-
۱۳۸۷/۰۴/۱۰, ۰۲:۱۲ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,984 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تأثير انذار و تبشير در آخرت
متن ذيل، نظرات ايشان پيرامون تأثير انذار و تبشير در آخرت است كه در ادامه جلسه بيست و ششم تفسير ايشان بيان شده است؛مرحلهی بعدی زندگیی ما مرحلهی بعدی زندگیی ما از مرحلهی فعلیی زندگیمان كاملتر است. امروز ما اسير و محدود به چهار ديوار جسم هستيم. گرچه عقلمان پرواز میكند و بينش ما همهجا را سير میكند و ارادهی ما بر بسياری از چيزها فائق میآيد
اما بخش مهم مطلب و آن نكتهی اصلی كه میخواستم عرض كنم: اين است كه عمدهی انذار و تبشير پيغمبران مربوط به بعد از مرگ است، يعنی انسانها را از عواقب بدرفتاری در دنيا ترساندن كه در آخرت اثر خواهد كرد، و مژده دادن به عواقب خوش رفتاری در دنيا كه در بهشت اثر خواهد كرد.
اين جزء مسائل مورد اتفاق تمام اديان است كه زندگی بشر در اين نشئه تمام نمیشود و ما بعد از آنكه مرديم و اين جسم از كار افتاد يك مرحلهی جديدی از زندگی برايمان شروع خواهد شد، همانطور كه قبل از به دنيا آمدن مرحلهای از زندگی را بصورت ناقصتر از آنچه امروز داريم، بدون داشتن عقل و اراده و خصوصياتی كه الان داريم، داشتيم.همهی حقيقت درست است كه در آنجا گفتهاند جنات تجری من تحتها الانهار (5 - فتح) باغستانهايی هست كه جويبارها در آنها روان هستند و اين يك چيزی است كه آن حقيقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزديك میكند، اما اين، همهی آن حقيقت نيست.
مرحلهی بعدی زندگیی ما از مرحلهی فعلیی زندگیمان كاملتر است. امروز ما اسير و محدود به چهار ديوار جسم هستيم. گرچه عقلمان پرواز میكند و بينش ما همهجا را سير میكند و ارادهی ما بر بسياری از چيزها فائق میآيد، اما محدوديتهای جسمی برایمان هست، لكن در آن نشئه اين محدوديت جسمی وجود ندارد و انسان به معنای بسيار وسيعتری بینهايت میشود (اگر چه در دنيا هم يك بینهايتهايی مجازی در وجود بشر هست، چون بینهايت به معنای حقيقی فقط خدای متعال است) يعنی انسان در نشئهی بعد از مرگ و عمدتاً در قيامت و بهشت و دوزخ يك سعهی وجودی پيدا میكند.
اين چيزی است كه اديان نسبت به او اتفاق نظر دارند و در آن نشئه دو قسم زندگی هست: يكی زندگیی خوش و راحت و از همه جهت كامل، و ديگری زندگیی تلخ و سخت و در حد اعلای شكنجه و سختی است.
آن اولی اسمش بهشت است و آن دومی اسمش جهنم است، كه ما امروز با مقياسها و پارمترهای اين دنيا نمیتوانيم بهشت و جهنم را بشناسيم، درست است كه در آنجا گفتهاند جنات تجری من تحتها الانهار (5 - فتح) باغستانهايی هست كه جويبارها در آنها روان هستند و اين يك چيزی است كه آن حقيقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزديك میكند، اما اين، همهی آن حقيقت نيست.
خطاست اگر كسی خيال كند بهشت يك باغ باصفائی است و جويها و درختهای خوبی دارد! اگر اين بود ديگر وجود آن نشئه لزومی نداشت، چون در اين نشئه هم باغ و جوی و جويبار هست، ما مسائل بعد از مرگ را با مقياسهای اين دنيا نمیتوانيم بسنجيم.
همچنانكه اگر جنين در رحم مادر فرضاً شعور و هوش پيدا میكرد و میخواستند با او راجع به مسائل نشئهی خارج از رحم مادر حرف بزنند، برايش قابل درك نبود و مثلاً نمیتوانست درك كند كه حركت كردن، جست و خيز كردن، اينجا و آنجا رفتن و چيز خوردن از دهان چگونه است؟ يعنی او كه فقط از طريق بند ناف خودش تغذيه میكند مسائل نشئهی دنيوی برايش تصور نيست. البته جنين در رحم مادر، هوشمندی و درك ندارد و اين فقط يك مرض است كه چنين چيزی را او نمیتوانست بفهمد.ماورای اين عالم چرا نمیتوانيم فرض كنيم كه ماورای اين عالم جسم يك عوالم ناشناختهی ملكوتی هم هست كه وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمیتواند آنها را درك كند؟
در روايت هست كه اگر مورچه بخواهد برای خدای عالم تصوری بكند، يك چيزی شبيه به خودش كه دو شاخك داشته باشد تصور خواهد كرد. بنابراين: ما، در محدودهی ذهن و تصور خودمان فكر میكنيم و نمیتوانيم درست آن حقايقی را كه مربوط به آن نشئه هست كه بكلی با اين نشئه تفاوت دارد تصور بكنيم.
اما آنها وجود دارد و با تصور نكردن ما واقعيت تغيير نمیكند و آن حقايق ضامن حركت ما در اينجاست، كه انسانها به انگيزهی آن زندگی حركتهايی میكنند و هيچ عاملی در دنيا قادر نيست جلوی آن حركتها را بگيرد.
حركت با شوق نعمتهای الهی در بهشت و در پرهيز از عذاب الهی در دوزخ، حركتی است كه انسان های مؤمن را در طول تاريخ آنچنان ساخته كه هيچ عاملی نتوانسته است روی آنها اثر بگذارد. اين تبشير و انذار را كه در قرآن هست، بعضی میخواهند با مقايسهای ماده اندازه بگيرند! ما متأسفانه بعضی از اين گروهكهای التقاطی را ديديم كه وقتی راجع به دوزخ بحث میشود، فوراً ذهنشان میرفت به سوی دوزخ دنيا و اگر چنانچه پيرامون آتش جهنم بحث بشود، فقط در مقياس اين دنيا بحث میكنند، و حال اينكه اگر پيغمبران میخواستند بگويند فقط مربوط به اين دنياست، ممكن بود يك زبان و يك تعبيراتی را بكار ببرند كه انسانها بفهمد.
چرا میگويند بهشت و چرا میگويند جهنم و چرا میگويند آتش؟ بعضی از گروهكهای التقاطی در نوشتهها و كتابهایشان به عنوان تفسير قرآن. كلمات قرآنی را كه اشاره به آن نشئه هست و همه را به نشئهی دنيا حمل و معنا میكردند، در حالی كه اين همان ديد محدود مادی است.
چرا ما نمیتوانيم از همين محدودهی زندگی مادی خارج بشويم؟ و چرا نمیتوانيم فرض كنيم كه ماورای اين عالم جسم يك عوالم ناشناختهی ملكوتی هم هست كه وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمیتواند آنها را درك كند؟
مگر نمیبينيم كه دانش بشری با همهی عظمتش حتی در محدودهی جسمانی هم، هنوز به اعماق نرسيده؟ حقيقت جسم بشر و بسياری از اين حقايق عالم مادی هنوز كشف نشده، چگونه تصور میكنيم كه اين ذهن محدودمان بايد بتواند عوامل ماورای اين عالم را اگر باشد كشف كنيم؟
پيغمبران صادق مصدق با سخن وحی الهی دارند بما میگويند اين عوالم هست و بايد برای آن عوالم تلاش كرد و از عذاب آن عوالم بايد ترسيد! اميرالمؤمنين (ع) بزرگترين مرد تاريخ اسلام بعد از پيغمبر میفرمايد: شغل من الجنه و النار امامه آن كسی كه بهشت و دوزخ پيش روی اوست. از هر هدف ديگری ذهنش منصرف و مشغول است.
به فكر اين است كه خودش را بتواند به بهشت الهی برساند و از عذاب دوزخ الهی خودش را دور كند اين آن توضيح مختصری بود كه دربارهی آيه خواستم عرض كنم، كه البته در خلال بحث تفسيری به مواردی از اين قبيل خواهيم رسيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری