-
۱۳۸۷/۰۵/۲۰, ۲۲:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,188
- مورد تشکر
- 1,232 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اجداد پیامبر همگی موحد بودند
علماء شيعه گفتهاند كه«آزر» جد مادرى ابراهيم عليه السلام و يا عموى آنحضرت بوده چون اينمطلب نزد آنها ثابتشده كه پدران رسول خدا-صلى اللهعليه و آله-تا آدم همه شان موحد بودهاند،و طائفه شيعه بر اين مطلباجماع دارند...
ملا محمد باقر مجلسى(ره)در بحار الانوار فرموده:
«اتفقت الامامية رضوان الله عليهم على ان والدى الرسول و كلاجداده الى آدم عليه السلام كانوا مسلمين بل كانوا من الصديقين،اما انبياء مرسلين او اوصياء معصومين،و لعل بعضهم لم يظهر الاسلاملتقية او لمصلحة دينية» (1)
يعنى-شيعه اماميه متفقا گفتهاند كه پدر و مادر رسولخدا و همهاجداد آن بزرگوار تا به آدم ابو البشر همگى مسلمان(و معتقدبخداى يكتا)بوده و بلكه از«صديقين»بودهاند كه يا پيامبرمرسل و يا از اوصياء معصومين بودهاند،و شايد برخى از ايشانبخاطر تقيه يا مصالح دينى ديگرى اسلام خود را اظهارنكردهاند.
و شيخ طبرسى(ره)در مجمع البيان در مورد«آزر»كه درقرآن بعنوان پدر ابراهيم نامش ذكر گرديده گويد:
«ان آزر كان جد ابراهيم عليه السلام لامه،او كان عمه من حيث صح عندهم ان آباء النبي-صلى الله عليه و آله-الى آدم كلهم كانواموحدين،و اجمعت الطائفة على ذلك...» (2)
يعنى-اصحاب ما-علماء شيعه-گفتهاند كه«آزر»جدمادرى ابراهيم عليه السلام و يا عموى آنحضرت بوده چون اينمطلب نزد آنها ثابتشده كه پدران رسول خدا-صلى اللهعليه و آله-تا آدم همه شان موحد بودهاند،و طائفه شيعه بر اين مطلباجماع دارند...
و چنانچه مشاهده مىكنيد در گفتار اين دو عالم بزرگوار شيعهادعاى اجماع و اتفاق بر اينمطلب شده و بلكه اينمطلب نزددانشمندان اهل سنت نيز معروف بوده كه فخر رازى در تفسير خودگويد:
«...و قالت الشيعه:ان احدا من آباء الرسول-صلى الله عليه و آلهو اجداده ما كان كافرا...» (3)
يعنى-شيعه گفتهاند كه احدى از پدران رسول خدا و اجدادآنحضرت كافر نبودهاند...
و از اينكه بطور عموم اينمطلب را به شيعه نسبت ميدهد چنيناستفاده ميشود،كه اين مطلب از مسائل مورد اتفاق و اجماع شيعهبوده همانگونه كه از مرحوم مجلسى و شيخ طبرسى نقل كرديم.
و اما دانشمندان اهل سنت
ولى در ميان علماء اهل سنت در اين باره اختلاف زيادىاست،و جمعى از آنها مانند سيوطى و برخى ديگر همانند شيعهعقيده دارند كه پدر و مادر رسولخدا و اجداد آنحضرت همگىموحد بودهاند،و بخصوص سيوطى در اينباره بطور تفصيل سخنگفته و اين مطلب را از نظر عقل و نقل به اثبات رسانده (4) ،و جمعىنيز آنها را و حتى عبد الله پدر آنحضرت را كافر و مشركدانستهاند (5)
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۰, ۲۲:۲۷ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,188
- مورد تشکر
- 1,232 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
برخى از دليلهاى نقلى بر اين مطلب
و گاهى ديده مىشود كه براى اينمطلب به اين آيه شريفه نيزاستدلال شده كه خداى تعالى فرموده:
«و توكل على العزيز الرحيم،الذي يراك حين تقوم،و تقلبك فيالساجدين...» (6)
و بر خداى مقتدر و مهربان توكل كن،آن خدائى كه تو رادر هنگامى كه به نماز مىايستى مىبيند،و به كشتنت در ميان سجده كنندگان،كه بر طبق پارهاى روايات و استدلال برخى ازاهل تفسير آمده كه منظور از«تقلب در ميان ساجدان»دورانتحول رسول خدا از صلبهاى شامخ و رحمهاى پاك است،و از اينآيه استفاده ميشود كه اجداد آنبزرگوار همگى موحد و ساجد درپيشگاه خداى تعالى بودهاند.
و روايتى هم در اينباره از رسول خدا-صلى الله عليه و آله-نقلشده كه فرمود:
«لم ازل انقل من اصلاب الطاهرين الى ارحام الطاهرات» (7)
يعنى پيوسته من منتقل شدم از صلبهاى مردان پاك بهرحمهاى زنان پاك...
و در روايتى نيز كه در مجمع البيان طبرسى(ره)پس ازعبارتى كه قبلا ذكر شد آمده اينگونه است كه رسول خدا(ص)
فرمود:
«...لم يزل ينقلنى الله من اصلاب الطاهرين الى ارحامالمطهرات،حتى اخرجنى في عالمكم هذا،لم يدنسنى بدنسالجاهلية».
يعنى پيوسته خداوند مرا از صلبهاى مردان پاك به رحمهاى زنان پاك منتقل كرد تا وقتى كه در اين عالم شما وارد كرد و بهچركيهاى جاهليت آلودهام نكرد.
و در زيارت وارث در باره امام حسين عليه السلام نوهرسولخدا(ص)نظير همين عبارت را ميخوانيم:
«اشهد انك كنت نورا في الاصلاب الشامخة و الارحامالمطهرة،لم تنجسك الجاهلية بانجاسها و لم تلبسك من مدلهماتثيابها»
ولى بايد گفت:اثبات اين مطلب از روى اين تفسيرو روايت كار دشوارى است زيرا اين اثبات،فرع بر صحترواياتى است كه در تفسير اين آيات وارد شده و هم چنين فرع برصحت اين روايت نبوى است كه اثبات آن نيز مشكل و قابلخدشه است چنانچه منظور از صلبهاى طاهر و رحمهاى مطهره نيزممكن است پاكى و طهارت مولد در برابر ازدواجهاى ناصحيحو شبههناك و سفاح زمان جاهليتباشد،و از تعبير«دنسجاهليت»نيز ظاهرا همين معنى استفاده مىشود (8) ،و بنابر اينمهم براى ما در اينجا،همان اجماع و اتفاقى است كه در گفتارعلماى اعلام و دانشمندان بزرگوار ما آمده است.
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۰, ۲۲:۲۷ #3
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,188
- مورد تشکر
- 1,232 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پارهاى اشكالات بر اين مطلب
يكى از اشكالهائى كه بر اينمطلب شده اين اشكال است كهچگونه مردان موحدى مانند عبد المطلب و قصى بن كلاب نامفرزندان خود را عبد مناف،و عبد العزى گذاردهاند... (9)
و چنانچه ميدانيم«مناف»و«عزى»ن م دو بتبوده است؟
ولى با توجه به اينكه مسئله نامگذارى در گذشته و بلكههم اكنون نيز غالبا بدست مادران و يا مادر بزرگان و يا بزرگقبيله و يا ديگران انجام ميشده و در بسيارى از موارد پدران چنداندخالتى نداشتهاند،و يا زياد ديده شده كه پدر و مادر براى فرزندنامى انتخاب كردهاند ولى همان فرزند در ميان مردم به نامديگرى مشهور شده و همان نام مشهور روى او مانده است،چنانچه در باره خود عبد المطلب آمده است كه نامش«شيبة الحمد»بود (10) ولى چون در وقت ورود به مكه پشتسر عمويشمطلب بر شتر سوار بود مردم خيال كردند او بنده مطلب است كهاو را از يثرب خريدارى كرده و به مكه آورده است-بشرحى كهدر زندگانى رسولخدا(ص)نوشتهايم- (11)
و يا در باره خود عبد مناف در تاريخ آمده كه نام اصلى او«مغيرة»بوده ولى مادر و يا كسان او نامش را«عبد مناف»گذاردهاند.
و ما هم اكنون پس از گذشت قرنها از ظهور اسلام،و با همهسفارشهائى كه در باره نام گذارى و اهميت آن از طريق ائمهبزرگوار و رهبران الهى شده است مىبينيم هنوز در مسئلهنام گذارى دقت نمىشود،و روى چشم و هم چشمى و رسومو سنتهاى محلى،و به تعبير ساده نامهاى«من درآورى»نامهاىبى معنى و غلطى مثل«شمس على»و«چراغعلى»و«زلفعلى »و امثال آنها روى فرزندان خود مىگذارند كه بدون توجه بهمعنى آنها اين نامها را روى بچهها نهادهاند...
پىنوشتها:
1-بحار الانوار ج 15 ص 117.
2-مجمع البيان ج 4 ص 322.
3-مفاتيح الغيب ج 4 ص 103.
4-به كتاب مسالك الحنفاء ص 17 سيوطى به بعد مراجعه شود.
5-به تفسير فخر رازى مراجعه شود.
6-سوره شعراء 217-219.
7-بحار الانوار ج 15 ص 118(متن)و 119(پاورقى)
8-چنانچه در روايتى نيز كه از دلائل النبوة بيهقى نقل شده(پاورقى ج 15 بحار الانوار ص (119)اينگونه است كه فرمود: «ما افترق الناس فرقتين الا جعلنى الله في خيرهما،فاخرجت من بين ابوى فلم يصبنىشيء من عهد الجاهلية،و خرجت من نكاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم حتى انتهيتالى ابي و امي...»
كه تصريح به اين مطلب شده است و با تامل و دقت منظور روشن است.
9-بر طبق گفته اهل تاريخ نام ابو لهب عبد العزى بوده،و نام ابو طالب هم مطابق روايتىعبد مناف بوده كه عبد المطلب در هنگام مرگ خود سفارش رسول خدا-و يتيم عبد الله-را بدوكرده و ميگويد:
اوصيك يا عبد مناف بعدى بموحد بعد ابيه فرد
10-معناى«شيبة الحمد»را ما در زندگانى رسولخدا ص 13-در پاورقى-نقل كردهايم.
11-زندگانى رسول خدا صفحةصاحب اثر :سيد هاشم رسولي محلاتي14
ویرایش توسط yeganeh : ۱۳۸۷/۰۵/۲۰ در ساعت ۲۲:۲۸
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری