-
۱۳۸۷/۰۳/۱۲, ۱۴:۱۱ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 4
- مورد تشکر
- 4 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
داستان بخون گريه كن نخند
داستان بخون گريه كن نخند
من مرد هستم
مي گويند هميشه ارزشمند بوده ام. اما در تاريخ اين ارزش را نيافته ام. آري براي ارزشمندي زنان شعاري هست ولي براي مردها چي؟ تا حالا كسي شنيده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در كودكي كه نميدانم كه هستم با هم سن و سالهايم بازي مي كنم هر وقت بخواهند برام اسباب بازي بخرند توپ، تفنگ و ماشين مي خرند.
من در وسط كوچه با پسرهاي همسايه بازي مي كنم و چند دختر همسايه در كنج حياتشان بازي مي كنند صداي خنده هاشون سه كوچه پايين مي اد. صداي فحش خواهر و مادر ما هم سر كوچه مي رسه
دخترا من بازي نمي دن چون مي گن پسري تو مثل ما نيستي. بازي ما را خراب مي كني. بلد نيستي بابا بشي. اما من دوست دارم مثل آنها بازي كنم و حس پدرانه بگيرم همانطور كه آنان هميشه بزرگتر از خودشون انند. ولي افسوس كه هرگز اجازه ندادن.
با يكي از دختراي همسايه دوست مي شم باهم بازي مي كنيم ولي هم پسرا مسخره ام مي كنند هم دخترا. شب هم توي خونه يه پس گردني از بابا مي خورم كه خاك به سر با دخترا دوست مي شي؟
من هفت ساله ام هر روز صبح يا بايد صف شير وايسم يا صف نونوايي.
اولين روز مي رم مدرسه اولين چيزي كه ياد مي گيرم چند تا فحش جون داره.
بعضي وقتا كه خونه همسايه يا فاميل مي ريم خانمها خودشون مي پوشن كه آقا ديكه بزرگ شده؛ خوب و بد مي فهمه تا مي خوام از جام بلند شم مثل اينكه دزدم يا دخترشون مي خورم با نگاهشون تعقيبم مي كنند.
هر روز تو مدرسه و بيرون از مدرسه باهم دعوا مي كنيم دخترا طوري نگاه مي كنند مثل اينكه تو باغ وحش شيرا يا ميمونا رو نگاه مي كنند.
حالا نه ساله ام دوستام هر روز سيگار مي ارن مدرسه و...
هر روز بزرگ مي شم اما مثل حيوانات؛ كسي بهم ياد نمي ده كه چگونه لباس بپوششم و چگونه از خودم مواظبت كنم به دليل عدم پوشش مناسب دستهاي زيادي به طرف من دراز مي شه. چون پسرم و ارزشمند. چون سالارم.
خيلي وقتا بيرونم اما خدا ميدونه كه اين بيرون بودنا چيه (خدايا ممنون كه ستار العيوبي)
خيلي وقتا هزار جور ازم سوء استفاده مي شه به خاطر اينكه پدر و مادرم باغبان تنها گلشون هستن يعني خواهرم و من مثل يه گياه هرز خودم رشد مي كنم.
هر روز كه بزرگتر مي شم تله هاي دور و برم هزاران برابر مي شود بخاطر اينكه سلامتي ام كه تنها سرمايه ام است ازم بگيرند متاسفانه پدر و مادرم به فكر من نيستن.
15 ساله شدم مي گويند بالغ شدي نمي دونم چكار كنم هر روز اتفاقي تازه مي افته من گيج شده ام اما كسي نيست كه به داد من برسه نه پدر و نه مادر. مجبورم با يكي از دوستام حرف بزنم تازه اينجاست كه سوء استفاده ها ازم شروع مي شه. ساعتها، روزها هفته ها نمي خوابم هميشه اعصابم داغونه، دوس دارم تنها باشم تمام هم و غمم يا اينترنته يا فوتبال و يا تو اتاقم تنها بودن. تقريبا هر روز دعوا مي كنم اگه تو كوچه كسي رو پيدا نكنم تو خونه دعوا را مي اندازم ولي كسي اين موجود با ارزش رو ادم حساب نمي كنه.
درسم تموم مي شه انواع سيگار، قليون، مواد مخدر و........امتحان كرده ام.
امروز بايد كنكور بدم 90% شركت كنندها دخترن. پس مثل خر خدمت مقدس سرباري. چون ارزشمندي.
از خدمت برگشتم نه كاري نه باري همش سر باري.همه مغازه ها، شركتها، فروشگاها، موسسات دولتي و غير دولتي فقط خانم پذيرش مي كنن. من بايد برم دزدي. بدبختانه تو مدرسه اين هم خوب ياد نگرفتم.
سر سفره نمي شه دست به غذا دراز كرد نگاههاي پدر و مادر از هزاران كوه سنگين تره.
تو كوچه، بازار، همه جا دخترا با هزار آرايش، ناز و عشوه مي ان. چند وقته قلبم درد مي كنه.
با هزار جلوه برون امدي كه با هزار ديده تماشا كنم تو را
صد نفر واسطه شدن زير دست دو تا خانم كار ساعتي كنم (سالار ارزشمند) سر دردهايم زياد شده حالا هر روز يه قوطي سيگار تموم مي كنم. حالتهاي خاصي پيدا كرده ام.
مادرم شروع كرده بايد ازداج كني قبل از مرگم عروسيت ببينم. حالا عروس كيه؟ دختر فلاني. بابا اين كه قبل از من با صد نفر رفيق بوده، بيشتر شبا خونه نمي اومد.
خيلي خب دختر فلاني خوبه. باباي دختره: هزار سكه بايد پشتوانه دختر من باشه. مهره كمرم ترك برداشت. با همون حال رفتيم بازار، مهره كمرم شكست. ولي مهم تر از آن قلبم شكست. ولي كسي صدايش نشنيد. آري دل مرد بي صدا مي شكند.
خانمم: اينا چيه واسم خريدي؛ اگه مال دوستم مي ديدي! اگه مال دختر خاله ام مي ديدي! دهنت وا مي موند. اينا كه اصلا پيش اونا ارزشي نداره. يه لباس خريده بود ماه. شده بود عروسك.
با هزار منت كشي و التماس و زير پا گذاشتن همه حيثيتم چند فقره وام گرفتم، يه خونه اجاره كرديم. خانمم: اين كه خونه نيست، قفس مرغه. قوطي كبريته.
مادر زنم هر بار دهنش باز مي كنه مثل اينكه صد مار كبراي صحراي سينا هم زمان نيشم مي زنند.
خانمم: تو هم شدي مرد؟ عرضه نداري. شوهر دوستم اله مي كنه، بله مي كنه.
بخاطر ندانم كاريهاي پدر و مادرم و اشتباهات دوران مجرديم بچه دار نمي شم. انواع شماتت ها به سويم روان شده.خانمم هم فقط با دوستاش خوش مي گذرونه. از صبح تا نصف شب سگ دو مي كنم.
خانمم فقط دوتا حرف بلده: اول اينكه «بخر» و دوم اينكه «با هيچ زني حرف نزن». همسايمون يه پير زنه هفتاد ساله است؛ سلام عليك كرديم گفت: مي خواي صيغه اش كني. با كوچكترين بهونه اي قهر مي كنه مي ره خونه مادرش. چند بار رفتم دنبالش. ولي اين بار مهرش گذاشته اجرا و من راهي زندان شدم. چند تا از هم كلاسي هاي دوران مدرسه ام هم اينجان. نمي دونم چند مدت بايد اينجا باشم ولي مي دونم اين جزاي ارزشمندي و سالاري من است.
ویرایش توسط ادا شامي : ۱۳۸۷/۰۳/۱۲ در ساعت ۱۴:۱۳
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۲, ۱۶:۰۸ #2
بله در هر دو زمینه خانه از پایبست ویران است
همیشه یا شور شوره یا بی نمک بی نمک همه اش هم به دلیل این است که فقط اسممان مسلمان است و اسلام را نمیشناسیم و به تعالیم ان هم خودمان هم خانواده هایمان اگاهی نداریم وقتی هم که میایم ابروشو درست کنیم میزنیم چشمش رو کور میکنیم
وضعیت امروز اقایون هم چنگی به دل نمیزنه اگرچه من معتقدم که وقتی کار بیخ پیدا میکنه باز وضعیت اقایون به مراتب بهتره ولی به طور کلی هر جنسی هزار تا دردسر برای خودش داره
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۳, ۰۰:۳۵ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
خیر!
وضع آقایون هیچ تفاوتی با خانوم ها نداره....در جایگاه هر جنسیتی که موضوع رو بررسی کنیم می بینیم که هر جنسی مشکلات خودش رو داره...حقیقت اینه که ما مطالب رو با سیاه نمایی ها و حب و بغض شخصیمون در می امیزیم...
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۳, ۲۳:۳۷ #4
مساله سیاه نمایی و حب و بغض شخصی نیست
بنده در ابتدا گفتم هر جنسیتی مسائل و مشکلات خاص خودش رو داره اما اقایون در مقابل مسائل و مشکلاتشون هزارتا راه فرار و راه حل وجود داره اما در مورد خانومها نه
مثلا اگر اقایی مشکل داشته باشه وضعیت یه طوریه که خودش به تنهایی (اگرچه به سختی و به مرور)مشکلش رو حل کنه اما این مساله در مورد خانومها وجود نداره خانومها معمولا در صورت بروز مشکلات تو زندگیشون حالتی براشون ایجاد میشه که به قولی تو دست و پا میفتن و سربار میشن
یعنی از یک طرف امکان استقلال رو ندارن از طرف دیگه در صورت استقلال کار زیادی از دستشون بر نمیاد وبا مشکلات بدی دست و پنجه نرم میکنن
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۴, ۰۱:۰۹ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
آقایون هم در کشاکش مشکلات دچار انبوهی از مشکلات می شوند فقط موضوعی که هست اینه که آقایون کمتر به چشم می آیند چون اصولا اهله بروز مشکل نیستند و مشکلات را در خود حل می کنند...
اتفاقا به نظرم می رسد آقایان در مورد مشکلات زندگی از خانم ها آسیب پذیر تر هستند و بیشتر بهشون فشار می یاد چرا که حسه مردونه ای که دارند و تعهدات فطری که در درونشون وجود داره مانع خیلی بیشتر بهشون فشار می یاره...
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۴, ۰۸:۱۷ #6
كاملا درسته جناب منتظر.
اگه عينك آدما و نوع نگاهشون نسبت به اطراف تغيير كنه ، بسياري از مشكلات برطرف مي شه. مشكل اينه كه بعضيا سياهي ها رو مي بينن. به نظر من جناب ادا شامي هنوز كامل نگفته و گرنه خيلي بيش از اين در مورد آقايون وجود داره.
حضرت مسيح عليه السلام از جايي عبور مي كرد. لاشه متعفني كنار راه افتاده بود. همه بيني خود را گرفته بودندو اه و اوه مي گفتند . در اون حال حضرت مسيح عليه السلام در يك رفتار آموزشي گفت : اين لاشه چه دندان هاي سفيد و زيبايي دارد.
حقيقت اين است كه يك قانوني وجود دارد به نام كارما.بر اساس اين قانون هر كسي همان گونه كه مي انديشد ، زندگي خواهد كرد و محيط متناسب با انديشه هاي او خواهد شد.
به عنوان مثال يكي از اساتيد اخلاق مي گفت : چشم زخم فقط براي كساني وجود داردكه به آن عقيده دارند. اين نكته جالبي را ثابت مي كند. اگر خانم ها و آقايان نگاهشان را به خود و زندگي خود عوض كنند ، بسياري از مشكلات حل مي شود. نمي گويم مشكل نيست مشكل هميشه هست اما اين ما هستيم كه اين مشكلات را تفسير و حل مي كنيم.
در قرآن آمده است
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ : (آری،) آنچه از نیکیها به تو میرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو میرسد، از سوی خود توست.
پس اين نگاه ماست كه بايد تغيير كند و به كمك نگاهي خوب و شايسته ، خوبي هاي الاهي را دريابيم .
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۴, ۲۳:۱۳ #7
دوست عزیز بهتر است کمی دقیقتر به مطلب نگاه کنید
ان وقت قشر زنان اسیب خورده پیدا و خاموش و نهان جامعه رو میبینید که خیلی خیلی زیاد از اون حقوقی که خدا بهشون داده فاصله گرفته اند
در اینکه مردان هم وضعیت نابسامانی دارند شکی وجود ندارد اما پشتوانه هزاران سال مرد سالاری و جامعه تک جنسیتی امروز و همچنین گسترش قانون جنگل در جوامع همواره جایگاه بهتری را برای مردان رقم زده است که ربطی هم به کارما و بدبینی و غیره ندارد این بدبینی نیست واقع بینی است
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۵, ۱۳:۴۷ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
مردان آسیب خورده و مشکل دار جامعه مان چی؟!
آنها را نمی بینید؟!
فقط خانم ها؟!
اگر در عمق شخصیت مردان برویم قطعا به این نکته پی خواهیم برد که مردان به مراتب بیشتر از این آسیب خوردگی رنج می برند و آزار می بینند...
البته من نمی خواهم یک سویه بنگرم...
زنان هم دچار مشکل هستند...حتی شاید زنان بیشتر در معرض خطر و آسیب باشند از بابت این شکست که قطعا هم همینطور است..
اما نباید مردان و مشکلاتشان را هیچ دید و هیچ در نظر گرفت...
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۳/۲۴, ۱۷:۵۶ #9
گل هاي سرخ به اين زيبايي مي شگفتند چرا كه سعي ندارند به شكل نيلوفرهاي آبي درآيند و نيلوفرهاي آبي به اين زيبايي شگفته مي شوند چرا كه درباره ديگر گلهاي افسانه اي به گوششان نخورده است. همه چيز در طبيعت اين چنين زيبا در تطابق با يكديگر پيش مي روند چرا كه هيچ كس سعي ندارد با كسي رقابت كند. كسي سعي ندارد به لباس ديگري در آيد فقط اين نكته را درياب! فقط خودت باش و اين را آويزه كوََش كن كه هر كاري هم كه بكني نمي تواني چيز ديگري باشي همه تلاش ها بيهوده است تو بايد فقط خودت باشي.
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۳, ۰۷:۱۶ #10
سلام، مباحثتون خيلي زيبا بود، ديگه آدم روش نمي شه چيزي بگه كه، اما از اونجايي كه من پررو هستم مي گم. كجا تو اين جامعه به زنا آسيب مي رسه ديگه، شما درست مي گين يه زماني زنان واقعا در خطر بودن . اما در حال حاضر به لطف خدا شعور مردم رفته بالا، من به عنوان يه جوون ايراني به جرعت مي تونم بگم كه ديگه كمكم دارم از اين جنس لطيف مي ترسم، توي داستان ادا شامي صحبت هايي شد كه هرچي بش فكر مي كنم زندگي خودم رو مي بينم، جدا ما پسر خيلي مزلوميم ، واقعا داريم مثل يه علف هرز بزرگ مي شيم كسي هم پيدا نمي شه بگه خرت به چند. اما دختر خانوم ها ( نه همشون) با كمال امنيت و آرامش دارن زندگي شون رو مي كنن و سر ما بدبختارم گول مي زنن، آخرشم گل بابا ، مامانن، نهايتن يه بدبختي از آقايون مي ره مي گيرتش، حالا اينجا از همه زوردارتره، به پسره هزارتا تحمت مي زنن كه چه كارا كرده ( حالا بدبخت رنگ آفتاب نديده ها) اما دختر خودشون كه هزاران گنده كاري كرده از هر گناه منزه،،،، پس بايد يه مهر ببرن كه كمر آقايون به فنا بره، بدبخت مرده خونه بگيره با اقصات خدا ماهه تا آخر عمر زير بار قرض باشه كه چي ، خانوم با دوستان برن بيرون حالشو ببرن تازه اين وسط آقاهه اين همه مايه بزاره و نسبت به زنش امين باشه، زنه با 2 تا بچه بره باز با يه پسر كه سنش كمتره دوست شه،،،،، غير اينه بگين!!!!!!!!!
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری