جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: پژوهشی در روش نقل داستان های قرآنی در المیزان
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۵ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
پژوهشی در روش نقل داستان های قرآنی در المیزان
خداوند قرآن را به داشتن نیکوترین داستانها مىستاید: نحن نقص علیک احسن القصص (1) (یوسف، 12.3) داستان هایى که یکى پس از دیگرى سورههاى آن را زینت مىبخشند و نظر هر خوانندهاى را به خود جلب مىکنند. داستانهاى قرآن را مىتوان از جهات مختلف مطالعه کرد:
1. موضوع داستانها را اولا از جهت اشتمال آنها بر خوارق عادات و اعجاز و جایگاه آنها در نظام على و معلولى طبیعت؛ و ثانیا از حیث مضمون (که خود نیز به
1. مشخصات داستان
2. بحث کلى آن قابل تقسیم است، ) مىتوان بررسى کرد، در این باره، شیوه تفسیرى مفسر در برخور با این موضوعات از یکسو و از سوى دیگر شیوه بیان قرآن در نقل داستان، در خور تأمل است.
3. داستانها از آن جهت که از گذشه سخن مىگویند، به تاریخ و از آن رو که به برخى وقایع در عالم خارج اشاره مىکنند که در علم قابل پیگیرى است، به این حوزه تعلق دارند.
تطبیق داستانها با تاریخ یا یافتههاى علمى و باستانشناسى، جنبه دیگر این بحث است.
ویرایش توسط .:MONTAZER:. : ۱۳۸۷/۰۵/۱۱ در ساعت ۱۶:۱۶
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۶ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
معجزات و امور خارق العاده
دیدگاههاى علامه در این موضوع را مىتوان به شرح زیر دسته بندى کرد:
الف - علوم طبیعى براى وقوع هر پدیدهاى در عالم هستى، سلسلهاى نامتناهى از علل مادى را اثبات مىکنند. علامه معتقداند قرآن نیز این حقیقت را مىپذیرد و نظام على معلولى را معتبر مىشمارد و حتى کلیت آن را استثناناپذیر مىداند.
قرآن براى حوادث طبیعى، عللى ذکر مىکند و قانون علیت عامه را تصدیق مىنماید. انسان مطابق فطرت اصلى معتقد است که براى هر حادثه مادى مسلما علتى وجود دارد و همچنین علوم طبیعى و سایر بحثهاى علمى، حوادث را معلول امورى که قابل براى تعلیل است مىدانند... قرآن نیز این حکم فطرى را قبول کرده و بحث هایى که درباره موضوعات مختلف مانند: مرگ و حیات، رزق و روزى، حوادث آسمانى و زمینى کرده است، بر همین اساس استوار است یعنى براى آنها عللى ذکر کرده است. چیزى که هست از نظر توحیدى همه حوادث را بالاخره منتهى به ذات پاک خداوند عالم مىداند. (2)
ایشان در جاى دیگر مىنویسند:
اما قانون علیت عمومى پس از تدبر در آیات شریفه قرآنى، دلالت آنها به ثبوت علت در حوادث، به نحو عموم غیر قابل انکار است، زیرا قرآن شریف در موارد حوادث عادى مانند: ابر و باد و باران و سبز شدن زمین و ارتزاق حیوانات از آن و توالد و تناسل حیوان و کارو کوشش و حرکت و سکون جانداران و همچنین در استعمال استدلالات منطقى، به همان شیوه که ما با دلگرمى علل و اسباب سخن مىگوییم او نیز رفتار مىکند. (3)
ب - معجزات، استثنایى بر جریان عادى طبیعت است:
قرآن ضمن نقل سرگذشتهاى پیشینیان، صحبت از حوادث و اعمالى به میان مىآورد که بر خلاف جریان عادى طبیعت و نظام علت و معلول آن مىباشد. اینها همان معجزاتى است که براى عدهاى از پیغمبران بزرگ مانند:... بوده است، چه اینکه کلیه آنها امورى بر خلاف جریان عادى طبیعت است. (4)
بین این دو حقیقت نتاقضى آشکار نمایان است. چگونه مىتوان آن را رفع کرد. براى حل این مسأله، برخوردهاى متفاوتى وجود دارد. نمىتوان نظام على را انکار کرد چرا که به قطع ارتباط بین عالم و خدا مىانجامد، اما مىتوان لزوم نظام علّى مادى براى پدیدههاى طبیعى یا استثنأ ناپذیرى آن را انکار کرد و یا از طرف دیگر مىتوان، علم را به دور از حقیقت معرفى کرد. حال ببینیم علامه در رفع این مشکل چه روشى پیش مىگیرند.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۷ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
از نظر ایشان:
الف - معجزات نیز همچون همه پدیدههاى مادى، داراى عللى مادى هستند، اما آن علل از ما پنهان است. قانون علیت عمومى استثنا بر نمىدارد که برخى پدیدههاى مادى، به عللى مستقیما غیر مادى مستند شوند.
قانون علیت عمومى هرگز استثنا بر نمىدارد و معجزه در ردیف سایر حوادث از علل و اسباب مادیه برخودار است اگر چه علل و اسباب مزبور براى ما مجهول باشد... (5)
علامه با شاره به آیه 21 سوره یوسف والله غالب على امره ولکن اکثر الناس لا یعلمون (6)، به تبیین مراد آن مىپردازند و مسأله علیت را توضیح مىهند.
صاحب المیزان، با استناد به آیات متعددى نتیجه مىگیرند:
عموم حوادث مادى، چه آنهایى که عادى هستند و چه آنهایى که خارق عادت اند، از یک رشته علل مادى سرچشمه مىگیرند. (7)
و نیز مىنویسند:
خلاصه اینکه تمام جریانات عالم، چه عادى باشند و چه خوارق عادت، خارق عادت هم چه خوب باشد مانند:معجزه و کرامت؛ و چه شرارتآمیز و بد، مانند:سحر و کهانت، معلول علل طبیعى مىباشند... (8)
ب - از نظر علامه، نه تنها قانون علیت، از حیث مورد قبل، استثناناپذیر است، بلکه از جهت سلسله و طریقه این علل نیز استثناناپذیر است. بدین معنا که تنها یک نظم علّى بر طبیعت حاکم است، نه اینکه پدیدهها اغلب از یک طریق که همانند نظام عادى باشد و هرگاه هم که خداوند اراده کند از طریقى دیگر وجود بیابند. این مبنایى است که علامه بدان معتقداند و استدلال بعدى را بر پایه آنها کردهاند، اما بدان تصریح نکردهاند.
ج - آن نظام حقیقى، این نظام عادى که علم، آن را ارآیْ مىدهد نیست:
1. معجزات استثنأ هستند.
2. ناتوانى علم از تبیین برخى امور.
قرآن براى هر حادثهاى که مستند به خداى عالم است (و البته همه مستند به خدا هستند) یک مجرا و طریق اثبات مىکند که از آن مجرا، فیض وجود از طرف خداى عالم با آن مىرسد. (9)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۷ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
در ادامه مىافزایند:
ضمنا این نتیجه را هم باید گرفت که علل و اسباب عادى، اسباب واقعى نیستند، چون در مواردى (موارد اعجاز) تخلف مىپذیرند و لذا باید قبول کرد اسباب واقعى دیگذى در کار است که همه جا هستند و تخلف ندارند.
شاهدى دیگر نیز این مدعا مىآورد:
آزمایش هایى که در مورد عمل مرتاضان و همچنین سلول حیاتى (کوچکترین جزه موجد زنده) شده نیز این مطلب را تأیید مىکند زیرا علل معمولى از تعلیل این دو قسمت، تاکنون عاجز ماندهاند. (10)
در دو جاى دیگر تفسیر، در توضیح بیشتر قسمت اخیر کلام خود مطالبى را بیان مىدارند. (11)
خلاصه اینکه در جهان هستى یک سلسله روابط واقعى میان هر دو چیز و وجودات سابق بر آن، موجود است اما نه به این صورتى که ما از ظواهر آن خیال مىکنیم، (12)
که قرآن کریم هم در مورد آن توضیحى نداده است.
قرآن مجید... آن علت مادى را که همه حوادث مادى به آن بازگشت مىکنند به طور مشخص بیان نکرده و احتیاجى هم به بیان نبوده، چه اینکه قرآن یک کتاب هدایت و تربیت است. (13)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۷ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
علامه پس از تبیین جایگاه معجزه در نظام على، مىنویسند:
این است آنچه مىتوان در موضوع وجود و هویت معجزه گفت بى آنکه مکابره نموده، قانون علیت عمومى را انکار کنیم یا قانون مزبور را قابل استثنا دانسته و قانونى که در تمام شئون و زندگى انسان و حتى در معارف کلیه دینى مورد استفاده است، ابطال کرده و همه معلومات انسانى را فداى یک فرض غیر اوقعى کرده باشیم. (14)
علامه از مباحث قبل چنین نتیجه مىگیرند که علم از انکار معجزه ناتوان است و یا استناد به مواردى که علم از تبیین آنها عاجز است، آن را مؤیدى بر این نظر مىگیرند که علم تنها به ظواهر امور دسترسى دارد نه به کنه امور، از این رو نمىتواند فراتر از این ظواهر قضاوت کند، حال آنکه معجزه به وراى آن تعلق دارد.
البته همان طور که حس و تجربه سطحى موضوعات خارق العاده را نمىپذیرد، بحثهاى علوم طبیعى هم آن را قبول نخواهد کرد، زیرا متکى به همان ظواهر محسوس علت و معلول طبیعى هستند که از آزمایشهاى حسى و فرضیات علمى امروز که براى تعلیل حوادث به کار مىرود، گرفته شدهاند. (15)
در هر حال علم نمىتواند خارق عادت را انکار و یا پرده پوشى کند چون این موضوع از منطقه نفوذ علم، یعنى ظواهر محسوس علت و معلول طبیعى، بیرون است. (16)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۸ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
معجزات و انکار عقل
اما اگر انکار معجزه از محدوده علم خارج است، از محدوده عقل خارج نیست. براى رفع این اشکال، علامه معجزه را نه تنها از نظر عقلى محال نمىشمارند بلکه، آن را عملا هم امکانپذیر معرفى مىکنند :
ولى باید دانست که این گونه امور[ معجزات] اگر چه بر خلاف جریان عادى طبیعت مىباشند، اما هرگز از محالات ذاتى که هر عقلى به طور مسلم آن را محال مىشمارد نیست. مثلا اجتماع وجود و عدم در یک مودر مشخص از هر جهت، یا نفى چیزى از خودش و یا مساوى شدن یک با دو و امثال اینها از جمله امورى است که هر عقلى آن را محال مىداند ولى معجزات هیچ گاه این طور نیستند...
سپس به امکان عملى آن اشاره مىکنند:
علاوه بر این، اصل معجزات از امورى است که حتى جریان عادى طبیعت آن را انکار نمىکند. مثلا زنده شدن مرده یا مردن زنده یا تبدیل صورتى به صورت دیگر و حادثهاى به حادثه مغایر آن، مانند تبدیل را حتى به بلا و بلا به راحتى و آسایش و... همه از امورى است که مرتباً در عالم طبیعت صورت مىگیرد. منتهى فرقى که میان معجزات و وضع عادى طبیعت وجود دارد این است که این گونه امور د طبیعت، معلول اسباب مخصوصى است که در تحت شرایط زمانى و مکانى خاصى آنها را به وجود مىآورند ولى درباره معجزات، آن نوع اسباب و شرایط دیده نمىشود. مثلا از نظر جریان طبیعى مانعى ندارد که عصا به صورت مار بزرگى در آید و یا اینکه بدن پوسیدهاى تبدیل به انسان زندهاى شود ولى البته نیازمند یک سلسله طولانى از علل خاصه، توأم با شرایط زمانى و مکانى مخصوصى است که تحت آنها این مواد تدریجا از حالى به حال دیگر و از صورتى به صورت دیگر انتقال پیدا کند، تا به آن صورتى که مورد بحث است در آید ولى نه در هر گونه شرایط و بدون علل ظاهرى معمولى، مانند معجزاتى که قرآن مىگوید. (17)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۸ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
معجزه و جهل بشرى
از آنجا که معجزه، بنا بر نظر علامه، همچون تمامى پدیدههاى مادى، داراى علل مادى، اما پنهان از ماست. پس آیا تنها وجه اعجاز آن، جهل ماست ؟
علامه، این طرز تلقى از معجزه را نادرست مىخوانند:
معجزه بودن معجزات از این نظر نیست که مستند به علل نامعلومى است تا اگر آنها کشف شود، جنبه اعجاز آنها از بین برود. (18)
و در جاى دیگر، این احتمال را مىپذیرند که روزى بشر به آن علل آگاه گردد: و البته نمىتوان برهان اقامه کرد که نوع انسان براى همیشه به همه علل و اسباب نخواهد توانست احاطه پیدا کند. (19)
با بیان این نکته بسیار مهم، وجه اعجاز این امور را توضیح مىدهند:
ولى چیزى که هست این است که حقیقت معجزه تنها این نبود که از علل و اسباب مادیه غیر عادیه سرچشمه مىگیرد، بلکه جز حقیقتش این بود که در میان سایر خوارق عادات به یک سبب غیر معلومى... اتکا دارد و در این صورت پى بردن انسان به سبب مجهول معجزه، کمترین تأثیرى در توانا ساختن او به آوردن معجزه نخواهد داشت. (20)
و در جاى دیگر مىآورند:
اگر چه در میان اشیاه تفاوتى از نظر استناد وجودشان بهامر و اذن خدا نیست ولى در میان آنها معجزات و همچنین دعاهایى که به اجابت مىرسند، امتیاز خاصى دارند و آن اینکه اراده حتمى خداوند بر طبق آنهاست و لذا هیچ چیز در برابر آن مقاومت نخواهد کرد. (21)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۹ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
روش مفسر المیزان در تفسیر معجزات و امور خارق العاده
داستانهاى قرآن، به وقایعى اشاره دارند که به گونهاى خارق عادت و معجزه آسا روى مىدهند. علامه در تفسیر این بخش از داستانها، در حد ظاهر آیات توقف مىکنند. در تفسیر داستان عزیر در سوره بقره، مرگ شخصیت داستان را حقیقى دانسته، موارد دیگر را نیز مطابق آن توضیح مىدهند (22) و در داستان حضرت ابراهیم و چهار پرنده، بنا به مشهور تفاسیر، به قطعه قطعه شدن پرندگان و سپس زنده شدن آنها به مجرد خوانده شدن توسط حضرت ابراهیم (ع) اشاره مىکنند. (23) معجزات حضرت عیسى (24)، ناقه حضرت صالح (25) ، هم آوازى کوه و پرندگان با حضرت داوود و نرم شدن آهن براى ایشان (26)، تسخیر باد براى حضرت سلیمان و جریان یافتن معدن مس (27)، خواب اصحاب کهف (28)، عذاب اصحاب فیل (29)، نزول:بر قوم فرعون (30)، و مَن و سلوى بر قوم بنى اسراییل، همراه با جوشیدن آب از سنگ (31) و منع عدهاى از آنان (32)، مواردى که از خوارق عادات هستند که مىتوان پایبندى علامه در تفسیر آنها را شاهد بود.
علامه بین این موارد ،تفاوتى قایل نشده، همه را معجزه مىخوانند (33) و در تفسیر این پدیدهها که یکسان متصور شدهاند یک شیوه را در پیش مىگیرند. در حد ظاهر آیات توقف مىکنند، هیچ گاه به تأویل و تمثیل روى نمىآورند و بر کسانى که به راهى غیر از این رفتهاند، خرده گرفته، مىنویسند:
.... اینکه بعضى از عالم نماها سعى دارند آیات دال بر معجزات را طورى توجیه کنند که با بحثهاى علوم طبیعى امروز سازگار باشد، زحمتى بیجا کشیده و مطلب بى اساسى را تعقیب مىکنند. (34)
و بر تأویل داستان حضرت ابراهیم و چهار پرنده اعتراض کرده، (35) این گون تفسیر را در داستان عزیر، قیاس و خلاف ظاهر (36) و در داستان بقره، خلاف سیاق مىخوانند. (37)
علامه بحث از معجزات و خوارق عادات را از محدوده علم خارج مىدانند و در هیچ مورد به اشکال علمى اشاره نمىکنند، اما آنها را غیب هم نمىنامند و از تفکر در آنها نهى نمىکنند. تعارض آنها با عقل و فلسفه را مهم شمرده، به رفع اشکال مىپردازند؛ از جمله در بحث از مسخ زنده کردن مردگان. (38)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۹ #9
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
علامه، مبناى خود را در این مباحث صریحا بیان مىکنند:
سابقا مدلل ساختیم که معجزه، امرى است ممکن و جایز الوقوع و در عین حال نقض قانون علیت عمومى را هم نمىکند و ثابت کردیم هیج گونه دلیلى برجواز تأویل آیاتى که ظهور در وقوع معجزه دارند، نداریم، مگر اینکه موضوع، موضوع محالى باشد... (39)
اما باید گفت آن مجعزهاى که ایشان به بحث پیرامون آن پرداختند، تنها بر معجزات پیامبران به عنوان آیات صدق نبوتشان، قابل اطلاق بود. در آن بحث، ازجایگاه پدیدهها در نظام على سخن به میان آمد، چرا که آنها به دست انبیا و بدون انتساب به علل ادى به وقوع پیوسته بودند و نیز از اینکه در وقوع معجزه، نفس نبى دخالت دارد:
.... در وجود شریف پیغمبران مبدأ تأثیرى براى معجزات مىباشد که ظهور آثارش منوط به اذن و اجازه خداست... سحر هم مانند معجزْ داراى یک مبدأ نفسانى در وجود ساحر است. چه معجزه باشد یا سحر... و یا سایر امورى که بر اثر ریاضتها قدرت بر آن حاصل مىشود، همگى مربوط به یک مبدأ نفسانى است که اثر آن منوط به اذن خداست، منتها مبادى موجود در نفوس انبیا بر همه غالب و پیروز است... (40)
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۱, ۱۶:۱۹ #10
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 5,435
- مورد تشکر
- 4,566 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
27
و از لزوم معجزه که:
ادعاى نبوت پیغمبران به شهادت قرآن عموما از طریق وحى و گفت و گوى بلاواسطه یا به واسطه فرشته با خداوند عالم بوده است. مسلما این موضوعى است که نه حس آن را درک مىکند و نه به تجربه و آزمایش مىتوان آن را اثبات کرد. بنابراین از دو جهت مورد اشکال واقع مىشود: یکى از جهت عدم وجود دلیل بر آن و دیگر از جهت وجود دلیل برخلاف آن، زیرا چنین چیزى امر خارق العادهاى است و افراد بشر مانند آن را خود نمىبینند، لذا اگر مدعى پیغمبرى آنچه را در مورد وحى ادعا مىکند راست است، لابد باید ارتباطى با عالم ما وار طبیعت داشته باشد و این خود یک موضوع خارق عادت است و چون میان این خارق عادت و خارق عادت دیگرى تفاوتى نیست، باید بتواند بدون هیچ مانعى خارق عادت دیگرى نیز بکند. (41)
این ویژگیها که براى معجزه بر شمرده شد، حتى اگر آنها را به بینات صدق نبوت هم اختصاص ندهیم، تنها و تنها با معجزاتى همخوانى دارد که به دست انبیا به وقوع پیوسته است. بنابراین این سخن که هیچ گونه دلیلى بر جواز تأویل آیاتى که ظهور در وقوع معجزه دارند، نداریم. (42) تنها در این موارد صادق است و نمىتوان این حکم را به موارد دیگرى که از این تعریف خارج اند، تعمیم داد. در قرآن از عذابهاى الهى و امدادهاى غیبى سخن گفته شده است. این موارد تنها به اقوامى اختصاص داده نشده که رسولان الهى در آنها مبعوث شدند تا تصور شود نفوس انبیا در وقوع آنها دخیل هستند، بلکه نزول آنها، به کفر و ایمان مردمان نسبت داده شده است.
دست به دست من بده
پا به پای من بیا
نگو امروز مال ما
بگو فردا رو میخوام
به لطف الهی فردا از آن ماست....
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری