صفحه 1 از 22 1231121 ... آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۶
    نوشته
    915
    مورد تشکر
    1,699 پست
    حضور
    50 دقیقه
    دریافت
    219
    آپلود
    14
    گالری
    0

    عصبانی شهریار،ستاره پرفروغ شعر و ادب پارسی




    شهریار در خواب آیت الله مرعشی نجفی

    روایتی بر سرودن شعر علی ای همای رحمت
    آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .
    حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند :
    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
    که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
    دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
    به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
    به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
    چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
    مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ
    به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
    برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
    که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
    به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
    چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
    به جز از علی که آرد پسری ابولعجائب
    که علم کند به عالم شهدای کربلا را
    چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان
    چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
    متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
    به دوچشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
    که زکوی او غباری به من آر توتیا را
    به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
    چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
    چو تویی فضای گردان به دعای مستمندان
    که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
    چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
    که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را :
    «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
    به پیام آشنایی بنوازد آشنا را »
    زنوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
    غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
    آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟
    گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .
    چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .
    مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
    آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام .
    ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است .

    برای شادی روح شهریار صلوات بفرستید:salavat:
    به نقل از سایت تبیان
    ویرایش توسط MOHAMMAD REZA : ۱۳۸۷/۰۱/۳۰ در ساعت ۱۰:۴۴

  2. تشکرها 5


  3. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۶
    نوشته
    915
    مورد تشکر
    1,699 پست
    حضور
    50 دقیقه
    دریافت
    219
    آپلود
    14
    گالری
    0

    مطلب شهریار، ستاره پرفروغ ادب پارسی




    شهریار، ستاره پرفروغ ادب پارسی
    شهریار شاعری عاشق بود که شعر او جلوه ای از پاکی وجود و تبلور حقیقی احساس بود. با آن دلی که غزال چابک دشت های غزل بود، می خرامید و چشم زیبا دوستِ «شاعـری» را به خود وا می داشت. آن جا که در دامـن دل انگیز «حیـدر بابا» طنیـن می افکند، دل هر عاشق وارسته ای به آن سو می شتافت. او در سیر پر دامنه خویش، در سلوک عاشقی تا بدان جا پیش رفت که سزاوار دریافت خرقه از دستان مرشد طریقت گشت؛ اما فروتنی و خاکساری اش او را به عالم شاعری فرا خواند. روح پر تلاطم و پر تکاپوی نغز پرور او را می ستاییم.
    «شهریار» شاعر پرآوازه پارسی‌گوی آذری‌زبان در قلمرو ادب و فرهنگ ایران از چنان اعتبار و خلاقیت شگفت انگیز هنری و مرتبه والای سخن سرایی برخوردار است كه از تعریف،تمجید و تحسین بی نیاز است.
    امروز كمتر كسی است كه با شعر و ادب الفتی داشته باشد و «شهریار» را نشناسد و بتواند منكر مقام ممتاز وی در شعر فارسی معاصر شود و این نشانه‌ای است از نفوذ معنوی كلام شاعر در سراچه دل شعر دوستانی كه نگاهی عمیق به جهان دارند.
    نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سال‌ها است كه از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا كه از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن می‌رود زبانزد پارسی شناسان است و شعر فارسی معاصر با دیوان و آثار وی پیوندی استوار و ناگسستنی دارد.
    امروز به جرأت می‌توان گفت «شهریار»از برجسته‌ترین مظاهر جهان شعر و پر فروغ‌ترین ستارگان آسمان ادب ایران به شمار می‌رود و آنان كه ادبیات شیرین فارسی را نیك می‌شناسند وی را نظامی، سعدی و حافظ امروز می‌خوانند و آثار وی را از نظر رعایت نكات اخلاقی،عرفانی و برانگیختن غرور ملی،حسن میهن پرستی و نوعدوستی گل سرسبد ادبیات معاصر می‌دانند.
    ولیكن آنچه در این میانه گفتنی است، این است كه «شهریار» نیز به مانند هر انسان اندیشه‌ورز در راستای آفرینش‌های هنری خود با افت و خیزهایی روبرو بوده و در گذرگاه حیات خویش فراز و نشیب‌های بسیاری را دیده و از پیچ و خم‌های دور و درازی گذشته تا راه خود را در جهت حركت استكمالی و خلق آثار و سروده‌هایی جاودانه و ماندگار یافته است.استاد ملك الشعراء بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار عالم شرق می‌داند
    زندگینامه
    فرزند آقا سید اسماعیل موسوی، معروف به حاج میرآقا خشكنابی، در سال 1325 هجری قمری (شهریور ماه 1286 هجری شمسی)، در بازارچه میرزا نصراله تبریز واقع در چای كنار، چشم به جهان گشود.
    در سال 1328 هجری قمری، كه تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود، پدرش او را به روستای قیش قورشاق و خشكناب منتقل كرد و دوره كودكی استاد در آغوش طبیعت و روستا سپری شد كه منظومه‌ی «حیدربابا» مولود آن خاطرات است.
    در سال 1331 هجری قمری، پدرش او را برای ادامه تحصیل به تبریز باز آورد و او در نزد پدر شروع به فراگیری مقدمات ادبیات عرب نمود و در سال 1332 هجری قمری جهت تحصیل اصول جدید به مدرسه متحده وارد گردید. در همین سال، اولین شعر رسمی خود را سرود. سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم دینی نیز پرداخت و از فراگیری خوشنویسی نیز دریغ نكرد كه بعدها كتابت قرآن ثمره همین تجربه می‌باشد.
    در سیزده سالگی، اشعار شهریار، با تخلص «بهجت»، در مجله ادب به چاپ می‌رسد. در بهمن ماه 1299 شمسی، برای اولین بار به تهران مسافرت می‌كند و در سال 1300، توسط لقمان الملك جراح، در دارالفنون به تحصیل می‌پردازد. شهریار در تهران تخلص به بهجت را نپسندیده و تخلص شهریار را پس از دو ركعت نماز و تفأل از حافظ می‌گیرد:
    غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
    روم به شهر خود و شهریار خود باشم
    شهریار، از بدو ورود به تهران، با استاد ابوالحسن صبا آشنا می‌شود و نواختن سه تار و مشق ردیفهای سازی موسیقی ایرانی را از او فرا می‌گیرد. او، همزمان با تحصیل در دارالفنون، به ادامه تحصیلات علوم دینی می‌پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس شهید سید حسن مدرس حاضر می‌شد. در سال 1303، وارد مدرسه طب می‌شود و از این پس زندگی شورانگیز و پرفراز و نشیب او آغاز می‌گردد. در سال 1313، زمانی كه شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشكنابی، به دیدار حق می‌شتابد. او سپس در سال1314 به تهران بازگشته و از این پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر می‌رود.
    شهریار شعر فارسی و تركی را با مهارت تمام می‌سراید و در سالهای 1329 تا 1330 اثر جاودانه خود «حیدربابایه سلام» را خلق می‌كند و برای همیشه به یادگار می‌گذارد. منظومه حیدربابا تنها در جمهوری‌های شوروی سابق به 90 درصد زبانهای موجود ترجمه و منتشر شده است.
    در تیرماه 1331، مادرش دار فانی را وداع می‌كند. در مرداد ماه 1332، به تبریز می‌آید و با یكی از منسوبین خود، به نام خانم عزیزه عمید خالقی، ازدواج می‌كند كه حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای شهرزاد و مریم و هادی هستند.
    در حدود سالهای 1346، شروع به نوشتن قرآن به خط زیبای نسخ نمود كه یك ثلث آن را به اتمام رساند. در این زمان، دیوان اشعار فارسی استاد نیز چندین بار چاپ و بلافاصله نایاب شده است. در مدت اقامت در تبریز، موفق به خلق اثر ارزنده «سهندیه» در رمانتیك تركی می‌شود. در سال 1350، مجدداً به تهران مسافرت می‌كند و تجلیلهای متعددی از شهریار به عمل می‌آید.
    در اردیبهشت ماه سال 1363، تجلیل باشكوهی از استاد در تبریز به عمل آمد. استاد شهریار، به لحاظ سرودن اشعار كم نظیر در مدح امیرمؤمنان و ائمه‌اطهار علیه‌السلام، به «شاعر اهل بیت(ع)» شهرت یافته است.
    او پس از یك دوره بیماری، در 27 شهریور ماه 1367، دار فانی را وداع گفت و در مقبرةالشعرای تبریز به خاك سپرده شد.
    شهریار شاعری است یكه‌تاز در میدان توحیدی و وادی عرفان و خود با اشاره به سروده حافظ می‌گوید:"هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم."
    لطف سخن استاد «شهریار» در چیرگی بی‌نظیر وی برای سرودن شعر به دو زبان دری و آذری، شهرت ویژه‌ای به این پیر استاد عرفان بخشیده و شهرتش از فراسوی مرزهای جغرافیای ایران، به سرزمین‌های دیگر ره گشوده، سخنان دلنشنین‌اش روشنی بخش دل شیفتگان معرفت الهی گشته است و همین نكته است كه «شهریار» را میان اقران و شاعران معاصر ایران ممتاز و بی نظیر كرده است.
    همنشینی و مجالست وی با زبده‌ترین هنرمندان معاصرش در دوره تحصیل در تهران همچون «ابوالحسن خواه صبا»،«صادق هدایت»،و نیز آشنایی با «نیما یوشیج» و «كمال الملك» همه و همه در شكل‌گیری شخصیت فكری وی مؤثر واقع شد، به طوری كه دكتر شریعتی درباره استاد شهریار می‌گوید:
    "كیست كه بگوید ماه در كویر كبود و بی‌كرانه آسمان تنها نیست و در انبوه هزاران ستاره‌ای كه وی را همواره در میان گرفته‌اند و همیشه در پی‌اش روانند غریب نیست؟ كو آشنایی ماه، كو خویشاوند ماه؟
    اما ماه همدرد آشنایی دارد با او از یك نژاد نیست با او همخانه نیست، هر كدام، از آن دنیای دیگری هستند، دو بیگانه اما دو بیگانه همدرد و می‌دانیم كه دو بیگانه همدرد از دو خویش بی درد یا ناهم درد با هم خویشاوندترند.چقدر این شعر «شهریار» هیجان دارد! خطاب به نیما یوشیج شاعری كه زبانش با زبان و سبكش با سبك شهریار بیگانه است. او كهنه سراست و این نوسرا، او از آذربایجان است و این از رشت دو چهره درخشان اما هر كدام از آن دنیای دیگر، هر كدام در صف دیگری، دو صف متقابل،متخاصم و متناقض با دیگری، اما این دو بیگانه هر دو در یك درد می‌گدازند در جان هر دو یك آتش افتاده و هر دو را یك شعله می سوزد،نیما غم دل گو كه غریبانه بگرییم/ سرپیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم"
    منابع
    ایرنا
    روزنامه «همشهری»، 26 شهریور1383
    مقاله سید فتح الله صدری زاده
    ویرایش توسط MOHAMMAD REZA : ۱۳۸۷/۰۲/۰۶ در ساعت ۱۰:۵۴

  4. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    رودكي




    زندگینامه رودکی

    رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
    از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
    َ برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.
    رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.
    از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .
    رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی ، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رنسانس) ایرانی می نامند.
    بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.
    دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگ مداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
    بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.
    بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
    هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
    درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.
    گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.
    رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
    از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.
    با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.
    آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است. رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیت هایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.
    سیری در آثار
    کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
    جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.
    تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.
    وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
    معرفی آثار
    تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)
    این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.
    عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.
    رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.
    به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.
    علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.

    ویژگی سخن
    سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.
    از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.
    گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.
    با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.

    نمونه اشعار
    زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
    به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
    زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است

    کلیله و دمنه رودکی
    مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.
    زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.


  5. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نگارينا شنيدستم که گاه محـــــــــنت و راحت

    سه پيراهن سَلَب بوده است يوسف را به عمر اندر

    يکی از کيد شد پرخون‌، دوم شد چاک از تهمت

    سوم يعقوب را از بوش روشـــــــــن گشت چشمٍ تر

    رخم ماند بدان اول، دلـــــــــــم ماند بدان ثانی

    نصيب من شود در وصل آن پيــــــــــــــــــراهن ديگر


  6. تشکر


  7. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگديوان اشعار رودكي زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ


    http://www.parstech.org/detail.php?id=1297

  8. تشکر


  9. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ«قصيدة خمرية رودكي» زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    اين قصيده را رودكي به افتخار بزرگمردي به نام ابوجعفر صفاري- فرماندار سيستان از سال 301 تا 342 خورشيدي- سروده و در مجلس بزم امير ابونصر ساماني همراه با ساز خوانده است. دربارة اين ابوجعفر، مؤلف تاريخ سيستان مينويسد:
    ابوجعفر مردي بود بيدار و سخي و عالِم و اهلِ هنر و از هرعلمي بهره داشت. روز و شب به شراب مشغول بودي و به بخشيدن و داد ودِهِش. مردمانِ جهان اندر روزگار او آرام گرفتند. و هيچ مِهتري به شجاعتِ او نبود اندر اين روزگار. و ساعات و اوقات را بخش كرده بود: زماني به نماز وخواندن [قرآن]، زماني به نشاط و خوردنِ [باده]، زماني كار پادشاهي بازنگريدن، زماني آسايش و به خلوت آراميدن. و ذكر او بزرگ شد نزديك مِهترانِ عالم.



    و اما علت سروده شدن خمريه چنان بود كه يك سردار ديلمي به نام ماكان كاكي از طرف امير ساماني حاكميت ري را داشت. ماكان درصدد شد كه از اطاعت امير ساماني بيرون شود. امير نصر ساماني از امير ابوجعفر صفاري كه دوست ديرين ماكان بود خواست كه نزد ماكان وساطت كند و او را از عواقف گردنكشي بترساند. ابوجعفر فرستاده‌ئي را به ري نزد ماكان فرستاد. ماكان ازاو پذيرائي كرد و نزد خود نگاه داشت. شبي درحين مستي به بهانه‌ئي براو خشم گرفته دستور داد ريشش را تارتار بركندند. سپس چندي اورا نگاه داشت تا ريشش روئيد و او را با هدايائي به سيستان بازفرستاد. ابوجعفر توسط يكي از جاسوسانش از قضيه آگاهي يافته بود؛ وچون فرستاده به سيستان برگشت، ابوجعفر دسته‌ئي از سواران گزيده و چالاكش را برداشت و تازان به ري شبيخون زد و ماكان را ربوده به سيستان برد و درآنجا اكرام كرده نزد خود نگاه داشت و شبها با او به ميگساري مينشست. يكشب درحال مستي برماكان بهانه‌ئي گرفت و درخشم شد و دستور داد ريشهايش را تارتار بركندند. آنگاه ويرا چندي بداشت تا ريشش باز برآمد و اورا مرخص كرده با احترام به ري برگرداند. داستان اين واقعه به امير نصر رسيد و ازكاري كه ابوجعفر كرده بود بسيار خوشش آمد. امير نصر «يكروز شراب همي‌خورد. گفت: همه نعمتي مارا هست اما بايستي كه ابوجعفر را بديديمي. اكنون كه نيست باري يادِ او گيريم. وهمه مهترانِ خراسان حاضر بودند. ياد وي گرفت و بخورد و همه بزرگان خراسان نوش كردند. آنگاه كه سةكي به او رسيد، جامِ سةكي سرمُهر كرد و ده پاره ياقوتِ سرخ و ده تخت جامة بيش‌بها و ده غلام و ده كنيزك ترك با حُلِي وحُلَل و اسبان وكمرها نزديك وي فرستاد به سيستان. وآن روز برزبانِ امير خراسان برفت كه اگرنه آنست كه بوجعفر قانع است وگرنه آن دل وتدبير وراي وخرد كه وي دارد، همة جهان گرفتستي. ورودكي اين شعر اندر اين معني بگفت». «و ما اين شعر را به آن ياد كرديم تا هركه اين شعر بخوانَد، امير بوجعفر را ديده باشد؛ كه همه چنين بود كه وي گفته است».

    اصل اين قصيده در تاريخ سيستان 93 بيت است

    مادرِ مي را بكرد بايد قربان | بچة اورا گرفت وكرد به زندان
    بچة اورا ازاو گرفت نتاني | تاش نكوبي نخست و زاو نكشي جان
    جزكه نباشد حلال دور بكردن | بچة كوچك زشيرِ مادر و پستان
    تا نخورَد شير هفت مَه به تمامي | ازسرِ ارديبهشت تا بُنِ آبان
    آنگه شايي زروي دين ورَهِ داد | بچه به زندانِ تنگ و مادر قربان
    چون بسپاري به حبس بچة اورا | هفت شباروز خيره مانَد وحيران
    باز چو آيد به هوش، و حال ببيند | جوش برآرَد، بنالد از دلِ سوزان
    گاه زَبَر زير گردد ازغم وگه باز | زير وزَبَر همچنان ز اندُه جوشان
    باز به كردارِ اشتري كه بوَد مست | كفك برآرد ز خشم و رانَد سلطان
    مردِ حَرَس كفكهاش پاك بگيرد | تا بشود تيرگيش وگردد رخشان
    آخر كآرام گيرد و نچخد نيز | درش كند استوار مردِ نگهبان
    چون بنشيند تمام و صافي گردد | گونة ياقوتِ سرخ گيرد و مرجان
    چند ازاو سرخ چون عقيقِ يماني | چند ازاو لعل چون نگينِ بدخشان
    وَرش ببوئي گمان بري كه گل سرخ | بوي بدو داد و مشك و عنبر با بان
    هم به خُم اندر همي گدازد چونين | تا به‌گهِ نوبهار و نيمة نيسان
    آنگه اگر نيم‌شب درش بگشائي | چشمة خورشيد را ببيني تابان
    زُفت شود راد، و مردِ سُست دلاور | گر بچشد زاوي، و روي زرد گلستان
    وآنكه به‌شادي يكي‌قدح بخورَد زاوي | رنج نبيند ازآن فراز و نه احزان
    اندُهِ دهساله را به طنجه رماند | شادي نو را زِ رِي بيارَد و عَمان
    با مي چونين كه سال‌خورده بوَد چند | جامه بكرده فرازِ پنجه و خُلقان
    مجلس بايد بساخته مَلِكانه | ازگل و از ياسمين و خيري الوان
    نعمتِ فردوس گستريده ز هر سوي | ساخته كاري‌كه كس نساخته چونان
    جامة زرين و فرشهاي نوآئين | شهره رياحين و تخت‌هاي فراوان
    يك صف ميران و بلعمي بنشسته | يك صف حُران و پيرصالحِ دهقان
    خسرو برتختِ پيشگاه نشسته | شاهِ ملوك جهان امير خراسان
    تُرك هزاران به پاي پيشِ صف اندر | هريك چون ماهِ بر دو هفته درخشان
    باده دهنده بتي بديع ز خوبان | بچة خاتونِ ترك و بچة خاقان
    چونش بگردد نبيذِ چند به شادي | شاهِ جهان شادمان و خرم و خندان
    از كفِ تُركي سياه چشمِ پري روي | قامت چون سرو وزلفكانش چو چوگان
    زآن مي خوشبوي ساغري بستانَد | ياد كند روي شهريارِ سجستان
    خود بخورَد نوش و اولياش هم‌ ايدون | گويد هريك- چو مي بگيرد شادان:
    «شادي بوجعفر احمد ابن محمد | آن مِهِ آزادگان و مَفخَرِ ايران»
    آن مَلِك عدل و آفتابِ زمانه | زنده به او داد و روشنائي كيهان
    آنكه نبود از نژادِ آدم چون او | نيز نباشد اگر نگوئي بهتان
    خلق‌ همه ازخاك وآب وآتش و بادند | واين مَلِك از آفتابِ گوهرِ ساسان
    فر بدو يافت ملك تيره و تاريك | عَدن بدو گشت نيز گيتي ويران
    گرتو فصيحي همه مناقبِ اوگوي | ور تو دبيري همه مدايحِ اوخوان
    سام‌سواري كه تا ستاره بتابد | اسب نبيند چون او سوار به ميدان
    باز به روزِ نبرد و كين و حَمِيت | گرش ببيني ميانِ مَغفَر و خَفتان
    خوار نمايدت ژنده‌پيل بدان‌گاه | ور چه بوَد مست و تيزگشته و غران
    وَرش بديدي سپنديار گهِ رزم | پيشِ سِنانش جَهان دويدي و لرزان
    آن مَلِك نيم‌روز و خسروِ پيروز | دولتِ او يوز و دشمن آهوي نالان
    عَمرو اِبِن ليث زنده گشت بدو باز | با حَشَمِ خويش و آن زمانة ايشان
    رستم را نام اگرچه‌ سخت ‌بزرگ است | زنده بدوي است نامِ رستمِ دستان


  10. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    حکیم عمر خیام نیشابوری




    حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زاده ۴۳۹ قمری، مرگ در ۵۱۷ یا ۵۲۶ قمری) به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوری و هم نامیده شده است. او از ریاضی‌دانان، اخترشناسان و شُعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و دارای لقب حجةالحق بوده‌است.ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند. فیتز جرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که بیشتر مایه شهرت وی در مغرب‌زمین گردیده‌است. یکی از برجسته‌ترین‌ کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک ،که در دوره سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعات‌اش در بارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.

    شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری نوشته‌اند.

    همچنین از وی هم اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.

    زندگی:

    آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.

    در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادل‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل ‌الجبر و المقابله نظام الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلا‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام ‌الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هیجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالا در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالا در همین سال‌ها نوشته شده است.

    خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید.

    مرگ خیام:

    باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۶۱۵ نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.


    خیام شاعر:
    معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. هدایت در این باره می‌گوید.

    گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.

    قدیم‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانی‌است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شده‌است . نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است.کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

    با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید.این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است.


    تصحیحات رباعیات خیام:
    شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون فیترجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.

    تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.»
    بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است.

    نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستن‌سن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.

    احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده است.


    مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام از نگاه صادق هدایت:
    صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:

    راز آفرینش
    درد زندگی
    از ازل نوشته
    گردش دوران
    ذرات گردنده

    در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتی‌است که به معاد جسمانی وارد «ساخته‌اند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.

    هر چه باداباد
    هیچ است
    دم را دریابیم

    خیام و ریاضیات:
    پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده است و تقریباً تا حدود قرن ۱۹ میلادی از تحقیقات جبری او اطلاعی در دست نبود. به همین دلیل کوشش‌ها و تحقیقات خیام در علم جبر تأثیر چندانی در بسط این علم نداشته است و در آن زمان اروپائیان در جبر به مرحله‌ای رسیده بودند که آشنایی با رساله‌های خیام تنها از جنبه تاریخی برای آنها با اهمیت بوده است. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم عصر خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از
    بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

    خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.


    خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل ‌الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروط‌ها با هم قابل حل هستند.
    برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»
    مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جوابهای منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است.

    یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد.به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد.
    درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.

    به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تاثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده است.[
    روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.
    خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

    مهم‌ترین دست‌آوردها:
    ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌ها هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس.
    «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفقترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده است.»
    او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلا جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»
    «نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموما با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»
    «در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار میدهد و کوشش میکند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»

    پیروان خیام:
    صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد.[۵۶] برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن می‌گوید:

    باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

    اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

    گویند بهشت و حور عین خواهد بود آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود
    گر ما می‌ومعشوقه گزیدیم چه باک؟ چون عاقبت کار چنین خواهد بود


    چهره جهانی خیام:

    تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانیدر جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله فیتز جرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتز جرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تاثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده است.

    خیام در افسانه:
    افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:

    ابریق می مرا شکستی،ربی بر من در عیش را بستی،ربی
    من می خورم و تو می‌کنی بدمستی خاکم به دهن مگر که مستی،ربی

    پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

    ناکرده گنه در این جهان کیست بگو آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو
    من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو

    و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.


    سه یار دبستانی:
    به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اظطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

    برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند.

    چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.

    آثار:
    خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.

    او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .

    رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
    رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.
    رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.»
    قسطاس المستقیم
    رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.
    القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
    رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شده‌است.
    رساله روضة‌القلوب در کلیات وجود
    رساله ضیاء العلی
    رساله‌ای در صورت و تضاد
    ترجمه خطبه ابن سینا
    رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
    رساله مشکلات ایجاب
    رساله‌ای در طبیعیات
    رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی
    رساله نظام الملک در بیان حکومت
    رساله لوازم‌الاکمنه
    اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.
    نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.
    رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
    عیون الحکمه
    رساله معراجیه
    رساله در علم کلیات
    رساله در تحقیق معنی وجود

    دیگران دربارهٔ خیام:
    «در تاریخ ریاضی سده‌های ۱۱ و ۱۲ و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمده‌ای داشته است.»


    گوناگون:
    در تونس هتلی به نام خیام ساخته شده‌است.
    در فرانسه و مصر شراب‌هایی به نام خیام تولید می‌شود.
    گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان‌نموده‌است.
    یکی از حفره‌های ماه به افتخار خیام «عمر خیام» نامیده شده‌است.
    «انجمن عمر خیامی: در سنه ۱۸۹۲ م. در لندن انجمنی تاسیس شد بنام «عمرخیام کلوب» یعنی انجمن عمر خیام و موسسان آن از فضلاء و ادباء و بعضی ارباب جراید بودند در سنه ۱۸۹۳ م . انجمن مذکور بار سوم در تشریفات شایان اهمیت دو عدد بوته گل سرخ بر سر قبرفیتز جرالد مترجم رباعیات عمرخیامی نشانیده و سرلوحه‌ای که حاوی کتیبه ذیل بود در آنجا نصب کردند: این بوته گل سرخ که در باغ کیو پرورده شده و تخم آنرا سیمپسن از سر مقبره عمرخیامی در نیشابور آورده است و بدست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتزجرالد ازجانب انجمن عمرخیام غرس شد. در هفتم اکتبر ۱۸۹۳ م . اشعار بسیار که اعضاء انجمن مذکور بمناسبت مقام انشاء نموده بودند درین موقع خوانده شد و همچنین ترجمه بسیاری از رباعیات خیامی بزبان انگلیسی قرائت گردید.»
    شهرک صنعتی خیام در نزدیکی نیشابور به نام خیام نامگذاری شده‌است.
    نام یکی از ایستگاه‌های قطار که فاجعه قطار نیشابور در آن‌جا رخ داد نامش خیام بود.
    وی یکی از موضوعات بحث میان دو تن از شخصیت‌های رمان گرگ دریایی نوشته ژاک لندن است.
    در یکی از رمان‌های ایرانی به نام خیام و آن دروغ دلاویز(نوشته هوشنگ معین‌زاده)، روح خیام نقشی محوری دارد.
    وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است.
    سیارکی در سال ۱۹۸۰ به نام وی نامگذاری شد.(۳۰۹۵ Omarkhayyam)
    مارتین لوتر کینگ در سخنرانی خود از خیام گفته‌ای را می‌آورد:
    گفته مارتین لوتر :
    (به انگلیسی: It is time for all people of conscience to call upon America to come back home. Come home America. Omar Khayyám is right 'The moving finger writes and having writ, moves on.)



    رباعیات:
    گر شوم با خسته ي پيكر ،غريق مركب رندي ، مجويم در طريق

    مذهبم گر مستي و ميخوارگيست شرب و خمرم خود گواه بندگيست



    ای آن که نتیجه چهار و هفتی

    وز هفت و چهار دايم اندر تفتی

    می خور که هزار باره بيش ات گفتم

    باز آمدنت نيست چو رفتی ، رفتی

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

    هر لحظه به دام دگری پــا بستی

    گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم

    آیا تو چنان که می نمایی هستی

    در گوش دلم گفت فلک پنهانی

    حکمی که قضا بود ز من می دانی ؟

    در گردش خود اگر مرا دست بدی

    خود را برهاندمی ز سرگردانی

    پيری دیده به خانه خماری

    گفتم نکنی ز رفتگان اخباری

    گفتا می خور که همچو ما بسیاری

    رفتند و کسی باز نیامد باری


    ای کاش که جای آرمیدن بودی

    يا اين ره دور را رسيدن بودی

    کاش از پی صد هزار سال از دل خاک

    چون سبزه اميد بر دمیدن بودی


    جــز راه قـلـنـدران مـیخـانه مـپوی

    جز باده و جز سماع و جز یار مجوی

    بر کف قدح باده و بر دوش سبوی

    می نوش کن ای نگار و بیهوده مگوی

    تنگی می لعل خواهم و دیوانی

    سد رمقی خواهد و نصف نانی

    وانگه من و تو نشسته در ویرانی

    خوش تر بود آن ز ملکت سلطانی


    آنان که ز پيش رفته اند ای ساقی

    در خاک غرور خفته اند ای ساقی

    رو باده خور و حقيقت از من بشنو

    باد است هر آن چه گفته اند ای ساقی


    بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی

    سر مست بدم چو کردم اين اوباشی

    با من به زبان حال می گفت سبو

    من چو تو بدم تو نيز چون من باشی


    زان کوزه می که نيست دروی ضرری

    پر کن قدحی بخور به من ده دگری

    زان پيش تر ای پسر که در رهگذری

    خاک من و تو کوزه کند کوزه گری



    بر کوزه گری پرير کردم گذری

    از خاک همی نمود هر دم هنری

    من ديدم اگر ندید هر بی بصری

    خاک پدرم در کف هر کوزه گری


    هان کوزه گرا بپای اگر هُشياری

    تا چند کنی بر گِل مردم خواری

    انگشت فریدون و کف کيخسرو

    بر چراغ نهاده ای چه می پنداری

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    در کارگه کوزه گری کردم رای

    بر پله چرخ ديدم استاد بپای

    می کرد دلیر کوزه را دسته و سر

    از کله پادشاه و از دست گدای

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    گر آمدنم به من بُدی نامدمی

    ور نيز شدن به من بُدی کی شدمی؟

    به زان نبدی که اندرين دير خراب

    نه آمدمی ، نه شدمی ، نه بدمی

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    ای دل تو به ادراک معما نرسی

    در نکته زیرکان دانا نرسی

    اینجا به مِی و جام بهشتی میساز

    کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    هنگام سپیده دم خـروس سحری

    دانی که چرا همی کند نوحـه گری

    یعنی که نمودند در آیـینه صبح

    کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    هنگام صبوح ای صنم فرخ پی

    بر ساز ترانه ای و پیش آور می

    کافکند به خاک صد هزاران جم و کی

    ايــن آمــدن تیر مه و رفتـن دی

    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

  11. تشکر


  12. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    از آثار معروف فارسی منسوب به عمر خيام، رساله نوروز نامه است که با نثری ساده و شيوا، پيدايی نوروز و آداب برگزاری آن را در دربار ساسانيان بازگو نموده است. او در اين رساله با شيفتگی تمام درباره آيين جهانداری شاهنشاهان کهن ايرانی و پيشه ها و دانش هايی که مورد توجه آنان بوده سخن رانده و تنی چند از شاهان داستانی و تاريخی ايران را شناسانده است.
    شعر خيام، در قالب رباعی، شعری کوتاه، ساده و بدون هنرنمايی های فضل فروشانه و در عين حال حاوی معانی عميق فلسفی و حاصل انديشه آگاهانه متفکری بزرگ در مقابل اسرار عظيم آفرينش است. تعداد واقعی رباعيات خيام را حدود هفتاد دانسته اند، حال آن که بيش از چند هزار رباعی به او نسبت داده می شود. در دنيای ادب و هنر بيرون از مرزها، خاصه در جهان انگليسی زبان، خيام معروف ترين شاعر ايرانی است که شهرتش از محافل علمی و ادبی بسيار فراتر رفته است. اين شهرت مرهون ترجمه رباعيات او به وسيله ادوارد فيتز جرالد شاعر انگليسی است. اوست، که در قرن نوزدهم ميلادی، افکار بزرگ فيلسوف و شاعر را به جهانيان شناساند و موجب توجه همگان به اين اعجوبه علم و هنر گرديد.

  13. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگخیام از دید بزرگان ایرانی و جهان زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    ارنست رنان : خیام نمونه برجسته آزاد اندیشی آریاییها بوده است . او پیوسته میکوشید تا گردن خود را از دست قوانین خشک و انعطاف ناپذیر اعراب رها کند .

    عمادالدین کاتب قزوینی در کتاب خریده القصر که مربوط به شعارای اسلامی است و 55 سال بعد از مرگ خیام نوشته شده است ( 570 هجری ) می گوید : عمر خیام در عصر خود بی مانند بود و در علم نجوم و حکمت ضرب المثل زمان .

    ابوالحسن بیهقی : خیام مسلط بر تمام اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات بود .

    زمخشری دانشمند معروف : خیام را حکیم جهان و فیلسوف گیتی نامیده است .

    قفطی در تاریخ الحکما در قرن ششم میگوید : امام خراسان ( خیام ) و علامه دوران بر دانش یونان مسلط بود و باید در سیاست مدنی از او پیروی کرد . او خداشناسی را در اجتناب از شهوات جسمی میدانست . که این امر مستلزم تزکیه نفس است .

    عروضی سمرقندی در زمستان 508 سلطان کس بفرستاد تا خیام را بیاورند تا درباره رفتن شکار سلطان نظر بدهد و هوا را بررسی نماید . در جای دیگر خلیفه بغداد برای جنگ با دشمنان از حاکم سلجوقی کمک میخواهد و او منجمان را احضار میکند که نظر دهند ولی نظر آنان منفی بود و حاکم خشمگین شد . منجمان گفتند اگر باور ندارید از امام خیام نظر بخواهید نظر ما نظر اوست .

    اتمام التتمه : فیلسوف حجه الحق عمر بن ابراهیمی خیام از تمام حکمای خراسان بالاتر و پرمایه تر و در ریاضیات بر همگان فزونی داشت . روزی درباره معذوتین ( آیات قرانی ) از خیام سوال شد و او ساعتها درباره اش بحث نمود به طوری که همگان شگفت زده شدند .

    محقق روسی یوگنی برتلس در مقدمه کتابش درباره خیام میگوید : برهمگان واضح است که خیام ریاضی دان و فیلسوف ایرانی در روزگار خود با چه دشواریهایی روبرو بوده است . حتی مورخین شریعت اسلامی تفکرات او را مارهای زهر آگین و گزنده شریعت اسلام میدانستند . به نظر میرسد خیام در جلسات علمی اش سروده هایی جنجالی میگفته است که آنها از ترس حاکم شرع دهان به دهان آنرا چرخانده اند و امروز به ما رسیده است .

    معتبرترین اسنادی که درباره خیام نوشته اند عبارت است از : مرصاد العباد - تاریخ جهانگشایی جوینی - تاریخ گزیده - نزه المجالس - مونس الاحرار و .


  14. تشکر


  15. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت خرداد ۱۳۸۷
    نوشته
    3,425
    مورد تشکر
    1,987 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگرباعیات خیام در جهان زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

    گفتار فلسفی این بزرگ مرد ایرانی در جهان امروز به تمام زبانهای دنیا ترجمه شده است و در بسیاری از دانشگاه معتبر جهان کتب وی تدریس می شود . به راستی جهان به این پیر خرد ایرانی میبالد .

    پرفسور آرتور کریستن سن از میان 1213 رباعی موجود در کتابخانه های جهانی بریتانیا - ملی پاریس - برلن - لنین گراد اکسفرد و کلکته و نسخه های خطی مونس الاحرار که ننسوب به خیام فیلسوف است تنها 121 رباعی را متعلق به خیام میداند .

    مرحوم صادق هدایت نیز در سال 1313 دست به تحقیقات وسیعی درباره خیام زد . وی رباعیات اصلی را با مدارک جمع آوری نمود و چاپ کرد .

    مرحوم فروغی نیز در سال 1320 کارهای بسیار مفید برای انتخاب رباعیات حقیقی خیام انجام داد و به چاپ رساند .

    تا سال 1960 نیز بیش از 3000 کتاب و رساله درباره خیام نوشته شده است .

    آقای مینویی مقالات به چاپ رسیده شده درباره خیام را تا سال 1929 بیش از 1500 مقاله میداند که فقط در آمریکا شمالی و اروپا چاپ شده است . که امروزه هزاران برابر این آمار است .

    منظومه فیتز جرالد ( 1875 ) که توسط این فرد انگلیسی جمع آوری شد را میتوان نخستین اثر جهانی از خیام دانست که تبلیغ وسیعی در جهان توسط منظومه او انجام شد .

    استاد سعید نفیسی پس از تحقیقات وسیعی درباره خیام گفت رباعیات خیام تا سال 1925

    سي و دو بار انگليسي

    شانزده بار فرانسوي

    يازده بار اردو

    دوازده بار آلماني

    چهار بار روسي

    چهار بار ترکي

    پنج بار ايتاليايي

    هشت بار عربي

    چند بار به ارمني و سوئدي و دانمارکي ترجمه شد و تا امرزو ثابت شده است که رباعياتش به تمام زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است

    تندیس این بزرگ مرد ایرانی , اسطوره مشرق زمین در دانشگاه فلورنس ایتالیا نصب گردیده است و حسین فخیمی مسئول ساخت این تندیس شده بود . هر ساله در 28 اردیبهشت ماه یاد و گرامیداشت او در نیشابور برقرار میگردد و مردم بسیاری از شهرهای گوناگون بر مزار پاک این فیلسوف بزرگ گردهم می آیند . یادش گرامی . روحش شاد .
    زندگی نامه شاعران و نویسندگان بزرگ

  16. تشکرها 2


صفحه 1 از 22 1231121 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود