-
۱۳۸۷/۰۵/۲۹, ۰۲:۵۲ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 51
- مورد تشکر
- 146 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
تاریخ قرآن کریم
بسمه تعالی
سلام عرض میکنم خدمت همه دوستان خوب قرآن پژوه برای آشنایی بیشتر خودم و شما عزیزان مطلبی رو تحت عنوان آموزش تاریخ قرآن مجید ذکر میکنم .این مطلب شامل چند بخشه که امروز اولین بخش اون رو برای شما قرار میدهم .انشاءالله مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیرد .برای ظهور آقا امام زمان و شناخت روز افزون قرآن و اهل بیت (ع)صلوات.
برخى از اهداف آموزشى اين بخش عبارتند از:
1. آشنايى باكتابت و نگارش قرآنكريم در زمان رسولخدا، كاتبان وحىو ابزار كتابتِ وحى.
2. آگاهى از اقدام علىبن ابىطالب(ع) در جمع آورى قرآن و ويژگىهاى مصحف آن حضرت.
3. كاوش در زمينه يكى از بحثانگيزترين موضوعات تاريخ قرآن پس از رحلت پيامبر اكرم(ص).
4. بررسى ادلّه موافقان و مخالفان جمعآورى قرآن پس از رحلت.
5. بررسى تاريخى و روايى تدوين قرآن كريم.
6. معرّفى بعضى از مصاحف معروف بزرگان صحابه.
7. تحقيقىدر زمينه اقدام عثمان در جمعآورى دوم قرآن و توحيد مصاحف، علل و انگيزهها، اعضاى كميتهتوحيد مصاحف، تعداد مصاحفعثمانىو سرنوشت اين مصاحف.
8. پاسخ به سؤالاتى از قبيل توقيفى بودن يا نبودن ترتيب آيهها و سورههاى قرآن و نحوه موضعگيرى اهل بيت در برابر جمع قرآن بهدست دستگاه خلافت.
9. رديابى تاريخ اولين اعرابگذارى و نقطهگذارى قرآن.
10. سيرى در رسمالخط قرآن مجيد و فراز و نشيب تاريخى آن.
برخى از منابع مهم اين بخش عبارتند از:
بحار الانوار، ج89؛ الميزان، ج12، ص118 - 132؛ قرآن در اسلام؛ البيان فى تفسير القرآن؛ حقائق هامّة حول القرآن الكريم؛ صحيح بخارى؛ الاتقان، نوع 18؛ البرهان، نوع 13؛ التمهيد فى علوم القرآن، ج1؛مناهلالعرفان، ج1؛ تاريخ القرآن، ابوعبدالله زنجانى؛ تاريخ قرآن، دكتر محمود راميار و دكتر سيّدمحمدباقر حجتى.
فصل اوّلتدوين قرآن در زمان رسول خدا(ص)
مقدمه
يكى از دقيقترين مباحث علوم قرآنى، بررسى تاريخى نگارش و تدوين قرآن است. هر مسلمانى علاقهمند است با تاريخچه كتاب دينى خود آشنا گردد و از لابهلاى مدارك و منابع موجود، ميزان توجه و اهتمام مسلمانان صدر اسلام و ياران پيامبر اكرم(ص) را به اين كتاب مقدس به دست آورد. براى مسلمان جالب است بداند قرآنى كه اكنون بىهيچ تغيير و تحريفى در دست او قرار گرفته چه فراز و نشيبى را در بستر تاريخ پيموده است.
تاريخ به روشنى گواهى مىدهد كه عرضه وحى آسمانى بر مردم با چنان استقبالى روبهرو گرديد كه همگان را شگفت زده نمود. مسلمانان در دو زمينه <حفظ» و <كتابت قرآن» همه توان و امكاناتِ خويش را به كار گرفتند و با چنان شور و عشقى، پاى در اين عرصه گذاردند كه قلم از توصيف آن ناتوان است.
مرحله حفظ قرآن
در آغاز، پيامبر و ياران گرامى او به ضبط قرآن در سينهها و حافظهها، همت گماردند. عرب از اين نعمتِ خدادادى (حافظه قوى) در حدّ كمال برخوردار بود. آنها گرچه محروميّتهاى فراوانى داشتند، در هوش و قوّت حافظه سرآمد روزگار خويش بودند. آنان قصيدههاى بلند و طولانى را بهراحتى حفظ مىنمودند و در حافظه خود ديوانهاى شعر را جاى مىدادند. عرب جاهلى گاه آنچه را فقط يك بار مىشنيد براى هميشه در خاطره خويش بايگانى مىنمود. اين ويژگى، آنان را زبانزد خاص و عام كرده بود.
قرآن با بيان سحرانگيز خود هم در قالب و هم در محتوا، زيباترين سخن و پيام را كه در عمق جان نفوذ مىكرد به چنين گروهى عرضه نمود. آيات و سورههاى اوليه كه در مكه نازل مىشدند، مسجّع و تقريباً موزون بودند. آهنگ آيات و سورهها چنان دلكش و جذّاب بود كه آنان را از خود بىخود مىكرد.
پيامبر اكرم(ص) نيز ياران خود را به حفظ آيات و سورهها تشويق مىنمود. در آغاز رسالت در شهر مكه، نه شمار نويسندگان زياد بود و نه ابزار نوشتن فراهم؛ اين چنين بود كه مسلمانان عرب، قدرت حافظه خويش را در مقدسترين راه به كار گرفته و سينهها و قلبهاى خود را جايگاه آيات نورانى قرآن كردند.
مرحله كتابت قرآن
ضرورت نگارش قرآن كريم در زمان حيات رسول اكرم(ص) كاملاً روشن بود؛ زيرا اعتماد بر حفظ قرآن در حافظهها نمىتوانست اطمينان خاطر در مورد صيانت قرآن را فراهم سازد. از اين رو گرچه در عصر نزول، آنان كه سواد خواندن و نوشتن داشتند بسيار اندك بودند - به گونهاى كه بعضى شمار باسوادان مكه را كه با خطّ آن روز آشنايى داشتهاند هفده تن ذكر كردهاند - اما پيامبر اسلام به جهت اهتمام خاصّ به قرآن براى نوشتن وحى، آنان را كه نوشتن مىدانستند برگزيد تا با دقت بهثبت و ضبط آيات اقدام نمايند و هرگاه آياتى از قرآن نازل مىگشت، نويسندگان وحى را فرا خوانده آنان را به نوشتن وحى فرمان مىداد. اين گروه <كُتّاب وحى» ناميده مىشدند.
كاتبان وحى
در شماره كاتبان وحى اختلاف زيادى وجود دارد. حافظ بن عساكر(م 571ق.) در تاريخ دمشق 23 نفر را ياد مىكند؛ ابوشامه در تلخيص اين تاريخ، نام 25 نفر را مىبرد؛ شبر املسى(م 1087ق.) تعداد را به چهل نفر مىرساند و حال آن كه حافظ عراقى(م 806ق.) قبلاً نام 42 نفر را به نظم درآورده بود. برهان حلبى در حواشى شفا 43نفر به نام مىشمارد. مجتهد زنجانى نيز همين عدد را نقل مىكند.
در ميان مستشرقان، بلاشر فرانسوى مىگويد: <تعداد كاتبان وحى به چهل نفر مىرسيد.» صورتى را كه محدّثان و مورّخان دادهاند با توجه به زمان روى آوردن صحابه بهاسلام مىتوان بدين ترتيب تنظيم كرد:
نويسندگان دورانِ مكه: خلفاى چهارگانه، شرحبيل بن حسنه (م18ق.)، عبداللهبن سعدبن أبى السّرح (م37ق.)، خالدبن سعيدبن عاصبن اميّه، طلحه، زبير (م36ق.)، سعد بن ابى وقاص(م55ق.)، عامربن فهيره(م4ق.)، علاءبن حضرمى(م21ق.)، معيقيببن ابى فاطمه(م40ق.)، ارقمبن ابى الارقم (م11ق.)، حاطببن عمرو، حاطب بن ابى بلتعه (م30ق.)، مصعب بن عمير، عبدالله بن جحش، جهم بن قيس و سالم مولى ابى حذيفه (م12ق.).
نويسندگان دوران مدينه: در آغاز بيشتر اُبىّ بنكعب نويسندگى را انجام مىداد. آنگاه زيدبن ثابت كه آموختهتر و ورزيدهتر شده و كتابت را نزد اسيران بدر تكميل كرده بود، بيشتر در محضر پيامبر حضور مىيافت. كسانى كه بعدها به اين جمع پيوستند عبارتند از: عبدالله بن رواحه(م8ق.)، ثابت بن قيس(م12ق.)، حنظلة بن ربيع(م45ق.)، حذيفة بن يمان(م36ق.)، علاء بن عقبه، جهيم بن الصّلت، عبدالله بن زيد(م63ق.)، محمد بن مسلم(م43ق.)، حنظله بن ابى عامر(م3ق.)، عبدالله بن عبدالله بن ابىّ بن سلول، ابوزيد قيس بن سكن، عقبة بن عامر(م58ق.)، معاذ بن جبل، ابو ايوب انصارى(م52ق.)، مغيرة بن شعبه(م50ق.)، ابوسفيان و دو پسرش يزيد و معاويه، عبدالله بن ارقم(م44ق.) وحويطب بن عبدالعُزّى(م54ق.) را نيز گفتهاند كه از سال هشت هجرى در اين جمع بودهاند. بدين ترتيب 45 تن از صحابه در كتابت وحى شركت داشتهاند.(1)
ابوعبدالله زنجانى پس از آن كه نام 43 تن را به عنوان كاتبان وحى ذكر مىكند، مىگويد: <آنان كه بيشترين كتابت و ملازمت را با پيامبر داشتند، زيدبن ثابت و على بن ابىطالب(ع) بودند».(2)
در مورد على(ع) تقريباً همه تصريح دارند كه از كاتبان اوليه و مداوم وحى بودهاست.(3) لازم است بدانيم غير از كاتبان وحى، نويسندگانى بودهاند كه عهدنامهها، صلحنامهها و يا نامههاى معمولى را براى پيامبر مىنوشتهاند و احتمال آن كه نام اين افراد در شمار كاتبان وحى قرار گرفته باشد، بعيد به نظر نمىرسد. يعقوبى در تاريخ خود مىنويسد:
براى رسول خدا نويسندگانى بود كه وحى و نامه و عهدنامهها را مىنوشتند كه عبارتند از: على بن ابىطالب، عثمان بن عفّان، عمر و بن عاص بن اميه، معاوية بن ابى سفيان، شرحبيل بن حسنه، عبدالله بن سعد بن ابى سرح، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت، حنظلة بن ربيع، ابىّ بن كعب، جهيم بن صلت و حصين بن نمير.(4)
در مورد معاويه گفتهاند كه او نامهها و رسائل و عهدنامهها را مىنوشته است.(5)
ابن شهر آشوب در مناقب در ذكر كاتبان وحى مىنويسد:
على(ع) بيشتر، كتابت وحى مىنمود و غير وحى را نيز مىنوشت. اُبىّبن كعب و زيدبن ثابت وحى را مىنوشتند. زيد و عبدالله بن ارقم به پادشاهان نامه مىنوشتند. علاء بن عقبه و عبدالله بن ارقم قبالات را مىنوشتند. زبيربن عوام و جهيم بن صلت كتابت صدقات را داشتند. عثمان، خالد و ابان (دو فرزند سعيد بن عاص)، مغيرة بن شعبه، حصين بن نمير، علاء بن حضرمى، شرحبيل بن حسنه، حنظلة بن ربيع اسدى و عبدالله بن سعد بن ابى سرح - كه خائن در كتابت بود و رسول خدا او را لعن نمود و مرتد گشت - براى پيامبر كتابت مىنمودند.(6)
ابن ابى الحديد مىگويد:
محققان تاريخنويس برآنند كه وحى را على(ع) و زيدبن ثابت و زيدبن ارقم مىنوشتند و حنظلة بن ربيع و معاوية بن ابى سفيان براى پيامبر نامههاى پادشاهان و رؤساى قبايل و... را مىنوشتند.(7)
بدين ترتيب روشن مىگردد كه تنها در مورد عدهاى محدود از صحابه پيامبر كه كتابت وحى را بر عهده داشتهاند اتفاق نظر وجود دارد و بسيارى از آنها كه نامشان در شمار كاتبان وحى آمده است؛ كتابت غير وحى را بر عهده داشتهاند.
رافعى پس از بيان اين نكته كه در تعيين نويسندگان وحى، اختلاف نظر وجود دارد، مىنويسد:
در مورد پنج تن كه عبارتند از: على بن ابىطالب، معاذ بن جبل، ابىّ بن كعب، زيدبن ثابت و عبداللهبن مسعود اتفاق نظر وجود دارد.(8)
ابزار كتابت قرآن
ابزار نويسندگى در عصر نزول قرآن بسيار ساده بود. مسلمانان از هرچه كه نوشتن بر آن امكانپذير بود، استفاده مىكردند. در بسيارى از احاديثِ جمعآورى و كتابت قرآن كريم، از اين ابزار نامى به ميان آمده است كه همه قرآنشناسان بر آنها اتفاق نظر دارند.
1. عُسُب جمع عسيب: چوب خرما كه برگهايش را مىكندند و در قسمت پهن آن مىنوشتند.
2. لِخاف جمع لَخفة: سنگهاى كوچك و صفحههاى نازك سنگ.
3. رِقاع جمع رَقعة: برگهاى كاغذ، درخت يا پوست نازك.
4. اَديم جمع اَدَم يا اُدْم: قطعات پوست دباغى شده حيوانات.
5. اَكْتاف جمع كَتِفْ: استخوان شتر يا گوسفند.
6. اَقْتاب جمع قتب: تخته چوبى كه بر پشت شتر مىگذاشتند كه بر آن بنشينند.
7. اَضلاع جمع ضِلع: استخوانهاى صاف دندههاى حيوانات.
8. حرير: پارچه ابريشمى كه گاهى قرآن را بر آن مىنوشتند.
9. قراطيس: جمع قرطاس به معناى كاغذ.
10. شِظاظ: نوعى چوب.(9)
دكتر راميار مىنويسد:
اعراب كاغذ را از قديم مىشناختند. آن هنگام كاغذ در هند ساخته مىشد و از آنجا به يمن مىفرستادند، و توسط كاروانهاى تجارتى تابستانى و زمستانى از يمن به شام و از آنجا به روم مىرفت و عربستان آن موقع واسطه تجارت جنوب و شمال بود.(10)
چگونگى كتابت آيات قرآن
الف) كتابت به حسب ترتيب نزول آيات
كاتبان و نويسندگان وحى، آيات هر سوره را كه با بسم الله الرّحمن الرحيم آغاز مىگشت، به ترتيب نزولِ آن، به دستور شخص پيامبر(ص) مىنوشتند. آنان موظف به رعايت ترتيب نزول آيات بودند. در حقيقت، تنظيم آياتى كه نازل مىگشت زيرنظر و با اشراف كامل پيامبر صورت مىگرفت و اجتهاد و نظر شخصى هيچ يك از نويسندگان نمىبايست در اين امر دخالتى داشته باشد. همين چينش و تنظيم آيات نازل شده در كنار يكديگر بود كه سورهاى از قرآن را تشكيل مىداد و تحدّى و مبارزهطلبى قرآن نيز به همين سورهها صورت مىگرفت.
پيامبر و نويسندگانى كه كتابت وحى را بر عهده داشتند و آيات را پى در پى و به ترتيب نزول مىنوشتند، هرگاه <بسمله» ديگرى نازل مىشد درمىيافتند كه سوره قبل پايان يافته و سورهاى ديگر آغاز گشته است. در حديثى از امام صادق(ع) مىخوانيم: كانَ يُعرفُ اِنقضاءُ سورةٍ بِنُزُولِ بسم الله الرحمن الرحيم ابتداء لأُخرى؛(11) پايان هر سورهاى به واسطه نزول بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز سوره ديگر شناخته مىشد.
ابن عباس گفته است: <پيامبر(ص) با نزول بسم الله الرّحمن الرّحيم مىدانست كه سوره قبلى پايان يافته و سوره ديگرى آغاز گشته است.»(12)
بدين ترتيب آيات قرآن براساس ترتيبى طبيعى، كه همان ترتيب نزول بود، در قالب سورهها مرتّب شدند؛ آيات مكى در سورههاى مكى و آيات مدنى در سورههاى مدنى. هرچند گاه ممكن بود تكميل سورهاى كه آياتش پارهپاره نازل مىگشت مدتى به طول انجامد.
ب) كتابت، بدون رعايت ترتيب نزول، به دستور پيامبر(ص)
در بخش اول در فصل مربوط به عناوين قرآن دانستيم كه يكى از عناوين و اوصاف قرآن، <متشابه» است؛ يعنى قرآن كتابى است كه آياتش باهم هماهنگى كامل دارند. همين امر مىتواند يكى از دلايلى باشد كه روشنگر نوعى ديگر از تدوين و كتابت آيات قرآن است. براساس مدارك تاريخى گاه آيه يا آياتى نازل مىشده ولى پيامبر به نويسندگان وحى، دستور مىداده است كه آن آيه يا آيات را در لابهلاى سورهاى كه قبلاً نازل شده و پايان يافته بود، قرار دهند. اين گونه تنظيم آيات كه خارج از روال طبيعى نزول آيات بوده است، نيازمند به تصريح و تعيين شخص پيامبر داشت و بىگمان حكمت و مصلحتى در آن نهفته بوده.
ابن عباس مىگويد: زمانى بر پيامبر خدا(ص) مىگذشت و سورههايى چند بر او نازل مىگشت. وقتى آياتى بر او نازل مىشد بعضى از نويسندگان را احضار كرده مىفرمود: <اين آيات را در سورهاى كه فلان خصوصيات را دارد بگذاريد.»(13)
در نقل ديگرى از ابن عباس آمده است كه آخرين آيهاى كه نازل گشت آيه واتَّقُوا يوماً تُرجعون فِيه إلى اللهِ بود. جبرئيل به پيامبر اعلام نمود كه آن را آيه 280 سوره بقره قرار دهد.(14)
البته لازم است بدانيم كه اين نوع تنظيم آيات در اسناد تاريخى بسيار كم گزارش شده است و تنظيم عمده آيات به همان ترتيب طبيعى نزول بوده است. با يك نمونه ديگر از اين آيات آشنا مىشويم:
عثمان بن ابى العاص مىگويد: در محضر پيامبر(ص) نشسته بودم كه جبرئيل بر او نازل شد. پيامبر فرمود كه جبرئيل مرا امر نمود كه آيه اِنّ الله يأمر بالْعَدْلِ والاحسان وإيتاء ذى الْقُربى... را در اين موضع از سوره نحل قرار دهم و آيه، ميان آيات استشهاد و آيات عهدِ سوره نحل قرار داده شد.(15)
ج) كتابت، بدون رعايت ترتيب نزول، به اجتهاد صحابه
در برخى از سورههاى قرآن كريم، ترتيب و تنظيم آيات، مطابق با ترتيب طبيعى نزول نيست و مدركى نيز در دست نيست كه تنظيم آن را به پيامبر(ص) نسبت دهد.
مجلسى(ره) در بحارالانوار يكى از اين سورهها را سوره <ممتحنه» ذكر مىكند. نُه آيه اول اين سوره در سال هشتم هجرى در شأن حاطب بن ابى بلتعه نازل شدهاست.(16)
به دنبال اين آيات، دو آيه وجود دارد كه نزول آن به سال ششم هجرى پس از صلح حديبيّه در شأن فرار زنى به نام سبيعه اسلميه يا كلثوم بنت عقبه، اتفاق افتاده است.(17) نزول آيه دوازدهم در سال نهم هجرت بوده كه مربوط به بيعت زنان است.(18)
آخرين آيه اين سوره، كاملاً با آيات اوليه از نظر محتوا هماهنگ است.(19)
توقيفى بودن يا نبودن نظم آيات
به دنبال مطالبى كه در زمينه چگونگى كتابت آيات قرآن كريم ذكر گرديد، دوپرسش اساسى وجود دارد كه پاسخ يكسانى به آن داده نشده است:
1. آيا ترتيب آيات در هر سوره به دستور پيامبر بودهاست؛ يعنى توقيفى است يااجتهادى؟
2. آيا ترتيب سورههاى قرآن توقيفى است يا اجتهادى؟(20)
آنچه از مفاد بند الف و ب در بحثِ چگونگى كتابت آيات به دست مىآيد، توقيفى بودن تنظيم آيات يك سوره است. امّا بند ج در همين قسمت، خلافِ آن را اثبات مىكند. راستى تنظيم سورههايى نظير سوره ممتحنه چگونه صورت گرفته است؟
آيا ترتيب آيات در تمام سورهها توقيفى بوده است؟
آيا ترتيب آيات در اكثر سورهها توقيفى بوده و در برخى اجتهادى؟
آيا ترتيب آيات در مورد بعضى از سورهها توقيفى و در مورد بعضى ديگر اجتهادى بوده است؟
پاسخ به اين سؤالات از آن جهت مهم است كه در به تصوير كشيدن سيماى تاريخى تدوين قرآن، بسيار كارساز است.
بسيارى از مفسّران و قرآنپژوهان به توقيفى بودن قرآن پاسخ مثبت دادهاند.
جلال الدين سيوطى مىگويد: <اجماع و نصوص فراوان دلالت بر توقيفى بودن ترتيب آيات دارند و ترديدى در اين امر نيست.»(21)
وى در اين زمينه به چند روايت استناد كرده(22) مىگويد:
از جمله نصوصى كه اجمالاً بر توقيفى بودن آيات دلالت دارند، رواياتى هستند كه قراءت سورههاى مختلف قرآنى را در زمانها و مكانهاى مختلف براى پيامبر نقل كردهاند؛ مثلاً در صحيح بخارى آمده است كه، پيامبر سوره اعراف را در نماز مغرب قراءت مىفرمود و يا هل أتى على الإنسان و ألم تنزيل را صبحهاى جمعه قراءت مىكرد....(23)
قاضى ابوبكر باقلانى در كتاب انتصار گفته است: <ترتيب آيات، امرى واجب و فرمانى لازم است. جبرئيل مىگفت: فلان آيه را در فلان جا قرار دهيد.»
وى همچنين معتقد است امّت، ترتيب آيات هر سوره و مواضع آن را از ناحيه پيامبر ثبت نموده، همان گونه كه قراءات را از آن حضرت دريافت كرده است.
مكى و ديگران گفتهاند:
ترتيب آيات در سورهها به دستور پيامبر بوده است و چون حضرت به ثبت <بسمله» در سوره براءت فرمان نداد، اين سوره بدون <بسمله» رها گرديد.(24)
ابن حصّار معتقد است كه قرار دادن آيات به جاى خويش، منحصراً با وحى انجامگرفته است. پيامبر بود كه مىفرمود: فلان آيه را در فلان سوره قرار دهيد و از تلاوت خود پيامبر(ص) به همين ترتيب كنونى با نقل متواتر يقين حاصل گشته است.(25) بيهقى نيز همين عقيده را دارد.(26)
زركشى دليل ديگرى براى توقيفى بودن نزول مىآورد:
اصحاب، قرآن را همان گونه كه از پيامبر(ص) شنيدند، نوشتند؛ بدون آن كه چيزى را مقدّم يا مؤخر دارند. تلاش صحابه در جمعآورى قرآن در يك موضع بود و نه در ترتيب و نظم بخشيدن به آن؛ چرا كه قرآن در لوح محفوظ به همين صورتى كه در مصاحف فعلى ما وجود دارد، نوشته شده بود. خداوند آن را يك مرتبه به صورت كامل به آسمان دنيا نازل كرد (باتوجه به آيات نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر) سپس به صورت متفرق و به تدريج در طول زندگى پيامبر(ص) بر آن حضرت نازل مىشد.(27)
زركشى از قول ابوالحسين بن فارس(احمد بن فارس بن زكريا) نيز نقل مىكند كه جمع آيات در سورهها توقيفى است و پيامبر متولى اين كار بوده است.(28)
امّا آيا واقعيت نيز همين است؟ آيا ترتيب تمام آيات در تمام سورههاى قرآن توقيفى است؟
اگر چنين است بايد تمام آيات مكى در سورههاى مكى و تمام آيات مدنى در سورههاى مدنى قرار داشته باشند؛ در حالى كه مدعيان همين نظريه، نظير سيوطى و زركشى در نوشتههاى خود به تفصيل از آيات مستثنيات (آيات مكى در سورههاى مدنى و به عكس) سخن گفته و نمونههاى آن را برشمردهاند. اگر كسى بگويد پيامبر گاهى از اوقات، خودش اين ترتيب را بر هم مىزد و اين نيز عين توقيفى بودن است، پاسخ روشن است: همان طور كه پيش از اين گفتيم چنين اقدامى از سوى پيامبر - كه دستور دهد آيهاى در فلان موضع از سوره قبلى قرار داده شود - چند مورد بيشتر گزارش نشده است. اكثر كسانى كه به توقيفى بودن ترتيب همه آيات نظر دادهاند، بههمين موارد استناد كردهاند. آنان يك حكم كلى و سراسرى براى همه آيات الهى را براساس يك روايت از عثمان بن ابى العاص يا ابن عباس صادر كردهاند؛ در حالى كه نقل آنها فقط در مورد تعيين جايگاه يك آيه بوده است.
استدلالى كه جلال الدين سيوطى بر توقيفى بودن همه آيات نموده است، نيز تامّ نيست؛ زيرا اين كه قراءتِ سورههايى از قرآن را در زمانها و مكانهاى مختلف به پيامبر نسبت دادهاند، اولاً، شامل همه سورهها نمىشود و ثانياً، سخن در تدوين و تنظيم آيات است و نه قراءت آن، اين تنظيم هم در زمان حيات پيامبر و هم پس از رحلت انجام گرفته است و قراءت آن حضرت، امكان تقديم و تأخير آيات در سورهها از سوى ديگران را نفى نمىكند.
استدلال زركشى از همه عجيبتر است؛ زيرا رواياتى كه از شيعه و سنى بيانگر نزول قرآن از لوح محفوظ به آسمان چهارم يا آسمان دنيا هستند، هيچ گونه دلالتى بر اين كه قرآن به همين ترتيب فعلى در لوح محفوظ نوشته شده بوده است، ندارند و اساساً آن روايات ناظر به امرى فراتر از كتابتند.
حقيقت اين است كه نمىتوان از نظريّه توقيفى بودن ترتيب تمام آيات دفاع نمود و ناچار بايد به سراغ سؤال ديگر رفت.
نويسنده التمهيد عقيده دارد كه در تعدادى اندك از سورههاى قرآن كريم ترتيب طبيعى نزول وجود ندارد و نصّ خاصى هم از طرف پيامبر در ارتباط با تنظيم آيات آن در دست نيست. بنابراين به ناچار بايد حكم به توقيفى نبودن ترتيب اين سورهها نمود.(29)
اما علامه طباطبائى با اين كه معتقد به توقيفى بودن ترتيب آيات در اكثر سورههاى قرآن كريم است، در عين حال تعداد سورههايى را كه تنظيم بعضى از آيات در آنها به اجتهاد و رأى صحابه صورت گرفتهاست، اندك نمىداند. به نظر علامه وقوع برخى از آياتى كه به صورت متفرّق نازل شده در جايى كه فعلاً قرار دارند، خالى از مداخله اجتهادى صحابه نبوده است و اين مسأله از ظاهر روايات جمع اول قرآن (در زمان خليفه اول) به دست مىآيد.
علامه با استناد به روايتى كه از طرق شيعه و سنّى در نحوه تنظيم آيات سورهها وجود دارد - مبنى بر اين كه مسلمانان، آيات را به همان ترتيب نزول مىنوشتند تا وقتى كه <بسمله» نازل مىشد و آنگاه همه مىفهميدند سوره پايان يافته و سوره ديگرى آغاز گشته است - استدلال مىكند كه اين روايات، صراحت دارند آيات قرآن نزد پيامبر به ترتيب نزول مرتّب شده بودند؛ آيات مكى در سورههاى مكى و آيات مدنى در سورههاى مدنى. اگر اينك ما اختلافى را در مواضع آيات مشاهده مىكنيم، مربوط به اجتهاد صحابه است. روايات غيرقابل شمارشى از اسباب نزول، دلالت دارند كه آيات فراوانى در سورههاى مدنى هستند كه در مكه نازل شدهاند و آياتى نيز در اواخر عمر پيامبر(ص) نازل شدهاند، امّا در سورههايى كه نزولشان در اوايل هجرت است، قرار گرفتهاند.(30)
در بيانى كه از الميزان نقل گرديد، علامه عقيده به توقيفى نبودن ترتيب گروهى از آيات در جمعآورى قرآن پس از رحلت دارد، امّا در زمان حيات پيامبر اكرم، كه خود آن حضرت ناظر در امر كتابت قرآن بوده است، بىگمان چنين امرى اتفاق نيفتاده و ترتيب، توقيفى بوده است.(31)
منابع و پیوستها:
1 . دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص264-262.
2 . تاريخ القرآن، ص42.
3 . دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص266.
4 . تاريخ يعقوبى، ج2، ص80.
5 . دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص267.
6 . مدخل التفسير، ص240.
7 . همان، ص241.
8 . اعجاز القرآن، ص32.
9 . ر.ك: بحار الانوار، ج89، ص40.
10 . تاريخ قرآن، ص277.
11 . التمهيد، ج1، ص212.
12 . همانجا؛ الميزان، ج12، ص127 و 128.
13 . البرهان، ج1، ص334؛ الاتقان، ج1، ص190، نوع 18.
14 . مجمع البيان، ج2، ص394.
15 . الميزان، ج12، ص127؛ الاتقان، ج1، ص190.
16 . حاطب بن ابى بلتعه، اسلام آورد و به مدينه هجرت نمود؛ در حالى كه همسرش در مكه باقى مانده بود. قريش از اين نگران بودند كه پيامبر(ص) به جنگ با آنان برخيزد. بنابراين از همسر حاطب خواستند تا در ضمن نامهاى كه به حاطب مىنويسد اخبارى را در اين زمينه از او جويا شود. نامهاى نوشتند و حاطب نيز در جواب آنان در نامهاش اطلاع داد كه پيامبر قصد جنگ دارد. نامه را به دست زنى به نام صفيّه داد. وى نامه را در موى سر خويش پنهان نمود و حركت كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و پيامبر را آگاه نمود. حضرت، على(ع) و زبير بن عوام را به جستوجوى آن زن فرستاد. وقتى او را يافتند اميرالمؤمنين فرمود: نامه كجاست؟ زن انكار نمود. او را بازرسى نمودند ولى چيزى نيافتند. زبير گفت: ما با او چيزى نديديم. على(ع) فرمود: به خدا قسم، پيامبر به ما دروغ نگفته است... آنگاه رو به زن نمود و فرمود: به خدا قسم، يا نامه را مىدهى يا سرت را نزد رسول خدا خواهم برد! زن نامه را داد و على(ع) آن را خدمت پيامبر آورد. پيامبر به حاطب فرمود: اين چيست؟ او سوگند خورد كه نفاق نكرده وتنها به خاطر حسن برخورد قريش با همسرش مىخواسته پاداشى به آنها بدهد. در اين حال خداوند اين آيات را بر پيامبر نازل فرمود. (الميزان، ج29، ص235)
17 . سبيعه اسلميه زن مسلمان مهاجرى بود كه شوهر كافر خويش را رها و به مدينه فرار نمود و نزد پيامبر آمد. شوهرش به دنبال او به حضور پيامبر رسيد و آمدن او مصادف با صلح حديبيّه بود و پيامبر با قريش عهد بسته بود كه هركس از قريش به مسلمانان پناهنده شود، آن را برگرداند. در چنين شرايطى بود كه اين دو آيه نازل گشت.
18 . در هنگام فتح مكه وقتى پيامبر، كه بر روى صفا بود، از بيعت مردان فارغ گشت، زنان نيز آمدند تا با او بيعت نمايند. پس اين آيه نازل گشت. (مجمع البيان، ج9، ص413)
19 . ر.ك: بحارالانوار، ج89، ص70-67؛ و التمهيد، ج1، ص214.
20 . پاسخ به اين سؤال، در فصل چهارم همين بخش خواهد آمد.
21 . الاتقان، ج1، ص189، نوع 18.
22 . دو مورد آن قبلاً در بند ب مربوط به كتابت، بدون رعايت ترتيب نزول، به دستور پيامبر ذكر شد.
23 . همان، ص191 و 192.
24 . همان، ص193.
25 . همان، ص194.
26 . همان، ص195.
27 . البرهان، ج1، ص331.
28 . همان.
29 . التمهيد، ج1، ص214.
30 . الميزان، ج12، ص127 و 128.
31 . ملتزم شدن به آنچه علامه در الميزان فرموده است، پيامدهاى نامقبولى دارد؛ زيرا اولاً، وقتى ما بهتوقيفىبودن ترتيب آيات در زمان حياتپيامبر(ص) اعتقاد داشتيم،بدين معناست كه تخلّف از آن بر هيچ مسلمانى جايز نيست. حال اگر چنين ترتيبى به صورت گسترده پس از رحلت درهم ريزد و بسيارى از آيات به ترتيبى غير از ترتيب مورد نظر پيامبر، تنظيم گردند، بدون شك خدشهاى بر قداست و مصونيّت قرآن وارد گشته است. اين تغيير و جابهجايى در مورد تنظيم سورهها چندان زيانبخش نيست؛ زيرا هر سوره به منزله يك واحد و مجموعه مستقل در قرآن مطرح است، همانگونه كه ما مىتوانيم براى قراءت قرآن، سورههاى گوناگون را گزينش كنيم، چينش سورهها نيز اگرچه بر خلاف ترتيب نزول باشند، در اصل قرآن اختلالى ايجاد نمىكند. اين حكم هرگز نمىتواند در مورد آياتِ يك سوره صادق باشد. آيات، يك مجموعه به هم پيوسته و حسابشدهاند و تغيير و جابهجايى، آنهم در بُعد وسيعِ آن، بهنوعى تحريف مىانجامد.
ثانياً، بخش مهمّى از اعجاز قرآن در وراى همين نظم آياتش نهفته است. وقتى قرآن حتى به آوردن يك سوره تحدّى مىكند، نظم آيات آن نيز مورد نظر است. بدون شك نقشى را كه تنظيم كلمات در قالب يكآيه ايفا مىكنند، تنظيم آيات در قالب يك سوره نيز، كم يا بيش بر عهده دارند. براى از بين بردن لطافت و زيبايى يك قصيده كافى است كه يك مصرع از آن جابهجا گردد. قرآن بسى دقيقتر و حسابشدهتر از يك قصيده تنظيم شدهاست؛ بلكه اساساً مقايسه ميان اين دو صحيح نيست. هرگونه جابهجايى آيات بهوضوح ناهمگونى و عدم سازش را نمايان مىساخته است و حافظان قرآن خود بهتر از هركس ديگر آن را احساس مىكردهاند.
از پيامدهاى چنين التزامى كه بگذريم، اصل اين عقيده نيز با مبناى علّامه سازگارى ندارد؛ زيرا علّامه كه از گستردگى آيات مستثنيات سخن به ميان آورده است، به استناد و اتّكاى روايات غيرقابل شمارش اسباب نزول در اين زمينه است (الميزان، ج11، ص128)، و اين در حالى است كه خود ايشان در موارد ديگر بهشدّت، اعتبار روايات اسباب نزول را مورد ترديد قرار مىدهد.
مسأله ديگر، عدم وجود اختلاف در ترتيب آيات سورهها ميان صاحبانِ مصاحف متعدد است؛ چه آنان كه نوشتههاى قرآنىِ خود را در زمان حيات پيامبر در دست داشتهاند، و چه آنان كه پس از رحلت به اين كار روى آوردند و آنچه مطرح است اختلاف در ترتيب سورههاى مصاحف اصحاب است و يا اختلاف در شماره سورهها. بدون ترديد اگر در تنظيم آيات پس از رحلت پيامبر، اجتهاد صحابه دخالت مىكرد، اختلاف نظر، آن هم در طيفى بسيار گسترده پديدار مىگشت و چون چنين چيزى وجود ندارد، بايد حتى در مورد آيات مستثنيات چارهاى ديگر انديشيد؛ نه آن كه آنها را با دخالت رأى و نظر صحابه مرتبط دانست.
اشكال ديگر به اين نظريّه، وجود انبوه حافظان قرآن كريم در ميان مسلمانان بوده است. حافظانى كه سورهها را در زمان رسول خدا(ص) حفظ كرده و همواره قراءت قرآن را بهترين كار خود به حساب مىآوردهاند، آيا با وجود اين گروه، امكان تخطّى از ترتيب پيامبر اكرم آن هم با اين گستردگى وجود داشته است؟
آرى، فى الجمله مىتوان پذيرفت كه در تعدادى اندك از سورههاى قرآن كريم ترتيب توقيفى نيست و در هنگام جمعآورى قرآن پس از رحلت در تنظيم معدودى از آيات جابهجايىهايى صورت گرفته است.
32 . چهار ماه بعد از جنگ احد، پيامبر چهل يا به روايتى هفتاد تن از برگزيدگان انصار را كه <قُرّاء» ناميده مىشدند به تقاضاى رئيس قبيله بنى عامر براى آموزش قبيله بدانجا فرستاد. در رأس آنها <منذر بن عمرو» بود كه پيش از اسلام هم نوشتن مىدانست. در <بئر معونه»، كه آبى است در كوه بر سر راه مدينه به مكه، كافران بر سر آنها ريخته، همه را كشتند. پيامبر چنان از اين حادثه متأثر گشت كه تا يك ماه در قنوت نماز صبح بر آنها به اسم و رسم نفرين مىكرد. (محمود راميار، تاريخ قرآن، ص230)
ویرایش توسط تسنیم : ۱۳۸۷/۰۵/۲۹ در ساعت ۰۲:۵۵ دلیل: اصلاحات
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
تشکرها 5
-
۱۳۸۷/۰۵/۲۹, ۰۹:۲۵ #2
دوست گرامي جناب تسنيم
مطالب بسيار خوبي را بازگو كرديد كه پاسخ گوي بسياري از سئوالات من در اين حوزه بود. اما چند پرسش مطرح است.
1- آيا اجتهادي بودن تنظيم برخي سوره ها خدشه اي به كليت قرآن وارد نمي كند؟ بهر حال اين بدين معني است كه نظراتي به غير از نظر شخص پيامبر در ترتيب و تنظيم آيات وارد شده است.
2- چرا ترتيب آيات در قرآن هاي فعلي مطابق شان نزول نيست؟ آيا اين امر به خواست خود پيامبر بوده و يا در اين خصوص نيز اجتهاد ديگران وارد شده است.؟
3- نام گذاري آيات با چه منطقي بوده و آيا اين نيز اجتهادي است؟
4- آيا داستان شك كعب ابن ابي سرح كه يكي از كاتبان وحي بوده و از مدينه به مكه فرار مي كند صحت دارد؟ همچنين حكم دستگيري او در جريان فتح مكه، وساطت عثمان و توبه ي او درست است؟
5- آيا بعد از فوت پيامبر دوراني بوده كه قرآن هاي مختلفي وجود داشته كه با هم اختلاف داشته اند و در جريان يكسان سازي آنها سوزانده شدند؟
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۳:۲۲ #3
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 51
- مورد تشکر
- 146 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام به شما دوست خوبم. در پاسخ به سوال اول و دومتان شما را ارجاع میدهم به همین مطلب ( تاریخ قرآن ) قسمت پیوستها شماره سی و یک (31 ) . واما سوال سوم شما :
اکثر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی، نظر به توقیفی بودن نام سورههای قرآن کریم دارند معتقدند که این امر به صلاحدید شخص پیامبر اکرم(ص)اانجام پذیرفته است.(ر.ک: تاریخ قرآن، آیت اللّه معرفت، ص 77، انتشارات سمت / تاریخ قرآن، دکتر محمود رامیار، ص 581، انتشارات امیرکبیر / پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دکتر سید محمد باقر حجتی، ص 98، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.)
اما برخی، مانند علامه طباطبایی; به غیر توقیفی نبودن نام سورهها، نظر دادهاند و معتقدند که بسیاری از این نامها، در عصر پیامبر اکرم(ص) در اثر کثرت استعمال تعیّن پیدا کرده و هیچ گونه جنبه توقیف شرعی ندارد.(ر.ک: قرآن در اسلام، علامه طباطبایی;، ص 219، انتشارات دارالکتب الاسلامیة.)
البته لازم به ذکر است که پس از وفات پیامبر اکر(ص) به مرور زمان، هر سوره و حتی بسیاری از آیات قرآن کریم،
به جهت ویژگیها و مزایا و یا اشتمال آنها بر مسایل و موضوعهای خاص، دارای عناوین و اسامی دیگر گردید که از جانب علمأ به آن سورهها و آیات داده شده.(پژوهشی درتاریخ قرآن کریم، همان، ص 98 / تاریخ قرآن، آیت اللّه معرفت، همان.)
ویرایش توسط تسنیم : ۱۳۸۷/۰۵/۳۰ در ساعت ۰۳:۲۳ دلیل: اصلاحات
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۴:۱۳ #4
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 51
- مورد تشکر
- 146 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
و اما سوال شما درباره ابن ابی سرح , لازم به ذکر است نام وی عبدالله بن سعد ابن ابی سرح است نه کعب و اما پاسخ . د ر پاسخ ابتدابه نقل خلاصه داستان (که در یک سایت سنی و فیلتر شده آن را یافتم) اشاره میکنم:
محمد در دوران 23 سال پیامبری خود، ادعا میکرد که از طرف خدا بر او وحی نازل میشود، و این وحی ها را یک فرشته به او میرساند. محمد مردان بسیاری را برای کتابت وحی بکار گرفته بود تا این به اصطلاح "وحی ها" را کتابت کنند. کاتبان مختلف وحی های مختلفی را نوشتند. عبدالله ابن سرح یکی از کاتبان وحی محمد بود. ظاهراً سرح مهارت های ادبیاتی خوبی داشته است، برخی اوقات به محمد پیشنهاد میکرده است که جملات قرآن را و کلمات و انشای آن را تغییر بدهد و آیات بهتری را جایگزین آنها کند. محمد اغلب اوقات با پیشنهادات او موافقت میکرد و به او اجازه میداد که تغییرات مورد نظرش را انجام دهد.
سرح نهایتاً اسلام را ترک کرد، زیرا میدانست که یک وحی گیرنده و پیامبر نباید اجازه داشته باشد که آنچه از طرف خدا بر او وحی میشود را تغییر بدهد. این تغییرات آنقدر بطور مکرر تکرار شدند که سعد فهمید یکجای کار اشکال دارد. وقتی سرح اسلام را ترک میکند تبدیل به یک تهدید برای اعتبار قرآن میشود. اگر قرار میبود که یک انسان بتواند و اجازه داشته باشد که قرآن را تغییر دهد، دیگر قرآن نمیتوانست کلام خدا باشد. تهدید سعد برای اعتبار قرآن همچنین تهدیدی برای اعتبار خود محمد بود. هیچ پیامبر واقعی ممکن نبود اجازه بدهد کلام خدا تغییر پیدا بکند.
سرح اسلام را ترک کرد و در مدینه سکنی گزید. چند وقت بعد، محمد و لشگرش به مکه آمدند و بدون جنگ مکه را فتح کردند. در آن روز محمد دستور قتل 10 نفر از اهالی مکه را صادر کرد. محمد گفت "خداوند قتل را در مکه حرام کرده است مگر در امروز." سرح یکی از کسانی بود که محمد دستور قتلش را صادر کرده بود. جرمش چه بود؟ او اسلام را ترک گفته بود و تهدیدی علیه درستی قرآن و پیامبری محمد بشمار میرفت. هیچ جای تعجب نیست که محمد مرگ او را خواهان باشد.
ابن سعد ابن اسحق را تایید کرده و در برگ 174 میگوید:
یکی از انصار قسم خورده بود ابن ابی سرح (همان عبدالله یادشده) را اگر ببیند بکشد. عثمان که برادر رضاعی ابی سرح بود، آمد تا میان او و پیامر وساطت بکند. انصاری منتظر اشاره پیامبر بود تا او را بکشد. عثمان وساطت کرد و محمد به او اجازه داد که برود. رسول الله از انصاری پرسید "چرا به سوگندت عمل نکردی؟" او گفت "ای رسول الله!، من دست خود را روی دسته شمشیر داشتم تا تو به من اشاره کنی و من او را بکشم". پیامبر گفت "اشاره کردن نقض ایمان است، بر پیامبران شایسته نیست که به کسی اشاره کنند.
این داستان را افرادی ضد اسلام که دائما در صدد تخریب این دین همه جانبه و فراگیر میباشند به این شکل ذکر شده اما فقط قسمتهایی از آن صحت دارد.
1-ابن ابی سرح که یکی از کاتبان وحی بود به خوبی پی برد که دین اسلام دین برابری و برادری است .او که به دنبال منافع مادی خود بود ضدیت با اسلام را برگزیده مرتد گشته به مدینه فرار کرد . بعد از فتح مکه پیامبر اسلام (ص) دستور قتل وی به همراه نه نفر دیگر را صادر کردند .اما عثمان که برادر رضاعی وی بود او را مخفی ساخت و در فرصت مناسبی همراه او وارد مجلسی شدند که اتفاقا پیامبر(ص) و یاران ایشان منجمله یکی از انصار که قسم خورده بود هر جا ابن ابی سرح را ببیند او را خواهد کشت حضور داشتند.وی وساطت برادرش را کرد و پیامبر (ص)بنا به مصلحت سکوت طولانی کردند و د رآخر وی را امان دادند. اما بعد از رفتن ایشان رو به انصاری فرمودند : چرا به عهد خود عمل نکردی ؟ انصاری گفت منتظر اشاره شما بودم که پیامبر (صث) فرمودند : "اشاره کردن نقض ایمان است، بر پیامبران شایسته نیست که به کسی اشاره کنند.
در مورد توبه او باید گفت که او بنا به مصلحت توبه کرد و بعدها برای رسیدن به امیال خود پابه پای دشمنان اسلام جلو آمد.
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۴:۲۶ #5
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 51
- مورد تشکر
- 146 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
و در پایان پاسخ سوال آخر شما:
همان طور که میدانیم در زمان خلیفة دوم از نگارشهای قرآنهای مختلف، تنها یکی انتخاب شد، و قرآنهای دیگر که با آن متفاوت بودهاند را سوزاندند، تا فقط یک لحن باقی ماند; برای صحت انتخاب آنها چه دلیلی وجود دارد؟واقعة یاد شده در دوران عثمان رخ داد و شهرت او به "فراق المصاحف" در تاریخ ثبت است. در دوارن او اختلاف در قرائت بین گروههای مختلف مردم بالا گرفت و برخی از خیراندیشان به عثمان گوشزد کردند که باید در این باره اقدامی کند. عثمان در این باره با صحابه و از جمله حضرت علی(ع)مشورت کرد و در نتیجه تصمیم گرفت یک قرائت را که صحیحتر و مشهورتر بود، اختیار کند و بقیه قرائتها را از بین ببرد. عثمان گروهی را بر گزید که به ریاست "ابی بن کعب" عهده دار یکی کردن مصاحف شدند. گروه یاد شده مصحف را براساس قرائت ابیّ که با قرائت مشهور و متواتر همخوان بود، تنظیم کردند. از سوی دیگر، براساس روایات تاریخی، حضرت علی (ع)با یکی کردن مصاحف موافق بوده است. (البته با اصل یکی کردن مصاحف نه سوزاندن آنها که موجب سرزنش شدن عثمان شد). آن حضرت پس از اتمام کار گروه منتخب عثمان، با تأکید به پیروی از مصحف ارائه شده، فرمودند: "ان القرآن لایهاج الیوم و لایحول"; یعنی بعد از این، کسی حق ندارد در قرآن تغییری ایجاد کند و قرآن باید به همین صورت بماند. و این خواهد بود تا هنگامی که امام زمان (عج) ظهور کند و براساس منابع روایی شیعه، مصحف علی(ع) را که از نظر تنظیم بر همة مصحفها در دورههای مختلف و از صدر اسلام تا زمان ظهور، برتری دارد، جایگزین کند.(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 136 ـ 139، موسسة فرهنگی انتشاراتی التمهید، چ اول، قم 1378.)
از امام صادق(ع)در روایتی نقل شده که فرمود: ".. اما نحن فنقرأ علی قرأة ابیّ; اما ما مطابق با قرائت ابیّ میخوانیم".(همان، ص 221 ـ 222.)
استاد معرفت این حدیث را از این رو میداند که قرائت ابیّ مطابق قرائت مشهور و متواتر بین مردم بود و به دیگر سخن همان قرائتی بود که مردم سینه به سینه از پیامبر(ص)گرفته بودند.(همان، ص 222.) و روایت معروف "اقرأوا کما یقرأ الناس; همان گونه که مردم میخوانند، بخوانید" نیز اشاره به همین مسئله دارد و اساساً آنان حفظ قرآن را در پیروی از مصحف مشهور میدانستند و هر گونه تعدد و اختلاف را نمیپذیرفتند.(برای آگاهی بیشتر ر.ک: همان، ص 219 ـ 222 و 246 ـ 247.)
ناگفته نماند که به دلیل وجود ضعف هایی در گروه منتخب عثمان، نارسایی هایی در رسم الخط مصحف ارائه شده، راه یافت که موجب اختلاف هایی در قاریان پس از یکی شدن مصاحف شد، ولی قرائت مشهور که به باور استاد معرفت، همین قرائت مشهور فعلی زمان ما است، همچنان پابرجا و در دسترسس و مورد قبول عامة مردم، باقی مانده و مشکلی در این خصوص وجود ندارد. یادآوری میشویم که وجود کاستی درست نوشتار، ربطی به قرائت ندارد، چه این که قاریان قرائت خود را از رسم الخط نگرفتهاند، بلکه قرائتها سینه به سینه نقل شده است ; لذا میبینیم که گاه کلمهای در قرآن به گونهای نوشته میشود همة قاریان آن را به گونهای دیگر میخوانند; برای مثال "لشیء" در آیة 23 سورة کهف به صورت "لشایء" نوشته شده است ولی هیچ قاری ای تاکنون الف آن را تلفظ نکرده و نمیکند.(ر.ک: همان، ص 150 ـ 169.)
این گل هم تقدیم به شما که به مطالب توجه داشتید و مو شکافانه بررسی نمودید.
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۸:۰۹ #6
با تشكر از توضيحات مفصل شما جناب تسنيم
به نظر شما خود اين جمع آوري و گزينش مصحف توسط گروهي غير مرتبط با وحي نمي تواند يك خدشه به تعريف ما از قرآن وارد كند؟ بايد توجه داشت كه چندين قرائت وجود داشته و گروهي كه البته بسياري از آنها از نظر شيعه معتمد هم نيستند چنين كاري را انجام داده اند.
آيا ابي سرح نيز در زمان خلافت عثمان در همين كميته حضور داشته است؟
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۱, ۱۲:۰۴ #7
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 51
- مورد تشکر
- 146 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام به دوست خوبم ذهن آزاد عزیز.
ببنید اینطو رنیست که شما میگید . شاید اون گروه دوازده نفره (که البته ابی سرح هم داخل اون گروه نبود) با وحی در ارتباط نبود اما این گروه با اجازه و زیر نظر حضرت علی (ع) که خود ابشان از کانبان وحافظان قران بودندکار رو انجام دادند و مصحفهایی هم که استفاده شد از مصحفهای معتبر اون زمان بود دلیل حرفم هم اینه :
کمیته یکی کردن مصاحف
حدیفه در اوج اختلاف قرائت در زمان عثمان که آن را خطری برای اسلام و مسلمانان میدانند چونکه او که در جنگ ارمنستان و آذربایجان حضور داشته، مشاهده میکند که سربازان مسلمان شامی و عراقی در مورد قرائت قرآن با یکدیگر به نزاع برخواستهاند و یکی قرائت دیگری را اصلا قبول ندارد که با مشاهده این جریان بسیار ناراحت شده و به سراغ خلیفه وقت یعنی عثمان رفته و وی را از نتیجه اختلاف قرائتها، آگاه میسازد و اعلام میدارد قبل از اینکه مسلمانان مانند یهود و مسیحیان دچار اختلاف در متن کتاب مقدسشان گردند دست به کار شود، بر این اساس بر طبق نقل برخی مورخان عثمان مصحف موجود را از حفصه گرفته و به چهار نفر به نامهای زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن حارث بن هشام دستور میدهد تا از روی آن بنویسند و اضافه نمود اگر با زیدبن ثابت در مورد کلمهای مورد اختلاف واقع شدید، آن کلمه را بر لغت قریش بنویسید. البته این گروه چهار نفره بنا به دلایلی موفق به این کار نشدند و عثمان علاوه بر این افراد، از افراد دیگری نیر کمک خواست که عبارت بودند از ابی بن کعب، مالک ابن ابی عاص، کثیر بن افلح، انس بن مالک، ابن عباس، مصب بن سعد و عدهای دیگر که حدودا دوازده نفر بودند. که در این ترکیب جدید مسئولیت با ابن ابی بن کعب بوده است، که قرآن را قرائت و املاء میکرد و دیگران مینوشتند. که ظاهرا سال شروع این کار طبق شواهد تاریخی 25 هجری میباشد.
منابع توحید المصاحف
- صحیفههای حفصه
که طبق برخی نقلها اولا ایشان سه بار قرائت خود را به پیامبر عرضه نموده بود و پیامبر قرائتش تائید کرده بودند. ثانیا در این جریان، طبق برخی دیگر از روایتهای رسیده علاوه بر اینکه او املا میکرد و دیگران مینوشتند بلکه املا او از مصحف خودش بوده است نه مصحف دیگر.
- نظارت امیرالمومنین علیه السلام
منابع
- محمد هادی معرفت، تاریخ قرآن، انتشارات سمت چاپ دوم بهار 1377
- محمد باقر حجتی، پژوهش در تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهاردهم 1378
- محمود رامیار، تاریخ قرآن، انتشارات شرکت سهامی نشر اندیشه.
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری