-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۱:۱۸ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
شأن نزول برخی آیات وسوره ها
آنچه در مورد شأن نزول گفته ميشود، مربوط به آيات است و در مورد سوره ها شأن نزول كمتر ذكر شده؛ زيرا معمولاً آيات در زمانها و موارد مختلف نزول شده است به خصوص آن كه در بعضي از سوره ها
بعضي از آيات آن در مكه و برخي در مدينه نازل شدهاند؛ بنابراين چنين سورههايي اصولاً شأن نزول واحدندارند، مگر آن كه از سوره هاي كوچك باشند كه در يك زمان و به يكباره نازل شده باشند. در اين صورت ميتوان به دنبال شأن نزول بود. يا اين كه مقصود از شأن نزول سوره، شأن نزول آيات اوليه آن باشد
با این مقدمه اگر شأن نزولی سراغ دارید در این جا قرار دهید.
شأن نزول و محتواي سوره فجر
شأن نزول آيه بقيه الله خير لكم إن كنتم مؤمنين
شأن نزول آيه تطهير
شأن نزول آيات 1ـ10 سورة مباركه عبس
شان نزول آیه مباهله
شان نزول ( اسباب نزول )
شأن نزول سوره کوثر
شأن نزول آیات سوره مبارکه تبت
شأن نزول سوره توحيد ( قل هو الله )
شان نزول آیه 9 سوره مبارکه حشر
شان نزول آیات هجرت در سوره نساء
شأن نزول آیه 35 سوره احزاب
شأن نزول "يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ"
شأن نزول آیه 97 سوره بقره
شأن نزول آیه 26 سوره آل عمران
شأن نزول سوره مباركه فرقان آيات 7 الي 10
شان نزول آيه 82 سوره مباركه واقعه
شأن نزول « أُولَـئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ »
شأن نزول آیه 19 سوره نساء: ( یا أیّها الّذین آمنوا لا یحلّ لکم أن ترثوا النّساء کرهاً ... )
شأن نزول آیه 26 سوره بقره
شأن نزول آیه 95 سوره توبه
شأن نزول آیه 99 سوره نساء
شأن نزول آیه 24 سوره فتح
شأن نزول « وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً »
شأن نزول « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسان ... »
ویرایش توسط فاطمه ایمانی : ۱۳۸۸/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۱:۴۸ دلیل: اضافه کردن لینک شأن نزول ها
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۱:۲۰ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
شأن نزول و محتواي سوره فجر
سورة فجر در مكه بر پيامبر نازل شده. اين سوره داراي آيه هايي كوتاه اما تكان دهنده و با انذارهاي بسيار مي باشد.در ابتداي سوره به قسم هاي متعددي بر مي خوريم كه بي سابقه است. اين نوع قسم ها مقدمه اي براي تهديد انذار طاغوتيان به عذاب الهي مي باشد.
بخش ديگري از اين سوره به بعضي از اقوام عصيان گر پيشين، چون قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شديد خداوند از آنان، اشاره كرده است، تا موجب عبرت ديگران شود.
در بخش سوم آن اشارة كوچكي به امتحان و آزمايش انسان شده است و از كوتاهي او در اعمال نيك و خير انتقاد مي شود.
بالاخره در قسمت انتهايي سوره سخن از معاد و سرنوشت كافران، نيز پاداش مؤمناني است كه به نفس مطمئنّه رسيده اند.
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: كسي كه سورة فجر را در شب هاي دهگانه (ده شب اوّل ذي الحجه) بخواند، خداوند گناهان او را مي بخشد و كسي كه در ساير بخواند، نور و روشنايي براي روز قيامتش خواهد بود.[1]
سورة والفجر به خاطر دو مشخصه مورد سؤال قرار مي گيرد:
1- نفس مطمئنه؛
2- شب هاي ده گانه.
در بعضي تفاسير امام حسين(ع) مصداق بارز و روشن نفس مطمئنه است. معرفي اين سوره به عنوان سورة حسين بن علي(ع) ممكن است به خاطر اين باشد كه مصداق روشنِ نفس مطمئنه كه در آخرين آيات اين سوره مخاطب واقع شده، حسين بن علي(ع) است. همان گونه كه در حديثي از امام صادق(ع) ذيل همين آيات آمده است.[2] در عين حال نفس مطمئنه مي توان مصاديق ديگري غير از حضرت داشته باشد، چون ديگر اولياي الهي، پيامبران، حتي علما و فقهاي بزرگي كه هوي و هوس به درونشان راه نيافت. دربارة ليالي عشر (شب هاي دهگانه) تفاسير و تعابير متفاوت است كه مشهور ترين آن شب هاي دهگانة اوّل ذي حجه تا دهم آن است كه عمل حج در آن انجام مي شود، كه از اهميت خاصي برخوردار است.[3] در عين حال عشر تفاسير ديگري نيز دارد كه به ده شب آخر ماه رمضان و ده شب اوّل ماه محرم نيز تعبير شده است.[4]
[1] تفسير نمونه، ج 26، ص 438.
[2] تفسير نمونه، ج 26، ص 439.
[3] همان.
[4] تفسير الميزان، ج 20، ص 655.
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۱:۲۲ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
شأن نزول آيه بقيه الله خير لكم إن كنتم مؤمنين
آية مذكور در سورة هود به دنبال توصيه ها و امر به معروف و نهي از منكر هايي است كه حضرت شعيب به قوم خويش دارد. ابتدا از آنان مي خواهد به وحدانيت خدا در حين عمل و عبادت اعتقاد داشته باشند و در خريد ها و فروش ها و امور اقتصادي، خدا و قوانين حيات بخش او را مدنظر قرار دهند تا به هم ريختگي نظام اقتصادي، سرچشمة فساد اجتماعي نگردد.
بر اين اساس هر گاه انسان به خاطر جلب رضايت خدا و اطاعت زنان او، به سود حلال (اگر چه اندك) اكتفا كند، نعمت هاي الهي در دنيا با بركت مي شود و بقا و دوام خواهد داشت. مهم تر اين كه فعاليت هاي اقتصادي و غير اقتصادي او همراه ثواب و پاداش هاي معنوي مي گردد كه تا ابد باقي خواهد ماند، هر چند دنيا و آن چه در آن است،فاني شود. قيد إن كنتم مؤمنين به اين نكته اشاره دارد، كه اين واقعيت را تنها كساني درك مي كنند كه ايمان به خدا و حكمت او و فلسفة فرمان هايش داشته باشد.
فرد و جامعه اي كه به حقيقت ايمان به خدا دارد و در همة عرصه ها او را مي پرستد و اطاعت مي كند، آن گونه مي انديشد و اين گونه عمل مي كند.
درست است كه در اين آيه، مخاطب قوم شعيب اند و منظور از بقيت الله يا دانش هاي معنوي الهي يا سود و سرمايه حلال است، ولي هر موجود نافع كه از طرف خدا براي بشر باقي مانده و ماية خير و سعادت انسان است، بقيت الله محسوب مي شود. تمام پيامبران الهي و پيشوايان بزرگ بقيت الله اند.
در روايات متعددي بقيت الله به وجود مبارك امام زمان(ع) و بعضي از امامان تفسير شده است، ولي از آن جا كه مهدي موعود آخرين پيشوا و بزرگ ترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اسلام(ص) است، يكي از روشن ترين مصاديق بقيت الله مي باشد و از همه به اين لقب شايسته تر است.
امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: وقتي امام مهدي قيام كرد، نخستين سخني كه مي گويد، تلاوت آية بقيه الله خيرٌ لكم است، سپس مي گويد: أنا بقيه الله و حجته و خليفته عليكم فلا يسلم عليه مسلمٌ إلاّ قال: السلام عليك يا بقيه الله في أرضه؛ منم بقيت و حجت و خليفة او ميانشما. پس از آن هر مسلماني بر او سلام مي كند و مي گويد: السلام عليك يا بقيه الله في ارضه.[5]
[5] تفسير نمونه، ج 9، ص 203 -204.
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۱:۲۴ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
شأن نزول آيه تطهير
پيامبر اكرم(ص) روزي در مدينه به منزل حضرت فاطمه(س)تشريف برده، فرمودند: دخترم عباي مرا بر بدنم بينداز تا قدري استراحت كنمبعد از مدتي حضرت علي(ع)، امام حسن و حسين(ع)، فاطمه(س) كنار آنحضرت جمع شدند. جبرئيل از طرف خدا آيه تطهير را بر آن حضرت آورد.
خداوند در اين آيه ميفرمايد: اي پيامبر! خداوند اداره كرده است تاپليدي و ناپاكي و آلودگي ظاهري و باطني(گناه) را از شما بردارد و شما را پاكو منزه قرار داده است. از اين آيه استفاده ميشود كه آنان معصوم اند و در تمام عمر از هر گونه آلودگي و خطا پاك ميباشند
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۲:۴۰ #5
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۲:۵۹ #6
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
مصونيّت از اشتباه مولود نوع بينش امامان است. اشتباه همواره از آنجا رخ ميدهد كه انسان به وسيلة يك حسّ دروني يا بيروني با واقعيّتي ارتباط پيدا ميكند و يك سلسله صورتهاي ذهني از آنها در ذهن خود تهيّه ميكند و با قوّة عقل خود آن صورتها را تجزيه و تركيب ميكند و انواع تصرْفات در آنها نمينمايد؛ آنگاه در تطبيق صورتهاي ذهني به واقعيّتهاي خارجي و در ترتيب آن صورتها گاه خطا و اشتباه رخ ميدهد. اما آنجا كه انسان مستقيماً با واقعيّتهاي عيني به وسيلة يك حسّ خاص مواجه است و ادراك واقعيّت عين اتّصال با واقعيّت است نه صورتي ذهني از اتّصال با واقعيت، ديگر خطا و اشتباه معني ندارد. پيامبران الهي از درون خود با واقعيّت هستي ارتباط و اتّصال دارند.
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۱۳:۰۱ #7
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
مـعـصوم بودن پيامبران و امامان ( دور بودن از گناه و خطا و اشتباه ) از كمالات معنوي و روحي پيامبران و امامان سرچشمه مي گرفت . تـرديـدي نـيست كه منشا اعمال خوب و يا بد , حالات روحي و معنوي انسان است , حالات روحي پليدي چون جهل , عدم عقيده به مبدا و معاد , طغيان تمايلات سركش و ماننداينها , منشا انحراف و گـنـاه و آلـودگـي مـي گردد , همان طور كه علم و دانش , ايمان و اعتدال تمايلات و نيروي پرهيزكاري , از گناه و آلودگي باز مي دارد و منشا يك سلسله اعمال نيك و انساني مي گردد . پـيـامـبـران و امـامـان از نـظر روحي و معنوي , از نيروي ايمان فوق العاده و علي ودانش سرشار بهره مند بودند و بيش از هر چيز اين دو عامل روحي بود كه عوامل گناه و انحراف را در وجود آنها محكوم نموده بود وقتي يك انسان به زشتي گناه وعواقب وخيم آن نسبت به سعادت ابدي خود كـامـلا آگاه باشد و از طرفي نيروي ايمان وپرهيزكاري در او به اندازه اي باشد كه عوامل بروني و درونـي گـنـاه نتوانند در وجوداو موثر باشند , چنين فردي در هنگام عمل ممكن نيست مرتكب گناه شود . در اينجا جاي اين سوال باقي مي ماند كه اين حالات روحي كه سرچشمه معصوم بودن است از كجا و چـگـونـه در وجود پيامبران و امامان پيدا مي شد ؟بايد توجه داشت پيدايش اين كمالات روحاني مـعلول چند عامل عمده و اساسي بوده است :1 - وراثت در علم زيست شناسي به ثبوت رسيده كه اسـتـعـداد و آمـادگي روحي براي كسب فضايل وكمالات انساني و حتي پاره اي از خود صفات و كـمالات , از راه وراثت از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود , خانداني كه پيامبران و امامان در آن مـتـولـد مي شدند عموماخانداني پاك و اصيل بودند كه با گذشت زمان كمالات و فضايل روحي بـرجـسته اي در آنهامتراكم شده , نسل به نسل به حكم وراثت در خاندان آنها جريان داشته است تاريخ در موارد زيادي اين واقعيت اساسي را نشان مي دهد , مثلا در مورد خاندان پيامبراسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم تاريخ نشان مي دهد كه آن حضرت در اصيل ترين خاندان عرب ( قريش ) و در مـيـان قـريـش هـم از شـريفترين تيره ( بني هاشم ) متولدشد اين خاندان به راستي و درستي , شـجاعت , مهمان نوازي , غيرتمندي ,دادخواهي , پاك و امانت معروف بودند و به همين جهت در ميان قبايل مختلف عرب ازاحترام مخصوصي برخوردار بودند . پدران پيامبر اسلام تا آنجا كه تاريخ اسم آنهاضبط نموده , عموما افرادي برجسته و شريف و با ايمان بودند . بنابر اين , مساله وراثت زمينه يك آمادگي و استعداد خاصي را براي دريافت كمالات روحي در پـيـامـبران و امامان ايجاد نموده بود و اين زمينه به منزله اساسي بود كه مي شد با ضميمه نمودن عوامل ديگري چون تربيت عالي و روحاني فضايل رادر وجود اين افراد بارور ساخت . 2 - انتقال فضايل و كمالات روحي از راه تربيت عامل دوم در پيدايش كمالات روحي براي پيامبران و امامان همان بود كه از آن به تربيت تعبير مي كنيم . كمالات و فضايلي در خاندان پيامبران وجود داشت كه قهرااز راه تربيت به آنها نيز منتقل مي شد و مـكمل استعداد وراثتي آنها براي كسب كمالات روحي مي گرديد , آنها در خاندان خويش افرادي كاملا با ايمان , امانتدار ,با هوش , شجاع و با كمال بار مي آمدند . 3 - يـك رشـتـه عـلل ناشناخته علم روانشناسي و زيست شناسي در تحقيق علل شخصيت روحي افـراد - غـير از وراثت وتربيت - به يك سلسله علل ناشناخته معتقد شده است كه اين علل گاهي تـاثـير خاصي درذرات نطفه ژنها ي تشكيل دهنده افراد مي گذارد و موجب بسياري از حالات ونـيـروهاي فوق العاده روحي در آنها مي گردد پاره اي از روانشناسان و زيست شناسان معتقدند ايـن عـلل جهشهايي است كه در نطفه رخ مي دهد و نتيجه اين جهشها حالات فوق العاده اي است كه در افراد پيدا مي شود و اين حالات به آنها از نظر روحي امتيازات خاصي مي بخشد . 4 - موهبت مخصوص الهي در ماوراي اين عوامل سه گانه , عامل مهم ديگري وجود دارد كه همان فيض و عنايت مخصوص الهي در حق پيامبران و امامان است . عـوامـل گـذشته به شخص معصوم اين شايستگي و آمادگي را مي دهد كه مشمول فيض و توجه خاصي از طرف خداوند شود . درپرتو اين فيض رباني و الهي نيروهاي روحي موجود او شديدتر و موثرتر مي گردد . ايـن افـاضـه , كمالات روحي او را تقويت مي كند و كمالات تازه اي هم به آن اضافه مي نمايد اين لطف خاص الهي موجب تشديد ايمان و دانش و بصيرت شخص پيامبرمي گردد و دو عامل ايمان قوي و دانش فوق العاده كه گفتيم موجب محكوميت عوامل گناه در وجود معصوم است , حالت فـوق العاده اي پديد مي آورد و به اين ترتيب بادست به دست دادن عوامل متعدد , شخص معصوم , از آلودگي به گناه و انحراف مصون مي ماند . نكته قابل توجه اين كه در تمام اين مراحل , شخص معصوم از آزادي اراده برخوردار است و معصوم بودن او يك حالت كاملا اختياري است .
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۴/۰۶, ۲۲:۵۰ #8
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
شأن نزول آيات 1ـ10 سورة مباركه عبس
در شأن نزول اين آيات آمده است: شخصي كه چهره در هم كشيد، مردي از سران بنياميه بود كه نزد پيامبر6 نشسته بود. وقتي عبدالله بن امّ مكتوم وارد شد و نگاه آن شخص به عبدالله بن امّ مكتوم افتاد، خود را جمع كرد مثل اينكه ميترسيد آلوده شود از سر تكبر كه گويي كسر شأن او بود شخصي عادي نزد وي بنشيند، قيافه را درهم كشيد و صورت خود را برگردانيد. آنگاه مورد عتاب خدا واقع شد. اين شأن نزول را اغلب مفسران شيعه از جمله مرحوم علامه طباطبايي و... پذيرفتهاند.(ر.ك: تفسير الميزان، ج 20، ص 204، نشر اسماعيليان، بحث روايي ذيل آيه / تفسير نمونه ، ج 26، ص 124، دارالكتب الاسلامية.)
با توجه به اين شأن نزول عبوس بودن، ناراحت شدن و روي برگرداندن را آن شخص اموي انجام داده ولي حضرت با توجه به گفتگويي كه با عدهاي از سران قريش داشت و اميدوار بود كه سخنانش در آنها تأثير گذارد ـ كه مسلماً اگر اينگونه افراد مسلمان شوند، عدهاي ديگر نيز مسلمان ميشوند ـ توجهي به ابن امّ مكتوم نكرد اين آيات براي نكوهش او (شخص اموي) و احترام عبدالله نازل شده است.
آنچه بيان شد، شأن نزول پذيرفته شده است. در اين باره شأن نزول ديگري نيز نقل شده كه ميتوانيد به كتابهاي تفسيري مراجعه كنيد
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۹, ۲۲:۵۷ #9
شان نزول آیه مباهله
آیة مباهله در سورة آل عمران، است: "فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم ...؛ هر گاه بعد از دانشی که (دربارة مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیر برخیزند، به آنان بگو: بیایید فرزندان خود را دعوت کنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را، شما هم زنان خویش را، ما نفوس خود و شما هم از نفوس خود دعوت کنید، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم".[1]
پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سرات دولت ها و مراکز مذهبی، نامه ای به اسقف نجران (ابوحارثه) نوشت و ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود.
منطة نجران حدود هفتاد دهکده و در نقطة مرزی حجاز و یمن قرار گرفته بود. ساکنان نجران به عللی دست از بت پرستی کشیده و به آیین مسیح گرویده بودند.
وقتی نامة پیامبر به رؤسای نجران رسید، جلسه ای تشکیل دادند. یکی از افراد به نام شرحبیل که بسیار عاقل بود گفت: مکرّر از پیشوایان مذهبی خود شنیده ایم که روزی منصب نبوّت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت. هیچ بعید نیست که محمد از اولاد اسماعیل، پیامبر موعود باشد.
شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیأت نمایندگی بجران به مدینه بروند تا از نزدیک با حضرت محمد تماس گرفته و دلائل نبوت او را بررسی کنند. شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند که در رأس آنان سه تن پیشای مذهبی قرار داشت: ابوحارثه بن علقمه (اسقف اعظم) و عبد المسیح (رئیس هیئت نمایندگی) و "أیْهم" که فردی کهنسال و محترم بود. این هیأت طرف عصر در حالی که لباس ها تجملی ابریشمی بر تن و انگشتر های طلا بر دست و صلیب ها بر گردن داشتند، وارد مسجد پیامبر در مدینه شده، به ایشان سلام کردند، ولی وضع نامناسب آنان پیامبر را ناراحت نمود. آنان احساس کردند پیامبر ناراحت شده، فوراً با عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف که سابقة آشنایی با آنان داشتند صحبت کردند. آنان اظهار داشتند که حلّ این گره به دست علی بن ابی طالب است. به علی(ع) مراجعه کردند. در پاسخ گفت: شما باید لباس های خود را تغییر دهید و با وضع ساده بدون زر و زیور به حضور پیامبر بیایید. نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا به محضر پیامبر(ص) رسیدند و سلام کردند. پیامبر با احترام خاص پاسخ آنان را داد و برخی از هدایای آنان را پذیرفت.
سپس پیامبر فرمود: "من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم". سپس آیاتی را برای آنان خواند.
گفتند: ما به خدای یگانه اعتقاد داریم. پیامبر(ص) فرمود: "چگونه می گویید که خدای یگانه را پرستش می کنید، در صورتی که صلیب را می پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟
نمایندگان نجران گفتند: ما عیسی را خدا می دانیم، چون او مردگان را زنده کرد و بیماران را شفا بخشید و از گِل پرنده ساخت و آن را به پرواز در آورد و این ها علامت خدایی است.
پیامبر(ص) فرمود: "او بندة خدا و مخلوق او است که وی را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است".
یک نفر از نمایندگان گفت: او فرزند خدا است زیرا مادر او بدون این که با کسی ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس پدر او خدای جهان بود.
در این حال آیه نازل شد: "عیسی مانند آدم آفریده شد که او را بدون پدر و مادر به دنیا آورد".
نمایندگان نجران گفتند: گفته های شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معیّنی با یکدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین کنیم و از خدا بخواهیم که دروغگو را هلاک کند. دراین موقع جبرئیل نازل شد و آیة مباهله را نازل کرد: "(ای پیامبر) هر کس بعد از روشن شدن مطالب با تو مجادله کند بگو: بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و تضرع و زاری به درگاه خدا آوریم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم".
طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا همگی برای مباهله حاضر شوند. پیامبر فقط چهار نفر از بستگان خود را انتخاب کرد: علی بن ابی طالب(ع) و فاطمه و حسن و حسین، زیرا میان مسلمانان افرادی پاکتر و با ایمان تر از آنان وجود نداشت. او فاصلة منزل تا نقطه ای را که قرار بود در آن جا مراسم مباهله انجام بگیرد، با وضع خاصی طی نمود. در حالی که حسین را در آغوش و دست حسن را گرفته بودو فاطمه به دنبال پیامبر و علی(ع) پشت سر پیامبر حرکت می کردند، به راه افتادند. سران نجران پیش از آن که با پیامبر رو به رو شوند، به یکدیگر گفتند: اگر دیدید که محمد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان داد، در این صورت او فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت او نخواهد بود، ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به میدان آمد، بدانید که او راستگو است. در این حال دیدند که پیامبر با حالت خضوع و خشوع هویدا شد.
اسقف نجران گفت: من چهره هایی را می بینم که اگر دست به نفرین و دعا برداند، بزرگترین کوه ها را از جا می کند. هرگز صحی نیست ما با این قیافه های نورانی و با این افراد با فضلیت مباهله نماییم، زیرا بعید نیست که همة ما نابود شویم. ممکن است دامنة عذاب گسترش پیدا کند و همة مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند.
اهالی نجران هر سال دو هزار لباس به حکومت اسلامی بپردازند... و هرگاه آتش جنگ شعله ور گشت باید به عنوان همکاری با دولت اسلامی 30 زره، 30 اسب و 30 شتر در اختیار ارتش اسلام بگذارند و پذیرایی نمایندگان پیامبر در سرزمین نجران به مدت یک ماه به عهدة آنان است.
داستان مباهله از بزرگ ترین فضائل پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) در تاریخ ثبت شده است.[2]
توضیح: گاهی از کلمة مباهله برای اثبات ادعای حقانیت خود استفاده می شود که بیشتر جنبة سیاسی یا اجتماعی دارد.
[1] آل عمران (3) آیة 61.
[2] جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 812،با تلخیص؛ قاموس قرآن، ج 1، مادة بهل.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۴/۱۹, ۲۳:۰۴ #10
شان نزول ( اسباب نزول )
شـنـاخـت شان يا اسباب نزول همانند شناخت مكى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى كه بخش اعظم را تشكيل مى دهد , آياتى است كه به اراده الهى بدون هيچ گونه انگيزه و ملاحظه ديگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم ديگر و كمتر آياتى است كه به دنبال حادثه اى يا پرسشى پيش آمده است . سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى است كه در عصر رسالت پيامبر (ص ) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتى شده است . و چـه بـسـيـار آيـه هـاى قـرآن هـست كه با كلماتى چون يسئلونك ( و مشتقات ديگر آن ) و يستفتونك از پيامبر (ص ) حكم يا حكمت الهى پرسيده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آيه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , 115 ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا كه روى آوريد , رو به سوى خداوند است ) , چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصيل ـ مباحث فى علوم القرآن , 131 ; تاريخ قرآن , راميار , 628 ). يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نيست . ( مـائده , 93 ) , چه بسا استنباط شود كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است . يا آنجا كه گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون كسى حج يا عمره بگزارد , بر او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. ( بقره , 158 ) ممكن است چنين استنباط شود كه سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است . حال آنكه اين عمل جزو شعائر و مناسك حج و انجام آن واجب است . علت اينكه با تعبير نفى جناح ( گناهى و عيب و ايرادى ندارد ) بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهليت دو بت بوده است و مسلمانان انديشناك بوده اند كه مبادا سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره بت پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشريع و يافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول , امكان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح , يعنى احاديث و اخبار صحيح مروى از پيامبر (ص ) و صحابه يا معصومين عليهم السلام ندارد. يعنى علمى است على الاصول نقلى و تاريخى . اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب , مانع عموم لفظ يا معنى نمى گردد . يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود , و با آنكه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ يا معناى آن قابل تسرى و تعميم به موارد ديگر هم هست ( عموم لفظ يا معنى ). نـظـيـر آيه ظهار , يا لعان يا كلاله يا آيه حد قذف ( در داستان افك ) كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و اين بيشتر در آيات الاحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجا كه شان نزول كاملا روايى - تاريخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يا گروه آيات , اسباب نزولى دارند يا نه , بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منابع عبارتند از 1 ) مجموعه هاى حديث 2 ) تفسيرهاى قرآن , مخصوصا تفسيرهاى روايى كه سرشار از احاديث و ماثورات هستند. 3 ) كتبى كه مستقلا درباره شان نزول تدوين شده كه معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سيوطى است . قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد , سه اثر در اين زمينه تدوين كرده اند : الف ) شان نزول آيات قرآن , تاليف صدرالدين محلاتى شيرازى , ب ) آيات بينات در شان نزول آيات , تاليف دكتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تاليف حجة الاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى .
ویرایش توسط اخلاقي : ۱۳۸۷/۰۴/۱۹ در ساعت ۲۳:۱۲
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری