جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ,رزمندگان از بیان خاطرات پرهیز میکنند!,
-
۱۳۹۳/۰۳/۰۶, ۱۵:۱۶ #11
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
عکس و خاطرات منتشر نشده از یک رزمنده ی بیجاری
مهر. ۰۴ اخبار, خاطرات, هیئت رزمندگان اسلام بیجار گروس بدون دیدگاه
مسعود قربانی رزمنده ای است که در دوران دفاع مقدس دشواری های بسیاری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی که جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس، مسعود قربانی اهل شهرستان بیجار است و در سال ۱۳۶۱ در حالی که ۲۱ ساله بود و یک فرزند پسر کوچک داشت وارد ارتش و یک سال بعد، پس از طی دوره آموزشی راهی جبهه های جنوب می شود. جذابیت یادداشت های مسعود قربانی در جبهه خلاصه نمی شود و سرگذشت او پس از جنگ نیز خواندنی است و آن تا مدتی از ذهن پاک نخواهد شد.
یادداشت های روزانه رزمندگان همیشه جذاب و خواندنی بوده است تمام نوشته ها بر مبنای واقعیت بوده و اتفاق افتاده و به همین دلیل این خاطرات را می توان یک مستند تاریخی دانست و از آن جهت که سعی شده جذاب و خواندنی باشد به جذابیت های ادبی هم توجه شده است.
اما مسعود قربانی رزمنده ای که این دشواری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی که جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.
مسعود قربانی رزمنده و ایثارگر بیجاری است که ۱۴ ماه را در جبهه ها با عشق و علاقه خدمت می کرد وی ۳ فرزند پسر دارد وقتی از ایشان خواستیم تا با وی مصاحبه ای را داشته باشیم دفتر خاطراتی را از آن دوران به ما نشان داد خاطراتی که به مانند کتابی گرانبها اما واقعی عشق و علاقه ی رزمندگان و ایثارگران و شهیدان آن زمان را تک تک بیان نموده که می تواند درسی آموزنده و واقع بینانه برای نسل های جدید باشد.
وی در یکی از خاطراتش نوشته بود: من در آن زمان در یکی از بهداری های منطقه ی هویزه ( جزایر مجنون ) مشغول به خدمت بودم که ۳ نفری را که به شدت زخمی شده بودند را به آن بهداری آوردند در آن هنگام لبخند و شوخی هایی را که این ۳ نفر با هم داشتند چنان مرا تحت تأثیر قرار داده بود که با خود فکر می کردم که این رزمندگان با چه عشق و علاقه ای به جبهه ها آمده بودند و از سرزمینشان دفاع می کردند و حتی از دست دادن جانشان را هم خدمت به مردم می دانستند و گویا هر پرچمی از دست هر سرداری می افتاد سردار دیگر آن را بر می داشت و به دوش می کشید .چه دردناک است این دریای خون آشامی که چقدر دوستان ما را از هم جدا کردند.
وی در یکی دیگر از خاطراتش که در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۶۳ برای مادر خود چنین نوشته بود این بود که ؛ مادر عزیزم تصمیم گرفتم که دیگر با همه مهربان باشم و در عوض نفرت مهربانی را با دشمنان داشته باشم اما نخستین خمپاره ی دشمن که در نزدیکیم منفجر شد حرص زندگی و عشق به دنیا را از یادم برد گویی جبهه جنگ ، میدانی است که مرگ هر لحظه در آن جولان می دهد و مرزهای زندگی و مرگ به نزدیک ترین فاصله خود می رسند و انسانها آنقدر به مرگ نزدیکند که صدای پای مرگ را می توانی بشنوی شاید در چنین شرایطی، نوشتن شاید کار چندان ساده ای نباشد، آن هم به شکل روزانه اش اما شاید دل بی قرار مرا که دوستانم را یکی یکی پر پر می بینیم آرام کند مادر عزیزم وجب به وجب ایرانم را دوست دارم اما این حرفها فایده ای ندارد چون می ترسم باعث نگرانی شما شوم زیرا می گفتی یک مرد نباید گریه کند. ای کاش طوفان جنگ تمام شود و تمام رزمندگان به آغوش خانواده شان برگردند.
آری یکی از پشتوانه های فرهنگ جامعه فرهنگ ایثار و شهادت بود که از نسیم روح بخش اسلام در جامعه ی ما جاری شده است چون این ایثارگران بودند که در جان خویش را به محبت بخشیدند و سختی و خشونت دفاع را برای آرامش جامعه خریدند و حریم جامعه را از تعرض دشمنان برای رشد و عطوفت و مهربانی مصون نگه داشته اند زیرا حضور آنان حضور عطر ایمان است به همین دلیل است که باید ایثارگران و رزمندگان را در تحولات جامعه و سازندگی مشارکت داد تا الگوی فرهنگ جامعه قرار بگیرند و بستر حضور آنان را در جامعه فراهم کرد.
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۱۳, ۱۵:۲۹ #12
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
/پاسداشت هفته دفاع مقدس/
روایتی از بازمانده کانال حنظله + عکس
خبرگزاری فارس: چندی پیش مراسم تجلیل از سردار جانباز عباس قهرودی از فرماندهان سالهای دفاع مقدس در شهرری برگزار شد که در آن جلسه این جانباز هفتاد درصد به بیان خاطرات خود از کانال حنظله و درگیری با دشمن خاطراتی را بیان کرد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، چندی پیش مراسمی با عنوان تجلیل از سردار جانباز حاج عباس قهرودی، فرمانده تیپ عاشورا از لشگر ده سیدالشهداء(ع)با حضور خانواده معظم شهدا، رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس در شهرری برگزار شد.
در این مراسم حجه السلام والمسلمین ابراهیمی امام جمعه موقت شهرری در سخنانی با تجلیل از جانفشانی های شهدا وایثارگران درهشت سال دفاع مقدس اظهارداشت: امروز اگر امنیتی هست که در سایه آن شکوفایی علمی و توسعه سیاسی و اقتصادی اتفاق میفتد مدیون و مرهون این جانفشانی هاست ونسل جوان ما باید بدانند سر سفره این ولی نعمتان نشسته اند و ایشان با اشاره به حدیثی از حضرت صادق علیه السلام از رزمندگان خواست خاطرات خود را برای ثبت در تاریخ بازگو کنند و با این کارمسیر هدایت در خط شهدا را برای نسل های آینده هموار نمایند.
در ادامه مراسم سردارحاج عباس قهرودی معاون گردان حنظله در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک از خاطرات خود از این عملیات و غربت رزمندگان گفتند که بخشهایی از این خاطات را برای مخاطبین خود انتخاب کردهایم.
سردار جانباز حاج عباس قهرودی
«شب عملیات ما از خط عبور کرده و از کانال های متعدد و میادین وسیع مین عبور کردیم. دشمن کامل بر ما مسلط بود. تیربارهای سنگین دشمن بر روی گردان ما مدام شلیک میکرد. راهپیمایی طولانی بر روی رملها که وقت راه رفتن تا زانو در آن فرو میرفتیم توان همه را گرفته بود و دشمن همه توانش را گذاشت و ما را به محاصره خود در آورد. من برای خاموش کردن سنگر دوشکا که مدام از ما تلفات میگرفت اقدام کردم و خودم را به سنگر رساندم و وقتی مقابل نیروی بعثی قرار گرفتم و با اسلحه به سمتش نشانه رفتم، متاسفانه اسلحه ام شلیک نکرد و از نارنجک استفاده کرده و سنگر را منهدم نمودم. اما از رگبار گلوله ها بدنم را گرفت و به شدت مجروح شدم. همزمان از بچهها خواسته بودم که در صورت انهدام سنگر حمله کرده و خاکریز را فتح نمایند. در این لحظه در حالی که مجروح بودم معاونم بالای سرم رسید. معاون من آقای مصطفی قاسمی بود و از او خواستم ادامه عملیات را به عهده بگیرد.»
در این قسمت از جلسه برادر آزاده مصطفی قاسمی که در جلسه حضور داشت خاطرات را ادامه داد.
«بعد از اینکه حاج عباس قهرودی مجروح شد بار سنگین هدایت باقی مانده بچه های گردان حنظله بدوش من افتاد. من هم با هدایت بچه ها به سمت مواضع دشمن از چند کانال و خاکریز عبور کردیم. کارها به خوبی پیش میرفت تا اینکه با بی سیم به ما اطلاع دادند که عملیات لو رفته و دیگر پیش روی نکنید و به انهدام نیرو و گرفتن تلفات از دشمن مشغول شوید.
منورهای دشمن منطقه عملیات را روشن کرده بود و زیر نور منور دست و پاهای جدا شده و سرهای بدور از بدنها صحنه کربلا را تداعی میکرد. شهید حسین یاری نسب فرمانده گردان حنظله درحالی که لباس سبز سپاه را برتن داشت و در کنار من نشسته بود با گلوله دشمن که به سرش اصابت کرد به شهادت رسید. ما راهی برای عقب نشینی نداشتیم و هوا داشت روشن میشد. هوا که روشن شد دیدیم در محاصره تانکها هستیم. باقی مانده بچه ها که دوازده یا سیزده نفر میشدیم جمع کردم و پشت یک تپه موضع گرفتیم. دشمن مکان ما را شناسایی کرده بود. فاصله ما با تانکهای دشمن کمتر از پانزده متر بود. بچه ها آماده شلیک آرپی جی به تانکها بودند که در یک لحظه تپه رملی مقابل ما آماج شلیک مستقیم تانکها شد و تانکها از همه طرف به سمت ما هجوم آوردند. گرد و غبار ناشی از انفجار گلوله های تانک همه جا را گرفته بود و تعدادی از بچه ها شهید شدند و بقیه مجروح شده بودیم. گرد وغبار که نشست، تانکها با نفراتشون بالای سر ما بودند و ما را به اسارت خود درآوردند.»
سردارجانباز حاج عباس قهرودی-فرمانده تیپ عاشورا ازلشگرده سیدالشهداء(ع)
نکته قابل توجه مراسم این بود که لوح تقدیر و سکه و حواله ماشین و خانه تحویل کسی نشد و فقط هدیه تجلیل از سردار جانبازحاج عباس قهرودی، چفیه متبرک شده به حرم امام حسین و ابالفضل العباس(ع) و تربت کربلا که در شیشه عطری ریخته شده بود تقدیم ایشان شد که سایر رزمندگان از این فرصت سوء استفاده نموده و با حلقه زدن بدور سردارقهرودی ذره ای از تربت امام حسین علیه السلام را نوش جان نمودند.
***
فبل از عملیات والفجرمقدماتی اسفند61-نفر اول سمت راست-برادر قهرودی
سردارجانباز حاج عباس قهرودی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و در زمره پاسداران گردان دو سپاه در پادگان ولیعصر تهران مشغول شد. او در کنارسردارانی همچون شهید محمد بروجردی و موحد دانش و رستگار و جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان، گنبد و فتنه خلق عرب و ترک شرکت نمود و بعد از شروع جنگ تحمیلی به جبهه های جنوب آمد و در عملیات فتح المبین و بیت المقدس با لشگر محمدرسول الله(ص) شرکت نمود. سردار قهرودی در عملیات والفجر مقدماتی در کنار شهید حسین یاری نسب به عنوان فرماندهی یکی از گروهانهای عمل کننده و همچنین معاونت گردان قرار گرفت و در حین درگیری با دشمن در حالیکه با گروهان خود در کانال های معروف فکه (کانال حنظله) توسط دشمن محاصره شده بودند به سختی مجروح گردید.
اسفند61-دهکده حضرت رسول(ص)-برادر قهرودی
او هنوز بهبودی کامل پیدا نکرده بود که در عملیات والفجر یک با مسولیت معاونت گردان حنظله از لشگر27 حضرت رسول با شهید اینانلو وارد عملیات شد و این بار هم گردان حنظله به حلقه محاصره دشمن درآمد و باز حماسه دیگری خلق شد.
سردار قهرودی با تاسیس تیپ سیدالشهداء(ع) به این یگان پیوست و به عنوان معاون گردان حضرت قاسم(ع) و بعد با شهادت شهید مرتضی زارع، با فرماندهی گردان حضرت قاسم (ع) وارد عملیات والفجر2 گردید. در عملیات خیبر با پذیرفتن فرماندهی گردان عاشورا از تیپ سیدالشهداء(ع) که از پاسداران تهران تشکیل شده بود با انتقال نیروها با هلیکوپتر در پشت مواضع دشمن پیاده شد و در نبردی سخت یک پای خود را از دست داد.
تابستان 66-عملیات نصر4-نفراول ازچپ-سردارعباس قهرودی
عباس قهرودی علاوه برحضور در جبهه و قبول فرماندهی گردانهای عملیاتی، در تهران با شهید بهرام شهپریان هسته اولیه هوابرد سپاه پاسداران را تشکیل داد و در مناسبتی با پریدن از هواپیما بر روی میدان آزادی هنگام سخنرانی رییس جمهور وقت(مقام معظم رهبری) با یک پا در کنار جایگاه با چتر به زمین نشست که حیرت همگان را برانگیخت. این جانباز قهرمان در عملیاتهای مختلف با مسوولیت فرماندهی گردان حضور داشت. در کربلای 2 و 4 و 5 با گردان حضرت قاسم(ع) به دشمن یورش برد و درگیری گردان حضرت قاسم(ع) با دشمن در اطراف اروند صغیر و جزیره شلحه در کربلای 5 سندی است بر دلاوری های این عزیز.
در سال 66 و بعد از عملیات کربلای 8 عباس قهرودی با گردان حضرت قاسم (ع) به سردشت رفت و در عملیات نصر4 شرکت نمود او زمستان سال 66 فرماندهی تیپ عاشورا از لشگرده سیدالشهداء(ع) را به عهده گرفت و تا آخرین روز دفاع مقدس در این سمت بود. سردارجانباز حاج عباس قهرودی با تیپ عاشورا در عملیاتهای بیت المقدس 4 و6 شرکت کرد و در اواخر مردادماه سال 67 مقابل یورش مزدوران بعثی عراق که قصد تصرف اهواز را داشتند قرار گرفت و با هدایت نیروهایش در این درگیری تلفات سنگینی را به دشمن تحمیل نمود.
اسفند61-دهکده حضرت رسول(ص)-برادر قهرودی
نکته آخر اینکه کارنامه آخرین عملیات آفندی لشگرده سیدالشهداء(ع) به نام تیپ عاشورا و فرمانده آن عباس قهرودی در اولین روزهای شهریورماه 67 درجاده مهاباد بوکان به ثبت رسیده است.این سردارجانباز با 17 بار مجروحیت و جانبازی بالای 70 درصد و سابقه حضور در جبهه بیش از 110 ماه امروز به جهت صدمات ناشی از دفاع مقدس در منزل به سر میبرد و بر ماست که قهرمانان و اسطوره های دفاع مقدس را دریابیم.
راوی:جعفرطهماسبی
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php....QlNNIe81.dpuf
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۱۳, ۱۵:۳۱ #13
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
دلنوشته یک فرمانده برای همرزمانش
چه زود گذشت! یادتان میآید در گروهان هجرت، وقتی فاصله اندکی با شما نداشتم و درگیری با دشمن شروع شد خود را به شما رساندم. وضعیت نیروها را طوری دیدم که در حال جنگ تن به تن با نیروهای دشمن بودید.
گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس- حاج عباس قهرودی از جمله فرماندهان باقی مانده از لشکر 10 سیدالشهدا است که هنوز با آثار و جراحات به جای مانده از دوران دفاع مقدس مبارزه میکند. مطلب زیر دلنوشتهای است که وی برای همرزمانش پیرامون عملیات کربلای پنج نوشته است:
مردان الهی یادتان هست 15 روز بعد از بمباران شیمیایی دشمن در خرمشهر و بازگشتتان از عملیات کربلای4 و شروع برای عملیات کربلای 5، مرحله اول عملیات گردان حضرت قاسم (ع) را در قسمت شمالی و پهلوی دژ و سیل بند کانال ماهی و سنگرهای حلالی و نونی شکل و… . سمت چپ سه راه شهادت و نیز دشتهای وسیع غرب دژ و سیلبند کانال و خاک ریزهای منطقهای و سنگرهای برجکی- شروع کردید؟ چه دلاوری و مردانگی از خود نشان دادید و از پهلو و پشت خط دشمن با استفاده از تاریکی شب خود را تا حدود 10 الی 20 متری دشمن و حتی نزدیکتر به بالای سر سنگرهای اجتماعی و انفرادی و فرماندهی دشمن رساندید و آنها را غافلگیر کردید و با بانگ اللهاکبرتان با سرعتی رعد آسا بر سر دشمن فرود آمدید و خواب را از چشمان ظالمان غاصب ربودید.
مرحله دوم عملیات لشکر10 سیدالشهدا (ع) بود و دشمن کاملا هوشیار! باتوجه به آن امکاناتی که در اختیار داشت قدرت غافلگیری را برای ما پایین می آورد و مجال هر نوع حرکت را در روز و شب توسط بمباران هوایی و آتشهای توپخانه و... از نیروهای خودی سلب میکرد.
زمانی که میخواستم رمزعملیات به نام مقدس «یافاطمه الزهرا(س)» را برایتان اعلام کنم، تمام وجودم به یکباره لرزید و متوسل شدم به چهارده معصوم(ع) و پشت سر هم نام مبارکشان را به زبان آوردم و اشک از دیدگانم جاری شد.
گفتم:خدایا! این وضعیت را ناظری و میبینی این سربازان جنود تو هستند، اگر کمک و مدد تو نباشد ما کاری از پیش نخواهیم برد! بچههای مظلوم و معصوم در دل شب برای یاری دین تو به میدان نبرد آمدهاند، تو را قسمت میدهم به چهارده معصوم(ع) (پرتو نور وجودت)رزمندگان اسلام و بچههای گردان را پیروز میدان بگردان.
که به یکباره تمام ترس و نگرانی ام از عدم موفقیت نیروهای گردان برطرف گردید و قلبم مملو از آرامش و سکینه شد. طمأنینه و اطمینان خاصی در تمام وجودم حکم فرما شد و قلبم گواهی داد خدا با ماست و به یاد آیه «هُوَمَعَکُم أینَماکُنتُم» افتادم که خداوند قریب میفرماید: هرکجا باشید من باشمایم. این مطالب از خاطرم گذشت که در ادعیه اهل بیت(ع) خوانده بودم: «إنَّ جُندُکَ هُم ٱلغَالِبُون» سپاه خدا منحصراً همیشه فاتح و غالب است.
«إنَّ حِزبِکَ هُمُ ٱلمُفلِحَون» همانا سپاه خدا پیوسته رستگارند و همچنین «إنَّ أُولِیائِکَ لَاخَوفِ عَلَیهِم وَ لَا همیَحزَنُون» به درستی که دوستان تو (در دو عالم) هیچ ترس وغم اندوهی دردل ندارند؛ به حق، همین بود.
همه شاهد چنین صحنهای بودیم و قلبهای شما گواهی میداد به این امر، و همه میدانستیم چه بکشیم و چه کشته شویم، چه غالب و چه مغلوب، ما به تکلیف خود عمل کردهایم و قائل به نتیجه نیستیم و خدا نتیجه را برای ما مشخص میکند.
از پشت بیسیم وضعیت گروهانها را جویا شدم و برایم روشن شد که هرکدام در موقعیت مدنظر و تعیین شده قرار دارند. سپس نام مبارک خانم فاطمه زهرا(س) را به زبان آوردم و رمز عملیات را فریاد زدم. شما عزیزان و دلاورمردان بیشه نبرد با استفاده از تاریکی شب از پهلو و پشت خط دشمن خود را تا حدود10 تا20 متری مواضع دشمن و حتی نزدیکتر، به بالای سر سنگرهای اجتماعی و انفرادی، فرماندهی، خودروهای زرهی و زره پوش، امکانات مهندسی، لودر و بولدزر و… . عراقیان بعثی رساندید و پس از شنیدن رمز عملیات آنها را با صدای الله اکبر خود غافلگیر کردید.
ما هر چه از نظر عقلی و تدابیر نظامی در توان داشتیم و با به کارگیری همه امکانات موجود وارد کار زار میشدیم و بقیه کار را به خدا واگذار کردیم. همه میدانیم؛ مگر غیر از این بود؟…توان نظامی و برابری در جنگ ما حرف اصلی را نمیزد چون ما از نظر تجهیزات نظامی هیچ توان و برابری با دشمنانمان نداشتیم فقط قدرت ایمان و رهبری امام راحل و اراده راستین شما عزیزان نسبت به هدف مقدستان بود که رضایت و خوشنودی حق را در برمیگرفت.
دلیرانه و جانانه جنگیدید و با نثار جانتان وجب به وجب منطقه ی گردان را که حدود 7 الی 8 کیلومتر بود را از لوس وجودشان پاکسازی نمودید و تلفات سنگینی از دشمن گرفتید. تانک و ادوات سنگین و سبک، تانکها و خودروهای سنگین و سبک زرهی و تجهیزات مهندسی، لودر و بلدوزر و… منهدم نمودید و بخش عظیمی از منطقه را آزاد کردید و به هدف از پیش تعیین شده خوددست پیدا کردید. ای عزیزانم خدا بزرگ است و شما را بزرگ آفریده است ؛ قدر و منزلت و ارزش شما را خدا میداند.
چه زود گذشت! یادتان میآید در گروهان هجرت، وقتی فاصله اندکی با شما نداشتم و درگیری با دشمن شروع شد خود را به شما رساندم. وضعیت نیرو ها را طوری دیدم که درحال جنگ تن به تن با نیروهای دشمن بودید.
درگیری آنچنان بالا گرفته بود به نحوی که تشخیص نیروهای خودی با دشمن بسیار دشوار بود به هرصورت با عنایت خدا و درایت فرماندهان گردان و دلاوران گروهان و دسته و گروه اوضاع تحت کنترل شما درآمد.
در یاری گروهان شهادت، نیروهای ادوات لشگر با همکاری برادران بزرگوار امرالله شاهسوند و محمد رضا آرین ازنیروهای آموزش نظامی لشگر که ازشرق کانال ماهی پشتیبانی میکردند و با هماهنگی اجرای آتش ادوات سبک وسنگین روی دژغربی کانال ماهی که گروهان شهادت ازروی آن ازشمال به سمت جنوب پیش روی می کرد اجرا می نمودند وکمک شایانی درتسهیل پیشروی این گروهان کردند.
از سمت راست-شهید داود حیدری-سردارقهرودی-شهید آجرلو
فرمانده ی گروهان شهادت، شهید صفر حاجوی که رهرو پیشوایش حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود چنان رشادت و شجاعتی نشان داد،حماسه افرینی کردکه همه را از عمل خود متحیرکرده بود ! به تنهایی خود یک گروهان بود و درجلوی نیروهایش با دشمن جنگ تن به تن میکرد و با پرتا ب نارنجک و زدن آرپی جی و تیر، امان را از دشمن گرفت و راه را برای حرکت به جلوی سایر نیروها بازمیکرد.سنگری بعد از سنگری دیگر منفجر میشد و نیروهایش به او مهمات میرساندند و به سمت جلو پیش میرفت. حدود 3 الی 4 کیلومتر دژ کانال ماهی را از وجود دشمن پاک سازی کرد.
شهید صفرحاجوی با ایمان و اراده پولادین خود ومصمم در راه عقیده و هدفش با نثارجان خود بارسنگینی را از دوش گروهان و گردان برداشت و جناح چپ گردان را مرحله به مرحله که پیش میرفت تامین میکرد و پس ازطی این مسافت ضربات سنگینی به دشمن وارد میکرد و سرانجام توسط تیربارهای دشمن سروسینه ی مبارکش مورد اصابت گلوله قرارگرفت ومانند سروبلند قامت علقمه(حضرت عباس ابن علی) شتابان به سوی حق شتافت وپیکرمطهرش همراه با همرزمانش همانند ارباب تشنه لب که 3روز درخاک کربلا بی غسل وکفن ماند،بیش از10سال بی غسل وکفن ، بی نام ونشان برروی خاک های کربلای شلمچه ماند...
شهیدصفرحاجوی باعمل خود باشجاعت وصف ناپذیر ودلاور مردی که ازخودش نشان دادیادوخاطره ی اسوه های لشگر 10سیدالشهدا(ع) و گردان حضرت قاسم(ع) ،مانند شهیدمرتضی زارع، حمزه دولابی، بهرام نوری و…. زنده کرد و الگویی شد برای رزمندگان ،نسل جوان ومایه غرور وعزت پیشوایش . روحش شاد و مقامش متعالی باد.
خوشحالم که توانستیم به وظیفه ای که بردوشمان بودعمل کنیم وازاین آزمایش الهی سربلند بیرون آییم.
این نصرت جزبه مدد الهی و نظر اهل بیت عصمت وطهارت (ع)میسّرنمی گشت که همه ی شما به آن اذعان دارید.
خاطرم هست صبح عملیات فرمانده لشگر سردار جانباز فضلی به همراه جانشینش سردار شهید یدالله کلهر وارد منطقه ی عملیات، واقع در دژ غربی کانال ماهی که به تصرف بچه های گردان در امده بود، شدند. و در سنگری در کنار سایر نیروها و در زیر آتش سنگین دشمن مستقر گردیدند.آتش دشمن به قدری زیاد بود که از ما شهید و مجروح زیادی می گرفت.
در حوالی سنگر این دو عزیز یکی از نیروهای مسئول پشتیبانی لشگر 27 محمد رسول الله (ص) برادر عبادی و چند تن از همرزمان مان شهید شدند.
برادر عبادی درحال حرکت به سوی نیروهایش بود ناگهان سر مبارکش بواسطه ی اتش دشمن از بدن جدا شد و من ناظر این صحنه بودم او چند قدمی بدون سر حرکت کرد و سپس بر زمین افتاد و روح بزرگش به آسمان پر کشید روحش شاد ویادش گرامی.
من خود را به حضور دو فرمانده ی لشگر رساندم و به این دو عزیز عرض کردم شما اینجا چه می خواهید؟ مگر نمی بینید اتش سنگین است؟ نیازی نیست که اینجا باشید، ما هستیم! اگر برای شما اتفاقی بیفتد هدایت لشگر به عهده ی چه کسانی خواهد بود؟ با اصرار و التماس خواستم که به عقب برگردند.
این دو بزرگوار در جواب به من فرمودند آمده ایم تا از نیروهای بسیجی روحیه بگیریم.
ولی آنها در اصل با حضورشان به ما روحیه می دادند و انصافا هم حضورشان نقش موثری در افزایش روحیه ی بچهها داشت.
در سپاه اسلام، چه نیروهای رده بالا و چه رده پایین همه یکسان و برابرند و این امر یکی از دلایل پیروزی و موفقیت ما در جنگ بود.
شما حماسه آفرینان دست تمام مدعیان و قهرمانان تاریخ را بسته و آن ها را مات و مبهوت عظمت خویش گردانیدید.جان بر کف به میدان رفتید و مرگ را به بازی گرفتید.شما شیرمردان با جهاد و فداکاری خالصانه و با ابراز ایثار و گذشت نسبت به همرزمان خود درمیدان آتش وخون با استقامتی وصف ناشدنی در منطقه ی شلمچه و جنگ تن با تانک و تن به تن با دشمنی تا بن دندان مسلح،امنیت و عزت را برای ایران عزیز و هموطنان غیورمان به ارمغان آورید و دل امت و امام را شاد کردید که شادی امت و امام به شادی رسول الله اعظم بدل شد و دل مستضعفین جهان را شاد نمودید. خدایتان اجر جزیل وصبرجمیل عطانماید.
یدالله فوق ایدیهم، شما دلیرمردان و بنده به عنوان خادم شما خوب می دانیم در آن ایام، دست قدرت خدای قادر مطلق در لحظه به لحظه ی میدان نبرد بالای سر ما بود.
حضورش بر همگان مشهود بود و اگر چنین نبود مقابله و پیروزی با دشمنی که به پشتیبانی کفر و استکبار جهانی دل خوش کرده بود ممکن نمی شد. جود و احسان و لطف و کرم خاصش شامل حال شما مومنین و متقین گشت تا پیروز میدان گردیدید. ما نوجوانان و جوانان آن زمان به پیروی از مولایمان حضرت قاسم بن الحسن(ع)که مرگ درکامش شیرین تر از عسل می نمود، با دلی پاک و نیتی خالص ندای هل من ناصر آن پیر جماران را با گوش جان شنیدید و دعوتش را لبیک گفتید. یادم نمی رود راز و نیازهای شبانه تان را از دوری معشوقتان (الله) بی تاب بودید و برای رسیدن به او سر از پا نمی شناختید.
چشمان بصیر، شما را آسمانی می دیدند و میدانستند این عالم برای شما قفسی تنگ و تاریک است. الابذکرالله تطمئن القلوب،آن چنان با معبود خود انس گرفته بودید و اطمینان خاطر داشتید که عارفان و زاهدان پیر طریق را حیران می کردید. ضعف و سستی و ترس در شما راه نداشت، عقل از درک عظمت این قدرت و پایداری و شجاعت باز مانده بود. شما رزمندگان گردان حضرت قاسم (ع) تجلی عشق و محبت الهی بودید که در نثار جان خویش از دیگران پیشی می گرفتید و مصداق تام فداکاری بودید. خدا را شاکرم که نسل جوان امروز الگوهایی چون شما دارند. شما دلاورمردان، تقوای الهی پیشه کردید و با تلاش مثال زدنی خود، غیر ممکن را ممکن نمودید.
یادم نمیرود؛
کمی و کاستی ها را!
فشار و سختی های وارده از سوی دشمن را!
درشب عملیات فریاد الله اکبر و یامهدی ها را!
ناله ها و زمزمه های شبانه را!
حجم آتش های سنگین و سبک را!
تیر مستقیم تانک ها و کالیبرها را!
تک تیراندازها را!
مجروحین مظلوم ومعصوم درخون غلتان را!
آخرین زمزمه ی زیرلبها را!
یازهرا و یاحسین ها را!
لبان تشنه ی شهیدان را!
خنده های لحظه عروجشان را!
شهادتین ها را!
نامه های خونین در جیب ها را !
امداد های غیبی را !
پیکر مطهر شهیدان بر خاک افتاده در کربلای شلمچه را !
گریه های جا ماندن از سفر را !
19 شبانه روزخواب به چشمان مبارکتان نیامد.
با نیتی خالص و عنایتی ویژه از جانب خدای حفیظ و رقیب مقاومت کردید.
شما مظهر عشق و صفا و شاهد و ناظر به خون غلتیدن برادران و پدران و همرزمانتان بودید.
منطقه ی شلمچه و غرب کانال ماهی، که دشمن در آن مستقر بود مملو از سنگرهای مستحکم و نونی شکل، موانع مصنوعی و طبیعی، تانک ها، پی ام پی، نفر بر و سایرتجهیزات و نیروهای زبده ای بود، که مقابله با آن ها نیرویی فراتر از تصور و توان ما لازم داشت. که این نیرو با توکل به خدا و استمداد از حضرات معصومین علیهم السلام و امداد های غیبی تامین شد.
هم چنین در منطقه ی نهر جاسم و نونی ها و روی دژ آجرلو و نخلستان شمال شهر بصره و جزیره ی شلحه-یا ام الطویل- درکنار اروند رود غوغا کردید و برای رضای خدا و پیروزی سپاه میهن و شهادت در دامن مولای مان امام حسین(ع) از هم پیشی می گرفتید.
نمی توانم، نمی شود! قلم، زبان ، از تصویر بیان حماسه و فداکاری و ایثار شما قاصر است.
برادران شهیدم دل تنگتان هستم ،و یاد شما وجودم را لبریز از غم فراق می کند. تسلی بخش این غم، خانواده و فرزندان و خاطرات به جای مانده از شماست. با یادتان خاطرم را بهشتی میکنم و تمنا دارم ما جاماندگان را فراموش نکنید.
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الّا شهیدعشق به تیر از کمان دوست
برگرفته از سایت گردان حضرت قاسم(ع)
*قهرمانان مان را بشناسیم
سردارجانباز حاج عباس قهرودی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و در زمره پاسداران گردان دو سپاه در پادگان ولیعصر تهران مشغول شد. او در کنارسردارانی همچون شهید محمد بروجردی و موحد دانش و رستگار و جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان، گنبد و فتنه خلق عرب و ترک شرکت نمود و بعد از شروع جنگ تحمیلی به جبهه های جنوب آمد و در عملیات فتح المبین و بیت المقدس با لشگر محمدرسول الله(ص) شرکت نمود. سردار قهرودی در عملیات والفجر مقدماتی در کنار شهید حسین یاری نسب به عنوان فرماندهی یکی از گروهانهای عمل کننده و همچنین معاونت گردان قرار گرفت و در حین درگیری با دشمن در حالیکه با گروهان خود در کانال های معروف فکه (کانال حنظله) توسط دشمن محاصره شده بودند به سختی مجروح گردید.
او هنوز بهبودی کامل پیدا نکرده بود که در عملیات والفجر یک با مسولیت معاونت گردان حنظله از لشگر27 حضرت رسول با شهید اینانلو وارد عملیات شد و این بار هم گردان حنظله به حلقه محاصره دشمن درآمد و باز حماسه دیگری خلق شد.
سردار قهرودی با تاسیس تیپ سیدالشهداء(ع) به این یگان پیوست و به عنوان معاون گردان حضرت قاسم(ع) و بعد با شهادت شهید مرتضی زارع، با فرماندهی گردان حضرت قاسم (ع) وارد عملیات والفجر2 گردید. در عملیات خیبر با پذیرفتن فرماندهی گردان عاشورا از تیپ سیدالشهداء(ع) که از پاسداران تهران تشکیل شده بود با انتقال نیروها با هلیکوپتر در پشت مواضع دشمن پیاده شد و در نبردی سخت یک پای خود را از دست داد.
عباس قهرودی علاوه برحضور در جبهه و قبول فرماندهی گردانهای عملیاتی، در تهران با شهید بهرام شهپریان هسته اولیه هوابرد سپاه پاسداران را تشکیل داد و در مناسبتی با پریدن از هواپیما بر روی میدان آزادی هنگام سخنرانی رییس جمهور وقت(مقام معظم رهبری) با یک پا در کنار جایگاه با چتر به زمین نشست که حیرت همگان را برانگیخت. این جانباز قهرمان در عملیاتهای مختلف با مسوولیت فرماندهی گردان حضور داشت. در کربلای 2 و 4 و 5 با گردان حضرت قاسم(ع) به دشمن یورش برد و درگیری گردان حضرت قاسم(ع) با دشمن در اطراف اروند صغیر و جزیره شلحه در کربلای 5 سندی است بر دلاوری های این عزیز.
در سال 66 و بعد از عملیات کربلای 8 عباس قهرودی با گردان حضرت قاسم (ع) به سردشت رفت و در عملیات نصر4 شرکت نمود او زمستان سال 66 فرماندهی تیپ عاشورا از لشگرده سیدالشهداء(ع) را به عهده گرفت و تا آخرین روز دفاع مقدس در این سمت بود. سردارجانباز حاج عباس قهرودی با تیپ عاشورا در عملیاتهای بیت المقدس 4 و6 شرکت کرد و در اواخر مردادماه سال 67 مقابل یورش مزدوران بعثی عراق که قصد تصرف اهواز را داشتند قرار گرفت و با هدایت نیروهایش در این درگیری تلفات سنگینی را به دشمن تحمیل نمود.
کارنامه آخرین عملیات آفندی لشگرده سیدالشهداء(ع) به نام تیپ عاشورا و فرمانده آن عباس قهرودی در اولین روزهای شهریورماه 67 درجاده مهاباد بوکان به ثبت رسیده است.این سردارجانباز با 17 بار مجروحیت و جانبازی بالای 70 درصد و سابقه حضور در جبهه بیش از 110 ماه بی ادعا در گوشه ای از شهر شلوغ تهران مهمان ماست و در آرزوی شهادت و رسیدن به یاران شهیدش روزگار میگذراند.
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php....C1Q1lAuK.dpuf
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۳۰, ۰۹:۳۸ #14
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
مراسم هم اندیشی رزمندگان و فرماندهان ادوار لشگر 10 سیدالشهدا(ع) به منظور بررسی نحوه تدوین تاریخ شفاهی لشگر روز گذشته در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد.
به گزارش مشرق، مراسم هم اندیشی رزمندگان و فرماندهان ادوار لشگر 10 سیدالشهدا(ع) به منظور بررسی نحوه تدوین تاریخ شفاهی لشگر روز گذشته در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد.
نصیری: عدم ثبت خاطرات رزمندگان، ممکن است به تحریف دفاع مقدس منجر شود
سردار نصیری فرمانده سپاه سیدالشهدا(ع) در این مراسم با اشاره به دغدغههای امام خامنهای در حوزه فرهنگ گفت: یکی از دغدغههای رهبری این است که ما ممکن است در حوزه فرهنگ آسیبهای فراوانی ببینیم ما باید برای این دغدغه و در این زمینه فعالیت چشم گیری داشته باشیم مهمترین گنجینهای که در این زمینه میتواند برای نسل ما قابل بهره برداری باشد موضوع دفاع مقدس است.
وی افزود: اگر خاطرات شما فرماندهان لشگر به رشته تحریر درنیاید و به کتاب و فیلمنامه تبدیل نشود شاید نسلهای آینده چیزهایی جایگزین این فرهنگ کنند که به آسانی نتوان آن را جبران کرد. امروز میبینیم در زمانی که هنوز رزمندگان هشت سال دفاع مقدس حضور دارند کسانی میآیند و در دفاع مقدس شبهه ایجاد میکنندو ادامه این دفاع را بعد از عملیات بیت المقدس در برابر علامت سوال قرار میدهند این برای همه دردآور بوده است.
سردار نصیری با اشاره به ثبت خاطرات رزمندگان گفت: در تاریخ آن چیزی که خوب نگاه داشته میشود مورد خدشه هم قرار نمیگیرد حالا موضوع این است که چه کسی و چگونه به نگهداری این تاریخ کمک کند. ما در سپاه سیدالشهدا(ع) در این زمینه با تمام امکاناتمان فعالیت داریم و تمام پشتیبانی خود را به این موضوع معطوف کردهایم. مجموعه سپاه سیدالشهدا در بخشهای مختلف این آمادگی را دارد تا تمام تلاشش را برای ثبت خاطرات رزمندگان در نظر بگیرد.
خضرایی: در کنار تاکتیکهای جنگ، باید رفتارهای دفاع مقدس را هم تبیین کنیم
سردار جواد خضرایی رئیس باغ موزه دفاع مقدس و ترویج فرهنگ مقاومت در این مراسم با مقایسه عاشورای حضرت سیدالشهدا(ع) و مقاومت رزمندگان در دوران دفاع مقدس گفت: حدود 1335 سال از واقعه عاشورای سیدالشهدا(ع) گذشته است. یک روز عاشورا آنقدر بر زندگی ما جریان رفتار پیدا کرده که تقریبا همه ما معنوس با رفتار امام حسین(ع) و اصحابش شدهایم به ویژه در ایام محرم در هر خانهای غلغله به پاست این حماسه و شوری است که میتواند تاریخ ساز باشد. این تاریخ با عظمت نه تنها نسلهای گذشته بلکه بیشک نسلهای آینده را مورد رهبری قرار خواهد داد. در دفاع مقدس نیز صحنههای هم ردیف عاشورا بسیار داریم اگر چه رزمندگان به نام اصحاب سیدالشهدا(ع) نام برده نمیشوند ولی کسانی پای به معرفت عاشورای امام (ره) گذاشتند که پیشتر عاشورای امام حسین(ع) را از منبرهای بسیاری شنیده بودند.
وی افزود: همین شنیدن موجب شد چند سال بعد کسانی جان خود را در طبق اخلاص بگذارند و در جبههها حضور پیدا کنند. همه آداب ارجمند در جبهه جنگ به وقوع پیوست کمتر صحنهای از عاشورا وجود دارد که در جنگ ما اتفاق نیفتاده باشد. همه صحنههای بدیع در جنگ حضور داشت. واقعیت امروز این است که باید بپرسیم آیا دفاع مقدس دارای رفتار ارزشی و مناسبی نبوده که نتوانستهایم رفتار جامعه را با آن پوشش دهیم.
سردار خضرایی در ادامه تصریح کرد: چطور است که دفاع مقدس محترم است و حتی معاندین هم از باب صیانت از کشور آن را محترم میدانند و شهدا را عزیز میدانند اما این دوران نتوانسته رفتاری را برای جامعه بوجود آورد و مشی تربیتی ایجاد کند. بعضا ما خودمان هم نتوانستهایم بار معنوی آن را در خانوادههایمان منتقل کنیم. این به آن دلیل است که ما کمتر توانستهایم این رفتار را تبیین کنیم و آن را تبدیل به یک رفتار اجتماعی کنیم. هرموقع خواستیم از جنگ بگوییم از ابزار آن گفتهایم اما حقیقت جنگ این نیست. این همان ابزاری است که در لشگر دشمن هم به مقدار زیادی وجود داشت.
رئیس باغ موزه دفاع مقدس با اشاره به تحقیق و تبیین موضوعات دفاع مقدس گفت: امروز به برکت دفاع مقدس و سعی و تلاش رزمندگان جرأت تحقیق در موضوع دفاع مقدس را به خودمان دادهایم اگر به خوبی نگاه کنیم میبینیم بخشی از کتابهای دفاع مقدس اصولا به کمیت اشاره دارد و در مورد چگونگی انجام یک عملیات یا چگونگی تصرف یک ارتفاع سخن گفته است یعنی بیشتر به جنبههای تاکتیکی میپردازد تا جنبههای روحی و اخلاقی.اکثر کتابهای ما به بیانهای فیزیکی جنگ اشاره دارد درحالی که ما در مقابل دشمن ابزارمان کم بود.
وی افزود: روزی که دشمن وارد جنگ شد 1194 قبضه توپ داشت اما بیشتر از 900 تای آن یا منهدم شد یا به غنیمت گرفته شده و اخر جنگ دشمن بیشتر از سه هزار و 500 قبضه توپ همچنان در اختیار داشت در چنین فضایی صحبت از ابزار جنگ مشکلی را حل نمیکند. چرا ما فقط دغدغه بیان دفاع مقدس را داریم اما نمیتوانیم آن را برای جامعه تعریف کنیم. ما جنگ را داریم آن را محترم میشماریم اما بی استفاده رهایش کردهایم. از دیگران ایراد میگیریم که چرا دفاع مقدس را بیان نمیکنید درحالی که خودما رزمندگان گاهی در عدم بازگویی آن نقش داریم. اگر میخواهیم این جریان ارزشی بوجود بیاید باید از خودمان شروع کنیم.
سردار خضرایی در ادامه گفت: به شما رزمندگان و فرماندهان لشگر 10 سیدالشهدا(ع) میگویم بیاید مقتل نویس دفاع مقدس شویم. تعداد زیادی از فرزندان این ملت برای صیانت از اسلام به شهادت رسیدهاند. وظیفه داریم رفتار شهدا را در جامعه تبیین کنیم. در چنین گردهماییهایی برای بررسی تاریخ شفاهی جنگ باید دو هدف را دنبال کنیم یک تطبیق اطلاعات دفاع مقدس باید اطلاعات را دقیق کنیم زیرا امروز در مقابل روایاتی واقع میشویم که کذب است و با وجود اینکه علی الظاهر اسلامی است اما کاملا ضد دین شده و به حقیقت موضوع ضربه میزند.2 باید با احصاء تاریخ شفاهی بخشی که باعث ایجاد رفتارهای مناسب جامعه میشود را بیان کنیم.
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۳۰, ۰۹:۴۶ #15
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
اسرائیل را به سقوط مىکشانیمحاج احمد متوسلیان در آخرین سخنرانی خود میگوید: هر شهرى که توسط اسرائیلىها محاصره شده آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مىکشانیم. روزى اسرائیل چنان بترسد و در فکر باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در گذر یک ماه از تهاجم ارتش رژیم صیهونیستی به لبنان، بیروت جنگزده بر گرداگرد خود محاصره اشغالگران را تجربه میکرد. "الیاس سرکیس" رئیس جمهور لبنان در پیامی به همه دولتها و مجامع جهانی درخواست امداد نظامی، غذایی، دارویی و سایر اقلام حیاتی کرد و هیچکس جز امام خمینی(ره) به این فریاد امدادخواهی لبیک نگفت. جمعی از بلندپایه پایهترین مسئولین سیاسی- نظامی جمهوری اسلامی ایران برای بررسی اوضاع و شرایط مظلومین منطقه در حالی وارد کشور سوریه شدند که پایتخت آن بطور مستقیم زیر بارش گلولههای توپخانه صهیونیستها قرار داشت و وضعیت فوقالعاده، تمام شهر را در برگرفته بود. اعضای این هیأت عبارت بودند از: دکتر "علی اکبر ولایتی " وزیر خارجه، سرهنگ "سلیمی" وزیر دفاع، "محسن رضائی" فرمانده سپاه پاسداران، "محسن رفیق دوست" مسئول تدارکات سپاه پاسداران، سرهنگ "علی صیادشیرازی " فرمانده نیروی زمینی ارتش و "احمد متوسلیان" فرمانده تیپ 27 حضرت رسول(ص)؛ هیأتی که بر حسب دستور امام(ره) و ابلاغیه "شورای عالی دفاع" جمهوری اسلامی ایران به ریاست رئیس جمهور وقت آیتالله خامنهای به سوریه اعزام شده بود.
تأمل در آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان، فرمانده سپاه اسلام در سوریه
رزمندگان سپاه اسلام، صبح روز 28 خردادماه سال 1361 در میدان صبحگاه پادگان زبدانی سوریه منتظر نشسته بودند تا از زبان فرمانده خود کسب تکلیف کنند. متوسلیان پشت میکروفن قرار گرفت و آخرین سخنرانی رسمی خود را برای قوای محمد رسول الله(ص) ایراد کرد. کمتر از 20روز بعد در 14 تیرماه حاج احمد متوسلیان به همراه سه تن دیگر به نامهای سید محسن موسوی، تقی رستگارمقدم و کاظم اخوان توسط فالانژهای لبنانی در حوالی بیروت ربوده شدند. و هم اکنون 32 سال است که از آنها خبری نیست.
در تقارن ایام حضور قوای محمد رسول الله(ص) به فرماندهی متوسلیان در سوریه به دلیل تهدیدات رژیم صهیونیستی، حمله به جنوب لبنان و لبیک امام به امدادخواهی مسلمانان منطقه و تحولاتی که امروز توسط همان عناصر صهیونیستی و تکفیری در سوریه و میان مسلمانان منطقه جریان دارد، بازخوانی سخنرانی فرمانده جاوید الاثر سالهای دفاع مقدس قابل تأمل است. فردا سالگرد این سخنرانی تاریخی حاج احمد در میان رزمندگان اسلام است. متن این سخنرانی در ادامه میآید:
سکوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسرائیل
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از انجام عملیات فتحالمبین در ایران، روند مسایل سیاسى جهان، تغییرات عمدهاى پیدا کرد و کامل کننده این تغییرات، عملیات پیروزمندانه الى بیتالمقدس بود. در پى این دو عملیات بود که ابر قدرت آمریکا و امپریالیزم بینالمللى به این نتیجه رسیدند که عراق نه تنها قادر نیست در مقابل انقلاب اسلامى ایران بایستد و آن را به زانو در بیاورد، بلکه موجودیت خود او نیز در منطقه به خطر افتاده و هر آن بیم آن میرود که با سقوط جریان صدامى در منطقه امپریالیزم و منافع آن متحمل ضربات سنگینى بشوند. به همین دلایل، امپریالیزم به فکر افتاد که باید این جریان بعثى را به نحوى از نابودى نجات دهد. بنابراین تصمیم گرفتند تا هماهنگى خاصى در بین ایادى خودشان در منطقه ایجاد نمایند. شما عزیزان، خودتان شاهد این هماهنگى هستید و سکوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسرائیل، دلیل این مدعاست.
هر نقطه از جهان که گوینده "لااله الا الله" هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست
ژنرال الکساندر هیگ - وزیر خارجه آمریکا - گفته است: ما باید سه مسأله جنگ ایران و عراق، بیثباتى کشورهاى خلیج فارس و بحران در جنوب لبنان را هر چه سریعتر حل کنیم! البته ما نیز بر این اعتقاد هستیم؛ ولى بر طبق آن خط مشی که اسلام به ما ارائه مىدهد. آمریکا آرام نمىنشیند و هر روز توطئهاى جدیدتر و خدعهآمیزتر از قبل را بر ملتهاى مسلمان تحمیل مینماید؛ غافل از آنکه تا در اقصى نقاط جهان گوینده "لااله الا الله" هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست. ما این هنرنمایىهاى فرسوده و نقاشىهاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجن مالى شدهاى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى علم کردهاند، هرگز قبول نداریم. آقاى هیگ - وزیر خارجه آمریکا - یک هفته قبل از حمله اسراییل به جنوب لبنان در روز سىام می 1982 مىگوید: ما تا هفته آینده، این سه مسأله را حل خواهیم کرد. اسحاق شامیر - وزیر خارجه اسراییل - نیز براى آنکه اعتراضى به وزیر خارجه آمریکا کرده باشد، بر آشفته مىگوید: شما آمریکایىها، چرا طرحها و برنامههاى نظامى محرمانه ما را افشا مىکنید؟! مجموعه این بیانات، نشاندهنده توطئهاى است که از قبل طرحریزى شده است و ابرقدرت آمریکا و فرزند نامشروع و خلفش اسرائیل، هر دو از این تجاوز جنایتکارانه به لبنان، با خبر و همدست یکدیگر بودهاند. آنها از این تجاوز، چنین تحلیلى نیز داشتهاند که اولین نتیجه این حمله، ایجاد فشارهایى بر ایران است؛ به این معنا که پیام این فشارها به ایران، این خواهد بود که جنگ با عراق را حل و فصل نمایید تا ایران و عراق دوش به دوش همدیگر علیه اسرائیل بجنگند.
آمریکا و اسرائیل در نهایت ناباورى مشاهده مىکنند که ایران، با آنکه در حال جنگ با عراق است، در جبهه دیگرى نیز وارد عمل مىشود
از سوى دیگر، اگر ایران فریب این توطئه خدعهآمیز را نخورد و ما به جنگ ادامه دادیم، اذناب مرتجع و دست نشانده آمریکا در کشورهاى منطقه، ما را به عنوان کشورى ضداسلام محکوم کنند؛ با این تحلیل مکارانه که دشمن صهیونیستى به ممالک اسلامى لبنان و سوریه تجاوز کرده و عراق مایل است علیه اسرائیل بجنگد؛ ولى ایران نمیخواهد. طبیعتا همین مسأله، ما را وامىداشت که به آتش بسى ننگین تن بدهیم. کما اینکه به احتمال 80 درصد قصد داشتند در عراق کودتایى انجام بدهند، صدام را برکنار نمایند و آتش بس یکجانبهاى را در جنگ اعلام کنند و طى مقطعى پانزده روزه از سرزمینهاى اشغالى ایران خارج شده، آنگاه بحث شناسایى آغازگر جنگ و شناختن مجرم که از اهم خواستههاى ایران بوده و هست را به حکمیت دو ارگان گرگ صفت محول کنند؛ یکى، شوراى امنیت سازمان ملل متحد و آن دیگرى، دیوان عالى عدالت بینالمللى یا همان "دادگاه لاهه". ما هم خوب مىدانیم که سگ زرد برادر شغال است و هر دو با هم یکى هستند. آمریکا و اسراییل در نهایت ناباورى مشاهده مىکنند که ایران، با آنکه در حال جنگ با عراق است، در جبهه دیگرى نیز وارد عمل مىشود و نیرویى تقویت شده و قدرتمند به لبنان اعزام مىنماید و با این اعزام نیرو، دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه با حالتى بهتزده، همه نقشههاى خود را نقش بر آب و تمامى معیارها و محاسباتشان را برعکس و وارونه شده مىبینند. وقتى که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بینالمللى دمشق شدیم، افرادى که براى استقبال آمده بودند، فکر مىکردند که ما براى بازدیدى تشریفاتى و حضور در ضیافتى دو ساعته به سوریه آمدهایم.
با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر یعنى اسراییل بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود
برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مىدانند و معتقدند که فقط شما مىتوانید آنها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام مىپرسند: کى مىآیید؟ کى عمل مىکنید؟! هر لبنانى را که مىبینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامى ایران هستید؟ وقتى پاسخ مثبت مىدهیم، بلافاصله مىپرسند: پس کى به اینجا مىآیید؟! عزیزان، انشاءالله با به کار بردن تمام تاکتیکهایى که تاکنون آموختهایم و به کار بردن تمامى امکاناتى که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتشبسها نخواهیم داد. با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر "یعنى اسراییل" بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سوریمان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مىکنیم و مىجنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم.
با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد/اسرائیل را به سقوط میکشانیم
انشاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماعمان پیاده کنیم... این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد. با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسمالله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مىجنگیم؛ جندالله با ایمانش مىجنگد. بگذار بوقهاى تبلیغاتى رسانههاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمدهاید. ما ثابت مىکنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمینهاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.
سختترین مقابلههاو مبارزهها توسط شیعیان محروم صورت گرفته
اینها - اسرائیلىها - وقتى باورشان شد که نیروهاى ما به عزم جنگ با آنها دارند به سوریه مىآیند، فورا اعلام آتش بس کردند. آتش بس؟! الان تمام فشارها دارد وارد مىشود که کشورهاى دیگر هم تن به آتش بس بدهند؛ آن هم در شرایطى که ارتش اسرائیل با تجاوز به لبنان، در منطقهاى به طول هشتاد کیلومتر و به عرض چهل کیلومتر پیش مىآید و سرزمین مقدس اسلامى را اشغال مىکند. تا به امروز مؤمنین سختترین مقاومتها را در مقابل اسرائیل از خودشان نشان دادهاند و هنوز ارتش صهیونیستى نتوانسته وارد شهر "صور" شود. چرا؟ چون در صور شیعیان سکونت دارند و آنها معتقدند که نیروهاى ایرانى، امروز یا فردا از راه مىرسند و به همین دلیل است که این چنین در مقابل ارتش سفاک اسرائیل مقاومت کردهاند. تا این لحظه نگذاشتهاند که آنها وارد صور بشوند. با آن که برادران و خواهران ما در محاصره دشمن قرار گرفتهاند، ولى بحمدالله هنوز دشمن نتوانسته است به مناطق شیعهنشین وارد بشود.
روزى اسرائیل چنان بترسد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید
سختترین مقابلههاو مبارزهها توسط همین شیعیان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعیتى که سایر جریانات، حتى آن کسانى که معتقدات ناسیونالیستى و ملىگرایى داشتند، در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند. این مسلمانان واقعى هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیستها ایستادگى مىکنند و ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسرائیلىها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مىکشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمانمان مىجنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشکهاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگافزارهاى مادىمان، ان شاءالله.
منبع: تسنیم
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۳۰, ۱۰:۴۶ #16
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
اصول و شیوه ی مصاحبه و تدوین در تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی
جنگ و گنج- در این مقاله برآنیم تا مفهوم تدوین و شیوه های تدوین در تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی را مورد بررسی قرار دهیم. قصد دارم با کندوکاو در کارکردهای این مفهوم مهم در حوزه خاطرات شفاهی، از دیدگاهی تئوریک به سنخ شناسی و شیوه شناسی عملکرد سازمان های مختلفی که امروز مشغول به کار تدوین خاطرات شفاهی هستند، بپردازم. واقعیت این است که در حال حاضر به دلیل فقدان مبانی تئوریک و نبود یک الگوی واحد و مورد اتفاق و هم چنین عدم آشنایی برخی از تدوین گران با اصول علمی و آکادمیک تاریخ و خاطرات شفاهی، وضع تدوین خاطرات شفاهی در ایران، با موازین علمی و استانداردهای رسمی چندان مطابق نیست؛ حتی در این راستا دقیقاً مشخص نیست چند درصد از کتاب های منتشر شده با عنوان خاطرات شفاهی جنگ تحمیلی در هنگام تدوین، دچار حذف و اضافه شده است و هیچ فرد و مرجع رسمی نیز مستقیماً مسوول انتظام این مسئله نبوده است. از سوی دیگر متأسفانه در برخی از موارد افرادی وارد بحث تدوین شده اند که نه سابقهی نویسندگی داشته اند و نه در پیرامون این حوزه مطالعات چندانی را پشت سرگذاشته اند؛ از این رو هرکسی مطابق ذوق و سلیقه ای که دارد، خود را در تدوین گر می داند و در صورت وجود فرصتی از این دست، به این امر مهم می پردازد. اما به راستی، تدوین متن چگونه و از کجا آغاز می شود؟ به نوعی سخن بر سر این موضوع است که سرآغاز تدوین متن در تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی کجاست و پژوهشگر چگونه و از چه زمانی، کار تبدیل صدا به متن را آغازمی کند؟ شاید در یک نگاه کلی، این پاسخ داده شود که پس از پایان مصاحبه و موافقت راوی به عنوان فرد مصاحبه شونده، محقق نسبت به تدوین اثر اقدام می کند و به همین دلیل، کار به دو مرحله ی مستقل از هم یعنی «مصاحبه و تدوین» تقسیم می شود. بر این اساس، گاهی می توان مسوولیت مصاحبه را به فردی و تدوین را به فرد دیگری واگذار کرد. سند پژوهان و محققان حوزه ی تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی باید به این پرسش مهم که نقطه ی عزیمت به سمت تدوین کجاست و مقدمات و پیش زمینه های آن چگونه شکل می گیرد، پاسخ دهند. البته از نگاه نگارنده، نقطه ی آغاز تدوین نه تنها پس از پایان مصاحبه نیست بلکه آن را باید در جریان مصاحبه و حتی پیش از شروع مصاحبه جستجو کرد. در چنین شرایطی ست که می توان گفت « تدوین ذهنی» زودتر از « تدوین کتبی» آغاز شده و به پایان خواهد رسید. در یک نگاه گذرا به مبحث بررسی باید و نباید های تدوین در تاریخ شفاهی، می توان به اهمیت نقش تدوین گر در داده های به دست آمده از مصاحبه هایی که در راستای تدوین تاریخ شفاهی انجام می شود پرداخت. باید دیدگاه و نگاه تدوین گر که در این مقام از جایگاه یک مورخ برخوردار است به این سمت کشانده شود که به چه بایسته هایی باید توجه کند و از چه نباید هایی برحذر باشد و در کار تدوین از چه معیارها و ابزارهایی استفاده کند. اگر تدوین گر، خود مصاحبه کننده و متولی جمع آوری داده های تاریخ شفاهی جنگ نباشد، کار او دو چندان خواهد بود؛ به ویژه اگر مصاحبه گر، واقف و مشرف بر موضوعات و مطالب مورد مصاحبه نباشد که این مسئله در نوع خود نیازمند دقت نظر بیشتر برای فرد و عامل پیدایش مسائلی چون مصلحت گری هنگام صحبت، خود محوری و فراموشی است که اگر به این آسیب ها و مشکلات توجه نشود، چه بسا تاریخ شفاهی به تاریخ سازی مبدل خواهد شد که این امر ماهیت و کار تدوین را مشکل تر خواهد ساخت. به نوعی می توان گفت که تدوین گر باید دست به بازنگری تاریخی بزند و رویه ای انتقادی در تمام مراحل کار داشته باشد و در داده های به دست آمده بین دیده ها و شنیده هایی که از ذهن بر زبان صاحب خاطره جاری می شود، تفاوت قائل شود. چه بسا نیاز به مصاحبه تکمیلی و مجدد پیدا کند تا در ارزیابی این مطالب از مرحله ی نقل به مرحله ی عقل و نقد و برسد و بتواند آن را مستند نگاری کند و منبع قابل اعتمادی را به آیندگان ارائه بدهد. وقوع ناگهانی جنگ و نبود آمادگی برای ثبت وقایع آن روزها، از رویدادهای جنگ، اسناد محدودی گرد آمده است؛ اما حالا بیش از آن که اسناد مکتوبی درباره ی روزهای جنگ تحمیلی داشته باشیم، افرادی را داریم که شاهدان عینی واقعیت های جنگ بوده اند و حرف های ناگفته بسیاری در دل دارند که همه آن حرف ها و خاطرات می تواند بستری برای تولید اسناد موثق برای تاریخ کشورمان باشد. این جاست که می توان براین عقیده پافشاری کرد که تأکید بر لزوم استخراج و واکاری خاطرات شاهدان عینی جنگ ،امری ضروری ست. با گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی، آیینه تمام نمایی از وضع اسناد وتاریخ شفاهی جنگ در دسترس داریم که با توجه به کارنامه موجود باید تلاش بیشتری را صرف بهره وری از این منابع کنیم. با تبیین آفت ها و آسیب های موجود در امر نگارش تاریخ شفاهی باید خاطرنشان کرد که خطر فراموشی حوادث دوران دفاع مقدس توسط شاهدان عینی، یکی از مهم ترین تهدیدات این حوزه است؛ چراکه عمر انسان مثل باد درگذر است. از این رو باید این میراث ملی را در کم ترین زمان ممکن به ثبت رساند. با گذری بر دغدغه های یاد شده که در سطور بالا بیان شد، می بایست رویکرد تازه ای در پیش بگیریم و با گرایش به شکل کاربردی و آموزشی تاریخ شفاهی، تمام تلاش خود را برای آموزش چگونگی استفاده از تاریخ شفاهی در تدوین خاطرات ارزشمند دوران دفاع مقدس به کار بگیریم. اگرچه تاکنون کارگاه های آموزشی تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی در استان های مختلف کشور، به ویژه مازندران برگزار شده است اما همه ی این فعالیت ها نیز به هیچ روی پاسخگوی نیازها و متناسب با اهمیت مسائل این حوزه نبوده و از این رو نیاز به توسعه و برگزاری بیش از پیش این کارگاه ها احساس می شود. برای مثال روش ضبط مصاحبه در حوزه ی تاریخ شفاهی، را نه سهل و نه دشوار می توان ارزیابی کرد و گفت سخت گیری یا آسان انگاری این مهم می تواند از غنا و عمق مصاحبه ها بکاهد. ورود مصاحبه گر با معرفت تاریخی به عرصه ضبط مصاحبه، کاهش فاصله میان صاحبان قلم و صاحب نظران این عرصه است. مواردی چون بررسی فنون مصاحبه، چگونگی ثبت و ضبط مصاحبه و چگونگی آغاز تا پایان گردآوری خاطرات، همگی از جمله ارکان اصلی تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی ست که نیاز به توجه و آموزش بیشتری دارد. با تأکید بر لزوم آمادگی ذهنی مصاحبه شونده و آشنایی مصاحبه گر با موضوع، می بایست خاطرنشان کرد که این ویژگی در عمق بخشی به بیان خاطرات کمک شایانی خواهد کرد؛ چون راوی نمی داند که از او چه می خواهیم و چه باید بگوید و چگونه باید خاطرات خود را بیان کند. تلاش مصاحبه گر و تدوین کننده، برای به ثمر رساندن و نگاش اثری شفاف امری ست بسیار مهم. یکی دیگر از موارد مورد اشاره در این راستا، لزوم روشن کردن ذهن و توجه ی مصاحبه شونده درباره ی سبک و سیاق گفت وگو در تاریخ شفاهی جنگ است. شاید بعضی از مصاحبه شوندگان ابتدا تصور کنند که یک نوع مصاحبه مطبوعاتی درکار خواهد بود اما بعد که به خودشان می آیند، می بینند حدود بیست تا بیست و پنج ساعت گفت وگو کرده اند که حاصل آن سیصد، سیصد تا پنجاه صفحه کتاب شده است. یکی دیگر از مسائل مهم در حیطه ی روایت شفاهی جنگ تحمیلی، فقدان ارتباط و پیوستگی منطقی و زمانی پرسش هاست که به نوبه ی خود از آسیب های تاریخ شفاهی جنگ هستند، که دراین مقال فرصت چندانی برای صحبت پیرامون این موضوع نیست و در شماره های آتی، به آن خواهیم پرداخت. مقاله از محمد طالبی
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۳/۳۰, ۱۰:۴۶ #17
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
مراحل خاطره نگاری جنگ تحمیلی
جنگ و گنج- در این مجال کوتاه و اندک نمیتوان به تفصیل سخن گفت؛ به ناچار میکوشم به طور خیلی فشرده و مختصر مطالبی را فهرستوار بیان کنم. یک تذکر لازم قبل از شروع بحث باید این تذکر ساده اما مورد غفلت قرار گرفته را بدهم که خاطرهنویسی و خاطرهنگاری شفاهی نیز مثل همه رشتههای تخصصي دیگر، نیاز به آموزش و تعلیم دارد و هر فردی با هر میزان دانش و سواد، نمیتواند دست به این کار بزند. خاطرهنگاری موفق نیازمند مهارتهای چندی است که به مرور و طی زمان به دست میآید. اما خاطرهنگاری شفاهی دارای مراحل چندی است که عبارتند از:
مرحله اول: پیدا کردن سوژه
در گام اول مهمترین کار یافتن سوژه یا همان فرد راوی و خاطرهگو است. یک مورخ شفاهی (کسی که مصاحبه میکند) و کسی که کارش نگارش خاطرات شفاهی رزمندگان است، باید شمّ قوی و جستجوگری داشته باشد و بتواند افراد دارای خاطره را انتخاب کند. به دلیل مردمی بودن هشت سال دفاع مقدس، جای جای ایران زمین پر است از رزمندگانی که مدت کوتاه یا بلندی در جبهه و جنگ بوده و خاطراتی از آن سالها در ذهن دارند. از میان انبوه این افراد، میتوان سوژه مورد نظر را یافت. همچنین مادران و همسران شهدا، آزادگانی که سالها در عراق اسیر بودهاند، جانبازان و حتی مردم عادی پشت جبهه و کسانی که در شهرها زندگی میکردهاند نیز میتوانند خاطرات جالبی در باره سال-های جنگ یا اسارت و جانبازی داشته باشند.
مرحله دوم: راضی کردن سوژه
به دلیل گذشت سالهای زیاد از شروع و خاتمه جنگ و جذب رزمندگان آن سالها به زندگی روزمره، معمولاً رزمندگان به راحتی حاضر به بیان خاطراتشان در قالب یک کتاب نمیشوند. مورخ شفاهی باید با صبر و حوصله و حتی چند بار رفت و آمد با آن فرد، وی را راضی کند تا خاطرات شفاهی خود را روایت کند. البته برخی از رزمندگان نیز داوطلبانه حاضرند خاطراتشان را روایت کنند.
مرحله سوم: پیش مصاحبه
پس از راضی کردن فرد، لازم است قبل از شروع مصاحبه اصلی، یک و یا حتی چند جلسه، مورخ شفاهی با فرد راوی جلسه گرفته و در باره شیوه و اهداف کارش مطالبی با او در میان گذارد. معمولاً افراد عادی از ضبط صوت وحشت دارند و تا کنارشان ضبط روشن شود، ساکت می شوند، این در حالی است که قبل از آن، خیلی راحت، خاطراتشان را بیان میکردند. مورخ شفاهی لازم است ترس سوژه را از ضبط صوت از بین برده و به او بگوید که چه مطالبی از وی میخواهد.
مرحله چهارم: مصاحبه
مصاحبه قلب خاطرات شفاهی است. مورخ شفاهی هر اندازه بتواند بیشتر از راوی اطلاعات ریز و جزیی به دست آورد، موفقتر عمل کرده است. باید توجه داشت که هنگام انجام مصاحبه، مورخ شفاهی تا میتواند باید با سؤالهای ریز و کوتاه، جزییترین مطالب را از راوی بپرسد. مثلاً ممکن است راوی بگوید: «دو روز پس از شروع جنگ، من و دوستانم به جبهه رفتیم و مستقیم خودمان را به خرمشهر رساندیم و با عراقیها در منطقه پل نو درگیر شدیم.» اما این کلیاتی است که نیاز به جزییات بسیاری دارد. مورخ شفاهی برای به دست آوردن آن جزییات باید فرضاً سؤالات زیر را از راوی بپرسد:
روز اول جنگ کجا بودید؟ چطور فهمیدی جنگ شروع شده؟ چه کردی؟ روی چه انگیزهای تصمیم گرفتی بروی جنگ؟ کجا رفتی؟ چه کسانی با تو بودند؟ نام ببرید! با چه وسیلهای رفتی؟ چه پوشیده بودی؟ تا آن موقع آموزش نظامی دیده بودی؟ چند نفر بودید؟ از آن روز عکس هم دارید؟ کجا رفتید؟ چه دیدید؟ از دیدن آن چیزها چه احساسی به شما دست داد؟ وقتی وارد خرمشهر شدید، به کجا رفتید؟ وضع خرمشهر چطور بود؟ چه دیدید؟ عراقیها کجای خرمشهر بودند؟ چطور با آنان درگیر شدید؟ چه سلاحی داشتید؟ چند عراقی را زدی یا مجروح کردی؟ کسی از دوستانت شهید یا مجروح نشدند؟ و...
با این سؤالات جزئی و ریز، خاطرهگو تصویر کامل و شفاهی از جنگی که در آن شرکت داشته، ارائه میدهد. در مصاحبه باید مورخ شفاهی صبر و تحمل زیادی داشته باشد و تا میتواند، جزییترین مطالب را از راوی بپرسد و ضبط کند. بهتر است اگر راوی آلبوم عکس دارد، آن عکسها را نیز اسکن کرده و پشت هر عکس اطلاعاتی شامل زمان، مکان و افراد حاضر در عکس نوشته شود.
مرحله پنجم: پیاده کردن
پس از انجام مصاحبه و ضبط آن روی نوار کاست یا ضبطهای دیجیتالی، باید کلمه به کلمه آن چه راوی گفته را روی کاغذ یا به صورت کامپیوتری پیاده و استخراج کرد. برای اطمینان بهتر است متن پیاده شده، یک بار با متن خاطرات شفاهی مقابله شود.
مرحله ششم: تدوین
پس از پیاده شدن متن خاطرات شفاهی، باید آن خاطرات که معمولاً نامنظم، آشفته و درهم هستند را تدوین کرد. اگر مصاحبه قلب تاریخ شفاهی است، تدوین مغز آن است. در تدوین است که میتوان بر اساس یک مصاحبه عمیق و همه جانبه، کتابی جذاب و خواندنی نوشت. تدوین البته فوت و فن و مراحلی دارد که به دلیل کمبود وقت، نمیتوان در این مجال به آن پرداخت.
مرحله هفتم: گویاسازی
در این قسمت تدوینکننده برای آشنا کردن خواننده با برخی مفاهیم، مکانها، اشخاص و رویدادها، در پاورقی یا آخر کتاب، باید مطالبی به متن اضافه کند. مثلاً راوی در خاطرات شفاهی خودش از روستایی به اسم «چاه کوتاه» نام میبرد. تدوینکننده باید در پاورقی توضیحات کوتاهی درباره این روستا بدهد تا برای خوانندهای که هیچ شناختی از این روستا ندارد، اطلاعات مختصری ارائه شود. چنین است درباره نامها و برخی کلمات محلی و جریانهای سیاسی یا اجتماعی.
مرحله هشتم: بازخوانی و ویراستاری
پس از تدوین نهایی، لازم است متن بک بار توسط تدوینگر به دقت مطالعه شود. پس از آن متن را باید به یک ویراستار داد تا آن را ویراستاری و اصلاح کند و جملات و نوشتهها را از نظر املایی، انشایی و حرکات و نشانههای سجاوندی حک و اصلاح کند. هیچ نوشتهای نیست که نیاز به ویراستاری نداشته باشد.
مرحله نهم: تایپ کامپیوتری و صفحهآرایی
آخرین مرحله تایپ کامپیوتری، نمونهخوانی و سرانجام صفحهآرایی کتاب برای تحویل به ناشر و انتشار است. در این مرحله باید عکسها نیز در کتاب جانمایی شوند. لازم به تذکر است که مصاحبهکننده و تدوینگر میتواند یک نفر واحد یا دو و حتی چند نفر باشند، اما بهتر است فردی که مصاحبه را انجام میدهد، در صورت توانایی و دانش، خودش نیز کار تدوین را انجام دهد.
یک توصیه ضروری:
برای انجام مصاحبه و تدوین خوب، مورخ شفاهی و تدوینگر باید اطلاعات و دانش تاریخی زیادی در باره مراحل مختلف جنگ هشت ساله ایران و عراق داشته باشد. به همین دلیل توصیه میشود که حتماً مورخ شفاهی چند کتاب مستند در باره تاریخ جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را که توسط ارتش و سپاه منتشر شده و همچنین چند کتاب خاطره شفاهی را بخواند. هر اندازه دانش و اطلاعات تاریخی مورخ شفاهی از انقلاب و جنگ تحمیلی بیشتر باشد، توانایی اش در مدیریت مصاحبه و انجام تدوین آن مصاحبهها بیشتر خواهد بود. برای مثال، نمونه سوالات تاریخ شفاهی مثلاً در مورد معاونت مهندسی رزمی و پشتیبانی لشکر ۲۵ كربلا مازندران تقدیم حضور میشود:
با توجه به مصاحبه مورد نظر در خصوص تاریخ یگان رزم در استان مازندران (امروز ... مورخه... ) در خدمت برادر/خواهر ... در مکان ... هستیم و نوار اول مصاحبه خود را با سؤالات زیر آغاز میکنیم. قبل از ورود به بحث، لطفاً یک معرفی اجمالی از خود به طور دقیق و سمتهایی که در دوران خدمتتان در جبهه داشتهاید بیان نمایید. البته باید به خدمت حضرتعالی عرض کنم که احتمال دارد در حین بیان مطالبتان، سؤالات و ابهاماتی باشد که بنده مجبورم کلام شما را قطع کنم و وارد بحث شوم. مثلاً در مورد تاریخ ایام از جمله ساعت، روز، هفته، ماه، سال و یا نام و نام خانوادگی اشخاص به طور دقیق، سمتهایی که داشتهاند و یا نام مناطق و موقعیت جغرافیایی، ابهاماتی باشد که مجبورم برای رفع آنها از شما سؤال کنم.
نحوۀ شکلگیری معاونت مهندسی و پشتیبانی لشکر به چه نحوی بود؟ توضیح بفرمایید.
مسئولین این معاونت در دوران قبل وبعد از شما چه کسانی بودند؟
وظیفۀ این معاونت در قبل از عملیاتها در لشکر چگونه بود؟
نیروهای تشکیل دهندۀ این معاونت از چه اقشاری بودند؟
در آن زمان از چه ماشین آلاتی استفاده میشد و کدام یک از آنها کاربرد بیشتری داشت؟
نوع لباس و پوشاک پرسنل چه بود؟ توضیح فرمایید
وجه تمایز شما با دیگر رزمندگان در چه بود؟ توضیح دهید.
اولین اقدام شما برای تحول در سازماندهی این معاونت چه بود؟ چرا؟
اگر راننده و یا یکی از پرسنل این معاونت در حین انجام مأموریت ترس داشت و یا سرپیچی میکرد، شما چه میکردید؟ توضیح بفرمایید.
احداث خاکریز عملیات برای شما سختتر بود یا حمل مهمات و اودات جنگی به خط مقدم جبهه؟ چرا؟
بررسی سهولت در کارگردانها و گروهانها، مهندسی و پشتیبانی لشکر چه کارهایی میکرد؟ خواهش میکنم به جزئیات تمام موارد بپردازید.
نوع جادهسازی و یا احداث بنهها و سنگرها در مناطق عملیاتی و پدافندی چگونه بود؟
چه سازمانها وارگانهایی در پشتیبانی شما نقش و کارکرد اساسی داشتند؟
اگراختلافی در نحوۀ خدماتدهی پیش میآمد، به چه نحو عمل میکردید؟
آیا در آن زمان مسائل و مشکلاتی که باعث به عقب افتادن عملیاتها از طریق این معاونت میشد، از شما بازخواست میشد؟چگونه؟ به نمونههایی از آن اشاره نمایید.
در آن زمان شما از فرماندهی لشکر بیشتر پیروی میکردید یا ستاد؟ چرا؟
شیوۀ کار شما در طراحی و نقشه به منظور جادهسازی و یا احداث خاکریزبه چه شکلی بود؟ توضیح دهید.
در کدام عملیاتها از اجرای طرح و خدماتدهی خود نسبت به مأموریت محوله ناکام بودید؟ توضیح فرمایید.
علت این ناکامیها در چه بود؟ توضیح دهید.
طراحی شما در ورود به عملیاتها چگونه بود؟ توضیح فرمایید.
در چه عملیاتهایی بیشتر شکست خوردید؟ چرا؟
اگر معاونت مهندسی پشتیبانی لشکر در اهداف خود ناکام بود، چه کسی یا کسانی مسئول این امر بودند؟
شما معمولاً در حین کار یا وقایع و رویدادها و حوادث متنوعی روبرو بودهاید، لطفاً در این خصوص و بر اساس زمانبندی مشخص از این وقایع و رخدادها بگویید. سیدولی هاشمی
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۴/۰۶, ۱۲:۵۰ #18
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرببلا وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداری
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۴/۰۶, ۱۲:۵۹ #19
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
بزرگداشت «گلعلي بابايي» توسط نويسندگان و رزمندگان
جمعي از نويسندگان ادبيات انقلاب اسلامي و رزمندگان دوران دفاع مقدس، تلاش هاي «گلعلي بابايي» نويسنده دفاع مقدس را گرامي داشتند. نخستين نشست «عصرانه هاي ادبي» با هدف پاسداشت نويسندگان ادبيات انقلاب اسلامي با تجليل از گلعلي بابايي در خبرگزاري فارس برگزار شد.
در اين مراسم اميرحسين فردي (نويسنده)، رضا اسماعيلي (شاعر)، مهدي همت (فرزند شهيد ابراهيم همت فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله)، داوود كريمي (فرزند شهيد عباس كريمي فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله)، اصغر نقي زاده (بازيگر سينما و تلويزيون)، حبيب والي زاده (تهيه كننده روايت فتح)، و جمع زيادي از روزنامه نگاران، رزمندگان و علاقه مندان اين نويسنده حضور داشتند.
گفتني است، گلعلي بابايي كتاب هايي چون «همپاي صاعقه» (كارنامه عملياتي لشكر 27 محمد رسول الله(ص))، «ضربت متقابل» (كارنامه عملياتي لشكر 27 محمد رسول الله(ص))، «سردار بي نشان» (براساس زندگي نامه سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان)، «غوغاي غبار» (يادداشت هاي سفر حج) و... را نوشته است.
فیلمها و سریالهال زیادی میتوان از آثار گلعلی بابایی تهیه کرد
در این مراسم یوسفعلی میرشکاک شاعر پیشکسوت کشورمان بیان داشت: بنده گلعلی بابایی را به واسطه حسین بهزاد همکار گرامی بابایی شناختهام و دوستی ما همکاره و همواسطه بوده است.
وی اضافه کرد: نمیخواهم اغراق کنم که بچههای مسلمان نویسندگان خوبی هستند چرا که طی 32 سال از گذشت انقلاب اسلامی ما هنوز آثارمان را ویراستاری نمیکنیم و آثار بدون ویراستار منتشر میشوند.
میرشکاک ادامه داد: از بسیاری از آثار گلعلی بابایی میتوان فیلمها و سریالهای گوناگونی ساخت اما باید گفت کتاب «غوغای غبار» نخستین اثر کلاسیک وی درباره 8 سال دفاع مقدس است.
وی افزود: مایه اعجاب بنده است بابت زحمتی که حسین بهزاد و بابایی کشیده بودند - چه آثاری که گلعلی به تنهایی آنها را نوشته و چه آثاری که با همکاری حسین بهزاد آن را به نگارش در آورده است - به خوبی روایت و موجب تقدیر است.
این شاعر اهل بیت (ع) گفت: اگر قدری اهل تامل باشیم خواهیم دید که وجهی از ادبیات در این سرزمین در حال شکلگیری است که نویسنده در آن اصلا نقشی ندارد یعنی وقتی آثار نویسندگانی چون گلعلی بابایی را مدنظر قرار میدهیم فورا معلوم خواهد شد که این شخصیت در هیچ کدام از آثار چه نقشی را دارد.
* گلعلی باباییها هر کجا باشند رویشان به شهادت است
وی اضافه کرد: گلعلی بابایی نمونهای از افرادی است که در کجایی باشند رویشان به شهادت است، مثل این کتابی که بابایی در خصوص سفر حجش نوشته است. اما در اینجا این سوال مطرح است که چرا وی به حج نمیپردازد. یعنی حج با توجه به اینکه حادثه عظیمی برای او بوده و در اثرش از حضرت جعفری تشکر و تقدیر میکند و به نوعی افرادی که موجب سفرش به حج شدهاند را مورد تقدیر قرار میدهد اما در طول این سفرنامه نه نشانی از خود بابایی و نه دخیل شدن در حالات بقیه حاجیان و نه چیزی از مکه و مدینه در آن مشاهده نمیشود بلکه او تنها از آل احمد و سایر دیگران به نقل از حج میپردازد.
به گفته این شاعر اهل بیت(ع) گلعلی بابایی در سفر حجش یعنی از همان لحظه ورود به ساحت و سالن وزارت کشور که نقطه آغاز برنامه است که جواز سفر به یک معنا صادر میشود تا لحظه بازگشت یک شهادتنامه میبیند.
وی اضافه کرد: گلعلی بابایی گمشده خود را در سفر حج پیدا نمیکند مگر آنکه آنجا به یاد شهدا و دوستان شهیدش بوده است، همچنین کتاب «غوغای غبار» جزو کتابهایی است که بجز برای بچههای بسیجی شاید برای دیگر افراد بسیار جالب نباشد.
میرشکاک ادامه داد: زمانی که امام زمان (عج) ظهور میکنند، 3 ماه جهاد اجباری وجود دارد و برای همه نیز واجب است.
به گفته وی این اثر مرور حسرتهای یک شهید زنده است، همچنین وقتی جنگ تمام شد فهمیدم آنهایی که بودهاند و درو نشدهاند باید گواه جنگ باشند چرا که شهید بدون شاهد معنا ندارد.
میرشکاک عنوان کرد: اگر حسین بهزاد، امیرحسین فردی و گلعلی بابایی نبود، امروزه چه کسانی میخواستند عظمت این بزرگواران را گواهی دهند، چرا که کار برای شهدا نفسانی و تخیلی نیست و به نوعی شهید در نفوس و عقول تصرف میکند.
* برخی جنگندیدهها از جبههها نوشتند و حقالزحمه خود را هم گرفتند
وی افزود: امیدوارم گلعلی بابایی انشاء خاطرات خودشان را نیز بنویسند چرا که ما از نخستین کسانی بودیم که نوشتیم در صورتی که هنوز هم جنگ تمام نشده بود یعنی در آن زمان به ما میگفتند همانند اگزوپری بنویس، اما ما معتقد بودیم که او از آسمان چیزی مینویسد.
میرشکاک بیان کرد: کسانی که اصلا جنگ و جبهه را ندیده بودند آن را نوشته و حق زحمه آن را هم دریافت کرده بودند؛ در گذشته بنده با بنیاد فارابی قراردادی داشتیم که به دلیل عدم کم و زیاد کردن مطلب در آن اثر نتوانستم به ادامه کار با این سینما بپردازند.
وی با اشاره به رزمندگان باقی مانده از جنگ، بیان داشت: فرصت شماها در جبههها بسیار اندک بوده است از شما خواهش میکنم بنویسید چرا که سادهترین شکل نوشتن است آنگونه که خودتان را از درون مؤاخذه میکنید و درد دل میکنید بنویسید.
* دوست داشتم به عنوان شمر ادبیات معاصر با گلعلی بابایی مصاحبه کنم
این شاعر معاصر گفت: علاقمند بودم اگر میشد گلعلی بابایی تن به گفتوگو با بنده به عنوان شمر ادبیات معاصر میداد تا از او بپرسم ریشه این تعلق در چیست و خودش درباره این ماجرا چه فکر میکند که در ساحت همانند حج مدام فیلتر جبهه را روی حج میگذارد و به یاد همقطاران شهیدش است و جای بعضی از آنها نیز طواف میکنند.
وی اضافه کرد: نشریه پلاک 8 همچنان به کار خود ادامه میدهد اما تاکنون ندیدهام که گلعلی بابایی از خودش در آثار متفاوت صحبت کند حتی بنده در کتاب «غوغای غبار» احساس میکردم که او از خودش صحبت خواهد کرد اما اینگونه نبود.
میرشکاک بیان کرد: کتاب «غوغای غبار» از یک منظر دیگر جذاب است که شهدا او را به سفر حج میبرند و او را برمیگردانند اما اگر در رابطه با نام این اثر با بنده مشورت کرده بود اسم دیگری بر روی آن میگذاشتند.
وی در پایان سخنان خود نیز گفت: بنده برای برادرم آقای بابایی عزیز آرزوی شهادت میکنم حتی برای آنهایی که تمنای شهادت دارند نیز آرزوی شهادت میکنم.
سید نظام موسوی مدیرعامل فارس ، در مراسم پاسداشت گلعلی بابایی نویسنده پیشکسوت ادبیات انقلاب اسلامی، بیان داشت: لازم است تشکر کنم از همه عزیزانی که با قدوم خودشان این خبرگزاری را مزین و منور به محفل نورانی یاد شهدا کردند.
وی اضافه کرد: صحبت کردن در جمع عزیزان اهالی قلم و اساتید ادب و هنر در جبهه انقلاب اسلامی بسیار سخت است و به نوعی «زیره به کرمان بردن» است.
* تنها کسی که قدر ادبیات دفاع مقدس را میداند رهبر انقلاب است
موسوی ادامه داد: امروزه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از همه حیث مظلوم است چرا که تنها کسی که قدر این ادبیات و جایگاه آن را میداند مقام معظم رهبری است و بعضاً تعجب میکنم که با تمام دغدغههایی که ایشان دارند برای نویسندگان ادبیات دفاع مقدس جلسه برپا میکنند و آثار این حوزه را مورد مطالعه و تعریف و تمجید قرار میدهند.
مدیرعامل فارس، با اشاره به ساخت فیلم «آرگو»، عنوان کرد: چند وقت گذشته سخنان کارگردان این فیلم منتشر کردیم که یک نکته از حرفهای او مایه عبرت بود. از او پرسیده بودند اگر فیلم شما دچار شکست تجاری میشد چه کار میکردید؟ که او در پاسخ گفت: برای من شکست تجاری مهم نیست بلکه علاقهمند بودم تا تفکر کهنهسربازان آمریکایی را به مخاطب نشان دهم.
وی اضافه کرد: کهنهسربازان آمریکایی در جنگهای مختلف اعم از جنگ ویتنام که جنگی ظالمانه و امپریالیسمی است حضور دارند که کارگردان این فیلم برای آنها اعتبار قائل است اما در کشور ما با توجه به اینکه برخیها دایهدار ادبیات، شعر و رمان هستند اثری در این حوزه از آنها دیده نمیشود.
موسوی ادامه داد: شاید بتوان از کتاب «همپای صاعقه» گلعلی بابایی بتوان صدها فیلم ساخت. یعنی از تدارکچی گردان دفاع مقدس میتوان فیلمهای متعدد ساخت اما متأسفانه این حوزه مهجور و مظلوم است و کمتر دیده میشود.
وی افزود: هماکنون کسانی هستند که عطر شهدا را دارند و به دنبال اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت در کشور هستند که باید آنها به تولید آثار قابل فهم و درک برای نسل جوان اهتمام بسیار داشته باشند.
مدیرعامل فارس، با اشاره به برپایی پاسداشتهای شاعران و نویسندگان قبل از فوتشان، گفت: متأسفانه برای برخی از بزرگان کشور بعد از فوتشان مراسم و بزرگداشت میگیریم اما آنها عناصر ارزشمند و زندهای هستند که همانند گوهرهای درخشان وجود داشته اما قدرشان را ندانستهایم.
وی اضافه کرد: بنده خوشحالم که در جمع و محافل اینچنینی حضور دارم و حتی اینگونه محافل در کشور برگزار میشود چرا که باید به دنبال ترویج ارزشهای شهدا و زنده نگه داشتن یاد شهدا باشیم.
http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=187&postid=4717
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920128001423
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920128001408
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920130000117
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920128001465
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920128001449
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920128001396
ویرایش توسط سلمان فارسی : ۱۳۹۳/۰۴/۰۶ در ساعت ۱۳:۰۲
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
-
۱۳۹۳/۰۴/۰۶, ۱۴:۲۰ #20
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,464
- مورد تشکر
- 25,235 پست
- حضور
- 71 روز 9 ساعت 13 دقیقه
- دریافت
- 11
- آپلود
- 0
- گالری
-
11
سلام!!!
این هم یک لینک کامل از همه کارهائی که یک محقق و مصاحبه گر باید برای مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس بداند!
http://jomhourieslami.blogfa.com/post/438
به نظر ما حرکت امام خمینی دقیقا مقدمه سازی ظهور امام عصر(عج) است,لذا باید تقویت شود,ظهور امام عصر(عج)یک مسئله کاملا منطقی است و باید به شدت با خرافات و تیپ افسانه ای که برای ایشان درست شده مبارزه کرد و فهماند که ظهور هم به دست خود ماست,هرگاه مبنای برنامه ریزی ما این مسئله باشد به آن خواهیم رسید و لا غیر.با التماس و اشک و زاری تنها هیچ کاری صورت نمی گیرد.
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری