-
۱۳۸۷/۰۵/۱۷, ۰۱:۰۷ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 5
- مورد تشکر
- 1 پست
- حضور
- 2 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
علم خداوند به جزئیات چگونه است؟
عرض سلام
علم خداوند به جزئیات چگونه است؟
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۰:۴۴ #2
آیا خداوند از سرنوشت ما با خبر هست ؟
درود به همه ی دوستان عزیز
میبینید چقدر شبه دارم
آیا خداوند از وقتی که ما به دنیا می آییم میداند چه سرنوشتی در انتظار ما هست و ما چه نوع انسانی خواهیم شد ؟
خاتمی گفته به من زنده باد دشمن منزاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟ *** ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟ ***من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟تو که مشغول مناجات و دعـــائی چه به من *** من که شب تا به سحر يکسره مستم به تو چه؟آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند ***تو که خشکی چه به من ، من که ترهستم به تو چه؟بسیجی واقعی همت بودو باکری
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۰:۵۹ #3
بله می داند اما علم خدا در انتخاب ما برای نیک یا بد شدن جبری را بوجود نمی آورد درست مثل معلمی که می داند کدام یک از دانش آموزان او در امتحانشان مردود و کدامیک قبولند ، آیا علم معلم به این مساله تاثیری در مردود شدن یا قبول شدن دانش آموزان دارد ؟ جز اینکه تلاش دانش آموزان است که نتیجه را مشخص می کند
ویرایش توسط sara.m : ۱۳۸۷/۰۸/۲۲ در ساعت ۲۱:۰۱
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۱:۱۱ #4
جوابتون قانع کننده بود خیلی خوشحالم چون یکی از شبه های من داره برطرف میشه
فقط اینکه اگر خداوند بزرگ از آخر ما با خبر است چرا نعمت زندگی را به ما داد و از اول به بهشت یا جهنم نفرستادند ؟
خاتمی گفته به من زنده باد دشمن منزاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟ *** ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟ ***من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟تو که مشغول مناجات و دعـــائی چه به من *** من که شب تا به سحر يکسره مستم به تو چه؟آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند ***تو که خشکی چه به من ، من که ترهستم به تو چه؟بسیجی واقعی همت بودو باکری
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۱:۳۸ #5
ما به این دنیا اومدیم و خلق شدیم تا استعدادها و توان بندگیمون رو به ظهور برسونیم و در موقعیت های مختلف (که همگی محض امتحان و ابتلا هستند ) با اختیاری که بهمون داده شده میزان تبعیت و بندگیمون رو به اثبات برسونیم و این در حقیقت یک رده بندی برای میزان بندگیست بنحوی که اتمام حجتی هم برای خود ما باشد و اعتراضی برای جهنمیان در میان نباشد که بدون مهلت عمل ، چرا وارد جهنم شدند، در واقع بهشتیان و جهنمیان بر اساس عملکرد خود در این دنیا که بر پایه اختیار و انتخاب خودشان بود روانه بهشت یا جهنم می شوند
مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۲:۰۰ #6
همه چی حل شد
از شما تشکر میکنم کاش بقیه هم مثل شما جواب سوالای منو میدادن
خاتمی گفته به من زنده باد دشمن منزاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟ *** ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟ ***من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟تو که مشغول مناجات و دعـــائی چه به من *** من که شب تا به سحر يکسره مستم به تو چه؟آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند ***تو که خشکی چه به من ، من که ترهستم به تو چه؟بسیجی واقعی همت بودو باکری
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۲:۱۵ #7
من همواره تردید داشته ام که دانش پیشین خدا با اختیار
انسان ناسازگار باشد ، از اینرو در ادامه من نه یک برهان
برای بی خدایی ، بلکه تنها یک جستار فلسفی لذت بخش
را گفتگو خواهم کرد . نخست برهان ناسازگاری دانش پیشین
خدا با اختیار انسان بیان خواهد شد و آنگاه پاسخ سارا را
بررسی می کنم .
1-" خدا در T1 وجود داشته است " مستلزم این گزاره
است که " اگر آناهیتا ، فعل X را در T2 انجام می داد ،
خدا در T1 معتقد می بود که آناهیتا ، X را در T2 انجام
خواهد داد "
2-" خدا معتقد است که X " مستلزم آن است که " X صادق
است "
3-در حیطه قدرت کسی نیست که در زمان مفروض T
کاری را انجام دهد که دارای وصف منطقاً متناقضی باشد .
4-در حیطه قدرت کسی نیست که در زمان مفروض T کاری
را انجام دهد که سبب شود کسی که دارای علم یقینی در
زمانی پیشتر از زمان مذکور است ، دارای آن علم در زمان
پیشتر از زمان مذکورT نباشد.
5-در حیطه قدرت کسی نیست که در زمان مفروض
T کاری را انجام دهد که سبب شود کسی که در زمان پیشتر
وجود دارد ، در آن زمان پیشتر وجود نداشته باشد .
6-اگر خدا در T1 وجود داشته باشد و اگر خدا در T1
معتقد بوده است که آناهیتا X را در T2 انجام خواهد داد ،
و اگر در حیطه قدرت آناهیتا بوده باشد که در T2 از انجام
دادن X خودداری کند ، آنگاه :
( a ) در حیطه قدرت آناهیتا بوده است که در T2 کاری
انجام دهد که سبب شود خدا در T1 دارای اعتقادی کاذب
بوده باشد ؛ یا
( b ) در حیطه قدرت آناهیتا بوده است که در T2 کاری
انجام دهد که سبب شود خدا دارای اعتقادی که در T1
داشته است نبوده باشد ؛ یا
( c ) در حیطه قدرت آناهیتا بوده است که در T2 کاری
انجام دهد که سبب شود هر کسی ( که یکی از این اشخاص
بر حسب فرض خدا بوده است ) که در T1 اعتقاد داشته
است که آناهیتا در T2 ، فعل X را انجام خواهد داد دارای
اعتقاد کاذبی باشد و از اینرو خدا نباشد ، یعنی اینکه
خدا ( که بر حسب فرض در T1 وجود داشته است )
در T1 وجود نداشته باشد .
7-( a ) در بند 6 کاذب است . ( نتیجه 2 و 3 )
8-( b ) در بند 6 کاذب است . ( نتیجه 4 )
9-( c ) در بند 6 کاذب است . ( نتیجه 5 )
10-بدین ترتیب اگر خدا در T1 وجود داشته است و
اگر خدا در T1 معتقد بوده که آناهیتا در T2 ، فعل X را
انجام خواهد داد ، آنگاه در حیطه قدرت آناهیتا نبوده است
که در T2 از انجام دادن X خودداری کند .
( بنا بر بند های 6 - 9 )
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۲:۲۱ #8
گفته سارا اینگونه است که :
اگر شخصی مانند آرش در زمان T1 پیشاپیش بداند که
آناهیتا فعل X را در T2 انجام خواهد داد ، علم آرش ،
آناهیتا را مجبور به انجام X نخواهد کرد . حتی اگر
فرض کنیم که دانش پیشین آرش صادق باشد و آناهیتا
قطعاً Xرا انجام خواهد داد ، علم آرش فی نفسه آناهیتا را
مجبور به انجام X نمی کند . در واقع آرش پیشاپیش
می داند که آناهیتا به اراده خود چه خواهد کرد .
به همین ترتیب خدا ، آناهیتا را مجبور به انجام X
نمی کند با اینکه پیشاپیش در T1 علم دارد که آناهیتا
فعل X را در T2 انجام خواهد داد .
در پاسخ ممکن است برخی بگویند چون آرش
می تواند نسبت به فعل X ناشی از آناهیتا علم پیشین
داشته باشد ، فعل X نمی تواند مختارانه باشد ؛ و یا
ممکن است بگوید که آرش نمی تواند به فعل X ناشی
از آناهیتا دانش پیشین داشته باشد زیرا آناهیتا فعل X
را مختارانه انجام داده .
اما سخن من این است که بیان اینکه آرش نسبت
به فعل X علم پیشین دارد از جهت ارتباط میان صدق
و اعتقاد با اینکه خدا نسبت به X علم پیشین دارد
تفاوت دارند ، پس اگر کسی بگوید آرش می تواند
نسبت به فعل X ناشی از آناهیتا در T2 علم پیشین
داشته باشد ، نباید آنرا با علم ازلی خدا یکی پنداشت .
( 1 ) فرض کنید آرش در زمان T1 معتقد بوده که آناهیتا
در T2 فعل X را انجام خواهد داد . نسبت به صدق یا کذب
اعتقاد آرش پیش فرضی قائل نمی شویم و صرفا
می پنداریم که در T1 آرش چنین اعتقادی داشته ؛
به این ترتیب اشکالی ندارد بپنداریم که آناهیتا در T2
می توانسته X و یا X ~ را انجام دهد . بدین ترتیب آناهیتا
در T2 توانایی داشته X را انجام داده که در نتیجه
اعتقاد آرش در T1 صادق بوده و یا می توانسته در
T2 فعل X~ را انجام دهد که در نتیجه اعتقاد آرش
در T1 کاذب خواهد بود . اکنون می پنداریم که آرش
در T1 علم داشته که آناهیتا در T2 فعل X را انجام
خواهد داد ؛ یعنی آرش در T1 بر اساس شواهد و
قرائن ، معتقد بوده که آناهیتا در T2 فعل X را انجام
خواهد داد . اما از نوشتار بالا چیزی بدست نمی آید که
ما را مجبور به پذیرش این کند که آناهیتا در T2
نمی توانسته X ~ را انجام دهد .
بنابر پنداشت ما اعتقاد آرش در T1 صادق بود
و آناهیتا در T2 فعل X را انجام داد ، اما حتی اگر
بپنداریم که اعتقاد آرش در T1 در واقع صادق بوده
می توانیم بپنداریم که اعتقاد آرش ممکن بود کاذب شود .
بنابراین حتی اگر بگوییم که آناهیتا در واقع فعل X را
در T2 انجام داده ، می توانیم بیافزاییم که آناهیتا
ممکن بود در T2 فعل X~ را انجام دهد و از X
امتناع کند . آرش در T1 اعتقاد صادق داشت که
ممکن بود کاذب شود و ما همچنان آناهیتا را در T2
دارای قدرت انجام X ~ بدانیم ؛ با اینکه آناهیتا از قدرت
خود استفاده نکرده .
( 2 ) اما فرض کنید که خدا که ذاتاً عالم مطلق است
در T1 وجود داشته و معتقد بوده که آناهیتا در T2 فعل
X را انجام خواهد داد . نتیجه می گیریم که آناهیتا در T2
فعل X انجام داده است ؛ زیرا اعتقاد خدا صادق است .
همانگونه که در مورد مثال آرش بررسی کردیم بیائید
موارد خدا را هم بررسی کنیم .
ما در چنین حالتی همانند مثال آرش نمی توانیم بگوییم
اعتقاد خدا در T1 در واقع صادق بوده ، اما ممکن بود
کاذب شود ، زیرا در این حالت " ممکن بودن " هیچگونه
کاربردی برای خدا ندارد .
این گزاره که اعتقادات خدا صادق هستند واجد صدق
مفهومی هستند ؛ بنابراین نمی توانیم بگوییم که آناهیتا در
واقع طبق اعتقاد خدا X را انجام داده ، اما توانایی
انجام X ~ را نیز داشته ( برخلاف مثال آرش ) .
توانایی امتناع از X که مطابق با اعتقاد خدا است ،
عبارت می باشد از انجام X ~ که نتیجه اش کذب یکی
از اعتقادات خدا است ، که آناهیتا ( و هر کس دیگر )
توانایی انرا ندارد .
پس در ( 1 ) نشان دادیم اعتقاد آرش واجد " صدق
تحلیلی " نیست و اعتقاد او " ممکن الصدق " است .
بنابراین اگر با این فرض که آرش در T1 علم دارد
که آناهیتا در T2 فعل X را انجام خواهد داد ؛ در
زمان T2 ؛
( a ) : آناهیتا در T2 فعل X را انجام خواهد داد ( زیرا
اعتقاد آرش صادق است ) ؛
( b ) : آناهیتا در T2 نمی تواند کاری کند که آرش به
آنچه در T1 معتقد بوده ، معتقد نباشد .
در نگاه نخست ( a ) و ( b ) پارادوکس می باشد ، زیرا
آناهیتا در T2 می تواند کاری کند که آرش در T1 نسبت
به آنچه علم داشته ، علم نداشته باشد .
در مورد پارادوکس گفتیم که آناهیتا در زمان
T2 می تواند کاری کند که لازمه اش کذب اعتقاد آرش
در T1 ( اعتقادی که در واقع صادق بوده ) باشد .
می افزاییم که آناهیتا در واقع از توانایی خود استفاده نکرده
زیرا اعتقاد آرش در واقع صادق بود .
اما در ( 2) هنگامی که علم پیشین خدا به فعل X ناشی
از آناهیتا در T2 را بررسی می کنیم متوجه می شویم
که فاصله میان " اعتقاد خدا " و " صدق " از میان می رود
و به همراه آن توانایی آناهیتا برای انجام X ~ در T2 نیز
از میان خواهد رفت . بنابراین اینکه خدا در T1 علم دارد
( بنابراین معتقد بوده ) که آناهیتا در T2 فعل X را انجام
خواهد داد ، اعتقاد خدا صادق است اما یک امر
ممکن الصدق یا حقیقت غیر ضروری نیست .
بنابراین اگر خدا در T1 علم دارد ( بنابراین معتقد است )
که آناهیتا در T2 فعل X را انجام خواهد داد ، آنگاه :
( a ) : آناهیتا در T2 فعل X را انجام خواهد داد
( زیرا اعتقاد خدا صادق است )
( b ) : آناهیتا در T2 نمی تواند کاری کند که خدا اعتقادی
که در T1 داشته ، نداشته باشد ،
( c ) : آناهیتا در T2 نمی تواند کاری کند که لازمه اش
کذب اعتقاد خدا در T1 باشد .
در مورد آرش رابطه میان صدق و اعتقاد غیر تحلیلی بود
و از اینرو ( c ) قابل استنتاج نبود و آناهیتا می تواند
کاری کند که اعتقاد آرش کاذب شود ( حتی اگر بنا بر
فرض آناهیتا از توانایی خود استفاده نکند ) ؛ اما هنگامی
که ارتباط میان صدق و اعتقاد تحلیلی باشد ( که در
مورد خدا اینگونه است ) ، آناهیتا نمی تواند با انجام فعل
X ~ کاری کند که اعتقاد خدا در T1 کاذب شود .
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۲, ۲۳:۴۶ #9
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۵
- نوشته
- 977
- مورد تشکر
- 2,986 پست
- حضور
- 4 ساعت 47 دقیقه
- دریافت
- 55
- آپلود
- 5
- گالری
-
56
سلام به دوستان
مساله جبر و اختیار از قدیمی ترین و بلکه پیچیده ترین مسائلی هست که بین گروه های مختلف فلاسفه، متکلمین، و ... وجود داشته است. طبق نقل تاریخ، اوج این بحث ها هم در زمان آقا امام صادق علیهالسلام بوده و بعدش فراز و نشیب داشته ولی هیچگاه تمام نشده است.
انسان نه مختار تام الاختیار هست و نه مجبور به معنای کامل!
چیزی که مذهب شیعه بدان معتقد هست، امر بین الامرین هست.
یعنی در برخی موارد مجبور و در بسیاری از موارد اختیار دارد.
دوست گرامی جناب برزین، من نمیخوام خیلی وارد بحث علمی این مساله بشم. چون زیاد از اقوال و نظریات در اینباره اطلاع کاملی ندارم و رشته بحث رو باید دوستی در دست بگیره که کاملا مسلط هست. چون بحث، بحث مهم و پیچیدهای هست.
فکر میکنم شما هم برای اثبات نظریه تان لازم نبود همچین معادله ای رو مطرح نمایید.
با چند مثال ساده این مساله در ابتدا قابل حل می باشد.
یک مثال رو سرکار خانم سارا گفتند، من هم مثالی دیگر رو عرض میکنم و خواهش دارم شما جواب بدید:
فرض کنید در کیلومتر 50 اتوبانی تصادفی رخ داده و راه کاملا بند آمده و مسدود هست. در این حالت شما با هلوکوپتر بر فراز جاده در پروازید و با دیدن این صحنه و شدت تصادف، یقین میکنید خودروهایی که در مسیر این اتوبان هستند فرضا تا سه ساعت دیگه هم به مقصد نمیرسند. در حالیکه مسافری که در ابتدای این اتوبان در حال حرکت هست، انتظار دارد تا یک ساعت دیگه در مقصد باشد.
حالا آیا این علم شما باعث شده که این مسافر سه ساعت معطل بشه و دیر به مقصد برسه؟
آیا این علم شما باعث شده این مسافر مجبور باشه سه ساعت پشت ترافیک بمونه؟
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
و ناگهان چه زود دیر می شود، ولی هیچگاه برای شروع دیر نیست...!!!
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۳, ۰۰:۳۲ #10
گفته شما همانند سارا است که پیشتر بررسی شد ،
و بیان شد دانش پیشین ما ( در مثال من آرش ) با دانش
پیشین خدا متفاوت است . ( تکرار می کنم من ناسازگاری
دانش پیشین خدا با اختیار انسان ها پدافند نمی کنم ،
من همانند بسیاری از فلاسفه در این باره تردید دارم
و این به باور داشتن و یا نداشتن به خدا ربطی ندارد )
دیگر آنکه درباره جبر و اختیار من دیدگاه
سازگارانه ( Compatibilism ) دارم و مخالف اندیشه
آزادگرانه ( Libertarianism ) هستم .
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری