-
۱۳۸۷/۰۵/۲۱, ۰۵:۳۶ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,045
- مورد تشکر
- 4,260 پست
- حضور
- 2 ساعت 1 دقیقه
- دریافت
- 191
- آپلود
- 52
- گالری
-
45
روياي واقعي
حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ محمد صادق شيدائيان آراني، از پدرش مرحوم محمد رضا، معروف به «چاوش» چنين نقل ميكند:«قبل از سال 1320 و بعد از آن كه بهاييها در آران فعاليت تبليغي گستردهاي داشتند، ايشان با اخلاق و رفتار و گفتار خوش خود، خيلي از افراد را جذب و تحت تأثير اعتقادات خود قرار داده بود.در آن هنگام من نسبت به اعتقاداتم به حالت ترديد و دودلي مبتلا شده بودم.
در اين حال و فكر بودم كه شبي از شبها از خدا خواستم كه خدايا! راهي به من نشان بده كه از اين ترديد و دودلي نجات پيدا كنم.درست در همان شبي كه از خدا اين درخواست را كردم، در عالم رؤيا آيت الله ملامحمد جعفر آراني را كه از علماي زاهد و پرهيزكار و صاحب نفس مؤثّر بود ديدم كه روي زمين نشسته و رحلي با قرآن بزرگ جلوي او قرار دارد.چون مرا ديد شناخت و با نگاهي مخصوص در حالي كه به آن قرآن اشاره ميكرد گفت:چاوش! راه اين است.چرا مردّدي؟
از خواب برخاستم.متوجّه شدم كه راه و روش و عقيده بهاييها منحرف و غلط است و از آنها فاصله گرفتم و خواب خود را براي ديگران نيز نقل كردم.صبح همان روز يكي از بهاييها را ديدم كه كتابي به شكل همان قرآن كه در خواب ديدم به دست دارد و به من گفت:چاوش!اين كتاب را ميفروشم.از او پرسيدم چقدر ميفروشي؟گفت:چهار تومان.گفتم:آن را ميخرم.خوب به آن كتاب نگاه كردم ديدم همان قرآني است كه در عالم خواب روي رحل جلوي آقاي ملامحمد جعفر ديدم.قرآن را گرفتم.دو تومان به او دادم و روز ديگر دو تومان بقيه را به او پرداختم» اين قرآن هنوز موجود و در اختيار من ميباشد.
-
تشکرها 3
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری