جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ۩ *** ۩ بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم ۩ *** ۩
-
۱۳۹۰/۱۱/۲۳, ۱۱:۵۷ #1
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
۩ *** ۩ بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم ۩ *** ۩
[IMG]del.askquranssdwll82rwxf5z80wjj6.gif[/IMG]
[IMG]del.askquranh5gt3s34kukcsxmh07o.gif[/IMG]
بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم
نویسنده : مصطفي رضايي آملي
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۲۵, ۲۰:۰۵ #2
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سين يعني اندر ره دين راهبرت قرآن بس
صائب تبريزي
در اين تحقيق به بررسي ومقايسهي دو ترجمه از قرآن كريم پرداخته شده، كه هدف اصلي نشان دادن نقاط قوّت وضعف هر يك از دو ترجمه است. براي همين منظورابتدا كلماتي را كه ترجمهي آنها مختلف است مشخص نمودم وسپس به بررسي دو ترجمه با استفاده از منابع قرآني و فرهنگ ها و مقالات پرداختم و ضمن معرّفي بهترين ترجمه،درمواردي كه هيچ يك از دو مترجم نتوانسته باشند ترجمهي قابل قبولي ارائه دهنده ترجمهاي ديگر آورده شده است. باشد كه همگان، بيش از پيشبامعارف قرآني مأنوستر و در راه تعالي قرآن كريمتلاش روز افزون بنماييم.
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۱/۳۰, ۲۰:۴۵ #3
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]جهت اختصار در مقابل هرترجمه به جاي نام آقاي فولادوند (ف) و آقاي معزي (م) آمده است.
«بسم اللّه الرحمن الرحيم »
«به نام خداوند رحمتگر مهربان» (ف)
«بنام خداوند بخشاينده مهربان» (م)
در ترجمههاي استادان معّزي و فولادوند اسامي«اللّه، ربّ و إله» همگي به صورت«خدا» ترجمه شده، كه ذيلاًبه شرح آن خواهيم پرداخت:
«اللّه: اسم الذات الواجب الوجود»1
در تفسيرالميزان در بارهي لفظ جلاله «اللّه» اين گونه استدلال شده است:
از جمله دلايلي كه ثابت مي كند اين اسم «اللّه» عَلَم، يعني «اسم مخصوص» خدا است (مانند لفظ خدا در فارسي) اين است كه تمام اسمهاي خدا را كه از اوصاف معيني حكايت مي كند ميتوان صفت آن (اللّه) قرار داد ولي نميتوان آن را صفت آنها قرار داد مثلاًصحيح است بگوييم اللّه العالم ولي نميتوان گفت: العالم اللّه، لذا بايد گفت «اللّه» اسم مخصوص خدا است نه اسمي كه حكايت از صفتي كند .2
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۰۲, ۰۴:۵۰ #4
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]بنابراين اسم علم «اللّه» قابل ترجمه نمي باشد و بهتر است كه همان لفظ را در ترجمهها ذكر كنيم. دربارهي لفظ «إله» در آيهي 62 سورهي آل عمران «وما من اله الاّ اللّه» در ترجمهي اين دو استاد ذكر شده:
«ومعبودي جز خدانيست» (ف)
«و نيست خدائي جز خدا» (م)
به نظرمي آيد براي كلمه «إله» ترجمهي «خدا» زيباتر است و ترجمهي دوم ارجح ميباشد.
همچنين در آيهي 64 سورهي آلعمران «ولايتخذبعضنا بعضاً اربابا من دون اللّه» در ترجمهي كلمهي «ارباب» آمده:
«وبعضي از ما بعضي ديگر را به جز خدا به خدايي نگيرد.» (ف)
«ونگيرد بعضي از ما بعضي را خداياني جز خدا» (م)
كلمهي «ربّ»، واژهي مناسب براي ترجمهي آن درزبان فارسي «پروردگار» مي باشد كه در دو ترجمهي فوق بدون توجه به اين موضوع، هر دو «خدا» ترجمه كردهاند.
«بسم الله الرحمن الرحيم »
«به نام خداوند رحمتگر مهربان» (ف)
«بنام خداوند بخشاينده مهربان» (م)
در اعراب القرآن ذيل «الرحمان و الرحيم» آمده است :
«الرحمان» بروزن فعلان درلغت دلالت ميكند بر توصيف فعلي كه در آن معناي مبالغه براي صفات حادث و گذرا باشد همانند عطشان و غرثان؛ و الرحيم بر وزن فعيل دلالت ميكند بر توصيف فعلي كه در آن معني مبالغه براي صفات دائمي و ثابت باشد و بنابراين ناگزير است به دارا بودن يكي از دو صفت مذكور در آخر.3
«الرحمن: بزرگ بخشايش، الرحيم: هميشه بخشاينده»4
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۰۲, ۰۴:۵۰ #5
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]بنابر توضيحات بالا بايد افزود كه اين دو كلمه مشتق از مصدر «رحمت» مي باشد، كه «رحمان» صيغه مبالغه وصفت مشبهه و براي ثبوت وخصوص مي باشد؛ بنابراين ترجمهي دقيقتر و بهتر «بسيار بخشنده?هميشه بخشنده» است.
«الحمد لله رب العالمين.» (فاتحه/2)
«ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان،» (ف)
«سپاس خدايرا كه پروردگارجهانيان» (م)
كلمهي «حمد» درقرآن از جمله كلمات بحث انگيز ميباشد و تاكنون نظرات زيادي دربارهي آن بيان شده است. برخي آن را در معناي ستايش و برخي ديگر به معناي سپاس، پذيرفتهاند :
«الحمد:1.مص حمد 2.ستايش، ثنا 3.ستوده و پسنديده 4.زن ستوده و پسنديده»5
«حمد حمدا حمده: اثني عليه،حمد حمده:حمدشكره»6
«الحمد:ستودن وستايش»7
استاد خرمشاهي درفصلنامهي بيّنات، مقالهي شيوايي در بارهيكلمهي «حمد» نگاشتهاند كه در بخشي از آن آمده است:
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۰۶, ۱۹:۰۸ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]حمد در فرهنگهاي لغت
خليل بن احمد در كتاب العين : نقيض الذم (يعني ستايش و ستودن).
ابن منظور در لسان العرب: «الحمد: نقيض الدم. لحياني گويد حمد يعني شكر و بين آنها فرق نگذاشته است.»
اخفش گويد: «الحمدلله يعني الشكرلله. حمد الهي ثناي اوست و ميتواند شامل شكر نعمت او هم بشود، پس حمد أعم از شكر است…»
فيروز آبادي در القاموس المحيط: «الحمد: الشكر والرضي، والجزاء وقضاء الحق…»
محمد بن محمد بخاري در المستخلص في ترجمان القرآن: «الحمد: ستودن و سپاس و ستايش…» در تراجم الاعاجم آمده است: «الحمد: ستودن، در ترجمان القرآن تأليف مير سيّد شريف جرجاني و در لسان التنزيل: حمد: ستودن و ستايش.»8
همچنين در جاي ديگر اشاره مي كند كه:
اما اگر برمبناي همين تحقيق بخواهيم به كميّت گرايي و آمار و اكثريت توجه كنيم، به اين اعداد و ارقام مي رسيم كه در اين مقاله منابع پنجگانه ما حدود 177 فقره، «حمد» را به معناي «سپاس و شكر »گرفته انديا درجهت تأييد و ترجيح آن هستند و139 فقره «حمد» را به معناي «ستايش و ثنا» گرفتهاند يا در جهت تأييد و ترجيح آن هستند. 9
در توضيحات فوق اگر اندكي دقت شود ملاحظه مي شود كه نتيجه گيري در اينكه كدام يك از دو كفّهي ترجمه، سنگين تر است بسيار مشكل مي باشد و با توجّه به اين كه كلمهي «حمد» به هردو معناي فوق در منابع معتبر ذكر شده است، بنابراين بهترين ترجمه براي آن به نظر بنده ذكر كردن هر دو معناي «سپاس وستايش» مي باشد.
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۰۶, ۱۹:۰۹ #7
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]«ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين.» (بقره،2/2)
اين است كتابي كه در [حقانيّت] آن هيچ ترديدي نيست؛ [و] مايه? هدايت تقوا پيشگان است.» (ف)
«اين نامه كه ترديدي در آن نيست راهنماي پرهيزگاران است.» (م)
مشتقّات فعل «و ق ي» در ترجمهي اين دو استاد معاني مختلفي به خود گرفته است كه چند نمونه ذكر مي كنيم:
در ترجمهي استاد فولادوند آيهي 41 سورهي بقره «وايّاي فاتّقون» معناي «و تنها از من پروا كنيد» آمده ولي در ترجمهي معزي «و از من بترسيد» ذكر شده؛ همچنين در آيهي 48 سورهي بقره «واتقوا» ترجمهي فولادوند ومعزي «وبترسيد» مي باشد و آيهي 187 سورهي بقره «لعلّهم يتّقون» ترجمهي اوّل «باشد كه پروا پيشه كنند» و ترجمهي دوم «شايد پرهيزكاري كنند» مي باشد.
براي روشن شدن معناي اين كلمهي توضيحاتي كه استاد دكتر شاهرخ محمد بيگي در مقالهاي تحت عنوان «سيماي نماز در گسترهي آيات الهي» بيان نمودند، ذكر ميشود:
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۱۳, ۱۷:۵۱ #8
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
از مطالبي كه بايد راجع به آن دقت كافي شود معناي تقوي و متقي است:[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
كلمه متقي اسم فاعل از مصدر اتقاء از باب افتعال به معني (وقايه گرفتن)است و خودكلمهي «وقايه» به معني وسيله نگهداري است كه در ترجمهيفارسي آن را پرهيزكار معني كرده اند كه اين لغت «پرهيزكار» در زمان حاضر بيشتر معناي «دوري كننده» از آن فهميده ميشود و همين مطلب را استاد شهيد مطهري در كتاب «ده گفتار» اشاره كرده و به جاي آن كلمهي«خود نگهدار» را جايگزين كرده و همچنين مرحوم طالقاني در تفسير «پرتوي از قرآن» به جاي كلمهي «پرهيزگار» كلمهي «پرواپيشه» را پيشنهاد كرده است، كه به طور كلي از كلمهي «متّقي» اين بر ميآيد كه انسان متقي به كارهاي خود توجه ومواظبت دارد.
حال علت اينكه چرا اين لغت «پرهيزگار» را علماي اسلام، در قرن گذشته به جاي «متّقي» جايگزين كرده اند، به بيان آن ميپردازيم.
كلمهي «پرهيزگار» كه يك واژه زبان فارسي است و براي معني دقيق آن بايد به فرهنگهاي متون قديمي مراجعه كنيم:
الف: در واژه نامه? گزيده زاد سپرم: parhez :«حفظ، نگهداري، دوري جستن،»
ب:درواژه نامه ارتاي ويرا زنامك: parhextan آمده :«توجه و مواظبت كرد ن، اجتناب كردن، احترام داشتن .»
با توجه به معاني فوق در متون فارسي ميانه چنين به نظر مي آيد كه از كلمهي «پرهيزگار» در قرن اوليه اسلام بيش از معناي «اجتناب»، معناي «توجه و مواظبت» مورد نظر بوده است اما در زمان ما اين معني تا حدي فراموش شده است ولي باز در جمله هايي همين معناي «توجه و مواظبت» ديده مي شود في المثل وقتي گفته مي شود: در غذايتان پرهيز كنيد يعني در غذا خوردنتان مواظب باشيد، از چيزي هايي كه برايتان خوب است بخوريد و از چيزهايي كه برايتان بد است نخوريد.
حال اين لغت در طول بيش از ده قرن، معاني توجه و مواظبت را از دست داده و بيشتر معناي دوري و اجتناب از آن فهميده ميشود كه در اين زمان دچار اشكال شدهايم.
پس اگر ما مي خواهيم «متقي» را پرهيزگار معني كنيم بايد معناي «خود نگهداري» و «پروا پيشگي» را در نظر داشته باشيم كه تقوي حفظ و نگهداري و توجه و مواظبت است نه دوري و اجتناب كردن… 10
بنابراين معناي «ترسيدن» اصلاً براي اين فعل مناسب نيست و ترجمه به «پرواپيشگان» در اين آيه، دقيقتر و جامع مي باشد.
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۱۳, ۱۷:۵۳ #9
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]«…الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة ومما رزقناهم ينفقون.» (بقره/3)
«آنان كه به غيب ايمان مي آورند و نماز را بر پا مي دارند، و از آنچه به ايشان روزي دادهايم انفاق مي كنند.» (ف)
«كه به ناديده ايمان آوردند و برپاي دارند نماز را و از آنچه بدانان دادهايم ببخشند.» (م)
كلمهي «الذين» در ترجمهي دوم به معناي «كه» آمده در حالي كه ترجمهي اوّل در معناي «آنان كه» بهتر مي باشد.
از طرفي در ترجمهي دوّم، لفظ «غيب» را «ناديده» معنا كردهاست كه منظور از آن «چيز ديده نشده» ميباشد .
علاّمهي طباطبايي در تفسيرالميزان دربارهي غيب ميفرمايد:
غيب، نقطه مقابل شهود و حضور است و منطق بر ماوراي محسوسات ميشود، يعني خداوند و آيات او كه از حس ما پنهان است.11
«غيب: پنهان از حواس بيرون است.»12
«الغيب: اي الغائب يعني خداي و گفته شده قرآن و گفته شده آن جهان.»13
بنابراين با توجّه به اينكه در ترجمهي اول نيز اين كلمه معنا نشده ميتوان واژهي «ناپيدا» را در ترجمهي آن قيد كرد .
نكتهي ديگر اين كه در ترجمهي دوم،فعل«يؤمنون» كه مضارع است، به صيغهي ماضي ترجمه شده، در حالي كه فعلهاي «يقيمون وينفقون» به همان صيغهي مضارع ترجمه شده است و ترجمهي آقاي فولادوند درست مي باشد .
«…واولئك هم المفلحون.» (بقره/5)
«وآنها همان رستگارانند.» (ف)
«وآنانند رستگاران» (م)
ضمير «هم» در ترجمهي دوم معنا نشده است كه شرح آن خواهد آمد:
«هم ضمير فصل يا عماد كه محلّي از اعراب ندارد.»14
در توضيح ضمير فصل يا عماد در مبادي العربيه جلد چهارم آمده است:
ضمير فصل براي دو فايده آورده ميشود: اوّل فايدهي لفظي و آن تمييز خبر از تابع است، همان گونه كه يادآور شديم. دوم فايدهي معنوي و آن اقتصار مسند بر مسنداليه مي باشد زيرا معني «زيد هو الكريم» اين است كه بخشش مقصور بر زيد است و به عمرو تجاوز نميكند و بدين جهت براي تأكيد آن گفته ميشود «لاعمرو» يا اقتصار مسنداليه برمسند است مثل: «الغيور هو النافع لوطنه» يعني «ليس الغيور الاّ النافع لوطنه» و اگر اين اقتصار بدون ضمير فصل هم فهميده شود، آن را ميتوانيم ضمير تأكيد بدانيم مثل :«انّ ربّك هو اعلم بمن ضل عن سبيله» (نحل، 16/125) و گاهي هر سه مقصود يكجا جمع ميشود مانند:«اولئك هم المفلحون» كه در اين ضمير «هم»، هم فصل خبر از نعمت محتمل است و هم قصر و تأكيد.15
بنابراين ترجمهي اول دقيق و كاملتر است .[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۱۲/۱۹, ۱۲:۳۹ #10
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
«…وما هم بمؤمنين.» (بقره/8)
«ولي گروندگان [راستين ] نيستند.» (ف)
«حالي كه نيستند مؤمنان» (م)
حرف عطف «و»، طبق تصريح محي الدين درويش در اعراب القرآن «واو حاليه» 16 است، كه با اين تفصيل ترجمهي دوم درست است.
همچنين ضمير«هم» كه جمع مذكر غايب مي باشد در هيچ يك از دو ترجمه، معنا نشده است.
«…ولهم عذاب اليم بما كانوا يكذّبون.» (بقره/10)
«وبه [سزاي ] آنچه به دروغ مي گفتند، عذابي دردناك [درپيش] خواهند داشت .» (ف)
«وايشان را است عذابي دردناك بدانچه بودند دروغ ميگفتند.» (م)
در ترجمهي دوم مشاهده ميشود كه فعل «كانوا» به صورت فعل تام معنا شده و «يكذّبون» نيز به صورت ماضي استمراري ترجمه شده، درحالي كه اين دو فعل با هم تشكيل ماضي استمراري ميدهند و ترجمهي فعل «كانوا» جداي از «يكذّبون» نادرست است لذا ترجمهي اوّل مناسبتر است .
«…ويمدّهم في طغيانهم يعمهون.» (بقره/ 15)
«وآنان را در طغيانشان فرو ميگذارد تا سرگردان شوند.»(ف)
«ومهلتشان دهد در سركشي خود فرو روند .» (م)
مورد اختلاف در دو ترجمهي بالا به اين صورت است كه درترجمهي اوّل، جمله با در نظر گرفتن «في طغيانهم» به عنوان متعلق فعل «يمدّهم» معنا شده و در ترجمهي دوم به عنوانِ متعلق فعل «يعمهون ».
«في طغيانهم جار و مجرور متعلق به فعل يمدّهم.» 17
ملاحظه ميشود كه در اعراب القرآن، اين شبه جمله به عنوان متعلق «يمدّهم» ذكر شده، بنابراين ترجمهي اول درست مي باشد .
«صم بكم عمي فهم لايرجعون.» (بقره/18)
«كرند، لالند، كورند؛ بنابراين به راه نمي آيند.» (ف)
«كرانند گنگانند كورانند پس باز نمي گردند.» (م)
دردو ترجمهي بالا اسامي مذكور در ترجمهي اول به صورت مفرد و در ترجمهي دوم جمع معنا شده است.
صمّ جمع اصم ّ وآنكسي است كه نميشنود …، بكم جمع ابكم و آنكسي است كه سخن نميگويد يعني گنگ، عمي جمع اعمي و «عمي» تاريكي درچشم است …18
الاصم:كر، الاعمي:نابينا، ابكم :گنگ 19
بنابراين ترجمه ي دوم درست تر است.
همچنين درهر دوترجمه ضمير «هم» به معناي «آنان» ترجمه نشده است .
«…فاتّقوا النار التي وقودها الناس والحجارة اعدّت للكافرين.» (بقره/24)
«از آن آتشي كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براي كافران آماده شده، بپرهيزيد.»(ف)
«پس بپرهيزيد آتشي را كه سوختش مردم است و سنگ آماده شده است براي كافران.»(م)
حرف عطف «فاء» در ترجمه ي اوّل معنا نشده كه شرح آن از مبادي العربيه آورده ميشود:
اصل درمعني «فاء» ترتيب و تعقيب است مانند :«جاء زيدفعمرو» و «طلبت من زيد فقلت: اعطني الكتاب» و«خذ الاوسط فالاعلي» و استعمال آن براي سببيّت نيز از همين جا متفرع است مثل :«ضرب زيد الوالد فاماته» و «ما اعرف دارك فازورك.20
بنابراين ترجمهي دوم منا سب است.[IMG]del.askquranb3cqux16wzgni0yjuhr.gif[/IMG]
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری