جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ملاقات آقای مرعشی نجفی و شیخ جعفر آقا مجتهدی
-
۱۳۸۷/۰۵/۱۸, ۰۵:۱۶ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 505
- مورد تشکر
- 1,183 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 17
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ملاقات آقای مرعشی نجفی و شیخ جعفر آقا مجتهدی
جناب آقای رضا بیگدلی تعریف كردند:
روزی آقای مجتهدی مبلغ سی تومان به من داده و فرمودند:
امروز نوعی چای كه معروف به چای گلابی میباشد بخرید،
عرض كردم به روی چشم، اما از گرفتن پول امتناع كرده و گفتم پول موجود است، شما زحمت نكشید، فرمودند:
این پول نزدتان باشد لازم میشود،
بالاخره پول را از ایشان گرفته و در جیب خود گذاردم ولی چند روز گذشت و من فراموش میكردم چای بخرم.
یك روز ظهر كه برای آقای ناهار آورده بودم فرمودند:
آقای رضا چای را خریدید؟
گفتم: آقا جان برای امروز چای داریم، انشاءالله فردا حتماً چای را میخرم.
ایشان فرمودند:
خیر آقا جان شما دیگر چای نخرید،
گفتم چرا آقا جان؟ میگیرم.
فرمودند: قبل از ظهر كه تشریف نداشتید و من تنها بودم، دلم گرفته بود، در آن هنگام توسلی خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا كرده و عرض كردم:
آقا جان دلم گرفته است، یكی از دوستانتان را بفرستید كه به دیدنم آید و چای هم برایم بیاورد، آخر آقا رضا كه به فكر ما نیست.
آقا رضا میگفتند: از غفلت خود شدیداً ناراحت شده و حرفی نزدم و آنروز از ظهر تا شب در خدمتشان بودم تا اینكه شام را با ایشان صرف كرده و برای ایشان چای آوردم، هنگامی كه مشغول خوردن چای بودند، زنگ خانه به صدا درآمد، وقتی درب را باز كردم دیدم، حضرت آیت الله مرعشی نجفی میباشند، به ایشان تعارف كرده و گفتم بفرمایید داخل.
فرمودند:
بروید از آقای مجتهدی اجازه بگیرید، اگر اجازه دادند مزاحم خواهم شد،
عرض كردم برای شما كه این حرفها نیست بفرمایید داخل، و به هر ترتیب ایشان را به اتاق اولی كه در بین راه بود آوردم، اما ایشان به اتاق آقا وارد نشدند و مجدداً فرمودند:
كاری كه گفتم انجام دهید، از لطف شما خیلی ممنونم، اول باید اجازه بگیرم بعد داخل شوم،
من هم كه میخواستم دستور ایشان را اطاعت كرده باشم خدمت آقای مجتهدی رفته و عرض كردم :
آقا جان ، آیت الله مرعشی نجفی هستند، هرچه اصرار كردم داخل نشدند.
آقا فرمودند:
ایشان را به داخل اتاق راهنمایی كنید،
بنده هم فوراً پیام را به آقای مرعشی رسانده و ایشان وارد اتاق شدند بعد از اینكه آقای مجتهدی معانقه كردند؛ كمی نشستند و سپس گفتند :
دیشب در خواب مشاهده كردم كه من و شما هر دو در مسجد الحرام هستیم، گاهی شما روضه میخوانید و من گریه میكنم و گاهی من روضه میخوانم و شما گریه میكنید، سپس دستی زیر عبا كردند و یك بسته چای گلابی بیرون آورده و به آقای مجتهدی تقدیم كردند و گفتند این هم چای گلابی كه از حضرت خواسته بودید، آقا هم چای را به من داده و فرمودند:
آقا رضا جان از این چای دم كنید كه خوردن دارد.
فوراً مقداری از آن چای دم كردم و با حضرات آقایان میل كردیم، بعد از آنكه آیت الله مرعشی نجفی چای را میل نمودند و میخواستند آنجا را ترك كنند، بنده زودتر دویدم و نعلینهای ایشان را مقابل پاهایشان جفت كردم، در این هنگام دستی به سرم كشیده و فرمودند:
فرزندم قدر این مرد را بدان كه خیلی ارزش دارد.
-
تشکرها 8
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۲:۵۹ #2
زندگی و سلوک عارف بالله جناب شیخ جعفر مجتهدی بگونه ای خاص از دیگران متمایز است ، ایشان در توسل به ائمه معصومین (ع) بسیار استثنایی و ممتاز بوده و در تمام مراحل زندگی شگفت خویش همواره منادی یک پیام اصولی بودند :
« توسل و محبت خالصانه و هر چه بیشتر به اهل بیت (ع ) »
بگونه ای که هیچ گاه از ایشان دیده نشد که جز فرا خواندن افراد به سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) کار دیگری از ایشان سر زده باشد .
سخن از کرامات و حکایات ایشان بیشتراز این جهت قابل توجه است که یک عاشق و سالک راستین الی الله تا چه حد می تواند در این مسیر به تعالی برسد ، در این صورت است که می بینیم داشتن کرامتی مثل طی الارض و صد ها کرامت بی بدیل برای ایشان کاملا عادی است و ملاک اصلی در مکتب ایشان میزان خلوص نیت وتوسل به اهل بیت (ع ) است ...
مکتبی که ایشان خود را غلام آن می دانستند و به عمل نیز آنرا ثابت کردند ... آنچه در این بخش در مورد زندگی این خدمتگزار اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده تنها قسمت بسیار کوچکی از حکایاتی است که قابل نقل و ذکر بوده و تنها قطره ای است از بسیار ... اما پیش از آن لازم است که در مورد شیوه خودسازی و سلوک ایشان نکات بسیار مهمی را ذکر نماییم .
گفتار زیر توسط استاد محمد علی مجاهدی از شاگردان خاص و ارادتمندان جناب مجتهدی در مورد شیوه سیر و سلوک ایشان نوشته شده که برای آشنایی هر چه بیشتر توصیه می کنیم پیش از خواندن سایر قسمتها آنرا مطالعه بفرمایید :
1- شیوه سلوكی آقای مجتهدی در توسل مستمر به حضرات معصومین (علیهم السلام) خصوصاً مولی الكونین حضرت ابی عبد الله الحسین (علیه السلام) كاملاً نمودِ عینی پیدا میكرد و اگر روزی صد بار نام سالار شهیدان را در محضر ایشان بر زبان میراندند در هر بار به حدی منقلب میشدند كه بیاختیار به سان ابر بهار میگریستند و بغضی دیر پای گلوی ایشان را در هم میفشرد، به طوری كه اغلب قادر به ادامه صحبت نبودند و كلامشان در این حال ناتمام میماند.
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۲۹, ۱۸:۴۲ #3
2- میزان محبتی كه در اعماق وجودشان نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) ریشه دوانیده بود، در بیان و توصیف نمیگنجد و میفرمودند كه:« به بركت محبت این ذوات مقدس راه چندین ساله را میتوان در فاصله زمانی كوتاهی طی كرد و حجابها را از میان برداشت. »
ویرایش توسط شاماهي : ۱۳۸۸/۰۴/۲۹ در ساعت ۱۸:۴۳
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۰۷:۱۴ #4
2-مرحوم حجت الاسلام نصیری بر این باور بود كه:
« میزان محبتی كه در قلب جناب مجتهدی نسبت به آل الله وجود دارد اگر در میان مردم تقسیم كنند همه مردم عاشق آن ذوات مقدس میگردند! »
بارها آقای مجتهدی بر این نكته پای میفشردند كه:
« خدمت خالصانه به خلق خدا خصوصاً به شیعیان و محبان آل الله، راه دور و دراز مقصود را نزدیك میكند و در اثر توفیق خدمت میتوان جاده صد ساله را به گامی طی كرده، و دل شكستهای را به خاطر خدا آباد كردن میتواند پشتوانه مطمئنی برای آبادی دنیوی و برزخی و اخروی انسان باشد. »
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۰۷:۲۱ #5
و حال حكايات شيرين و منقلب كننده شيخ جعفر مجتهدي:
در آن سفره غیر از خون نمی دیدم!
استاد مجاهدی نقل کردند :
به خاطر دارم كه در معیت آقای مجتهدی، ناهار را میهمان یكی از دوستان بودیم. صاحب خانه بر خلاف قولی كه داده بود سفره نسبتاً رنگینی را تدارك دیده و سرگرم كشیدن غذا بود.
جناب مجتهدی كه در كنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمیكردند ولی چشم از سفره هم بر نمیداشتند! اصرار صاحب خانه به ایشان برای طرف غذا سودی نداشت و میفرمودند:
شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم.
دوستان میدانستند كه باید به ایشان اصرار نكنند و راحت شان بگذارند، شاید صاحب خانه تصور میكرد كه جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیدهاند واز آن خوششان نمیآید!
به هر حال سفره بر چیده شد و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بودند كه:
چرا ایشان گرسنه از سر سفره برخاستند و حتی لقمهای از غذا تناول نكردند؟!
فردای آن روز به خدمت شان شرفیاب شدم. تنی چند از دوستان نیز حضور داشتند. مرحوم مصطفوی از ایشان پرسید:
دیروز ظهر، چرا غذا میل نفرمودید؟!
گفتند:
آقاجان! من در آن سفره غیر از خون نمیدیدم! این غذا از پول نزول تهیه شده بود و خوردن نداشت!
ما همگی صاحبخانه را میشناختیم، مردی نبود كه آلوده به نزول باشد. زندگی متوسطی داشت و با عفاف و كفاف زندگی میكرد و هضم فرمایش جناب مجتهدی برای دوستان دشوار بود.
ساعتی گذشت و مردی كه دیروز مهمانش بودیم، آمد، هنگامی كه آقای مجتهدی برای تجدید وضو از اتاق بیرون رفتند، آقای مصطفوی از آن مرد پرسید:
غذای دیروز را از چه پولی تهیه كرده بودید؟!
گفت:
من به آقا قول داده بودم كه برای ناهار غذای سادهای تهیه كنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت كه ما باید به بهترین وجه از این مرد خدا پذیرایی كنیم! من هم ناگزیر شدم كه از همسایه خود حاجی فلان مقداری پول قرض كنم!
آقای مصطفوی كه همسایه آن مرد را خوب میشناخت، گفت:
حالا معلوم شد كه چرا آقای مجتهدی دیروز غذا نخوردند، همسایه این مرد در بازار قم به دادن نزول و گرفتن بهره پول مشهور است و چون غذای دیروز از پول ربا تهیه شده بود، جعفر آقا تمایلی به خوردن آن نشان ندادند و امروز هم فرمودند: در آن سفره غیر از خون نمیدیدم!
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۰۷:۵۴ #6
جناب ایشان اهل سلسلهای نبودند چرا كه مجذوبان سالك را با سلسله و خانقاه كاری نیست. روزی به من فرمودند كه:
« در مسیر سیر برزخی خود به مكانی رسیدم كه با موانعی مخصوص محصور شده بود و اقطاب را در آن مكان گرد آورده بودند وقتی از علت آن جویا شدم گفتند كه اینان باید در انتظار مریدان خود بنشینند تا به همراه آنان در پیشگاه عدل الهی حاضر گردند و پاسخگوی ارشادات خود باشند. »
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۱۰:۰۱ #7
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,426
- مورد تشکر
- 10,562 پست
- حضور
- 22 روز 22 ساعت 27 دقیقه
- دریافت
- 26
- آپلود
- 4
- گالری
-
28
با عرض سلام وادب
در مورد سیر و سلوک ایشان چندین سوال برای من پیش امده یکی از اساسی ترین مسائل این هست که چرا ایشان از توحید که یکی از مسائل اساسی عرفان هست صحبتی نکردند؟!
ضمنا من کتابهای مر بوط به ایشان رو خوندم
موفق باشید
به نام خدا
[SIGPIC][/SIGPIC]
کوچه هامان را به نام شهدا کردیم تا هر وقت نشانی منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم
(شادی روحشان صلوات)
آیت الله سید علی قاضی(ره) عارف کامل:در مستحبات عزاداری و زیارت سید الشهدا علیه السلام مسامحه ننماییدو روضه هفتگی و لو دو سه نفری داشته باشید که اسباب گشایش است.
منو دل کندن از دل بر محاله...
یا علی
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۱۸:۰۶ #8
این خانه مناسبی نیست !
استاد مجاهدی نقل کرده اند :
چند سال پیش برادرم دكتر علیاكبر مجاهدی در قم به دنبال خانهای میگشت كه بخرد.
در مدتی كه سرگرم پیدا كردن خانه بودند، خانههایی را میدیدند و میپسندیدند ولی آقای مجتهدی میگفتند كه به فكر خانه دیگری باشید!
روزی از روزها، خانهای را در خیابان بهروز كه ظاهراً جادار و نسبتاً ارزان بوده و موقعیت خوبی هم داشته میپسندند و تصمیم به معامله میگیرند ولی هنگامی كه جریان خانه را با آقای مجتهدی در میان میگذارند، میفرمایند:
برادرم، علیرغم میل باطنی خود از انجام معامله صرف نظر میكنند و چند روز بعد خانه دیگری را كه مورد تأیید آقای مجتهدی بوده، خریداری مینمایند كه هنوز هم در آن خانه زندگی كرده احساس راحتی و آسایش میكنند.
پس از گذشت چند هفته، خانه باجك به فروش میرسد و هنگامی كه سرگرم تعمیرات آن میشوند در زیر پلههای حیاط آن جسدی كشف میشود و ...
برادرم وقتی ماجرا را برای آقای مجتهدی تعریف میكنند، میفرمایند:
بله آقاجان ! به خاطر همین بود كه عرض كردم در آن دلخوشی نمیبینم! قبضی كه در اثر وجود این جنازه بر فضای آن خانه مستولی بود، اجازه نمیداد كه ساكنان آن آسایش داشتهباشند!
همسایهها تعریف كردهبودند كه هیچ كس در این خانه دوام نمیآورد و پس از مدت كوتاهی اثاثیه كشی میكرد و میرفت! و علت آن را كسی نمیدانست!
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۰, ۱۸:۳۱ #9
دوست خوبم سلام
در مورد سوالات شما لازم به ذكر است كه عرض كنم ايشان (آقاي مجتهدي)رابطه نزديك با امام هشتم داشتند امام يعني ولايت، و ولايت باطن توحيد است هر كس به ولي نزديك شده باشد به خدا نزديك شده ؛خداوند همان توحيد مطلق است كه در قرآن ذكر شده مگر امكان دارد كسي به ولي نزديك شده باشد و توحيد را درك نكرده باشد مجالس ايشان سراسر توحيد و حضور ولي ست.
عرفان همان اصل توحيد است كه با درك باري تعالي به اين درجه ميرسند،خود شما قبول داريد(مستند برگفته خودتان)ايشان عارف هستند پس ايشان به درجه اي رسيده اند كه خدا را درك كرده اند همان توحيدي كه ايشان را از ارتكاب گناه حفظ كردند كه در قسمت بعد اين خاطره را ذكر ميكنم بايد توحيد را در حكايات ايشان درك كنيم البته با تاملي بيشتر
منتظر نظرات بعدي شما نيز هستم.
متشكرم
ویرایش توسط مدافع : ۱۳۸۸/۰۴/۳۰ در ساعت ۲۳:۲۹
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
-
۱۳۸۸/۰۴/۳۱, ۰۸:۳۸ #10
گیر كار من كجاست؟! و چه كنم كه از این وضع نابسامان رهایی پیدا كنم؟
در آن سفر، توفیق دو ماه اقامت در مشهد نصیبم شد و با عنایت حضرت ثامن الائمه روزی نبود كه به محضر آقای مجتهدی شرفیاب نشوم و از زیارت ایشان حظ معنوی نبرم.
روز آخر به هنگام خداحافظی، آقای مجتهدی فرمودند:
فراموش كردید كه پیام دوست شاعرتان را به من بگویید!
عرض كردم:
در محضر شما اغلب اوقات، خودم را هم فراموش میكنم! و بعد پیام آقای آزادگان را با ایشان در میان گذاشتم.
فرمودند:
آقاجان! ایشان آدم با صفایی هستند و در هر كتابی كه ذكری پیدا میكنند به آن مشغول میشوند، مدتی است هم به گفتن ذكر «لا اله إله الله» سرگرم شدهاند! این ذكر خاص كملین است واثرش این است كه همه تعلقها و دلبستگیها را از انسان میگیرد! چند صباحی است كه شغل او را هدف قراردادهاند و اگر به این ذكر ادامه دهند تمام چیزهایی را كه تعلق خاطر دارند از ایشان خواهند گرفت.
از قول من به ایشان بگویید:
فوراً ذكر «لا اله إله الله» را قطع كند و به ذكر صلوات بپردازد. در ذكر صلوات بركتهای مادی و معنوی زیادی است. هم كار دنیای آدمی را سامان می دهد هم سیر اخروی او را.
هنگامی كه به قم بازگشتم، آقای آزادگان به دیدارم آمد. آن چه را كه از آقای مجتهدی شنیده بودم برای او نقل گردم، گفت:
درست فرمودهاند، مدتی است كه به گفتن «لا اله إله الله» مشغولم! و نمیدانستم كه این ذكر چنین آثاری هم دارد. از این پس به ذكر صلوات میپردازم تا ببینم چه میشود؟!
پس از گذشت چند روزی، آقای آزادگان به عنوان حسابدار یكی از فروشگاههای عمده نساجی در قم مشغول به كار شد و سالها در همان سمت انجام وظیفه كرد تا باز نشسته شد.
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بوداي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود
-
تشکرها 4
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری