صفحه 2 از 2 نخست 12
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: پژوهشی پیرامون زنان مطرح شده در قرآن

  1. #11
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    ارزیابى مقام مریم از نظر مفسرین(3)

    اما علماى امامیه که در طریق قسط وعدل سیر مى‏کنند، بر این اعتقادند که تمام این مقامات وکرامتها مربوط به خود مریم علیها السلام است‏یعنى وصف به حال موصوف است نه متعلق موصوف، ونباید اینها را به حساب اعجاز زکریا علیه السلام گذاشت، واز طرف دیگر، مریم به مقام رسالت ونبوت تشریعى نرسیده است. این دو مطلب را مفسران گرانقدر امامیه، به استناد ظواهر قرآنى، تبیین مى‏کنند.

    اما مطلب اول که همه این کرامتها تعلق به خود مریم علیها السلام دارد، به دلیل ظواهر قرآن است که فرشته‏ها سخن گفتند، اما نه فقط به عنوان هاتف غیب وسروش نهان، بلکه براى او مشهود شدند. همچنانکه این خطابها ونداها گاهى به صورت تمثل هم تجلى کرده است چنانچه قرآن مى‏فرماید:

    فتمثل لها بشرا سویا (20)

    پس چون بشرى هماهنگ بر او نمایان شد.

    آن فرشته گفت که من از طرف حق آمده ومامورم که به تو فرزندى عطا کنم.

    قال انی رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا (21)

    ظاهر این آیات آن است که خود مریم علیها السلام به تنهایى این مقامات را دریافت کرد واین مقام مریم علیها السلام بود که باعث‏شد زکریا علیه السلام از خداى سبحان فرز دى طلب نماید:

    هنالک دعا زکریا ربه (22)

    این چنین نبود که معجزه زکریا در مریم ظهور کرده باشد بلکه کرامت‏هاى مریم موجب آن شد که زکریا از خدا یحیى را طلب کند وفرزند «رضیی‏» ازخداى سبحان مسالت نماید.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  2. #12
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    ارزیابى مقام مریم از نظر مفسرین(3)

    علاوه بر این که سفارش به قنوت ودوام عبادت وخضوع مستمر، وسجود ورکوع، نشانه مقام خود مریم علیها السلام است ونیز اوصافى که ذات اقدس اله براى این بانو ذکر مى‏کند، نشانه آن است که شخصیت‏خود مریم موجب شد تا فرشته‏ها را ببیند وبا آنها سخن بگوید وسخنان آنها را بشنود. لذا خداى سبحان از مریم به عنوان صدیقه یاد مى‏کند ومى‏فرماید:

    و صدقت‏بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین (23)

    و امه صدیقة (24)

    یعنى عیسى علیه السلام داراى مادرى بود که سخنان غیب را تصدیق مى‏کرد، او نه تنها صادق بود بلکه از صدیقین به شمار مى‏آمد. واین صدیق بودن او، وصحه گذاشتن ذات اقدس اله بر این موضوع، نشانگر آن است که همه این فضائل از آن خود اوست.

    البته این که زمخشرى وهمفکران او معتقدند این کرامتها به خاطر زکریا ویا به عنوان پیش درآمد معجزه حضرت مسیح بوده، نه براى آن است که زن نمى‏تواند به این مقام برسد، بلکه براساس تفکر ناصواب معتزله، نه تنها زن بلکه هیچ مردى هم نمى‏تواند به مقام کرامت‏بار یابد، وتنها انبیا هستند که مى‏توانند معجزه داشته باشند وغیر از انبیا کسى نمى‏تواند از کرامت‏برخوردار باشد خواه زن باشد یا مرد. واین سخن در جاى خود ابطال شده است، زیرا کرامت غیر از معجزه است. معجزه اختصاص به انبیا دارد ولى کرامت‏براى همه اولیاى الهى هست، با این توضیح که، اگر خرق عادت با ادعاى نبوت همراه بوده وبا تحدى آمیخته باشد،این را معجزه مى‏گویند، وگرنه کرامت است.

    کارى که «مسیلمه کذاب‏» کرد خرق عادتى بود به عنوان اهانت وکارى که مؤمنین غیر ولى دارند (وگاهى دعاى آنها مستجاب مى‏شود) به عنوان اعانت است وبراى اولیا بالاتر از اعانت، کرامت است وبراى انبیا، بالاتر از کرامت، اعجاز است.

    نظریه‏اى راهم که افراطى‏ها نظیر قرطبى وهمفکران او پنداشته‏اند، بر اساس یک قیاس منطقى است لیکن حد وسط در آن قیاس تکرار نشده ویا کلیت کبرى مخدوش است وچون قیاس، واجد شرایط انتاج منطقى نبوده، از این نظر دچار مغالطه شده‏اند.

    بیان مغالطه این است که: قرطبى در تفسیرش مى‏وید بر مریم علیها السلام وحى نازل شد، فرشته‏ها بر او فرود آمده وبا او سخن گفتند ومریم نیز آنان را مشاهده کرد وبا آنان سخن گفت وهرکس که وحى بر او نازل شود وسخنان فرشته‏ها را بشنود واز گفتار شفهى به شهودى برسد پیغمبر است، پس مریم علیها السلام پیغمبر است.

    مقدمه اول این قیاس درست است، یعنى مریم علیها السلام نه تنها به صورت شفهى با فرشته‏ها سخن گفت‏بلکه مشهودا فرشته‏ها را دید وبراى او متمثل شدند. اما مقدمه دوم یعنى کبراى قیاس، که مى‏گوید هرکس فرشته را دید و وحى را تلقى کرد پیغمبر است، کلیت ندارد، زیرا پیامبر کسى است که تنها با فرشتگان در مسائل جهان بینى ومعارف رابطه دارد وسخنان آنها را مى‏شنود و...، بلکه در مسائل تشریعى نیز ره‏آورد وحى را تلقى مى‏کند. شریعت را از فرشته‏ها دریافت مى‏گند ومسؤولیت رهبرى جامعه را به عهده مى‏گیرد واحکام مولوى را فرا گرفته وبه مردم ابلاغ مى‏کند.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  3. #13
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    اقسام وحى و دفع مغالطه

    در این سخن بحثى نیست که بر پیامبران وحى نازل مى‏شود، اما این‏گونه نیست که هرکس وحى دریافت کرد پیغمبر باشد چون وحى گاهى، انبائى است وگاهى تشریعى، چه این که نبوت گاهى نبوت انبائى است وگاه نبوت تشریعى.

    قرآن کریم نبوت تشریعى را که به عنوان «رسالت‏» بیان مى‏شود -چون یک کار اجرایى است، وحشر با مردم را همراه دارد ورهبرى جنگ وصلح ودریافت مسائل مالى وتوزیع اموال وتنظیم کار جامعه را به عهده دارد این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده ودر سوره یوسف علیه السلام و در سوره نحل مى‏فرماید:

    ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون (25)

    وپیش از تو جز مردانى که به ایشان وحى کردیم گسیل نداشتیم، پس اگر نمى‏دانید از آگاهان بپرسید.

    یعنى رسالت‏یک کار اجرایى است وما قبل از تو اى پیامبرلله هیچ کسى را جز مرد به عنوان رسول نفرستاده وفقط به مردها وظیفه رسالت داده‏ایم.

    پس رسالت، به معناى رهبرى جامعه، بیان حلال وحرام، واجب ومستحب، مکروه ومباح ومانند آن، نبوت خاصى است که چون مقام اجرایى است‏به عهده مردها گذاشته شده، ولى نبوت انبائى بدین مفهوم است که فردى از طریق وحى مطلع شود که در جهان چه مى‏گذرد، آینده جهان چیست؟ وآینده خودش را ببیند واز آینده دیگران نیز با خبر شود این نوع از نبوت، ناشى از مقام ولایت الهى وسرمایه نبوت تشریعى ورسالت اجرایى وپشتوانه آن است، اما اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز مى‏توانند به این مقام دست‏یابند.

    اگر مراد قرطبى وهمفکران او، اثبات نبوت انبائى براى مریم علیها السلام است، این را همه عرفا، حکما ومحققان اهل تفسیر مى‏پذیرند، واگر منظور، نبوت تشریعى بوده، که مریم علیها السلام داراى رسالت اجرایى بوده و وحى تشریعى دریافت مى‏کرده، این مردود است زیرا نه از آیات مى‏توان این را استنباط کرد ونه روایات مشعر به آن هستند، بلکه بر خلاف آن، دلیل اقامه شده ومى‏شود، مبنى بر این که نبوت تشریعى از آن مرد است نه از آن زن.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  4. #14
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    صدیقه بودن مریم علیها السلام

    قرآن کریم از مریم علیها السلام به عنوان صدیقه یاد کرده است که این مبالغه در تصدیق است. بدین معنا که نه تنها مصدقه، صادق وصدیق است‏بلکه صدیق است.

    صدیقین گروهى هستند که با انبیا وصالحین وشهدا همراه وهم قافله‏اند. اینان قافله سالار کوى الهیند. افراد عادى چه زن وچه مرد در نماز ونیایشها وعباداتشان از ذات اقدس اله مسالت مى‏کنند:

    ومن یطع الله والرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن اولئک رفیقا (26)

    کسى که مطیع خدا ورسولش باشد او همسفر قافله‏اى است که اهل آن عبارتند از: نبیین، صدیقین، شهدا وصالحین، وبعد در ادامه مى‏فرماید: و حسن اولئک رفیقا اینها رفقاى خوب وهمسفران شایسته‏اى هستند چرا که:

    سل عن الرفیق قبل الطریق (27)

    اگر انسان بیفتد آنها دستگیرند، واگر در مسیر افراط وتفریط قرار گیرد، او را تعدیل کرده واگر احساس خستگى کند تقویتش مى‏کنند، واگر احساس عجز کند به او قدرت مى‏بخشند. خداى سبحان مى‏فرماید اگر شما هدایت را از من بخواهید، من علاوه بر این که شما را اهل سیر وسلوک در صراط مستقیم قرار مى‏دهم وصراط مستقیم را به شما نشان مى‏دهم وراهى را که آنان رفته‏اند به شما مى‏نمایانم، شما را همسفر آنها نیز قرار مى‏دهم.

    گاهى خداوند مى‏گوید راه راست را به شما نشان مى‏دهم وزمانى براى تشویق مى‏فرماید: توفیق سلوک در راهى را که انبیا رفته‏اند به شما مى‏نمایانم، شما را همسفرآنها نیز قرار مى‏دهم.

    گاهى خداوند مى‏گوید راه راست را به شما نشان مى‏دهم وزمانى براى تشویق مى‏فرماید: توفیق سلوک در راهى را که انبیا رفته‏اند به شما عطا مى‏کنم وزمانى بالاتر از این را نوید مى‏دهد ومى‏فرماید: شما را با همراهان وهمسفران وقافله‏سالارانى چون انبیا وصدیقین وشهدا وصالحین همراه مى‏کنم.

    یکى از صدیقین مریم‏سلام الله علیها است. که همراهى با او اختصاصى به زنها ندارد تا زنها بگویند خدایا راه مریم را به ما ارائه بده بلکه همه نمازگزاران از خداوند راه صدیقین را مى‏طلبند که مریم هم جزو صدیقین است.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  5. #15
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    شبهه برترى مریم علیها السلام از زکریا علیه السلام

    وسر این که مریم‏سلام الله علیها صدیقه است آن نیست که اخبار عادى را تصدیق کرد وآنچه که دیگران باور دارند، او نیز تصدیق نمود. بلکه، او حقیقتى را تصدیق کرد که دیگران باور نداشتند وحقیقتى را صحه گذاشت که دیگران آن را مستبعد مى‏شمردند و روى همین استبعاد، زبان به تهمت وى گشودند در حالى که مریم علیها السلام براى قبول این امر غیر عادى، آیت وعلامت نطلبید.

    افراطیونى که به نبوت مریم علیها السلام فتوا داده‏اند خواسته‏اند بگویند که مریم علیها السلام از زکریا علیه السلام بالاتر است زیرا وقتى زکریا سلام الله علیه دعا کرد وعرضه داشت:

    رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء (28)

    پروردگارا! از جانب خود، فرزندى پاک وپسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى.

    او از خدا ذریه صالح طلب کردذریه یعنى فرزند، چه این فرزند بلافصل باشد چه مع الفصل، چه یکى باشد چه بیش از یکى، وچه مذکر باشد چه مؤنث، همه اینها را ذریه مى‏گویند ویا وقتى عرضه داشت:

    فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا (29)

    پس از جانب خود ولى وجانشینى به من ببخش که از من ارث ببرد واز خاندان یعقوب ارث برد واو را پسندیده گردان.

    آنگاه فرشته‏ها در حال نماز به او بشارت دادند که خدا به تو فرزندى به نام یحیى عطا مى‏کند:

    فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیى مصدقا

    پس در حالى که وى ایستاده در محراب دعا مى‏کرد، فرشتگان او را ندا داده که: خداوند تو را به ولادت یحیى مژده مى‏دهد که این یحیى:

    مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین (30)

    تصدیق کننده «کلمة الله‏» است وبزرگوار; خویشتندار وپیامبرى از صالحان است.

    ولى زکریا علیه السلام با شنیدن این بشارت به جاى تصدیق نشانه طلبید وعرض کرد:

    رب اجعل لی آیة (31)

    خدایا یک علامت ونشانه‏اى قرار بده که من بدانم این بشارت حق است، یا بفهمم این بشارت چه وقت محقق مى‏شود. ولى مریم علیها السلام وقتى بشارت را از فرشته‏ها شنید مطمئن شد، وچون صدیقه بود تصدیق کرد واز خداوند علامت ونشانه نخواست. بنابراین، نتیجه مى‏گیریم که مقام مریم بالاتر از زکریاست.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  6. #16
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    علت طلب آیت از سوى زکریا

    ولى این اعتقاد ناصواب است زیرا نباید در گرامیداشت مقام یک فرد -حضرت مریم - پیغمبرى را از مقام باعظمتش تنزل داد.

    اما این که چرا زکریا سلام الله علیه آیه طلب کرد، حق آن است که سؤال او از روى شک نبود، بلکه براى بار یافتن به مقام طمانینه بود. همچنانکه ابراهیم سلام الله علیه این راه را به انبیاى ابراهیمى نشان داد وفرمود:

    رب ارنی کیف تحیی الموتى قال او لم تؤمن قال بلى لکن لیطمئن قلبی (32)

    پروردگارا! بنمایان به من که مرده‏ها را چگونه زنده مى‏کنى، گفت: مگر ایمان نیاورده‏اى؟ گفت: چرا ولى مى‏خواهم دلم قرار گیرد.

    یعنى، خدایا به من نشان بده که: چگونه مرده‏ها را زنده مى‏کنى؟ خداوند به او فرمود آیا باور ندارى؟ حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: آرى، ولیکن براى این که لحظه به لحظه به مقام والاتر بار یابم، وبه جایى برسم که خودم مظهر «هو المحیی‏» بشوم، وگرنه به معاد معتقدم ومى‏دانم که تو مرده‏ها را زنده مى‏کنى ولى مى‏خواهم بدانم چگونه مرده‏ها را زنده مى‏کنى، واین هم نه به آن صورت که تو نشانم بدهى، بلکه مى‏خواهم مرا مظهر «هو المحیی‏» قرار بدهى که به دست من مرده‏ها زنده بشوند واین، عالى‏ترین مقامى است که ابراهیم خلیل مسالت کرده است.

    این راه ابراهیمى را سر سلسله انبیاى ابراهیمى علیه الصلوة والسلام به فرزندانش تعلیم داد که شما نیز از ذات اقدس اله لحظه به لحظه نشان طلب کنید تا به مقام طمانینه بار یافته ونفس مطمئنه پیدا کنید.

    اگر کسى به وسیله برهان، مساله‏اى براى او حل شود، یک مرحله طمانینه را دارد، واگر برهانش از علم الیقین به عین الیقین تبدیل شود، خواهد دید که در جهان چه مى‏گذرد ومى‏نگرد که چگونه خدا مرده‏ها را زنده مى‏گند واین هم یک مرحله است ولیکن مرتبه بالاتر از عین الیقین مرحله حق الیقین است‏یعنى انسان خود به جایى برسد که «هو المحیی‏» را در خود مشاهده کند، چون «المحیی‏» وصفى از اوصاف ذات‏وچیزى که در خارج از ذات اقدس حقند برخلاف اوصاف ذات وچیزى که در خارج از ذات است ممکن الوجود مى‏باشد و وقتى که ممکن الوجود شد، انسان مى‏تواند عین او بشود، لذا گرچه منطقه ذات، منطقه ممنوعه است تنزل نموده وبه مقام فعل برسیم وارد «منطقه الفراغ‏» مى‏شویم که در این منطقه جا براى انسان سالک باز است ومى‏تواند مظهر اوصاف فعلى حق باشد.

    گاهى انسان با برهان عقلى زنده کردن مردها را تصدیق مى‏کند این علم الیقین است. گاهى هم در خدمت مسیح علیه السلام به سر مى‏برد ومشاهده مى‏کند که روح القدس چگونه به مسیح ومسیح‏گونه‏ها فیض مى‏رساند:

    فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا مى‏کرد

    ومرده را خود زنده مى‏کند مانند مسیح علیه السلام ودر بسیارى از موارد مانند عترت طاهره علیهم الصلاة والسلام که این انسان در مرحله سوم یعنى منطقة الفراغ ودر قلمرو اوصاف فعلى، سالک مى‏شود وبه مقام حق الیقین مى‏رسد یعنى خود مظهر هو الخالق وهو المحیی مى‏گردد.

    این راه بلند را ابراهیم خلیل سلام الله علیه به همه سالکان عموما وبه انبیاى ابراهیمى علیهم الصلاة والسلام خصوصا نمایانده است. زکریا سلام الله علیه نیز که نشانه وعلامت را طلب کرد براى آن بود تا به مقام طمانینه برسد وبداند که دعایش چگونه محقق مى‏شود.

    مقام طمانینه ویقین نتیجه تهذیب نفس وتزکیه دل وجان است واین راهى است که جامع بین زن ومرد است. نتیجه تهذیب نفس آن است که انسان با ماوراى طبیعت مانوس، واز اهل شهود گردد ودر این مسیر همان‏گونه که مردها موفقند با فرشته‏ها سخن بگویند زنها نیز موفقند که با فرشته‏ها تکلم کنند وبشارت آنان را دریافت کنند. واین مساله علاوه بر قرآن، در صحف انبیاى پیشین علیهم السلام نیز به طور کامل ارائه شده ویک مساله کلامى است ودر این جهت هیچ تفاوتى میان شرایع الهى، وهیچ تمایزى بین کتاب‏هاى آسمانى نیست.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  7. #17
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    همسر ابراهیم خلیل(ع)-1

    در داستان ابراهیم خلیل سلام الله علیه همان‏گونه که خلیل الله با فرشته‏ها سخن مى‏گوید، وبشارت ملائکه را دریافت مى‏دارد همسر او نیز با فرشته‏ها سخن گفته وبشارت ملائکه را دریافت مى‏کند.

    ذات اقدس آله در زمان کهولت وپیرى خلیل الله، به او بشارت فرزندى آگاه داد. که این بشارت الهى، به همان شکلى که توسط ملائکه به آن حضرت، ابلاغ شد، به همان صورت، به همسر او نیز اعلام گردید. هنگامى که ملائکه به حضرت ابراهیم(ع) گفتند:

    فبشرناه بغلام حلیم (33)

    ابراهیم سلام الله علیه فرمود:

    ابشرتمونی على ان مسنی الکبر فبم تبشرون (34)

    آیا به من نوید مى‏دهید در حالى که مرا پیرى رسیده است؟ حضرت این سخن را به عنوان «استبعاد» نفرمود. بلکه به عنوان «استعجاب‏» گفت. معناى استعجاب آن است که انسان به لحاظ شگفت‏انگیز بودن واقعه‏اى بادید تعجب بدان مى‏نگرد. در این جا ابراهیم خلیل(ع) عرض کرد: خدایا من نه تنها پیر شده‏ام بلکه، پیرى به سراغ من آمده است. یعنى یک وقت انسان پیر مى‏شود ودوران شیخوخت را مى‏گذراند ومى‏گوید «قد بلغت من الکبر» (35) یعنى من، به پیرى رسیدم. ولى زمانى از پیرى نیز مى‏گذرد وبه دوران فرتوتى پاى مى‏نهد که در این حال مى‏گوید «قد بلغنی الکبر» (36) یعنى پیرى، به سراغ من آمده است، پس چه بشارتى به من مى‏دهید؟ فرشته‏ها گفتند:

    بشرناک بالحق فلا تکن من القانطین (37)

    یعنى این تبشیر ما باحق همراه است وگزاف نیست، چون فرشتگان در صحبت‏حق سخن مى‏گویند ودر لباس حق حرف مى‏زنند. لذا حرف «باء» در «بالحق‏» خواه به معناى صاحبت‏باشد وخواه به معناى ملابست، مفهومش این است که گفتار ما در لباس حق، یا در صحبت‏حقیقت است وما گزاف نخواهیم گفت وتو اى خلیل الله ناامید مباش.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  8. #18
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    همسر ابراهیم خلیل(ع)-2

    آنگاه ابراهیم خلیل(ع) فرمود:

    و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون (38)

    حضرت در کمال صراحت فرمود: نه تنها با رسالت ونبوت سازگار نیست، بلکه با هدایت ورهبرى نیز سازش ندارد. بنابراین نه تنها هیچ پیامبرى ناامید نخواهد بود بلکه هیچ مؤمن ومهتدى نیز ناامید نمى‏شود.

    معناى ناامیدى آن است که انسان گمان کند به جایى رسیده است که از خدامعاذ الله ساخته نیست که مشکل او را حل نماید. این یاس در حد کفر است، وهیچکس حق ندارد ناامید باشد.

    این خلاصه کلام بود در مورد بشارت فرشته‏ها به خلیل حق...، معادل همین برخورد با همسران حضرت نیز مطرح شده است، قرآن کریم مى‏فرماید:

    و امراته قائمة فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب (39)

    یعنى هنگامى که فرشته‏ها با خلیل حق سخن مى‏گفتند همسر او نیز حضور داشت وایستاده بود وضحکى داشت‏براى «ضحک‏» در تفاسیر دو بیان آمده است، یا به معناى سرور وخوشحالى ویا به معناى عادت ماهانه زنان است پس مژده دادیم او را به اسحاق واز پس اسحاق، یعقوب را. یعنى علاوه بر فرزند -اسحاق، بشارت نوه یعقوب هم، به تو مى‏دهیم. سپس همسر خلیل الرحمان عرض کرد:

    قالت‏یا ویلتی ا الد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشی‏ء عجیب قالوا ا تعجبین من امر الله رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید (40)

    یعنى آیا من مادر مى‏شوم در حالى که خودم فرتوت وسالمند وکهنسالم، وهمسرم نیز پیرمردى فرتوت وکهنسال است؟! فرشتگان به او گفتند: آیا از رحمت‏خدا وامر خدا در تعجب هستى در حالى که رحمت‏خدا، وبرکات وى، بر شما خاندان نبوت، فراوان بوده وشما از این برکات عینى، بى‏شمار دیده‏اید!

    عظمت زن در فرهنگ وحى از این ارزیابى روشن مى شود که در فرهنگ وحى از زن به عظمت‏یاد شده واختصاصى به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات وصحف خلیل الله نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تکلم نمودن وبشارت آنها را دریافت کردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، وسخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردى است که زن نیز همانند مرد در همه این صحنه‏ها سهیم بوده واگر پدر پیامبرى، با ملائکه سخن مى‏گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.

    لذا وقتى در قرآن کریم از زنان یاد مى‏کند، مادر مریم ویا خود مریم را جزو آل عمران شمرده ودر زمره اصفیا قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا واولیاى خاص جزو اصفیاى الهیند. خدا در قرآن مى‏فرماید:

    ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین، ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم (41)

    به یقین خداوند، آدم ونوح وخاندان ابراهیم وخاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى که بعضى از آنان از بعض دیگرند، وخداوند شنواى دانا است.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  9. #19
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    همسر ابراهیم خلیل(ع)-3



    که منظور از این عمران آن عمرانى است که پدر مریم است، نه عمرانى که پدر موسى است چون عمرانى که پدر موسى است اصلا نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند مى‏فرماید:

    اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا (42)

    چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.

    خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفى نموده است.

    در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درباره فاطمه زهراسلام الله علیها مى‏فرماید:

    «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری‏» (43)

    امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب مى‏کند: یارسول الله، این صفیه تو یعنى این بانویى که صفوه تو، مصطفا وبرگزیده توست رحلت کرده وصبر در فقدانش براى من دشوار است.

    حضرت از او به عنوان صفیه یاد مى‏کند یعنى صفوة الله است، مریم هم صفوة الله است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنى عمران که پدر مریم است‏سر سلسله این خانواده به شمار مى‏رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران مى‏گویند، پس هر دو بانو مصطفا و صفوه حقند.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




  10. #20
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۵
    نوشته
    5,435
    مورد تشکر
    4,566 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    27



    پى‏نوشت‏ها:



    1. تحریم، 10

    2. انفال، 27

    3. تحریم، 11

    4. نازعات، 24

    5. قصص، 38

    6. اعلى، 1

    7. فرقان، 10

    8. بحار الانوار، ج 10، ص 25

    9. تحریم، 12

    10. اعراف، 164

    11. طه، 96

    12. اعراف، 175

    13. انعام، 124

    14. آل عمران، 137

    15. آل عمران، 44

    16. همان.

    17. آل عمران، 37

    18. آل عمران، 42 و 44

    19. آل عمران، 45

    20. مریم، 17 و 18

    21. مریم، 19

    22. آل عمران، 38

    23. تحریم، 12

    24. مائده، 75.

    25. انبیاء، نحل، 43; و در سوره یوسف، 109 تا (نوحى الیهم)

    26. نساء، 69

    27. نهج البلاغه فیض، نامه 31، ص 936.

    28. آل عمران، 38

    29. مریم، 5 و6

    30. آل عمران، 39

    31. آل عمران، 41; مریم، 10

    32. بقره، 260

    33. صافات، 101.

    34. حجر، 54.

    35. مریم، 8.

    36. آل عمران، 40.

    37. حجر، 55.

    38. حجر، 56.

    39. هود،71.

    40. هود،72 و73.

    41. آل عمران،33 و34.

    42. آل عمران،35.

    43. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 202.


    دست به دست من بده
    پا به پای من بیا
    نگو امروز مال ما
    بگو فردا رو میخوام


    به لطف الهی فردا از آن ماست....




صفحه 2 از 2 نخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود