جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: راهی به سوی حقیقت (مناظره ای بین دانشمندان شیعه وسنی )
-
۱۳۹۴/۰۳/۰۹, ۱۵:۵۶ #11
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
آیات محکم و متشابه قرآن
ادامه پست قبل
عباسی: ای علوی! اگر به فرض بگوییم احادیثی که درباره ی تجسم خدا به ما رسیده باطل است، درباره ی آیاتی که در این باره خواندم و تایید کننده ی عقاید ما است چه می گویی؟
سیّد علوی: قرآن آیاتی دارد که آیات محکم هستند و اصل کتاب خداوند آن آیاتند و بقیه آیات متشابه هستند ؛همچنین آیات قرآن دارای ظاهر و باطن است. بدین سان آیاتی مانند { إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ – حجرات/ آیه 1} یا {إِنَّهُ ....خَبِیرٌ بَصِیرٌ - شوری/آیه 27} که محکم باشند و نیز ظاهر باشند به ظاهر آنها رجوع می کنیم ولی آیات متشابه را باید بر اساس قاعده ی بلاغت بررسی کرده؛ یعنی ببینیم دارای مجاز و کنایه یا تقدیرند در غیر این صورت معنا کردن این آیات از نظر عقل و شرع صحیح نیست. مثلا اگر بخواهی آیه {وَجَاء رَبُّكَ} را به ظاهر معنی کنی ؛ هیچگاه با عقل و شرع مطابق نخواهد بود ، زیرا عقل و شرع به وجود خداوند در تمام مکان ها حکم می کنند، به طوری که هیچ جایی خالی از وجود خدا نیست تا خداوند به آن وارد شود در حالی که ظاهر آیه جسمیّت خداوند را می فهماند و لازمه جسم داشتن وابستگی به مکان است.بنابراین اگر خداوند در آسمان باشد، زمین خالی از اوست و اگر در زمین باشد آسمان خالی خواهد بود این عقلاً و شرعاً نادرست است.
عباسی در مقابل این سخن منطقی متحیر شد که چه بگوید و از جواب بازماند؛ سپس بعد از لحظاتی سکوت گفت: من نمی توانم این سخن را بپذیرم و حتما باید به ظاهر آیات توجه داشت و بس؛ خواه هر نوع که باشد .
سیّد علوی : پس در باره آیات متشابه چه می گویی؟ زیرا به هیچ وجه نمی توانی آنها را معنا کنی و امکان ندارد که بتوانی به ظاهر تمام آیات توجه کنی و استناد بجویی. اگر برخلاف این بگویی و معتقد باشی که باید به ظاهر آیات توجه کرد, پس دوستت شیخ احمد عثمان که نابیناست و کنارت نشسته و از علمای بزرگ اهل سنت است باید از اهل جهنم باشد.
عباسی: چرا ایشان که دارای این همه فضل و دانش است را از اهل آتش می دانی؟
سیّد علوی: زیرا خداوند متعال در قرآن فرموده:
{وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا/ هرکس که در این دنیا کور باشد پس او در آخرت نابینا و گمراه است} اسراء/ آیه 72
سپس رو به شیخ احمد کرد و گفت: جناب شیخ! توجه کردید؟ آیا به این امر راضی هستید که به جرم نابینا بودن در دنیا و آخرت نابینا و گمراه باشید؟
شیخ احمد: نه، هرگز! اعمی در این آیه به معنا نابینا نیست بلکه مراد از آن کور دل و منحرف از راه حق است.
سیّد علوی: پس ثابت شد که هیچ کس نمیتواند آیات را فقط براساس طاهر آن معنی کند
در این بخش از کنگره ؛ بحث و درگیری های لفظی در مورد ظاهر آیات قرآن بالا گرفت ولی سیّد علوی با برهان های محکم عباسی را محکوم کرد و ملک شاه که به چهره ی عباسی نگریست و چون دید از هر جهت عاجز و درمانده از جواب شده است میانجیگری کرد و گفت: این موضوع را رها کنید و به موضوع دیگری بپردازید.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 9
-
۱۳۹۴/۰۳/۱۷, ۱۴:۳۴ #12
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
جبر و اختیار
سیّد علوی:از جمله انحرافات و عقاید باطل شما سنی ها آن است که می گویید: خداوند سبحان بندگان را به انجام دادن گناه و اعمال حرام مجبور می فرماید، سپس ایشان را به کیفر گناه و ارتکاب فعل حرام مجازات نموده و به کیفر می رساند.
عباسی: این عقیده درست است زیرا خداوند در قرآن می فرماید:
{وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ/ هر که را خدا گمراه فرماید} نساء/آیه 88
و { طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ/ خد اوند بر قلب هایشان مهر زد} توبه / آیه 93
سیّد علوی :اگر انسانی مجبور به کفر و معصیت باشد ؛ آیا عقلاً جایز است که به علت کفر یا گناهش او را عذاب و عقاب کنند؟!
عباسی: بله ؛ جایز است. در آیات قرآن نیز این مطلب است.
سیّد علوی: اولا هیچ عاقلی نمی گوید شخصِ مجبور به کفر و گناه ؛ به علت کفر و گناهش عذاب شود و پاسخ این که می گویی چنین مطلبی در قرآن آمده , خوب میدانی که در قرآن آیات و کلمات گاهی مجاز و کنایه است که باید به آن توجه داشت و آن را چنان معنی کرد که مخالف واقعیت و حقیقت نباشد.
پس معنی "ضلال/ گمراه کردن" در اینجا این است که خدا افراد شقی و گنهکاری را که هدایت ناپذیرند رها می کند تا گمراه شوند. همانطور که ما می گوییم: "حکومت مردم را فاسد کرد و به بدبختی کشاند" که یعنی حکومت مردم را واگذاشت و توجهی به وضع آنها نکرد و مایحتاجشان را فراهم نکرده و در نتیجه مردم فاسد و بدبخت شدند.
ثانیاً مگر نشنیده اید که خداوند می فرماید: { إِنَّ اللّهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء/ خداوند به کارهای زشت امر نمی کند} اعراف/آیه 28
ودر جای دیگر از قرآن آمده: { إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً / ما او را به راه حق رهنمون کردیم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس }سوره انسان/آیه 3
و می فرماید: { وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ / او را به هر دو راه هدایت کردیم} سوره بلد/آیه 10
ثالثاً عقلاً جایز نیست که خدای تعالی امر به معصیت بفرماید و سپس عقاب و عذاب کند. چنین رفتاری از عوام مردم به دور است، چه رسد به خداوند عدالت گر که ذات مقدس او منزه است از آن چه مشرکین و ستمکاران درباره اش می گویند.
ملک شاه رشته سخن را به دست گرفت و با صدای بلند گفت: نه! این امکان ندارد و واضح است که خداوند انسان را به گناه مجبور کند و به علت ارتکاب به آن گناه عذابش کند. اگر چنین باشد ظلم به تمام معنی است و خداوند منزه و مبرا است از ظلم و فساد. چنان که خود فرموده:{أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ
/ خداوند کمترین ستمی نسبت به بندگان روا نمیدارد} آل عمران/182 و انفال / 52 و حج/ آیه 10
و من گمان ندارم که اهل سنت و جماعت به آنچه عباس میگوید معتقد باشند!
آن گتاه رو به وزیر گرد و گفت: آیا اهل سنت عقیده آقای عباسی را قبول دارند؟
وزیر: بله؛ بین اهل سنت مشهور است که خداوند بندگان را به گناه مجبور میکند و در قیامت آنان را به سبب همین گناهان عذاب می نماید.
ملک شاه: چگونه به چیزی معتقدند که مخالف عقل یک انسان عادی است؟!
وزیر: استدلال و تاویلاتی برای آنچه می گویند دارند.
ملک شاه: هر چه دلیل و تاویل بیاورند باز هم با عقل و منطق و شعور تطبیق نمی کند. به نظر من همان نظریه سیّد علوی صحیح است ؛ زیرا که خداوند کسی را مجبور به کفر نمی کند تا سپس او را عذاب نماید. حال که حقیقت روشن شد به مطلب دیگری بپردازید.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 7
-
۱۳۹۴/۰۳/۳۰, ۰۷:۰۴ #13
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
توهین به پیامبر (ص) و مقام رسالت ایشان
سیّد علوی: مطلب مهم دیگر آن است که اهل سنت می گویند: رسول اللهدر نبوت خود شک و تردید داشت.
عباسی: این دروغ و تهمت محض است به ما!
سیّد علوی: مگر شما در کتاب هایتان نقل نکردید که رسول اللهمی فرماید: هیچ مرتبه ای جبرئیل بر من فرود نیامد مگر آن که گمان کردم بر عمر بن خطاب نازل می شود.!!! (1) با اینکه به طور یقین و مسلم می دانیم که آیاتی از قرآن دلالت می کند بر این که خداوند از حضرت محمد
بر رسالتش پیمان گرفته است (2)
ملک شاه متعجب به وزیر نگاه کرد و گفت: آیا آنچه علوی می گوید صحیح است؟ آیا چنین روایاتی در کتاب های اهل سنت وجود دارد که در باره شک رسول خدابر نبوتش است؟
وزیر: بله در بعضی از کتاب هایشان وجود دارد.
ملک شاه: بیان این مطلب کفر محض است.
سید علوی : همچنین اهل سنت در کتاب های خود نقل کرده اند که (نعوذبالله) رسول خداعایشه را بر روی شانه ی خود می نشانید تا کسانی را که طبل می زنند و می رقصند و نی میوازند را تماشا کند و به خوشگذارنی با آنان می پرداخت! (3) آیا به نظر شما چنین عملی با مقام و جایگاه شایسته و والای پیامبر
مناسبت دارد؟!
عباسی: چه زشتی دارد؟ و ضرری که برای مقام حضرت ندارد!!
سیّد علوی: آقای عباسی آیا شما که در مقابل پیامبریک انسان عادی هستی , چنین می کنی؟ و همسرت را بر دوشت به کوچه بازار می بری تا خوش بگذراند؟!
ملک شاه یا مختصر خشمی گفت: هر که ذره ای حیا و غیرت داشته باشد راضی به چنین کاری نمی شود ؛ چه رسد به رسول خداکه نمونه حیا و غیرت و ایمان است.
آنگاه رو به وزیر کرد و گفت: این درست است و در کتاب اهل سنت آمده؟
وزیر: بله در بعضی از کتب موجود است.
ملک شاه: پس چگونه میتوانیم به پیامبری ایمان داشته باشیم که خود در نبوتش شک داشته؟!
عباسی: ناچاریم این قبیل روایات را تأویل و توجیه کنیم.
سیّد علوی: چگونه می توان چنین روایاتی را تأویل و توجیه کرد؟ (یعنی از ظاهر آن ها گذشت و معنی دیگری برای آن جست در حالی که آیات متشابهات قرآن را تأویل نمی کنید)؟ آیا جناب ملک شاه توجه دارند که اهل سنت به چه خرافات و مطالب باطل و بی مبنایی عقیده دارند؟!
عباسی : کدام اعتقادات باطل و خرافات را می گویی؟
(ادامه دارد....)
______________
پ.ن
(1): شرح ابن ابی الحدید(ج12، ص 178)
(2):مانند آیه هفتم سوره احزاب
(3) : صحیح بخاری ، باب اللهو بالحرام و سنة المعیدین – صحیح مسلم باب الرخصة فی العب فی ایام العید (ج1) – مسند احمد (ج6،ص 233)- احیاء غزالی (ج4، ص 137 و ج6، ص 197) گویند عایشه گفت: سه مرتبه پیامبر (ص) به من گفت: "بس است؟" من به او گفتم: "ساکت باش" . تادر مرتبه چهارم که پیامبر (ص) گفت:"تو را کافی نشد ای عایشه؟"گفتم: "بس است" و با آن حضرت به منزل آمدیم.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۴/۰۳/۳۰, ۰۷:۰۹ #14
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
بعضی از اعتقادات اهل سنت
سیّد علوی: همین هایی که تا کنون برشمردم:
1- خداوند همانند بشر ؛ دست و پا دارد و حرکت و استراحت می کند!!!
2-قرآن تحریف شده و اضافه و کم دارد!!
3- رسول خدادر نبوت خویش شک داشته.
4- رسول خداکاری انجام داده که حتی عادی ترین مردم انجام نمی دهند و همسر خویش را بر کتف خود نشانیده و به تماشای طبل کوبان و نی زنان رفته!!
5- به کسانی که پیش از علی بن ابی طالبزمام حکومت مسلمین را به دست گرفته اند معتقدید با اینکه حکومتشان مشروع نبوده زیرا با توسل به شمشیر و زور به آن مقام رسیدند.
6- کتاب هایتان از اباهریره و امثال او (عمروعاص؛ مغیرة بن شعبه و معاویه) روایت نقل می کندبا اینکه اینان جعل حدیث می کردند و بین مردم منتشر می کردند در حالی که اعتقادات باطل و کژی دارند. (1)
ملک شاه: این موضوع را رها کنید و به موضوع دیگری بپردازید چون از پرسش و جواب های شما در خلال بحث به باطل بودن این عقاید پی بردیم.
________________
پ.ن:
(1): برای پی بردن به تناقضات و أکاذیب صحاح ستّه به کتاب : أضواء علی السنة المحمدیة؛ تألیف محمود أبوریّة؛ دانشمند سنّی مراجعه شود.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۴/۰۳/۳۱, ۱۸:۲۶ #15
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
شأن نزول آیه عبس و تولی
سیّد علوی: اهل سنت علاوه بر آنچه گفته شد چیز هایی را به رسول خدانسبت می دهند که حتی شایسته یک فرد عادی نیست!
عباسی: منظورت چیست؟ کدام نسبت ها؟
سیّد علوی: مثل این که می گویید: آیات {عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَن جَاءَهُ الأَعْمَى/ عبوس شد و روى گردانيد که آن نابینا نزدش آمد} سوره عبس /آیه 1.و2
درباره پیامبرنازل شده است . (هنگامی که پیامبر
از آمدن عبدالله بن امِّ مکتوم که نابینا بود ناراحت شد) (1)
عباسی: چه مانعی دارد که حضرت ناراحت شده باشد؟
سیّد علوی: مانعش گفتار خداوند است که می فرماید:
{ وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ/ تو دارای برترین و بزرگوارانه ترین اخلاق هستی} سوره قلم/ آیه 4
و {وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ / تو را نفرستادیم ، مگر آنکه مایه رحمتی برای جهانیان باشی} سوره انبیاء / آیه 107
پس آیا عاقلانه است که پیامبرکه خداوند او را به داشتن حسن خلق توصیف کرده و وجود مقدس او را رحمة للعالمین قرار داده از آمدن مرد نابینای مومنی ناراحت و روگردان شود؟ آیا این عمل انسانی است؟
ملک شاه: خیر عاقلانه نیست که بگوییم این عمل از پیغمبری که نمونه کامل انسانی و پیامبر رحمت است سر زده است؛ لیکن؛ ای علوی ؛ این آیات درباره ی چه کسی نازل شده است؟!
سیّد علوی: در احادیث صحیح منقول از اهل بیت پیامبرکه قرآن در خانواده آنان نازل شده و آنان در معنی و شأن نزول آیات از تمامی مردم داناترند آمده است که این آیه درباره عثمان بن عفان نازل شده ؛ زمانی که ابن ام مکتوم وارد شد و او چهره خود را از او گردانید و به او پشت کرد. (2)
بعد از وقفه ی کوتاهی در بحث؛ یکی از علمای شیعه به نام سیّد جمال الدین که در جلسه حضور داشت برخاسته و گفت:
سیّدجمال الدین: من در این مورد قصه ای دارم که درباره ی این آیات با یکی از دانشمندان مسیحی بحثی کرده ام . او به من گفت: پیامبر ما حضرت عیسیاز پیامبر شما حضرت محمّد
افضل و برتر است.
گفتم: چرا؟!
گفت: پیامبر شما بداخلاق بود؛ و نسبت به افراد کور چهره در هم می کشید و صورت خود را از ایشان برگردانیده است, در حالی که پیامبر ما دارای حسن خلق بود و حتی از بیماران کریه المنظر نیز روی برنمی تابید بلکه نابینایان و بیماران دیگر را شفا می داد.
من در جوابش گفتم: ای مسیحی ,چنین نیست که گمان می کنی؛ خوب است بدانی ما شیعیان معتقدیم که این سوره در مورد "عثمان بن عفّان" نازل شده؛ نه در باره ی پیامبر اسلام، پیامبر ما حضرت محمّد
دارای خلق نیکو و صفات عالیه ی انسانی و خصلت های پسندیده بوده است، چنان که خدای متعال درباره ی ایشان می فرماید :
{ وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیم}
{وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ}
مسیحی گفت: آنچه من به تو گفتم؛از یکی از خطبای اهل سنت در مسجدی در بغداد شنیدم.
وقتی سیّد جمال الدین خاطره اش را نقل کرد ، دیگر بار سیّد علوی رشته سخن را به دست گرفت و گفت: در نزد ما شیعیان مشهور است که بعضی از راویان متمّلق و دروغگو که دین را به دنیا می فروختند ؛ شأن نزول این آیات را به پیامبرنسبت می دادند تا مقام حکومت عثمان را پاک سازند. اینان به خدا و رسولش
نسبت دروغ می بستند تا رفتار خلفا و فرمانروایان خود را پاک جلوه گر سازند. (3)
ملک شاه که خشمگین بود و از سخن عباسی رنجیده شده بود گفت: با این بحث مطلب بر ما روشن شد ؛ رشته سخن را برگردانید و درباره موضوع دیگری بحث کنید.
_______________
پ.ن:
(1): أسباب النزول سیوطی؛ ذیل سوره ی مبارکه "عبس" به نقل از ترمذی و حاکم از عایشه- الدّر المنثور (ج6، ص 315) – روح البیان(ج10، ص 331) – تفسیر طبری (ج30، ص 32)
(2): تفسیر برهان و تفسیر نورالثقلین
(3): پیامبر خدا (ص) فرمودند: هر که دروغی به من نسبت دهد؛ جایگاه خود را از آتش انباشته است. (جامع الصغیر، ج1 ، ص 180)
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 7
-
۱۳۹۴/۰۴/۰۵, ۰۹:۵۲ #16
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
حقیقت ایمان سه خلیفه ی دروغین - قسمت اول
عباسی: شیعیان منکر ایمان سه خلیفه بعد از پیامبرهستند . ولی این عقیده شان باطل است زیرا اگر مومن نبودند رسول خدا
از آنان دختر نمی گرفت و هیچ گاه به آن ها دختر نمی داد.
سیّد علوی: بله شیعه عقیده دارد که ابوبکر و عمر و عثمان قلباً و باطناً مومن نبودند و تظاهر به اسلام می کردند؛ اما رسول خدااسلام آوردن هرکسی را که ظاهری قبول می فرمود و همین که او شهادتین را به زبان جاری می ساخت , اسلامش را می پذیرفت اگر چه منافق بود و با چنین کسانی مانند یک فرد مسلمان رفتار می فرمود و این که آن حضرت از ایشان دختر گرفت و دختر به ایشان داد نیز برای همین بود.
عباسی: برای مومن نبودن ابوبکر چه دلیلی داری؟
سیّد علوی: دلایل قطعی و محکم زیادی در دست داریم؛ از جمله این که در موارد بسیاری به رسول خداخیانت کرد . یک نمونه آن تخلف و سرپیچی از لشکر اُسامه بود، که نافرمانی از امر رسول خدا
محسوب می شود و قرآن کریم کسی راکه از پیامبر
نافرمانی کند در ردیف مومنین به حساب نیاورده است. {فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً/نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمیشوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکَم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند. } نساء / آیه 65
بنابراین ابوبکری که از پیامبرنافرمانی کرده مصداق به تمام معنای این آیه است که گفته چنین کسی ایمان ندارد و مطلب مهم تر اینکه رسول خدا
لعن فرموده کسانی را که از پیوستن به لشکر اسامه تخلف کنند و گفتیم که ابوبکر تخلف کرد و همراه اسامه به جنگ رومیان نرفت.
و به طور مسلم ؛ همه میدانیم که آن حضرت هیچگاه مومن را لعن نمی فرموده.
ملک شاه:حقیقت این داستان در گفتگو های قبل ثابت شده (1) پس چنان که آقای علوی گفت ابوبکر مومن نبوده است.
وزیر: اهل سنت در باب تخلف ابوبکر از لشکر اسامه تاویلاتی دارند.
ملک شاه: آیا تاویل می تواند واقیعت را بر خلاف و دگرگون سازد؟ اگر چنین باشد؛ پس هر مجرمی برای ارتکاب جرمش تاویلاتی خواهد داشت و به این سبب دامنه ی جرم دینی و اخلاقی وسیع خواهد شد (مثلا دزد در توجیه علت دزدی اش می گوید فقیر بودم و شارب الخمر میگوید مغموم بودم)
عباسی از خجالت و شرمندگی چهره اش سرخ گردید و متحیر ماند, ناچار شد مطلب دیگری بپرسد و موضوع را تغییر دهد.
________________________
پ.ن:
(1): طبری ج3؛ ص 212 – شرح ابن ابی الحدید ج1 ، ص 159 – کنزالعمال ج5، ص 312
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۴/۰۴/۲۴, ۲۰:۱۲ #17
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
حقیقت ایمان سه خلیفه ی دروغین - قسمت دوم
عباسی : دلیل شما برای اثبات آن که عمر ایمان قلبی نداشته چیست؟!
سیّد علوی: دلیل های بسیاری بر بی ایمانی او هست. از جمله خودش به نداشتن ایمان تصریح کرده است
عباسی: در کجا و چه وقت به نداشتن ایمان تصریح کرده؟!
سیّد علوی: در آن موقعی که گفت: "من هرگز در نبوت محمد همانند روز (صلح) حدیبیه شک نکرده بودم (1)"
و طرز کلام عمر می رساند که همیشه در نبوت پیامبرشک داشته است ولیکن شک او در حدیبیه از وقت های دیگر قوی تر بود. آقای عباسی! تو را به خدا قسم ؛ میتوان کسی را که در نبوت پیامبر
شک داشته است مومن دانست؟!
عباسی سکوت را جایز داشت و شرمنده شد.
ملک شاه رو به وزیر گفت: آیا گفتار آقای علوی درست است؟ آیا عمر چنین گفته و شک داشته؟!
وزیر: بله مورخان و روایان احادیث از او چنین نقل کرده اند.
ملک شاه: عجب! عجب! من همیشه با خود می گفتم عمر از سابقین اسلام است و مومن واقعی و حقیقی می باشد ولی الان بر من روشن شد که اصلا در ایمانش شک و شبهه است.
عباسی: جناب ملک شاه آرام باشید و سست عقیده نباشید و در عقیده خود ثابت و استوار بمانید؛ و به واسطه خدعه ی اینان دچار تزلزل عقیده نشوید
ملک شاه صورت خود را از عباسی برگرداند و با کمال خشم گفت: وزیر دانشمند ما؛ می گوید آقای علوی در تمام گفتارش سخنی بر خلاف حق و حقیقت نگفته؛ او می گوید که گفته ی عمر درباره شکش در نبوت پیامبردر کتب موجود است و این نادان می گوید علوی دروغگو است . آیا این عناد و لجاجت و حق کشی نیست؟
پس از این گفتار قاطع ملک شاه سکوت سراسر مجلس را فرا گرفت و ملک شاه هر لحظه بر خشم و غضبش افزوده می شد و سخت از گفتار عباسی ناراحت شده بود.
عباسی و علمای دیگر اهل سنت از خجلت و درماندگی سر به زیر افکندند .
____________
پ.ن:
(1): الدّر المنثور( ج6، ص77 ) – عیون الاثر (ج2، ص 119) - شرح صحیح مسلم (ج 12، ص 141 )
ویرایش توسط حدیث 74 : ۱۳۹۴/۰۴/۲۴ در ساعت ۲۰:۱۴
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 7
-
۱۳۹۴/۰۴/۲۴, ۲۰:۲۴ #18
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
حقیقت ایمان سه خلیفه ی دروغین - قسمت سوم
بعد از لحظاتی سخت که بر عباسی گذشت سرانجام قوای فکری اش را جمع کرد و گفت: آقای علوی درباره عثمان چه می گویی؟ آیا او مومن نبود؟ با اینکه پیامبردو دختر خود رقیه و ام کلثوم را تزویج او کرد؟!
سیّد علوی: دلیل بر ایمان نداشتن او بسیار است و بس است در اثبات ایمان نداشتن او این که تمام مسلمانان ؛ که صحابه ی پیغمبرهم در میان ایشان بودند ، اجتماع کردند و او را به واسطه ی اعمال و رفتار ناشایست و خلاف دین کشتند. شما اهل سنت خودتان روایت می کنید که پیغمبر
فرموده "لا تجمع امتی علی الخطا/ امت من بر (کار) خطا اجتماع نمی کنند" بنابراین چگونه ممکن است که مسلمانان اجتماع کنند در حالی که صحابه ی پیغمبر هم در میان ایشان هستند و مومنی را به قتل برسانند؟! مگر عایشه نبود که او را به نَعثَل یهودی تشبیه می کرد و می گفت: عثمان شبیه به نعثل را که کافر شده بکشید. بکشید او را که خدا او را بکشد (1)
عثمان ، عبدالله بن مسعود را که از صحابه ی خاص پیامبرو مورد اطمینان آن حضرت و از نویسندگان وحی بود؛ آن قدر زد که به بیماری فتق مبتلا شد و مدتی در بستر بیماری افتاد تا اینکه از دنیا رفت. (آیا مومن چنین می کند؟) (2) عثمان ؛ ابوذر غفاری را (جندب بن جناده) که از صحابه ی خاص پیامبر
است با نهایت جبر و اذیت از مدینه به شام و از آن جا به صحرای ربذه- در آن زمان بیابان بی آب و علفی بین مکه و مدینه بود و هم اکنون دهکده شده- تبعید کرد که از فرط فقر و از شدت گرسنگی و تشنگی در تنهایی از دنیا رفت وهمانجا به خاک سپرده شد ، همان کسی که آن حضرت در حقش فرمود: زمین کسی را در برنگرفته و آسمان سایه نیفکنده بر مردی که راستگوتر از ابوذر باشد.(3)
و این در حالی بود که عثمان روی پول هایی که از بیت المال مسلمین بود می غلتید و آن را بین خویشان خود ؛ از امویان و مراوانیان تقسیم میکرد(4)
ملک شاه رو به وزیر گفت: آیا این درست است؟ عثمان چنین کرده؟!
وزیر: بله مورخین چنین نوشته اند .
ملک شاه: اگر رفتاری چنین ناشایست و خلاف انسانیت داشته چگونه مسلمانان او را به عنوان خلیفه انتخاب کردند؟!
وزیر : انتخاب او به حکم شورا بود
سیّد علوی: آقای وزیر؛ چرا مطلبی که صحیح نیست می گویی؟!
ملک شاه: منظور شما چیست؟ شما چه می گویید؟
سیّد علوی: آقای وزیر اشتباه گفتند،زیرا عثمان طبق وصیت و سفارش عمر به حکومت رسید. (5) و پس از عمر از چهار نفر از منافقین مشهور معلوم الحال ، طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف ، او را به حکومت برگزیدند. آیا این چهار منافق در حکم تمام مسلمانان هستند که بگوییم شورا شد و با مشورت همه ی مسلمانان به حکومت رسید؟! علاوه بر این در تاریخ ثبت شده است که سه نفر از این چهار نفر هم وقتی که دیدند عثمان از حد خود تجاوز کرد و به اصحاب پیامبر بی احترامی نمود و در امور مسلمانان با کعب الاحبار یهودی (مکار و حیله گر وطماع) مشورت کرد و اموال مسلمین را بین اولاد و وابستگان مروان توزیع و پخش کرد ؛ از عثمان کناره گیری کردند. به همین سبب ، این چهار نفر نقشه کشتن عثمان را ریختند و مردم را به قتل او تحریک کردند(6)
ملک شاه رو به وزیر کرد و پرسید: آیا صحیح است؟
وزیر: بله . مورخین چنین نقل کردند.
ملک شاه : پس چرا گفتی با شورا به خلافت رسید؟
وزیر: منظورم شورای این چهار نفر بود.
ملک شاه: اگر یک نفر به رای چهار نفر انتخاب شود آیا می توان گفت با شورای جمیع مسلمانان انتخاب شده؟
وزیر: بله ؛ زیرا این چهار نفر از کسانی هستند که پیامبر بهشت را به آنها بشارت داده است.
ادامه دارد.....
___________________
پ.ن:
(1): طبقات ابن سعد (ج5، ص 25) – تاریخ طبری (ج5، ص 140 و 166 و 172) – تاریخ ابن عساکر (ج7، ص 319) شرح ابن ابی حدید (ج6، ص 215): ابن ابی حدید می گوید: هر کسی کتابی در سیرت و اخبار نوشته ، بیان کرده که عایشه دشمن سرسخت عثمان بود و میگفت او دستورات پیامبر (ص) را پایمال کرده. احمد در مسند از انس روایت کرده که عثمان حضرت رقیه دختر پیامبر (ص) را چنان زد که شهید شد و پیامبر پنج مرتبه عثمان را لعن کرد
(2): شرح ابن ابی حدید (ج1، ص 236) – عبدالله ابن مسعود ، حافظ و قاری و کاتب قرآن و از صحابه ی خاص پیامبر (ص) و حتی مورد احترام ابوبکر و عمر بود. علماء و مورخین شیعه و سنی نوشته اند که چون عثمان خواست قرآن ها را جمع کند. عبدالله قرآن خود را به او نمی داد تا آنکه جبراً از او گرفت . وقتی عبدالله شنید عثمان قرآن او را هم مانند قرآن های دیگر سوزانیده سخت ناراحت شد و در مجالس و محافل بدی های عثمان را گوشزد میکرد و عثمان به غلامانش دستور داد که آنقدر او را زدند که دنده هایش شکست و به بیماری فتق مبتلا شد و بعد از سه روز از دنیا رفت.
(3): کنزالعمال (ج6، ص 169) – شرح ابن ابی حدید (ج3، ص56) – مناقب خوارزمی (ص 41) – صحیح ترمذی (ج2، ص 221) – مستدرک نیشابوری(ج3، ص 342)
(4): در کتاب های اهل سنت مانند مروج الذهب (ج1، ص 433) و صراط المستقیم (ج3،ص32) و عقدالفرید(ج5، ص33 و 28) و طبقات(ج4، ص 168) و سیره حبلی )ج2، ص 87) توضیحات جامعی از مال هایی که عثمان از بیت مال برداشته داده شده
(5): الامامة و السیاسة (ج1،ص 28)
(6): الامامة و السیاسة (ج1، ص 40 چاپ حلبی مصر) آمده : ابن ابی حذیفه از مصر با چهارصد نفر وارد مدینه شد و چند شبانه روز خانه ی عثمان را محاصره کرد و طلحه مردم کوفه و مصر را به کشتن عثمان تحریک کرد و گفت: عثمان از اجتماع شما ناراحت نیست چرا که آب و غذا به او می رسد پس شما نباید بگذارید که به او برسد.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 7
-
۱۳۹۴/۰۴/۲۹, ۱۰:۵۱ #19
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
حقیقت ایمان سه خلیفه ی دروغین - قسمت چهارم
سیّد علوی: چه می گویی آقای وزیر؟ چرا چیزی را که پایه ی محکمی ندارد بیان میکنی؟ حدیث عشره ی مبشره بالجنة (1) دروغ و تهمتی محض به پیامبراست.
عباسی: چگونه این را دروغ می شماری در حالی که از راویان موثق و مورد اطمینانی نقل شده؟
سیّد علوی: دلایل بسیاری بر دروغ بودن این حدیث هست و برای روشن شدن مطلب سه دلیلش را میگویم:
اول این که چگونه پیامبربشارت بهشت داده به کسی که وجود مقدس آن حضرت را آزار و اذیت داد. چنان که مفسرین و مورخین نقل کرده اند؛ طلحه در بسیاری از مواقع می گفت: هرگاه محمد بمیرد با زنان او ازدواج خواهم کرد و من عایشه را خواهم گرفت. (2)
رسول خدااز این سخن طلحه ناراحت شدند , که این آیه هم در این رابطه نازل شد:
( وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا / نباید هرگز رسول خدا را (در حیات) بیازارید و نه پس از وفات هیچ گاه زنانش را به نکاح خود در آورید، که این کار نزد خدا (گناهی) بسیار بزرگ است) احزاب / آیه 53
آیا ممکن است که رسول خدابگوید او اهل بهشت است؟ در حالی که خدا برای او عذابی دردناک در نظر گرفته؟
دوم این که طلحه و زبیر با علیجنگیدند؛ در حالی که رسول خدا
درباره آن حضرت می فرمودند: "یاعلی، جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من است"(3)
"هرکس فرمان علی را برد ، فرمان مرا برده و هرکس نافرمانیش کند از من نافرمانی کرده"(4)
"علی با قرآن است و قرآن با او ؛ هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر به من برسند" (5)
" علی با حق و حق با علی است و حق هرجا علی باشد خواهد بود"(6)
بنابراین، آیا کسی که با پیامبرسر جنگ داشته و می جنگیده و از آن حضرت نا فرمانی کرده در بهشت است؟ آیا کسی که با حق و قرآن می جنگیده مومن است؟!
سوم این که طلحه و زبیر در قتل عثمان بسیار کوشیدند؛ که آخر این کوشش ها منجر به قتل او شد . آیا ممکنه که عثمان و طلحه و زیر، که سبب قتل یکدیگر شده اند، هر سه در بهشت باشند؟ در حالی که پیامبرفرمودند: "کشنده و کشته شده (قاتل ومقتول) هردو در آتشند" (7)
ملک شاه متعجب پرسید: آیا آنچه آقای علوی می گوید صحیح است؟!
وزیر و عباسی و علمای دیگر سکوت کرده بودند , به راستی چه می توانستند بگویند؟ آیا حق را بگویند؟ ایا شیطان اجازه اعتراف میدهد؟ آیا نفسشان حاضر میشود در مقابل حق تسلیم شوند؟ اعتراف به حق بسیار دشورار و سخت است زیرا لازمه اش کنار گذاشتن تعصب جاهلی و مخالفت با نفس است و طرفداران باطل هم که پیروی هوی نفس هستند.
لحظاتی به سکوت گذشت...
سپس سیّد علوی سکوت را شکست و گفت: ملک شاه بدانند که آقای وزیر و عباسی و علمای دیگر که در مجالس هستند به خوبی درستی سخن مرا می دانند و اگر هم اینها بخواهند منکر حقیقت شوند در بغداد علما از شیعه و سنی هست که به درستی سخن من گواهی دهند و صحت و حقیت بیانات مرا تصدیق کنند.در کتابخانه همین مدرسه کتاب ها و مصادر معتبری هست که به طور آشکار به اظهارات من تصریح دارد. پس اینان به صدق کلام من اعتراف کردند و آن چه را گفتم قبول دارند , به حق و حقانیت رسیده ایم و در صورتی که قبول نکنند همین الان کتاب های معتبر شما اهل سنت را از کتابخانه می آورم تا شک و تردید رفع شود و حق آشکار گردد.
ملک شاه خطاب به وزیر گفت: آیا درست است؟ کتاب ها و مصادرات معتبری وجود دارد؟!
وزیر: بله کاملا...
ملک شاه اگر سخنان او صحت دارد چرا تاکنون ساکت مانده ای؟
وزیر: زیرا خوش نداشتم که بدگویی و اهانت نسبت به اصحاب پیامبر داشته باشم
(ادامه دارد....)
_____________
(1): اسامی ده نفری که در این حدیث به بهشت بشارت داده شدند و اهل سنت آن را ذکر میکنند عبارتند از حضرت علی (ع)؛ سعید بن یزید؛ عبدالرحمان بن عوف؛ عثمان؛ ابوبکر؛ عمر؛ طلحة, زبیر بن عوام؛ سعد بن وقاص؛ عبدالله بن مسعود (و به قولی ابوعبیده جراح)
(2): اسباب النزول سیوطی (ص 179، چاپ داراحیاء العلوم بیروت)
(3): منابع اهل سنت: شرح ابن ابی حدید (ج20؛ ص 221) – مناقب خوارزمی (ص 76) – ینابیع المودة (ص 130) – الامة و السیاسة (ج1، ص 57)
(4): مستدرک حاکم (ج3؛ ص 121 و 128) کنز العمال (حدیث 1213) – تاریخ ابن عساکر (ج2، ص 267)
(5): تاریخ ابن عساکر (ج3، ص 120) – کنزالعمال(ج6، ص 153) – مستدرک نیشابوری(ج3، ص 124) – مناقب خوارزمی (ص107)-
(6): کنزالعمال(ج6، ص157)- تاریخ ابن عساکر (ج3، ص 66 و 118)- تهذیب التهذیب (ج4، ص 48) – ینابیع المودة (ص 91)
(7): این حدیث از اخبار غیبیه پیامبر (ص) است درباره ی زبیر ، که در جنگ جمل از میدان گریخت و شخصی به نام عمروبن حرموز او را شناخت و کشت و چون فراری از جنگ را تعقیب کرد و بدون اذن امام (ع) بود مستوجب عذاب گردید.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۴/۰۵/۱۵, ۱۲:۰۱ #20
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۳
- نوشته
- 1,655
- مورد تشکر
- 9,701 پست
- حضور
- 22 روز 17 ساعت 14 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
4
حقیقت ایمان سه خلیفه ی دروغین - قسمت پنجم
سیّد علوی: عجیب است!! آقای وزیر شما خوش ندارید ؛ ولی خدا و رسولشخوش دارند و دوست دارند که حق بیان شوند. زیرا همانطور که خدای متعالی بعضی از اصحاب را به داشتن نفاق معرفی کرده و به رسولش
دستور داده با آنان همچنان که به کفار می جنگد بجنگد؛ همچنین پیامبر
خودش بعضی از اصحاب خود را که منافق بودند لعن می فرمود.
وزیر: آقای علوی ، مگر بیان علما را نشنیده اید که گفته اند : همه ی اصحاب پیامبرعادل بودند؟!
سیّد علوی: بله شنیده ام , ولی می دانم که دروغ و نارواست ؛ زیرا ممکن نیست همه ی آن ها عادل باشند در حالی که بعضی از آن ها را خدا و بعضی را رسول خداو بعضی را بعضی دیگر از صحابه لعن کرده اند. حتی بعضی از آنها با بعضی دیگر قتال و جدال کرده اند و بعضی مسلمانان را کشته اند و به یکدیگر سخنان زشت و ناسزا گفته اند. (1)
عباسی که دید همه راه ها از هر طرف بر او بسته شد ؛ خواست راه سخن را برگرداند و گفت: جناب ملک شاه به علوی بگویید اگر خلفا مومن نبودند، چگونه مسلمانان ایشان را به عنوان خلیفه قبول و انتخاب و به ایشان اقتدا کردند؟!
سیّد علوی: اولاً همه مسلمانان ایشان را به عنوان خلیفه انتخاب نکردند ، بلکه تنها اهل سنت آنها را انتخاب کردند.
ثانیاً ، کسانی که به خلافت اینان معتقدند بر دو قسمند: یا جاهل اند یا مُعانِد که از روی دشمنی با حق به آنان گرویدند. که جاهلان از رسوایی اعمال و کردار ناشایست و اسرار پنهانی خبر ندارند و تصور میکنند که آن ها افرادی پاک و مومن بوده اند. و اما معاندان ؛ کسانی هستند که اقامه ی دلیل و برهان برای آنان تا زمانی که بر عناد خود اصرار ورزند و لجاجت کنند بی فایده است.
درباره این دسته از مردم خدای متعال می فرماید: { وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها / اگر هر نشانهاى را [از قدرت من] بنگرند، بدان ايمان نياورند} اعراف /146
و نیز: {سَوَاءٌ عَلَیهِم أَأنذَرتَهُم أَم لَم تُنذِرهُم لا یؤمِنون/ مساوی است برای آنها چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى نخواهند گرويد.} بقره/ آیه 6
ثالثاً مردمی که اینها را به خلافت برگزیدند اشتباه کردند همچنان که مسیحیان اشتباه کردند و گفتند "مسیح پسر خداست"(نعوذبالله) و همانند یهود که اشتباه کردند و گفتند "عزیر پسر خداست "(نعوذبالله) بنابراین برای مصون ماندن از خطا و اشتباه انسان باید از خدا و رسولش پیروی و اطاعت کند؛ نه آن که پیرو مردم جاهل باشد؛ چون به خطا و راه باطل دچار می شود.
همانطور که خداوند فرموده: {اطیعوالله و اطیعوا الرسول} نساء/ آیه 60
ملک شاه گفت: این موضوع را رها کنید و درباره ی موضوع دیگری بحث کنید.
____________
پ.ن:
(1): بخاری در صحیح ؛ در کتاب تفسیر در باب "و کنت علیهم شهیداً" از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا (ص) خطبه خواند و در ضمن فرمود: ای مردم ؛ تمامی شما به سوی خدا محشور خواهید شد , عده ای از مردان امت من در مخشر حاضر خواهند شد ولکن به سمت چپ برده می شوند و اهل عذاب می گردند در آن هنگام من می گویم : خدایا اینها اصحاب من بودند.! خطاب می رسد: این ها بعد از رحلت تو مرتد شدند و به گذشته ی جاهلیت و کفر برگشتند.
خدایا به ما ایمانی عطا کن، که باور کنیم همه امور به دست توست
خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه لحظه ای کوچک
خدایا بگیر از ما هر آنچه که تو را از ما می گیرد
خدایا کمکمون کن تا ایمان، نام و نان برایمان نیاورد
خدایا شکرت
http://s6.picofile.com/file/81943357...744_4474_b.jpg
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری