شاهد بازی در قرآن؟!!!

[کورش ایران نژاد]

آیه 17 و 18 سوره واقعه می فرماید: " یطوف علیهم ولدان مخلدن باکواب و اباریق و کاس من معین."
بر گِردشان پسرانی جاودان [ به خدمت] می گردند، با جامها و آبریزها و پیاله [ها] یی از باده ناب روان.
سئوالی که مطرح می شود این است که چه لزومی به حضور پسربچه هایی است که به گرد بهشتیان بگردند و ساقی شوند و بهشتیان از دیدن صورت آنها به وجد آیند؟ بهشتیان در این جا با ضمیر مذکر آورده شده ( علیهم )، پس منظور مردان بهشتی است. اگر زنان بهشتی منظور بود ( علیهن ) جای پرسشی باقی نمی ماند چه زنان مومنه از دین صورت زیبای پسران و جنس مخالف خود به وجد می آمدند و لذت می بردند. ولی در این جا همانگونه که مذکور افتاد مردان بهشتی حضور دارند، چگونه مردان بهشتی از جنس موافق لذت می برند؟ این مرا به یاد شاهد بازی های قرون گذشته می اندازد که بخشی از آن در گلستان باب عشق و جوانی آمده است.:
پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار. نه طاقت صبر و نه یارای گفتار...( حکایت 3 )
... پسر دانست که دل آویخته اوست، و این گرد بلا انگیخته او... ( حکایت 4 )
دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش بر ملا افتاده... ( حکایت 9 )
در عنفوان جوانی چنانکه افتد و دانی با شاهدی سری و سرّی داشتم...( حکایت 10 )
... پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال
ای دل عشّاق به دام تو صید/ ما به تو مشغول و تو با عمر و زید ( حکایت 17 )
قاضی همدان را حکایت کنند که با نعلبند پسری سرخوش بود و نعل دلش در آتش... ( حکایت 20 )

در دیوان حافظ نیز از این موارد یافت می شود: ... اگر آن شیرین پسر خونم بریزد...
در دیگر مکتوبات ادبی مانند قابوسنامه نیز شاهد بازی به وفور یافت می شود. عرب جاهلی نیز به شهادت مورخینی که درباره فرهنگ و رسوم آن مردمان به تحقیق پرداخته اند تمایل به شاهد بازی و پسر بازی را در میان اعراب آن روزگار نشان داده اند. رجوع کنید به " المفصل فی التاریخ العرب قبل الاسلام" نوشته دکتر جواد علی.
آیا آیات مذکور تحت تاثیر فرهنگ غالب بر شبه جزیره عربستان در آن زمان و برای جلب نظر اعراب به بهشت نازل شده است؟ اگر پاسخ منفی است چه توجیهی !! می توان بر ردّ همجنس گرایی در آیات مذکور اقامه کرد؟ و اگر پاسخ منفی است چگونه می توان افراد بسیاری را که از همجنس گرایی متنفرند و آن را پلید می دانند به این نوع نعمت بهشتی راغب کرد؟ و چگونه می توان دامن قرآن را از این لکه ی پلید مبّرا دانست؟

[.حامی.]

بسم الله
اولا جای تشکر از آقا کورش هست که با اشکالات مهم و جانانه پاسخگوهای این کانون رو به چالش میکشن :بسی خوشحال
ثانیاً جواب دادن به این اشکالات برای آدم کم سوادی مثل من احتیاج به مطالعه و تحقیق داره.
اما چیزی که فعلا به نظرم میرسه اینه که آقا کورش یا کسانی که این اشکال و اشکالای دیگرو مطرح کردند و ایشونم اینجا آوردند آیا فکر نکردند که بین اینهمه عالم و دانشمند از مخالف و موافق در طول تاریخ اسلام به این اشکالات توجهی کردند یا نه؟ و اگر توجه کردند جوابی به این ها دادند یا نه؟
آیا این اشکالات از کشفیات منحصر به ایشون و برخی سایت ها است؟ :خندان:

فعلا یا حق...

[شهيدان]

آقا كوروش عزيز من تعجب مي كنم در نوشته هاي شما چرا اصرار بر آن است تا ديدگاه شخصي تان را به عنوان تفسير بيان كنيد.اگر با تفسير هاي آيات آشنا باشيد همه اين مسائل به خوبي جواب داده شده .چرا اصرار داريد ضمير عليهم را به مردان حمل كنيد واين در حالي است كه ضمير هم از باب تغليب هم بر مردان وهم بر زنان حمل مي شودواز طرفي

تفسيرهاى گوناگونى براى ولدان ذكر كرده‏اند:
بعضى گفته‏اند آنها فرزندان مردم دنيا هستند كه پيش از بلوغ چشم از دنيا بسته، و چون كار نيك و بدى نداشته‏اند به لطف پروردگار چنين منصبى را يافته‏اند، البته آنها از اين كار خود بيشترين لذت را مى‏برند كه در خدمت مقربان درگاه خدايند.
در حديثى از على ع اين معنى نقل شده است.
ولى در تفسير ديگرى مى‏خوانيم: كه اينها اطفال مشركينند كه به خاطر بى گناهى داراى چنين مرتبه‏اى شده‏اند، چرا كه اطفال مؤمنان به پدران و مادران خود ملحق مى‏شوند.
و در تفسير سومى مى‏خوانيم كه آنها خدمتكارانى هستند بهشتى كه خداوند مخصوصا آنان را براى اين هدف آفريده است.

[کورش ایران نژاد]

با سلام به کاربر گرامی
من به هیچ روی قصد ندارم نظرم را به عنوان تفسیر بر کسی تحمیل کنم. ضمناً تفسیر هایی را که شما در معنای ولدان آورده اید من بارها در منابع مختلف خوانده ام. پس این گونه نیست که بی خبر از همه جا این سخنان را گفته باشم.
معنای تغلیب را که در معنای ضمیر ( علیهم ) ذکر کرده اید باید مستند به مستندات قابل قبولی باشد نه از باب تنگ شدن قافیه. اگر این چنین است که می فرمایید پس باید حورالعین را که بنا به تفسیر قاطبه مفسرین منظور زنان سیاه چشم بهشتی است نیز برای زنان مومنه، مرد تصور کنیم. یعنی حورالعین در قبال با زنان مومنه مرد می شوند!!! و اشکالات بسیار دیگری در جای جای قرآن.از این گذشته بنا بر هر سه تفسیر روایی که ارائه دادید باز منظور از ولدان همان پسر بچه هاست. و باز مشکل همچنان باقی است. من که نگفتم این پسر بچه ها اصالتاً چه کسانی هستند که شما در مقام دفاع آنها را هویت یابی کرده اید. مشکل این است که این پسر بچه ها(صرفنظر از این که اصالتاً چه کسی هستند ) در حال حاضر ساقی مجلس مردان بهشتی هستند. و این به هیچ وجه صورت خوشی ندارد. چرا از دخترکان بهشتی برای این منظور استفاده نشد که هم به طبیعت مردان نزدیکتر بود و هم شائبه انحراف اخلاقی در آن ناموجود؟
علامه طباطبایی نیز ذیل همین آیه از مردان بهشتی به ضمیر مذکر استفاده می کند:
( قوله تعالى: «يطوف عليهم ولدان مخلدون» الولدان جمع ولد و هو الغلام، و طوافهم عليهم كناية عن خدمتهم لهم، و المخلدون من الخلود بمعنى الدوام أي باقون أبدا على هيئتهم من حداثة السن، و قيل من الخلد بفتحتين و هو القرط، و المراد أنهم مقرطون بالخلد.)
پس برای جوابگویی هم به صورت سئوال دقت شود و هم مستدل پاسخ داده شود.
متشکرم

[fatememeshkat]

آقای ایران نژاد به نظر میاد شما از مقدمات نا درست ، نتیجه نادرست گرفتید . بنابر این اگه اجازه بدین در دو بخش بحثی رو که آغاز کردین ادامه بدیم :
در اولین بخش مقدمتون شواهد که از آثار ادبی بر امر همجنس گرایی ارائه کردید غالبا تام نیست و به نظر میاد قریب به اتفاق موارد اصلا به این قضیه اشعار ندارند و بر فرض اشعار هم چیزی رو در رابطه با قران کریم اثبات نمی کنند .
در بخش دوم مقدمه فرمودین : " به شهادت مورخین تمایل به همجنس گرایی در میان اعراب وجود داشته " خوب ممکنه اینطور بوده باشه اونهم بنا به گزارش های بسیار بسیار اندکی که تنها برخی بیان کردند ، همونطور که میشه ادعا کرد در تمام جوامع گذشته و فعلی متاسفانه عده ای به امور قبیح و افعال نادرست تمایل دارند ، اما این مساله فرق میکنه با اینکه چنین موارد نادری رو فرهنگ مردم یک جامعه بدونیم ، بلکه بعکس بنا به شهادت همون مورخین و نیز تمامی مورخین دیگر و نیز به شهادت آثار منظوم و منثور باقیمانده از آن زمان ، فرهنگ مردم عربستان و بویژه مردان آنها ، مملو از گرایش به جنس مخالف بوده و این مطلب بقدری در آثار مورخین و اشعار عربی زمان جاهلیت بوفور یافت می شود که نیاز به ارائه منبع خاصی نیست ، شما به هر منبعی در زمینه تاریخ عرب جاهلی بنگرید موارد متعدد آن را خواهید یافت و بنابر این اگر چیزی رو بخواهیم به عنوان فرهنگ مردم آن زمان شبه جزیره معرفی کنیم باید گرایش به جنس مخالف رو فرهنگ غالب و بلکه همه اونها بدونیم نه گرایش به همجنس رو .
آقای ایران نژاد معمولا کسانی که قران رو در معرض اتهام قرار میدن و این کتاب شریف رو متاثر از فرهنگ زمانه می دونن ، حداقل منظورشون فرهنگ زمان نزوله ، نه چیزی که هیچ کس اونو فرهنگ اون زمان نشمرده چه رسد به " فرهنگ غالب بر شبه جزیره "!!! بنا به ادعای حضرتعالی – منظورم همون گرایش به همجنسه - .
و اما توضیح آیه ای که به عنوان شاهد آوردید :
در قران کریم تنها در دو مورد از کلمه (( ولدان )) نام برده شده ، یکی در آیه 17 سوره مبارکه واقعه : (( یطوف علیهم ولدان مخلدون )) و دیگر در آیه 19 سوره مبارکه دهر : (( و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رایتهم حسبتهم لولوا منثورا )) . اگر قدری به آیات قبلی در هر دو سوره دقت بفرمایید ، ملاحظه می کنید که این نعمت برای مقربین ذکر شده است و مقربین کسانی هستند که گوی سبقت در اطاعت را از همگان ربوده اند و در عبودیت الهی بر همه پیشی گرفته اند و هرگز در اندیشه چنین مسائل قبیح و خلاف شانی نبودند ، بنابر این شایسته نیست به عنوان جزای عمل و پاداش اخروی ، چنین مسائلی رو به اون بزرگواران نسبت داد .
بر طبق مفاد آیات قران کریم و نظر مفسران (( ولدان )) جوانان خوش سیما و نورانی هستند که تا ابد به پذیرایی از اهل بهشت مشغولند 1 .
در اینجا دو سوال در مورد ((ولدان ))مطرح میشه :
1- آیا هدف قران کریم از مرد بودن و جوان بودن ((ولدان )) بیان تمتعات جنسی – و به بیان شما بیان همجنس گرایی – به عنوان نعمت بهشتی است ؟!! در اینصورت چه کلمه یا ایه یا مطلبی بر این امر دلالت دارد ؟ و یا انکه هدف از جوان بودن و مرد بودن و زیبایی و نورانیت (( ولدان )) چیزدیگری است ؟
2- چرا این عده از جوانان زن نیستند ؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت آیا در بیان قران کریم هرکجا – در مورد نعمت ها ی بهشتی - نام از زن و یا مرد بهشتی برده شد بی درنگ و بی تامل باید تنها به مواردی از قبیل مسائل مذکور منتقل شویم و حتی اون ها رو به همجنس گرایی در قران نسبت بدیم ؟!!! حقیقتا ساحت مقدس قران از چنین مسائل مستهجنی مبراست .
به نظر میاد که آیه 19 سوره دهر زاویه نگاه به ولدان رو مشخص میکنه که به هیچ تصریح و کنایه و اشاره ای بر مسائل مورد بحث دلالت نداره : (( اذا رایتهم حسبتهم لولوا منثورا )) ( چون آنها را ببینی گو یی مروارید هایی پراکنده اند ) تنها چیزی که از ظاهر آیه بر میاد بیان زیبایی پراکندگی اونها هنگام گردش گرداگرد بهشتیان است و لا غیر. شما چه مطلبی از این ظاهر صریح برداشت می کنید که مشکل داشته باشه ؟ خیلی از نعمتها در بهشت گوش نوازند و برخی چشم نواز و به نظر میاد این مورد که در آیه مطرح شده از موارد نعم چشم نواز بهشت باشه نه چیز دیگر .
و آیه 17 و 18 سوره مبارکه واقعه وظیفه اونها رو بیان می کنه : ((یطوف علیهم ولدان مخلدون * باکواب و اباریق و کاس من معین )) (بر گردشان پسرانی جاودان به خدمت می گردند * با جام ها و آبریز ها و پیاله هایی از باده ناب روان )
بنابر این به نظر میاد وظیفه این عده ، پذیرایی از اهل بهشت به گونه ای خاص و زیباست .
در پاسخ به بخش دوم سوال که چرا این عده از جوانان زن نیستند نیز باید به این مساله مهم توجه کرد که قران کریم ارزشی بیش از حد تصور ما برای زن قائله ، زنان بهشتی زنان حرمسرا نیستند که در میان مردان اهل بهشت بگردند و وظیفه دست به دست کردن جام ها و پیاله های بهشت و پذیرایی از اهل بهشت رو بر عهده داشته باشند و اساسا در فرهنگ قران کریم این امر دون شان یک زن است چه در دنیا چه در عقبی و تعابیر قران کریم از زن بهشتی و جایگاه او خلاف تصور فوق است :
حور مقصورات فی الخیام الرحمن / 72
و حور العین * کامثال اللولوء المکنون واقعه / 22 و 23
لذا کار پذیرای از بهشتیان بر عهده مردان جوان است که بنا بر نقل های مختلف تفسیری بر این کار شرافت یافته اند و بعید نیست که جوانی و زیبایی آنان از باب نعمت و خاصیت بهشت باشد زیرا کسی در بهشت پیر یا بد چهره نیست .
آقای ایران نژاد گرامی در پایان ذکر این نکته رو لازم میدونم که صحیح نیست نوع برخورد ما با مسائل و مطالب قرانی به گونه ای باشد که اگر مساله یا امری در قران ذکر شود که مردم عصر نزول با اون آشنایی داشتند بگیم قران از فرهنگ زمانه متاثر شده و اگر مردم شبه جزیره با اون آشنا نبودن بگیم آرزوی این مساله رو داشتن یا برای ترغیب اهل اون زمان چنین مطلبی در قران آمده . ما اگر در برخورد با سخنان یک فرد عادی هم اینطور بخوایم قضاوت کنیم متهم به بی انصافی میشیم چه رسد به خدای حکیم و قران کریم .
موفق باشید

1- ر. ک : المیزان ، ج 19 ص 209 و ج 20 ، ص 208 و تسنیم ، ج 2 ، ص493 .

[کورش ایران نژاد]

با عرض سلام خدمت آقا و یا خانم بشارتی
با تشکر از پاسخ مبسوطتان.
من نیز می کوشم به ترتیب مسائل مطرح شده در پاسختان، مواردی را به عرض حضرتعالی برسانم.

1- نوشته اید: " در اولین بخش مقدمتون شواهد که از آثار ادبی بر امر همجنس گرایی ارائه کردید غالبا تام نیست و به نظر میاد قریب به اتفاق موارد اصلا به این قضیه اشعار ندارند."
من واقعاً نمی دانم تا چه حد با آثار ادبی فارسی آشنایی دارید و خصوصاً میزان شناختتان از آثاری همچون گلستان چقدر است. در این جا اصلا سر آن ندارم که مفصلا در اثبات شواهد مذکور بپردازم ولی توجه شما را به چند نکته زیر جلب می کنم.
نوشته ام : " پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار. نه طاقت صبر و نه یارای گفتار...( حکایت 3 )" در ادامه همین حکایت سعدی می نویسد: چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی....
آیا می دانید تصابی به چه معناست؟ تصابی از ریشه صبی به معنی پسربچه است و صبیان جمع آن به معنی صبیان یعنی پسر بچه هاست. سابق بر این در مکتب خانه ها کتابی می خواندند در علم دستور زبان و بیشتر در لغت به نام نصاب الصبیان که معنی تحت الفظی آن می شود راهنمای پسر بچه ها. تصابی بر وزن تفاعل است و همانطور که می دانید در باب تفاعل اصل بر مشارکت دو نفر است در انجام فعل و با این توصیف تصابی به معنی عشق بازی با پسر بچه است. اشعار از این واضح تر؟

نوشته ام: " .. پسر دانست که دل آویخته اوست، و این گرد بلا انگیخته او... ( حکایت 4 )"
آیا تا حال شده است که بگویید پسر و منظورتان دختر باشد؟ اگر پاسختان منفی است پس این همه شرح درد هجران از این پسر را در این حکایت بر کدام محمل شرع پسند استوار می کنی؟
به همگان توصیه می کنم این حکایت را بار دیگر بخوانند تا در ذکور بودن و معشوق بودن این پسر بچه دیگر بار به شبهتی نیفتند.

نوشته ام: " دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش بر ملا افتاده... ( حکایت 9 )"
آیا مبتلا به کسی شدن و ترس از بر ملا شدن این راز آنقدر واضح و آشکار نیست در مذکر بودن طرف مقابل که مانع از آن شود که بگوییم اشعارش ضعیف است.

نوشته ام:" در عنفوان جوانی چنانکه افتد و دانی با شاهدی سری و سرّی داشتم...( حکایت 10 )"
اول آن به اتفاق نظر اکثریت قریب به اتفاق مفسرین ادبی، شاهد ، پسربچه ای است که موی گونه هایش تازه سبز شده است. دوم این شاهد بعد از این که به جناب سعدی وقعی نمی نهد می رود و زمانی می آید که آن چهره بچگانه را از دست داده و بزرگ شده است: ... امّا به شکر و منّت باری پس از مدتی باز آمد. آن حلق داودی متغیّر شده و جمال یوسفی به زیان آمده.... متوقع که در کنارش گیرم(؟!!!).
شما را به تمام پهنه ی ادبیات ایران زمین حوالت می دهم آیا شاهد مثالی می یابید که در توصیف صدای زن و چهره زن از حلق داودی و جمال یوسفی سخن رفته باشد ؟!!!

نوشته ام: " ... پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال
ای دل عشّاق به دام تو صید/ ما به تو مشغول و تو با عمر و زید ( حکایت 17 )"
سعدی در ابتدای همین حکایت در توصیف زیبایی این پسر بچه می نویسد:
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت/جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت.
جفا کردن و ناز کردن و عتاب و ستمگری در حق عاشق در این جا در توصیف پسر است آقا و یا خانم بشارتی نه در توصیف زن. اشعار از این بالاتر. انتظار دارید سعدی بیچاره دیگر چه بگوید که اشعارش قوی شود؟

نوشته ام: "قاضی همدان را حکایت کنند که با نعلبند پسری سرخوش بود و نعل دلش در آتش... ( حکایت 20 )"
قضیه ی این حکایت که دیگر اظهر من الشمس است. سعدی در ادامه ی همین حکایت از زبان نصیحت کنندگان قاضی منحرف می نویسد: طریق صواب آن است که با این پسر گرد طمع نگردی و فرش ولع در نوردی که منصب قضا پایگاهی منیع است و تا به گناهی شنیع ملّوث نگردانی...
از این واضح تر می خواهید؟ آن گناه شنیع چیست؟ اشعار از این قوی تر؟

علاوه بر توضیحان بالا شما را ارجاع می دهم به تمامی تفاسیر معتبر گلستان ذیل حکایات مذکور و همچنین کتاب " شاهد بازی در ادبیات فارسی " از دکتر سیروس شمیسا.
از توضیح دیگر موارد بدلیل احتراز از طولانی شدن این پست می گذرم. من این شواهد را ذکر کردم که بدانیم این انحراف در گذشته بسیار رایج بوده و حتی صورتی عادی نیز یافته بوده است کما این که سعدی خویش را نیز از این لطف بی نصیب نگذاشته!! با این توضیح پاسخ بخش دوم سئوالتان نیز داده شد که فرمودید: " بر فرض اشعار هم چیزی رو در رابطه با قران کریم اثبات نمی کنند ."

2- نه در تاریخ ادبی ما و نه در آن عصر، این گونه نبوده است که بخشی از مردان از جنس مخالف رویگردان بوده اند و صرفاً به جنس موافق بسنده می کرده اند بلکه منظور این است که از جنس موافق نیز خود را بی نصیب!!! نمی گذاشته اند. در تمامی شواهد ادبی که درباره ی شاهد بازی آمده است منظور این نبوده است که این افراد صرفاً همجنس باز بوده اند بلکه منظور این است که این لذت! را نیز در کنار لذت از جنس مخالف می نشانده اند. و همه ی مطلب در همین است که به زعم آنها این هم لذتی است در کنار لذتی دیگر. هر چند شاید بسامدش کمتر. و به همین خاطر در کنار این همه سخن از حوری و زن بهشتی در قرآن تنها در دو مورد از ولدان سخن آمده است که لذتی در کنار لذتی دیگر است.
3- نوشته اید:" خیلی از نعمتها در بهشت گوش نوازند و برخی چشم نواز و به نظر میاد این مورد که در آیه مطرح شده از موارد نعم چشم نواز بهشت باشه نه چیز دیگر ."
سئوال من هم همین است که نگاه کردن یک مرد به چهره ی یک پسر بچه ی نوخط مستلزم چه لذتی می تواند باشد؟ چرا این حظ بصر را از دختر بچه ای نمی برد؟ آیا خود شما به مردی که با علاقه و شوق به چهره پسر بچه های زیبا نگاه کند چگونه می اندیشید؟
مسلم بدانید برای کسانی که طبیعت سالمی داشته باشند و پا را از جاده سلامت نفس بیرون نگذاشته باشند هیچ لذتی در تماشای صورت زیبای یک پسربچه وجود ندارد.

4- نوشته اید:" زنان بهشتی زنان حرمسرا نیستند که در میان مردان اهل بهشت بگردند و وظیفه دست به دست کردن جام ها و پیاله های بهشت و پذیرایی از اهل بهشت رو بر عهده داشته باشند و اساسا در فرهنگ قران کریم این امر دون شان یک زن است چه در دنیا چه در عقبی و تعابیر قران کریم از زن بهشتی و جایگاه او خلاف تصور فوق است."
اگر زنان بهشتی زنان حرمسرا نیستند پس گردهمایی چند هزار نفره ی آنها را ( بر طبق پاره ای روایات ) به گرد مومن چه می نامیم؟! از این گذشته در بهشت، همه ی اجزای بهشت باید در خدمت مومن و یا مومنه باشند و در رساندن حداکثر لذت به او بکوشند. در آن جا آن شان و درجه دنیایی و حسادت به همدیگر و این سخنان نیست. پوشیده بودن زنان بهشتی وجهی دیگر دارد که در پستی دیگر به آن خواهم پرداخت.
تاثیر پذیری قرآن از محیط نزول خود نیز آنقدر زیاد و آشکار است که مفصلاً باید درباره ی آن بحث شود. بحثی که امیدوارم در آینده به آن بپردازم.
من همچنان بر سخن نخست خود هستم و هیچ دلیل قانع کننده ی دیگری بر وجود پسر بچه هایی به گرد بهشتیان نمی یابم.
موفق باشید.

[baquran]

به نام خدا
ضمن تشکر از پاسخ زیبای بشارتی گرامی این را هم بنده اضافه می کنم که:
اولا شیفته ی و گرفتار زیبایی جوانی شدن لزوماً ربطی به مسایل جنسی ندارد. چرا شما لذت را منحصر در لذت جنسی میدانید؟
آیا اگر پدر یا مادری از قد و بالای فرزند زیبای خود لذت ببرند نشان از تمایل جنسی آن ها به فرزندشان است؟
اگر واقعاً چنین فکر میکنید باید در روحیات و افکار خود تجدید نظر کنید!!!
ثانیاً بر فرض صحت برداشت شما از سخنان ادبا و شعرا مطالب ایشان چه ربطی به آیات مذکور دارد؟
ثالثاً ضمیر علیهم در اینجا اختصاص به جنس مذکر ندارد همانطور که الذین آمنوا و الذین کفروا اختصاص به مردان ندارد.

...

[کورش ایران نژاد]

با سلام به جناب قرآن
نخست آن که از شما که مدیریت سایت را به عهده دارید سعه صدر بیشتر انتظار می رود چه در مقام پاسخگویی و چه در تحمل سخنان مخالف و چه در حفظ ادب در کلام.
نوشته اید:" اگر واقعاً چنین فکر میکنید باید در روحیات و افکار خود تجدید نظر کنید!!!"
این جمله با آن سه علامت تعجب را من نمی دانم حمل بر چه چیزی کنم. داوری درباره آن را بر عهده ی خوانندگان فهیم این فروم حواله می دهم.
نوشته اید:" اولا شیفته ی و گرفتار زیبایی جوانی شدن لزوماً ربطی به مسایل جنسی ندارد. چرا شما لذت را منحصر در لذت جنسی میدانید؟"
من سئوالم را برای چندمین بار تکرار می کنم چه لذتی می تواند در نگاه کردن به چهره ی یک پسربچه ی نوخط وجود داشته باشد؟ کمی به تاریخ رجوع کنید ببینید چرا پسربچه ها را عمدتاً ساقی مجالس عیش و عشرت قرار می دادند. کمی عمیقاً به آن سئوال فکر کنید. خود شما اگر باشید ترجیح می دهید دخترکان زیبا رویی ساقی بزمتان باشند یا پسربچه هایی؟ من واقعاً نمی دانم دیگر چه بگویم.اگر پا را بر سلامت نفس و طبیعت سالم خود نگذاریم پاسخ روشن است.
نوشته اید: " آیا اگر پدر یا مادری از قد و بالای فرزند زیبای خود لذت ببرند نشان از تمایل جنسی آن ها به فرزندشان است؟ "
عشق پدر و مادر چه ارتباطی دارد با پسرکان بهشتی؟ مگر فراموش کرده اید بهشت بر اصل لذت استوار است چه معنوی و چه جسمانی؟ یعنی واقعاً شما این دو را یک می پندارید؟ یا للعجب
نوشته اید: " ثانیاً بر فرض صحت برداشت شما از سخنان ادبا و شعرا مطالب ایشان چه ربطی به آیات مذکور دارد؟"
دلیل آن را در پست های قبل گفتم و این جا نیز مختصراً عرض می کنم. این شواهد که تنها نمونه های اندکی بود نشان از آن دارد که شاهد بازی و عشق به پسرکان زیبا روی در گذشته بسیار رایج بوده چندانکه در ادبیات ما نیز بروز یافته است. این شواهد تنها برای نشان دادن فضا بود همین. و فراموش نکن که قرآن برای همه زمانها بوده است نه تنها زمان نزول و مسلماً در دوره های مختلف گذشته که شاهد بازی رواج تام داشته است ( و شاید یکی از دلایل آن عدم دسترسی آسان به جنس مخالف بوده است ) با دیدن این آیات ولدان آن افراد نیز بر سر شوق می آمده اند!!
نوشته اید: " ثالثاً ضمیر علیهم در اینجا اختصاص به جنس مذکر ندارد همانطور که الذین آمنوا و الذین کفروا اختصاص به مردان ندارد."
اگر چنین کنیم و ضمیر "هم" را برای زنان نیز در نظر بگیریم آن وقت به حورالعین که می رسیم و بر طبق نظر قاطبه مفسرین منظور زنان بهشتی است پس در این جا منکری دیگر حادث خواهد شد. همجنس بازی زنان با زنان. نعوذ بالله
موفق باشید.

[baquran]

به نام خدا
اولا ممنون از تذکرتون
ثانیا فکر می کنم اغلب دوستان در این کانون شما و همدیگر رو در حد همین کانون می شناسند وقضاوت ها معمولا بر اساس همین نوشته صورت می گیره و با کسی مسأله ی شخصی ندارن.
به هرحال بهتره که شما هم تحمل داشته باشید و بحث به جو سازی نکشه.

ثالثاً در این نوشته اخیرتون اعتراف کردین که در بهشت لذات غیر جسمانی هم هست یعنی معنوی. علاوه بر اینکه لذت جسمانی هم منحصر در لذت جنسی نیست.
پس لا اقل باید احتمال بدهید که منظور قرآن از ذکر ولدان لذت جنسی نیست.
علاوه بر اینکه حتماً می دانید ولدان به معنای فرزندان است. پس مقایسه ی بنده چندان هم بی ربط نیست و این علاقه ی بهشتیان به ولدان میتوناند از نوع علاقه به فرزندان باشد.

بنده فکر میکنم مطلب به قدر کافی روشن است و نیازی نیست که بیش از این خود را به تکلف بیاندازید.

[کورش ایران نژاد]

با سلام به جناب قرآن
جوری می گویید اعتراف به وجود لذات معنوی در بهشت کرده ام که انگار من از اساس منکر این نوع لذت بوده ام. این هم از عجایب این فروم است.
بند آخر مطلبتان تلویحاً به معنی سپر انداختن حضرتعالی و فیصله دادن به این بحث است. بسیار خوب. داوری درباره پرسش ها من و پاسخ های دوستان را به کسانی واگذار می کنم که پرده توجیهات مالوف مفسرین بر عقل سلیمشان سایه افکن نشده است.
موفق باشید.