-
۱۳۸۷/۰۳/۱۸, ۱۲:۳۸ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,183
- مورد تشکر
- 1,666 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شفاعت ، شرک نیست ؟
بعضی از وهابیها این شبهه رو مطرح می کنند که آیا خواستن شفاعت از انبیاء و اولیاء با توجه به آیات قرآن - که اینکار را از کارهای مشرکان می داند - شرک نیست ؟
در پاسخ می گوییم درخواست شفاعت زمانی شرک و از کارهای مشرکان است ، که شفیعان را مستقل از خداوند و در عرض پروردگار و مستقل در تصرف و نفوذ بدانیم ، در حالی که در شفاعت صحیح ، چنان که گذشت شفیع ، واسطه فیض الهی و مجرای رحمت خداوند محسوب می شود و خودش بدون اذن خداوند ، هیچ اقدامی نمی تواند بکند ، چنان که کار سایر واسطه های فیض الهی درباره خلق ، رزق ، توفی ، ... نیز چنین است . همچنین درخواست شفاعت نه تنها شرک و کفر نبوده و مرجوح نیست ، بلکه راجح و مستحب نیز می باشد زیرا درخواست شفاعت از اولیا ءالله و پیامبر (ص) به معنای درخواست دعا از آنان است و درخواست دعا از اولیاء به خصوص شخص پیامبر (ص)امری مستحب است . یک دلی آیه 64 سوره نسا که می فرماید
(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما )
هرگاه آنان که به خویش ستم کرده بودند ، به حضور تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش می کردند و پیامبر نیز درباره آنان درخواست آمرزش می کرد ، خدا را توبه پذیر و رحیم می یافتند
وانگهی سیره مسلمانان نیز درخواست شفاعت از اولیاء ، پیامبران و صالحان است و این سیره قطعیه ، دلیل بر رجحان درخواست شفاعت محسوب شود .
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۳/۱۸, ۱۶:۲۵ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
حقیقت شفاعت اولیاى خدا براى گنهکاران این است که چون آنان عزیز خدا هستند ، براساس قرب و موقعیتى که در پیشگاه خداوند دارند ، مى توانند براى گنهکاران وساطت کنند و از خداوند بزرگ بخواهند که از تقصیر و گناه آنان درگذرد ; البته شفاعت کردن و پذیرفته شدن شفاعت آنان در گرو شرایطى است که به شخص گنهکار و نیز به مورد شفاعت «گناه » مربوط است ; به عبارت دیگر ، شفاعت همان کمک کردن اولیاى خدا با اذن خدا به افرادى است که در عین گنهکار بودن ، پیوند ایمانى خود را با خداوند و پیوند معنوى خویش را با اولیاى خدا قطع نکرده باشند . عمل کردن پیامبر اکرم (ص)به رسالت خود و آشنا نمودن مردم با معارف دینى هیچ گاه بدان معنا نیست که مردم وقتى با پیامبر اکرم (ص) و احکامى که مردم را بدان رهنمون مى کند ، آشنا شوند دیگر گناه نکنند و شیطان و هوا و هوس با آن ها کارى نداشته باشد .
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۷, ۱۶:۲۷ #3
با عرض شرمندگي، مشكل اصلي اين است كه اهل تسنن به جاي ديدن واقعيت، به دنبال برخي از خرافات هايي كه در بين مردم رواج يافته رفته اند و به همين دليل هم ايراد به عقايد اهل تشيع وارد مي كنند. پيشنهاد مي شود كه در انجمني مجزا به معرفي بپردازيم. البته چون زياد در تالار نگشتم، ممكن است باشد، اما براي رفع شبهات اهل تسنن بايد اصل كار را معرفي نمود.
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۷, ۱۶:۳۷ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
باسلام
به نظر بنده باید قبل از هر چیز معنای شفاعت را برای مخالفان این لطف الهی جا انداخت که:
شفاعت به معناي درخواست عفو گناهان از غير خدا نيست.بلکه
«شفاعت» از ماده شفع به معناي ضميمه كردن چيزي به همانند او است. مفهوم قرآنيش اين است كه شخص گنهكار به خاطر پاره اي از جنبه هاي مثبت مانند ايمان يا انجام برخي اعمال صالح، شباهتي با اولياي خدا پيدا كند وآن ها با عنايت ها و كمك هاي خود، او را به سوي كمال سوق دهند و از پيشگاه خدا تقاضاي عفو كنند; به تعبير ديگر;حقيقت شفاعت، قرار گرفتن موجودي قوي تر و برتر، در كنار موجود ضعيف تر و كمك كردن به او براي پيمودن مراتب كمال است.پندار تضاد شفاعت با توحيد و شرك بودن درخواست شفاعت از عقايد وهابيان است كه به علت عدم تعقل درطولي بودن تأثير شفيع و فاعليت خداوند سرچشمه مي گيرد.
شفيعان درگاه الهي نگاه مي كنند ببينند كه در ميان خطا كاران چه كساني پيدا مي شوند كه بر اثر پاره اي از نقاط مثبت، مانند ايمان و برخي اعمال صالح مورد رضاي خداوند هستند و به خاطر همين زمينه هاي مثبت نزد خدا براي آنان شفاعت مي كنند.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۱, ۰۰:۳۹ #5
اشکالاتی در خصوص توسل به انبیاء و اولیاء و پاسخ علامه طباطبایی
آیا توسل به انبیا و اولیا نوعی شرک است؟
پرسش: آیا به موجب براهین عقلیه و دلالت آیات قرآن و صراحت عمل رسول اکرم صلی الله علیه و آله توسل به انبیا و ائمه علیهم السلام و صالحین، شرک و موجب کفر نخواهد بود؟ برای اینکه:
زیرا اولا: طبق براهین عقلیه، آفرینش مختص خداست و هرگونه تأثیر از آن اوست و قرآن کریم نیز همین معنا را تصدیق می کند و تکرار می فرماید: «...الله خالق کل شیء ...» (رعد/16) بنابراین میان اسباب و مسببات هیچ گونه رابطه ایجاد و تأثیر نیست بلکه عادت خداوندی بر این جاری شده که مسببات را به دنبال اسباب و آثار را پس از صاحبان آثار می آفریند بی این که میان آنها باشد؛ مثلا سوختن هیزم را پس از رسیدن آتش ایجاد کند، بی این که میان آنها باشد؛ مثلا سوختن هیزم را پس از رسیدن آتش ایجاد کند، بی این که رابطه در میان آنها وجود داشته باشد و بنابراین، دارای قدرت نفسی و مبدأ اثر دانستن انبیا و اولیا و توسل جستن و حاجت خواستن از ایشان شریک قرار دادن ایشان با خداست.
ثانیا: خدای متعال در کلام خود می فرماید: «و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» (مؤمن/60)
چنان که از سیاق آیه روشن است، خدای متعال خواندن (دعا) را عبادت می شمارد و سرپیچی از عبادت و خواندن خدا را صریحا وعده آتش می دهد و خواندن غیرخدا سرپیچی از عبادت و خواندن خداست و صریحا شریک قرار دادن غیرخداست با خدای متعال.
تأثیر وسایط در طول اراده و تأثیر خداوندند:
پاسخ: اما قسمت اول پرسش لازمه این قول این است که در جهان هستی نه مؤثری مستقل در تأثیر وجود دارد و نه واسطه غیرمستقل در تأثیر بلکه تأثیر مطلقا از آن خداست و به عبارت دیگر، انکار علیت و معلولیت در میان موجودات و انحصار علیت به خدای تعالی این سخن علاوه بر این که مخالف صریح عقل فطری انسان است دو محذور غیرقابل رفع دربردارد:
1- با پذیرفتن این سخن راه اثبات خدا و آفریدگار جهان هستی به کلی بسته می شود؛ زیرا ما وجود خدای جهان را از روی معلوماتی که از جهان هستی به دست آورده ایم اثبات می کنیم و وقتی که در میان موجودات خارجی و همچینین در میان معلومات نظری و فکری، چیزی به نام توقف وجودی و رابطه علیت و معلولیت وجود نداشته باشد، از کجا می توانیم بفهمیم که پدیده های جهان توقف وجودی و رابطه هستی با چیزی خارج از عالم (به نام آفریدگار جهان) دارند و آیا خنده دار نیست که بگوییم عادت خدا بر این جاری شده است که آثار را به دنبال صاحبان آثار خلق کند و با این که خود خدا را اثبات نکرده ایم از عادتش سخن بگوییم؟
2- این که وقتی توقف وجودی و رابطه میان هر چیز و هر چیز دیگر بریده شد، میان هر دلیل و نتیجه آن نیز رابطه قطع می شود و هیچ دلیلی مستلزم نتیجه خود نخواهد بود؛ زیرا هیچ رابطه ای میان هیچ دلیل و نتیجه آن وجود ندارد و این معنا با علم به نتیجه جمع نمی شود و لازمه آن شک است در همه چیز؛ یعنی سفسطه!
ولی ما طبق هدایت فطرت انسانی، قانون علیت و معلولیت را قانونی عمومی و استثناپذیر می دانیم، هر پدیده و حادثه ای که مسبوق به عدم است وجودش از خودش نیست، بلکه علتی بالا سر خود می خواهد و همچنین علت آنها و علت علت آن و همه علل (بنا بر بطلان دور و تسلسل و وجوه دیگر عقلی) منتهی می شود به یک علت «واجب الوجود» که خدای متعال است و در نتیجه عالم، عالم اسباب است و علت مستقل در تأثیر، برای همه موجودات، خدای متعال می باشد و علل دیگر که میان خدا و یک «معلول امکانی» قرار گرفته اند واسطه اند که فعل و اثر آنها بعینه فعل و اثر خداست.
و واسطه بودن چیزی در رسیدن فیض وجود به معلول غیر از شرکت و استقلال در تأثیر است و مثل استثنای یک فعل به واسطه و ذی الواسطه مثل انسان است که قلمی به دست گرفته چیزی می نویسد، در این فرض قلم می نویسد و دست می نویسد و انسان می نویسد هر سه چیز صحیح است در حالی که نوشتن، یک فعل بیشتر نیست و به سه موضوع نسبت داده می شود، ولی نویسنده مستقل در تأثیر، «انسان» است و دست و قلم واسطه اند نه شریک و در مثال آتش و سوزانیدن آن، خداوند آتش سوزاننده خلق فرموده نه آتش را جدا و احتراق را جدا؛ یعنی احتراق را از راه آتش خلق فرموده نه مستقلا و به تنهایی.
بنابر آنچه گذشت، علیت و معلولیت که در میان موجودات امکانی هست، با استقلال خدای متعال و وحدانیتش در صنع و ایجاد، هیچ گونه منافاتی ندارد بلکه وساطت اشیا و مؤید و مؤکد آن است و قرآن کریم نیز در تمام افعال و آثار که به مخلوقات نسبت می دهد و در احتیاجاتی که می کند، عموم قانون علیت و معلولیت را تصدیق می فرماید، در عین حال استقلال در تأثیر را برای خدای متعال حفظ می کند و آیات قرآنی در این باره زیاد است؛ مانند:
«...و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی ...» (انفال/17)
«قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم ...» (توبه/14)
«... انما یریدالله لیعذبهم بها ...» (توبه/55)
و نظایر آنها.
و اما قسمت دوم پرسش که خواندن را عبادت معرفی می کند، در جواب حجت اول روشن کردیم که خواندن و حاجت خواستن از غیرخدای متعال به دو نحو متصور است: حاجت خواستن به دعوی استقلال در تأثیر و قدرت ذاتی طرف و حاجت خواستن از واسطه و خواندن تو دخلی به شریک شدن او با ذی الواسطه ندارد و بنابراین آیه کریمه:
«وادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» (غافر/60)
تنها از دعایی نهی می کند که مقارن اعتقاد استقلال در تأثیر طرف دعا باشد، نه از مطلق حاجت خواستن، حتی از واسطه و طریق که فعل و اثر صاحب واسطه است و حاجت خواستن از او حاجت خواستن از مستقل مفروض می باشد. علاوه بر این که مطلق گرفتن در آیه کریمه مواردی پیش می آورد که شریک نبودن آنها بدیهی است، مانند این که مثلا روزانه به نانوا می گوییم آقا در برابر این پول نان بده و از قصاب گوشت و از خادم خود خدمت و از مخدوم خود توجهی مناسب حال و از رفیق خود کاری مربوط به رفاقت می طلبیم؛ زیرا دعا بودن این خواستها بدیهی است و در صورت شرک بودن مطلق دعا، اشکال روشن است و این که بعضی ها گفته اند که اینان چون زنده اند درخواست را می شنوند ولی انبیا و اولیا پس از مرگ از دنیا و دعایی که در آن است غافلند، تنها اشکال لغو بودن این دعاها را دفع می کند نه اشکال شرک بودن آنها را بنا به اطلاق دعا در آیه کریمه، علاوه بر این، بطلان این سخن در جواب حجت چهارم خواهد آمد.
و همچنین در آیه کریمه «یا ایها الذین ءامنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون» (مائده/35)
خدای متعال امر به اتخاذ وسیله به سوی خود می فرماید و آن را سبب رستگاری معرفی می فرماید و نظیر آن روایت نبوی است که رسول اکرم صلی الله علیه و له ایمان و نماز را وسیله خود قرار می دهد و روشن است که مراد از وسیله، یا تقرب به واسطه ایمان و عبادت است یا خود ایمان و عبادت و بدیهی است که ایمان صفتی نفسانی و عبادت حرکاتی است انسانی و هرچه باشد غیر خدای متعال است که سببیت آن تصدیق شده در صورتی که بنا به حجت گذشته شرک است و محال است که شرک موجب تقریب به خدا باشد.
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۱, ۰۸:۵۳ #6
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,183
- مورد تشکر
- 1,666 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
حتی در بعضی از آیات قرآن کریم مساله یک واسطه برتر و معصوم مطرح شده ، مثلا در جریان حضرت یوسف برادران آن حضرت از پدرشون حضرت یعقوب (ع ) خواستند براشون طلب مغفرت کنه ، حضرت یعقوب (ع) هم نه تنها خواسته آنها را رد نکرد بلکه وعده داد که بزودی این کار را خواهد کرد
قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطعین * قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم ( آیه 97 و 98 سوره یوسف )
و این نشون می ده ، وجود یک واسطه (البته معصوم) نه تنها شرک نیست بلکه مورد تایید قرآن کریم نیز هست
ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۴/۲۱ در ساعت ۰۸:۵۵
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۱, ۰۹:۵۰ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
شفاعت در قيامت ، با شرائط و خصوصياتي كه در بارۀ آن ذكر شده است ، از ضروريات تمامي مذاهب اسلامي و مورد اجماع تمامي علماي مسلمان است كه آيات بسياري در قرآن كريم آن را تأييد ميكند ؛ از جمله :
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى*( الضحي / 5 ).
و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى .
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا*( الإسراء / 79 ).
و پاسى از شب را زنده بدار ، تا براى تو [ به منزله ] نافله اى باشد ، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند .
تمامي مفسران شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است كه خداوند آن را به پيامبرش وعده داده است .
فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره ميگويد :
تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه « اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند » و « و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى » را به همين معنا حمل كردهاند.(1)
مرحوم شيخ مفيد(ره) در اين باره ميفرمايد :
اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام دادهاند ، شفاعت ميكند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت ميكنند و با شفاعت آنها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات ميدهد.(2)
***********
1:تفسير الرازي ، ج 3 ، ص 55 .
2:أوائل المقالات في المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقيق مهدي محقق .
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری