-
۱۳۸۷/۰۳/۳۱, ۱۷:۴۱ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,045
- مورد تشکر
- 4,259 پست
- حضور
- 2 ساعت 1 دقیقه
- دریافت
- 191
- آپلود
- 52
- گالری
-
45
تجلي قرآن در شعر وادب فارسي
پدیدآورنده:سيد محمّد راستگو
قرآن در مثنوي
چـون كه تقـــوا بست دو دست هـوا حـق گشيد هــر دو دست عقـل
مثنوي، دفتر سوم، بيت 1941
بنياد گرفته ياتي چون: «واتّقوا اللّهَ وَيعَلِّمكُمُ اللّه ؛تقوا پيشه گيريد و خدا [بدين گونه] دانش و خردتان ميبخشد».(سوره بقره، يه 282) كه روياتي نيز پشتوانه دارد: «من غَلَبَ شَهْوَتَهُ ظَهَرَ عَقْلُه؛ هركه برهويش چيره گردد، خردش آزاد و آشكار ميشود».(1) وهمچنين رويت: «وجاهِدُوا اَنْفُسَكُمْ عَلي اَهْوائِكُم تَحُلُّ قُلُوبكم الحِكمة؛ برهوا و هوس چيره شويد تا حكمت و دانيي در دلهيتان دريد».(2)
***
خـشم و شهـوت مـرد را احـول كنـد زاسـتقـــامت روح را مبـــدل كـنـد
چون غـرض آمـد هنـر پـوشيده شـد صد حجاب از دل به سوي ديده شد
مثنوي، 1/333
هم سمت و سو با ياتي چون: «لا تَتَّبِع الهوي فَيضِلّكَ عَنْ سَبيل اللّه؛ از هوا [خشم و شهوت] پيروي مكن كه تو را از راه خدا باز ميدارد».(سوره صاد، يه 26) كه روياتي را نيز پشتوانه دارد. مانند: «اِنَّكَ اِنْ اَطَعْتَ هَواكَ اَصَمَّكَ وَاَعْماك؛ اگر از هويت پيروي كني كور و كرت ميكند».(3)
***
لطف شه جـان را جنيت جـو كنـد زان كه شـه هــر زشت را نيكـو كنـد
مثنوي، 2/336
مصرع دوّم، يادآور ين يه شريفه است: «مَنْ تابَ وآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً فَاولئِكَ يبَدِّلُ اللّهُ سَيئاتِهِم حَسَناتٍ؛آنكه توبه كند و يمان آورد و كردار شيسته پيشه كند، ينانند كه خداوند بديهي آنان را با نيكي جيگزين ميكند».(سوره فرقان، يه70)
مولانا ين نكته قرآني را در ين بيت ديوان شمس نيز آورده است:
خنك آن دم كه كند حق گنهت طاعت مطلق خنك آن دم كه جنيـات عنيات خـدا شد
ديوان شمس، 2/127
***
هر كه را در جـان خـدا بنـهد محـك مــر يقين را بـــاز دانـــد او زشـك
مثنوي، 1/300
هم سمت و سو با ياتي چون: «وَمَنْ يتَّقِ اللّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً؛ هركس پرهيز و پارسيي كند، خداوند راه بيرون شد [از تنگناها] را پيش پي او مينهد».(سوره طلاق، يه 2) و نيز يه: «اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يجْعَلْ لَكُمْ فُرقاناً؛اگر پروا و پارسيي پيشه كنيد، خداوند به شما بينشي ميبخشد كه حق و باطل را از هم باز شناسيد». (سوره انفال، يه 29)
***
حق تعالي گـرم و سـرد و رنـج و درد بـر تــن مـا مينهـد ي شيـر مـــرد
خـوف و جـوع و نقـص اموال و بدن جمـله بهـر نقـد جـان ظـاهر شـدن
مثنوي، 2/2963
بنياد گرفته بريه شريفه: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشيءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَالاَنْفُسِ والثَّمرات؛ همانا كه شما را با گونهي از ترس، گرسنگي، زيان مالي، زيان جاني و زيان كشاورزي ميآمييم».(سوره بقره، يه 155)
***
آنچه ميگويم به قـدر فهـم تــو است مُــردم انــدر حسـرت فهـــم درست
جان و دل را طاقت آن جــوش نيست با كه گويم در جهان يك گوش نيست
مثنوي، 1/514
«با كه گويم در جهان يك گوش نيست» يادآور ين يه شريفه و برگرفته از آن است: «اِنّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزلون؛ همانا كه آنان [گناهكاران] از شنيدن نا توانند».(سوره شعرا،يه 212) همانگونه مجموعه هردو بيت با ين سخنان حضرت مولا علي هم سمت و سو است: «فَيالَها اَمْثالاً صائِبَةً وَمَواعِظَ شافيةً لَوْ صادَفْتُ قُلُوباً زاكِيةً وَاَسْماعاً واعِيةً… چه مثلهي درست و پندهي شفابخش بري گفتن دارم، اگر دلي با صفا و گوشي شنوا يافت شود».(4) و «اِنّ هيهُنا لَعِلماً جَمّاً [وَاَشارَ بَيدِهِ اِلي صَدْرِهِ] لَوْ اَصَبْتُ لَهُ حَمَلَة؛همانا ينجاانبوهي از دانش انباشته شده[اشاره به سينه خود كرد و فرمود] كاش گوش شنويي بري آنها يافتم».(5)
***
صبغــة اللّــه نــام آن رنگ لطيــف لعنـة اللّـه بـــوي آن رنــگ كثيــف
صبغـة اللّـه هسـت خــم رنگ هــو پيسههــا(6) يكـرنگ گــردد انـدر او
بنياد گرفته بريه شريفه: «صِبْغَةُ اللّهِ وَمَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَة؛ نگارگري خدا و كيست خوش نگارتر از خداوند».(سوره بقره، يه 138)
***
نيم جان بستاند و صــد جــان دهـد آنچـه انـــدر و هــم نيد آن دهــد
مثنوي، 1/245
الهام گرفته از يه شريفه: «فَلا تَعْلَمُ نَفْس ما اُخْفي لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَّعْين؛هيچ كس نميداند كه چه چشم روشنيهيي بري او اندوخته شده است».(سوره سجده، يه 17) كه به صورت آشكارتري در ين حديث قدسي آمده است: «اَعْدَدْتُ لِعبادي الصّالِحينَ ما لا عَين رَأتْ وَلا اُذُن سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلي قَلْبِ بَشَر؛بري بندگان نيك خويش چيزهيي اندوختهام كه نه چشمي ديده، نه گوشي شنيده و نه به ذهن و ضمير كسي رسيده است».(7)
***
هرچـه بـر تـو يـد از ظلمات و غــم آن زبي بـاكي و گستـاخي است هم
مثنوي، 1/89
بنياد گرفته برياتي چون: «وَما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ يديكُم؛هر سختي كه به شما رسد از دست خودتان به شما ميرسد». (سوره شوري، يه 30) ونيز يه «اَوَلَمّا اَصابَتْكُمْ مُصِيبَة قَدْ اَصَبْتُمْ مثْلَيها قُلْتُمْ اَنّي هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُم؛هرگاه مصيبتي به شما رسد كه دو چندان آن را برديگران وارد نموديد، گوييد ين از كجاست؟ بگو آن از سوي خودتان است». (سوره آل عمران، يه 165)
***
چـاه مظلـم گشـت ظلـم ظــالـمان يـن چنيـن گفتند جمــله عــالـمان
هـركه ظالـمتر چهش با هـــول تـــر عــدل فــرمـوده است بـدتـر را بـتر
مثنوي، 1/1309
بيت دوّم برگرفته است از يه شريفه: «وَجَزاءُ سَيِّئة سَيئة مِثْلُها؛ و جزي بدي، بدي پي همانند آن است».(سوره شوري، يه 40) مصرع نخست نيز يادآور ين رويت است: «الظُلْمُ ظُلُماتُ يوْمِ الِقيامة؛ظلم دنيا، ظلمات آخرت است».(8)
***
بده ي دوست شرابي كه خديي است خديي
نه در او رنج خمـاري نه در او خـوف جـديي
ديوان شمس، 6/127
مصرع دوّم ترجمه واري است از يك گزاره قرآني در وصف شراب بهشت خديي : «يطافُ عَلَيهِم بِكَأسٍ مِنْ مَعينٍ بَيضاءَ لَذّة للشارِبينَ لا فيها غَوْل وَلا هُمْ عَنها ينْزَفُون ؛بر بهشتيان جامي پيموده ميشود پر و پيمان از بادهي روان [درجويها] ورخشان و گوارا بر نوشندگان، نه در آن خوف جديي از عقل است و نه در آن رنج خمـاري».(سوره صـافات، يــات45 ـ 47)
بسنجيد با:
شــرابي بي خمــارم بخـش يا رب كـه بــا وي هيـچ درد ســر نبـــاشد
ديوان حافظ، ص177
***
عــروة الوثقــاست ين تــرك هــوا بـركشـد يـن شـــاخ جـان را تا سم
مثنوي، 2/1274
تعبير و تركيب «عروة الوثقي» برگرفته است از ين يه شريفه:«فَمَنْ يكْفُر بِالطاغوتِ وَيؤْمِن بِاللّهِ فَقَدْ اسَتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقي لاانْفِصامَ لها؛ هركس به طاغوت كفر ورزد و به خداوند يمان آورد به دست آويزي استوار و گسست ناپذير چنگ زده است».(سوره بقره، يه 256)
***
مكـــرهــا كــردند آن دانـــا گــروه كه زبـن بركنـده شـد زان مكـر كــوه
كـرد وصف مكـرهاشـان ذوالـجلال لِتــــزول منـــه اقــــلال الـجبــال
مثنوي، 1/952
مصرع چهارم دگرگون شده بخشي از ين يه شريفه است: «وَقَدْ مَكَروا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَاِنْ كانَ مَكْرُهم لِتَزُولَ مِنْهُ الِجبال؛ همانا كه نيرنگ خويش به كار بستند و نيرنگشان نزد خداست [يعني خداوند نقشه و نيرنگ آنها را ميداند و از ين روي نقشهشان نقش برآب است] و اگرچه نيرنگشان كوهها را از جي ميبرد».(سوره ابراهيم، يه 46)
***
بـادهي كـابــرار را دادنــد انــدر يشــربــون با جنيد و با يزيد و شبــلي و ادهــم خوريــم
ديوان شمس، 3/288
واژه «يشربون» آشكارا نشان ميدهد كه مولانا اشاره دارد به يه شريفه: «اِنَّ الاَبْرارَ يشْرَبُونَ مِنْ كَأسٍ كانَ مِزاجُها كافورا؛ابرار ازجامي كه آميخته با كافور است، مينوشند».(سوره دهر،يه 5)
***
هيــچ كــرّمنا شـنيد يــن آسمـــان كـه شنيـد يــن آدمي پــــرغمــان
مثنوي، 6/139
اشارت و تلميح به يه شريفه: «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بنيآدم…»؛و همانا ما آدميزادگان را كرامت بخشيديم و گرامي داشتيم».(سوره اسرا، يه 70)
***
بيحس و بيگوش و بيفكرت شويد تــا خطــــاب ارجــعي را بشنــويـد
تلميح و اشارتي آشكار به يه شريفه: «يا يتّها النَفْسُ المْطْمَئِنّة ارْجِعِي اِلي رَبِّكِ راضية مَرْضية؛ ي نفس آرام يافته، خرسند و خدا پسند به سوي خدا باز گرد».(سوره حجر، يات 27 ـ 28)
***
علّـت ابليـس انــا خيـــر بـده اسـت وين مرض در نفس هر مخلوق هست
مثنوي، 6/321
تلميح و اشاره به گفت و گوي خداوند و ابليس در يه شريفه: «ما مَنَعَكَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُكَ قالَ اَنَا خَير مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ؛چه چيز تو را از سجده كردن به آدم كه تو را بدان فرمان داده بودم، باز داشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدي و او را از خاك». (سوره اعراف، يه 12)
***
شــربـتي خــوردم زاللّــه اشــتري تا به مـحشر تشنـگي نيــــد مــر
مثنوي، 4/3513
برگرفته از يه شريفه: «اِنَ اللّه اشتري مِنَ المُؤمنينَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة؛خداوند جان و مال مؤمنان را به بهي بهشت از آنان خريده است».(سوره توبه، يه 111)
***
تو عهدي كـردهي چـون روح بـودي تو ليكــن كي تـــو را آن يـاد باشـــد
ديوان شمس، 2/79
اشاره به پيماني كه ميان خدا و انسان بسته شده و در يات زير گزارش آن آمده است: «اَلَمْ اَعْهَدْ اليكم يا بَنيآدَم اَنْ لا تَعبُدوا الشّيطان انّه لكم عَدوّ مبين و ان اعْبُدُوني هذا صِراط مُستقيم؛ ي آدميزادگان! يا با شما پيمان نبسته بودم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست و ين كه مرا ببپرستيد كه ين است راه راست». (سوره يس، يه 60ـ61) ونيز يه «وَاِذ اَخَذَ رَبُّكَ منْ بَنيآدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّيتَهُمْ وَاَشْهَدَهُمْ عَلي انْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي شَهِدْنا؛ چون خداوند زاد وولد آدميزادگان را از پشت هاشان برگرفت و آنان را برخودشان گواه ساخت. [و پرسيد] يا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آري گواهي ميدهيم».(سوره اعراف، يه 172)
بسنجيد با:
خدا يا چـون گل ما را سرشتي وثيقت نامهي بـر ما نـوشتي
به ما برخـدمت خـود عـرض كــردي جــزي آن به خــود بر فـرض كـردي
نظامي، خسرو و شيرين، ص8
***
عارفان را شمع و شاهد نيست از بيرون خـويش
خون انگوري نخورده بادهشان هم خون خويش
ديوان شمس 3/98
بنياد گرفته برتأويل عارفان از يه: «وَفي اَنْفُسِكُمْ اَفَلا تبصرُون ؛و در درون شماست. نميبينيد؟».(سوره ذاريات، يه 21) كه بر پيه آن انسان را از سير آفاق به سير انفس و از بيرون پژوهي به درون پژوهي و از بيگانهشناسي به خودشناسي فراخواندهاند و گمشده او را نه در بيرون كه در درون او دانستهاند، از زبان عين القضاة بشنويم: راه خدي تعالي در زمين نيست، در آسمان است، بلكه در بهشت و عرش نيست، در باطن تو است« و في انفسكم» ين باشد، طالبان خدا او را در خود جويند زيرا كه او در دل باشد و دل در باطن يشان باشد».(9)
بيرون ز تو نيست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهي كه تـويي
نجم رازي، مرصاد العباد، ص3
من چرا گرد جهان گردم چــو دوست تدر ميــــان جــان شيـرين مـن است
عطّار، ديوان، ص68
در جهــان بيهــوده ميجستم تــو را
خــود تو در جــان عــراقي بـودهي
عراقي، كليات، ص270
1. غرر الحكم، 54/195 .
2. همان، 6/130 .
3. غرر الحكم، 3/56.
4. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 83، ص109.
5. همان، حكمت 147، ص496.
6. پيسه، يعني لكههي ناهمرنگ، چند رنگي.
7. الجامع الصغير، 2/237 .
8. بحار الانوار، 75/312.
9. تمهيدات، ص
ویرایش توسط valayat : ۱۳۸۷/۰۳/۳۱ در ساعت ۱۷:۴۴
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری