وصيت، هدايت مخاطبان است‏به خواسته‏هاى فرد درآستانه‏ى رحلت راهنمايى در امور مالى، تنها، يك گونه از وصيت است و نه همه‏ى آن.
وصيت مهم‏تر، سفارش‏هاى اخلاقى و آشكار كردن راه كارهاى سير و سلوك است.
در اين قسم، عالمان ژرف‏نگر شيعه، وصيت‏هاى ارزشمندى به ارث گذاشته‏اند.
اين وصيت‏نامه‏ها،گاهى آن قدر طولانى‏اند مانند كشف‏المحجه سيد بن طاووس كه‏خود، يك كتاب شده‏اند و جداگانه به چاپ رسيده‏اند و گاهى هم مختصر ولى پر مطلب‏اند.
وصيت نامه‏اى كه اكنون مقابل شماست، سفارش نامه‏اى است كم حجم ولى پر مغز كه درانتهاى كتاب ارزشمند قواعد الاحكام آمده است.
وصيت نامه‏نگار، علامه‏ى حلى (726648 ق) است و مخاطب آن، فرزندش، فخرالمحققين(682 771 ق). براى شناخت پدر، همين بس كه هرگاه بگويند:
«علامه‏» به ذهن دين شناسان، علامه‏ى حلى مى‏آيد. و پسر را همين بس كه پژوهشگران‏را، او، مايه مباهات و فخر است.
ارزش اين وصيت را همين بس كه آن، از «اهل‏»اش صادر شده و «قابل‏»اش هم‏مخاطب قرار گرفته است.
ترجمه‏ى اين وصيت‏نامه، از روى نسخه‏اى كه آقاى «حامد الطائى‏» تصحيح‏كرده و در شماره‏ى «41 42» مجله‏ى تراثنا چاپ شده است، صورت گرفت.
مترجم، در مصادر روايات آمده در وصيت، وامدار مصحح محترم آن است. شكرالله‏سعيه.
متن ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم
پسركم! خداوند تعالى، تو را برانجام دادن‏فرمان‏هايش استوار بدارد و بر عمل خير و ملازمت آن، توفيق‏ات دهد و به سوى آن چه‏دوست مى‏دارد و راضى است، رهنمايت‏باشد و به آن چه از خيرها آرزو دارى وخواهانى، برساندت و در دنيا و آخرت، سعادتمندت كند و هر چه كه با آن، چشم، روشن‏مى‏گردد، هديه‏ات كند و عمر نيكو و زندگى آرام و خوش، روزگارت را سپرى سازد و مهر«صالح است.» بر اعمال‏ات بنهد و وسايل رسيدن به سعادت را روزى‏ات كند و ازبركت‏هاى بزرگ و والايش، بر تو بباراند و خداوند، از هر بلا و سختى‏اى، دورت بداردو بدى‏ها را از تو دفع كند.
بدان!كه من، دراين‏كتاب ( قواعدالاحكام) چكيده و فشرده‏ى احكام را به گونه‏اى‏موجز، آوردم و پايه‏هاى اسلام را با كلمات كوتاه و عبارت‏هايى روان، روشن ساختم و«راه رشد» و «طريق استوار» را واضح كردم.
تاليف اين كتاب، به هنگامى است كه پنجاه سال از عمر را گذرانده‏ام و وارددهه‏ى شصت زندگى شده‏ام.
«دهه‏ى شصت زندگى‏» آنى است كه «مهترخلايق‏» [جناب رسول الله(ص)] فرموده:
«آن، آغازگاه هجوم مرگ است‏».
حال اگر خداوند تعالى، [در اين دهه،] بر من،مرگ را نوشته باشد و آن را با «قدر»ش، حتمى كرده باشد، از آن جا كه او، «فرمان‏»اش را بر بندگان، حاضر و مسافر، جارى سازد، پس من هم همان گونه كه‏خداوند تعالى وصيت را بر من واجب و به خصوص هنگام احساس مرگ، مرا مامور به آن‏كرده است [تو را مخاطب ساخته] و براى‏ات وصيت مى‏كنم به:
اين كه همدوش با تقواى الهى باشى; كه آن، به يقين، «سنت پايدار» و «واجب‏حتمى‏» و «سپر نگه‏دارنده‏» و «توشه‏ى ماندگار» است. و [آن،] پرسودتر چيزى است‏كه انسان براى روزى كه چشم‏ها، از هيبت آن روز، گشاده و خيره مى‏ماند و يار وياورى نيست، خواهد داشت.
تو و التزام به پيروى اوامر خداوند تعالى و انجام دادن آن چه او مى‏پسندد وپرهيز از آن چه او، ناخوش دارد و دورى از نواهى خداوند تعالى.
زندگى‏ات را در تحصيل كمالات نفسانى، سپرى‏ساز و اوقات‏ات را در «كسب فضايل‏علمى‏» و «عروج از پستى نقص به بالاترين نقطه‏ى كمال‏» و «اوج‏گيرى در آسمان‏عرفان و نه سقوط به جايگاه جهال‏» و «گرايش عاشقانه به پسنديده‏ها» و «يارى‏برادران دينى‏» و «پاسخ درشتخو را به سخن نيكو گفتن‏» و «نيكورفتار را باچهره‏ى باز پذيرفتن‏» بگذران!
تو و پرهيز از رفاقت‏با انسان‏هاى پست و هم‏نشينى‏با افراد نادان; زيرا، رفاقت و هم‏نشينى با آنان، خلق و خوى ناپسند و باطن پست،بر جا مى‏نهد.
بلكه تو و التزام به همدوشى با عالمان و نشست و برخاست‏با فاضلان; كه آن، براى‏كسب كمالات، زمينه‏ى كامل را فراهم مى‏سازد و براى‏ات، توان و مهارت دريافتن پاسخ‏مجهولات را، به دنبال دارد.
بايد، امروزت از ديروزت بهتر باشد.
تو و التزام به صبر و توكل و رضا.
هر روز و شب، محاسبه‏ى نفس كن!
از خداوند، بسيار آمرزش بخواه!
از نفرين‏مظلوم بترس! به خصوص از نفرين يتيم و پيرزن; كه خداوند در مورد شكستن دل شكسته،گذشت نمى‏كند.
تو و التزام به نماز شب; كه رسول الله(ص) بر آن تشويق و دعوت به اقامه‏ى آن‏كرده و فرموده است:
من ختم له بقيام الليل، ثم مات، فله الجنه.
هر كه آخرين عمل‏اش، اقامه‏ى‏نماز شب باشد و بميرد، بهشت‏براى او باشد.
تو و التزام به صله‏ى رحم; كه به يقين، به عمر آدمى مى‏افزايد.
تو و التزام به خوشرويى. همانا رسول الله(ص) فرمود:
انكم لن تسعوا الناس باءموالكم، فسعوهم باءخلاقكم!
همانا شما را نرسد كه‏با اموال‏تان، تمامى افراد را در آسايش قرار دهيد; لذا، آنان را با اخلاق‏تان‏خشنود سازيد.
تو و التزام به توجه و مراقبت از ذريه‏ى پيامبر; كه همانا خداوند تعالى درسفارش به آنان تاكيد كرده و پاداش رسالت و ارشاد مردم را دوستى و مهرورزى به‏آنان قرار داده است. خداوند تعالى فرموده:
... قل لا اساءلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى... .
... بگو: «به‏ازاى آن [رسالت،] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در مورد خويشاوندان‏».
...حضرت رسول الله(ص) فرموده:
انى شافع يوم القيامه لاربعه اصناف ولو جاووا بذبوب اهل الدنيا: رجل‏نصر ذريتى; و رجل بذل ماله لذريتى عند المضيق; و رجل احب ذريتى باللسان‏والقلب; و رجل سعى فى حوائج ذريتى اذا طردوا و شردوا.
به يقين، من، درقيامت، شفاعتگر چهار گروه هر چند گناه‏شان به اندازه‏ى تمام گناهان مردم باشدخواهم بود: مردى كه ذريه‏ى مرا يارى كند; مردى كه به هنگام تنگدستى ذريه‏ام، ازمال‏اش به او ببخشد; مردى كه به زبان و قلب، ذريه‏ى مرا دوست داشته باشد; مردى كه‏به هنگام بى‏سر و سامانى ذريه‏ام، در رسيدگى به حاجت‏هاشان كوشش كند.
امام صادق(ع) فرمود:
اذا كان يوم القيامه، نادى مناد: ايها الخلائق! انصتوا; فان محمدا يكلمكم.فينصت الخلائق. فيقوم النبى(ص) فيقول: يا معشر الخلائق! من كانت له عندى يد اومنه او معروف، فليقم حتى اكافئه.
فيقولون: بآبائنا و امهاتنا! و اى يد و اى منه و اى معروف لنا؟بل اليد و المنه والمعروف لله و لرسوله على جميع الخلائق.
فيقول: بلى. من آوى احدا من اهل بيتى او برهم او كساهم من عرى او اشبع‏جائعهم، فليقم حتى اكافئه.
فيقوم اناس قد فعلوا ذلك. فياءتى النداء من عندالله: يا محمد! يا حبيبى! قدجعلت مكافاءتهم اليك; فاسكنهم من الجنه حيث‏شئت.
فيسكنهم فى «الوسيله‏» حيث لايحجبون عن محمد و اهل بيته:.
هنگامى كه‏قيامت‏برپاشد، ندا دهنده‏اى مى‏گويد:
اى آفريده‏ها! ساكت‏باشيد تا حضرت محمد با شما سخن گويد.
مردم ساكت مى‏شوند. جناب نبى(ص) برخاسته، مى‏فرمايد:
اى همه‏ى آفريده‏ها! هر كس كه براى من كارى انجام داده و منتى دارد و نيكى‏اى‏رسانده است، برخيزد تا اينك، جبران كنم.
همه‏ى آفريده‏ها گويند: پدر و مادرمان فدايت! چه كارى و چه منتى و چه نيكى‏اى؟
خدمت و منت و نيكى، بر همه‏ى خلائق، از سوى خدا و رسول خدا است.
حضرت رسول الله مى‏فرمايد: بله. حال، هر كه، كسى از اهل‏بيت مرا پناه داده، يانيكى‏اى رسانده، يا با اهداى لباس، آن‏ها را از برهنگى نجات داده، يا گرسنگان‏شان‏را سير كرده است، برخيزد تا اينك جبران كنم.
در اين لحظه، مردمى كه آن كارها را انجام داده‏اند، برمى‏خيزند. سپس از جانب‏خداوند ندا مى‏آيد: اى محمد! اى حبيب‏ام! همانا جبران كارهاى آنان را بر عهده‏ى توگذاشتم; آنان را در هر كجاى از بهشت كه خواستى، جاى ده.
حضرت رسول، آنان را در مكانى به نام «وسيله‏» جا مى‏دهد، تا نسبت‏به حضرت‏محمد و اهل‏بيت‏اش: در محروميت و حجابى نباشند.
تو و التزام به بزرگداشت علما و احترام به آنان; كه حضرت رسول الله(ص) فرمود:
من اكرم فقيها مسلما، لقى الله تعالى يوم القيامه و هو عنه راض. و من اهان‏فقيها مسلما لقى الله تعالى يوم القيامه و هو عليه غضبان.
هر كه، مسلمان‏دين‏شناس را، گرامى دارد، در قيامت، خدا را، راضى و خوشحال از او خواهد يافت. وهر كه، مسلمان دين‏شناس را، كوچك شمارد و اهانت كند، در قيامت، خدا را، ناراضى وخشمگين از او، خواهد يافت.
حضرت رسول الله(ص) نگاه به چهره‏ى عالمان را، از جمله عبادت‏ها شمرده است و نگاه‏به در خانه‏ى عالمان را، عبادت دانسته و رفت وآمد با دانشمندان را عبادت خوانده‏است.
تو و التزام به كوشش فراوان براى افزودن علم‏ات و ژرف‏نگرى در دين; كه حضرت‏اميرالمؤمنين(ع) به فرزندش فرموده است:
تفقه فى الدين; فان الفقهاء ورثه الانبياء. و ان طالب العلم يستغفرله من فى‏السماوات و من فى الارض، حتى الطير فى جو السماء و الحوت فى البحر. و ان الملائكه‏لتضع اجنحتها لطالب العلم رضى به.
در دين ژرف بنگر! زيرا، دين‏شناسان،جانشينان پيامبران هستند. براى طالب علم، هر چه در آسمان‏ها و هر چه در زمين‏هست، حتى پرنده‏ى در آسمان و ماهى در دريا، طلب آمرزش مى‏كنند. و فرشتگان به دليل‏خوشنودى از طالب علم، بال‏هاى خود را، خاك‏فرش آنان مى‏كنند.
تو و پرهيز از كتمان دانش و بازداشتن شايستگان از فراگيرى علم‏ات; زيرا،خداوند تعالى مى‏فرمايد:
ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى‏الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون.
كسانى كه نشانه‏هاى روشن ورهنمودى را كه فرو فرستاده‏ايم، بعد از آن كه آن را براى مردم، در كتاب توضيح‏داده‏ايم، نهفته مى‏دارند، آنان را، خدا لعنت مى‏كند و لعنت‏كنندگان لعنت‏شان مى‏كنند.
و حضرت رسول الله(ص) فرمود:
اذا ظهرت البدع فى امتى، فليظهر العالم علمه. فمن لم يفعل، فعليه لعنه‏الله.
هنگامى كه در امت‏ام، بدعت‏ها آشكار و فراگير شد، دين‏شناسان بايد علم‏شان راآشكار كنند و در اختيار همه قرار دهند. كسى كه چنين نكند، لعنت و نفرين الهى براو خواهد بود.
و نيز، او(ع) فرمود:
ولا توتوا الحكمه غير اهلها، فتظلموها. و لا تمنعوها اهلها فتظلموهم. 162حكمت را در اختيار نااهل، قرار ندهيد! كه [ اگر چنين كنيد ] به حكمت ظلم‏كرده‏ايد. و از اهل‏اش، منع مكنيد! كه [ اگر چنين كنيد ] به «اهل حكمت‏» ظلم‏كرده‏ايد.
-تو و التزام به تلاوت قرآن عزيز و تفكر در معانى آن و رعايت اوامر و نواهى‏اش‏و تتبع در اخبار نبوى و آثار محمدى و جست‏وجو [ وفهم ] معانى آن‏ها و تامل كردن‏تام در آن‏ها.
البته من، كتاب‏هاى زيادى در تمامى اين زمينه‏ها، براى‏ات نگاشته‏ام.
اين، آن‏هايى بود كه وظيفه‏ى تو بود.
اما آن چه به من مربوط است و نفع‏اش به من برمى‏گردد [ ، عبارت است از ]:
اين كه با طلب رحمت‏براى‏ام، در بعضى از اوقات، مرا ياد كرده و مورد تفقدقرار دهى.
و اين كه ثواب بعضى از طاعت‏هايت را براى من بفرستى.
و در ياد كردم، كم نگذار! كه [ اگر چنين كنى،] اهل وفا، تو را جفاكارخوانند. و در ياد كردم، زياده‏روى مكن! كه [ اگر چنين كنى، ] آنان كه اهل‏نيكى‏اند، تو را به «كوتاهى در حق پدر به هنگام زندگانى‏» نسبت مى‏دهند. بلكه درخلوت‏هايت و پس نمازهايت، يادم كن! و آن چه از بدهكارى‏ها و تعهدات واجب، برعهده‏ام هست [و خود انجام نداده‏ام] تو، قضا كن! و در حد توان‏ات، بر سر مزارم،به زيارت‏ام بيا و مقدارى از قرآن تلاوت كن! و هر كتابى كه نوشته‏ام، ولى خداوندبراى به پايان رساندن‏اش، مهلت‏ام نداده است، تكميل كن! و هر چه از خلل و نقصان وخطا و نسيان در آن مى‏يابى، اصلاح كن! اين، وصيت من است‏به تو. خداوند از جانب‏من، بر تو ناظر است.
والسلام عليك و رحمه‏الله و بركاته. والله اعلم بالصواب.