-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۰۸:۵۲ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ابن بابویه، محمد (شیخ صدوق)
زادگاه
محمد بن علی بن بابِویَه(14)معروف به ((شیخ صدوق )) در حدود سال 306 ق . در شهر ((قم )) متولد شد.
((قم که در مرکز ایران و 135 کیلومتری جنوب تهران قرار دارد شهری است آشنا و از دیرباز به شهر دانش و اجتهاد شهرت داشته است .
نام ((قم )) همیشه با تاریخ و فرهنگ تشیع همراه بوده و اهل آن از روزگار قدیم در گرایش به اسلام عشق به پیشوایان دین پیشگام بوده اند. شهری که در دامان خود، عالمان خود، عالمان ، محدثان و اسلام شناسان بزرگ و کم نظیری را پرورش داده است پایگاهی که مرکز علوم اسلامی چون حدیث تفسیر، فقه و تاریخ بوده و اکنون نیز به صورت دانشگاه بزرگ تعالیم اسلامی و مکتب تشیع در آمده است .
تلاش عالمان این دیار در انتشار علوم اهل بیت پیامبر علیه السلام تا حدی بوده که در دوران اختناق خلفای اموی و عباسی و برجسته ای از این شهر به حضور امامان علیه السلام شتافتند و آموزشها دیدند و به نشر افکار آن بزرگواران در شهرهای مختلف پرداختند.
از مقابر موجود در این سرزمین به سابقه درخشان علمی و فرهنگی آن پی می بریم . به نقل از مورخان در حدود هفتصد تن از محدثان بزرگ و روایت شناسان در این منطقه دفع شده اند و چه بسیار از بزرگانی که زادگاه و رشد علمی آنان همین شهر بوده است .
سر آمد همه آن دانشمندان و حدیث شناسان شخصیت بزرگواری است به نام ((شیخ صدوق )) که در این نوشته در پی بررسی زندگی سراسر افتخار او هستیم .
نسب و نژاد
یکی از معروفترین خاندانهای بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران دانشمندان نامور از آن برخاسته اند خاندان ((بابویه )) است که ((صدوق )) بزرگترین شخصیت این خاندان به شمار می رود.
((بابویه )) جد اعلای صدوق است اولین کسیکه از این خاندان لقب ((ابن بابویه )) گرفت پدر صدوق یعنی ((علی بن حسین بن موسی بن بابویه )) است .
((ابن بابویه )) خود از دانشمندان به نام شیعه بوده و بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است . وی پیشوای شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکری علیه السلام و غیبت صغری حضرت ولی عصر(عج ) و در عهد نیابت خاصه ((حسین بن روح )) می زیسته است .
این عالم بزرگ و وارسته و پارسا در قم مغازه ای داشت که در کنار کارهای علمی بخشی از وقت خود را به کسب و کار می پرداخت و با درآمد آن مخارج زندگی خویش را تامین می کرد اما در حقیقت او دانشمندی سترگ بود که نه تنها در مجامع علمی آن روز از مقام و منزلت علمی بالایی برخوردار بود هم اکنون نیز مورد احترام دانش پژوهان و اساتید بزرگ علوم اسلامی است
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۰۸:۵۳ #2
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
میلاد محمد
سالیانی آنچه روح پدر را آزرده می ساخت نداشتن فرزند بود، گرچه پنجاه بهار از عمر او می گذشت و رو به پیری می رفت هرگز از رحمت الهی ناامید نبود و بارها از خدای خویش درخواست کرده بود تا فرزندی به او عطا کند، اما از گره کار مطلع نبود.
روزی بر آن شد تا نامه ای به امام و پیشوای خود حضرت مهدی (عج ) بنویسد و از ایشان بخواهد تا برایش دعا کند. به دنبال فرصتی مناسب و فردی مطمئن بود تا به واسطه او نامه را ارسال کند تا آنکه زمانی کاروانی از قم به عراق می رفت . در بین آن کاروان یکی از دوستان به نام ((ابوجعفر))(15)را یافت که می توانست نامه وی را به مقصد برساند.
او نامه ای به محضر پیشوای خود ولی عصر(عج ) نوشت و به وی سپرد تا در عراق به ((حسین بن روح ))(16)بدهد و از او بخواهد که این نامه را به حضرت برساند.
ابوجعفر می گوید من نامه او را به نماینده مهدی موعود(عج ) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت برای ((ابن بابویه )) دعا کرد و در آینده نزدیک خداوند به او فرزندی خواهد داد که منشاء برکات زیادی خواهد شد.(17)
شیخ طوسی در کتاب غیبت ، درباره تولد ((صدوق )) چنین نگاشته است :
((بسیاری از بزرگان قم نقل کرده اند که علی بن حسین بن بابویه با دختر عموی خود ازدواج کرد ولی از وی صاحب فرزند نشد. نامه ای به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشت که از حضرت ولی عصر(عج ) بخواهد تا برای او دعا کند که خداوند به او فرزند عطا فرماید از حضرت جواب آمد که از این همسر صاحب فرزند نمی شوی ولی بزوری با کنیزی دیلمی(18)ازدواج خواهی کرد که خداوند از او دو فرزند فقیه به تو خواهد داد.(19)
شیخ صدوق خود نیز ماجرای دعای حضرت ولی عصر(عج ) و ولادت خود را در کتاب ((اکمال الدین )) آورد است و در ادامه نوشته است که هر گاه ((ابو جعفر محمد بن علی اسود)) مرا می دید که برای آموختن حدیث و علوم اهل بیت علیه السلام با اشتیاق تمام به درس اساتید می رفتم ، می فرمود: این میل و اشتیاق به علم آموزی که تو داری جای تعجب نیست ، زیرا توبه دعای امام زمان متولد شده ای .
به هر تقدیر این بشارت به ((ابن بابویه )) رسید و پس از مدتی در پی ازدواج با کنیزی دیلمی خداوند ((محمد)) را به او عطا فرمود که در آن سنین مایه امید و چشم روشنی پدر گشت و سپس پسر دیگری به او داد و نامش را ((حسین )) نهاد.
((حسین بن علی بن بابویه )) نیز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش ((محمد)) بزرگترین و معروفترین شخصیت خاندان ((بابویه )) است .
دوران کودکی و نوجوانی
زمانی که خداوند ((محمد)) را به ((علی )) داد پدر دوران جوانی خود را پشت سر گذاشته و مسائل دینی و آداب اسلامی را در مکتب عالمان و محدثان آن روزگار فرا گرفته بود و در آن زمان او یکی از شخصیتهای بزرگ عالم اسلامی و رئیس طایفه شیعه در قم به شمار می رفت و شاید حکمت و خواست الهی بر این بود که ((محمد)) در آن هنگام به خانواده پدر پای نهد تا ((تجربه )) و ((انتظار)) بستر پرورش صحیح این کودک را بگستراند و این نهال نو پا در مزرعه ای ((ادب )) و ((دانش )) دینی بارور شود و بدین سبب او که مادر او را به خوبی رشد داد و پدر به نیکی آن را شکوفاند.
دوران تحصیل
((محمد)) در سنین کودکی فراگیری دانش دینی را نزد پدر آغاز کرد و تحصیلات ابتدایی و رشد اولیه او در علوم ، در شهر قم ، که آن روز، محضر دانشمندان محدثان بود، به انجام رسید.
با جدیت تمام و سعی پیگیر به فراگیری علوم و معرفت همت گماشت روزی نمی گذاشت که در اندوخته های علمی او افزوده نگردد. عمده مطالب را از پدر خود ((علی بن بابویه )) آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسی بزرگان علم و ادب حاضر می شد پس از آنکه به مرتبه بالایی از تحصیل رسید برای درک محضر اساتید بزرگ و حدیث شناسان آن دوران سفرهای علمی خود را آغاز کرد و شاید بتوان گفت : یکی از عوامل موثر در موفقیت وی اساتید بسیاری است که دیده و از خرمن علوم آنها خوشه ها برگرفته است از همین رو نمی توان به طور کامل اساتید او را شمارش کرد.
دانشمند محقق شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی رحمة الله در پیشگفتار کتاب شریف ((معانی الاخبار)) که شرح زندگانی وی را نگاشته ، 252 تن از اساتید صدوق را نام برده است .(20)
از جمله بزرگانی که ((صدوق )) در قم از محضر آنها بهره برد می توان از: محمد بن حسن بن ولی ، احمدبن علی بن ابراهیم قمی ، محمد بن یحیی بن عطار اشعری قمی ، حسن بن ادریس قمی و حمزة بن محمد علوی یاد کرد.
در بخش مسافرتهای این دانشمند سخت کوش و پر تلاش به اسامی برخی از کسانی که وی در طی سالهای متمادی در شهرها و نقاط مختلف جهان از آنها بهره علمی گرفته یا حدیث شنیده است اشاره خواهیم کرد.
اقامت در ری
یکی از حوادث مهم دوران زندگی شیخ صدوق روی کار آمدن سلسله ایرانی نژاد و شیعی مذهب آل بویه بود که میان سالهای 322 - 448 هجری قمری بر بخش بزرگی از ایران و عراق و جزیره تا مرزهای شمالی فرمان راندند.
هجرت شیخ صدوق از قم به ری و اقامت در آنجا نیز به درخواست یکی از حاکمان این سلسله ، ((رکن الدوله دیلمی )) بوده است .
سابقه تایخی این سلسله به نقل دائرة المعارف بزرگ اسلامی چنین است :
((در میان سده سوم قمری سلطه دیرینه دستگاه خلافت عباسی با جنبشهای استقلال طلبانه ای در قلمرو خود روبرو شد که به سهم خویش به ضغف تدریجی نفوذ سیاسی خلفا انجامید. این جنبشها در میان ایرانیان که از پیش فرصتی می جستند تا خود را از بند ستم عباسیان برهانند، با ظهور دولت صفاریان دولت سامانیان و زیاریان به اوج خود رسید، در اوایل سده چهارم قمری دیلمان(21)که هیچ گاه به اطاعت خلفا گردن ننهادند جنبشهای دیگری در شمال ایران آغاز کردند آنگاه که ((ماکان بن کاکی )) و ((اسفاربن شیرویه )) و ((مرداویج زیاری )) هر یک لشکری بسیجی اند و از دیلم خروج کردند علی و حسین ، پسران ابوشجاع بویه - ماهیگیر دیلمی - به ماکان که فرمانبردار سامانیان بود پیوستند علی خود از پیش در خدمت ((نصر بن احمد سامانی )) می زیست . سپس که مرداویج بر گرگان و طبرستان چیره شد اینان با جلب نظر ماکان ، به مرداویج پیوستند.او آن دو را گرامی داشت . و علی را به حکومت کرج گمارد، اما خیلی زود پشیمان شد. علی به پایمردی حسین بن محمد ملقب به ((عمید)) که او را از رفتن نامه مرداویج مبنی بر جلوگیری از رفتن علی به کرج و فرمان بازگشت او آگاه ساخته بود، به سرعت وارد کرج شد و رشته کارها را به دست گرفت و با تصرف دژهای اطراف ، نیرویی یافت که مایه بیمانکی مرداویج شد. افزون بر آن ، مردانی که مرداویج برای دستگیری علی به کرج فرستاد به او پیوستند و نیرویش فزون تر شد. او هم قصد تصرف اصفهان کرد، اگر چه در آغاز سپاه ((محمد بن یاقوت )) را در هم شکست و بر اصفهان چیرگی یافت ، با هجوم وشمگیر برادر مرداویج واپس نشست .
او چندی بعد ((ارجان )) و ((نوبند جان )) را تسخیر کرد و برادرش حسن را به تصرف کازرون فرستاد.حسن کازرون را گشود و مال بسیار گرد آورد و سپس لشکر محمد بن یاقوت را که دوباره امارت اصفهان یافته و به مقابله با سران ((بویه )) آمده بود، در هم شکست و به نزد علی بازگشت . گرچه علی سال بعد به همراهی برادرانش حسن و احمد بر شیراز چیره و دولت مستقل خود را در آنجا طی افکند، مورخان ، فتح ارجان را آغاز پایه گذاری دولت ((آل بویه )) دانسته اند.(22)
علامه شوشتری ماجرای هجرت شیخ صدوق از قم به ری را این گونه نگاشته است :
رکن الدوله(23)به منظور ترویج مذهب حق ، التماس قدوم شیخ به دارالخلافه نموده ، خدمت شیخ اجازات فرموده ، سلطان در مجلس اول سؤ الی چند که در تحقیق مذهب حق به خاطر داشت بر شیخ عرض نمود -چنانچه سابقا در احوال شیخ تفصیل یافته - و جواب صواب استفاده فرموده ، شیخ را تعظیم و تکریم تمام نمود و جوایز و اقطاع مقرر فرمود.(24)
به نظر می رسد علت اصلی این دعوت و عزیمت ، خلاءیی بوده که از هجرت شیخ کلیمی از ری به بغداد و سپس رحلت او پیش آمده بوده است . در حقیقت وجود شیخ صدوق در ری می توانست منشاء برکات فراوان باشد، و آن بزرگوار نیز با توجه به اهمیت موضوع دعوت رکن الدوله را پذیرفت و زادگاه خویش را رها کرد و عازم ری گشت .
بحثهای بسیاری که ((صدوق )) در مدت اقامت خود در ((ری )) در موضوعات مختلف اسلامی به ویژه در دو موضوع مهم امامت و غیبت حضرت ولی عصر (عج )با رهبران مذاهب مختلف انجام داد شاهد خوبی بر این مدعاست . حاصل آن گفتگوها که برخی نیز در حضور رکن الدوله بود،کتابهای ارزشمندی است که از آن فقیه نامی باقی مانده است .
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۰۸:۵۵ #3
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
عصر حدیث
عصر صدوق را باید ((عصر حدیث )) نامید.دوره ای که با حرکت علمی ((کلینی )) آغاز شد و با تلاشهای پیگیر و بی وقفه ((صدوق )) ادامه یافت .شیخ کلینی که او نیز از ((کلین )) به ((ری )) هجرت کرد و در آنجا کتاب ((کافی )) اولین کتاب از مجموعه چهارگانه روائی شیعه - را نگاشت ،با این حرکت علمی جدید، مکتب حدیث نگاری اهل بیت علیهم السلام را پی نهاد که دیگران از جمله شیخ صدوق ، بنای مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهادند.
صدوق برای ادامه راهی که کلینی در آن قدم نهاده بود سفرهای علمی خود را آغاز کرد،که این بخش زندگی او را می توان فصل جدیدی نامید.
سفرهای علمی
با مطالعه و دقت در این بخش از زندگانی ((صدوق )) در می یابیم که عشق به جمع آوری احادیث در وجود او موج می زده و حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دینی و نشر و توزیع آنها را سرلوحه کار خود قرار داده بود و برای رسیدن به این هدف ، از بلخ و بخارا تا کوفه و بغداد و از آنجا تا مکه و مدینه سفر کرده و به تمام مراکز اسلامی آن زمان - اعم از شیعه و سنی - سرزده است و چه بسیار که در این سفرها با مشکلات فراوانی مواجه گشته ولی همه را به جان خرید و غم غربت را تحمل کرده و با کوله باری از احادیث پیامبر و اهل بیت علیهم السلام از سفر بازگشته است .
او به هر شهری وارد می شد به دنبال نخبگان می گشت و از دانش آنان بهره می گرفت و نیز علاقه مندان علوم دینی را از منبع سرشار اندوخته های خود سیراب می کرد.
در ماه رجب سال 352 ق . به قصد زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد رفت و سپس به ری بازگشت .
در ماه شعبان همان سال سفری به نیشابور کرد که از مهمترین شهرهای خطه خراسان در آن روزگار بوده است .در آن شهر اهالی آنجا گرداگرد او را گرفتند و وی با بحثهای روشنگرانه خود تشتت فکری عجیبی که نسبت به غیبت مهدی موعود (عج ) در میان آنها رواج داشت ، از بین برد.
او خود شرح این واقعه را در کتاب ((اکمال الدین )) آورده است . علاوه بر آن از عده ای از بزرگان آن دیار حدیث شنیده و نقل کرده است از جمله : ((حسین بن احمد بیهقی ))، ((ابوالطیب حسین بن احمد)) و ((عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب )).
در مرو نیز از گروهی دیگر از محدثان حدیث شنیده و نقل کرده است . از جمله : ((محمد بن علی شاه فقیه )) و ((ابویوسف ، رافع بن عبدالله بن عبدالملک )).
او سپس به بغداد مسافرت کرد و در همان سال از عده ای دیگر از بزرگان بغداد نیز حدیث شنید از جمله : ((حسین بن یحیی علوی ))، ((ابراهیم بنی هارون )) و ((علی بن ثابت ((والیبی )).
در سال 354 وارد کوفه شد و از مشایخ آنجا استماع حدیث کرد. از جمله ((محمد بن بکران نقاش ))((احمد بن ابراهیم بن هارون ))، ((حسن بن محمد بن سعید هاشمی ))، ((علی بن عیسی ))، ((حسن بن محمد مسکونی )) و یحیی بن زید بن عباس بن ولید)). در آن سال برای زیارت بیت الله الحرام و انجام مناسک حج عازم حجاز شد و در بین راه در همدان از ((قاسم بن محمد بن احمد بن عبدویه )) و ((فضل بن فضل بن عباس کندی )) و ((محمد بن فضل بن زیدویه جلاب )) حدیث شنیده و نقل کرده است .
پس از اعمال حج در راه بازگشت از سفر، بین راه مکه در منطقه فید از ((احمد بن ابی جعفر بیهقی )) روایت دریافت کرد.
بار دیگر در سال 355 به بغداد وارد شد و شاید این امر پس از بازگشت از زیارت خانه خدا بوده است .
از کتاب ((المجالس )) صدوق بر می آید که دوبار دیگر به زیارت مشهد رفته است یک بار در سال 367 که در آنجا بر ((سید ابی البرکات علی بن حسین حسینی )) و ((ابی بکر محمد بن علی )) حدیث خواند و قبل از محرم سال 368 به ری بازگشت . بار دیگر آنگاه که قصد سفر به ماوراء النهر داشت در بین راه از مشهد به بلخ مسافرت کرد و از بزرگان آن دیار بهره گرفت . از جمله : ((حسین بن محمد اشنانی رازی ))، ((حسین بن احمد استرآبادی ))، ((حسن بن علی بن محمد بن علی بن عمرو العطار))، ((حاکم ابو حامد احمد بن حسین )) و ((عبیدالله بن احمد فقیه )).
و در ایلاق نیز نزد ((محمد بن عمرو بن علی بن عبدالله بصری )) و ((محمد بن حسن بن ابراهیم کرخی )) و غیر اینها حدیث شنید و در همین روستا بود که ((شریف الدین ابوعبد الله محمد بن حسن ))(25)معروف به ((نعمت )) از او خواست تا کتاب من لا بحضره الفقیه را بنگارد که شرح آن را در بخش تاءلیفات او خواهیم آورد.
از آنجا عازم سرخس شد و آنگاه به سمرقند و فراعنه رفت .(26)
در پی سفر به گرگان نیز از ((ابی الحسن محمد بن قاسم استر آبادی )) استماع حدیث کرده است .(27
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۰۸:۵۷ #4
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مقام علمی
رفته رفته به مبارکی دعای حضرت ولی عصر (عج ) برکت وجود شیخ صدوق فراگیر شد و تمام دانشوران ، زبان به مدح و ثنای او گشودند و در برابر عظمت و گسترگی دانش او خضوع کردند. پس از سفر به بغداد شهرت علمی او آنچنان دانشمندان آن دیار را تحت تاءثیر قرار داده بود که تمام آنها را مجذوب خود کرد و از شعاع وجودی خود بهره مند ساخت .
شیخ صدوق را نمی توان تنها یک محدث یا فقیه یا اصولی نامید بلکه با نظر به گوناگونی تاءلیفات او و سخنان عالمان دینی در حق وی ، پی به دامنه دانش بیکران او خواهیم برد.
عمر رضا کحاله ((از عالمان اهل سنت )) در حق او نوشته است :
((محمد بن علی بن الحسین ... شیعی (ابو جعفر) مفسر، فقیه ، اصولی ، محدث حافظ، آشنای به رجال ، ... (بوده است ) ))(28)
بیشترین فرصت و زحمت وی صرفه جمع آوری و تدوین و تبویب و نشر احادیث و نگارش کتب مختلف شد. و این امر جز با تسلط او بر آن رشته های علمی تحقق نخواهد یافت .
تبویب و تدوین حدیث با توجه به موقعیت زمانی ((صدوق )) و نبود یا کمبود امکانات نگارشی و تحقیقی در آن عصر، حاکی از تلاش طاقت فرسای او است . امروزه انجام چنین امر بزرگ با وجود امکانات زیاد حتی از توان یک گروه علمی هم خارج است .
صدوق با کار ابتکاری خود در تنظیم آثار معصومین علیه السلام چشمه ساری را جاری ساخت که نسلهای آینده توانستند از جویبار روان و زلال نیازهای علمی و دینی بشریت را مرتفع سازند.
فقیه امامیه
برخی از کسانی که زندگانی فقیهان را نگاشته اند ((صدوق )) را از قلم انداخته ، و او را در زمره فقهای نامدار شیعه نیاورده اند! حال آنکه صدوق در بسیاری از کتابهای خود از جمله کتاب معروف ((من لا یحضره الفقیه )) (یکی از کتابهای چهارگانه اصلی شیعه ) روایات را بر اساس مبانی فقهی خود تنظیم کرده و در مقدمه آن نیز نوشته است : ((آنچه در این کتاب آورده ام به آن فتوا می دهم ))(29)یعنی مطابق نظریات وی در احکام است همچنین کتاب معروف ((المقنع )) وی در شمار کتب اولیه فقهی عالم تشیع قرار دارد و کاملا جنبه فتوایی دارد و سایر فقها در قرون و اعصار پس از وی به همین کتاب به مثابه نظرهای فقهی وی استناد کرده اند. بعلاوه بسیاری از رجال نویسان او را در زمره فقیهان آورده اند.(30)دانشمند کم نظیر شیعه ، شیخ طوسی علیه السلام در کتاب ((الفهرست )) این گونه از صدوق یاد می کندبزرگ ما و فقیه ما و آبروی شیعیان خراسان ....))
صدوق در نگاه دیگران
بزرگی شخصیت آنچنان است که دانشمندان معروف اسلامی - اعم از شیعه و سنی - هر جا به نام وی رسیده اند، زبان به مدح او گشود و او را به بزرگی یاد کرد و با لقبهای بلند و عبارتهای پر معنا نام برده اند. برخی از تعبیرها که در کلام آن بزرگان مشاهده می شود انسان را به تعجب والایی شخصیت وی دو چندان می کند.
شیخ طوسی در کتاب ((الفهرست )) می نویسد:
((...صدق ، بزرگوار و حافظ احادیث ، ناقد اخبار و نسب به رجال دانا بود. در بین دانشمندان قم شخصیتی به قدرت حافظه و زیادی دانش او یافت نشده است .))(31)
محمد بن ادریس نیز در کتاب ((سرائر)) آورده است :
((دانشمند بزرگوار و مورد اطمینان ، متخصص اخبار، ناقد آثار، عالم به رجال و حافظ بزرگ حدیث بود، او استاد پیشوای ما شیخ محمد بن نعمان است .(32)
نجاشی بن محمد معروف نوشته است .
((صدوق ، بزرگ و فقیه ما، چهره معروف شیعیان در خراسان بود در سال 355 در سنین جوانی به بغداد سفر کرد و بزرگان آنجا در محضر او استفاده بردند.))(33)
سید ابن طاووس نیز او را این گونه توصیف کرده است :
((شیخ ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه ، کسیکه دانش و درستکاری او مورد اتفاق و در گفتار مورد اطمینان کامل است .))(34)
و شیخ اسد الله شوشتری در کتاب ((مقابس الانوار)) آورده است :
((صدوق ، رئیس محدثین ، زنده کننده اساس دین ، دارنده فضائل و مکارم او و برادرش به دعای امام عسکری و ولی عصر علیه السلام به دنیا آمده اند.))(35)
علامه مامقانی در کتاب شریف تنقیح المقام نگاشته است :
((محمد بن علی بن بابویه ، عموم مردم از فقاهت او و فقها از احادیث او بهره جسته اند و دانشمندان متخصص از او یاد کرده و بر او درود فرستاده اند.))(36)
مرحوم سید حسن صدر نیز در معرفی وی می نویسد:
((محمد بن علی بن حسین ، بیش از 300 کتاب تاءلیف کرده است همانند او در میان دانشمندان اسلامی وجود ندارد.))(37)
این توصیفها اختصاص به دانشمندان شیعه مذهب ندارد بلکه عالمان اهل سنت نیز زبان به مدح او گشوده اند که در این مختصر تنها به یک نمونه از آن اشاره می کنیم .
خیر الدین زرکلی که در کتاب معروف ((الاعلام )) می نویسد:
((محمد بن علی بن حسین ، معروف به ((شیخ صدوق )) مانند او در بین علمای قم یافت نشده است . در ری اقامت داشت و در منطقه شرق و خراسان مقام والایی داشت در شهر ری بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده شد و حدود 300 کتاب ، تاءلیف کرده است .))(38)
صداقت در گفتار و روایت
از مسائلی که در علم رجال مطرح است و سبب پذیرش حدیث محدثان خواهد بود تصریح دانشمندان این رشته علمی به وثاقت و اطمینان و صداقت راوی است . این در حالی است که در کلام عالمان رجالی کمتر سخن از وثاقت شیخ صدوق به میان آمده است مرحوم شیخ حر عاملی از محدثان شیخ و مؤ لف کتاب شریف وسائل الشیعه در این باره می نویسد:
((عالمان بزرگ رجال نویس ، آن گونه ایشان را مورد ستایش قرار داده اند که کمتر از توثیق نیست و آنگاه که فردی چنان شهرت داشته باشد که حال او بر هیچ کس پوشیده نباشد نیازی به توثیق ندارد عالمان دینی چنان اعتمادی بر شیخ داشتند که تعبیر به اینکه ((ایشان مورد وثوق و اطمینان است )) توهین به اوست .(39)
محقق بحرانی گوید:
((گروهی از اصحاب را دیدم که مراسیل(40)صدوق را صحیح می دانند و می گویند مراسیل صدوق کمتر از مراسیل ابن ابی عمیر نیست ، از جمله آنها که مراسیل او را صحیح می دانند علامه در مختلف و شهید در شرح ارشاد و سید داماد در حواشی فقیه است .))(41)
علامه مامقانی (رجالی معروف ) در تنقیح المقال می نویسد:
((خدشه و تاءمل در وثاقت و عدالت و بزرگی این مرد، مانند تاءمل در نور خورشید فروزان است . حضرت حجت (عج ) در حق وی فرموده است : ان الله سبحان ینفع به یعنی خدای سبحان بوسیله او به مردم بهره می رساند و این خود توثیق و تعدیل اوست .(42)
برخی نیز روشنی وثاقت او را مانند وثاقت سلمان و ابوذر دانسته اند.(43)
آثار صدوق
پرداختن به نوشته های صدوق خود کتاب مستقلی را می طلبد و بجاست که ((کتاب نامه صدوق )) نگارش باید و نوشته های این دانشمند گرانمایه و جامعه علمی و اسلامی شناسانده شود.
شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب ((الفهرست )) نوشته است : وی (صدوق ) نزدیک به سیصد کتاب تاءلیف کرده است .))(44)
نجاشی در کتاب ((رجال )) خود که بعد از فهرست شیخ نوشته شده ، 198 کتاب صدوق را نام برده است .(45)
این در حالی است که اهمیت صدوق به زیادی تاءلیفات وی نیست بلکه به سودمندی کار اوست نظم و تدوینی که وی در احادیث معصومین علیه السلام به وجود آورده است تا عصر او سابقه نداشته و این نیز حکایت از تسلط بسیار عمق وی بر روایات دارد.
در این نوشته مختصر به معروفی اجمالی برخی از آثار صدوق می پردازیم .
کتاب من لایحضره الفقیه
مشهورترین و بزرگترین کتاب صدوق - پس از مدینه العلم - همین کتاب است که یکی از((کتب اربعه )) روایی شیعه به شمار می رود.
این کتاب در بردارنده نزدیک به شش هزار حدیث می باشد که بر اساس موضوعات مختلف فقهی تدوین شده است .
سبب نگارش این کتاب حکایتی زیبا و شنیدنی دارد که وی خود آن حکایت را در مقدمه کتاب آورده است .
ایشان در آنجا ضمن ذکر آن حکایت چنین نوشته :
((من نخواستم مانند سایر مصنفان روایاتی را که در هر موضوع رسیده است ثبت کنم بلکه در این کتاب روایاتی را آورده ام که بر اساس آن فتوا می دهم و آنها را صحیح می دانم و معتقد به صحت آنها می باشم و میان من و پروردگار حجت است .))
مرحوم مامقانی به نقل از علامه طباطبایی (بحر العلوم )) می نویسد:
((برخی از اصحاب روایات کتاب ((الفقیه )) را بر سایر کتب اربعه به چند دلیل ترجیح می دادند:
برخورداری مؤ لف از حافظه ای قوی که سبب ضبط بهتر روایات می باشد.
استواری وی در نقل روایات .
متاءخر بودن کتاب ((من لایحضره الفقیه )) از ((کافی )).
صدوق صحت انچه بر او در این کتاب آورده خود ضمانت کرده است .
هدفش تنها نقل روایت نبوده بلکه به اظهار خود مطابق آنچه نقل کرده فتوا داده است .(46)
کمال الدین و تمام النعمة
صدوق این کتاب را در اواخر عمرش تاءلیف کرده است . در آن عصر از طرف فرقه اسماعیلیه که نفوذ بسیار داشتند و از سوی فرقه زیدیه و طرفداران جعفر کذاب و پیروان زیادی از اهل تسنن ایرادهایی به فرقه امامیه وارد می شد و آنان بدین وسیله اذهان مردم را مشوب می کردند. از این نظر شیخ صدوق - رضوان الله علیه - کتاب ((کمال الدین )) را تاءلیف کرد. او در اول این کتاب اشکالات مخالفین را نقل می کند و به آنها پاسخ می دهد و به خوبی از عقیده امامیه دفاع کرده به طور تفضیل درباره قائم آل محمد (عج ) بحث می کند.(47)
با اینکه این کتاب حدود 90 سال پس از غیبت کبرای حضرت ولی عصر (عج ) نگاشته شده از مباحث آن معلوم می شود در آن زمان که هنوز مدت چندانی از این مساءله نگذشته بود، عده ای از اهل کفر و نفاق نسبت به ماجرای غیبت تردید کرده بر شیعیان خرده می گرفتند. همچنانچه خود شیخ صدوق نیز بارها به این نکته اشاره کرده است .
معانی الاخبار
یکی از آثار ارزشمند صدوق کتاب معانی الاخبار حاوی روایاتی است که موارد ابهام و مشکل احادیث و آیات قرآن را توضیح داده است .
عیون اخبار الرضا علیه السلام
این کتاب را برای صاحب بن عباد، وزیر دانشمند و دین پرور آل بویه نگاشته و به وی اهدا کرده است و در آن ، روایاتی که از امام هشتم علیه السلام نقل شده گرد آمده است .
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۰۸:۵۹ #5
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
خصال
این کتاب که در بردارنده نکات اخلاقی - علمی ، تاریخی و فقهی و پندهای درس آموز می باشد بر اساس سلسله اعداد ترتیب یافته که این تدوین و تنظیم نیز بر زیبایی و شیوایی و ارزش کار وی در این اثر افزوده است . او در هر باب روایاتی که مطابق همان عدد نکته یا مطلبی را در برابر آورده است .
امامی (مجالس )
مجموعه درسها و سخنرانیهای شیخ صدوق در این اثر گرد آمده است مطالب آن را شاگردان او تحریر کرده اند.
علل الشرایع
این کتاب ، همچنانکه از نامش پیداست حاوی علتها و فلسفه احکام می باشد، مؤ لف تمام احادیثی که به علل و فلسفه احکام اشاره شده ، در یک مجموعه به همین نام نگاشته است ، و شاید اولین کتاب در موضوع خود می باشد.
برخی دیگر از آثار وی بدین قرارند:
1 - ثواب الاعمال
2 - عقاب الاعمال
3 - المقنع
4 - الاوائل
5 - الاواخر
6 - المناهی
7 - التوحید
8 - دعائم الاسلام
9- اثبات الوصیة
10 - المصابیح
11 - التاریخ
12 - المواعظ
13 - التقیه
14 - الناسخ و المنسوخ
15 - الباطل العلو و التقصیر
16 - السر المکتوم الی الوقت المعلوم
17 - مصباح المصلی
18 - مصادقة الاخوان
19 - الهدایه فی الاصول والفقه
20 - المواعظ و الحکم
21 - تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماهها
22 - تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
23 - چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
24 - کتابهای متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان علیه السلام
25 - و چندین کتاب در پاسخ به سؤ الهای مردمی .
گوهر گمشده یا مدینة العلم
مهمترین کتاب شیخ صدوق که خود نیز از آن یاد کرده و تا زمان پدر شیخ بهایی مورد استفاده عالمان مورد استفاده عالمان دینی بوده کتاب ((کتاب العلم )) است که مفقود گشته است و با کمال تاءسف به دست کار نرسیده است .
بنا به نوشته ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلماء کتاب مدینة العلم ده جلدی و من لا یحضره الفقیه چهار جلدی است و از این نوشته معلوم می شود که مدینة العلوم بیش از دو برابر من لا یحضره الفقیه بوده است .(48)
شیخ طوسی ، شیخ منتجب الدین و دیگران از این کتاب به عنوان یکی از مهمترین تاءلیفات صدوق یاد کرده اند و بسیاری از بزرگان دین از کتاب مدینة العلوم روایت کرده اند.(49)
صاحب روضات الجنات می نویسد:
((بعد از زمان علامه و شهدین ، دیگر هیچ اثری از کتاب مدینة العلم دین و شنیده نشده است ولی بنا به نوشته برخی دیگر ، معتقدند این کتاب تا عصر پدر شیخ بهایی نیز موجود بوده و ایشان نسخه ای از آن را داشته است .))(50)
شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی (پدر شیخ بهاء الدین عاملی ) در کتاب درایه اش نوشته است : ((پایه ها و اصول معتبر حدیث ما پنج کتاب است : کافی ، مدینة العلم ، من لا یحضره الفقیه ، تهذیب و استبصار.))
عالمه مجلسی و پس از وی سید محمد باقر جیلانی (سید شفتی ) تلاشها و اموال زیادی صرف یافتن این کتاب کردند ولی اثری از آن به دست نیاوردند.
شاگردان صدوق
شیخ صدوق به خوبی دریافته بود که بهترین شیوه برای حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین که در هر زمان ممکن است مورد تعرض و دستبرد خائنان قرار گیرد - علاوه بر حفظ و تدوین و نگارش آنها - انتقال به سینه دلسوخته گان آنها مکتب اهل بیت علیه السلام می باشد. از همین رو هرگاه حدیثی از کسی می شنید به دیگران می آموخت و این امر سبب شد تا کمتر عالمی در آن عصر باشد که شیخ صدوق از او بهره نگرفته و کمتر طالب دانش که او را عطایی از علوم وحی و عصمت نبخشیده باشد. در تمام شهرهایی وحی و عصمت نبخشیده باشد. در تمام شهرهایی که او سفر کرده است جمع زیادی از دانشمندان از خرمن دانش او خوشه ها برگرفته و بهره های فراوان برده اند که عدد شاگردان وی را متجاوز از صدها تن نوشته اند. از میان شاگردان وی که سرآمد همه آنهاست می توان دانشمند بلند آوازه شیعه ، محمد بن محمد به نعمان ، معروف به ((شیخ مفید)) را نام برد که بحق برازنده این لقب بود و بسیاری به دین دیانت کرد و آثار به جای مانده از وی حکایت از وسعت معلومات او دارد.
بجز شیخ مفید، از جمله شاگردان صدوق ، می توان این بزرگان را نیز نام برد:
برادر وی ، حسین بن علی بن بابویه قمی
هارون بن موسی تلعکبری
حسین بن محمد قمی (مؤ لف تاریخ قم )
علی بن احمد بن عباس نجاشی
علم بن احمد بن عباس نجاشی
علم الهدی ، سید مرتضی
سید ابوالبرکات علی بن حسین جوزی حسینی حلی
غروب خورشید
شیخ صدوق رحمة الله علیه سرانجام پس از عمری تلاش و تحقیق در سنگر علم و فرهنگ اسلامی ، در سال 381. ق در 75 سالگی دعوت پروردگار خویش را لبیک گفت و در جوار رحمت بی منتهای او جای گرفت . وفات او در شهر ((ری )) اتفاق افتاد و با این حادثه عظیم و تاءسف بار، غبار غم و سراسر عالم تشیع را فرا گرفت و عاشقان مکتب اهل بیت علیه السلام در میان اندوه و اشک ، پیکر، پیکر مطهر وی را تشیع کردند و در نزدیکی مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی ((در شهر ری )) به خاک سپردند. آن محل اکنون نیز با نام ((ابن بابویه )) زیارتگاه مسلمانان است . گرچه در طول تاریخ همواره آرامگاه مورد احترام شیعیان بوده ولی با حادثه ای که در حدود یکصد و هشتاد و پنج سال پیش اتفاق افتاد، عظمت و اعتبار صدوق در نزد زائران حرمش بیشتر معلوم شد و ارادت آنان نسبت به وی دو چندان گشت ؛ که شرح آن واقعه مطابق نقل روضات الجنات دیگر کتب تاریخی بدین گونه است .
((در سال هجری قمری ، باران زیادی بارید که بر اثر آن اطراف مزار شریف شیخ صدوق فروکش کرد و شکافی در کنار آن پدید آمد. مؤ منان در پی اصلاح بر آمدند. هنگام خاکبرداری به سردابی که جسد شیخ در آن مدفون بود، رسیدند. وقتی که به سرداب وارد شدند، جسد را سالم یافتند. آثار رنگ حنا هنوز بر ناخنهای وی باقی بود، آثار رنگ حنا هنوز بر ناخنهای وی باقی بود، این خبر در سطح تهران پیچید تا آنکه سلطان وقت (( فتحعلی شاه قاجار)) نیز از آن مطلع گشت . دستور داد تا سرداب را نپوشانند که خواهان در محل حاضر شدند. جمعی از علما و سران مشاهده کردند. سپس دستور دادند تا سرداب را بپوشانند و بنای ساخته شده و بر قبر را تجدد کردند.(51)
صاحب کتاب ((روضات الجنات )) این حکایت را از برخی کسانی که جسد را دیده و شاهد این ماجرا بوده اند، شنیده و نقل کرده است .
خدایش رحمت کند و در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.
و الحمد لله اولا و آخرا
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری