جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: تاثير اشعار جاهلي بر قرآن يا تاثير قرآن بر ادبيات عرب و جهان
-
۱۳۸۷/۰۵/۰۹, ۰۸:۱۹ #1
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 492
- مورد تشکر
- 569 پست
- حضور
- 1 روز 14 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 10
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
تاثير اشعار جاهلي بر قرآن يا تاثير قرآن بر ادبيات عرب و جهان
با سلام. پیش از این گفتیم که اسلامستیزان گاهی سعی میکنند بگویند قرآن را سلمان فارسی به پیامبر خدا آموخته است و پاسخش را نیز دادیم. اسلامستیزان باز در جاهایی دیگر ادعا میکنند که قرآن را خود محمّد(ص) سروده(!) است و به عنوان دلیل میگویند شعرهایی در عصر جاهلیت پیش از اسلام بوده است که نمونه ای از یکی از این دروغها را میبینیم
یکی از این منابع ، اشعار دورانموصوف به جاهلیت تازیان است. "امروالقیس" امیر الشعرای دوران جاهلیت تازیان بوده است. اینامروالقیس "، نامش، جندح یا سلیمان بن حجر کندی بوده استحدود 540 تا 556 میلادی درگذشته است. او در واقع بزرگترین شاعر دوران جاهلی و صاحب یکی از بهترین "معلقات سبعه" یا آویزه های هفتگانه - یا هفت قصیده ی مشهوری- بوده که در پیش از آشکارگی ی اسلام ، بر در کعبه به نشانه یفصاحت تازیان، آویخته شده بودند.
پیامبر اسلام، حوالی570میلادی به دنیا می آید؛ پس پر واضح استکه امروالقیس، سال های متمادی، پیش از زایش وی، در خاک خفتهبوده است. در کتاب" فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، تالیف الامام عبدالرووفالمناوی،باب همزه"، قطعاتی از اشعار این شاعر نقل شده استکه به پیش از پیدایی اسلام تعلق دارند.علمای مسلمان، برای توجیه این مشکل عظیم که باعث زیر سوال رفتن آسمانی بودن قرآن شده است، قطعات مزبور را به بعد ازآشکارگی ی اسلام و به امروالقیس دیگری نسبت داده اند که دردوران بعد از رحلت پیامبر محترم اسلام می زیسته است اما با توجهبه این که رد شعر تازی جاهلی را می توان در بسیاری از آیات وسیاق جمله پردازی های قرآن یافت، وجود این جاپاها، در مجموع ،در کنار این قطعات،علمای مسلمان را در کشورهای تازی به دردسرانداخته است. البته در کشور خودمان، کمتر در این خصوص اطلاعیدر دسترس هست و احتمالا دوستان ، کمتر از این قضایا بی خبرند.در خاتمه مروی است که پیامبر اسلام در خصوص وی گفته است:
" هو قائد الشعراء الی النار"( او پیشوای شاعران به سوی جهنم است)
در ذیل عین متن فیض القدیر را تایپ می کنم:
______________________________________
" وقد تکلم امرؤ القیس بالقرآن قبل أن ینزل. فقال:
یتمنى المرء فی الصیف الشتاء * حتى إذا جاء الشتاء أنکره
فهو لا یرضى بحال واحد * قتل الإنسان ما أکفره
وقال:
اقتربت الساعة وانشق القمر * من غزال صاد قلبی ونفر
وقال:
إذا زلزلت الأرض زلزالها * وأخرجت الأرض أثقالها
تقوم الأنام على رسلها * لیوم الحساب ترى حالها
یحاسبها ملک عادل * فإما علیها وإما لها "
_________________________
امروالقیس: قتل الانسان ما اکفره
قرآن: قتل الانسان ما اکفرهسوره عبس. آیه 17
امروالقیس: اقتربت الساعة وانشق القمر
قرآن: اقتربت الساعة وانشق القمر سوره قمر. آیه 1
امروالقیس: إذا زلزلت الأرض زلزالها * وأخرجت الأرض أثقالها
قرآن: إذا زلزلت الأرض زلزالها * وأخرجت الأرض أثقالها سوره زلزال. آیه 1 و 2
همین طور که مشاهده می شود، شباهت ها عجیب و شگفتند .اگر غیر از قرآن، بحث از کتاب دیگری بود، بی شک، پژوهشگرانمسلمان نیز در اقتباس آن کتاب از شعر امیر الشعرای عرب ،متفق می شدند اما قرآن این کتاب آسمانی مسلمانان و اقتباساز شعر جاهلی تازی!
امروالقیس: دنت الساعه و انشق القمر
قرآن: اقتربت الساعه و انشق القمر
القمر، آیه ی 1
امروالقیس: ناعس الطرف بعینیه
قرآن: قاصرات الطرف عینالصافات، آیه ی 48
امروالقیس: فتعاطی فعقر
قرآن: فتعاطی فعقرالقمر، آیه ی 29
امروالقیس: فرمانی کهشیم المحتظر
قرآن: فکانوا کهشیم المحتظرالقمر، آیه ی 31
منابع :
فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، تالیف الامام عبدالرووف
المناوی،باب همزه .
الاعلام، زرکلی .
الشعر و الشعرا ، دینوری .
المنجد فی الاعلام ، لویس معلوف.
لغت نامه ، دهخدا.
ینابیع الاسلام ، رفاه عام پریس لاهور ، 1899 میلادی
الذریعه ، آقا بزرگ تهرانی .
القرآن فی شعر الجاهلی ، ناهد متولی
پاسخ:
همانطور که در منابع میبینید هیچ کتاب معتبری به غیر از لغتنامه دهخدا که در آنهم بر اساس همین اسناد حرفهای ذکر شده است، به چشم نمیخورد. حال ما با دلایل و مستدلات تاریخی نشان میدهیم که این شعرها همگی بعد از آمدن قرآن و بر اساس آیات قرآن ساخته شده اند، نیز ثابت میکنیم چنین شخصیتی اساسا" خیالی و ناموجود است:
۱. در اخبار زندگی امرؤالقیس، هیچ موضوعی یافت نمیشود که بتوان بر آن اعتماد کرد. در اشعارش هیچ بیتی نیست که بتوان قاطعانه برصحت آن، به همان شکل نقل شده اطمینان یافت. در عصر حاضر، بحث درباره صحت یا ساختگیبودن شعر جاهلی از جمله اشعار امرؤالقیس به شدت بالا گرفته است. انبوه گزارشهاییکه دربارۀ امرؤالقیس آمده، شامل چندین مجلد است(که نویسندۀ شبهۀ بالا انچه به نفعش بوده است را آورده است!)، اما در آنها همه چیز در هالهای ازابهام فرو رفته و رنگ افسانه بر همه آنها غالب است.
۲. کلمۀ امرؤالقیس، خود اندکیمبهم است. آیا مراد ازآن «خدمتگذار بتقیس» است یا «امیر قبیله قیس»؟ ادیبان عرببرآنند که این لفظ باید نوعی لقب باشد، به همین سبب به دنبال نام واقعی او میگردندو این نامها را مطرح میکنند: «حُندُج، عَدیّ و مُلَیکه».
۳. در میان دانشمندانعرب، دکتر طه حسین نخستین بار خطّ بطلان بر همۀ اشعار جاهلی کشید. وی در کتاب «فیالشعر الجاهلی» بخش نسبتاً مفصلی را به امرؤالقیس اختصاص داده، در صحت و اصالتماجراها و اشعار او از نظر زبان، روایت تاریخی، راوی، سبک شعر و خلاصه خود شاعرتردید کرده است. او بر این باور است که زندگی امرؤالقیس در حقیقت چیزی نیست جزماجرای عبدالرحمان ابن اشعث، نوادة اشعث بن قیس کندی (از اقوام امرؤالقیس) که بر ضدحجاج قیام کرد و کشته شد.(لذا آشکار است که کسی که این شعرها را بدو منصوب میدانند خود در زمان امویان میزیسته که سالها بعد از رحلت پیامبر(ص) حکومت میکردند) به عقیده طه حسین، کندیان خواستهاند با جعل داستانهایامرؤالقیس خاطرۀ عبدالرحمان ابن اشعث را جاودان سازند. طه حسین، مشهورترین شعر او،یعنی «معلقه» را نیز آکنده از جعلیات میداند. او آویختن معلقات به دیوار کعبه راافسانه میداند، زیرا این افسانه در زمانهای متأخر (قرن چهارم) پدیدار شده است.(اینجا آشکار میشود که معلقات همگی بعد از اسلام آنهم با فاصلۀ تاریخی چهار قرن ساخته شده اند) باید گفت درون این قصیده «معلقه» ترتیب ابیات سخت بیسامان است، به همین سبب،خاورشناسان این شعر را فاقد وحدت موضوعی میدانند.(گویا شاعرانی که شعر را میساختند برای تهمت به قرآن عجله داشته اند!) به عقیده طه حسین، قصیده «معلقه» و سایر قصائد امرؤالقیس بیترید مربوط به دوران اسلامیاند و تحت تأثیر اشعار عمربن ابی ربیعه ساخته شدهاند.
۴. طه حسین بر این عقیده است که اشعار منسوب بهامرؤالقیس، به سبب جعلی بودن روایات، خود به خود جعلی مینماید، به خصوص که قدما بهاین نقص پیبرده بودند، چنان که ابوالفرج قصیدۀ او را در مدح «سموأل» را جعلیمیداند. این شعر و نیز ستایش بزرگیهای «سموأل» را یکی از نوادگان او به نام«دارِم» ساخته است، وی سپس ادامه میدهد که اصولاً «بر اساس عقیده کسانی کهامرؤالقیس را شخصیتی واقعی میپندارند» امرؤالقیس یمنی بوده، در حالی که زبان شعری که از اون نقل میکنند، بیشتر قریشی است و این دو زبان با هم تفاوت فاحش داشتهاند، حتى اگر بپذیریم کهزبان قریش، در قرن ششم میلادی سیادت داشته و فراگیر بوده است، چگونه امرؤالقیسمیتوانسته به زبانی شعر بسراید که هنوز رسمیت یا رواج کافی نیافته است؟! به علاوهدر زمان امرؤالقیس (پیش از اسلام) حوادث عظیم و گستردهای رخ داده است. جنگ «بسوس» حدود چهل سال ادامه یافته، دایی شاعر به نام «کُلَیب» در همان جنگ کشته شده است. همچنین بدبختیها و گرفتاریهای دایی دیگرش «مهلهل» بسیار شهرت دارد، اما او به هیچیک از این پدیدهها در اشعار خود، اشاره نکرده است.(توجه دارید که همان اسنادی که از وجود چنین انسانی حرف میزنند از این دو دایی سخن گفته اند ولی شاعر در غم انها شعری نسروده و این خود بر ضد مرام شعراست.)
۵. امرؤالقیس دیگری در تاریخ مطرح است که به نام «امرؤالقیس بن اصبغ» شناخته شده، برخی او را به نام «امرؤالقیس بن عدی» ذکر کردهاند. گروهی این دو نام را مربوط به دو شخص به حساب آورده و گویند: امرؤالقیس فرزند عدی، جد حضرت سکینه دختر امام حسین(ع) است. علامه مرتضى عسکری، هر دو تن را مجعول میداند.(یعنی جعلی بودن خود را در کتابش اثبات میکند) اخبار مربوط به ابن اصبغ نیز، در قرن چهارم پدیدار میگردد که طی زمان، وسعت میگیرند، در حالی که روایت در اصل بسیار کوتاه بوده که آن را هم سیف بن عمر، جعل کرده است. با توجه به تحقیقات مستند میتوان گفت:اشعاری که منسوب به «امرؤالقیس» است مربوط به دوران پس از اسلام است و کسانی که این اشعار را سروده و به امرؤالقیس نسبت دادهاند، متأثر از فرهنگ و کلمات و جملات قرآن بودهاند و اشعار وی برگرفته از قرآن است، نه اینکه برخی آیات نشأت گرفته از شعر او باشد، چنانکه طه حسین به صورت قطعی اشعار وی را مربوط به دورۀ بعد از اسلام میداند.۱ همچنین روشن شد که دیدگاه عبدالرؤف المناوی، در کتاب «قیض القدیر» که در پرسش به آن اشاره شده، پایه و اساسی ندارد. برای آگاهی از اعجاز قرآن و جنبههای گوناگون آن به کتابهای پیام قرآن، ج ۸، از آیت الله مکارم شیرازی؛ شناخت قرآن، از استاد علی کمالی دزفولی، مراجعه نمایید
۶. پاسخ دیگری که جالب مینماید پاسخ شهید مطهری است۲:
یکی از این شعرها شعری بود شاعر شبهه افکن ادعا کرده که سورۀ قمر بر اساس آن سروده شده است! اگر بگوییم اینها شعر بوده است باید شعری باشد که در مدح یک «پسر» سروده شده است زیرا ضمائر مذکرند، اما میدانیم که اولین شعر عربی که در مدح یک «پسر» سروده شده است، مروبط به زمان هارون الرشید خلیفۀ عباسی میباشد!! لذا این شعر نمیتوانسته پیش از هارون سروده شده باشد!!
۷. جای سؤال است که اگر به فرض محال، این شاعر پیش از وجود داشته و این شعرها را میسروده و به کعبه آویزان میکرده است، چگونه ممکن بوده از بین مردم فقط محمّد(ص) این شعرها را شنیده باشد؟ مسلم است که خیلی از مردم یا شاید بتوان گفت بیشتر مردم این اشعار را شنیده بودند چراکه همه هرساله جهت حج و تجارت به مکه میامدند. حال جای سؤال است که چگونه کسانی که این اشعار را قبلا شنیده بودند، و حالا میدیدند در قرآن از آنها استفاده شده است باور میکردند که این قرآن، سخن خداست؟؟
۸. باز جای سؤال است که اگر به فرض محال محمّد(ص) قرآن را بر اساس اشعار جاهلی سروده است و از خدا دریافت نکرده است، معجزات علمی قرآن را از کجا آورده است؟ چگونه توانسته شکست ایران از روم را پیشگویی کند؟ چگونه فهمیده که در اعماق آب طیفهای نور سفید یکی پس از دیگری خاموش میشوند تا به تاریکی میرسند؟ از کجا فهمیده که اشیاء خارجی نمیتوانند وارد جو شوند؟ و هزار معجزۀ علمی دیگر.
۹. و نیز جای سؤال است که اگر محمّد(ص) قرآن را از نزد و آنهم بر اساس اشعار عرب اورده است چگونه اعراب را به مسابقه طلبیده و گفته است اگر میتوانید یک آیه مثل قرآن بیاورید؟
شبهه:همانطور که میبنید با توجه به دلایلی که ذکر شد محال است چنین ادعای پوچی درست باشد و این شعرها بعد از قرآن و برای محکوم کردن آن سروده شده است. اما یک شبهه باقی ماند:
آیا همین شعرها را سروده اند و به قرآن نسبت میدهند، آیاتی مثل قرآن نیستند؟
پاسخ:
البته که نه! این آیات به تقلید از قرآنند و نه مثل قرآن. آمدن بخشی از آیه در یک مصرع این شعرها، آرایۀ ادبی تضمین و تلمیح است و آوردن عبارت از قرآن یا براساس قرآن نمیتواند به منزلۀ آوردن چیزی مثل قرآن باشد. چیزی که بخواهد مثل قرآن باشد باید اقلا شروط زیر را داشته باشد:
۱.اگر دقت کنید. قرآن در آیاتی که این ادعا را میکند میگوید مخلوقات قادر به نوشتن چیزی مثل قرآن نیستند نه خدا و مخلوقات!! شاید عجیب باشد ولی وقتی کسی آیۀ اول سورۀ مؤمنون(قد افلح المؤمنون) را به شکل «قد افلح الصالحون» تغییر دهد. نمیتوان اینرا آیه ای مثل قرآن دانست زیرا کاملا" مشهود است که از آیات خود خدا استفاده کرده است و این قابل قبول نیست ؛ زیرا خداوند فرموده:«اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن بیاورند.» نه اینکه ما از حرف خود خدا استفاده کنیم.اگر از آیات قرآن استفاده کنیم اسمش نمیشود آیه ای مثل قرآن میشود تقلیدی از قرآن.
۲.قرآن کتابیست که سعادت دنیا و آخرت انسانهای صالح را تضمین میکند(درست بودن این ادعای قرآن را در بحث نبوت و معجزه بودن قرآن اثبات میکنیم.)پس هر کس بخواهد چیزی مثل قرآن بیاورد باید چیزی بیاورد که سعادت اخروی فرد نیز تضمین شود واینجاست که همان نقص مطلق دانش بشر مطرح میشود.
۳.قرآن یک اثر ادبی فوق العادۀ جهان عرب است. ابتدا آنرا شعر نامیدند و شعرای عرب سعی در رقابت با آن کردند و نتوانستند لذا آنرا جادو خواندند! این امر در میان عرب که در شعر و شاعری سری بلند در بین ملل داشت ، نشانگر معجزه بودن قرآن است. اکنون هم اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید جملاتی را نقل کند که به لحاظ ادبی اقلا" کم نظیر باشد.
۴.سخنان قرآن سخنان خداست. این سخنان را یا خدا برای اولین بار آورده است یا اینکه قبلا" خودش در کتب آسمانی پیشین آنها را بیان داشته است.اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید هر چه میگوید از خود بگوید ، نه اینکه از افراد دیگر یا بحثهای فلسفی و حقوقی روز استفاده کند.
۵.حرفهای خدا در هر زمانی کاربرد دارد و به غیر از یک گروه که به دنبال فساد هستند و برای رسیدنم به این هدف وجود خدا را نفی میکنند این را قبول دارند. سخنان قرآن هرگز به لحاظ علمی و کلامی قابل رد کردن نیست. پس هر کس بخواهد مثل قرآن بیاورد باید سخنانی «منطقی» و خلل ناپذیر بیاورد.
۶.قرآن به زبان «عربی» نازل شده است و گنجایش بالای زبان عربی خود باعث این شده است که کلام خدا در بهترین وجه به دست ما برسد. خداوند نیز بر «عربی» نازل کردن قرآن تأکید دارد. پس هر کس که بخواهد مثل قرآن بیاورد باید متنی عربی بیاورد. این شرط برای مردم غیر عرب خیلی سحت است! چنانکه وقتی یکبار اسرائیل سعی کرد قرآن را تحریف کند فقط در یک صفحه پنجاه غلط املایی پیدا شد! راجع به تحریف ناپذیری قرآن هم بعدا" سخن میرانیم.
منبع تحقیقات تاریخی: http://www.pasokhgoo.ir/fa
پینوشتها:
۱. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،ج ۱۰، ص۲۰۸ ـ۲۱۲.
۲. کتابسوزی اسکندریه، شهید مطهری
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۵/۰۹, ۲۳:۵۴ #2
سلام و خسته نباشید
اینکه قرآن از اشعار اعراب الهام گرفته کاملا درست است اما اصلا احتیاجی به ثابت کردن این موضوع نیست. چون ما هر چقدر هم دلیل بیاوریم شما از روی اعتقادی که نسبت به آن داری هیچگاه قبول نخواهی کرد.
چنین ادعایی را بهاییان نیز نسبت به کتاب اقدس دارند در حالی که از نظر مسلمانان کتاب اقدس آسمانی نیست و نوشته دست بشر است. و دقیقا به همانصورتی که شما از آیات قرآن معجزه دروغین میسازید آنها هم از کتاب اقدس معجزه دروغین میسازند. اما مگر سوره های قرآن چه چیزی دارد که آن را یک اثر ادبی فوق العاده کرده است ؟؟!!!!
یک نمونه از سوره های قرآن را در زیر آوردم که از شما عاجزانه خاستارم که آنرا از لحاظ معنی با بدترین شعر حافظ مقایسه کن :
سوره لهب
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد
مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ
دارايى او و آنچه اندوخت سودش نكرد
سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ
بزودى در آتشى پرزبانه درآيد
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ
و زنش آن هيمه كش
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ
بر گردنش طنابى از ليف خرماست
صدق الله العلی العظیم
۷. جای سؤال است که اگر به فرض محال، این شاعر پیش از وجود داشته و این شعرها را میسروده و به کعبه آویزان میکرده است، چگونه ممکن بوده از بین مردم فقط محمّد(ص) این شعرها را شنیده باشد؟ مسلم است که خیلی از مردم یا شاید بتوان گفت بیشتر مردم این اشعار را شنیده بودند چراکه همه هرساله جهت حج و تجارت به مکه میامدند.
جواب این سوال بسیار روشن است . محمد (ص) پس از طی سیزده سال تنها توانست هفتاد نفر پیرو پیدا کند که همگی آنها بیسواد بودند اما تمامی خردمندان میدانستند که آنچیز که محمد (ص) میگوید همگی مربوط به داستانهای پیشینیان است و جز شعر چیز دیگری نستند. ولی وقتی ایشان به مدینه مهاجرت کردند ، بسیاری از مردم بدلیل منافع مادی پیرو وی شدندحال جای سؤال است که چگونه کسانی که این اشعار را قبلا شنیده بودند، و حالا میدیدند در قرآن از آنها استفاده شده است باور میکردند که این قرآن، سخن خداست؟؟
۸. باز جای سؤال است که اگر به فرض محال محمّد(ص) قرآن را بر اساس اشعار جاهلی سروده است و از خدا دریافت نکرده است، معجزات علمی قرآن را از کجا آورده است؟ چگونه توانسته شکست ایران از روم را پیشگویی کند؟ چگونه فهمیده که در اعماق آب طیفهای نور سفید یکی پس از دیگری خاموش میشوند تا به تاریکی میرسند؟ از کجا فهمیده که اشیاء خارجی نمیتوانند وارد جو شوند؟ و هزار معجزۀ علمی دیگر.
*************
كاربر گرامي جناب منطق
بخش هايي از شبهات مطروحه شما ربطي به موضوع اين تاپيك ندارد و حذف شد.
لطفا فقط متناسب با موضوعات مورد بحث مطالب خود را مطرح نماييد.
با تشكر از همكاري شما.
مديريت سايت
**************************
ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۵/۱۶ در ساعت ۱۸:۳۸
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۰, ۱۵:۳۸ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۶
- نوشته
- 909
- مورد تشکر
- 1,317 پست
- حضور
- 1 روز 53 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
اولا كه هيچ كدام از صحبت هاي شما دليل آن موضوع نبود . تنها بهانه جويي بود .اصلا حرف قانع كننده اي وجود نداره .
دوما خوبه كه خودتونم اعتراف كرديد كه ما به مسائل اعتقاد داريم نه مانند جاهلان تعصب .
چون ما هر چه قدر هم كه براي شما دليل بياوريم از روي تعصبي كه نسبت به آن داري هيچگاه قبول نخواهي كرد .
يارب نظر تو برنگردد!
گفتم يارب مرا براتي بفرست ... توفان زده ام فلك نجاتي بفرست .. .گفتند كه با زمزمه ي يا مهدي .. .نذر گل نرگس صلواتي بفرست
تکيه برتقوا ودانش درطريقت كافريست
راهرو گرصد هنر دارد،توكل بايدش
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۲۰:۴۱ #4
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 455
- مورد تشکر
- 1,000 پست
- حضور
- 16 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
پاسخ جناب منطق به این تاپیک سراسر فرافکنی و انحراف از بحث اصلی است. من فقط به آنچه مروبط به بحث است، میپردازم:
سفسطۀ ادعای بدون استدلال.همچنین سفسطۀ انگیزه و انگیخته(جنگ شخصی)
چگونه ممکن است یک موضوع ادعایی نیاز به ثابت کردن نداشته باشد؟
از این گذشته شما از کجا میدانی اگر دلیل درستی بیاورید مسلمانان نمیپذیرند؟ شما در همین بحث اخیر تماما فرافکنی کردید و هیچ استدلالی نیاوردید و به قول خودتان نیازی به آوردن استدلال نمیبینید!!! پس چگونه باید این سخنان فاقد دلیل را پذیرفت؟ از این گذشته مگر خود شما حاضرید با وجود این همه دلیل محکم مؤمن شوید؟ البته که نه. به قول خودتان ترجیح میدهید در جهنم باشید تا در بهشت!
سفسطۀ تحریف: نویسندۀ پاسخ گفته است: "جای سؤال است که اگر به فرض محال، این شاعر پیش از وجود داشته و این شعرها را میسروده و به کعبه آویزان میکرده است، چگونه ممکن بوده از بین مردم فقط محمّد(ص) این شعرها را شنیده باشد؟" پس نویسنده منکر این است که فقط پیامبر انرا شنیده باشد. شما سخن او را تحریف معنوی کردی و با سفسطۀ تحریف و سفسطۀ موسوم به "پهلوان پنبه"(نسبت دادن یک پاسخ ضعیف به طرف مقابل و محکوم کردن آن پاسخ ضعیف) قصد محکوم کردن نویسندل مقاله را دارید.
سایر سخنانتان هم که فرافکنی است.
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۲۳:۴۶ #5
اینکه قرآن از اشعار اعراب الهام گرفته کاملا درست است اما اصلا احتیاجی به ثابت کردن این موضوع نیست. چون ما هر چقدر هم دلیل بیاوریم شما از روی اعتقادی که نسبت به آن داری هیچگاه قبول نخواهی کرد.
قرآن كريم جهت معيني به شاعران بذله گوي عرب داد؛ شعر جاهلي، شعري آزاد و بي پرده بود اما شعر اسلامي شعري عفيف و پرده دار است؛ در صدر اسلام جنگ تنها با شمشير نبود بلكه با شعر هم به جنگ اسلام مي آمدند. قرآن كريم، به شاعران عرب اين امكان را داد تا بتوانند بهترين معاني را در يك معاني خاص بگنجانند.
جناب منطق اساسا اين بحث كه قرآن چه تاثيري در ادبيات عرب دارد، مثل اين است كه بگوييم، زبان عربي چه تاثيري بر ادبيات عرب دارد. قبل از اين كه قرآن بر ادبيات عربي تاثير گذاشت، بر نفس هاي مردم اثرگذار بود.
قرآن، ادبيات و زبان عربي را كه در دوران قبل از اسلام شامل لهجه هاي متعددي بود را در يك لهجه شيرين و قابل فهم و به شكل يك زبان مشترك درآورد.
قرآن با زباني نازل شده بود كه تمام شعرا، ادبا و خطباي آن زمان با آن سخن مي گفتند ولي هيچ گاه نتوانستند در مقام مقابله با آن برآيند و نتوانستند حتي يك آيه مثل آن بياورند.
قرآن علاوه بر اين كه اصطلاحات جديد و خاصي از قبيل خمس و زكات و ... را وارد زبان عربي كرد گذشته از اين بسياري از الفاظ خشن كه در عربي وجود داشت، در قرآن نبود و از نظر زبان شناسي هم مي بينيم كه اكثر زبانها مسيري غير از مسير تكاملي قرآن داشتند كه اين حكمت از سوي خداوند است.
جناب منطق
قرآن نه تنها بر شعر عرب اثر گذاشت بلكه همان طور كه در ابتدا هم اشاره كردم بر شعر ساير زبان ها هم موثر بود.
در شعر نو فارسي هم افراد زيادي از قرآن متاثر بوده اند. براي مشاهده جزئيات آن مي توانيد دانش نامه قرآن از آقاي خرمشاهي رو مطالعه كنيد. دقت كنيد . در شعر نو معاصر شاعراني مثل سهراب سپهري، خانم بهبهاني، استاد شفيعي كدكني، استاد گرمارودي و ...از قرآن متاثر بوده اند . از شاعران كلاسيك هم بزرگاني مثل عطار، حافظ، سعدي، فردوسي و ديگران از قرآن اثر پذيرفته اند. اين صرف يك ادعا نيست. آثاري چند جلدي براي اثبات آن نوشته شده . از جمله همين دانش نامه قرآن كه عرض كردم.
جناب منطق
نفوذ قرآن در ادبيات عربى و فارسى و تركى و اردو و ساير زبانهاى جهان اسلام بسيار گسترده است و چيزي نيست كه به اين سادگي قابل انكار باشد.
اغـلب فرهنگهاى عربى از لسان العرب تا المعجم الوسيط , شواهد و مستندات خود را از قرآن نقل مى كنند.
زبانشناسان عرب به حق برآنند كه اگر قرآن نبود زبان عربى نابود مى شد. ( ـ مباحثى در فقه اللغة و زبان شناسى عربى . نوشته رمضان عبدالتواب . تـرجمه حميدرضا شيخى , فصل دوم , 125 به بعد )
استاد شهيد مطهرى مى نويسد : زبان عربى , فقط زبان يك كتاب است , به نام قرآن . قرآن تنها نگهدارنده و حافظ و عامل حيات و بقاى اين زبان است . تـمـام آثـارى كـه بـعـد به اين زبان به وجود آمده , در پرتو قرآن و به خاطر قرآن بوده است ... ( خدمات متقابل اسلام و ايران , 91 ).
پس جناب منطق لطفا مطالب خودتان را مستند بياوريد. مانند ساير افراد بي خدا نباشيد كه مي گويند چيزي را مي پرانيم كه اگر گرفت كه گرفت اگر هم نگرفت كه سنگي ديگر در تاريكي مي اندازيم.
بنا بر اين همان طو ر كه جناب انديشمند هم فرمودند يك ادعاي بدون استدلال سفسطه اي بيش نمي تواند باشد. براي اين كه ما بتوانيم ادعاي شما را بپذيريم بايد آن را اثبات نماييد.
مباحث متفرقه هم مطرح نكنيد و به موضوع اصلي تاپيك بپردازيد.
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۲, ۰۰:۰۰ #6
جناب منطق
ج. م. عبدالجليل مؤلف تاريخ ادبيات عرب، كه چندان اعتقادي به خدا ندارد اما در ادبيات شهره است ، على رغم ديدگاه غير مذهبى خاص خويش، به جايگاه بلند قرآن كريم از جهت ادبي آن اشاره مىكند و مىگويد: «از نظر ما قرآن كريم هزار مرتبه بهتر از شعر جاهلى، متنى است كاملا مطمئن و شاهدى راستين از براى زبان عربى» (- ج. م. عبدالجليل، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه آ. آذرنوش، تهران، امير كبير، 1376، چاپ سوم، ص 83.)
اين آقا كه دكتراي ادبيات عرب دارد (و قطعا در اين زمينه بيش از من و شما تخصص دارد) قرآن را بزرگترين عامل در تكوين ادبيات عرب دانسته و آن را شاهكار زبان تازى به حساب مىآورد.
بله جناب منطق
ادعاي ايشان كه هم خود عرب است و هم متخصص ادبيات عرب و در عين حال تنها به ديده ادبي مي نگرد نه مذهبي ، پذيرفتني تر است تا ادعاي شما كه نه عرب هستيد و نه متخصص زبان عربي و تنها با خدا سر جنگ داريد.
مقاله ضميمه را هم دانلود كنيد و حتما با دقت بخوانيد
ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۵/۱۲ در ساعت ۰۰:۰۳
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۱۱/۲۵, ۱۸:۵۷ #7
این سخنی پسندیده و معقولانه است. بله، قرآن سروده ی پیامبر است و بدون شک در سرایش آن از اشعاری که از دیگران در دسترس داشته الهام گرفته یا حتی عینا جملاتی را نقل کرده است.
حتما شوخی میفرمایید! جسارتا بفرمایید که آیا لیست منابع مقاله را مشاهده کرده اید؟
بنده که هر چه فرمایشات شما را خواندم اثری از "دلایل و مستدلات تاریخی" که وعده اش را دادید ندیدیم!
اینکه فقط انکار بلادلیل بود و شاهد و مدرکی برای انکار خودتان ارائه نکردید.
این چه ربطی به موضوع داشت؟
اسم شاعر این اشعار چه امرؤالقیس باشد، چه او خدمتکار بتقیس بوده یا هر کس دیگری، تاثیری در موضوع اقتباس و بهره گیری پیامبر اسلام از اشعار وی ایجاد نمیکند. تعجب میکنم که چرا این مطلب نامربوط را به میانه پرتاب کرده اید!؟
نظر دکتر طه حسین محترم است اما باید دلایل ایشان بر مدعایش را بطور کامل طرح کنید تا قابل بحث و بررسی باشد.
اما تا حدی که بیان نمودید، میتوان گفت که اگر ماجرای آویختن معلقات به دیوار کعبه مجعول باشد، هرگز ثابت نمیکند که این اشعار هم در ادوار بعدی جعل شده باشند. ایندو مورد هیچ ارتباط منطقی با هم ندارند.
مابقی دلایل شما هم بر همین اساس بیان شده است و شما در مجعول شمردن اشعار امرؤالقیس بسیار تندروی فرموده اید.
این هم از مغالطات شماست. اگر آیه ای بیاوریم که خیلی شبیه آیات قرآن باشد، میگویید که تقلید از قرآن است و آنرا رد میکند. اگر نه فورا میگویید که آیه ی شما در حد قرآن نیست و باز هم آنرا رد میکنید.
در اینجا ادعای بی دلیل فرمودید. شما اول ثابت بکنید که "قرآن کتابیست که سعادت دنیا و آخرت انسانهای صالح را تضمین میکند"، تا بعد برسیم به اینکه ما هم کتابی بیاوریم که "سعادت اخروی فرد را نیز تضمین کند"!
جسارتا شما که به آخرت نرفته اید، پس از کجا میدانید که عمل کردن به دستورات قرآن، سعادت اخروی فرد را تضمین کرده است؟
اگر فرض کنیم که قرآن واقعا یک اثر ادبی فوق العاده باشد، هرگز دلیلی بر این نمیشود که قرآن معجزه باشد. هیچ ارتباط منطقی میان اثر ادبی بودن و معجزه بودن یک کتاب وجود ندارد! مگر غزلیات حافظ که یک اثر ادبی فوق العادۀ جهان فارسی زبان است، معجزه است؟
باز هم تکرار ادعا بدون اثبات. موضوع خیلی ساده و قابل فهم است؛ قرآن سروده ی پیامبر است و پیامبر نیز تورات و انجیل را حداقل شنیده بوده است و داستانهای آنها در خاطر داشته و با کمی تغییرات در قرآن نیز وارد کرده است و این هیچ ارتباطی با خدا ندارد. بنابراین کسی که میخواهد مثل قرآن بیاورد هم میتواند از دیگر کتب و تجارب دیگران بهره ببرد.
خوب اگر بدانیم واقعا آنچنانکه شما ادعا میکنید خدا حرف میزند، آنوقت میتوانیم بحث کنیم که آیا حرف خدا تا چه زمانی کاربرد دارد. بار اثبات اینکه خدا حرف میزند و قرآن کلام خداست به دوش شماست!
اما در اینکه قرآن مملو از اشتباهات و تناقضات مختلف است شکی نیست. از تناقضات علمی قرآن میتوان به کروی دانستن زمین، ایجاد انسان از خون دلمه شده، آغاز آفرینش نوع بشر با آدم و هوا، آفرینش انسان از آبی که از پشت مرد و سینه ی زن بیرون میجهد، هفت طبقه دانستن آسمان، سفت و سخت دانستن آسمان، حرکت خورشید به گرد زمین، آفرینش جهان در شش روز، اجنه و شهابهای آسمانی، نقش کوهها در ثبات و عدم لرزش زمین و ... اشاره کرد.
احتمالا شما از کتاب "فرقان الحق" که به زبان فصیح عربی و در جواب تحدی قرآن نوشته شده است بی خبر هستید!
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۳, ۱۹:۵۸ #8
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با سلام و درود
1. اثبات اعجاز لفظی قرآن، یک کار تخصصی است و از عهده ادبای عرب برمی آید.
2. هر چه به عقب برویم، ادیب بودن ادبای عرب، از قوت و اعتبار بیشتری برخوردار است.
3. تاکنون کسی نتوانسته مثل قرآن بیاورد که ادبای عرب آن را پذیرفته باشند.
4. حتی درصدر اسلام هم ادبای عرب نسبت به قرآن و اعجاز لفظی آن، اعجاب می کردند.
5. هر آنچه تاکنون ادعا شده، صرف ادعا بوده و با اعجاز لفظی قرآن، تفاوت و فاصله بسیار داشته، لذا اصلا مورد قبول ادبای عرب واقع نشده است.
بنابراین؛ بطور قطع و مسلم می توان گفت که تاکنون هیچ کس نتوانسته مانند قرآن را بیاورد.
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
-
۱۳۸۸/۱۲/۰۳, ۱۹:۵۹ #9
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۸
- نوشته
- 4,189
- مورد تشکر
- 9,649 پست
- حضور
- 63 روز 11 ساعت 17 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
قرآن ساختگی:
با سلام و درود
درست است که کتابی به نام "فرقان الحق" برای مقابله با قرآن کریم نوشته شده است وشاید بتواند در ظاهر چند جوان کم اطلاع و خام را هم بفریبد، ولی این بدان معنا نیست که واقعا "فرقان الحق" توانسته با قرآن مبارزه کند؛ زهی خیال باطل!
"ز روی دوستدل دشمنان چه دریابد * چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا"
"فرقان الحق" تنها نمونه این مبارزه مذبوحانه با وحی الهی نیست، بلکه نمونه های دیگری نیز پیش از این ساخته و پرداخته شده است.
حتی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) پیامبرانی دروغین همانند "مسیلمة" جملاتی مهمل را به هم بافته و نام وحی الهی بر آن نهادند، که البته گذشت روزگار نشان داد که این جملات هیچ شایستگی برای مقابله با قرآن ندارند.
آن چه در این نوشته ها آمده آن چنان سخیف است که از پاسخگویی و رفع ابهام از بعضی جوانها که بگذریم، سکوت در برابر آنها برای اضمحلال فراموشی آن بهتر است.
شاید دشمن بیش از این که به محتوای نوشته خود دل بسته باشد، بیشتر مایل باشد که مضامین اهانت آمیز و شبهه افکن آن در جامعه مطرح باشد.
ویرایش توسط میقات : ۱۳۸۸/۱۲/۰۳ در ساعت ۲۰:۰۲
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها، وَ بَعلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها، بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک
خدایا! صلوات و درود تو بر فاطمه، و بر پدر فاطمه، و بر همسر فاطمه، و بر دو پسر فاطمه، و بر آن سرّی که در فاطمه به ودیعه نهاده ای؛ به آن تعداد که علم تو آن را در بر می گیرد.
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۱/۱۶, ۲۳:۳۳ #10
سلام دوستان
منطق عزیز معمولا به کسی که مو نداره میگن زلفلی حالا شما
برادر من در زمان پیامبر خیلی افرادی بودند که هم دشمنی وحقد وکینه شان از شما به پیامبر (ص) واسلام بیشتر بود وهم اطلاعاتشان ووقتی قرآن تحدی کرد که هرکس مانند میتواند بیاورد مطمئن باش این اشعار جعلی را می آوردند وبه نام شاعران جاهلی قالب میکردند اما با این تفاوت که اونجا دستشان رو میشد عجیب است اینقدر آدم خودش رو به نادانی بزند واطرافیان پیامبر را همه بیسواد بداند شما در مورد ابن عباس چیزی شنیدی یا فراموش کردی یا خودت رو میزنی به ... من آماده هستم تا با منطق خودت جواب بدم
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری