صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: عدل، چرا از اصول؟

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    4
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    خونسرد عدل، چرا از اصول؟




    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام،
    از دوستان عزيز مي‌خواستم بپرسم چرا از ميان اين همه صفت الهي، فقط عدالت (به جز توحيد) در ميان اصول تشيع است؟
    مشكل من سر تعريف عدالت نيست بلكه مي‌خوام بدونم ويژگي عدالت چيه كه جزو اصول قرار گرفته؟

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    513
    مورد تشکر
    1,094 پست
    حضور
    1 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    نقل قول : عدل، چرا از اصول؟




    به نام خدا
    با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
    اقا یا خانم مشکی
    در پاسخ به سؤال شما بايد به دو نكته توجه كرد:
    1) وضع خاص اين مسأله كه يكي از روشنترين علل جدائي اين وصف از ساير اوصاف خدا است ، زيرا در قرن اول هجري نزاع شديدي ميان علماي عقائد اسلامي درگرفت كه در يكسو (اشاعره) قرار داشتند كه معتقد بودند افعال خدا را به عدل و ظلم نمي‏توان متصف كرد و او مافوق اين امور است، هر كاري خداوند انجام دهد عين عدالت است، حتي اگر تمام انبياء را به دوزخ و تمام اشقياء را به بهشت بفرستد .
    و از سوي ديگر شيعه و گروه معتزله (گروه ديگري كه عقل را يكي از منابع اسلامي مي‏شمردند) قرار داشتند كه مي‏گفتند خداوند حكيم و عادل است و هرگز كاري بر خلاف اين اصول انجام نمي‏دهد ظالم را پاداش، و مظلوم را مجازات نخواهد كرد. عقل ما خوب و بد را در مقياس وسيعي درك مي‏كند، و خداوند عادل و حكيم جز نيكي انجام نمي‏دهد. اين اختلاف سبب شد كه گروه دوم به عنوان (عدليه)شناخته شوند، و كم كم اصل (عدالت) در كنار (امامت) از مشخصات مذهب شيعه شناخته شد.
    2) بسياري از صفات فعل خداوند در حقيقت به همان ريشه عدل باز مي‏گردد، مثلاً خداوند، حكيم، حاكم، رازق، رحمان و رحيم است، همه اينها پرتوي از مسأله عدالت خدا است، اصولاً عدالت به مفهوم وسيع كلمه، يعني قرار دادن هر چيزي در جاي خود، و تمام صفات فعل را دربرمي‏گيرد و از آن مهمتر مسأله (معاد) و(مالك يوم الدين) بودن خداوند در حقيقت از عدالت او نشأت مي‏گيرد، و اين ويژگي ايجاب مي‏كند كه اين اصل مستقلاً مورد توجه قرار گيرد.
    البته در منابع اسلامي به آيه يا روايتي كه نشان دهد اين گزينش صريحاً از سوي پيشوايان معصوم (ع) صورت گرفته باشد برخورد نکرده ایم و ظاهراً انتخابي است كه از سوي علماي كلام و عقائد صورت گرفته، ولي به هر صورت الهام‏بخش اين گزينش تأكيد و اهميت فراواني است كه در آيات و روايات روي اين مسأله به طور كلي شده است.
    یا حق


  3. تشکر


  4. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    4
    مورد تشکر
    1 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    نقل قول : عدل، چرا از اصول؟




    سلام،
    از جواب شما بسيار ممنونم. فكر كنم تا حدودي قانع شدم.
    امام سجاد(ع):
    خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون تویی دارم و تو چون خود نداری!

  5. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۷
    نوشته
    30
    مورد تشکر
    36 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط مشكی نمایش پست
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام،
    از دوستان عزيز مي‌خواستم بپرسم چرا از ميان اين همه صفت الهي، فقط عدالت (به جز توحيد) در ميان اصول تشيع است؟
    مشكل من سر تعريف عدالت نيست بلكه مي‌خوام بدونم ويژگي عدالت چيه كه جزو اصول قرار گرفته؟
    چونكه میخواستند در كنار امامت، یك اصل دیگر را بچپانند
    كه اختلاف شیعه و سنی منحصر به امامت نشود و عدل را
    براین چپاندند كه بگوید خداوند چون عادل است، بشر را بدون
    رهبر و امام رها نمیكند تا امامت را اینگونه بیشتر توجیه كنند.

  6. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    چرا عدل از اصول دين است




    پاسخ آقاي قرائتي :‌
    چرا عدل از اصول است؟
    با اينكه خدا صفات زيادى دارد - از قبيل رحمت، حكمت، قدرت، خالقيّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دين شمرده شده است؟
    پاسخ: اين انتخاب، هم ريشه تاريخى دارد و هم‏ريشه سياسى.
    ريشه تاريخى آن به قرون اوليه اسلام بر مى‏گردد. آن گاه كه گروه كوچكى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمى‏دانستند و مى‏گفتند: هر كارى كه خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از كارهايى باشد كه مسلّماً قبيح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مى‏گفتند: اگر خداوند اميرمؤمنان على‏عليه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما اين منطق را نمى‏پذيريم و طبق منطق عقل و آيات قرآن مى‏گوييم تمام كارهاى خدا حكيمانه است و هرگز كارى كه ظلم و قبيح باشد از او سر نمى‏زند.
    البتّه خدا بر هر كارى قدرت دارد، امّا كار خلاف حكمت نمى‏كند؛ چنانكه ما قدرت داريم چشم خود را كور كنيم ولى چنين نمى‏كنيم چون اين عمل، حكيمانه نيست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است كه عمل با عدل وحكمت و وعده‏هاى قبلى هماهنگ باشد. خدايى كه وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اكنون اگر خلاف كند، خلف وعده مى‏شود واين عمل، قبيح است و هرگز خداوند كار زشت نمى‏كند. ما كه مى‏گوييم: خدا ظلم نمى‏كند قدرت او را محدود نكرده‏ايم بلكه اين حكمت است كه موجب مى‏شود قدرت در جاى مناسب به كار گرفته شود.
    و امّا ريشه سياسى آن به دوران بنى‏اميّه و بنى‏عبّاس برمى‏گردد، آنها براى آن كه با اعتراضات و شورش‏هاى مردمى مواجه نشوند، اين گونه تبليغ مى‏كردند كه همه چيز به خواست خداست و كسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاكم شده‏ايم به خواست خدا بوده و كسى حقّ اعتراض ندارد، زيرا آنچه بر جهان حاكم است جبر است و انسان هيچ اختيارى ندارد و اين جبر مورد رضايت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هركارى كه او انجام دهد عدل است. در واقع اين نظريّه پشتوانه سياسى خوبى براى بنى‏اميّه و استمرار حكومت و رياستشان بود.


  7. تشکر


  8. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت فروردين ۱۳۸۶
    نوشته
    711
    مورد تشکر
    1,437 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0

    چرا عدل از اصول دين است - شهيد مطهري




    پاسخ شهيد مطهري در كتاب عدل الهي :


    " عدل " از اصول دين

    در ساير مسائل الهيات اگر شبهات و اشكالاتی هست ، برای طبقه متكلمين‏ و فلاسفه و اهل فن مطرح است . آن مطالب هر چند دشوار باشد ولی چون از قلمروی افكار عامه مردم خارج است ، اشكال و جواب آنها هر دو در سطحی‏ بالاتر از سطح درك توده طرح می‏شود . اما ايرادها و اشكالهای مسأله " عدل‏ الهی " در سطح پائين و وسيع عامه نيز جريان دارد . در اين مسأله ، هم‏ دهاتی بيسواد می‏انديشد و هم فيلسوف متفكر .
    از اين جهت ، مسأله " عدالت " دارای اهميتی خاص و موقعيتی بی نظير است و همين جهت را می‏توان توجيهی فرض كرد برای اينكه علمای اسلامی ( شيعه و معتزله ، نه اشاعره ) عدل را در رديف " ريشه‏های دين " قرار دهند و دومين اصل از اصول پنجگانه دين بشناسند ، و گر نه " عدل " يكی‏ از صفات خدا است و اگر بنا باشد صفات خدا را جزء اصول دين بشمار آوريم‏ لازم است علم و قدرت و اراده و . . . را نيز در اين شمار بياوريم . ولی‏ علت اصلی اينكه عدل در شيعه از اصول دين شمرده شد امر ديگر است ، و آن‏
    اينكه : شيعه با اهل سنت در ساير صفات خداوند اختلافی نداشتند و اگر هم‏ داشتند مطرح نبود ، ولی در مسأله عدل ، اختلاف شديد داشتند و شديدا هم‏ مطرح بود بطوری كه اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل ، علامت " مذاهب " شمرده می‏شد كه مثلا شخص ، شيعه است يا سنی ، و اگر سنی است معتزلی است‏ يا اشعری . عدل به تنهايی علامت اشعری نبودن شمرده می‏شد . عدل و امامت توأما علامت‏ تشيع بود . اين است كه گفته می‏شد اصول دين اسلام سه چيز است و اصول‏ مذهب شيعه همان سه چيز است به علاوه اصل عدل و اصل امامت .

  9. تشکر


  10. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    نقل قول نوشته اصلی توسط مزدك بامداد نمایش پست
    چونكه میخواستند در كنار امامت، یك اصل دیگر را بچپانند
    كه اختلاف شیعه و سنی منحصر به امامت نشود و عدل را
    براین چپاندند كه بگوید خداوند چون عادل است، بشر را بدون
    رهبر و امام رها نمیكند تا امامت را اینگونه بیشتر توجیه كنند.
    یادم باشه به جناب آرش یادآوری کنم که به شما یادآوری کنند که حتما در کنار کلاس اکابر بابابزرگ واسه شما هم یه کلاس نگارش و ادبیات ثبت نام کنند.
    عزیزه دل انگیز!
    1.چونکه می خواستند از لحاظ نگارشی ایراد دارد.
    2.توحید چپاندننی نیست،پذیرفتنیه.
    3.
    عدل را بر این چپاندند تا بگوید
    عدم تطابق! فعل مفرد برای فاعل جمع!

    4.امامت را برای کی توجیه کند؟! بشر؟! بیشتر توجیه کند؟! یعنی پس تا یه حدیش را پذیرفتید که دنباله بیشترش می گردید!


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  11. تشکر


  12. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    راهنما عدل از اصول دین




    نقل قول نوشته اصلی توسط مشكی نمایش پست
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام،
    از دوستان عزيز مي‌خواستم بپرسم چرا از ميان اين همه صفت الهي، فقط عدالت (به جز توحيد) در ميان اصول تشيع است؟
    مشكل من سر تعريف عدالت نيست بلكه مي‌خوام بدونم ويژگي عدالت چيه كه جزو اصول قرار گرفته؟
    بنام خدا
    دليل اصلى اين که «عدل» در مکتب تشيّع از اصول دين محسوب شده، با اين که يکى از صفات خداوند بوده و از توابع اصل «توحيد» مى باشد، اين است که شيعه با اهل سنّت در ساير صفات خداوند يا اختلافى نداشتند و يا اگر هم اختلافى داشتند به شکل جدّى مطرح نبوده; ولى در مسئله «عدل» اين اختلاف به شدت مطرح بوده است; به طورى که اعتقاد و عدم اعتقاد به «عدل»، علامت مذهب «عدليه» شمرده شد که همان شيعيان «اماميه» و فرقه «معتزله» از اهل سنّت مى باشند.
    در مقابل، بسيارى از اهل سنّت ـ که فرقه «اشاعره» هستند ـ در لابه لاى عقايد خاص خود به «جبر» قايل بودند يعنى اراده و افعال انسان را محکوم سرنوشت و اراده خداوند مى دانستند و از طرفى «حُسن و قُبح عقلى» را منکر شدند و در افعال خداوند جارى ندانستند و معتقد شدند که هر کارى که خداوند انجام دهد، همان «عدل» است; حتى اگر عقل آن را تقبيح کند; از همين جهت با برداشتى ديگر از «عدلِ» خداوند، به نوعى در واقع، منکر «عدل» او شدند که «انگيزه هاى سياسى» را در اين عقيده، نبايد بى دخالت دانست.چرا که «عدالت»خداوند در عصر پيامبر(ص) و بين مسلمانان محرز بوده و در قرآن کريم از آن بسيار ياد شده; ليکن خلفاى ستمکار تاريخ اسلام و علماى وابسته به آنان براى توجيه ظلم هاى خود، با اعتقاد به «جبر» همه کارهاى ستمگران را کار خدا دانسته، با انکار «حسن و قبح عقلى» اين کار خداوند را عين عدالت پنداشتند.
    ليکن شيعه، به پيروى از پيشوايان خود، در مقابل تحريف صفت «عدالت» خداوند ايستاد و اين صفت را به جهت اهميتش يکى از اصول بنيادى اسلام مطرح کرد.

    1. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى; ج 1، ص 86، انتشارات صدرا.
    2.مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى;، ج 4، ص 950 ـ 967

  13. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    1,799
    مورد تشکر
    3,021 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    18

    راهنما




    نقل قول نوشته اصلی توسط meshkaat نمایش پست
    بنام خدا
    در مقابل، بسيارى از اهل سنّت ـ که فرقه «اشاعره» هستند ـ در لابه لاى عقايد خاص خود به «جبر» قايل بودند يعنى اراده و افعال انسان را محکوم سرنوشت و اراده خداوند مى دانستند و از طرفى «حُسن و قُبح عقلى» را منکر شدند و در افعال خداوند جارى ندانستند و معتقد شدند که هر کارى که خداوند انجام دهد، همان «عدل» است; حتى اگر عقل آن را تقبيح کند; از همين جهت با برداشتى ديگر از «عدلِ» خداوند، به نوعى در واقع، منکر «عدل» او شدند که «انگيزه هاى سياسى» را در اين عقيده، نبايد بى دخالت دانست.چرا که «عدالت»خداوند در عصر پيامبر(ص) و بين مسلمانان محرز بوده و در قرآن کريم از آن بسيار ياد شده; ليکن خلفاى ستمکار تاريخ اسلام و علماى وابسته به آنان براى توجيه ظلم هاى خود، با اعتقاد به «جبر» همه کارهاى ستمگران را کار خدا دانسته، با انکار «حسن و قبح عقلى» اين کار خداوند را عين عدالت پنداشتند.
    بنام خدا
    به عقيده شيعه، از نظر هستى شناسى، همه صفات خداوند عين ذات اقدس اوست. (که همان توحيد صفاتى است) و همه صفات از يک ذات حکايت کرده، همه در يک مرتبه قرار دارد.
    عدل به معناى واقعى کلمه، آن است که هر چيزى در جاى خود قرار بگيرد; بنابراين، هرگونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران، بر خلاف اصل عدل است. يک انسان سالم، کسى است که تمام دستگاه هاى بدن او، هر يک کار خودش را بى کم و زياد انجام دهد. جامعه انسانى نيز همانند بدن يک انسان است، که بدون رعايت اصل عدالت بيمار خواهد بود: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسَـن». (نحل،90) خداوند، فرمان به عدل و احسان مى دهد.»; از اين رو، در اسلام، عدالت اجتماعى، (عبارت است از مساوات بزرگ انسانى که تعادل همه ارزش ها، از جمله ارزش اقتصادى را در نظر دارد; پس در اسلام، نه تنها عدالت، يک دستور صريح است، بلکه روش و سلوک خاصى را به عنوان قصد يا راه ميانه و حد وسط، معين نموده است که در همه موارد، خطوط روشن عدالت را مشخص مى نمايد; براى نمونه، قرآن مى فرمايد: «خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهيد و هنگامى که ميان مردم داورى مى کنيد، به عدالت داورى کنيد.»(نساء،58); «عدالت کنيد که به پرهيزکارى نزديک تر است.» (مائده، 8); «به هنگام اظهار نظر، هر چند در مورد نزديکان باشد، به عدالت سخن گوييد.» (انعام، 152); «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديکان فرمان مى دهد، و از فحشا و منکر و ستم نهى مى کند، خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذکر شويد.» (نحل، 90)
    از آيات فوق استفاده مى شود که اسلام براى رسيدن به عدالت اجتماعى، راه کارهاى آن را هم مشخص نموده، و به اين مطلب اشاره دارد که عدالت اجتماعى، با معنويت (پرهيزگارى و تذکر) هم مرتبط است.


  14. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    494
    مورد تشکر
    732 پست
    حضور
    31 دقیقه
    دریافت
    2
    آپلود
    0
    گالری
    0



    عدل يكي از بنيادي ترين گزاره ها است و معني و مفهوم بسيار عميقي دارد. عدالت تنها گزاره اي است كه مي توان به طور مطلق از وجوب آن سخن گفت. يعني تحت هيچ شرايطي وجوب عدل نمي تواند وابسته به گزاره اي ديگر باشد. حتي به خدا. يعني خدا نيز تمام افعال خود را بر اساس عدل انجام مي دهد.
    عدالت در برگيرنده تمام اسماء و صفات الهي است. به همين دليل عدل به عنوان يكي از اصول دين مطرح شده است.

صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود