مي گويند سياست را اهل سياست سزد و دين و عرفان را عارفان . دو گروه مرز اين دو را از هم جدا مي كنند: يكي دشمنان دانا و ديگري هم دوستان نادان. مي دانيد چرا؟ چون دين و معرفت را به گوشه گيري شناخته اند و سياست را به مردم داري! به نظر شما آيا انسان نمي تواند در عين دين داري ، سياستمدار هم باشد؟ امير المومنين عليه السلام نبود ؟! پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم نبود ؟! لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [الأحزاب : 21] را معنا كنيم بد نيست ؟!



براي درك اين موضوع كه چگونه مي توان در ژرفاي دنياي سياست عارفي روشن بين بود ، توصيه مي كنم كتاب هايي كه در شرح جزئيات زندگي حضرت امام خميني رحمه الله عليه است را حتما بخوانيد . در مورد رهبر معظممان هم همين طور . فعلا براي فهم جزئيات زندگي رهبر سياس و عارفمان ، داستان سيستان را به شما معرفي مي كنم . خودم چندين بار اين كتاب را خواندم و آن را به دوستان زيادي هديه دادم . شما هم بخوانيد و در زواياي آن فكر كنيد. كتاب خوبي است .







مشخصات كتاب :



نام : داستان سيستان (ده روز با ره بر)

نويسنده : رضا امير خاني







قسمتي از متن كتاب :

به جاي مقدمه

"بهمنِ ٥٧ ساواكي شده‌اي!"

همان شبي كه اخبارِ سراسريِ شبكه‌ي يك، ديدارِ خصوصيِ اهلِ قلم با ره‌بر را پخش كرد، اولين رفيقِ شفيقي كه مرا در گيرنده ديده بود، به هم‌راهم زنگ زد و اين را گفت. خنديدم.

"نخند!"
چرا را جواب نداد، به جايش گفت: "چشمِ كورت را باز كن، امريكا بيخِ گوش‌مان ايستاده است. همه‌ي گرفتاريِ من اين است كه در هم‌چه شرايطي چرا به جاي عراق به ايران حمله نمي‌كند، آن‌وقت تو بعد از اين همه سال رگِ ولايتت جنبيده است و رفته‌اي ديدارِ آقا؟ ولايت يك امرِ دروني است، سابژكتيو، نه برنامه‌اي آفاقي و آبژكتيو در كنداكتورِ پخشِ سراسري! اين همه موقعيت جور شد، نيامدي، آن وقت توي هم‌چه شرايطي، آن هم با جماعتي كه كلي به تو بد و بي‌راه گفته‌اند، رفته‌اي ديدارِ خصوصي! خداي موقعيتي تو! كاش به جاي دو واحد ريشه‌هاي انقلاب، نيم واحد زمان‌سنجي پاس مي‌كردي!"

بيرونِ ديدار، رفيقِ شفيق‌مان را كشته بود، درونش خودمان را.







ادامه مطلب...