-
۱۳۸۷/۰۵/۲۷, ۱۳:۱۲ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 77
- مورد تشکر
- 81 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
رد برهان نیاز مداوم
با یاد او
سلام علیکم
ممنون میشم در مورد نقص برهان زیر و گفته های زیر توضیح بفرمائید و دلایل فلسفی و منطقی اشتباه بودن این نقص .
رد برهان نیاز مداوم
برخي افراد هستند كه باور به وجود خدا را "درست" نمي دانند، یا در درستی آن تردید دارند، ولي آنرا "لازم" مي دانند، و در نتيجه اعتقاد دارند كه بايد آن را باور داشت. معمولا وقتي كه خداباوران در بحث به بن بست مي رسند، و نمي توانند وجود خدايي را كه قبلا ادعا مي كردند اثبات شدنيست اثبات كنند، به دفع خطر احتمالي پناه ميبرند، و پس از اينكه از طريق آن نيز به نتيجه نمي رسند، آخرين حرفي كه براي گفتن دارند اين است كه "با تمام اينها، جامعه بدون دين دوام نمي آورد".بسيار خوب، پيش از بررسي اين مسئله، يك نكته ي مهم را يادآوري مي كنم. اگر بدانيم كه خدايي وجود دارد، قاعدتا بايد به وجود آن اعتقاد داشته باشيم (و بحث به اين مسايل نمي رسد)، و در غير اين صورت، اگر بدانيم كه وجود ندارد، و در عين حال باز به آن اعتقاد داشته باشيم، به اين معنيست كه در حال فريب دادن خود هستيم. آيا شما حاضر هستيد خود را فريب دهيد ؟ آيا شما فكر مي كنيد بهترين زندگي اجتماعي در سايه ي دروغ به وجود مي آيد؟بله، گاهي اوقات ممكن است دروغ هاي كوچك مسئله را به نفع همه تمام كند، يا در دوره أي از زمان دروغهای بزرگ بتوانند به نفع همه باشند، ولي براي دوره أي طولاني چطور ؟اگر خدايي وجود داشته باشد و اعتقاد به آن بتواند كمكي به انسان كند، مي توان گفت كه قسمتي از آن سودمندي به خاطر وجود آن خداست (نه صرفا به خاطر اعتقاد ما)، ولي اگر وجود نداشته باشد، و در عين حال اعتقاد به او كمكمان كند (به فرض)، چون ديگر خدايي وجود ندارد كه بگوييم قسمتي از آن سودمندي به خاطر وجود اوست، نتيجه مي گيريم كه هرچه سودمندي وجود دارد از ذهن انسان بوده است. به اين معني كه ذهن انسان اين قدرت را دارد كه بتواند براي خود شرايطي مناسب مهيا كند (باز هم تاكيد مي كنم به فرض درستي اين گفته كه اعتقاد به خدا به انسان كمك مي كند). واضح است كه اگر ذهن انسان اين قدرت را داشته باشد، مي تواند آن را مستقيما نيز به كار گيرد (نه فقط از طريق يك دروغ)، و ديگر نيازي به آن دروغ نيست.خلاصه اينكه اگر سودمندي أي در اعتقاد به خدا وجود داشته باشد، و در عين حال خدايي وجود نداشته باشد، آن سودمندي را بدون اعتقاد به او نيز مي توان به دست آورد، پس نيازي به اين اعتقاد نيست.
ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۶/۰۲ در ساعت ۱۳:۰۰ دلیل: حذف لينك
-
۱۳۸۷/۰۶/۰۲, ۲۰:۳۱ #2
رد برهان نیاز مداوم
برخي افراد هستند كه باور به وجود خدا را "درست" نمي دانند، یا در درستی آن تردید دارند، ولي آنرا "لازم" مي دانند، و در نتيجه اعتقاد دارند كه بايد آن را باور داشت. معمولا وقتي كه خداباوران در بحث به بن بست مي رسند، و نمي توانند وجود خدايي را كه قبلا ادعا مي كردند اثبات شدنيست اثبات كنند، به دفع خطر احتمالي پناه ميبرند، و پس از اينكه از طريق آن نيز به نتيجه نمي رسند، آخرين حرفي كه براي گفتن دارند اين است كه "با تمام اينها، جامعه بدون دين دوام نمي آورد".
بسيار خوب، پيش از بررسي اين مسئله، يك نكته ي مهم را يادآوري مي كنم. اگر بدانيم كه خدايي وجود دارد، قاعدتا بايد به وجود آن اعتقاد داشته باشيم (و بحث به اين مسايل نمي رسد)، و در غير اين صورت، اگر بدانيم كه وجود ندارد، و در عين حال باز به آن اعتقاد داشته باشيم، به اين معنيست كه در حال فريب دادن خود هستيم. آيا شما حاضر هستيد خود را فريب دهيد ؟ آيا شما فكر مي كنيد بهترين زندگي اجتماعي در سايه ي دروغ به وجود مي آيد؟
بله، گاهي اوقات ممكن است دروغ هاي كوچك مسئله را به نفع همه تمام كند، يا در دوره أي از زمان دروغهای بزرگ بتوانند به نفع همه باشند، ولي براي دوره أي طولاني چطور ؟
اگر خدايي وجود داشته باشد و اعتقاد به آن بتواند كمكي به انسان كند، مي توان گفت كه قسمتي از آن سودمندي به خاطر وجود آن خداست (نه صرفا به خاطر اعتقاد ما)، ولي اگر وجود نداشته باشد، و در عين حال اعتقاد به او كمكمان كند (به فرض)، چون ديگر خدايي وجود ندارد كه بگوييم قسمتي از آن سودمندي به خاطر وجود اوست، نتيجه مي گيريم كه هرچه سودمندي وجود دارد از ذهن انسان بوده است. به اين معني كه ذهن انسان اين قدرت را دارد كه بتواند براي خود شرايطي مناسب مهيا كند (باز هم تاكيد مي كنم به فرض درستي اين گفته كه اعتقاد به خدا به انسان كمك مي كند). واضح است كه اگر ذهن انسان اين قدرت را داشته باشد، مي تواند آن را مستقيما نيز به كار گيرد (نه فقط از طريق يك دروغ)، و ديگر نيازي به آن دروغ نيست.
خلاصه اينكه اگر سودمندي أي در اعتقاد به خدا وجود داشته باشد، و در عين حال خدايي وجود نداشته باشد، آن سودمندي را بدون اعتقاد به او نيز مي توان به دست آورد، پس نيازي به اين اعتقاد نيست.
از لاطائلات و ادعاهاي واهي نويسنده كه بگذريم فكر مي كنم اساسي ترين اشكال نويسنده به اين بوده كه اعتقاد به خداوند سودي ندارد.
اعتقاد به خدا را بايد به دو بخش تقسيم كرد . يكي اعتقاد واقعي به خدا
يكي هم اعتقاد به "اعتقاد به خدا". خيلي ها تنها به "اعتقاد به خدا" اعتقاد دارند. به عبارت ديگر اين دسته از افراد اعتقاد دارند كه "اعتقاد به خدا" چيز خيلي مفيدي است كه بايد به آن افتخار كرد ولي در عمل اعتقادي به خدا ندارند. اين دسته كه ما از آنها به منافق ياد مي كنيم همان هايي هستند كه شما مي گوييد اعتقاد به خدا برايشان سودي ندارد. در اين مورد ما هم با شما هم راي هستيم .
ولي ايمان و اعتقاد به خدا براي خداباوران حقيقي آثار گرانبهايي دارد . از جمله اين كه از از نظر فردی آرامش دهنده روح و روان و پشتوانه فضایل اخلاقی است، و از نظر اجتماعی ضامن قدرت قانون و عدالت و حقوق افراد در برابر یكدیگر است.
ویرایش توسط بچه با حال : ۱۳۸۷/۰۶/۰۲ در ساعت ۲۰:۳۲
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری