-
۱۳۸۷/۰۵/۱۳, ۱۷:۵۵ #1
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پرسشهائی از دوستان
پرسشها
1 - تفاوت جهان پيرامون با دنياى ما چيست؟
2 - چرا جهان خلقت بهترين نظام را دارا مىباشد؟
3 - دنيا به كدام معنى ممدوح و به كدام معنى مذموم است؟
4 - چه معرفتى از دنيا باعث زدودن محبت آن از قلب انسان مىگردد؟
5 - چرا انسان فريب دنيا را مىخورد و محب آن مىگردد؟
6 - پيامبر اكرم(ص) به مردى كه صاحب ثروت بود و مىگفت مرگ را دوست ندارد چه فرمودند؟
7 - آيا انسان مىتواند محبوبهاى دنياى خود را مثل مال، ثروت... به آخرت منتقل سازد، چگونه؟
8 - برخى از آثار مال دوستى را بيان نماييد.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۴, ۰۰:۴۹ #2دوستان عيب من بي دل حيران مكنيد
گوهري دارم و صاحب نظري مي جويم :smile:
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۴, ۰۱:۰۷ #3
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,425
- مورد تشکر
- 1,987 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
-
تشکر
-
۱۳۹۱/۰۶/۰۸, ۲۰:۴۹ #4
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۹۰
- نوشته
- 593
- مورد تشکر
- 733 پست
- حضور
- 2 روز 23 ساعت 33 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
دنيا به كدام معنى ممدوح و به كدام معنى مذموم است
دنيايى كه مذمت شده است جهان وارونه است؛ جهان وارونه در درون انسانهاست و يك حقيقت عينى و خارجى نيست. فرصت حيات اين دنيايى، هم مىتواند وقف تحريف چهره جهان در درون انسان گردد و هم مىتواند به مهلتى براى دريافت حقيقت جهان و اطلاع از باطن آن بدل شود. از همين رو دنيا به معناى حيات اين جهانى نه مذموم است و نه ممدوح.
دنيايى كه به محيط پيرامون ما اطلاق مى شود، مطلوب و محبوب است؛ چرا كه مسجد دوستان خدا و مصلاى فرشتگان است و اولياء خداوند در آن به تجارب پرسود خود مى پردازند:
ان الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولياء اللَّه؛ (159)
دنيا خانه راستى است براى كسى كه آن را راستگو انگاشت و خانه تندرستى است آن را كه شناختش و باور داشت و خانه بىنيازى است براى كسى كه از آن توشه اندوخت و خانه پند است براى آن كه از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او و فرود آمدگاه وحى خدا و محل تجارت دوستان او.
دنيايى كه در برابر آخرت است نيز براى بندگان متقى خدا مغتنم و مبارك است:
و اعلموا عباداللَّه ان المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا و آجل الاخرة فشاركو اهل الدنيا فى دنيا هم و لم يشاركوهم اهل الدنيا آخرتهم. سكنوا الدنيا بافضل ما سكنت، واكلوها بافضل ما أكلت فحظوا من الدنيا بما حظى به المترفون و أخذوا منها ما اخذه الجبائرة المتكبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح. اصابوا لذة زهد الدنيا فى دنياهم و تيقنوا انهم جيران اللَّه غداً فى آخرتهم، لا ترد لهم دعوة و لا ينقص لهم نصيب من لذة؛ (160)
و بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزكاران بهره دنياى گذرا و آخرت ديرپا را بردند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، و مردم دنيا در آخرت آنان شركت نداشتند در دنيا به بهترين زيستى زيستند و نعمت دنيا را خوردند، بهترين خوردن پس از دنيا چون نازپروردگان نصيب بردند، و سودايى كه سودشان دهد، در دنيا طعم لذت زهد چشيدند يقين كردند كه فردا در آخرت همسايه خدا هستند. دعايشان قبول شود و بهره شان از لذت كاهش نيابد.
اگر دنياى كسى اين گونه باشد مذموم نيست چرا كه دنيا به خودى خود مذموم نيست. كافى است بدانى كه دنيا گذران است و در هنگام مرگ جهان را وا مى گذاريم و نيز دنيايى كه درون خود ساخته ايم نابود مىشود. نيكى و بدى دنيا به عمل ما بستگى دارد براى آن كه عمل خويش را اصلاح كنيم بايد به ناپايدارى دنيا توجه كنيم:
الدنيا دار ممر الى دار مقر و الناس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها؛ (161)
دنيا سرايى است كه از آن گذر كنند به سوى خانه اى كه در آن بمانند و مردم در آن دو گونه اند: يكى آن كه خود را فروخت وخويش را به تباهى انداخت و ديگرى آن كه خود را خريد و آزاد ساخت.
جهان پيرامون، انسان را به سوى خود مىكشد تا پاسخ گوى گرايشهاى او شود:
زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القنطير المقنطرة من الذهب و الفضه و الخيل المسومه و الانعم و الحرث ذلك متع الحيوة الدينا؛ (162)
دوستى خواستنى هاى گوناگون از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزارها براى مردم آراسته شده ليكن اين جمله مايه تمتع زندگى دنياست.
هر كس به سوى اين جهان مى رود خسارت نمى بيند، فقط در صورتى خسارت زده مى شود كه از آن براى حيات زودگذر خويش برداشت كند از ظاهر آن نگذرد و از باطن آن بى خبر باشد، پيوند آن را با خالقش نبيند و در آيات آن انديشه نكند. براى چنين انسانى، دنيا بازى است و از آن براى آخرت بهره اى نيست:
انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال و الاولد؛ (163)
بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخر فروشى شما به يكديگر و فزونى جويى در اموال و فرزندان است.
جاذبه هاى دنيا نيروهاى ما را متوجه خود مى كند تا بكوشيم عطش خواسته هايمان را بنشانيم. اگر خواسته ما درك لذات اين جهانى باشد از دنيا چيزى را بر مى داريم كه اين زندگى را لذت بخش كند؛ ولى اگر به لذاتى چشم داشته باشيم كه اين جهان ظرف رسيدن به آنها نيست، از دنيا براى آخرت برداشت خواهيم كرد. آن كس كه به دنيا (زندگى اين جهان) قانع مى شود ديگر نيازى به آخرت ندارد؛ به همين دليل آخرت را امرى بى ارزش و يا موهوم مى پندارد و آن را مى دهد تا دنيا را بگيرد:
اولئك الذين اشتروا والحيوة الدنيا بالاخرة فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون؛ (164)
همين كسانند كه زندگى دنيا را به بهاى جهان ديگر خريدند؛ پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری