-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 4
- مورد تشکر
- 4 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آیه تبلیغ و شواهد قرآنی امامت!
با سلام
در صورت امکان پاسخ مسئله زیر را درج کنید.
آیه 67 سوره مائده می فرماید:
" اي پيامبر ! آنچه از پروردگارت بر تو نازل مي شود ( به مردم ) ابلاغ كن و اگر اين كار را انجام ندهي رسالت او را نرساندي و خداوند تو را از ( گزند ) مردم نگاه مي دارد."
و شیعه شان نزول آن را روز غدیر و آن امر مهم را ولایت و جانشینی علی می داند.
اگر آن امر ناگفته که خداوند اینقدر بر آن تاکید دارد و عدم انجام آن را معادل عدم ابلاغ و انجام رسالت می داند همان خلافت و امامت و جانشینی علی بوده است باید بپذیریم که هر چه شواهد قرآنی دال بر امامت علی تا قبل از آن در قران آمده است ( البته به زعم شیعه) از محل خارج می شود. چون طبق آیه کریمه تا روز غدیر این مهم هنوز انجام نگرفته بوده است و به مردم ابلاغ نشده بوده است. چه اگر گفته می شد خداوند چنین خطاب نمی کرد و از عدم انجام و ابلاغ آن نمی گفت.
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۴۳ #2
به نام خدا
سلام
کاش فقط این یه آیه بود
در آیه : « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا »(سوره مائده آیه . 3) قرائن داخلی آیه و هم شواهد خارجی یعنی اخباری که از طرق شیعه و سنی در شأن نزول این آیه وارد شده است نشان میدهد که این آیه درباره موضوع غدیر خم بوده است .
*یکی از این آیات ، آیه دیگری است از سوره مائده و تقریبا شصت آیه بعد از این آیه . آن آیه اینست : « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »(سوره مائده آیه . 67 ) .
*و آیه دیگر آیه تطهیر می باشد.آیهای داریم به نام آیه تطهیر : « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا »(سوره احزاب آیه . 33 ) همین آیه و همین قسمت ، مفاد خیلی آشکاری دارد : خدا چنین اراده کرده است و میکند که از شما اهل البیت پلیدی را زایل کند ، پاک و منزهتان بدارد « یطهرکم تطهیرا » شما را به نوع خاصی تطهیرا و پاکیزه کند . مفاد این آیه ، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن است آنها از هر نوع آلودگی است .
*مورد دیگر آیه ولایت یا آیه: انما ولیکم الله
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۴۴ #3
اثبات امامت از طریق آیه تطهیر
در قرآن آیهای داریم به نام آیه تطهیر : « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا »( سوره احزاب آیه . 33 ) همین آیه و همین قسمت ، مفاد خیلی آشکاری دارد : خدا چنین اراده کرده است و میکند که از شما اهل البیت پلیدی را زایل کند ، پاک و منزهتان بدارد « یطهرکم تطهیرا » شما را به نوع خاصی تطهیرا و پاکیزه کند . تطهیری که خدا ذکر میکند معلوم است که تطهیر عرفی و طبی نیست که نظر به این باشد که بیماریها را از شما زایل میکند ، میکروبها را از بدن شما بیرون میکند . نمیخواهم بگویم این ، مصداق تطهیر نیست ، ولی مسلم تطهیری که این آیه بیان میکند ، در درجه اول از آن چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس میداند . رجس و رجز و اینجور چیزها در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن نهی میکند ، هر چه که گناه شمرده میشود میخواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی . اینها رجس و پلیدی است . اینست که میگویند مفاد این آیه ، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن است آنها از هر نوع آلودگی است .
فرض کنید ما نه شیعه هستیم و نه سنی ، یک مستشرق مسیحی هستیم که از دنیای مسیحیت آمدهایم و میخواهیم ببینیم کتاب مسلمین چه میخواهد بگوید . این جمله را در قرآن میبینیم بعد میرویم سراغ تاریخ و سنت و حدیث مسلمین . میبینیم نه تنها آن فرقهای که شیعه نامیده میشوند و طرفدار اهل بیت هستند بلکه آن فرقهای هم که طرفداری بالخصوصی از اهل بیت ندارند ، در معتبرترین کتابهایشان هنگام بیان شأن نزول آیه ، آن را در وصف اهل بیت پیغمبر دانستهاند و در آن جریانی که میگویند آیه در طی آن نازل شد ، علی ( ع ) هست و حضرت زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین و خود رسول اکرم . و در احادیث اهل تسنن است که وقتی این آیه نازل شد ، ام سلمه که یکی از زنهای پیغمبر است میآید خدمت حضرت و میگوید یا رسول الله ! آیا من هم جزء اهل البیت شمرده میشوم یا نه ؟ میفرماید تو به خیر هستی ولی جزء اینها نیستی . مدارک این مطلب هم یکی و دو تا نیست ، در روایات اهل تسنن زیاد است .
همین آیه را میبینیم که در لابلای آیات دیگری است و قبل و بعدش همه درباره زنهای پیغمبر است . قبلش اینست : « یا نساء النبی لستن کاحد من النساء (سوره احزاب آیه . 32 ) »ای زنان پیغمبر ! شما با زنان دیگر فرق دارید ( البته نمیخواهد بگوید امتیاز دارید ) ، گناه شما دو برابر است زیرا اگر گناهی بکنید اولا آن گناه را مرتکب شدهاید و ثانیا هتک حیثیت شوهرتان را کردهاید ، دو گناه است . کار خیر شما هم دو برابر اجر دارد چون هر کار خیر شما دو کار است ، همچنانکه اینکه میگویند ثواب کار خیر سادات و گناه کار شرشان مضاعف است نه از باب اینست که مثلا یک گناه درباره اینها با دیگران فرق دارد بلکه بدین جهت است که یک گناه آنها میشود دو گناه . به عنوان مثال اگر یک سید العیاذ بالله مشروب بخورد ، غیر از اینکه شراب خورده یک کار دیگر هم کرده و آن اینست که چون منسوب به پیغمبر و ذریه پیغمبر است ، هتکی هم از پیغمبر کرده است . کسی که میبیند فرزند پیغمبر اینطور علنی بر ضد پیغمبر عمل میکند ، در روح او اثر خاصی پیدا میشود .
در این آیات ضمیرها همه مؤنث است : « لستن کاحد من النساء ان اتقیتن . معلوم است که مخاطب ، زنهای پیغمبرند . بعد از دو سه آیه یکمرتبه ضمیر مذکر میشود و به همین آیه میرسیم : « انما » « یرید الله لیذهب عنکم ( نه عنکن ) الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا . بعد دو مرتبه ضمیر مؤنث میشود . قرآن هیچ کاری را به گزاف نمیکند . اولا در اینجا کلمه اهل البیت آورده و قبلا همهاش نساء النبی است : یا نساء النبی . یعنی عنوان نساء النبی تبدیل شد به عنوان اهل البیت پیغمبر . و ثانیا ضمیر مؤنث تبدیل شد به ضمیر مذکر . اینها گزاف و لغو نیست ، لابد چیز دیگری است ، مطلب دیگری میخواهد بگوید غیر از آنچه که در آیات پیش بوده است . آیات قبل و بعد از این آیه ، همه تکلیف و تهدید و خوف و رجا و امر است راجع به زنان پیغمبر : « و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة » در خانههای خودتان بمانید و مانند زمان جاهلیت تظاهر به زینت نکنید . همهاش امر است و دستور و تهدید ، و ضمنا خوف و رجا که اگر کار خوب بکنید چنین میشود و اگر کار بد بکنید چنان میشود .
این آیه یعنی آیه تطهیر بالاتر از مدح است ، میخواهد مسئله تنزیه آنها از گناه و معصیت را بگوید . مفاد این آیه غیر از مفاد آیات ما قبل و ما بعد آن است . در اینجا مخاطب اهل البیت است و در آنجا نساء النبی . در اینجا ضمیر مذکر است و در آنجا مؤنث . ولی همین آیهای که مفاد آن اینهمه با ما قبل و ما بعدش مختلف است ، در وسط آن آیات گنجانده شده ، مثل کسی که در بین صحبتش مطلب دیگری را میگوید و بعد رشته سخنش را ادامه میدهد . اینست که در روایات ما ائمه علیهم السلام خیلی تأکید دارند که آیات قرآن ممکن است ابتدایش در یک مطلب باشد ، وسطش در مطلب دیگر و آخرش در یک مطلب سوم . اینکه در مسئله تفسیر قرآن اینقدر اهمیت قائل شدهاند برای همین است
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۴۷ #4
اثبات امامت از طریق آیه ولایت
آیه انما ولیکم الله . . .
آیات دیگر در این زمینه نیز به گونهای هستند که فکر و اندیشه را بر میانگیزد ب رای اینکه انسان بفهمد که در اینجا چیزی هست ، و بعد هم به کمک نقلهای متواتر قضیه ثابت میشود . مثل آیه : « انما و لیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوش و یؤتون الزکوش و هم راکعون »(سوره مائده آیه . 55 ) تعبیر عجیبی است : ولی امر شما خداست و پیغمبر و آنها که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند . زکات دادن در حال رکوع یک کار عمومی نیست که بشود آنرا به صورت یک اصل کلی ذکر کرد بلکه این مطلب نشان میدهد که اشاره به یک واقعه معین است . هم تصریح نکرده است تصریحی که تمرد از آن نزد دوست و دشمن تمرد از قرآن شمرده شود ، و هم تفصیح کرده است یعنی طوری بیان نموده که هر آدم بی غرضی میفهمد که در اینجا یک چیزی هست و اشاره به یک قضیهای است . " « الذین یؤتون الزکوش و هم راکعون »در حال رکوع زکات میدهند " یک امر معمولی نیست ، یک قضیه استثنایی است که اتفاقا رخ میدهد . این قضیه چه بوده است ؟ میبینیم همه اعم از شیعه و سنی گفتهاند که این آیه درباره علی بن ابیطالب است .
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۴۸ #5
نمونه دیگر : آیه الیوم اکملت . . .
در آیه الیوم اکملت لکم دینکم هم میبینیم عین همین مطلب هست و بلکه در مورد این آیه عجیبتر است . قبل از این آیه همهاش صحبت از یک مسائل خیلی فرعی و عادی است : « احلت لکم بهیمة الانعام » (سوره مائده ، آیه . 1 ) گوشت چار پایان بر شما حرام است و تذکیه چنین بکنید و اگر مردار باشد حرام است و آنهایی را که خفه میکنید ( « منحنقه ») حرام است و آنهایی که با شاخ زدن به یکدیگر کشته میشوند گوشتشان حرام است و . . . یکدفعه میگوید : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ». بعد دوباره میرود دنبال همان مسائلی که قبلا میگفت . اساسا این جملهها به ما قبل و ما بعدش نمیخورد یعنی نشان میدهد که این ، مطلبی است که در وسط و شکم مطلب دیگری گنجانده شده و از آن رد شدهاند .
آیهای هم که امروز میخواهیم بگوئیم عین همین سرنوشت را دارد . یعنی آیهای است در وسط آیات دیگر که اگر آنرا برداریم ، رابطه آنها هیچ با همدیگر قطع نمیشود کما اینکه اگر « الیوم اکملت ». . . را از وسط آن آیات برداریم ، رابطه ما قبل و ما بعدش هیچ قطع نمیشود . آیهای است در وسط آیات دیگر به طوری که نمیشود گفت دنباله ما قبل یا مقدمه مابعد است بلکه مطلب دیگری است . در اینجا نیز قرائن خود آیه و نقلهای شیعه و سنی همه از همین مطلب حکایت میکنند ، ولی این آیه را نیز قرآن در وسط مطالبی قرار داده که به آنها مربوط نیست . حال رمز این کار چیست ؟ این ، باید یک رمزی داشته باشد
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۴۹ #6
رمز تفاوت ماقبل و مابعد آیات مربوط به امامت در قرآن
رمزی که برای این کار هست، هم از اشاره خود آیه قرآن کریم استفاده می شود و هم در روایات ائمه ما به همین مطلب اشاره شده است و آن اینست که در میان تمام دستورات اسلامی هیچ دستوری نبوده است مثل مسئله خاندان پیغمبر و امامت امیرالمؤمنین و خصوصیت خاندان پیغمبر که اینهمه کم شانس اجرا داشته باشد به این معنا که به دلیل تعصباتی که در عمق روح مردم عرب وجود داشت، آمادگی بسیار بسیار کمی برای این مطلب به چشم می خورد.
با اینکه به پیغمبر اکرم راجع به امیرالمؤمنین دستور می رسید، حضرت همیشه این بیم و نگرانی را داشت که اگر بگوید، منافقینی که قرآن پیوسته از آنها نام می برد می گویند ببینید! (به اصطلاح معروف) دارد برای خانواده خودش نان می پزد. در صورتی که رسم و شیوه پیغمبر (ص) در زندگی این بود که در هیچ موردی برای خودش اختصاص قائل نمی شد و اخلاقش این بود و دستور اسلام هم همین بود که فوق العاده اجتناب داشت از اینکه میان خودش و دیگران امتیاز قائل بشود و همین جهت عامل بسیار بزرگی بود برای موفقیت پیغمبر اکرم.
این مسئله یعنی ابلاغ اینکه جانشین من علی (ع) است امر و دستور خدا بود، اما پیغمبر (ص) می دانست که اگر آنرا بیان بکند عده ای ضعیف الایمان که همیشه بوده اند خواهند گفت ببینید! دارد برای خودش امتیاز درست می کند. در آیه سوم سوره مائده: «الیوم اکملت لکم دینکم» نیز قبلش این بود: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون؛ امروز کافران از (شکست) آیین شما نومید شدند؛ بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید.» می گوید دیگر کافران امیدی به این دین ندارند یعنی آنها دیگر از اینکه از آن راهی که بر علیه اسلام مبارزه می کردند بتوانند بر این دین پیروز شوند مأیوسند، فهمیدند که دیگر کارشان پیش نمی رود. «فلا تخشوهم» دیگر از ناحیه کافران نگرانی نداشته باشید. «و اخشون» ولی از من بیم داشته باشید، که عرض کردم مقصود اینست که بیم داشته باشید زیرا اگر در داخلتان خراب بشوید، به حکم سنتی که من دارم که هر قومی چنانچه در جهت فساد تغییر بکند من هم نعمت خویش را از آنها سلب می کنم، نعمت اسلام را از شما سلب می نمایم. در اینجا " و اخشون " کنایه است از اینکه از خودتان بترسید، از من بترسید از باب اینکه از خودتان بترسید یعنی بیم از داخل است، دیگر از خارج بیمی نیست.
از طرفی هم می دانیم که این آیه در سوره مائده است و سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیغمبر نازل شده یعنی این آیه در همان دو سه ماه آخر عمر پیغمبر در وقتی که اسلام قدرتش بسط یافته بود نازل گردیده است. در آیه ای قبل نیز همین مطلب را که از داخله مسلمین بیم هست ولی از خارج بیم نیست می بینیم. می گوید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس؛ ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد.» (مائده/ 67) اصلا ما غیر از این آیه، دیگر آیه ای در قرآن نداریم که بخواهد پیغمبر را به انجام کاری تشویق کند. مثل اینست که شما می خواهید کسی را به کاری تشویق کنید، او یک قدم جلو می گذارد و یک قدم عقب، بیم دارد.
در این آیه پیغمبر را دعوت می کند که ابلاغ کن، از یک طرف تهدیدش می کند و از طرف دیگر تشویق می نماید یعنی تسلیش می دهد. تهدیدش می کند که اگر این موضوع ابلاغ نشود، تمام رسالت تو بیهوده است و تسلیش می دهد که نترس! خدا تو را از این مردم نگهداری می کند: «و الله یعصمک من الناس». در آیه: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم» فرمود دیگر از کافران نترسید.
مسلما پیغمبر (ص) در درجه اول نباید از کافران بترسد ولی آیه: «یا ایها الرسول»... نشان می دهد که پیغمبر نگرانی دارد. پس این نگرانی از داخل مسلمین است. حالا من کار ندارم که آنهایی که از داخل مسلمین پذیرای این موضوع یعنی جانشینی علی (ع) نبودند کافر باطنی بودند یا نبودند، بالاخره این موضوع به گونه ای بود که آمادگی آنرا نداشتند و حاضر به پذیرش آن نبودند.
ویرایش توسط اخلاقي : ۱۳۸۷/۰۴/۲۸ در ساعت ۱۸:۵۱
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۸, ۱۸:۵۰ #7
شواهد تاریخی
اتفاقا جریانهای تاریخی هم همین را حکایت می کند یعنی جامعه شناسی مسلمین را همینطور نشان می دهد. لهذا عمربن خطاب گفت: ما که علی را به خلافت انتخاب نکردیم، حیطه علی الاسلام بود یعنی برای اسلام احتیاط کردیم، زیر بارش نمی رفتند، قبول نمی کردند. یا در جای دیگر که با ابن عباس صحبت می کرد به او گفت: قریش این کار را صحیح نمی دید که امامت در همان خاندانی باشد که نبوت هم در همان خاندان بوده. یعنی گفت نبوت که در خاندان بنی هاشم پیدا شد طبعا برای بنی هاشم امتیاز شد. قریش حساب کرد که اگر خلافت هم در این خاندان باشد همه امتیازات از آن بنی هاشم می شود. از این جهت بود که قریش نسبت به این مطلب کراهت داشت ابن عباس هم جوابهای خیلی پخته ای به او داد. آیاتی را از قرآن در این زمینه خواند که جوابهای بسیار پخته ای است.
بنابراین در جامعه مسلمین یک وضعی بوده است که به عبارتها و زبانهای مختلف بیان شده است. قرآن به آن صورت می گوید، عمر همان را به بیان و صورت دیگری می گوید. یا مثلا می گفتند علی (ع) از باب اینکه در جنگهای اسلامی خیلی از افراد و سران عرب را کشته است و مردم عرب هم مردم کینه جویی هستند و بعد از آنکه مسلمان شدند نیز کینه پدرکشی و برادرکشی آنها نسبت به علی محفوظ بود، برای خلافت مناسب نیست. عده ای از اهل تسنن هم می خواهند همینها را عذر درست کنند، می گویند درست است که افضلیت و مقام و ارجحیت علی (ع) روشن بود ولی این جهت هم بود که خیلی دشمندار بود.
بنابر این یک نوع نگرانی در زمان پیغمبر وجود داشته است برای تمرد از این یک دستور. شاید سر اینکه قرآن این آیات را با قرائن و دلائل ذکر کرده اینست که هر آدم بی غرضی مطلب را بفهمد ولی نخواسته مطلب را به صورتی در آورد که آنهایی که می خواهند تمرد بکنند، تمردشان به صورت تمرد در مقابل قرآن و اسلام در آید. کانه می خواهد بگوید: آنها که به هر حال تمرد می کنند پس تمردشان به شکلی در نیاید که به معنی طرد قرآن در کمال صراحت باشد، اقلا یک پرده ای بتوانند برایش درست کنند. اینست که ما می بینیم آیه تطهیر را در وسط آن آیات قرار می دهد ولی هر آدم فهیم و عاقل و مدبر و متدبری می فهمد که این، چیز دیگری است. آیه: «الیوم اکملت» را آنطور قرار می دهد و آیه: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» را اینطور
-
۱۳۸۷/۰۴/۲۹, ۰۸:۳۴ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 1,799
- مورد تشکر
- 3,021 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
18
بنام خدا
با سلام خدمت شما خواهر گرامي
چنين نيست .بلكه خصوصيات زماني ،مكاني و....اين ابلاغ را ضروري وممتاز مي كند .بايد توجه داشته باشيم كه گرچه پيامبر(ص) از روز اولي كه رسالت خود را اظهار كرد وصايت و ولايت اميرالمومنين(ع) را نيز اظهار كرد و هم در فرمايشات پيغمبر و هم در آيات فراوان قرآن بارها مورد اشاره قرار گرفته بود ولي هيچ يك خصوصيات غدير را نداشتند.از جمله:
1:غدير آخرين روزهاي عمر پيامبر (ص) بود و اين امر به منزله اخرين وصاياي حضرت بود.
2:ابلاغ غدير در ميان دهها هزار نفر از نخبگان مسلمانان انجام شد كه موارد قبلي چنين ويژگي را نداشت .
3:شرائط مكاني ( صحراي بي آب وعلف ،حرارت آفتاب و...) نيز از ويژگي هاي موضوع بود.
4:دستور پيامبر به بزرگان صحابه كه به اميرالمومنين به عنوان امارت مومنين و خلافت و وصايت تبريك و سلام بگويند .
5:شعراء در اين باره شعر بگويند و.....
بنابراين اثبات شيء نفي ما عدا نمي كند و هر كدام از دلائل مذكور چون همگي جنبه اثباتي دارند با واقعه غدير قابل جمعند.
بله !
اگر اثبات و نفي بود قابل جمع نبود .(فتامّل).
ویرایش توسط meshkaat : ۱۳۸۷/۰۴/۲۹ در ساعت ۰۹:۰۱
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری