 26)
سرّ اختلاف اسامي قرآن :
(33) قــرآن اگـرچـه يـك حقيقت اسـت امّا آن را به حسب نزول مراتب بسيار است و به لحاظ مراتب اسامي گوناگون و در هر نشئه (نشئه : علم) اسمي خاصّ مطابق آن نشئه دارد چنانكه انسان كامل يك حقيقت است ولي مقامات و درجات بسيار دارد و در هــر درجـه و مـقام اسمي خاص دارد.
قــرآن در عـالـمي - مـجـيـد - در عـالـمـي - عـزيز - در عالمي - علي حكيم - در عالمي - كريم - در عالمي - مبين - و در عالمي - حكيم - ناميده مي شود. اينها اسـامـي است كه در قرآن از آنها اسم برده شده و آن را هزاران اسم است كه شنيدن آنها با اين گوش سر امكان ندارد وانگهي : معاني هرگز اندر حرف نايد كه بحر قلزم اندر ظرف نايد. و اگر در عالم عشق حقيقي و محبّت الهي داراي گوش باطني هستي تواني آن نام هـــا را بشنوي و آن اطوار را بنگري.
(آيت اللَّه حسن زاده آملي هزار و يك كلمه ج 2 ص 182)
-
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۱, ۰۹:۴۵ #9
تقسیم بندی سوره هابه چند گروه صورت گرفته است؟
قرآنشناسان در یک تقسیمبندى کلّى سورههاى قرآن را به چهار گروه عمده تقسیم نموده و بر آن نام خاصى نهادهاند.
1. السَّبع الطُّوَل: (طُوَل جمع طُولى مؤنث اَطْول، مثل کُبَر جمع کُبرى) هفت سوره بزرگ قرآن که اکثر گفتهاند عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، امّا در مورد هفتمین سوره اختلاف است که به نقل از سعید بن جبیر سوره یونس است، و بعضى دیگر سوره کهف گفتهاند.
2. المئون: این سورهها از <طُوَل» کوتاهتر بوده، و آیاتشان متجاوز از صد آیه است که عبارتند از: التوبه، النحل، هود، یوسف، الکهف، الاسراء، الانبیاء، طه، المؤمنون، الشعراء و الصّافات.
3. المثانى: سورههایى که آیاتشان از صد کمتر است که تقریباً بیست سورهاند. دلیل آن که این سورهها را مثانى گفتهاند، قرار گرفتن این سورهها پس از <مئون» است. <ثَنْى» به معناى میل و عطف است. وجوه دیگرى نیز براى معناى مثانى ذکر کردهاند.
4. المفصّل: سورههاى کوتاه را مفصل نامیدهاند. چون کوتاهند و با <بسمله» از هم فصل و جدا مىشوند. و یا آن که فواصل آیات در این سورهها به نسبت زیادتر است. در این که آخرین سوره از مفصّل <ناس» است، اختلافى نیست. اما در مورد اولین سوره مفصّل، اختلاف فراوانى است. سیوطى دوازده قول را نقل کرده که از میان آنها التمهید سوره <الرحمن» را انتخاب نموده است؛ در حالى که مناهل العرفان و موجز علومالقرآن، اولین سوره مفصّل را <حجرات» ذکر کردهاند.
در حدیثى از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:
اُعْطیتُ مکانَ التوراةِ، السبعَ الطُوَل، و اُعطیت مکانَ الزَبورِ، المئین و اُعطیتُ مکانَ الإنجیلِ، المثانى و فُضِّلْتُ بِالمفصّل؛ به جاى تورات، هفت سوره بلند قرآن و به جاى زبور، سورههاى مئون و بهجاى انجیل، سورههاى مثانى به من داده شد و با وجود سورههاى مفصّل بر دیگران برترى یافتم.
نوع دیگرى دستهبندى براى سورههاى قرآن ذکر نمودهاند؛ نظیر سورههاى ممتحنات، مسبّحات، حوامیم (آنها که با <حم» آغاز مىشوند) و سورههاى عزائم (سورههایى که سجده واجب دارند: سجده، فصّلت، نجم و علق).
-
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۱, ۰۹:۵۰ #10
تاریخچه نگارش قرآن
مقدمه
یکی از بحثهایی که در حوزه قرآن و قرآن شناسی مطرح است مسئله تاریخچه نگارش قرآن است با این بیان که قرآن به دو عامل حافظان و کاتبان بدست ما رسیده زیرا از زمان نزول قرآن، برای حفظ قرآن از تحریف و فراموشیش همزمان با عصر نزول دو روش را به کار میبردند یکی حفظ قرآن، اینکه آیاتی از طرف خدا بر حضرت محمد نازل میشد، پیامبر اکرم به اطلاع مسلمانان میرساند عدهای که دارای حافظه قوی بودند آن را ازبر میکردند و عدهای دیگر نیز آن را در نوشت افزارهای معمول زمان خود مینوشتند چنانکه زید بن ثابت میگوید: کنّا عند رسول الله نولف القرآن من الرقاع" ما خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله قرآن را از رقعهها تالیف میکردیم.
منتها سوالی در این زمینه جمع قرآن مطرح است که آیا قرآنی که امروزه ما در اختیار داریم در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله) به این صورت تالیف گردیده یا نه، پس از رحلت ایشان؟
برای رسیدن به جواب سوال فوق نیازمند چند مقدمه هستیم که پس از بیان آنها مطلب به خودی خود روشن خواهد شد و آن اینکه آیا منظور ما از تالیف قرآن در زمان رسول الله، مربوط به ترتیب آیات سورهها میباشد یا نه. مربوط به ترتیب سورههاست؟ که در زیر به بررسی اینها میپردازیم:
نظریه مربوط به ترتیب آیات در هر سورهها
اما ترتیب و نظم آیههای قرآنی در تک تک سورهها، در زمان پیغمبر صورت گرفته و توقیفی بوده است یعنی وقتی آیهای نازل میگشت حضرت پیامبر میفرمودند این آیه را در سوره فلان پس از فلان آیه قرار دهید و آیهای دیگر را امر میکردند مثلا در سوره فلان پس از آیه فلان. به عنوان مثال آیه 281 سوره بقره آخرین آیهای است که بر پیامبر نازل گردیده ولی پیامبر دستور دادند آن را در سوره بقره بین آیات ربا و دین، ضبط کنند. بنابراین ترتیب آیات در سورهها با نظارت مستقیم پیامبر صورت گرفته است.
که روایتی از مکی که گفته: ترتیب آیات در سورهها به امر پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و چون آن حضرت در اول سوره توبه ، بسم الله امر نفرمود همینطور آن را قرار دادند تایید کننده مطلب فوق است.
نظریه مربوط به ترتیب سورهها در قرآن
جنجالیترین بحثی که در ترتیب و جمع قرآن مطرح است مربوط به این بخش میگردد زیرا که عدهای در این زمینه معتقد به توقیفی بودن هستند یعنی اظهار میدارند که ترتیب فعلی قرآن در صد و چهارده سوره که به ترتیب از سوره حمد، شروع گردیده و سپس سوره بقره و سپس سوره آلعمران و... و در آخر سوره ناس میباشد در زمان پیغمبر به دستور ایشان چنین ترتیبی یافته به این ترتیب که وقتی سورهای نازل میگشته پیامبر اکرم دستور میدادند این سوره را مابین فلان سوره و فلان سوره قرار دهید اما در مقابل عدهای نیز برخلاف این معتقدند یعنی طرفدار اجتهادی بودن ترتیب سورههای قرآنی میباشند که به بررسی این مطلب میپردازیم: طرفداران نظریه اجتهادی بودن ترتیب موجود سورههای قرآن، اختلاف مصحفهای صحابه میدانند چون برخی از این مصحفها به ترتیب نزول سورهها تنظیم گشته مانند مصحف حضرتعلیعلیهالسلامکه ترتیب آن بدینصورت میباشد:سوره اقراء ، المدثر ، ن ، المزمل و... و اینکه در این مصحف سورههای مکی مقدم بر سورههای مدنی میباشد. در حالیکه در مصحف عبدالله بن مسعود ، ابتدا سوره بقره، سپس آل عمران، نساء و... میباشد. براین اساس است که مرحوم محدث نوری به مانند عدهای دیگر یکی از دلایل اجتهادی بودن ترتیب سورهها را مصحف حضرت علی بیان میدارد.
در مقابل عدهای دیگر نیز به توقیفی بودن ترتیب سورههای قرآن معتقدند مانند کرمانی مولف کتاب البرهان، که میگوید ترتیب سوره قرآن به گونهای که در دسترس ماست در لوح محفوظ نیز بهمین قرار بوده است و بهمین ترتیب پیامبر اسلام قرآن را بر حبرئیل عرضه میداشت و یا نیشابوری در تفسیر خود میگوید که در زمان رسول خدا قرآن جمع آوری شده بود زیرا آیهای نازل نگردید جز آنکه پیامبر به کاتبان وحی دستور میداد تا آن را در جای مشخصی قرار دهند و نیز سورهای نزول نمییافت مگر آنکه به نویسنده وحی میفرمود تا آن را در کنار فلان سوره قرار دهد.
در زمان خلفاء
در زمان ابوبکر
اما در زمان ابوبکر، پس از اینکه ایشان مصحف حضرت علی را قبول نکردند زیدبن ثابت را مامور جمع آوری و تالیف قرآن کردند که زیدبن ثابت طبق نقل یعقوبی در راس یک گروه 25 نفره در مسجد مدینه مشغول به کار شدند این گروه از هیچکس چیزی به عنوان آیه قرآنی قبول نمیکردند مگر به شهادت دو نفر که ظاهرا شاهد اول نسخه خطی بوده یعنی نوشتهای که حکایت از قرآن بودن آن را دارد و شاهد دوم شاهد حفظی یعنی اینکه کسی دیگر شهادت دهد که آن را از زبان حضرت پیامبر شنیده است. البته در این زمان عدهای از صحابه مانند عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، مقداد بن اسود و... نیز جدا از هم و مستقل مشغول گردآوری قرآن بودند. البته در مورد جمعآوری قرآن به روش زیدبن ثابت نقدهایی وارد است که بدلیل مفصل بودنشان مجال دیگری میطلبد.
در زمان عثمان
در زمان عثمان نیز باید یادآور شویم که کار عثمان گردآوری و تالیف قرآن نبود بلکه ایشان اختلاف قرائتهایی که وجود داشته و میتوانست این اختلاف قرائتها عامل مهمی در تفرقه مسلمانان گردد آنها را از بین برده و فقط یک قرائت را در سراسر مملکت اسلامی رواج داد. او برای اینکار ، ابیبنکعب را انتخاب کرد. و ابیبنکعب با یک کادر دوازده نفره این کار را به پایان برد. به این ترتیب که ابیبنکعب املاء میکرد و بقیه گروه مینوشتند که پس اتمام کار این گروه برای هر یک از مناطق اسلامی، یک نسخه از این قرائت را فرستادند و عثمان دستور داد تا مصحفهای دیگر را از بین ببرند.
نتیجه گیری
از آنچه تا اینجا آورده شده روشن گردید که تاریخچه تالیف قرآن به عصر پیامبر اکرم برمیگردد یعنی اینکه تمامی آیاتی که نازل گردیده بوده در زمان رزسول اکرم و با دستور ایشان ثبت گردیده بود و با نظر بر اینکه ترتیب آیات توقیفی بوده، همزمان با ثبت آیات در سورهها لاجرم سورهها نیز ثبت میگردیده زیرا که سورههای قرآنی ماهیتی غیر از آیات قرآنی نداشته پس به طور یقینی سورههای قرآنی در زمان پیامبر در نوشت افزارهای معمول زمان نزول قرآن نوشته شده است. پس ترتیب آیات در سورهها در زمان پیامبر روشن گردید. اما ترتیب سورهها طبق شواهد تاریخی و طبق نظر عدهای از کارشناسان نیز در زمان رسول اکرم به ترتیب فعلی بوده است ولی عدهای نیز نظر اجتهادی بودن را در ترتیب سورهها دارند که بعضا با اجتهاد صحابه صورت گرفته است.. البته با نظر به اینکه در تاریخچه تالیف قرآن آنچه مهمترین است ثبت و ضبط آیات الهی در سورهها میباشد مساله دوم چندان تفاوتی در اصل قضیه نمیکند که هر چند در نوع خود از مسائل مهم و قابل تاملی میباشد. البته نظر سومی نیز ابراز داشتهاند که معقول به نظر میرسد و آن اینکه ترتیب موجود سورههای قرآن در بخش زیادی توقیفی است و ترتیب بخشی اندک طبق رای و اجتهاد صحابه صورت گرفته است.
لازم به ذکر است که قرآن موجود در دست مسمانان از نظر ائمه معصومین علیهم السلام معتبر است و همگان موظفیم تا براساس این قرآن عمل کنیم که حجت برهمگان است.
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری