حقیقت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)

[hoseintabar]

یکی از آیات کلیدی درقرآن مجیداین آیه هست: ( بخش 1)
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ . (سوره حجرآ یه 21 )
و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تمام گنجینه های آن نزد ماست و ما به اندازه معلوم از اون گنجینه نازل میکنیم.
تنزل دو گونه است :
1- از بالا به پایین (به نحوتجافی) که الان دیگر بالا نیست. مثل بارش باران و.. که وقتی باران به طرف زمین نازل شد دگر در بالا نیست.
2- از بالا به پائین ( بنحو تجلی) مثل رابطه خلق با حق) دراینجا مثلا فیض الهی و رحمت الهی و غفران الهی و... بسوی بشر و مخلوقات نازل میشود ولی معنی اش این نیست که با نازل شدن از صفات فیض و رحمت و غفران الهی چیزی کم شود.
در آیه (عندانا خزائنه) خزائن همه موجودات درنزد حق موجود است . اما فراخور استعدا و قابلیت هرموجود به اندازه لیاقت به او میرسد وهیچ از فرستنده (خدا ) کاسته نمیشود.
توضیح:
خداوند دارای ذات بی حد و حصر است که هیچ کس به کنه وحقیقت و ذاتش نمیتواند پی ببرد چون ماسوی الله ممکن الوجودند و ممکن و معلول بدلیل تاخر رتبه نمیتواند به حقیقت واجب و علت پی برد .
واما اسماء وصفات الهی دو لحاظ دارند.
1- بلحاظ ذات حق که نامحدود است .
2- بلحاظ محدودیت وگزارش گری از آن حق ، یعنی این صفات حق و فیض حق بخواهد به مخلوقش برسد دراینجا این صفات خدا تنزل پیدا میکند در نماینده و اولین خیلفه و برترین مخلوق او یعنی خلق اول و کامل اول و عقل اول بعد از باریتعالی و آن وجود گرامی پیامبر اسلام است.و انسان کامل
به این مثال توجه فرمائید: ما یک وجود داریم ویک ماهیت ، وجود به اعتبار حقیقت و کلی وجود، احاطه دارد بر وجود خارجی موجودات مانند حسن و حسین و...
ونیز مانند انسان وحیوان یا..... انسان به اعتبار حقیقتش وکلیتش احاطه دارد بر انسانی که در خارج وجود دارد ودادای ماهیت یعنی حد و حدود است ،بنام حسن یا حسین یا..
مثال دیگر نفس کشیدن انسان است که تمام حقیقت انسان مانند حرف زدن دراون نفس کشیدن هست ولی مادامی که حرف نزند این حقیقت بروز پیدا نمیکند. اما برای یروز این صفات از انسان وقتی سخن بگوید این صفات بروز پیدا میکند و درعین حال چه دروقت سخن گفتن و چه در وقتی که سخن نمیگوید در هر دوحالت نفس کشیدن هست وچیزی از اون نفس کشیدن کاسته نمیشود اما دروقت سخن گفتن این صفات از نفس کشیدن تنزل پیدا میکند ولی این تنزل بمعنی کم شدن چیزی از نفس کشیدن نیست.
پس خداوند نیز درمثال چنین است. در عین حالی که به حسب ذات نگاه کنیم بی حد و حساب است همانطوریکه صفاتش بی حد و حساب است. اما وقتی بحسب بروز و نزول و جلوه نمودن صفاتش به مخلوقات، بارزترین صفات و کمالش در بارزترین مخلوق او ظاهر میشود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. و بعد از او امامان و پیامبران و ملائک و جبرئیل و..هستند تا سائر اولیاءالله تا به انسانهای دیگر برسد...
بنابراین خودجبرئیل وملائک نوری از انوار الهی اند که آن نور را از پیامبر که اولین جلوه نور حق است. گرفتند.
نتیجه:
پیامبر مظهر اتم و اکمل دریات فیض و صفات و ...خداست. کلام نازله خداوند (قرآن)اول بر روح و حقیقت پیامبر نازل شد که حتی جبریل نیز آن را از پیامبر گرفته.
اما اینکه چگونه جبرئیل آیات قرآن را به پیامبر نازل کرد ؟
در حقیقت ، جبرئیل آیات را از حقیقت ومقام انسان کامل اول یعنی پیامبر بعد از خدا به شخص پیامبرکه فردی بنام محمد بن عبدالله متولد در مکه در 1400 سال قبل بصورت بشر که آینه آن نور است نازل کرد.
بنا براین پس ازخالق ، اولین فیض متنزل ومتجلی که فیض اقدس است خلافت است واین مقام در حقیقت پیامبر اسلام است .واز او به بقیه موجودات مانند امامان و پیامبران و ملائک از جمله جبرئیل رسید. لذا در میبینیم که وقتی در شب معراج جبرئیل به همراه پیامبر میخواهند به نزد مقام ربوبی بروند در آن مقامات آخر جبرئیل توقف میکند و عرضه میدارد من دیگر اجازه ورود بیش از این را ندارم. یعنی شایسته بیش از این همراهی با تو راندارم.
لذا پیامبر با هیچ انسان و دانشمند و شاعر و ادیب و عارف و..قابل مقایسه نیست . چرا که حقیقت محمدی یعنی خلیفه به حق و اتم واکمل خدا درعالم هستی ….. ادامه دارد….