-
۱۳۸۷/۰۵/۰۶, ۰۹:۲۱ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,182 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چی شد چادری شدم !!!
نه اینكه از چادر بدم می آمد ها نه! اصلا! تا جایكه یادم می یاد هیچ وقت بی حجاب یا بدحجاب نبودم. روی روسری ام از بچگی خیلی حساسیت داشتم اما چادر ... به نظرم دست و پاگیر می آمد می گفتم نمی تونم جمع و جورش كنم روسری یا مقنعه رو می كشه عقب و بیشتر موهام می یاد بیرون. اصلا مگه الان پوشش من چه عیبی داره و ... البته بعضی وقتاي خاص مثل وقتی می رفتیم زیارت چادر سرم بود اما برای همیشه خب نه
یادم می یاد دبیرستان مدرسه ای كه ما می رفتیم تا سال قبلش چادر اجباری بود اون سال هم كه ما رفتیم بهمون نگفتن الزام چادر برداشته شده مدرسه ی نمونه بود و نمی شد از خیرش گذشت اجبارا چادر سرم كردم یه مدت كه گذشت متوجه شدیم دیگه الزامی نیست از اولین كسانی بودم كه چادر رو برداشتم. مگه حجاب من چه عیبی داشت خب؟ حتی اینكه بابا غیر مستقیم موقع نگاه كردن به تلویزیون با دیدن یه دختر چادری می گفت چقدر چادر برای یك دختر وقار می یاره هم منو چادری نكرد. من كه حجابم مشكل نداشت چرا باید خودم رو به دردسر می انداختم سخته جمع و جور كردنش خب تازه مردم و این آدمایی كه به خاطر روسری هم به آدم می گفتند حزب اللهی كه در زبان اونا معادل امل بود چی؟ حالا چادر كه واجب نیست آدم به خاطرش با ملت دربیفته منم حجابم عیبی نداره خب... خلاصه به نظرم چادر هم مثل خمس مثل نماز مثل هرچیزی كه آدم باید فقط به خاطر معشوقش انجام بده ظاهر سختی داره و حلاوتش رو تا وقتی انجام ندی نمی تونی بفهمی حتی وقتی به زور قانون و فشار خانواده ... چادر سرت كنی هم نمی فهمی باید فقط به خاطر او به قصد قربت او این كارها رو انجام بدی تا بفهمی تا حالا خودت رو از چه موهبتی محروم كردی اما می دونید برای من از كجا شروع شد؟ خیلی ساده این اتفاق افتاد یك اردوی سه روزه بود به مشهد مقدس ... اینقدر این مدت كم بود كه آدم دلش نمی آمد به جز حرم مطهر امام رئوفش جای دیگه ای بره از خونه كه بیرون می آمدیم صاف می رفتیم حرم و از حرم صاف می آمدیم خونه و به همین دلیل من اون سه روز دائم چادر سرم بود خب من دوست نداشتم دقیقا جلوی در حرم چادر سرم كنم آخه آدم از لحظه ای كه پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بیرون می زاره انگار مورد توجه امام رضاست و خب ... برگشتیم به شهرمون چادرم رو تا كردم و صاف گذاشتم تو كشو برای زیارت دفعه ی بعد اولین باری كه می خواستم از خونه برم بیرون آماده شده بودم داشتم از پله ها می رفتم پایین تو همین فاصله از خودم پرسیدم تو مشهد برای چی چادر سرت می كردی؟ و به خودم جواب دادم: به حرمت امام رضا(ع) یك دفعه از خودم پرسیدم خب اینجا هم شهر امام زمانه اینجا هم مورد توجه امام زمان هستی آقا داره تو رو می بینه چطوری می خوای بری توی خیابون وقتی امام زمان (عج)داره تو رو می بینه رسیده بودم به در خونه در رو باز نكردم برگشتم تو اتاقم چادرم رو برداشتم و چادری شدم برای همیشه برای همیشه به حرمت امام زمان(عج) من عاشق چادرم هستم اینم تاج بندگی منه برای خدا و نشونه ی حرمتی كه برای آخرین حجتش دارم . و شاهدی كه هر لحظه بهم یادآوری می كنه الان جلوی چشم امام زمانت هستی شاید براتون جالب باشه هیچ كدوم از دوستان و آشنایان و فامیل هیچ عكس العمل سختی نشون ندادند شایدم نشون دادند ولی حتی اونقدر مهم نبود كه الان یادم مونده باشه شاید این از مكرهای شیطانه كه آدم رو از بهترین ها محروم می كنه با تهدید و ترس از واكنش دیگران وگرنه واقعا واكنش دیگران چقدر اهمیت داره وقتی آدم به درستی كارش مطمئنه .
ویرایش توسط ناصح : ۱۳۸۷/۰۵/۰۸ در ساعت ۰۴:۰۷
-
تشکرها 36
*شاهق*, *عرفانی*, .:تسنیم:., alghame, bahoone, bano0, Behrooz_313, farane, fatememeshkat, hanik, kabootare haram, m+a+h+s+a, nurolhoda, parsa, reyhaneh114, reza4603, rthenamvar, sarah_ziarat ashora, seyed133, tabatabay, فاطمه ایمانی, قلب پاك, قیامت, منتظر.م, منتظرآفتاب, محمد حسام شجاع, معز الاولیاء, نازبانو, یا صاحب الزمان (عج), yekta, انار, ابدیت, دل شکسته, روابط عمومی, س.محمد.ک, شهيده
-
۱۳۸۷/۱۲/۲۳, ۱۹:۱۹ #2
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 352
- مورد تشکر
- 753 پست
- حضور
- 15 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
یارب
اتفاقی به این تاپیک رسیدم.
چی شد چادری شدم؟
اصلا قرار نبود ما چادری بزرگ بشیم. در دبیرستان فقط چند بار اعلام کردند که باید چادر سر کنید ولی اجبار نکردند که سخت بگیرند. مثل اینکه چند سال پیشِ اون زمان، اجباریه اجباری بود ولی برای ما همینطوری مثل لالایی خوندند و این شد بهانه ی من برای چادری شدن.
به زور تبلیغات و اجباری که به خونواده وارد کردیم چادری شدیم. دلیل مخالفت خونواده هم این بود که حجاب در حد مانتو خوبه و کارتو سخت نکن و به خودت سخت نگیر. حرفشان قابل قبول بود ولی من چادرو دوست داشتم. همین.
تمام تحقیقات و کارهای سخت را با چادری بودنم انجام دادم؛ هیچ دست و پا گیر نبوده برای بنده. چون جزو لباسم می دونم ...
ولی هیچ وقت نفهمدم چرا به خاطر پوشش چادری ام نمره ی 20 ام 17 شد و کمترین نمره ی کلاس.
ولی هیچ وقت نفهمیدم چرا رئیس کارم به من ادامه ی کار نداد به خاطر چادری بودنم.
ولی هیچ وقت نفهمیدم چرا آقایون کلاسمون مدام با استادا شوخی می کردند که نمره شو، نده تا چادرشو ورداره.
ولی هیچ وقت نفهمیدم که چرا نگاها در برابر چادری بودنم خشن بود بعد از اینکه تعریف کارم را شنیده بودند و تایید شده بود و بعد از حضورم رد شد.
ولی هیچ وقت نفهمیدم که چرا همکلاسی هام از کارهای من تعجب می کردند که چگونه کارگاه های پر از گچ و تخته و رنده و کلی خاک و گلی شدنمون را به راحتی انجام می دهم.
......
ولی این را هم هیچ وقت نتوانستم بفهمانم که این لباس منه و راحتم و اجباری درش نیست و پیش خونواده ام با مانتو هم می تونم باشم . اینجا اینگونه راحتم و بر خودم واجبش کردم. همین.
یکبار مجبور شدم چادرمو بردارم. اونهم موقعی بود که باید از داربست بالا می رفتم و کار می کردم و کمی شک کردم شاید چون طبقه اش زیاده بلند بود. باید بردارم؛ دفعه ی پیش طبقه ی ساختمون کم بود و تونستم بالا برم. برداشتم ولی به قول دوستم چندلایه شدم. عیبی نداره هر چی گفتند ما هم شنیدیم و خندیدیم.
اینجا هم نگفتم که برام کف بزنید یا بگید مهجور و متعصب افراطی که خیلی شنیدم و رد کنید.
گفتم که جزو لباسه و نه چیز اضافی. همین.
یاعلی
چادر قبل از ورود اسلام جزو فرهنگ ایرانیان بود و پادشاهان هخامنشی زنان خود را در پرده ای از حجاب حفظ می کردند تنها برای احترامی که برای آنها قایل بودند نه محدودیت و اجبار بلکه تکریم شخصیت زنان. این گفته را کتیبه های تاریخ می گوید.
یاربای خدا با تو سخن می گویم:***گر به تو افتدم نظر؛ چهره به چهره، رو به رو .... شرح دهم غم فراق؛ نکته به نکته، مو به مو***
-
تشکرها 32
.:MOBAREZ:., .:تسنیم:., a3emoon, alghame, andishmand, Behrooz_313, farane, fatememeshkat, hanik, kabootare haram, reyhaneh114, rezvaneh, rthenamvar, sarah_ziarat ashora, seyed133, ta zohhor, فاطمه ایمانی, قلب پاك, قیامت, منتقد کوچولو, منتظر.م, منتظرآفتاب, محمد حسام شجاع, معز الاولیاء, نازبانو, یا صاحب الزمان (عج), گل اتش, yekta, ابدیت, روابط عمومی, س.محمد.ک, شهيده
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۰:۲۳ #3
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,426
- مورد تشکر
- 5,442 پست
- حضور
- 16 روز 13 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 2
- گالری
-
107
لبته یه سری مسائل اجتماعی هم باعث این شده، امیدوارم جسارت نشه ولی اکثر گداهایی که تو خیابون میبینم چادرین ! مطمئنم دیدن این صحنه ها روی افرادی که چادری هستن ممکنه تاثیر بزاره.
پست 42 جناب دل شکسته بزرگوار
این نقل قول رو از تایپیک جوانان و ازدواج اینجا مطرح کردم در خصوص مرتبط بودن با موضوع
البته ببخشیدا چادر یه نوع پوشش هست برای خانمها و تا ببینیم افراد چطور از این پوشش استفاده میکنن مثال همین گداهایی که گفتین چادری هستن اونها هم برای خود به وسیله چادر یه پوشش درست کردند تا دیده نشوند همین که از روی خجالت روشون رو میگیرن
یه خانم محجبه برای اینکه اندامش در معرض چشمان شیطان صفت قرار نگیره از چادر استفاده میکنه بستگی به طرز استفاده داره
ویرایش توسط زینب_الگوی صبر : ۱۳۹۰/۰۲/۲۵ در ساعت ۱۰:۲۵
مادرم دوستت دارم
-
تشکرها 19
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۴:۱۸ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۹۰
- نوشته
- 16
- مورد تشکر
- 65 پست
- حضور
- 11 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام
هزار افرین بر عزیزانی که این تاپیک رو راه انداختن
مطالبی بسیار مفید و کاربردی بودن و من میخوام انشاا... اینا رو به چندتا از این دختر خاله های بی حجابم نشون بدم . امیدوارم آدم بشن
یاحق
بخشودگی اهل گنه در صف محشروابسته به یک گردش چشمان حسین است
-
تشکرها 11
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۴:۴۴ #5
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۹۰
- نوشته
- 16
- مورد تشکر
- 65 پست
- حضور
- 11 ساعت 19 دقیقه
- دریافت
- 7
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سرکار تاری خانم
سلام
احسنت بر شما . اجرتون با مادر سادات(س) در این ایت ولادتشون.
خدا در انجام و پایبندی به واجبات صبرتون بده
برا منم همچین مطالبی در محل کارم پیش اومده ولی هر موقع اینطور مسائلو میبینم به یاد این شعر میفتم (( دنیا بهش سخت میگذره / اونکه آقاش علیه))
این شعرو میفرستم که همه بچه مذهبی های مملکتمون و حتی کل جهان دلگرم و پایبندتر بشن به انجام احکام الهی و بخونن برا اوناییکه مسخره میکنن و میخوان مکتب علی (ع) رو نابود کنن تا قشنگ کور شن و ... بسوزه.
تكفیر دشمنان علی ركن كیش ماست / هر كس محب فاطمه شد، قوم و خویش ماستما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم / راضی به ترك و نهی تبرا نمی شویمقرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است / هر كس جدا ز این دو شود، اهل بدعت استما از الست طایفه ای سینه خسته ایم / ما بچه های مادر پهلو شكسته ایمامروز اگر كه سینه و زنجیر می زنیم / فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیمما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب كرد / روی غرور و غیرت ما هم حساب كردما از الست طایفه ای پر اراده ایم / ما مثل كوه پشت علی ایستاده ایماز ما بترس شیعه ی سرسخت حیدریم / جان بر كفان لشگر سردار خیبریماز جمعه ای بترس، كه روز سوارهاست / پشت سر امام زمان ذوالفقارهاستاز جمعه ای بترس، كه دنیا به كام ماست / فرخنده روز پر ظفر انتقام ماستاز جمعه ای بترس، كه پولاد می شویم /از هُرم عشق، مالك و مقداد می شویمیا علی - التماس دعا
بخشودگی اهل گنه در صف محشروابسته به یک گردش چشمان حسین است
-
تشکرها 14
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۶:۵۱ #6
-
تشکرها 8
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۷:۰۹ #7
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,639
- مورد تشکر
- 3,554 پست
- حضور
- 3 روز 19 ساعت 39 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
-
تشکرها 9
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۷:۱۶ #8
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,639
- مورد تشکر
- 3,554 پست
- حضور
- 3 روز 19 ساعت 39 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
من در اين تاريکي پي چيزي هستم
پي نوري شايد ,...لبخندي
و براي همه ي شما ارزو مندمخوب بودن خوب ديدن خوب ماندن رادم ز راه و رسم سلمان مي زنيملاف اسلام و مسلمان مي زنيمکاشکي از نسل سلمان مي شديملحظه اي- يک دم- مسلمان مي شديم
-
تشکرها 11
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۷:۳۳ #9
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۸
- نوشته
- 3,614
- مورد تشکر
- 8,843 پست
- حضور
- 6 روز 21 ساعت نامشخص
- دریافت
- 124
- آپلود
- 158
- گالری
-
10
-
تشکرها 12
-
۱۳۹۰/۰۲/۲۵, ۱۹:۱۱ #10
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۹
- نوشته
- 629
- مورد تشکر
- 1,493 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 24
- آپلود
- 0
- گالری
-
105
آفرین من به عنوان یه برادر کیف کردم از نوع چادری شدنتون تبریک میگم برای ما هم دعا کنید انسان خوبی باشیم
-
تشکرها 7
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری