-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۷:۰۶ #1
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 211
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اگه قرآن کتاب خدا نیست پس...
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت تمام اساتید محترم سایت.
من روز اولی که به سایت اومدم فقط می خواستم از منابع سایت استفاده کنم اما یه سری بحثهایی اینجا میشه که نمی تونم در مقابل اونها بی تفاوت باشم.
بحث عمده ای که در این سایت و سایتهای دیگه و یا به کل بگویم در جامعه زیاد رواج دارد این است که آیا قرآن کتاب خداست؟آیا اسلام دین خداست؟
اصلاً نمی خوام حاشیه برم فقط یه سوال از دوستانی دارم که این اعتقاد رو دارند:
آیا انسان به تنهایی و فقط با تکیه به عقل خود می تواند زندگی کند و خود را به کمال برساند؟
آیا برای رسیدن به هدف نیاز به یک جهان بینی نیست؟آیا علم و منطق به تنهایی می توانند نگرشی درست به انسان بدهند؟
دوستان منکر قرآن و اسلام،آیا شما این را قبول دارید که خداوند برای رساندن انسان به کمال برای او راهنمایانی با نام رسول فرستاد است؟آیا به صرف رسول بودن آنها می توانند راهنمایان خوبی برای انسان باشند؟قطعاً خود رسولان نیز نیاز به راهنمایی از سوی خداوند دارند که ما از آن به وحی تعبیر می کنیم.قرآن،تورات،انجیل و بقیه کتب آسمانی هم از سوی خداوند و بوسیله وحی بر انبیاء نازل می شدند.
حالا می رسیم به بحث اصلی:
ما این را قبول داریم انسان برای زندگی نیاز به راهنمایی کامل دارد و به خوبی به این نکته واقف هستیم خداوند متعال به دور از هر گونه نقصی است.بر طبق نظر منکران اسلام و قرآن که یا به کل آن را قبول ندارند و یا اسلام و قرآن را دارای نقص می دانند،
چراخداوند بعد از گذشت قرنها از نزول قرآن،کتاب و دین کاملی را برای راهنمایی مردم نازل نکرده است؟
خواهش می کنم دوستان منکر قرآن این سوال من را جواب دهند.
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۷:۲۴ #2
دوست و سرور گرامي
خوب يك بينش مي تواند چنين باشد كه اصلا" خداوند كتابي را نازل نكرده، پس ديگر قبل و بعد ندارد.
در قرآن درباره كتب پيشين سخن گفته شده اما تورات و انجيل خود مدعي اين نيستند كه از طرف خدا و بطور مستقيم نازل شده اند. در واقع بيشتر به كتب سيره نويسي مثل تاريخ طبري شباهت دارند.
البته ظاهرا" در قرن نوزدهم يك امريكايي ادعايي مشابه داشته كه اسمش به خاطرم نيست و پيرواني هم دارد. ادعاي پيامبري هم در طول تاريخ كم نبوده.
آنچه مهم است استدلال شما در حقيقت بودن اسلام و قرآن كافي نيست. هر كس مجبور است در ميان اينهمه هياهو و ادعا انتخاب كند و تنها ابزارش درك و فهم و عقلش است. در اين راه ناديده گرفتن كوچكترين اشكالات به معني بي توجهي به اساس حقيقت است.
موفق باشيد
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۷:۲۹ #3
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 211
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ویرایش توسط احسان زمانی : ۱۳۸۷/۰۵/۳۰ در ساعت ۰۷:۳۰
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۷:۴۸ #4
سلام دوست عزيز ، اول اينكه بحث بر سره قرآن هست چي كاره توراتو انجيل دارين، جز قرآن هيچ منبع ديگه اي دال بر تحريف اون كتب نيست!!!! شما خودتون رو بزارين جاي كساني كه قبل از قرآن زندگي مي كردند، قرآن روشنگري هايي در مورد خيلي چيزها انجام داده كه امروز به عنوان مثال شما با قدرت مي گيد كه پيامبران معصوم بودن، اما مردم قبل از قرآن چنين تفكري نداشتن و پيامبر رو هم يك انسان و جايزالخطا مي دونستن. حالا شما براي من قرآن رو بدون استفاده از آياتش اثبات كن، در اين حالت شما نياز به يكسري دلايل تاريخي قبل از قرآن دارين و كتب آسماني كه قبل از اون بوده در حالي كه اگه قبول كنيم كه تحريف نشده حرفي از قرآن نزدن و اگرم قبول كنيم كه تحريف شده پس نمي شه به قول خودتون به عنوان منبع و دليل ازش استفاده كرد،
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۷:۵۰ #5
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۰۸:۲۸ #6
- تاریخ عضویت
مرداد ۱۳۸۷
- نوشته
- 211
- مورد تشکر
- 337 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
به نام خدا
اکثر تحریف ها و کاستى هاى این کتابها به خصوص در مورد اسلام, به بعد از بعثت پیامبر گرامى مربوط مى شود که علما و بزرگان یهودى و مسیحى در کتاب هاى مذهبیشان دست بردند و اخبار مربوط به حضرت را از بین بردند و اگر این کار را نمى کردند مى بایست طبق دستورات کتب مذهبى خود, به حقانیت پیامبر اکرم اعتراف نموده به دین اسلام بگروند که این امر از شوکت و عظمت شان (البته در نظر خودشان) مى کاست و نیز از درآمدها و نذورات پیروان یهودى و مسیحى محرومشان مى ساخت.
پس نمی شود دقیقاً گفت که در تورات قبل از تحریف حرفی از خاتم انبیاء زده نشده.
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۰:۴۵ #7
سرور گرامي جناب زماني
چرا فكر مي كنيد تاريخ گواه اين حقيقت نيست؟ اين داستان تقريبا" بطور كلي به باورهاي قوم كوچكي در روي زمين بر مي گردد كه ما آنها را يهودي مي ناميم و بيشترين مشكل رو هم با آنها داريم.
همه ما فرستاده ايم. هر كه از ميوه علم و خرد با تلاش و سعي خود بهره بيشتري برده پيشرو در اصلاح جامعه بشري بوده است. تاريخ گواه ادعاهاي بيشمار رسالت بوده كه بسياري از آنها باور نشده و برخي باور شده است و در سيستم اعتقادي انسانها قرار گرفته است.
با كمي گشت و گذار در جهان متوجه مي شويد كه چه باور هاي متفاوتي در ملت هاي دور افتاده از هم رشد و توسعه يافته است.
نژاد زرد بخش بزرگي از جمعيت روي زمين را تشكيل مي دهند. آيا باورهاي آنها مثل ماست.؟آيا رسالت خداوند در اسلام به آنجا رسيده است؟ راستي اين اسلام حقيقي دقيقا" چيست؟
خداوند پيامش را هر روز با بيدار شدن ما كه هسيم و جهان هست در هر لحظه به ما مي رساند. راه تكاملي ما تنها به انتخاب ما وابسته شده است. ما مي توانيم در پذيرش يك اعتقاد حقايق زيادي را ناديده بگيريم و يا ظريف بين و نكته سنج باشيم كه حقيقت را از ميان ادعا ها شناسايي كنيم.
به نظر شما خداوندي كه به مشكلات زندگي فرستاده اش مي پردازد. زبان به نفرين و ناسزا به مخلوقاتي كه خودش ساخته و خود هدايت و گمراهشان كرده بازمي كند؟ و نمي داند كه هيچ جاي خاصي بر روي زمين وجود ندارد كه خورشيد از آنجا طلوع مي كند؟ شهاب سنگ ها را تير هاي غيبي دفع اجنه مي داند و كسوف خورشيد را نشانه اي از خاموشي خورشيد؟همان خداوند خالق آسمان و زمين است؟
چرا همه در اظهارات من نوعي، نكته سنجي مي كنند و اشكال تايپي و نوشتاري مي گيرند اما از اشكالات قرآن و اسلام به راحتي عبور مي كنند؟ توجيح مي كنند كه مصلحت چنان بوده. پيامبر با زن پسرخوانده اش ازدواج كرده تا بگويد پسرخوانده حكم پسر را ندارد. با دختري 8 ، 9 ساله ازدواج كرده چون آن زمان مرسوم بوده. كنيز و غلام بودن را بطور كلي نفي نكرده چون مصلحت آن دوران بوده است. با هم نوعانش پيكار كرده كه بگويد همه خداي من را پرستش كنيد و مثل من فكر كنيد. آيا متوجه آن نيستيد كه چنين نگرش هايي چطور انسانها را دسته بندي كرده و به جان هم انداخته است.
آيا دين و متوليان ديني در تاريخ هميشه رو سفيد بوده اند؟ آيا هميشه قرائت هاي مدعيان اين حوزه در برابر انديشه و رشد انسان نبوده؟
من هم حقيقت را به درستي نمي دانم اما مي دانم كه مقدر شده است كه در اين تاريكي متكي به فهم و درك خود باشيم. تاريخ اديان و اسلام را بدون پيش داوري مرور كنيد. چه مي بينيد!
همه ما پيامبر را در قصه اي كه بر سرش آشغال مي ريختند بيشتر دوست داريم تا پيامبري كه گردن خيانت كاران را مي زند و اقوام ديگر را تسليم قدرت خود مي كرد. به چرايش انديشيده ايد؟
احسان عزيز خداوندي كه بسيار خردمند و بزرگ مي دانيم چرا چنين روش ابتدايي و غيرهوشمندانه اي را براي هدايت مخلوقاتش پيش بگيرد. شما با دانش اندك خود اگر جاي او بوديد چنين مي كرديد؟
وقتي او مي خواسته كه در اختلافمان سنجيده شويم آبا خودش را وارده دعواهاي كودكانه ي ما مي كند.
مرا بخاطر صراحتم ببخشيد اما آنرا درد دلي برادرانه تلقي كنيد.
-
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۲۰ #8
بسم الله الرحمن الرحیم
از تمام دوستان تقاضا دارم تمام متن زیر را با دقت بخوانند.این متن مقداری طولانی است ولی مطمئن باشید از خواندن آن پشیمان نخواهید شد.
شبهاتی كه پیش آمده متاسفانه دراثر ارتباط با افراد نا آگاه و نادان و خواندن سایت های ضد اسلامی است که ناشیانه سخنان بی پایه و اتهامات بی اساس را به اسلام و قرآن وارد می سازند . در حالی که اگر اندکی مطالعه و تحقیق منصفانه در این زمینه می کردند ، در می یافتند که قرآن کتاب آسمانی است و همه دستورهایی که پیامبر به عنوان دین به مردم داده است ، همه از جانب خداوند بوده است . کاری که شما باید انجام دهی این است که اولا مطالعات اسلامی و دینی خود را زیاد کرده و پایه های عقیدتی خود را مستحکم نمایی . ثانیا با افراد و مراکزی (مانند مرکز www.pasokhgoo.ir) که می توانند پاسخگوی سوالات پیش آمده شما باشند ، در ارتباط باشی . اگر سوال و شبهه ای در باره مسائل داري ، می توني با شماره تلفن 09640( بدون هیچ شماره دیگه ای )تماس بگیري و سوالو بپرسي یا از طریق سایت یادشده سوال کني تا پاسخش رو برات ایمیل کنیم. اما در باره از سوی خدا بودن قرآن مباحث بسیاری مطرح و تدوین شده و در کتابهای قرآن شناسی و نیز مجلات موجود است که جهت اطلاع مقاله ای برای شما ارسال می گردد ودر صورت تمایل می توانید به کتاب قرآن شناسی آیه الله مصباح و بیان آیه الله خویی و ...مراجعه فرمایید : دلايلي كه آسماني بودن قرآن را تاييد ميكند يك محقق اسلامشناس غربي، با بيان اين جملات به تحقيقي همه جانبه درباره قرآن و ويژگيهاي آن پرداخته كهقسمتهايي از تحقيقش را برگزيدهايم كه ميخوانيد: سخن گفتن درباره اسلام به عنوان روش زندگي، به خاطر تصورات غلط و انديشههاي قالبي رايج درباره اسلام ومسلمين، بخصوص در غرب، كاري بس مشكل است. يكي از واقعيتهاي شگفتآور و تعجبآميز براي افرادغيرمسلمان اين است كه دين اسلام بيش از 975 ميليون پيرو در سراسر جهان دارد. اسلام متكي بر وحي است و كتابمقدسي به نام قرآن دارد كه در حدود هزار و چهارصد سال پيش بر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) نازل شده وآخرين وحي الهي تا پايان حيات بشر بر روي كره زمين است. وقتي ميخواهيم درباره اسلام يا مسيحيت سخن بگوييم نبايد به تخلفات برخي از مسلمانان و مسيحيان توجه كنيم وآن را مبناي قضاوت درباره اسلام و مسيحيت بدانيم. اجازه دهيد آنچه را كه دكتر موريس بوگايل در كتاب <انجيل، قرآن و علم» كه توسط انتشارات <امريكن تراست» در سال1979 چاپ شده است بخوانيم: <به دليل اصالت انكارناپذير قرآن بايد خدا را شكر كرد. متن قرآن جايگاهي بينظير در بين كتب وحي دارد كه نه درانجيل عهد عتيق و نه عهد جديد ديده ميشود. در ابتدا دو بخش اول كتاب مقدس مرور و اصلاحاتي انجام شده، قبلاز اينكه به شكلي كه امروزه ما ميشناسيم به دستمان برسد. در حاليكه اين مطلب در مورد قرآن صدق نميكند، زيرادر زمان پيامبر اسلام (ص) نوشته شده است. ممكن است شخصي بپرسد: <چگونه ميتوان فهميد كه قرآن وحي از جانب خداست؟ آيا مدركي هم داريد؟ من مداركي دارم كه نشان ميدهد قرآن وحي از جانب خداست و اين مدارك در چند صفحه بعد بيان خواهد شد.هنگامي كه قرآن در سال 622 پس از ميلاد به پيامبر (ص) وحي شد، متن اين اثر يك معجزه زبانشناسي بود. قرآنهمگان به دعوت به مبارزه ميكند. اين دعوت، دعوتي است كه از هركس كه بتواند چيزي مشابه يا همانند قرآن بوجودبياورد. اين دعوت به مبارزه در سوره هفدهم قرآن، بنياسرائيل، در آيه 88 چنين آمده است: <و بگو: اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن را بيامورند، نميتوانند همانند آن را بياورند، هرچند كه يكديگر راياري دهند.» سالها گذشت و هيچ كس نتوانست وارد چنين مبارزهاي شود. بعدها دعوت به مبارزه در قرآن آسانتر شد. آنچنان كهتنها ده سوره مشابه آن را كافي دانست. اين مطلبي در سوره يازدهم قرآن (هود) و در آيه 13 آن چنين آمده است: <با آنها كه ميگويند كه از خود برميبافد و به دروغ به خدا نسبتش ميكند بگو اگر راست ميگوييد جز خدا هركه راميتوانيد به ياري طلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته بياوريد.» باز هم سالها گذشت و هيچ كس نتوانست به موفقيتي در اين چالش عظيم دست يابد. اين مبارزه براي دومين بار همساده شد و تنها يك سوره مشابه سورههاي قرآن كافي انگاشته شد. به مبارزه فراخواندن براي آوردن يك سوره، دربيش از يك سوره قرآن آمده است كه يكي از آنها سوره دوم قرآن يعني بقره و در آيه 23 آن است كه ميفرمايد: <و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كردهايم در ترديد هستيد، سورهاي همانند آن بياورد.» پس از آن هماكنون كه بيش از چهارده قرن گذشته است، هيچ كس نتوانسته است در اين چالش به رقابت برخيزد و هيچكس هم نخواهد توانست كه چنين كند و بنابراين قرآن تنها كتاب موجودي است كه هيچ بشري نميتواند با آن برابريكرده و يا حتي از آن تقليد كند. بسياري از زبانآوران عرب ساليان زيادي از عمر خود را صرف تحقيق و پژوهش دربارهقرآن كردند و سعي در يافتن لغت يا جملهاي داشتند كه دال بر ضعف و ناتواني قرآن باشد، اما موفق به انجام چنينكاري نشدند. آنها حتي پا را فراتر گذاشته و سعي در يافتن راهي براي جايگزين كردن لغت يا جملهاي در قرآن كردند، بهاميد اينكه بتوانند معنايي مشابه متن اصلي را در ذهن تداعي كنند، اما اين تلاش آنها نيز بيثمر ماند و با شكستمواجه شد. در نتيجه بسياري از مردم و بخصوص زبانشناسان، پس از چهارده قرن به قرآن به عنوان وحي الهي كه ماوراي تواناييهاي بشر است، ايمان آوردند. در آغاز دوران جديد برخي از افراد غيرمسلمان اين بحث را مطرح كردهاند كه لذت از زبان عربي حتي در بينسخنوران بومي آن نيز كاهش يافته است و بيشتر افراد غيرمسلمان نميتوانند عربي صحبت كنند. آنها به اين ترتيبنتيجه ميگيرند كه قرآن نميتواند تا پايان حيات بشر در كره خاكي به عنوان معجزه باقي بماند. اين بحث معتبر نيست چرا كه ميليونها تن از مردم جهان هنوز هم تسلط بسيار خوبي بر زبان عربي دارند كه ميتوانندمعجزه زبانشناسي قرآن را مورد نقد و بررسي قرار دهند. اما قرآن چيزهاي ديگري براي اعصار جديد دارد. برخي ازمردم دريافتهاند كه در قرآن حقايق بسياري درباره علوم ستارهشناسي، توليد مثل انسان و رشتههاي ديگر علمي وجوددارد. دانشمندان جديد از صحت و درستي اطلاعات علمي ارائه شده در قرآن به حيرت افتادهاند. عدهاي از مردم كتابهاييدرباره اين پديده خارقالعاده نوشتهاند كه توجه بسياري از مردم، اعم از مسلمان يا غيرمسلمان را در غرب، به خودجلب كرده است. يكي از اين كتابها، كتاب ويژهاي درباره جنينشناسي تحت عنوان <بشر در حال توسعه» نوشته دكتر كيت مور است كهاز سوي انتشارات دبيلو. بي. ساندرز در سال 1982 منتشر شده است. در چاپ سوم اين كتاب دكتر مور ميگويد: <در كتاب مقدس مسلمانان، قرآن آمده است كه بشر مخلوط ترشحات جنسي نر و ماده به وجود ميآيد. بسياري ازمنابع موجود نشان ميدهند كه پيدايش انسان از يك قطره اسپرم نر كه منتج از دستگاه جنسي باشد در چيزي شبيه بهتخم در رحم ماده شش روز پس از شروع انجام ميگيرد (به عبارت ديگر بلاستويست (جنين تكامل يافته حيواناتپستاندار) انسان تقريباً شش روز پس از باروري شروع به لانهگزيني ميكند). قرآن (و همچنين پيامبر) بيان ميكند كهقطره اسپرم به خون لخته شده تبديل ميشود (يك بلاستويست لانهگزيني كرده و يا يك لقاح خود به خود شبيه بهخون لخته شده خواهد شد). اين مطالب بخشي از آن چيزي است كه دكتر مور در كتابش نوشته. بعدها، پس از پژوهشها و مطالعات بيشتر در موردآراء ارائه شده در قرآن كه چگونگي رشد جنين را در رحم مادر تشريح ميكرد، دكتر مور دريافت كه جملات وآرايههاي قرآن از نظر صحت علمي حيرتانگيز است. بنابراين، وي تصميم گرفت بخش ديگري به چاپ بعدي كتابش بيفزايد. اين بخش درباره صحت علمي روايات قرآني بحث ميكند كه چهارده قرن پيش نازل شده است. در هفتمين اجلاس پزشكي عربستان سعودي، دكتر مور مقالهايدرباره علم جنينشناسي در قرآن و حديث ارائه كرد. او در مقالهاش ميگويد: من از صحت علمي اين عبارت (منظورقرآن است) كه در قرن هفتم ميلادي، آمده است حيرتزده شدهام. حال سوال اين است: اگر قرآن اين واقعيات علمي را با چنين صحتي بيان ميكند چگونه ميتواند كار يك انسان باشد؟آنچه كه دكتر ر<موريس بوكايل» پس از خواندن قرآن گفته است چنين است: <اولين هدف من از خواندن و تجزيه و تحليل جمله به جمله قرآن، ارائه نگرش من به قرآن و متوجه كردن به پديدههايطبيعي ارائه شده در آن است؛ مسائل طبيعي بسيار دقيق و صحيح از جزئيات بهخصوص كه در اين كتاب (قرآن) به آناشاره شده كه براي من به وضوح روشن ميكند اين مطالبي كه امروزه در عقايد امروزين بشر بيان ميشود، انساني درزمان محمد(ص) حتي نميتوانسته آن را حدس بزند. آنچه كه در ابتدا خواننده با آن مواجه ميشود اين است كه براياولين بار متني را از اين نوع ميخواند كه پر از موضوعات مختلف است، در حالي كه اشتباهات بزرگي در انجيل يافتميشود، من نتوانستم حتي يك اشتباه در قرآن پيدا كنم. مجبور شدم از كار باز ايستم و از خود بپرسم: اگر يك انساننويسنده اين كتاب بوده چگونه توانسته حقايقي را در قرن هفتم ميلادي بيان كند كه امروزه علوم جديد و دانشهاينوين به آنها دست يافتهاند؟ بشر چه توضيحي ميتواند درباره اين مشاهدات داشته باشد؟ به عقيده من هيچ توضيح وهيچ دليل خاصي وجود ندارد چون يك سكنه اهل جزيرةالعرب چگونه ميتوانسته دانش علمي را در موضوعات خاصي داشته باشد كه ده قرن از خود او جلوتر بوده است. اين يك حقيقت بيچون و چرا است كه در زمان نزول آنيعني در دوران تقريباً بيست و سه ساله در دو سوي هجرت (622 ميلادي) دانش علمي براي قرنها پيشرفتي نداشته ودوره فعاليت تمدن اسلامي با همراهي علم، بسيار نزديك به نزول قرآن است. علاوه بر آنچه كه دكتر بوكايل گفت، مثالهاي متعدد ديگري هم از علوم مختلف از جمله جنينشناسي وجود دارد. هنگامي كه من درباره آياتي از قرآن كه درباره مسائل علمي است تحقيق ميكردم تعداد زيادي از اين آيات را يافتم وسعي خواهم كرد تا آنجا كه فضا ممكن باشد، اين مثالها را ذكر كنم. قرآن بسياري از حقايق درباره نجوم را كه در اواخرقرن بيستم كشف شد بيان ميكند. يكي از اين حقايق گسترش و بسط جهان است. دكتر بوكايل در اين باره ميگويد: <امروزه توسعه جهان هستي از حيرتانگيزترين كشفيات علوم جديد است. اين يك مفهوم جداً ريشهدار است كهاولين بار توسط نظريه كلي نسبيت بيان شد و مورد حمايت علم فيزيك در زمينه تحقيقات و مطالعات طيف كهكشانيقرار گرفت؛ حركت منظم به سوي بخش قرمز طيفهايشان شايد بيانگر فاصله كهكشانها از يكديگر باشد. بدين ترتيببدين ترتيب اندازه جهان به احتمال بسيار قوي در حال افزايش است و اين افزايش فاصله ما را با ديگر كهكشانهاافزايش خواهد داد. سرعتهايي كه اجرام سماوي با آنها در حركتند، در اين گسترش مداوم، ذرات به سرعت به نورتبديل ميشوند. آيه 47 سوره پنجاه و يكم قرآن (الذاريات) شايد مقايسهاي باشد با اين ايده جديد: <و آسمان را به نيرو برافراشتيم و حقا كه ما تواناييم.» آسمان (عرش) ترجمه لغت <سماء» است كه معناي دقيق آن خارج از كره زمين است. <دنيا را برافراشتيم (گسترانديم)ترجمه فعل ماضي نقلي <موسعون» است كه از فعل <اوسع» به معناي <بزرگتر ساختن، گسترده كردن، وسعت دادن،بسط دادن» است. مثال ديگر از علوم مختلف درباره بوجود آمدن چيزهاي مختلف است كه آنها را در بيش از يك آيه ميتوان پيدا كرد.براي مثال سوره بيست و يكم قرآن يعني انبياء، در آيه 30 كه توسط دكتر بوكايل انتخاب شده، نشان ميدهد چگونهقرآن درباره اين مسايل علمي سخن ميگويد. آيه به اين ترتيب ترجمه شده است: <آيا كافران نميدانند كه آسمانها و زمين بسته بودند، ما آنها را گشوديم و هرچيز زندهاي را از آب پديد آورديم؟ چراايمان نميآورند؟» ايده <پديد آمدن چيزي از چيز ديگر» هيچ شكي را براي انسان باقي نميگذارد. اين عبارت ميتواند دقيقاً چنينمعنايي دربر داشته باشد كه هر موجوده زنده از آب ساخته شده يا سرچشمه و مبدا پيدايش هر موجود زندهاي آب است. دو معناي احتمالي كه قوياً مطابق با اطلاعات علمي است، در حقيقت زندگي يك منبع آبي دارد و آب مهمترينعنصر تشكيلدهنده موجودات و سلولهاي زنده است. بدون آب زندگي ممكن نيست. هنگامي كه امكان وجود حيات در سيارهاي ديگر مورد بحث قرار ميگيرد، اولين سوالي كه مطرح ميشود اين است كه: آيا ميزان مكفي آب براي تامينزندگي در آن وجود دارد؟ از قلمرو حيوانات حقايق بسيار زيادي در قرآن بيان شده است. يكي از اين حقايق درباره منبع بوجود آورنده اجزاء شيردر حيوانات است كه هزار و چهارصد سال پيش در قرآن تشريح شده است. اين مطلب را بشر به تازگي دريافته است.دكتر بوكايل آيه 66 سوره شانزدهم قرآن يعني <نحل» را چنين تشريح كرده است: <براي شما در چارپايان پندي است. از شير خالصي كه از ميان شكمشان از ميان سرگين و خون بيرون ميآيد سيرابتانميكنيم. شيري كه به كام نوشندگان گوارا است.» از ديدگاه علمي و ايدههاي فيزيولوژيكي بايد از معناي همين آيه درك شود موادي كه تغذيه عمومي بدن را تامينميكنند از تغيير و تحولات شيميايي كه در طول مسير جهاز هاضمه صورت ميپذيرد بوجود ميآيند. اين مواد ازمحتواي روده هستند. در ورودي روده و در مرحله مناسبي از تغييرات شيميايي، اين مواد از ديواره روده عبور كرده ووارد چرخه هضم ميشوند. اين مجرا تحت تاثير دو راه است: مستقيم و بوسيله آنچه كه عضلات لنفاوي نام دارد و ياغيرمستقيم بوسيله چرخه ورودي. اين ماده در ابتدا به كبد هدايت ميشود، جايي كه در معرض تغيير و تحولاتي قرارميگيرد و سپس از كبد بيرون آمده و به چرخه حساب شده خود باز ميگردد. در اين راه همه چيز وارد جريان خونميشود. اين اجزاء شير از غدد پستاني ترشح ميشود. اين مواد توسط مواد غذايي هضم شده كه از راه خون به آنهاميرسد تغذيه ميشود. بنابراين، خون نقش يك جمعكننده و هدايتكننده آنچه را كه از غذا استخراج كرده است ايفاميكند و مواد غذايي را به غدد پستاني يعني توليدكنندههاي شير ميآورد. چنان كه براي ديگر اعضاي بدن نيز چنينميكند. در اينجا يك فرايند حياتي انجام ميگيرد، به اين ترتيب كه هرآنچه را كه بايد دفع شود، به همراه مواد دفعيدرون روده و خون سطح ديواره روده را جمع ميكند. اين يك مفهوم بسيار دقيق از نتايج كشفيات انجام شده در علم شيمي و فيزيولوژي دستگاه گوارش است. اين مطلب صد درصد در زمان محمد(ص) ناشناخته بوده است و در واقع مطلبي است كه به تازگي فهميده شده است. كشف گردش خون تقريباً ده قرن پس از نزول وحي (قرآن) توسط هارويانجام گرفت. من فكر ميكنم كه وجود چنين آياتي در قرآن بيانگر اين مفهوم است كه هيچ تفسير بشري نميتواند چنينمفهومي را آن هم در زماني كه در آن ارائه شده، بيان كند. آخرين مثالي كه از كتاب دكتر بوكايل ميآورم، مثالي است كه مرا خيلي متعجب ساخت و برايم جالب بود، چون اينمثال، آنچه را كه قرآن به مردم نشان داد (كه بدون كمك اطلاعات داده شده در قرآن كشف نشده بود) توضيح ميدهد.اين مثال درباره داستاني از حضرت موسي(ع) و فرعون است كه در بيش از يك سوره از قرآن آمده است. آياتي كه دكتربوكايل را به تحقيق درباره اين حادثه ترغيب كرد، در سوره يونس و در آيات 90 تا 92 ديده ميشود كه ترجمه آن چنيناست: <ما بنياسرائيل را از دريا گذرانديم. فرعون و لشكريانش به قصد ستم و تعدي به تعقيبشان پرداختند. چون فرعونغرق ميشد گفت: ايمان آوردم كه هيچ خداوندي جز آن كه بنياسرائيل بدان ايمان آوردهاند نيست و من ازتسليمشدگانم. آيا اكنون ايمان آوردهاي؟ حال آن كه تو پيش از اين عصيان ميكردي و از مفسدان بودي. امروز جسم تورا به بلندي ميافكنيم تا براي آنان كه پس از تو ميمانند عبرتي باشي، و حال آنكه بسياري از مردم از آيات ما غافلند.» اين، آن چيزي بود كه قرآن مقدس درباره داستان حضرت موسي(ع) و فرعون و نشانه خداوند كه براي مردم پس ازفرعون باقي ماند تا ببينند كه چه كسي وحي از جانب خدا دارد و چه كسي ندارد. دكتر بوكايل درباره چگونگي روندتحقيقاتش در مورد صحت اين داستان قرآني نوشته است: <در ژوئن سال 1975، مسئولان بلندپايه مصري با لطف و مهرباني بسيار به من اجازه دادند تا بدن فرعون را كه تا آنزمان پوشيده مانده بود، مورد بررسي قرار دهم. آنها حتي اجازه عكس گرفتن هم به من دادند.... آنچه از اين بررسي وتحقيق بدست آمد، زخمهاي متعدد استخواني با فرورفتگيهاي عميق بود كه حتي بعضي از آنها ممكن بود كشندهباشد. البته هنوز امكان تعيين اينكه اين زخمها پس از مرگ و يا قبل از مرگ فرعون بوجود آمده وجود ندارد. ممكناست طبق روايات كتاب مقدس او بر اثر غرق شدن و يا از شوكهاي ناگهاني كه در لحظات قبل از غرق شدن به اودست داده و يا حتي هر دوي اين موارد مرده باشد. آنچه مشكلساز شد حفاظت صحيح از موميايي بود كه منبع ومنشا زخمها و آسيبهاي وخيمش شناسايي شده بود، اما اندازهها و بخشهاي مرمتشده چندان زود به دستنيامد. اين اندازهها بايد به ما اطمينان بدهد كه تنها دليل واقعي كه امروزه ما درباره مرگ فرعون و خروج بنياسرائيل ازمصر و حفظ جسد او ميدانيم، خواست خدا بوده است. براي بشر همواره اين امر خوشايند بوده كه بقاياي جسدشدر طول تاريخ باقي بماند. اما در اينجا چيزي وجود دارد كه بسيار فراتر از اين است. وجود مادهاي كه بدن مردي با آنموميايي شده كه حضرت موسي(ع) را ميشناخت، با تقاضاهاي او مخالفت ميكرد و آنقدر او را تعقيب كرد كه جانشرا در اين جريان از دست داد. باقيمانده جسدش به فرمان خداوند حفظ شد تا براي انسانها نشانهاي باشد و اين چيزياست كه در قرآن نوشته شده است. آنها كه به دنبال اطلاعات جديدي براي آزمايش صحت نوشتههاي قرآن ميگردند، نشانههاي بينظيري را در آيات قران درباره بدن فرعون خواهند يافت كه در بخش مومياييهاي سلطنتي در موزه قاهره مصر قابل مشاهده است. اين موارد تنها چند مثال براي نشان دادن آن مطالبي است كه قصد داشتم درباره آنها صحبت كنم. در اين كتاب (قرآن)بيش از يكصد مثال از رشتههاي مختلف علمي آورده شده كه همگي آنها با حقايق علمي ثابت ميشود. هركسميخواهد درباره اين مفاهيم بيشتر تحقيق كند ميتواند خود، قرآن را بخواند و يا اگر شخصي علاقمند باشد ميتواندكتاب دكتر بوكايل <انجيل، قرآن و علم» را كه در كتابفروشيها وجود دارد بخواند و صحت آنچه را كه او ميگويدبررسي كند. نه تنها دكتر بوكايل و دكتر مور، بلكه بسياري از محققين ديگر نيز درباره اين مفاهيم پژوهش كردهاند وبسياري از اين تحقيقات در بيست و سوم سپتامبر 1985 در كنفرانسي كه در قاهره تحت عنوان <مفاهيم علمي در قرآن»برگزار شده ارائه گرديده است. مقالات بسياري در آن كنفرانس ارائه شد. يكي از جالبترين مقالات از دكتر تي.وي. پرسويد، استاد دانشگاه مانيتوباي كانادا درباره توليد مثل انسان بود. مقاله جالب ديگر كه توسط دكتر مارشال جانسون مدير انستيتو دنيل بوف درفيلادلفياي آمريكا ارائه شد نيز درباره علم جنينشناسي در قرآن بود. دكتر جانسون در آن كنفرانس گفت كه او از آياتقرآن براي تدريس جنينشناسي به شاگردانش استفاده ميكند، چرا كه شاگردانش اين آيات را بخوبي متوجه ميشوندو بهتر از متون درسي آن را ميآموزند. دكتر آرتور السون از دانشگاه سيتي در لندن بيان داشت كه از صحت علمي جملاتي كه در قرآن آمده متحير شده است.او هيچ شكي ندارد كه اين كلام، سخن انسان نيست زيرا اين حقايق به تازگي كشف شده است. مايلم براي جمعبندي نقلي از يكي از آيات قرآن كه شايد وجود اين حقايق علمي را به عنوان نشانههايي براي مردمميداند، بيان كنم. در آيه پنجاه و سوم سوره فصلت آمده است: <بزودي آيات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشكار شود كه او حقاست. آيا اينكه پروردگارت در همه جا حاضر است كافي نيست؟» قرآن درباره چيست؟ قرآن به نثر زيبايي نوشته شده است كه باقي ميماند و باعث شگفتي متخصصان زبان عربي شده است. اما صرفاً يكشاهكار ادبي نيست. قرآن شامل حقايق و تعاريف علمي است بطوري كه دانشمندان تمام علوم را مسحور خود كرده، اما در عين حال يكدايرةالمعارف علمي نيست. قرآن داستان مردم و مكانهايي را در گذشته با جزئيات كامل و روشن بيان ميكند اما صرفاً يك كتاب تاريخ نيست. پس قرآن چيست؟ قرآن وحي است از جانب خالق اين جهان براي تمامي انسانها. مهمترين پيام آن يكتايي و يگانگي خداوند است واينكه تنها يك خالق متعال وجود دارد كه پدر و مادر ندارد و به هيچ كس و هيچ چيز وابسته نيست. او پديد آورنده همهچيز است و تمامي جهان تحت كنترل اوست. او تنها ارزشي است كه توسط موجودات پرستيده ميشود. براي مخلوقات امكان درك كامل پروردگار وجود ندارد. بنابراين قرآن از طريق توجه به صفات او، ما را آگاه ميسازد. اوبسيار بخشنده، مهربان، باعظمت و بسيار آمرزنده است. نامي كه او براي خود انتخاب كرده، <الله» است. خداوند، بخاطر بخشندگي بيپايانش، بشر را براي جستجوي راه صحيح سرگردان رها نكرده است. او قرآن را كه شامل روشي براي پيروي تمام انسانها به شمار ميآيد، نشان داده است. اسلام فقط مجموعهاي ازاعتقادات نيست. قرآن روش كاملي از زندگي است كه دايره فعاليتهاي انساني اعم از اجتماعي، اقتصادي، سياسي وآموزشي را به خوبي فعاليتهاي معنوي پوشش ميدهد. اسلام براي هر موقعيتي، رفتارهاي خوب را سفارش ميكندو به رسيدگي به مردم، خصوصاً مهرباني با خويشاوندان و همسايگان را تاكيد ميكند. در اسلام، خانواده از موقعيتممتازي برخوردار است و به عنوان هسته مركزي و اصلي جامعه تلقي ميشود. همچنين خداوند پيامبراني را براي هدايت بشر به سوي حقيقت فرستاده تا الگويي براي پيروي ديگران باشند.داستانهاي اين پيامبران كه از آدم شروع ميشود و شامل نوح، ابراهيم، موسي و عيسي است و با محمد(ص) پايانميپذيرد، در قرآن يافت ميشود. قرآن، يعني آخرين وحي از جانب خداوند براي انسان، از هرگونه تحريفي محافظت شده است. از آنجا كه قرآن بهصورت نسخه اصلي و عربي آن باقي مانده هيچ معنا و مفهومي از آن به هنگام ترجمه به زبان ديگر از بين نرفته است.ميليونها تن از مردم بخشهاي مختلف جهان قرآن را به طور كامل از حفظ هستند. بنابراين، حتي اگر تمام كپيهايچاپ شده از قرآن از دسترس مردم خارج شود، باز هم قرآن در قلب مردم زنده خواهد ماند.
دوستان خودتان قضاوت کنید آیا امکان دارد کتابی با مشخصات بالا از طرف کسی جز خداوند باشد و آیا امکان دارد
قرآن، يعني آخرين وحي از جانب خداوند براي انسان،که از هرگونه تحريفي محافظت شده است.
منبع:www.pasokhgoo.ir
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۱:۴۱ #9
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا همه در اظهارات من نوعي، نكته سنجي مي كنند و اشكال تايپي و نوشتاري مي گيرند اما از اشكالات قرآن و اسلام به راحتي عبور مي كنند؟ توجيح مي كنند كه مصلحت چنان بوده. پيامبر با زن پسرخوانده اش ازدواج كرده تا بگويد پسرخوانده حكم پسر را ندارد. با دختري 8 ، 9 ساله ازدواج كرده چون آن زمان مرسوم بوده. كنيز و غلام بودن را بطور كلي نفي نكرده چون مصلحت آن دوران بوده است.
نکاتی چند باره ازدواج پیامبر(ص)
• پیامبر(ص) تا سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.
• همه زنان پیامبر (ص) به جز عایشه بیوه بودند.
• پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، یک یا چند بار ازدواج نموده بودند.
• پیامبر(ص) با قبایل انصار ازدواج نکرد.
• همه زنان پیامبر(ص) پس از خدیجه به فاصله بین هجرت تا فتح مکه به عقد پیامبر درآمدند.
• همة زنان آن حضرت پیش از آن که حکم حرمت ازدواج به بیش از چهار زن نازل شود، به عقد پیامبر(ص) درآمده بودند. آیه مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شد و حضرت، پیش از این تاریخ همسران خویش را به عقد خود درآورده بود و پس از این هم خداوند به پیامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق دهد و به جای آنان زنان دیگری برگزیند.
این حکم از احکام اختصاصی رسول گرامی اسلام (ص) است که در جای خود بیان می شود.
پس از ذکر ین نکات، به تفسیر و تبیین حکمت ها و اهداف این ازدواج ها می پردازیم، و برای این امر از نکته های بیان شده کمک می گیریم، زیرا توجه به شرایط فرهنگی آن زمان در این تفسیر ضروری است.
با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچ کترین تردید می توان فهمید که همسرگزینی های پیامبر(ص) جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی نداشت، زیرا:
1. اگر پیامبر(ص) در پی ارضای غرایز نفسانی بود، می باید در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ این غریزه از آغاز بلوغ خودنمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد، در حالی که پیامبر اسلام (ص) تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و پس از آن نیز با زنی که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زن دیگری رابطه زناشویی برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگی، جز یک همسر نداشت؛ این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد.
پیامبر (ص) در دورة جوانی، همة آن چه موجب جلب توجه زنان می شود مانند زیبایی، شخصیت فامیلی، شهرت و ... دارا بود. با این همه حضرت در پی کام گیری از زنان نبود و در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود. این پاکدامنی و اکتفا به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی، با واژه هایی چون زن بارگی و... ناسازگار است.
علاوه بر این، اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین ضعفی می داشت، دشمنان آن حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر(ص) به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان نیز به خود اجازه نمی دادند تا ایشان را به خلاف آن متهم نمایند.
«جان دیون پورت»می گوید: «آیا ممکن است مردی که به شهرت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟!
2. اگر آن حضرت زنباره بود، باید جهت گیری وی در گزینش همسر رنگ رخسارة آنان می بود و با زیباترین دوشیزگان که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه زنان بیوه و یتیم دار. همة زنان پیامبر(ص) ـ به جز «عایشه» ـ بیوه بودند و برخی چون ام سلمه به دلیل بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. براساس گزاراش های تاریخی، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن بود که به ازدواج رغبتی نداشت و از شوهر درگذشتة خویش فرزند یا فرزندانی داشت. نیز آن حضرت با زینب بنت جحش پنجاه ساله یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود.
3. ماهیت زندگی کسانی که با انگیزة ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رو می آوردند، این است که به زرق و برق و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو می آورند، در حالی که سیرة و روش زندگی رسول خدا(ص) خلاف این است. پیامبر(ص) در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان، نرمشی از خود نشان نمی داد. و آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر (ص) و طلاق مخیر می کرد.
علامه سید محمد حسین طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدد زوجات پیغمبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد».
4. دو نفر از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند؛ اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود؛ با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
بنابر آن چه ذکر شد، در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر اسلام(ص) جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد.
خدایا به ما شناختی از رسول خودت عطا فرما که ما دیگر به اشتباه،بزرگترین ظلم ها و تهمت ها را در حق قله ی آفرینشت روا مداریم.
ویرایش توسط حيدر کرار : ۱۳۸۷/۰۵/۳۰ در ساعت ۱۲:۰۳
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۷/۰۵/۳۰, ۱۹:۰۴ #10
• پیامبر(ص) تا سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.
خدیجه زنی ثروتمند بود و محمد مستخدم فقیر وی بود. ازدواج با یک زن ثروتمند برای محمد خیزشی در پلکان موقعیت اجتماعیش بود. در آن دوران محمد یک پسر یتیم و جاه طلب بود. چون مرد فقیر و جوانی بود، هیچ کس به او توجهی نمیکرد. خدیجه برای محمد یک لطف بزرگ بود. او برای محمد آرامش خاطر و رفاه مالی را به ارمغان آورد. حال محمد میتوانست در انزوا به غار خود برود و تخیلات خود را به پرواز در بیاورد، با اجنه دیدار کند، با شیطان بجنگد، با جبرئیل و سایر مخلوقاتی که فکر سستش را شکار کرده بودند محاوره کند.
دلیل اینکه محمد به خدیجه وفادار ماند، نجابت محمد نبود، بلکه به این دلیل بود که خدیجه زنی قدرتمند بود و هرگز چیزی غیر از این را از طرف محمد تحمل نمیکرد. در آن دوران محمد طرفداری نداشت و ممکن بود با رنجاندن زن پولدارش همه چیز را از دست بدهد و بطور کامل نابود شود.
اگرچه وی بعد ها رنگ واقعی اش را نشان داد و وقتی به قدرت رسید در واقع هیچ چیز نمیتوانست اورا از آنچه بدان میل داشت بازدارد. آنوقت بود که تمام هنجارهای نجابت را به اذن الله اش شکست.• همه زنان پیامبر (ص) به جز عایشه بیوه بودند.
• پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، یک یا چند بار ازدواج نموده بودند.
ولی این دلیل نمیشود که یک زن وقتی که ازدواج کرده است
آن هم به دفعات زیبا نباشد
از جویریه به عنوان "زنی بسیار زیبا" در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق میگوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند.
• همة زنان آن حضرت پیش از آن که حکم حرمت ازدواج به بیش از چهار زن نازل شود، به عقد پیامبر(ص) درآمده بودند. آیه مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شد و حضرت، پیش از این تاریخ همسران خویش را به عقد خود درآورده بود و پس از این هم خداوند به پیامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق دهد و به جای آنان زنان دیگری برگزیند.
خدا بالاخره یک دلیلی داشته ازدواج با بیش از 4 زن را حرام اعلام کرده است
پس چرا این خدا که کامل است قبل از اینکه پیامبر و نماینده اش چنین اشتباهی کند
جلوی این عمل ناشایست را نگرفت ؟
چرا جلوی ازدواج پیامبرش با کودکی که هنوز 6 سال داشته را نگرفت ؟
ازدواج با کودکی 6 ساله آیا برای شما قابل قبول است ؟
اگر هست که من احتیاج مبرمی به همسر دارم
و علاقه شدیدی به مسلمان شدن ....
-
تشکرها 2
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری