-
۱۳۸۷/۰۵/۲۱, ۰۹:۳۶ #1
مقایسه الله و خدا
کامل بودن خدا مهمترین ویژگی او است، زیرا کمال او در قدرت، علم و اخلاق از همین ویژگی اش برخاسته اند. کمال خدا همچنین باعث میشود خدا موجودی بی نیاز باشد، و در ذات خود ثابت باشد. حال با توجه به همین مسئله بی نیاز بودن خدا میتوان نشان داد که خدا نمیتواند هیچ کاری را با هدف خاصی انجام دهد.
تنها دلیلی که ممکن است باعث شود موجودی مختار مانند A با هدف خاصی دست به انجام کاری مانند W بزند این است که انجام شدن W وضعیتی مانند S را بوجود بیاورد یا به وجود وضعیت S ادامه دهد در صورتی که که وضعیت S مطلوب A باشد. بنابر این اساساً وقتی A کار W را انجام میدهد، میتوان نتیجه گرفت که A به وضعیت S نیاز دارد. و موجودی که نیازمند به وضعیتی باشد، موجودی نیازمند است و نیازمند بودن نیز در تناقض با کامل بودن است، یک موجود نمیتواند هم کامل باشد و هم نیازمند. در نتیجه باوری که در میان بسیاری از خداباوران رایج است، مبنی بر اینکه خدا نیز مانند انسانها با اهداف خاصی دست به یک کار میزند را میتوان دیدگاهی انسان انگارانه (Anthropomorphic) نسبت به خدا دانست که تلاش میکند رفتار خدا را نیز شبیه انسان کند. این استدلال برای اثبات اینکه خدا نمیتواند با هدف خاصی دست به کاری بزند را میتوان بصورت زیر با استفاده از روش برهان خلف فرمولیزه کرده و نشان داد:
استدلال الف:- فرض کنیم موجود A کار W را با هدف P انجام داده است.
- W لزوماً باید باعث تحقق وضعیت S بشود. زیرا اگر موجب تحقق یک وضعیت نشود دیگر هدف مند نیست و هدف مند نبودن کار W در تناقض با 1 است.
- A لزوما باید به تحقق S نیاز داشته باشد، زیرا اگر نیازمند به تحقق S نداشت یا تمایل به آن نداشت، W را انجام نمیداد.
- A موجودی نیازمند است، زیرا در 3 فرض شد که A به دست کم یک چیز، یعنی تحقق S نیاز دارد.
- نیازمند بودن با کامل بودن در تناقض است، نتیجه استدلال ب.
- A نمیتواند موجودی کامل باشد، نتیجه از 4 و 5.
به نظر میرسد تنها فرضی که در مورد آن نیاز به استدلال و مدارک بیشتر است فرض شماره 5 باشد. برای اثبات فرض شماره 5 نیز من استدلال دیگری را می آورم.
استدلال ب:- موجود A موجودی کامل است.
- موجود کامل موجودی است که اگر چیزی را اختیار کرده باشد آنرا به حد کمال اختیار کرده باشد.
- موجود نیازمند موجودی است که چیزی را نداشته باشد و بخواهد آنرا اختیار کند.
- اگر موجود کامل بخواهد چیزی را اختیار کند، یا با اختیار کردن آن چیز تغییر میکند، یعنی یا کامل تر میشود یا ناقص تر.
- اگر موجود A با اختیار کردن چیزی کاملتر بشود، آنگاه موجودی کاملتر از A قابل تصور بوده است (وضعیت A بعد از اختیار کردن آن چیز) که از A قبل از اختیار آن به آن اندازه کامل نبوده است. موجودی که کاملتر از آن نیز قابل تصور باشد موجود کاملی نیست و این در تناقض با 1 است.
- اگر موجود A با اختیار کردن چیزی ناقصتر بشود، آنگاه موجودی کاملتر از A قابل تصور است (وضعیت A قبل از اختیار کردن آن چیز) که از A قبل از اختیار کردن آن چیز کاملتر بوده است. موجودی که کاملتر از آن نیز قابل تصور باشد موجود کاملی نیست و این در تناقض با 1 است.
- A نمیتواند نیاز به چیزی داشته باشد. نتیجه از 5 و 6.
- موجود کامل نمیتواند موجودی نیازمند باشد، نتیجه از 7 و 1.
حال اگر استدلالهای الف و ب درست باشد باید دید که آیا الله قرآن نیز همچون خدای فلاسفه موجودی کامل است؟ تنها کافی است الله یک کار را با هدف انجام داده باشد تا نشان داده شود که او موجودی کامل نیست. البته خود قرآن بطور مستقیم به اینکه الله بی نیاز است (غنی است) در چندین جای قرآن از جمله بقره 263، آل عمران 97،انعام 133،یونس 68،ابراهیم 8،حج 64 و نساء 131 اشاره کرده است، یعنی میتوان استدلال ب را نیز کاملا نادیده گرفت و تنها نشان داد که الله واقعا بر خلاف آنچه قرآن میگوید بی نیاز نیست. در زیر چند نمونه از کارهایی که الله انجام داده است با اهدافی که او داشته است آورده شده اند:
سوره نساء آیه 105إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً
ما اين کتاب را به راستي بر تو نازل کرديم تا بدان سان که خدا به تو آموخته است ميان مردم داوري کني و به نفع خائنان به مخاصمت برمخيز.کار: نازل کردن قرآن
هدف: که محمد در میان مردم داوری کندسوره قمر آیه 17وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ .
و اين قرآن را آسان ادا کرديم تا از آن پند گيرند آيا پند گيرنده اي هست؟کار: آسان ادا کردن قرآن.
هدف: پند گرفتن مخاطبان.سوره کهف آیه 19وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً.
همينگونه ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤ ال كنند، يكي از آنها گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يكروز يا بخشي از يكروز (و چون درست نتوانستند مدت خوابشان را بدانند) گفتند پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است، اكنون يك نفر را با اين سكهاي كه داريد به شهر بفرستيد تا بنگرد كدامين نفر از آنها غذاي پاكتري دارند، از آن مقداري براي روزي شما بياورد، اما بايد نهايت دقت را به خرج دهد و هيچ كس را از وضع شما آگاه نسازد.کار: بیدار کردن اصحاب کهف
هدف: که آنها با یکدیگر گفتگو کنندروشن است که با وجود آیات بالا و در صورت درستی استدلال الف و ب نمیتوان هرگز الله را موجودی کامل دانست و از آنجا که خدا موجودی کامل است میتوان نتیجه گرفت که الله همان خدا نیست
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۱, ۱۱:۳۷ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
جون مادرت ...بگو این مقاله رو از کجا کپی کردی...فکر کنم یک خط درمیان کپی کردی...آخه خیلی بی سر وته .
زخون هر شهيدي لاله اي رست** مبادا روي لاله پا گذاريم
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۵, ۰۸:۰۳ #3
سلام دوستان. اول اينكه جناب شهيدان چه فرقي مي كنه از كجا كپي شده و در اينجا ارائه شده در صورت داشتن جواب لطفا جوابتون رو بدين و بعد جناب بي خدا براي رد استدلال اوليتون مثالي از يك موسيقي دان مي زنم. آهنگ براي يك موسيقي دان يك عشق هست و باعث شادي اون مي شه و يه جورايي اون موسيقي دان با اون زندگي مي كنه در حالي كه با نبودن اون هيچ اتفاق خاصي براي موسيقي دان نمي افته منظورم اينه كه درست كه اون تلاش زيادي براي به وجود اوردن اون آهنگ كرده اما نبودن آهنگ باعث مرگ يا احساس نيازمنديش نمي شه !!!! به نظر شما آفرينش انسان نمي تونه يه همچين رابطه اي رو نمايان كنه؟ منظورتون از عمل w چي هست. منظ.رتون اينه كه مثلا براي درست كردن تلفن كه s باشه ما نيازمند يكسري اعمال هستيم در واقع نياز داريم يه واسطه اي اين وسط باشه نه؟ خوب به نظر شما چه واسطه اي به عنوان w بين خدا و آفرينشش هست ؟
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۵, ۰۸:۰۷ #4
مي بخشيدا اشكال از عقل ناقص منه ها . اما اين آياتي كه اوردين از نظر من نشانه ي قدرت خداوند هست نه نقص. وقتي ه صراحت مي گه كه من اين كتاب را نازل كردم تا محمد داوري كنه اين چه نقصي از خدارو مي رسونه، شايد منظ.رتون اينه كه خدا داوري خودش رو به محمد سپرده اگه اين هست لطفا يكنفر توضيح بده كه واقعا همينه؟؟؟؟؟!!!!!
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۵, ۰۹:۰۰ #5
جا داره درباره آیه توضیجی دهم :در اين آيه خداوند نخست به پيامبر (ص) توصيه مىكند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود،لذا می قرماید:" ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى".
(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ).
در این آیه دستوراتی به پیامبر داده شده که در قضاوت وداوری بین مردم باید رعایت شود.واصلا سپردن داوری خودش به پیامبر از این آیه استفاده نمی شود
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۵, ۰۹:۰۹ #6
[quote=kanoon111;38402]جا داره درباره آیه توضیجی دهم :در اين آيه خداوند نخست به پيامبر (ص) توصيه مىكند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين است كه اصول حق و عدالت در ميان مردم اجرا شود،لذا می قرماید:" ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى".
(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ).
در این آیه دستوراتی به پیامبر داده شده که در قضاوت وداوری بین مردم باید رعایت شود.واصلا سپردن داوری خودش به پیامبر از این آیه استفاده نمی شود[/quot
با توجه به صحبت هاي كانون عزيز جناب بي خدا لطف كنين شمام منظورتون رو از اين آيات بگين ، البته گفتبنا اما با توجه به اين كه من گفتم اين آيات نشانه ي قدرت خداست نه ضعف!!!!!!!!!!!
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۵, ۱۰:۰۴ #7
آيا الله و خدا به يك معناست؟ آيا درست است هر جا الله ديديم بگوييم خدا؟ در قرآن كريم, حدود صد اسم براي خداوند آمده است .كه هر يك نمايانگر حقيقتي از حقايق ذات مقدس اوست. تنها الله است كه نمايانگر ذات داراي همه صفات كماليه و مبرا از هر گونه سلب و نقص است.
اگر كلمه الله از اله گرفته شده باشد بمعني ذات شايسته پرستش است و اگر از وله مشتق شده باشد بمعناي آن است كه عقل هادر مقابل ذات مقدسش حيران و يا متوجه وعاشق اويند. و اگر وله و اله دو لهجه از يك لغت باشند معناي الله چنين مي شود ذاتي كه موجودات واله و عاشق او هستند و او تنها حقيقتي است كه شايستگي پرستش دارد. حال الله با چنين شان والاپي و با چنين مفهوم بلندي به كدام كلمه ترجمه شود؟
اگر بگوييم الله مساوي است با خدا آيا درست گفته ايم؟ خدا مخفف (خود آي) است و پر واضح است كه خدا تمام معناي الله نيست. همين سوال از كشيش PAT ROBERTSON كه از رهبران مسيحيت صهيونيست است پرسيده شده است.?Are God and Allah the same در پاسخ به اين پرسش پت رابرتسون مي گويد .They are not the same آن دو به يك معنا نيستند وترجمه Allah به God غلط است..To translate Allah as God is wrong و شفارش مي كند هر جا Allah ديديد بگوييد Allah نگوييد God.
اگر از پت رابرتسون بپرسيد چراچنين مي گويي؟ در جواب مي گويد چون خداي كتاب مقدس خداي محبت و رستگاري است. .The God df the Bible is a God of love and redemption و او خدايي است كه فرزندش را فرستاده تا به خاطر گناهان ما جان دهد و بميرد. .Who sent his Son into the world to die for our sins از دوستان جوانم كه خواننده اين سطور هستند مي پرسم آيا اين بيان مجوزي براي گناه و كردار زشت و اعمال وقيحانه يهوديان صهيونيست و مسيحيان صهيونيست نشده است؟ جنايات بي شرمانه سربازان مسيحي صرب نسبت به زنان و مردان بي دفاع بوسني و كشتار همه روزه كودكان و نوجوانان فلسطيني بدست يهوديان تا دندان مسلح و شكنجه و قتل غير نظاميان بي گناه در عراق بدست سربازان آمريكايي حاصل چنين تلقي اي از God نيست؟
در ادامه پت رابرتسون كه مبلغ مسيحت صهيونيستي است خشم خود را نسبت به فداكاري و جانبازي استشهاديون مسلمان كه جان خود را در طبق اخلاص نهادنده اند تا از مادران و خواهران ستمديده و از پدران و برادران رنج كشيده خود دفاع كنند پنهان نكرده در بدي الله ميگويد او خدايي است كه به دوستدارانش مي گويد بخاطر او در راه رهايي و رستگاري جان دهند.
.Allah tells people to die for him in order to get salvation آنگاه براي اينكه الله را تحقير كند مي گويد الله خداي ماه در مكه بوده است .. Allah was the moon god from Mecca و در توجيه مطلب فوق حتما دليل و سند محكمي اراپه مي دهد لطفا توجه نماييد. دليل پت رابرتسون وجود هلال ماه در اسلام است اگر باور نداريد كافي است به پرچم كشور بركيه بنگريد هلال ماه و يك ستاره در آن مي بينيد. The flag of Turkey has a crescent moon with a star in it وجدان آقاي كشيش را به آيه اي از كتاب مقدس فرا مي خوانم : يهوه خدا پاك و مقدس است.
او از پرستندگان خود انتظار دارد كه از لحاظ روحي اخلاقي فكري و جسماني پاك و منزه باقي بماند (پطرس 16:1 ) چه اتفاقي در افكار و انديشه غرب پديد آمده است و اين بحران از كجاست؟ سيد حميد مولانا اخيرا در مقاله اي بحران موجود را ناشي از افول قدرت غير ملموس يا آنچه كه مجموعا اين روزها به عنوان قدرت نرم افزاري از آن صحبت مي شود مي داند. آنچه اتفاق افتاده است اين است كه آمريكا قدرت ارتباطات انساني قدرت گفتگو و صحبت كردن با ديگران را از دست داده و قدرت اقناع نيز تقليل يافته است. اكنون بعنوان معلمي كه هميشه مشوق مطالعه و تدبر بوده است از دوستان نوجوان و جوانم مي خواهم به هر كتابي كه God را معرفي مي كند مراجعه كنند و خود قضاوت نمايند . بقينا God تنها شاني از شوون Allah است
-
۱۳۸۹/۰۵/۱۳, ۱۴:۲۳ #8
باسلام و عرض ادب
هر پدیده ای در وجود داشتن،معلول ِ علت یا عللی است غیر از خود و غیر از عدم.
پس در نهایت باید به علتی واجب رسید که قائم به ذات و مستقل و بعبارتی دارای کمال باشد وگرنه اصلا پدیده ها بوجود نمی آمدند.
یعنی همین که ما وجود داریم یعنی این وجودِ ما که از خودمان نیست مسلماً باید از یک مبداءِ کامل که وجودش از خودش است آغاز شده است.
مبداءِ کامل تمام خصوصیاتِ کمالی را بطور کامل دارست و خدای ادیان توحیدی یکی است.
ضمناً غیر مادی بودن،ازلی بودن و بسیط بودن ِ علت العلل صحیح است یعنی همین که دیدیم علت العلل باید دارای کمال باشد همۀ اینها از آن حاصل شدند، اما جهتِ توضیح اشاره می شود :
-یکی از دلایلیکه علت العلل نمی تواند ماده باشد این است که وصفِ ذاتی ِ ماده که حد و تعیّن است با وصفِ ذاتی ِ علت العلل که کمال و بی حدی و بی تعینی است در تناقض ذاتی است.
-یکی از دلایلیکه علت العلل نمی تواند کل ِ جهان باشد نیز این است که کل ِ جهان چیزی نیست جز مجموع ِ ما موجوداتِ وابستۀ قائم به غیر ، پس امکان ندارد که مجموع ِ ما مستقل و قائم به ذات باشد.
-
تشکر
-
۱۳۸۹/۰۵/۱۳, ۱۶:۲۴ #9
- تاریخ عضویت
خرداد ۱۳۸۹
- نوشته
- 895
- مورد تشکر
- 1,314 پست
- حضور
- 19 دقیقه
- دریافت
- 15
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
الله وخدا مشترکات ریاضی هم دارند
جمع ابجد حروف الله 66 می شود و جمع ابجد خدا 605 که هردو بر 11قابل تقسیم هستند
علاوه بر این ایزد هم 22 می شود که باز بر 11 قابل تقسیم است
می گویند نامهای نیکوی خدا 99 عدد است که باز بر 11 قابل تقسیم است
لا اله الا الله 165 می شود که باز بر 11 قابل قسمت است
لا اله الا هو 110 می شود که باز بر 11 قابل تقسیم است
لا اله الا انت 550 می شود که باز بر 11 بخش پذیر است
قل هو الله احد 220 می شود که باز بر 11 قابل تقسیم است
الله الصمد 231 می شود که باز بر 11 بخش پذیر است
ادامه دارد ......
پژوهش: غلامعلی نوری
ویرایش توسط غلامعلی نوری : ۱۳۸۹/۰۵/۱۳ در ساعت ۱۶:۲۶
-
۱۳۸۹/۰۵/۱۶, ۱۰:۰۶ #10
آقای اخلاقي چرا بحث رو سیاسی می کنی برادر من؟ اینکه مسحی فلان کارو کرده ربطی به دین مسیح و خود مسیح نداره. تازه چه ارتباطی به بحث ما داره؟ یا آقای نوری ما درباره سیستم ریاضی قرآن حرف نمی زنیم که.اینکه خدا و الله به یه تعداد در قرآن آمده اند چیزیو ثابت نمی کنه.اگر من که کتاب برای شما آوردم که دو تا کلمه توش به یه تعداد بود یعنی اینکه اون دونا کلمه حتما یه معنی می دن؟. البته نکات شما قابل تامل بود و این اعداد واقعا جالب هستند ولی فکر نمی کنم ارتباطی به بحث ما داشت.چون دوست عزیز ما وقتی که پیغمبر رو "محمد" خطاب می کنند پس خب قرآن هم قبول ندارند بلکه توقع دارند شما هم براش دلیل بیارید. این هایی که شما گفتید برای من جالب اند نه ایشون.
من دوتا مثال برای شما در این بحث زدم که همه چیزو مشخص می کنه.
بهر حال. فلسفه باید جهت روشن شدن یه موضوع شه.شما اومدید یه سری جملات شبه فلسفه نوشتید که نه تنها چیزی رو روشن نکرد بلکه موضوع رو پیچیده تر هم کرد.ببین من این جوری بهت می گم تو توقع داری خدا چطور باشه؟ تو آسمون ها بنشینه و برای خودش باشه و ما توی زمین تنها و برای خودمون؟ این خدا،خدای یونانی ها بود الان تو قرن 21 دیگه همچین خدایی قابل قبول نیست.
ببین دوست عزیز شما در آیاتی که آورید،من دلسوزی خدا نسبت به بندگانش رو می بینم.شما فکر می کنی دل سوزی نشان دهنده ی ضعفه؟ شما فکر می کنی هدف داشتن نشانه ی ضعفه؟
مثال
وقتی که هوا بارونیه. من بارونی خودم رو در می آرم می دم با داداشم.خب من هدفم اینه که داداشم سرما نخوره.این دل سوزی نشانه ی ضعف منه؟ واقعا تعجب می کنم. توجه به زیردستان باعث عظمت می شه نه حقارت.
حالا شما می خواهی بگی که خدا نیاز داره که بنده هاش هدایت شن؟ من بهش نمی گم نیاز بهش می گم دل سوزی.
چون اگر نیاز به بنده هاش داشت می شه بگی چرا آدم رو از بهشت خارج کرد؟ چرا فرعون زمان موسی رو غرق کرد؟ مگه بهشون نیاز نداشت؟ خب می تونست همه رو هداشت کنه.این هارو از خودت پرسیدی؟
بازم مثال
اگه یه معلم به شاگرد هاش درس می ده که نمره خوب بگیری برای اینه که محتاج نمره ی شاگرد هاشه؟ یا دلسوزه؟
بازم مثال
حرف شما مثل این می مونه که یه نفر به شما یه سیب بده بعد بجای اینکه بگین" ممنون خیلی گرسنه بودم" بگین " نه تو به من سیب دادی چون خودت نیاز داشتی!!!"
ویرایش توسط mohsenz : ۱۳۸۹/۰۵/۱۶ در ساعت ۱۰:۱۵ دلیل: غلط املایی
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری