جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ۩ *** ۩ بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم ۩ *** ۩
-
۱۳۹۰/۱۲/۲۱, ۰۹:۳۷ #11
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]مورد اختلاف ديگر كلمهي «حجارة» است كه در ترجمهي اوّل درمعناي جمع و درترجمهي دوم به صورت مفرد آمده است.
«حجارة(ح ر) ج حجر(ح ج) (معجم البلدان )،(ترجمان القرآن) و آن برخلاف قياس است و در«دستوراللغة» اديب نطنزي آمده است كه: حجارة جمع حجرة است. سنگها»21
«الحجر: سنگ.» 22
بنابراين ترجمهي اول مناسب تر است.
«هوالذي خلق لكم ما في الارض جميعا.» (بقره/29)
«اوست آن كسي كه آنچه در زمين است، همه را براي شما آفريد.» (ف)
«اوست آن كه آفريد براي شما هرچه در زمين است.» (م)
در ترجمهي دوم «جميعا» معنا نشده است .
«ما در جايگاه نصب است زيرا مفعول به ميباشد و معناي جمله اين است كه: همانا زمين و تمامي آنچه در آن است نعمت هاي خدايي هستند…» 23
ترجمه ي اول كه معناي آن را ذكر كرده، مناسب ميباشد .
«…انّك انت العليم الحكيم» (بقره/32)
«تويي داناي حكيم.» (ف)
«همانا تويي دانشمند حكيم.» (م)
مورد اختلاف «اِنّ» مي باشد كه درترجمهي اوّل معنا نشده است و توضيح آن از كتاب «جامع المقدمات» آورده ميشود:
پس دو حرف اوّل«إنّ وأنّ» براي تأكيدِ مضمون جمله آورده ميشود امّا مكسوره جمله را تغيير نمي دهد و مفتوحه به همراه جملهاش درحكم مفرد ميباشد .24
ترجمهي دوم، حرف «إنّ» را به صورت تأكيد معنا كرده، كه درست و مناسب است .
همچنين در ترجمهي «العليم» بهتر است از كلمه ي «دانا» استفاده شود چرا كه كلمهي «دانشمند» مذكور در ترجمهي دوم، به عنوان صفتي براي انسان به كا ر برده ميشود و براي پروردگار نميتوان لفظ «دانشمند» را به كاربرد و گفت «خداوند دانشمند» و از طرفي معادل «دانا» براي «عليم» بار معنايي بيشتري دارد كه در ترجمهي اول ذكر شده و مناسبتر و دقيقتر است .
«وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنة…» (بقره/35)
«وگفتيم:«اي آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛» (ف)
«و به آدم گفتيم كه با همسرخويش دربهشت بيارام.»(م)
در آيهي مورد بحث «يا آدم» متشكل از حرف ندا و منادا ميباشد كه در ترجمهي دوم، به صورت منادا ترجمه نشده و حرف اضافهي «به» نيز زايد است؛ ترجمهي اول مناسب و درستتر است.
«فازلهما الشيطان عنها…» (بقره/36)
«پس شيطان هر دو را از آنبلغزانيد» (ف)
«پس بلغزانيدشان شيطان» (م)
درترجمهي دوم شبه جملهي «عنها» ترجمه نشده .
«عنها جار و مجرور متعلق به «ازلّهما» يا به محذوف حال» 25
ترجمهي اول مناسب است .
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
۱۳۹۰/۱۲/۲۴, ۱۲:۵۰ #12
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
«…يسومونكم سوء العذاب…» (بقره/49)
«[آنان] شما را سخت شكنجه مي كردند.» (ف)
«كه روا ميداشتند بر شما شكنجه زشت را» (م)
مورد اختلاف دو ترجمه، كلمهي «سوء» است كه براي روشن شدن معناي دقيق آن شواهدي نقل ميشود. دركتاب وجوه قرآن آمده است:
سوء ـ بدان كه سوء درقرآن بر دوازده وجه باشد: وجه نخستين، سوء به معني سختي بود،چنانكه خداي درسورة البقره(49) و در سورة الاعراف (141) گفت:«يسومونكم سوء العذاب» يعني شدة العذابِ و درسورة الرعد (18) گفت:«اولئك لهم سوء الحسابِ» يعني شدة العذاب…26
«وياد آريد كه شما را از فرعونيان نجات داديم، آنها عذابي سخت به شما وارد مي كردند…»27
«سوء العذاب، سخت ترين و بدترين عذاب را نسبت به ساير عذابهاي ديگر…» 28
همچنين در لسان التنزيل درمورد ترجمهي تركيب «سوءالحساب» از آيهي 21 سورهي رعد معناي «سختي شمار» ذكر شده، كه با اين تفاصيل ترجمهي اول مناسبتر ميباشد .
«…وانزلنا عليكم المنّ والسلوي…» (بقره/57)
«وبر شما «گزانگبين» و «بلدرچين» فرو فرستاديم .» (ف)
«وفرود آورديم بر شما «منّ» و«سلوي»را.» (م)
مورد اختلاف دو كلمه «منّ و سلوي» است كه در ترجمهي دوم به همان صورت اصلي آمده و ترجمهاي براي آن ذكر نشده.
در تفسير پرتوي از قرآنذيل «منّ» آمده است:
المنّ:احسان به كسي كه سزاوار آن نيست،هر نعمتي، ضعف، قوة، قطع، نقض، به مادّهي آبكي كه روي برگ بعضي درختها شكرك ميبندد مانند گزانگبين نيز گفته ميشود چون نعمتي بيدريغ است. 29
«المنّ:ترانگبين»30
«المنّ والسلوي: ترنجبين ومرغي بر شكل سماني…» 31
بنابراين ترجمهي اوّل رسا و كاملتر ميباشد.
مورد دوم كلمهي «سلوي» است كه درلغت نامه اين گونه بيان شده است :
ورتيج(و) (ا) = ورديج(برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج): طائري است كه آن را سلوي و سماني گويند.(برهان) سماني (دهار). كرك.(برهان) (فرهنگ فارسي معين) (ناظم الاطباء) بلدرچين. (برهان) (ناظم الاطباء) .بدبده،سلوي.(برهان)(صراح) (مجمل اللّغة) مرغي است شبيه تيهو، ليكن از آنكوچكتر و به تازي سلوي گويند.32
«السلوي:ورتيج»33
با اين تفاصيل ترجمهي اول مناسب است.
«قالوا ادع لنا ربّك…» (بقره/68)
«گفتند :پروردگارت را براي ما بخوان» (ف)
«گفتند بخوان پروردگارت را» (م)
شبه جملهي «لنا» درترجمه ي دوم معنا نشده است.
«لنا جار ومجرور متعلق به ادع» 34
لذا ترجمهي اول كامل است.
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
۱۳۹۱/۰۱/۱۰, ۱۸:۵۵ #13
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]«فما جزاء من يفعل ذلك منكم الاّ خزي في الحيوة الدنيا…» (بقره/85)
«پس جزاي هر كس ا ز شما كه چنين كند جز خواري در زندگي چيزي نخواهد بود.» (ف)
«پس چيست كيفر آنكه اين كار را كند از شما جز خواريي در زندگاني دنيا .» (م)
مورد اختلاف در ترجمه، كلمه ي «ما» ميباشد كه در ترجمهي اول به صورت «ما» ي نافيه و در ترجمهي دوم «ما»ي استفهاميه معنا شده.
محي الدين درويش در«اعراب القرآن» درمورد نقش «ما»آن را «ماي نافيه» ذكر كرده است.35
ترجمهي استاد فولادوند متناسب با تركيبِ درست آيه ميباشد.
«بئسما اشتروا به انفسهم أن يكفروا بما انزل اللّه بغيا…» (بقره/90)
«وه كه به چه بد بهايي خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند.» (ف)
«چه زشت است آنچه بدان فروختند نفوس خود را كه كفر ورزند بدانچه فرستاده است خدا، به ستمگري .» (م)
مورد اختلاف كلمهي «بغيا» است كه وجوه معاني آن از كتاب «وجوه قرآن» نقل ميشود:
بغي ـ بدان كه بغي در قرآن بر چهار وجه باشد: وجه نخستين: بغي به معني بيداد كردن بود…؛ وجه دوم: بغي به معني بي فرما ني كردن بود…؛ وجه سيّم: بغي به معني حسد بردن بود، چنانكه در سورهي بقره (213) گفت:«الاّ الّذين اوتوه من بعدما جاءتهم البينات بغيا بينهم» يعني حسدا فيما بينهم…؛ وجه چهارم: بغي به معني پليد كاري كردن بود…36
دردو ترجمهي فوق از وجوه معاني چهارگانهيمنقول، وجه نخستين وسيّم ذكر شد كه براي دريافتن معناي درست آ ن، اعراب اين كلمه آورده ميشود:
بغيا مفعول لاجله و آن، علتِفعل إشتروا يا يكفروا ميباشد.37
با روشن شدن نقش «بغيا» به عنوان مفعول له كه بيانگر علت تحقّق فعل است نمي توان پذيرفت كه علت فروختن نفوس خود و كفر ورزيدن آنها ستمگري باشد، درحالي كه باپذيرش ترجمهي «رشك و حسد» علت وقوع فعل روشن ميشود و از طرفي درترجمهيدوم جملهي «كفر ورزند بدانچه فرستاده است خدا به ستمگري» داراي ايهام است كه آيا كلمهي «به ستمگري»، به«فرستاده است »برميگردد يا به «كفر ورزند»؟
«بغياً از جهت طلب كردن آن چيزي كه شايستهي آن نيستند و حسد بردن بر آن، اين علت «يكفروا» است نه «اشتروا» به جهت وقوع فصل، يعني كافر شدند به آن، به جهت حسد.» 38
«بغيا ان ينزل (الخ) حاكي است كه علت انكار حسد بود كه چرا پيامبر از نسل اسماعيل است.» 39
«چه بد و ناچيز است آنچه نفوس خود را به بهاي آن فروختند كه كافر شدند به آنچه خداوند فرو فرستاده است، كفري ازروي حسد و كينه»40
«بئسما اشتروا ـ اين جمله بيان علت كفر آنها است و اينكه يگانه علت آن «حسد» بود. بنابراين «بغيا» مفعول مطلق نوعي است و مي فهماند كه آنها يك نوع كفر است. كفر ناشي از حسد بوده است.»41
بنابر توضيحات بالا ترجمهي اوّل كامل و مناسب تراست.
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
ویرایش توسط *صافات* : ۱۳۹۱/۰۱/۱۰ در ساعت ۱۸:۵۵
-
۱۳۹۱/۰۲/۱۲, ۱۷:۵۶ #14
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]«ولتجدنّهم احرص الناس علي حيوة ومن الذين اشركوا…» (بقره/96)
«آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگي و[حتي حريص تر] از كساني كه شرك مي ورزند خواهي يافت.» (ف)
«وهمانا يابيشان حريص ترين مردم بر زندگي و از مشركانند .»(م)
حرف جر «من» در دو ترجمه، دو گونه ي مختلف معنا شده، درترجمه ي اوّل به معناي «من تفضيلي» ودرترجمه ي دوم «من تبعيضي» ذكر شده است.
محي الدين درويش در «اعراب القرآن» آورده است:
«ومن الذين اشركوا»، واو حرف عطف، كه در اينجا محمول بر معنا مي باشد وتقدير جمله «احرص من الذين اشركوا» است وليكن حذف «احرص» به خاطر تخصيص پس از تعميم مي باشد.42
«…من الذين» عطف است بر «الناس» يعني نه تنها مرگ را آرزو نمي كنند بلكه حريصترين مردم و حريصتر از مشركان به زندگي دنيا هستند …43
با توجه به توضيحات فوق ترجمه ي اول مناسب تر و رساتر مي باشد .
«…ومن يتبدل الكفر بالايمان فقد ضل سواءالسبيل.» (بقره/108)
«وهركس كفر را با ايمان عوض كند، مسلماً از را ه راست گمراه شده است .»(ف)
«وآنكه تبديل كند كفر را به ايمان همانا گم كرده است را ه راست را .» (م)
مورد اختلاف در دو ترجمه، جمله ي نخستِ آيه مي باشد كه دقيقاًعكس هم ترجمه كرده اند:
«كسي كه كفر را بجاي ايمان گيرد همانا از را ه راست گمراه شده.»44
«هر كه بد ل كند كفر را به ايما ن، يعني كفر را بر ايمان اختيار كند پس هر آينه گم گشته است از ميانه ي راه راست.»45
«هر كه كفر را با ايمان عوض كند محققاً از را ه راست منحرف شده است .»46
درترجمه ي دوم ملاحظه ميشود كه جمله برخلاف شواهد فوق معنا شده وجمله ي جواب شرط پس ازآن نيز هيچ گونه تناسب معنايي با جمله ي اول ندارد، در واقع اگر اين جمله را به سياق جمله بندي فارسي مرتّب كنيم اين گونه مي شود كه «وآنكه كفر را به ايمان تبديل كند.» ملاحظه مي شود كه از اين جمله جز اين برداشت نمي شود كه كسي كفر خود را به ايمان بدل نمايد؛ بنابراين ترجمه ي اول مناسب ترو مطابق با توضيحات مي باشد و ترجمه ي دوم اشتباه است.
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
۱۳۹۱/۰۲/۲۹, ۱۹:۲۳ #15
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
«…كذلك قال الذين لا يعلمون مثل قولهم …» (بقره/113 )
«افراد نادان نيز [سخني ]همانند گفته ايشان گفتند.» (ف)
«بدينسان گفتند آنان كه نمي دانند همانا گفتار ايشان» (م)
در دو ترجمه ي بالا لفظ «مثل» درنخستين، به صورت «صفت» معنا شده و در ترجمهي دوم به عنوان «تأكيد» آمده است :
«مثل قولهم»، صفت براي مصدر محذوف است و معني آن، مانند گفتار يهود ونصاري است .»47
كلمهي «مثل» كه درترجمه ي دوم تأكيد آورده شده، نادرست معنا شده و ترجمه ي اوّل دقيق ميباشد .
دراين مقاله تنها به آياتي چندي از اين دو تر جمه پرداختيم و بدين گونه مي توان تا آخر اين دو ترجمه و ترجمه هايي از اين دست را بررسي كرد.
طبيعي است كه اين گونه بررسي ها براي مترجمان بعدي به لحاظ دقت و تأمل بيشتر مفيد خواهد بود. ان شاءاللّه.[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
پایان
ویرایش توسط *صافات* : ۱۳۹۱/۰۲/۲۹ در ساعت ۱۹:۲۳
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری