√ ๑۩๑آلاچــیـــق ســـبــز کانـــونـــی هـــا ๑۩๑

[یا عزیز زهرا]

سلام بچه ها خوبید...

یه هفتس دارم اینجا سلام و احوال پرسی می کنم ول کن نیستم...هیشکی هم ج نمیده!

سلام به شما
بله ،خیلی بدهست که سلامی بشه و منتظر بمونی و جوابی نرسه.

*************
ان شاالله هیچکسی بی جواب نمونه؛
مخصوصا وقتی عرض حاجت میبریم خدمت اهل البیت(علیهم السلام) و میخوایم واسطه بشن برامون؛
چقدر امیدواریم به پاسخشون و کریمی این خاندان
و خدا نکنه که پاسخی نشنویم!

[guest]

چرا سایت اینجوری شده...!!!!

اخرش اینجام میشه مث اسکدین!

خب اینجا که کاربر ندارید....

؟.........

مرسی یا عزیز زهرای عزیز گل


لئو تولستوی ی جمله جالب داره چن وقت پیش میخوندم ادمی که ی رمان 1400 صفحه ای مینویسه و رمان های طولذنی و خواندنی و همراه فلسفه خب وقتی جمله ی کوتاهی میگه باید جذاب باشه

و روش تفکر کرد


گفتم برای شما هم بزارم

"چه خوشی های ظالمانه ای"

البته کلی مطلب داشتم

ولی الان حوصله ندارم!

[J-AVAD]

از امام صادق علیه السلام نقل شده: هر کس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
بحارالانوار، ج86، ص362

[guest]

سلام بچه ها خوبید!

این سایت هم داره هر روز داغونتر میشه..مدیراش نمیان ...امکاناتشو حذف میکنند و...ی سری کاربر بی نامو نشان میان و هیشکی نمیخواد بدونه اونا برای چی میان؟!


خلاصه خواستم بگم

اگه بعضیامون هنوز میام اینجا ...نه که جایی نیست هست ولی اینجارو ترجیح میدیم...حداقلش برا محیط سالمش

من میتونم اینجا نیام و برم وبلاگم

ولی وبلاگ داری اعصاب میخواد که من ندارم

همین چن هفته پیش ...اینجا ی هفته از دوستان شاعر خواستم بهم بگن اولین کار برای شعر گفتن چیه و اصولشو بگن...خب خدارو شکر هیشکی هیچی نگفت

دقیقا ی هفته بعدش من یهو 15 بیت تونستم شعر بگم ...میدونم چیز بدرد بخوری نبود زدمش وبلاگم...

ور نداشتم جایی یاداشتش کنم همرا چن تا داستان کوتاهم ( گریه) که از نظرم عالی بودنو زدم همرو تو وبلاگم

یکی از داستان هامو خیلی دوس داشتم ....و شعرامو هم همینطور ...چون همه ی بیت ها یهو اومد به ذهنم و برام جالب بود...و هیجان انگیز...

خلاصه بخاطره ی مسئله ای زدم وبلاگو حذفش کردم...تو اون لحظه فقط داشتم به حذفش و عصبانیتم فک میکردم ...یادم نبود کلی داستان هام که شبها تا صب نوشته بودم و اون شعرم که از نظر خودم برا شروع خوب بود تو وبلاگه و ....همرو حذف کردم ......

حرف اصلیم یادم رفت...

[guest]

چه خبره تو این سایت ...


خیلی مشکوکه

[حبیبه2]

باسمه العزیز

سلام گست عزیز

سلام بچه ها خوبید!

این سایت هم داره هر روز داغونتر میشه..مدیراش نمیان ...امکاناتشو حذف میکنند و...ی سری کاربر بی نامو نشان میان و هیشکی نمیخواد بدونه اونا برای چی میان؟!


خلاصه خواستم بگم

اگه بعضیامون هنوز میام اینجا ...نه که جایی نیست هست ولی اینجارو ترجیح میدیم...حداقلش برا محیط سالمش

من میتونم اینجا نیام و برم وبلاگم

ولی وبلاگ داری اعصاب میخواد که من ندارم

همین چن هفته پیش ...اینجا ی هفته از دوستان شاعر خواستم بهم بگن اولین کار برای شعر گفتن چیه و اصولشو بگن...خب خدارو شکر هیشکی هیچی نگفت

دقیقا ی هفته بعدش من یهو 15 بیت تونستم شعر بگم ...میدونم چیز بدرد بخوری نبود زدمش وبلاگم...

ور نداشتم جایی یاداشتش کنم همرا چن تا داستان کوتاهم ( گریه) که از نظرم عالی بودنو زدم همرو تو وبلاگم

یکی از داستان هامو خیلی دوس داشتم ....و شعرامو هم همینطور ...چون همه ی بیت ها یهو اومد به ذهنم و برام جالب بود...و هیجان انگیز...

خلاصه بخاطره ی مسئله ای زدم وبلاگو حذفش کردم...تو اون لحظه فقط داشتم به حذفش و عصبانیتم فک میکردم ...یادم نبود کلی داستان هام که شبها تا صب نوشته بودم و اون شعرم که از نظر خودم برا شروع خوب بود تو وبلاگه و ....همرو حذف کردم ......

حرف اصلیم یادم رفت...

سال قبل یکی از دوستان ابیاتی از به زعم خودش اشعارش را برای نظرخواهی و بررسی و رفع اشکال برایم ارسال کرد

به نظرم نه تنها شعر نبود بلکه هیچ رنگ و بو و نشانی هم از ادب و هنر نداشت به هر حال اشکالاتی ر ا که داشت تا حدی که زیر ذوقش نزنه بیان کردم

هفته ی پیش همان شخص کتاب شعرش را که به تازگی چاپ شده بود برایم فرستاد (همان به ظاهر اشعار) به سه زبان انگلیسی،فرانسه و فارسی!!!!

[guest]

باسمه العزیز

سلام گست عزیز



سال قبل یکی از دوستان ابیاتی از به زعم خودش اشعارش را برای نظرخواهی و بررسی و رفع اشکال برایم ارسال کرد

به نظرم نه تنها شعر نبود بلکه هیچ رنگ و بو و نشانی هم از ادب و هنر نداشت به هر حال اشکالاتی ر ا که داشت تا حدی که زیر ذوقش نزنه بیان کردم

هفته ی پیش همان شخص کتاب شعرش را که به تازگی چاپ شده بود برایم فرستاد (همان به ظاهر اشعار) به سه زبان انگلیسی،فرانسه و فارسی!!!!

سلام عزیزم


واقعا!!!!!

کاش منم بتونم!!!حداقل چن تا بیت بگم....شعر گفتن سخته مث ی سنگ بزگ میمونه تا را بیوفته سخته ولی تا میاد به ذهنت ی مصرع هی بقیه مصرع ها میاد پشت هم ...

ممنونم بخاطره روحیه دادنت دوباره تلاش کنم.

[J-AVAD]

کتاب دو بهشت بنام والدین، نگاهی اخلاقی به عقوق و حقوق والدین دارد.




کتاب «روابط متکامل زن و مرد»حاصل دو نوشته و یک سخنرانی درباره ازدواج و روابط زن و مرد از زنده یاد علی صفایی حائری است

.

[guest]

به به چه سکوتی


این سکوتو خیلی دوس دارم

[مهدیار313]

یکی دیگر از اشکالات ابن تیمیه بر مهدویت در تفکر شیعه، امامت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در سنین کودکی است؛ به راستی چگونه ممکن است که کودکی در سن پنج سالگی به امامت برسد؟! (ر.ک: منهاج السنه، ج ۴، ص ۸۹)

آری! اگر بر طبق باور اهل سنت، امامت را صرفا یک جایگاه دنیوی برای حفظ نظم اجتماعی محسوب نموده و امام را همان رئیس یک حکومت که مامور حفظ انسجام آن است بشماریم و انتخاب او را نیز به مشورت عمومی، یا صلاحدید برخی افراد با نفوذ جامعه – نظیر آنچه در سقیفه اتفاق افتاد – و یا … واگذار نمائیم، آنگاه حق با ابن تیمیه است. به راستی مردم هرگز اداره امور جامعه خویش را به دست یک کودک نمی سپرند زیرا برای چنین حاکمی حداقل هائی از علم و توانمندی و تجربه و … در نظر دارند و هیچ یک از آنها را در جماعت کودکان خردسال نمی بینند.

اما اگر طبق باور شیعه – که حق نیز با ایشان است[۱] – امامت را یک جایگاه معنوی – نظیر نبوت – و امام را سرسلسله هدایت گری محسوب نمودیم و انتخاب او را هرگز به بشر نداده بلکه منحصرا از آن خدا دانستیم، آنگاه است که خداوند متعال با علم بی پایان خود بهترین گزینه را برای این امر خطیر انتخاب می نماید و هرگز در این انتخاب سن و سال و تجربه و … را ملاک قرار نمی دهد. به همین روی است که در قرآن شاهد به نبوت رسیدن کودکان، بلکه طفل شیرخواره هستیم و به تعبیر قرآن «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد.»