-
۱۳۸۶/۰۱/۲۱, ۱۵:۳۲ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 4
- مورد تشکر
- 1 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عدل، چرا از اصول؟
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام،
از دوستان عزيز ميخواستم بپرسم چرا از ميان اين همه صفت الهي، فقط عدالت (به جز توحيد) در ميان اصول تشيع است؟
مشكل من سر تعريف عدالت نيست بلكه ميخوام بدونم ويژگي عدالت چيه كه جزو اصول قرار گرفته؟
-
۱۳۸۶/۰۱/۲۳, ۱۹:۵۳ #2
نقل قول : عدل، چرا از اصول؟
به نام خدا
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
اقا یا خانم مشکی
در پاسخ به سؤال شما بايد به دو نكته توجه كرد:
1) وضع خاص اين مسأله كه يكي از روشنترين علل جدائي اين وصف از ساير اوصاف خدا است ، زيرا در قرن اول هجري نزاع شديدي ميان علماي عقائد اسلامي درگرفت كه در يكسو (اشاعره) قرار داشتند كه معتقد بودند افعال خدا را به عدل و ظلم نميتوان متصف كرد و او مافوق اين امور است، هر كاري خداوند انجام دهد عين عدالت است، حتي اگر تمام انبياء را به دوزخ و تمام اشقياء را به بهشت بفرستد .
و از سوي ديگر شيعه و گروه معتزله (گروه ديگري كه عقل را يكي از منابع اسلامي ميشمردند) قرار داشتند كه ميگفتند خداوند حكيم و عادل است و هرگز كاري بر خلاف اين اصول انجام نميدهد ظالم را پاداش، و مظلوم را مجازات نخواهد كرد. عقل ما خوب و بد را در مقياس وسيعي درك ميكند، و خداوند عادل و حكيم جز نيكي انجام نميدهد. اين اختلاف سبب شد كه گروه دوم به عنوان (عدليه)شناخته شوند، و كم كم اصل (عدالت) در كنار (امامت) از مشخصات مذهب شيعه شناخته شد.
2) بسياري از صفات فعل خداوند در حقيقت به همان ريشه عدل باز ميگردد، مثلاً خداوند، حكيم، حاكم، رازق، رحمان و رحيم است، همه اينها پرتوي از مسأله عدالت خدا است، اصولاً عدالت به مفهوم وسيع كلمه، يعني قرار دادن هر چيزي در جاي خود، و تمام صفات فعل را دربرميگيرد و از آن مهمتر مسأله (معاد) و(مالك يوم الدين) بودن خداوند در حقيقت از عدالت او نشأت ميگيرد، و اين ويژگي ايجاب ميكند كه اين اصل مستقلاً مورد توجه قرار گيرد.
البته در منابع اسلامي به آيه يا روايتي كه نشان دهد اين گزينش صريحاً از سوي پيشوايان معصوم (ع) صورت گرفته باشد برخورد نکرده ایم و ظاهراً انتخابي است كه از سوي علماي كلام و عقائد صورت گرفته، ولي به هر صورت الهامبخش اين گزينش تأكيد و اهميت فراواني است كه در آيات و روايات روي اين مسأله به طور كلي شده است.
یا حق
-
تشکر
-
۱۳۸۶/۰۱/۲۴, ۱۲:۳۰ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 4
- مورد تشکر
- 1 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نقل قول : عدل، چرا از اصول؟
سلام،
از جواب شما بسيار ممنونم. فكر كنم تا حدودي قانع شدم.
امام سجاد(ع):
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی دارم و تو چون خود نداری!
-
۱۳۸۷/۰۱/۲۱, ۱۴:۳۷ #4
-
۱۳۸۷/۰۱/۲۱, ۲۰:۰۰ #5
چرا عدل از اصول دين است
پاسخ آقاي قرائتي :
چرا عدل از اصول است؟
با اينكه خدا صفات زيادى دارد - از قبيل رحمت، حكمت، قدرت، خالقيّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دين شمرده شده است؟
پاسخ: اين انتخاب، هم ريشه تاريخى دارد و همريشه سياسى.
ريشه تاريخى آن به قرون اوليه اسلام بر مىگردد. آن گاه كه گروه كوچكى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمىدانستند و مىگفتند: هر كارى كه خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از كارهايى باشد كه مسلّماً قبيح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مىگفتند: اگر خداوند اميرمؤمنان علىعليه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما اين منطق را نمىپذيريم و طبق منطق عقل و آيات قرآن مىگوييم تمام كارهاى خدا حكيمانه است و هرگز كارى كه ظلم و قبيح باشد از او سر نمىزند.
البتّه خدا بر هر كارى قدرت دارد، امّا كار خلاف حكمت نمىكند؛ چنانكه ما قدرت داريم چشم خود را كور كنيم ولى چنين نمىكنيم چون اين عمل، حكيمانه نيست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است كه عمل با عدل وحكمت و وعدههاى قبلى هماهنگ باشد. خدايى كه وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اكنون اگر خلاف كند، خلف وعده مىشود واين عمل، قبيح است و هرگز خداوند كار زشت نمىكند. ما كه مىگوييم: خدا ظلم نمىكند قدرت او را محدود نكردهايم بلكه اين حكمت است كه موجب مىشود قدرت در جاى مناسب به كار گرفته شود.
و امّا ريشه سياسى آن به دوران بنىاميّه و بنىعبّاس برمىگردد، آنها براى آن كه با اعتراضات و شورشهاى مردمى مواجه نشوند، اين گونه تبليغ مىكردند كه همه چيز به خواست خداست و كسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاكم شدهايم به خواست خدا بوده و كسى حقّ اعتراض ندارد، زيرا آنچه بر جهان حاكم است جبر است و انسان هيچ اختيارى ندارد و اين جبر مورد رضايت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هركارى كه او انجام دهد عدل است. در واقع اين نظريّه پشتوانه سياسى خوبى براى بنىاميّه و استمرار حكومت و رياستشان بود.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۱/۲۱, ۲۰:۰۲ #6
چرا عدل از اصول دين است - شهيد مطهري
پاسخ شهيد مطهري در كتاب عدل الهي :
" عدل " از اصول دين
در ساير مسائل الهيات اگر شبهات و اشكالاتی هست ، برای طبقه متكلمين و فلاسفه و اهل فن مطرح است . آن مطالب هر چند دشوار باشد ولی چون از قلمروی افكار عامه مردم خارج است ، اشكال و جواب آنها هر دو در سطحی بالاتر از سطح درك توده طرح میشود . اما ايرادها و اشكالهای مسأله " عدل الهی " در سطح پائين و وسيع عامه نيز جريان دارد . در اين مسأله ، هم دهاتی بيسواد میانديشد و هم فيلسوف متفكر .
از اين جهت ، مسأله " عدالت " دارای اهميتی خاص و موقعيتی بی نظير است و همين جهت را میتوان توجيهی فرض كرد برای اينكه علمای اسلامی ( شيعه و معتزله ، نه اشاعره ) عدل را در رديف " ريشههای دين " قرار دهند و دومين اصل از اصول پنجگانه دين بشناسند ، و گر نه " عدل " يكی از صفات خدا است و اگر بنا باشد صفات خدا را جزء اصول دين بشمار آوريم لازم است علم و قدرت و اراده و . . . را نيز در اين شمار بياوريم . ولی علت اصلی اينكه عدل در شيعه از اصول دين شمرده شد امر ديگر است ، و آن
اينكه : شيعه با اهل سنت در ساير صفات خداوند اختلافی نداشتند و اگر هم داشتند مطرح نبود ، ولی در مسأله عدل ، اختلاف شديد داشتند و شديدا هم مطرح بود بطوری كه اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل ، علامت " مذاهب " شمرده میشد كه مثلا شخص ، شيعه است يا سنی ، و اگر سنی است معتزلی است يا اشعری . عدل به تنهايی علامت اشعری نبودن شمرده میشد . عدل و امامت توأما علامت تشيع بود . اين است كه گفته میشد اصول دين اسلام سه چيز است و اصول مذهب شيعه همان سه چيز است به علاوه اصل عدل و اصل امامت .
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۱/۲۱, ۲۳:۲۷ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
یادم باشه به جناب آرش یادآوری کنم که به شما یادآوری کنند که حتما در کنار کلاس اکابر بابابزرگ واسه شما هم یه کلاس نگارش و ادبیات ثبت نام کنند.
عزیزه دل انگیز!
1.چونکه می خواستند از لحاظ نگارشی ایراد دارد.
2.توحید چپاندننی نیست،پذیرفتنیه.
3.عدل را بر این چپاندند تا بگوید
4.امامت را برای کی توجیه کند؟! بشر؟! بیشتر توجیه کند؟! یعنی پس تا یه حدیش را پذیرفتید که دنباله بیشترش می گردید!
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۳, ۲۰:۱۸ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
عدل از اصول دین
بنام خدا
دليل اصلى اين که «عدل» در مکتب تشيّع از اصول دين محسوب شده، با اين که يکى از صفات خداوند بوده و از توابع اصل «توحيد» مى باشد، اين است که شيعه با اهل سنّت در ساير صفات خداوند يا اختلافى نداشتند و يا اگر هم اختلافى داشتند به شکل جدّى مطرح نبوده; ولى در مسئله «عدل» اين اختلاف به شدت مطرح بوده است; به طورى که اعتقاد و عدم اعتقاد به «عدل»، علامت مذهب «عدليه» شمرده شد که همان شيعيان «اماميه» و فرقه «معتزله» از اهل سنّت مى باشند.2.مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى;، ج 4، ص 950 ـ 967
در مقابل، بسيارى از اهل سنّت ـ که فرقه «اشاعره» هستند ـ در لابه لاى عقايد خاص خود به «جبر» قايل بودند يعنى اراده و افعال انسان را محکوم سرنوشت و اراده خداوند مى دانستند و از طرفى «حُسن و قُبح عقلى» را منکر شدند و در افعال خداوند جارى ندانستند و معتقد شدند که هر کارى که خداوند انجام دهد، همان «عدل» است; حتى اگر عقل آن را تقبيح کند; از همين جهت با برداشتى ديگر از «عدلِ» خداوند، به نوعى در واقع، منکر «عدل» او شدند که «انگيزه هاى سياسى» را در اين عقيده، نبايد بى دخالت دانست.چرا که «عدالت»خداوند در عصر پيامبر(ص) و بين مسلمانان محرز بوده و در قرآن کريم از آن بسيار ياد شده; ليکن خلفاى ستمکار تاريخ اسلام و علماى وابسته به آنان براى توجيه ظلم هاى خود، با اعتقاد به «جبر» همه کارهاى ستمگران را کار خدا دانسته، با انکار «حسن و قبح عقلى» اين کار خداوند را عين عدالت پنداشتند.
ليکن شيعه، به پيروى از پيشوايان خود، در مقابل تحريف صفت «عدالت» خداوند ايستاد و اين صفت را به جهت اهميتش يکى از اصول بنيادى اسلام مطرح کرد.
1. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى; ج 1، ص 86، انتشارات صدرا.
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۳, ۲۰:۲۳ #9
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
به عقيده شيعه، از نظر هستى شناسى، همه صفات خداوند عين ذات اقدس اوست. (که همان توحيد صفاتى است) و همه صفات از يک ذات حکايت کرده، همه در يک مرتبه قرار دارد.
عدل به معناى واقعى کلمه، آن است که هر چيزى در جاى خود قرار بگيرد; بنابراين، هرگونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران، بر خلاف اصل عدل است. يک انسان سالم، کسى است که تمام دستگاه هاى بدن او، هر يک کار خودش را بى کم و زياد انجام دهد. جامعه انسانى نيز همانند بدن يک انسان است، که بدون رعايت اصل عدالت بيمار خواهد بود: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسَـن». (نحل،90) خداوند، فرمان به عدل و احسان مى دهد.»; از اين رو، در اسلام، عدالت اجتماعى، (عبارت است از مساوات بزرگ انسانى که تعادل همه ارزش ها، از جمله ارزش اقتصادى را در نظر دارد; پس در اسلام، نه تنها عدالت، يک دستور صريح است، بلکه روش و سلوک خاصى را به عنوان قصد يا راه ميانه و حد وسط، معين نموده است که در همه موارد، خطوط روشن عدالت را مشخص مى نمايد; براى نمونه، قرآن مى فرمايد: «خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهيد و هنگامى که ميان مردم داورى مى کنيد، به عدالت داورى کنيد.»(نساء،58); «عدالت کنيد که به پرهيزکارى نزديک تر است.» (مائده، 8); «به هنگام اظهار نظر، هر چند در مورد نزديکان باشد، به عدالت سخن گوييد.» (انعام، 152); «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديکان فرمان مى دهد، و از فحشا و منکر و ستم نهى مى کند، خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذکر شويد.» (نحل، 90)
از آيات فوق استفاده مى شود که اسلام براى رسيدن به عدالت اجتماعى، راه کارهاى آن را هم مشخص نموده، و به اين مطلب اشاره دارد که عدالت اجتماعى، با معنويت (پرهيزگارى و تذکر) هم مرتبط است.
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۳, ۲۲:۴۵ #10
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 494
- مورد تشکر
- 732 پست
- حضور
- 31 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عدل يكي از بنيادي ترين گزاره ها است و معني و مفهوم بسيار عميقي دارد. عدالت تنها گزاره اي است كه مي توان به طور مطلق از وجوب آن سخن گفت. يعني تحت هيچ شرايطي وجوب عدل نمي تواند وابسته به گزاره اي ديگر باشد. حتي به خدا. يعني خدا نيز تمام افعال خود را بر اساس عدل انجام مي دهد.
عدالت در برگيرنده تمام اسماء و صفات الهي است. به همين دليل عدل به عنوان يكي از اصول دين مطرح شده است.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری