-
۱۳۸۷/۰۴/۲۱, ۰۹:۵۱ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
فلسفه حجاب از نظر اسلام
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند، و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد، و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. حجاب در اسلام از یک مسأله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن اینست که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جوئی های جنسی به هم می آمیزد. اسلام می خواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
آرامش روانی
چرا باید مسأله محرم و نامحرم مطرح باشد؟ چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند؟ رمز و سر این مطلب چیست و چه فایده ای دارد؟ اولین خاصیتش خاصیت روانی است، یعنی آرامش روانی. در هر جامعه ای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود عفاف در همین حدود اسلامی یعنی زنان در خارج دایره ازدواج، خود آرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت جویی و کامجویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعه ای که بر عکس ( این حالت ) است اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتیهای روانی است.
گروهی از فرنگیها گفتند خیر، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتیهای روانی و عقده های روانی به وجود می آید. ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملا ثابت کرد که مسأله برعکس است، به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسی انسان ( مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی، غریزه علم طلبی و غریزه عبادت ) صرفا ظرفیت جسمانی ندارد، ظرفیت روحی هم دارد. غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن، دارای یک ظرفیت محدودی هستند. انسان یک مقدار محدود می تواند غذا بخورد، از آن بیشتر نمی تواند، اگر بگویند باز هم می خواهی، برایش مجازات است. ولی مالکیت چطور؟ مالکیت هم مثل خوردن است؟ آیا ظرفیت مالکیت برای انسان یک ظرفیت محدود است، یعنی اگر انسان مالک صدهزار تومان شد دیگر روحش هم از مالکیت سیر می شود؟ نه، وقتی صد هزار تومان را دارا شد می خواهد دویست هزار تومان داشته باشد، وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنه تر است برای پانصد هزار تومان، میلیونر که شد تشنه تر می شود برای میلیاردر شدن، و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردم دنیا برای ثروت تشنه تر است. جاه طلبی چطور؟ آن هم همین طور است. غریزه جنسی انسان هم همین طور است.
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد. غریزه جنسی، غریزه ای نیرومند، عمیق و " دریا صفت " است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر می شود. تاریخ از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد می کند. اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشده اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشته اند چنین بوده اند. اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزه ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می دهد وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است. قرآن کریم در آیه 30 سوره نور می فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون؛ بگو به مؤمنین که چشمها را فرو خوابانند و دامنهای خودشان را حفظ کنند، این برای آنها پاکتر و پاکیزه تر است»، یعنی این دستورهای عفاف به منظور پاکیزگی داده شده است و خدا داناست به آنچه که شما انجام می دهید. خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند. به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
قرآن در اینجا مسأله « ذلک ازکی لهم » را بیان می کند، می گوید این دستور باز برای پاک بودن روح شماست، یعنی چه؟ فلسفه این مطلب این است که اسلام نمی خواهد (در) مردم بیش از آن اندازه ای که طبیعت از ارضای غریزه جنسی اقتضا می کند موجبات اشتغال خاطر، اشتغال ذهن و تهییج شهوت را فراهم کند. هر چه را که انسان نمی بیند درباره اش هم نمی اندیشد. مردم به دلیل اینکه همیشه عوراتشان از یکدیگر پوشیده است البته در سنت اسلامی نه در سنت فرنگی هیچ وقت اتفاق نمی افتد که کسی درباره عورت دیگری بیندیشد. اصلا این امری است " مغفول عنه " ، یعنی هرگز مورد توجه نیست. فکر انسان، مغز انسان، قلب انسان، اندیشه انسان، مقدس تر و منزه تر از این است که درباره اینجور مسائل بیندیشد و ضرورتی ندارد که در این باره بیندیشد. برای اینکه قلبهای شما، فکرهای شما و مغزهای شما پاک باشد که درباره این جور مسائل نیندیشید که عورت فلانکس اینجور است و عورت دیگری اینجور است و هرگز چنین چیزی نباشد اسلام دستور به ستر عورت داده است و چقدر هم از این جهت نتیجه گرفته است. نتیجه، همین است که ذهن و فکر اتباع خودش را همیشه پاک و عالی و برتر از این نگه داشته که در این باره اساسا بیندیشند، و اصلا در این باره فکر نمی کنند.
استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود. و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، " شب زفاف را کم از تخت پادشاهی " نمی دانستند. معاشرتهای آزاد و بی بندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا - چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند - با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۱, ۰۹:۵۲ #2
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سیستم روابط آزاد اولا موجب می شود که پسران تا جائی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی می نهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند، و ثانیا پیوند ازدواجهای موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند. مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد.
استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع ، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می کند. برعکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: " حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است " بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است. آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه می گوید که زن از خانه بیرون نرود و نه می گوید حق تحصیل علم و دانش ندارد - بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است - و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم می کند. اسلام هرگز نمی خواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوئیهای شهوانی است.
ارزش و احترام زن
مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصا تأکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود. قرآن کریم پس از آنکه توصیه می کند زنان خود را بپوشانند می فرماید: « ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما؛ این براى آن که به عفیف بودن شناخته شوند و مورد تعرض هوسبازان قرار نگیرند نزدیک تر است، و خدا آمرزنده و مهربان است» ( احزاب/ 59)، یعنی این کار برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمی دهند بهتر است، و در نتیجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر می گردد.
بنابراین حکمت و فلسفه پوشش از نظر اسلام عبارت است از: آرامش روانی، استحکام پیوند خانوادگی، استواری اجتماع، ارزش و احترام زن. نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بند و بار هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد. غریزه جنسی یک غریزه نیرومند، عمیق و دریاصفت است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله ورتر می گردد. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود. بی حجابی و ترویج روابط آزادی جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است. آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوست حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۱ #3
كاركردهاي فردي و اجتماعي حجاب
براي حجاب كاركردهايي در دو حوزه فردي و اجتماعي، قابل تصوّر است:
الف. كاركردهاي فردي؛ همچون: پاسخ گويي به نياز فطري «خوداستتاري» و تأمين امنيّت در برابر گرما و سرما و... .
ب. كاركردهاي اجتماعي؛ مانند: هويّتبخشي و ايجاد امنيّت اجتماعي و... .
زن با عنصر حجاب اسلامي، نه تنها به تهذيب، تزكية نفس و ملكات نفساني پرداخته و قرب الهي را فراهم ميسازد؛ بلكه باعث گسترش روزافزون امنيّت اجتماعي و ايجاد زمينهاي جهت رشد معنوي مردان ميگردد. خداوند سبحان، خطاب به پيامبر خود ميفرمايد: «به مردان مؤمن بگو: تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان، بهتر است». نور(54)، آية 30. همچنين ميفرمايد: «به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو: خويشتن را با چادرهاي خود بپوشانند كه اين كار براي آن است كه آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نكشند (در امنيّت كامل باشند)؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است». احزاب(33)، آية 59
همانگونه كه ذكر گرديد، حجاب و پوشش اسلامي براي مردان و زنان، تنها از كاركرد فردي برخوردار نيست و فقط براي ساماندهي خلقيّات و ملكات نفساني آدميان، مؤثر نميباشد؛ بلكه از كاركرد اجتماعي نيز برخوردار است. حجاب، غرايز، التهابهاي جسمي و معاشرتهاي بيبند و بار را كنترل کرده، بر تحكيم نظام خانواده ميافزايد. همچنين از انحلال كانون مستحكم و پايدار زناشويي جلوگيري کرده، امنيّت اجتماعي را فراهم ميسازد. حال اگر كساني با نگرش ديني، اسلامي يا با رويكرد جامعهشناختي و روانشناسي به چنين كاركردها و تأثيرات مطلوب ـ به ويژه تأمين امنيّت اجتماعي پي ببرند ـ نه تنها هدفمندانه، زندگي ميكنند؛ بلكه براي رفتارها و انديشههايشان دست به گزينش ميزنند تا به اهداف متعالي الهي ـ انساني دست يازند. از اينرو به مورد حجاب نيز به عنوان راهبردي كارساز، جهت تأييد و ترويج ارزشهاي اجتماعي، تأمينكنندة سعادت آدمي و منشأ قرب الهي مينگرند.
بنابراين پوشش اسلامي به منزله يك حفاظ ظاهري و باطني در برابر افراد نامحرم، قلمداد ميشود كه مصونيت اخلاقي و خانوادگي و پيوند عميق ميان حجاب ظاهري و بازداري باطني و از همه مهمّتر امنيّت اجتماعي را فراهم ميسازد و پيشينة آن به اندازه تاريخ آفرينش انسان است؛ چراكه پوشش و لباس هر بشري، پرچم كشور وجود او است. پرچمي كه وي بر خانه وجودش نصب كرده و با آن اعلام ميدارد كه از كدام فرهنگ تبعيّت ميكند. غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 40
در ادامه به بيان هدف و فلسفه اين مصداق مهمّ اسلامي و رابطه فراگير و تنگاتنگ آن با امنيّت اجتماعي از جنبههاي مختلف ميپردازيم:
امنيّت اجتماعي، هدف اساسي وجوب حجاب
با توجه به آيات قرآن مجيد، به خوبي روشن مي شود كه هدف از تشريع وجوب حكم حجاب اسلامي، دستيابي به تزكيه نفس، طهارت، عفّت و پاكدامني، جهت استحكام و گسترش امنيّت اجتماعي است: «و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعا فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُم أطْهَرُ لِقلوبِكُم و قُلُوبِهِنَّ؛». احزاب(33)، 53
چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحريك و تهييج جنسي آنان و در نتيجه منجر به فساد و ريشهكني امنيّت اجتماعي ميشود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نيز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ايشان، حرام كرده است. در اينباره از امام رضا(ع) نقل شده است: «حرّم النَّظَر الي شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَيْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فيه مِنْ تَهْييجِ الرّجال و ما يَدْعوا التَّهْييج الي الفَساد و الدُّخول فيما لا يحلّ و لا يجمل»؛ بحارالانوار، ج 104، ص 34 «نگاه به موهاي زنان باحجاب ازدواجكرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه، مردان را برميانگيزد و آنان را به فساد فراميخواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شايسته».
از مجموع اين گفتار به دست مي آيد كه هدف از وجوب حجاب اسلامي ـ علاوه بر موارد مذكور ـ ايجاد صلاح و پيشگيري از فساد، جهت تأمين و گسترش امنيّت اجتماعي است.
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۲ #4
امنيّت اجتماعي، فلسفه حقيقي وجوب حجاب
يكي از فلسفههاي حقيقي وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونيّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشيدن به امنيّت اجتماعي با توسعه آن است؛ زيرا نفس آدمي، دريايي موّاج از تمايلات و خواستههاي او است كه مهمترين آنها به خوراكيها، امور جنسي و مال و جاه و مقام، مربوط ميشود و بدون شك بالاترين خواستههاي مردان، تمايل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است: «أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء»؛ محجة البيضاء، ج 5، ص 177 «بزرگترين خواستههاي مرد، رغبت به زنان است».
ارائه زيباييها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن ميزند و آنها را به يك كانون جدّي خطر، مبدّل ميسازد كه به سلب آرامش زن و امنيّت اجتماعي منتهي ميگردد. آنچه ميتواند از اين نا امني پيشگيري كند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است كه با حجاب كامل اسلامي، عملي خواهد شد.
پوشش ديني، پيام عفّت، شخصيّت و خداترسي زن مسلمان است و مردان جامعه، نه تنها به چنين بانويي چشم طمع نخواهند داشت كه او را نيرويي بالفعل در هرچه سعت بخشيدن امنيّت اجتماعي دانسته و نجابتش را ميستايند. در اين صورت زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تير نگاههاي زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهاي اراذل جامعه در امان خواهد بود؛ بلكه امنيّت و آرامش دروني خود و اجتماع خويش را برقرار خواهد كرد.
نكته معنوي و عرفاني قابل ذكر در اين باب، پيام آسماني، خطاب به زنان است: «اي زن! آگاه باش، دنيا خرابآبادي است كه هر نقطه آن به مينهاي شيطان و نگاههاي آلوده، ناامن گشته است. اما فرشتههاي حجاب در محفل انس و ياد خدا در امنيّتي بينظير به سر ميبرند كه ديگران از طعم آن بيخبرند». محمدرضا اكبري، تحليلي نو و عملي از حجاب در عصر حاضر، ص 14 ـ 16
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حايل كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها
پايههاي تحقق امنيّت اجتماعي، در سايهسار حجاب بانوان
پوششي كه اسلام آن را به عنوان يك حكم شرعي اعلام كرده است، يك عمل ظاهري و گسسته از عوامل و پايهها نيست؛ بلكه حجاب، خيمة عفاف بانواني است كه آن را بر پايههاي خود استوار نموده و باعث ترويج ارزش امنيّت اجتماعي ميگردند و به تحقق آن در جامعه اسلامي، كمك ميکنند. اين پايههاي اساسي عبارت است از:
1. ايمان به خدا و جهان آخرت؛ از مهمترين عواملي كه بانوان توسط آن به آرامش روحي و رواني دست يافته، امنيّت اجتماعي جامعه را فراهم ميکنند، اين است كه وقتي زن به خداي تعالي و علم و حكمت او ايمان آورد و معتقد گردد احكامي كه براي بشريّت تشريع كرده، بدون نقص و داراي آثار مطلوبي است، از حكم الهي حجاب استقبال کرده، امنيّت اجتماعي جامعه را تضمين ميكند.
2. تقوا؛ پرهيزكاري بانوان، ضامن تأمين امنيّت اجتماعي است و تا اين پايه محكم معنوي در قلب بانوان شكل نگيرد، حجاب را نوعي محدوديّت براي خود قلمداد کرده و امنيّت اجتماعي انسانها را تهديد ميکند.
خانمي كه بداند تقواي الهي پادزهر بيماري دلها است ـ كه حجابهاي تاريك جان را غرق ميكند و لانههاي هوس را برمياندازد ـ آن را به كام جان خود ميريزد تا عالم جانش، گلستان گلهاي طاعت و تسليم گردد و خيمه حجابش را برميافروزد تا حافظ بوستان ارزشهاي خويشتن و آرامش دروني اجتماع خود شود.
3. آگاهي؛ شناخت سيماي زن، حقيقت حجاب، فلسفه و آثار آن، از جمله پايههاي مستحكم پوشش ديني و تبلور امنيّت اجتماعي است. وقتي خانمي به پاسخ دروني خود كه چرا بايد پوشيده باشم نايل شود، پايههاي حجاب ديني در او شكل گرفته و با آگاهي كامل به امنيّت اجتماعي ارزش ميبخشد و دوام آن را تضمين خواهد كرد. به طور كلّي، آگاهي زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهمتر از آنها مسئلة امنيّت اجتماعي، باعث ميشود كه نه تنها احساس سنگيني از پديده حجاب نکند؛ بلكه از آن به خوبي استقبال کرده، وسوسههاي شيطاني را هيچ مي انگارد و آرامش بروني و دروني اجتماع را وسعت ميبخشد.
همچنين اين پيام اصيل و عرفاني را هميشه آويزة گوشهاي خود ميگرداند: «خواهرم! سرزمين جانت را با خورشيد آگاهي، روشن كن تا بر زواياي وجودت بتابد و آنچنان كه هستي خود را بشناسي، آن گاه دريابي كه حجاب بالههاي شنا به سوي سرچشمه هستي، امنيّت فردي و اجتماعي كامل است و پوششهاي مهيّج، وزنههاي سنگيني است كه زن را غريق ژرفاي مهيب دنيا کرده، امنيّت او و جامعه اش را برهم ميزند». برگرفته از: مهدي سلطاني رناني «مقاله حجاب و امنيّت اجتماعي»
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۲ #5
حجاب و سلامت فرد و خانواده
بيترديد زندگي اجتماعي ـ خواه بر استدلال عقلي و خواه برخواسته فطري و خواه بر بنيان قراردادهاي اجتماعي و... بنا شده باشد ـ از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهي نيست. خوبيها و زيباييها براي فرد و خانواده و جامعه مفيد است و زشتيها و بديها نيز به همه زيان ميرساند و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه، به جاي مي گذارد.
مدبّر آفرينش ـ كه خواهان تداوم نسل بشر است ـ خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبههاي عقلي، اجتماعي، فطري و زيستي ـ جنسي را در آدميان و حتّي حيوانات و گياهان به وديعت نهاده است تا در پرتو جذب و انجذاب دروني هميشگي، شعله وجودشان را بر افروخته نگه دارند. خالق هستي براي بقاي ديگر موجودات، تنها همين جذب و انجذاب را كافي دانسته؛ ولي براي بقاي نسل بشر مسئوليت سپاري را نيز از نظر دور نداشته است؛ زيرا بشر همچون جانوران و گياهان نيست كه نسل وي تنها با جاذبههاي زيستي ـ جنسي و عشق ورزي آزاد پايدار بماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگه داري و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبتهاي بهداشتي، زيستي و... فرصت حيات نمييابد. بر اين اساس، معمار هستي ـ كه نهاد آدمي را آن گونه سرشت ـ و برگنبد تشريع اين گونه نوشته است كه ازدواج محبوبترين بنيادها براي بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است، محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 3 تا هم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلي سالم و متعادل پرورش يابد. جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاي نسل تن نميدهد و آن را مزاحم عشق ورزي خود ميبيند؛ همانگونه كه نسل ناسالم، پدر و مادري نميشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد. غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي به اين منظور، انتظار ميرود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاي دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخي آثار تربيتي و روان شناختي اين دو پديده، سودمندي و ضرر آفريني هر يك بيان مي شود تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۲ #6
حجاب و رشد شخصيت
«شخصيت» مجموعه افكار، عواطف، عادتها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وي از ديگران ميانجامد؛ مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادي به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگيهاي جسمي، رواني و رفتاري ـ كه هر انسان را از انسانهاي ديگر متمايز ميسازد ـ شخصيت نام دارد. يوسف كريمي، روانشناسي شخصيت بر اين اساس، هر كس شخصيتي دارد كه خود را با آن معرفي ميكند و ديگران نيز او را با همان ويژگيها ميشناسند. در «روانشناسي كمال»، فرد رشد يافته ـ كه انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person ـ The Self) معرفي ميگردد ـ اين گونه توصيف شده است: انساني كه نيازهاي سطوح پايين (نيازهاي جسماني، ايمني، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از تواناييها و قابليتهاي خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق آن است. دوان شولتس، روانشناسي كمال، گيتي خوشدل اريك فروم، انسان رشد يافته را انسان بارور (Productive person) معرفي ميكند و در تعريف او ميگويد: وي انساني است كه نيازهاي روانياش را از راههاي بارور و خلّاق ارضا ميكند. سعيد شاملو، مكتبها و نظريههاي روانشناسي به عقيدة وي مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان، برآوردن معقول نيازهاي رواني است كه حيوانات پست، اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاي رواني خودـ نه نيازهاي جسماني مانند گرسنگي، تشنگي، جنسي و...ـ را از راههاي خلاّق ارضا ميكند و اشخاص ناسالم از راههاي نامعقول. روانشناسي كمال اكنون بايد ديد فرصت رشد، شخصيت با رعايت حجاب بيشتر فراهم ميگردد يا با عدم رعايت آن؟ انساني كه پيوسته نگران زيبايي خود است و بيشتر در جهت معرفي پيكر خود ميكوشد، بهتر ميتواند قابليتهاي خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آنكه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاي جسماني و سطحي، به انسان امكان رشد ميدهد يا توجّه به نيازهاي عالي و مخصوص انسانها؟ آيا غرق شدن در خود نمايي و جلب توجّه ديگران مسير منتهي به يافتن خويشتن است؟ انساني كه زندگياش تحت فرمان و ارادهاش نيست، در حس هويّت يابي خود (of Identity A Sense) دچار شكست شده است علي محمدي، فلسفة حجاب تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند؛ زيرا سليقه و خواست ديگران، در زندگياش تأثير ميگذارد و چنان زندگي ميكند كه ديگران ميپسندند، نه آن گونه كه خود ميپسندد.
بيحجاب در انديشه نمايش خود و زيبايي خويش است. اين امر كه عقدة حقارت (inferority complex) انسان را مينماياند، زمينه رشد و تعالي وي را نابود ميسازد؛ در حالي كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انساني رشد و تكامل يابد. كسي كه با نمايش زيبايي خود و گزينش پوششي ويژه، در انديشة جلب نظر ديگران به سر ميبرد، در حقيقت ميخواهد با تكيه بر جذابيتهاي ظاهري خويش ـ و نه اصالتها و ارزشهاي متعالي خود ـ جايي در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام ميدارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است، نه انسانيت، انديشه، لياقت و كارآيياش. چنين فردي قبل از همه، اسير خويش است و به مغازهداري شبيه است كه پيوسته در انديشة تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر ميبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاي بزرگتر را نمييابد. ناتانيل براندل، روانشناسي حرمت خود، هاشمي جمال
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۲ #7
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندي)
از نظر روانشناسي، قطعيترين عامل رشد انسان، «ميزان ارزشي» است كه هر فرد براي خود قائل است.The Antecedents of self freeman sunfran cisco.196 .Esteemبه عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد رواني و شخصيتي انسان، سطح حرمت خود (esteem ـ Self) او است. درجة ارزيابي فرد از خود، حرمت خود خوانده ميشود و در واقع باز خوردي از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار ميآيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاي كلامي و غير كلامي بروز ميكند و گسترهاي است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بيارزش ميداند. سيد حسن سليمي، بررسي حرمت خود در نوجوانان...، مجله روانشناسي، شمارة 2
چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگي هيجاني، اجتماعي و عاطفي تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كنندة اساسي در شكلدهي الگوهاي رفتاري و عاطفي است؛ به گونهاي كه ترديد افراد در ارزشمنديشان، به ناتواني در رسيدن به زندگي عاطفي موزون ميانجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانيشان هراسناك اند و صحنه را ترك ميكنند. از طرفي خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقيم دارد. مرتضي مطهري، مسألة حجاب، صدرا
به راستي آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاي جنسي به كوچه و خيابان، به آدمي ارزش ميدهد و انسان را از احساس ارزش مندي بهرهمند ميسازد؟ البته شايد احساس رضايت آني و زود گذر پديد آورد؛ ولي كمتر كسي است كه بر خورداري از اين حالت و رفتار را ارزش تلقي كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند! افزون بر اين، تأمين هر خواستهاي هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعهاي كه برهنگي تمام شريانهاي آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشتهها و نداشتههاي خويش هستند، انسانها در تشويش مستمر و دلهره هميشگي فرو ميروند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميداني رخ مينمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمي به تنوّع طلبي حريصانه كشيده ميشود. بيترديد تا وقتي اين انديشه فضاي ذهن آدمي را آكنده است، فرصتي براي بروز خلاّقيت و ابتكار باقي نميماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمي را بر نميتابد و نميتواند يافتهاي تازه عرضه كند. او در پي آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود؛ نه آنكه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحي نو در اندازد. از سوي ديگر، از آنجا كه احساس بيارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پي جبران اين كمبود بر ميآيند و چون آسانترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود، در اين مسير گام بر ميدارند تا به شكلي، احساس ارزشمندي از كف رفته خود را جبران كنند. در حالي كه شخص برخوردار از حجاب، هرگز چنين نيازي را احساس نميكند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزش مندي، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا گويا از همين رو است كه ويل دورانت ميگويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازي ماية طعن و تحقير است.
بنابراين، چنين افرادي هم ارزش مندي را از كف دادهاند و هم در جبران آن به بيراهه رفتهاند. راه رسيدن به احساس ارزش مندي پايدار، رفتن در پي كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان برخوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزش مندي خود را ارتقا ميبخشد تا آنجا كه مرد، نيازمندانه به آستان وي روي ميآورد. بيترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفي ساختن پيكر خويش بيشتر گرايش نشان ميدهند مرتضي مطهري، مسألة حجاب، صدرا و پي خواهند برد كه راه احساس ارزش مندي، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل ميگويد: از لحاظ هنري، ماية تأسف است كه بتوان به آساني به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز ميگويد: آنچه ميجوييم و نيابيم، عزيز و گران بها ميگردد. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا
ويليام جيمز به صراحت توصيه ميكند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگه دارند.
پس حجاب احساس ارزش مندي است كه موقعيتي بلند مرتبه براي زنان پديد ميآورد و مردان را در محدوديت فرو ميبرد. اگر چه در بيان به زنان گفته ميشود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولي واقعيت آن است كه به مرد گفته ميشود: بهره برداري جنسي در همه جا ممنوع است؛ چون راه چشم را ـ كه نافذترين كانال حسي مردان است ـ نميتوان سد كرد.
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۳ #8
حجاب و استحكام خانواده
خانواده با اهميّتترين نهاد اجتماعي است. «خانواده» كانون عشق و اميد و تحقّق آرزوهاي آدمي و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونهاي كه هيچ جامعهاي نميتواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الهي خانواده، مهمترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر ميداند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن ميكند. زن و شوهر نزديكترين افراد به يكديگرند و همچون لباسي، يكديگر را از آفات و آسيبهاي عفت سوز و ايمان برانداز حفظ ميكنند. محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 3 افزون بر اين، آنان مانند لباس، ماية وقار و آراستگي يكديگرند. بيترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل ميگيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگي رها باشند، نميتوانند براي يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفّت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادي است و بيحجابي با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بيبند و باري در پوشش، بيبند و باري در تحريك و احساس نياز را در پي دارد و تأمين نيازهاي شعلهور، بنياد خانواده را نشانه ميرود. غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي
غريزة جنسي يكي از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براي پايدارياش كافي نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان، اهداف جديدي شكل ميگيرد؛ خواستههاي زيستي و جنسي اندك اندك جاي خود را به نيازهاي رواني و امنيتي و عاطفي و شناختي ميدهد و ديگر سرمايه عشق ورزي به تنهايي براي تأمين اهداف خانواده و خواستهها كافي نيست. نخستين شرط دستيابي بدين اهداف و تأمين خواستهاي جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواستهاي فردي دست شويند و به سوي پي ريزي هويتي جمعي، گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پي گيرد؛ يعني، زن در جهت تجمل و خودنمايي و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادري را به فراموشي سپارد و از آن سوي مرد در انديشة رسيدن به تمكينهاي نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدري را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد ميرود!! بيترديد كانون خانواده با اموري چون توجّه به لباس و بدن و روي و موي و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفي كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاي برتر، پايههاي خانواده را متزلزل ميسازد.
حجاب و مسئوليت پذيري
هر كس در برابر خود و ديگران مسئول است. انجام موفقيتآميز مسئوليت به استعداد و برخورداري از توانمنديهاي متناسب و ظرفيتهاي روان شناختي و جسمي نياز دارد. توفيق در پارهاي از مسئوليتها و حتّي سپردن برخي از مسئوليتها، به حجاب تكيه دارد و افرادي كه بيحجابي پيشه ميكنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و ـ چنان كه امروزه مشاهده ميكنيم ـ چارهاي ندارند جز آنكه انجام آن مسئوليتها را به ديگران و حتّي مردان بسپارند. مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادي زناني كه در پي دلربايي و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزي نميانديشند، هرگز نميتوانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسئوليت كنند و به معنويت خود و اعضاي خانواده و جامعه بينديشند! اين افراد، افزون بر آنكه خود به دليل ناتواني يا شانه خالي كردن از انجام دادن مسئوليتهاي فردي باز ميمانند، با روحيه و وضعيت بدني خاص خويش، محيط را آلوده و موقعيت را براي فعاليت مسئوليت پذيرانه نامساعد ميسازند. بر اين اساس، بازدهي فعاليتهاي خانوادگي و اجتماعي را كاهش ميدهند و حتّي دقّت عمل را دچار اختلال ميكنند؛ به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان ميمانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليتهايشان باز ميدارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهشهاي ميداني، حاكي از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بيحجاب، بر درستي اين سخن گواهي ميدهد.
اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاي عظيم انساني و غير انساني را نميپسندد، براي رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسئوليتهاي فردي و اجتماعي، استعداد و شرايطي را لازم ميداند كه رعايت پوشش خاص يكي از آنها به شمار ميآيد. فرد بيحجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسئوليت خودداري ورزيده، در پي خواستههاي خود ميرود و حتّي ديگران را از انجام دادن تعهدهاي پذيرفته شده باز ميدارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناي محدود كردن حوزه مسئوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسئوليتها و سپردن برخي مسئوليتها است. انسان، با انتخاب «بيحجابي» از قبول مسئوليتهاي حساس و سنگين شانه خالي ميكند؛ آزاد از هر تعهدي سر بار ديگران ميشود و مسئوليتها را به ديگران وا ميگذارد.
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۳۳ #9
درباره حجاب و دليل وجوب آن
پاسخ :«وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ»نور (24)، آيه 31.؛
«و زينت خود را جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار نكنند و [ اطراف ]روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند [ تا گردن و سينه با آن پوشانده شود]».
«حجاب»، در لغت به معناى پرده، حاجب و پنهان كردن است و در اصطلاح «پنهان كردن زن خود را از ديد مرد بيگانه است». آنچه دين اسلام بر زنان لازم دانسته، همان پوشش است كه در متون دينى و در كلام فقيهان، از آن به ستر، پوشش، ساتر و پوشاننده تعبير شده است.
حجاب و پوشش پيش از اسلام، در ميان برخى از ملّتها - از جمله ايران باستان و قوم يهود و شايد در هند - مطرح و از آنچه كه در قانون اسلام آمده، سختتر بوده است.مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 21. اين دستور در دين اسلام، حدود سالهاى چهارم و پنجم تشريع گرديده است.بايد توجه داشت كه هر چند سال نزول آيات حجاب و پوشش، در كتب تفسير و تاريخ ثبت نشده است؛ ولى با توجه به اينكه از يك سو اين آيات در سورهاى احزاب و نور آمده و سوره احزاب از نظر ترتيب نزول پيش از سوره نور و بعد از سوره آل عمران قرار دارد و از سوى ديگر طبق نقل تفسير نمونه سوره آل عمران در بين سالهاى دوم و سوم نازل گرديده است، مىتوان به خوبى حدس زد كه سوره احزاب در سالهاى چهارم و پنجم نازل گرديده است.
بنابر اين آيه حجاب در اين سالها تشريع گرديده است. (محتواى اين سوره نيز مؤيد اين مسأله
مىباشد).
حجاب، يكى از احكام ضرورى اسلام به شمار مىآيد و شيعه و سنى بر آن، اتفاق نظر دارند.
خداوند متعال در اين باره سه آيهنور (24)، آيه 31 و احزاب (33)، آيه 59 و 33. در شهر
مدينه، نازل كرده و در دو مورد آن، به مسأله پوشش بانوان اشاره كرده است.نور (24)، آيه
31 و احزاب (33)، آيه 59. علاوه بر اين، احاديث بسيارى درباره اهميت و چگونگى حجاب نقل
شده است. حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: «پوشيدگى زن به حالش، بهتر است و زيبايىاش
را پايدارتر مىسازد».«صِيانَةُ الْمَرأَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها»: مستدرك الوسائل، ج 14،
باب 70.
پوشش براى زن دو هدف و فلسفه اساسى دارد:
1. مصونيت زن، در برابر طمع ورزىهاى هوس بازان.
2. پيشگيرى از تحريكات شهوانى و تأمين سلامت و بهداشت جامعه.احزاب (33)، آيه 59.
در زمينه حجاب و پوشش، توجه به چند نكته بايسته است:
يكم. زن بايد بدن و زيور آلات و آرايش خود و هر آنچه را كه نزد عرف زينت محسوب
مىشود، در برابر مرد نامحرم بپوشاند و تنها دست و صورت از آن استثنا شده است.
دوم. هر چند دين اسلام نسبت به نوع و رنگ و حتى دوخت لباس، تأكيد چندانى ندارد و
تنها به اصل پوشش اعم از چادر، مانتو و مانند آن - تكيه كرده است ؛ ولى روشن است كه
لباس نبايد تنگ، محرّك، نازك، بدننما و باعث جلب توجّه گردد. از اين رو چادر برترين پوشش
به شمار مىآيد. از مواردى كه مشكى بودن آن مكروه نيست؛ بلكه نشانه وقار و متانت است،
چادر و عبا مىباشد كه در روايات به آن اشاره شده است.
سوم. پرهيز از نرمش در سخن كه باعث طمع نامحرم شود و متانت در راه رفتن و
استفاده نكردن از كفشهايى كه باعث توجه نامحرم مىگردد، بخشى از حجاب زن را تشكيل
مىدهد.
چهارم. گرچه پوشش كامل براى مرد واجب نيست ؛ ولى نگاه زن به بدن او حرام است.
همان گونه كه پوشش صورت و دستها تا مچ بر زن، واجب نيست؛ ولى نگاه مرد به آن از روى
شهوت حرام است.
نظرات شخصی نگارنده به صورت *نظرشخصی*درج میشوند .
سایر جوابیه ها رونوشتی است از بانک سوالات نشریه الکترونیکی "پرسمان" به آدرس:
http://porseman.org/q/
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۷:۴۳ #10
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 455
- مورد تشکر
- 1,000 پست
- حضور
- 16 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
آیا در قران فقط توصیه به حفظ حجاب شده و حجاب صرفا یک مساله اخلاقی است؟
پرسش : یکی از شبهاتی که در مورد حجاب مطرح می گردد این است که در قران فقط توصیه به حفظ حجاب شده است و حجاب صرفا یک مساله اخلاقی است نه حکومتی.چون که در قران مجازاتی برای ان طرح نگردیده.(ضمن این که خود حجاب را یک مساله انسانی میدانند)در پاسخ چه می توان گفت؟
پاسخ : کسی ادعا نکرده است که حجاب یک مساله حکومتی است. ولی بر فرض که یک مساله اخلاقی هم باشد ،حکومت اسلامی می تواند و این حق را دارد که برای آن برنامه ریزی کند و با متخلفان برخورد اسلامی کند.
درست است که در قرآن برای مجازات بی حجابی اشاره نشده است ، اما نمی توان از این که در قرآن مجازاتی برای آن تعیین نشده ، چنین نتیجه ای را گرفت که حکومت اسلامی حق دخالت در این مورد را ندارد. زیرا قران در بسیاری از موارد به بیان کلی احکام می پردازد و از جزئیات آن گذشته و تفسیر و شرح آن به رهبران دینی واگذار شده است.
حکومت اسلامی وظیفه دارد فضای اخلاقی و فرهنگی سا لمی ایجاد کند تا همگان باخیال راحت در آن با یکدیگر تعامل کنندو در این راستا می تواند قانون وضع نماید . بدیهی است اگر کسانی تن به قانون ندهند و در صدد به هم زدن نظم اجتماعی باشند ، حکومت می تواند آنان را مجبور به این کار کند وبرخی از دستورات را ـ ولو از روی اجبار هم شده ـ باید به اجرا گذاشت و نمیتوان به عقیده و میل مردم واگذار کرد. این موضوع منحصر به کشور ما نیست. در هرکشوری یک سلسله دستورهایی است که به اجبار آنها را به اجرا میگذارند. شما ملاحظه کنید در کشوری مثل فرانسه -که خود را مهد آزادی میشمارند - چگونه به اجبار زنها را وادار به بیحجابی میکنند تا به دانشگاه ها و مراکز آموزشی وارد شوند !
از این که بگذریم سایر وظایف و قوانین را با جریمههای سنگین و مجازات سخت، به اجرا میگذارند. شاید مطلع باشید که«تجاوز به عنف» در اروپا مجازات سخت و شدیدی به همراه دارد و به جا هم هست. بنابراین نمیتوان انتظار داشت مردم همه وظایف خود را با میل و رغبت خویش انجام دهند.
منبع متن
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری